الگوی تبیین خلاقیت براساس عملکردهای اجرایی مغز با میانجی گری تنظیم شناختی-هیجانی در دانش آموزان متوسطه تهران
کارکردهای اجرایی مجموعه ای از فرآیندهای شناختی اساسی هستند که رفتار و افکار را کنترل می کنند و می توانند به بهبود خلاقیت و تنظیم هیجان افراد کمک کنند. هدف پژوهش حاضر، تعیین الگوی تبیین خلاقیت براساس عملکردهای اجرایی مغز با میانجی گری تنظیم شناختی-هیجانی در دانش آموزان متوسطه تهران بود.
پژوهش حاضر در زمره تحقیقات توصیفی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر تهران بودند که از این میان، تعداد 250 نفر به شکل نمونه گیری تصادفی خوشه ای از میان مناطق 22 گانه شهر تهران انتخاب شدند. داده ها از آزمون تفکر خلاق، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و آزمون توانایی های شناختی (به منظور اندازه گیری کارکردهای اجرایی) جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری با کمک نرم افزارهای SPSS-22 و AMOS-22 استفاده شد.
میانگین (انحراف معیار) سن دانش آموزان پسر (4/5) 8/16 و دانش آموزان دختر (3/5) 6/16 سال بود. با افزایش کارکردهای اجرایی مغز با میانگین (انحراف معیار) (4/13) 1/69، خودتنظیمی شناختی- هیجانی (6/16) 8/106 افزایش یافت و با افزایش خودتنظیم شناختی- هیجانی، خلاقیت (8/12) 6/134 افزایش یافت. همچنین با افزایش کارکردهای شناختی، خلاقیت افزایش می یابد. با افزایش کارکردهای شناختی با واسطه متغیر خودتنظیمی شناختی-هیجانی، میزان خلاقیت افزایش می یابد.
مطالعه نشان داد با افزایش کارکردهای اجرایی، خودتنظیم شناختی- هیجانی افزایش می یابد و با افزایش خودتنظیم شناختی- هیجانی، خلاقیت افزایش می یابد. با افزایش کارکردهای شناختی، خلاقیت افزایش می یابد. همچنین با افزایش کارکردهای شناختی با واسطه متغیر خودتنظیمی شناختی-هیجانی، میزان خلاقیت افزایش می یابد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.