تحلیل انتقادی خوانش جابری از معرفت عرفانی و جایگاه آن در میراث اسلامی
یکی از روشنفکران معاصر جهان عرب، محمد عابدالجابری است که با طرح پروژه عقل عربی در برابر عقل اسلامی، با نگاه اپیستمولوژیک به واکاوی عقل عربی برساخته از فرهنگ جهان اسلام و عناصر تاثیرگذار در آن پرداخته است. این مقاله با روش تحلیلی انتقادی و در چارچوب نظری ریالیسم انتقادی صدرایی و عرفان محی الدین به نقد خوانش جابری از معرفت عرفانی خواهد پرداخت. دغدغه جابری پیشرفت و توسعه جهان اسلام و علل عقب ماندگی جهان اسلام در برابر غرب است. وی عقل مستقیل یا عقل کنارنهاده را همان جریان فلسفه هرمسی و مهم ترین عامل انحطاط عقل عربی اسلامی دانسته است. جابری معرفت عرفانی را معرفتی سوبژکتیو دانسته که آثار عینی و اجتماعی ندارد و دچار انحرافات بسیاری از جمله، ظهوری/ بطونی و تاویلی بودن معارف دین، معطوف به آخرت بودن، ادعای حلول با خداوند در شطحیات و اسقاط تکلیف شده است. بنابراین هرچه در مضامین متون دینی، رایحه معنویت گرایی و رویکرد اشراقی باشد. از دیدگاه جابری محکوم به هرمس گرایی بوده و افسانه ای بیش نیست. در نقد دیدگاه جابری باید معرفت عرفانی را به جهت حضوری بودن آن، معرفتی عینی و ناشی از کشف و دستیابی به واقع و اتصال به نفس الامر عالم و برخاسته از واقعیت دانست. به علاوه عرفان اسلامی به اعتراف مستشرقین از جمله ماسینیون و نیکلسون اختصاص به خود اسلام داشته و وارداتی نیست.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.