مقایسه تاثیر تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری (rTMS) و درمان شناختی رفتاری بر نشخوار فکری، نارسایی شناختی در افراد مبتلا به افسردگی
نشخوار فکری و نارسایی شناختی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی یکی از عوامل خطرساز شناختی جهت ابتلاء به اختلالات خلقی است.
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری (rTMS) و درمان شناختی رفتاری (CBT) بر نشخوار فکری، نارسایی شناختی در افراد مبتلا به افسردگی انجام شده است.
روش پژوهش، نیمه تجربی و از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بوده است. جامعه آماری این پژوهش را مردان و زنان مبتلا به افسردگی عمده بستری در بیمارستان روان پزشکی دلارام سینا شهر تهران در سال (1401) تشکیل داده است. نمونه آماری (39) مرد و زن مبتلا به افسردگی عمده بود. نمونه مورد مطالعه به روش هدفمند انتخاب و به روش تصادفی (قرعه کشی) در سه گروه تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری (13 نفر)، درمان شناختی رفتاری (13 نفر) و گروه کنترل (13 نفر) جایگزین شد. تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری در (12) جلسه و درمان شناختی- رفتاری نیز در (12) جلسه برای گروه های آزمایش اجرا شد و گروه کنترل بدون هیچ آموزشی دریافت نکرد. ابزار پژوهش مقیاس افسردگی (Beck) نسخه دوم (1996)، پرسشنامه نشخوار فکری نولن نولن هوکسما و مورو (1991)، پرسشنامه نارسایی شناختی برودبنت و همکاران (1982) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه (26) تحلیل شدند.
نتایج نشان داد که تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری و درمان شناختی رفتاری بر نشخوار فکری و نارسایی شناختی در افراد مبتلا به افسردگی موثر بوده اند و بین میزان تاثیر این دو مداخله بر نشخوار فکری و نارسایی شناختی تفاوت معناداری وجود نداشت.
براساس نتایج حاصل می توان از پروتکل های تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری و درمان شناختی رفتاری برای مداخله در نشخوار فکری و نارسایی شناختی در افراد مبتلا به افسردگی در مراکز سلامت روان و بیمارستان های روان پزشکی بهره برد.