شهرنشینی بی رویه و پیامدهای اجتماعی - فرهنگی آن
کره زمین درحال تبدیل شدن به دنیایی از شهرهاست. بطوری که قرن بیستم شاهد توسعه چشمگیر شهرها چه از لحاظ تعداد و چه از نظر وسعت بوده است (اسکورو، 1372). در ابتدای قرن نوزدهم حدود سه درصد از جمعیت دنیا در نواحی شهری زندگی می کردند. این تعداد در ابتدای قرن بیستم به حدود 15 درصد و در اواخر قرن 19 به حدود 46 درصد رسید. در سال 2000 این مقدار به 2/48 درصد افزایش یافت. بررسیها و مطالعات انجام شده نشان می دهد که در سال 2025 به 5/62 درصد خواهدرسید. براین اساس در این سال قریب به دو سوم جمعیت دنیا در شهرها زندگی خواهند کرد.(Bradshaw, 1987) نگاهی به روند رشد افزایش جمعیت کشورهای درحال توسعه بسیار نگران کننده تر از کل جهان می باشد. به عنوان مثال، درسال 1960 سهم این گونه کشورها از 19 کلان شهر در جهان 9 منطقه شهری بوده است. درحالی که این تعداد در سال 2000 به 50 کلان شهر از مجموع 66 مادر شهر رسیده است. (Lo, Fu-Chen 2001)این درحالی است که تفاوت های ماهوی بین عوامل بوجودآورنده شهرنشینی و پیامدهای آن در جهان سوم با کل جهان و بخصوص کشورهای توسعه یافته وجود دارد. (Roberts, 1978) تفاوت های موجود در سطوح شهرنشینی و میزان رشد در این دو سیستم بیانگر تفاوت های موجود در سیستمهای اقتصادی - اجتماعی است که ریشه در فرآیندهای تاریخی، فرهنگی و... دارد. در کشورهای غنی پر درآمد، ساختارهای شهری به روشنی تعریف شده اند. رشد جمعیت در حداقل است و روند مهاجرت بین شهری ناچیز می باشد. اما برای یک کشور در حال توسعه، این چشم انداز شهرها و این ارزیابی خوش بینانه گیج کننده است . همانطورکه بیان شد، زمین تا چند ده هزارسال پیش از هر نوع ترکیب ساختمانی که ساخته دست انسان باشد خالی بود. این سکونتگاه ها به تدریج فشرده تر شدند، به صورت دهکده و پس از آن به صورت شهر درآمدند. از چند قرن گذشته به این سو، شهرها از هسته های سکونتی ساده انسان تبدیل به واحدهای بسیار پیچیده شدند. با وجود آنکه پیدایش شهر، تاریخی به نسبت طولانی دارد، اما شهرنشینی در سطح گسترده دارای تاریخی کمتر از 200 سال است.