طراحی الگوی خط مشی گذاری در نظام آموزش مهارت و فناوری کشور با رویکرد داده بنیاد
هدف از این پژوهش ارایه الگوی خط مشی گذاری در نظام آموزش مهارت و فناوری کشور بود. پارادایم و فلسفه حاکم بر این مطالعه تفسیری از نوع ساخت گرایی و روش شناسی کیفی بود. این پژوهش با استفاده از نظریه داده بنیاد (طرح استراوس و کوربین) انجام شد. برای خلق یک مدل و الگوی خط مشی گذاری، با خبرگان موضوع خط مشی آموزش مهارتی مصاحبه و مراحل کدگذاری باز، محوری و انتخابی طی شد. جامعه مورد بررسی 41 نفر از مدیران دانشگاه جامع علمی کاربردی کشور بودند که از این تعداد 19 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. با توجه به موضوع مورد مطالعه از روش مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته برای گردآوری داده ها استفاده شد. یافته ها نشان داد که شناسایی نیازهای آموزشی بازار کار و ضرورت خط مشی گذاری پویا و منعطف برای آن مقوله محوری است که تحت تاثیر شرایط علی شامل عوامل سیاسی، عوامل اقتصادی و عوامل مدیریتی است. عوامل درون سازمانی و برون سازمانی به عنوان شرایط مداخله گر و محیط درون سازمانی، محیط برون سازمانی و عوامل اجتماعی شرایط زمینه ای هستند که بر راهبردهای خط مشی گذاری تاثیر می گذارند. مدل خط مشی گذاری با راهبردهای مدیریتی و آموزشی به نتایج در سه بعد اجتماعی- فردی، مدیریتی-حاکمیتی و علمی منجر می شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.