تعیین عمق بیهوشی براساس سیگنال الکتروانسفالوگرام با استفاده از روش های موثر ارتباطات مغزی بین نواحی فرونتال و تمپورال
اطمینان از کافی بودن عمق بیهوشی به هنگام عمل جراحی امری ضروری برای متخصصین بیهوشی، به منظور پیشگیری از احتمال بروز حالاتی چون هشیاری ناخواسته در حین عمل جراحی و یا عدم بازگشت بیمار به هشیاری می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین عمق بیهوشی براساس سیگنال الکتروانسفالوگرم با استفاده از روش های موثر ارتباطات مغزی بین نواحی فرونتال و تمپورال انجام شده است.
در این پژوهش که از اردیبهشت تا دی 1397 در تهران به طول انجامیده است، از سیگنال الکتروانسفالوگرافی هشت نفر از بیماران بیمارستان وایکاتو نیوزلند (Waikato District Health Board, Hamilton, New Zealand) که تحت بیهوشی پروپوفول قرار گرفته بودند، استفاده شده است. در این مطالعه، ارتباطات مغزی موثر در نواحی فرونتال و تمپورال مغز با استفاده از روش های مختلف علیت گرنجر (Granger-Geweke causality, GGC) استخراج گردیده است. استخراج شاخص های ارتباط موثر در سه حالت (بیداری، بیهوشی و ریکاوری) محاسبه گردیده و سپس در انتها از شبکه عصبی پرسپترون (Perceptron neural network) به منظور طبقه بندی اتوماتیک فازهای بیهوشی استفاده شده است.
یافته ها:
نتایج برای کلیه دادگان نشان می دهد که روش تابع انتقال جهت دار شده به دلیل واکنش سریع تر در هنگام دریافت دارو، تغییرات کم و توانایی بهتر در تشخیص اتوماتیک سه حالت بیهوشی در هنگام استفاده از شبکه عصبی مصنوعی، بهتر از شاخص BIS به عنوان مرجع حال حاضر تعیین عمق بیهوشی در استفاده های کلینیکال عمل می کند.
نتیجه گیری:
تابع انتقال جهت دار می تواند اثر داروی پروپوفول را به طور موثر دنبال کند و حالت های بیهوشی را نسبت به سایر شاخص های ارتباطات موثر به خوبی تخمین بزند. همچنین این روش بهتر از شاخص BIS به عنوان یک مانیتور تجاری عمق بیهوشی عمل کرد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.