چالش های پیش روی مبناگرایی در فلسفه غرب با نگاهی به رویکرد علامه طباطبائی به مبناگرایی
مبناگرایی دیدگاهی است درباره ساختار باورهای موجه، که باورها را به دو دسته تقسیم میکند؛ یکی باورهای پایه، که برای موجهبودن نیازی به سایر باورها ندارند؛ و دیگری باورهای غیرپایه، که برای موجه بودن نیازمند باورهای دیگر هستند. مبناگرایان درباره دو مطلب مهم اختلافنظر دارند: یکی تبیین آنان از چگونگی موجهشدن باورهای مبنایی و دیگری تبیین آنان از نحوه تسری توجیه از باور مبنایی به باورهای غیرمبنایی. رویکردهای مختلف به این دو مطلب باعث قرایتهای مختلفی از مبناگرایی شده که در یک تقسیمبندی کلی میتوان به «مبناگرایی شدید» و «مبناگرایی معتدل» اشاره کرد که امروزه شاهد نقدهای مختلفی نسبت به هر دو رویکرد هستیم. هدف مقاله حاضر که با روش کتابخانهای و توصیفی صورت گرفته، این است که مهمترین نقدهای ارایهشده به مبناگرایی را گردآوری کرده و بیانی اجمالی از مبناگرایی علامه طباطبایی، بهعنوان نماینده معاصر حکمت متعالیه، ارایه دهد. در نهایت خواهیم دید که رویکرد علامه طباطبایی به مبناگرایی، فاقد بسیاری از نواقص موجود در مبناگرایی غربی است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.