از پوچی تا طغیان: مطالعه تطبیقی عمل جنایتکارانه در کالیگولا، بیگانه و سقوط آلبر کامو
از دیدگاهی فلسفی، جنایت نوعی از جنون است که مرزهای طبیعت انسانی و عقل را زیر پای میگذراد. این جنون لحظهای، از پوچی جهانی که شخص جنایتکار در آن زندگی میکند، سرچشمه میگیرد و به نوعی از طغیان میانجامد که تمامی قوانین و ارزشهای جامعه را زیر پا میگذارد. از این رو جنایت به فرایندی رمزآلود بدل میشود که میبایست دو عامل طغیان و پوچی در آن بررسی شود. جنایت، به ویژه در فلسفه پوچی، از خلال ترکیب دو عامل پوچی و طغیان تعریف میشود و در آثار آلبرکامو به وفور بدان پرداخته میشود. در میان آثار کامو، سه اثر کالیگولا، بیگانه و سقوط، هر کدام به شیوه خود جنایتی برخاسته از دنیای پوچ فرد جنایتکار را به تصویر میکشند، جانیانی که با زیر پاگذاشتن قوانین، زمینه سقوط خود را نیز فراهم میآورند. با در نظرگرفتن انواع مختلف جنایت در این سه اثر، در مقاله حاضر سعی بر آن خواهد بود تا انگیزههای منتهی به جنایت در سه شخصیت جانی و نیز نقش طغیان و پوچی در سرنوشت شوم آنها، مورد مقایسه و تحلیل قرار گیرد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.