اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر مدیریت تعارضات بین فردی و راهبردهای مسئله گشایی در میان زنان دارای مشکلات زناشویی
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی خودکنترلی هیجانی بر مدیریت تعارضات بین فردی و راهبردهای مسئله گشایی زنان دارای مشکلات زناشویی بود.
پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را 300 نفر از مادران دانش آموزان ناحیه 1 شهر قزوین تشکیل دادند که 34 نفر باتوجه به کسب نمره بالا در پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ) و نمره پایین در مقیاس خودکنترلی هیجانی به عنوان نمونه انتخاب و بر اساس متغیرهای جمعیت شناختی همگن و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (17n=) وکنترل (17n=) قرارگرفتند. گروه آزمایش بر اساس پروتکل تنظیم هیجان گروس در8 جلسه 75 دقیقه ای تحت آموزش خودکنترلی هیجانی قرارگرفت و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. داده ها از طریق پرسشنامه های سبک های مدیریت تعارضات بین فردی (ROCI- II)و راهبردهای مسئله گشایی (PSS) جمع آوری و با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندگانه (MANCOVA) تحلیل شدند.
نتایج نشان داد که با کنترل نمرات پیش آزمون، تفاوت گروه های آزمایش وکنترل در پس آزمون سبک های حل تعارض به غیر از سبک حل تعارض ملزم شده درسطح (05/0p <) و درسبک های حل مسئله درسطح (01/0p <) معنادار بود. نتایج مربوط به تاثیر خودکنترلی هیجانی بر سبک های حل تعارض و شیوه های حل مسئله در بررسی های مربوط به پیگیری همچنان برقرار بود.
براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش خودکنترلی هیجانی بر استفاده از روش های کارآمدتر مدیریت تعارض تاثیرگذار است و همچنین منجر به استفاده از سبک حل مسئله سازنده در مواجه با تعارضات می شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.