بررسی مولفه های پدیدارشناختی یوهانی پالاسما در بستر جغرافیای تاریخی مکان (نمونه موردی: میدان حسن آباد)
نگرش کیفی به معماری و فضاهای کالبدی شهر بهعنوان یک مقوله میانرشتهای عمدتا محصول کار فکری خلاقانه و دانش یک فرد یا یک گروه با تخصص یکسان همچون طراحی نیست. با توجه به اینکه معماری و شهرسازی معاصر، با نتایج ناامیدکننده و غیر صمیمانهای از حس زدایی ارتباط انسان با واقعیت پیش میرود، تاکید بیشازاندازه بر ابعاد ذهنی و مفهومی، به نابودی ماهیت فیزیکی و حسی معماری میانجامد. گفتمان پدیدارشناسانه برآمده از یک تجربه معمارانه است که به پتانسیلهای مکان در توجه همزمان به ذهن و بدن مخاطب بستگی دارد که به تجربه آگاهانه معنا بخش منجر خواهد شد. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که اندیشههای پالاسما در تجربه مکان که از طریق مشارکت همهی حواس در فرآیند ادراک، مرکزیت تن در دریافت محیط حاصل می شود،.بر اساس چه مولفههایی شکل میگیرد؟ و آیا خوانش این مولفهها در تجربه حضور در یک میدان شهری(حسنآباد) قابل روایت است؟ برای پاسخ به این سوال از روش پدیدارشناسی و بر اساس الگوی ماکس ون منن و همچنین با روش کدگذاری آزاد، محوری و گزینشی استفادهشده است که بر اساس آن از طریق مشاهده و مصاحبه نیمه ساختاریافته و باز با 30 نفر از مشارکتکنندهها انجامشده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که اولویت ادراک حسی، هسته مرکزی تجربه ما و فهم ما از جهان است تا تجربهای ژرف از فضا و زمان و معنای معمارانه را کسب کند تا گسترش معماری ابژه گرا به معماری حاصل از کیفیات تجربی حاصل از بدن و سیستم های حسیاش تبدیل شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.