توازن قوا عاملی محرک در کنشگری مسکو نسبت به واشنگتن؛ مطالعه موردی: حوزه راهبردی اوراسیای مرکزی
گرایش به سوی منطقه گرایی سبب شده است تا آوردگاه راهبردی اوراسیای مرکزی به عنوان یکی از مهم ترین مناطق ژیوپلیتیک جهان، بنا به موقعیت امنیتی، راهبردی و اقتصادی ویژه ای که احراز نموده است بیش از پیش در کانون توجه روسیه، ایالات متحده و دیگر قدرت های منطقه ای و جهانی قرار گیرد. در این میان مسکو که در سودای احیای جایگاه ابرقدرتی خود است طی سالیان اخیر با تکیه بر ذهنیت تاریخی، دکترین خارج نزدیک، رویکرد نواوراسیاگرایی و همچنین گفتمان ژیوپلیتیک منفعت بنیان در عرصه سیاست خارجی کوشیده است تا راهبرد امنیتی خود را از راهبردی جهانی با رویکردی مضیق به راهبردی منطقه ای با رویکردی موسع تبدیل نموده و از این رهگذر راهبرد توازن قوا را به عنوان الگوی رفتاری خود برای مواجهه با یک جانبه گرایی واشنگتن در پیش گیرد. نوشتار حاضر با استفاده از مولفه های تیوریک مستتر در تیوری توازن قوا و همچنین بهره گیری از روش پژوهش کیفی و ابزار مطالعات اسنادی، کوشیده است تا به این پرسش پاسخ دهد که در چارچوب راهبرد موازنه قوا، روسیه چه تمهیداتی را برای مقابله با اقدامات یک جانبه ایالات متحده در حوزه راهبردی اوراسیای مرکزی در پیش گرفته است؟ فرضیه ای که در مقابل پرسش مزبور قابل طرح می باشد ناظر بر آن است که مقامات کرملین از طریق تولید نظام های معنایی، شیوه تفسیر مادی و بازچینش مستمر فهرست دوستان/دشمنان کوشیده اند تا با تلقی واشنگتن به عنوان کنشگری چالش گر، مهار این بازیگر فرامجموعه ای را با هدف تحدید نفوذ، قبض ژیوپلیتیک و کاهش وزن راهبردی در قالب راهبردهای نظامی، اقتصادی و همچنین سیاسی و امنیتی (بحران اوکراین) در پیش گیرند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.