واکاوی چگونگی تاثیر محور مقاومت بر استراتژی طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا در غرب آسیا (از منظر حقوق بشر)
ایالات متحده آمریکا در راستای این تلاش و ایجاد توازن استراتژیک به نفع اسراییل در منطقه تا حدودی توانسته است کشورهای عربی را به صلح، حل اختلافات، به رسمیت شناختن اسراییل و تعمیق روابط ترغیب نماید اما این سیاست در مورد ایران و سوریه که از عناصر کلیدی جبهه مقاومت هستند تا کنون موفق نبوده است. نظریه قدرت نرم، به تعریف وجهی از قدرت همت گمارده، که بسیار پیش از طرح این نظریه در روابط میان کشور ها دانسته یا ندانسته مورد استفاده قرار می گرفته است. اما آنچه به طرح این نظریه اهمیت می بخشد، منظری جدید است که در چارچوب آن، برای مطالعه رفتار دولت ها در عرصه بین الملل، گشوده شده است. بحث امنیت اسراییل بعد از جنگ جهانی دوم و تلاش ایالات متحده آمریکا برای حفظ حیات و امنیت این منطقه، همواره موجب بروز چالش ها، کشمکش ها و جنگ هایی میان بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای شده است.. بر این اساس پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گویی به این سوال است که اساسا ایالات متحده آمریکا سیاست امنیتی خود را در قبال بازیگران محور مقاومت به رهبری ایران و سوریه بر چه مبنایی ترسیم کرده است؟ فرضیه مورد نظر این است که ایالات متحده آمریکا با توجه و تاکید بر الگوی واقع گرایی از یک طرف به دنبال کسب مناطق راهبردی و ژیوپلیتیک در منطقه خاورمیانه برای حفظ امنیت اسراییل و از طرف دیگر بر این مبنا است که بخش غالبی از هویت مجموعه امنیتی محور مقاومت تحت تاثیر منابع هویت-بخش به جمهوری اسلامی از جمله هویت اسلامی- شیعی، عدالت محوری و ظلم ستیزی، امت محوری، نگاه ضدغربی آن و. .. قرار داشته است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.