فضیلت جهان وطنی؛ دین در عصر جهانی شدن
مباحثات جامعه شناختی در مورد جهانی شدن از جایگاه دین در عصر جهانی غفلت می کنند. این غفلت با توجه به نقش خلاق ادیان جهان در شکل دادن به فرایندهای مدرن شدن و جهانی شدن دشواری آفرین است. این مقاله، جهانی شدن را مرحله ی خاصی از فرایند کلی مدرنیت می بیند و دین را بر مبنای چهار پارادوکس در نظر می گیرد. پارادوکس اول (پارادوکس نیچه)، گویای آن است که بر خلاف فهم متداول، بنیادگرایی شکلی از مدرن شدن است. با وجود اینکه ممکن است بنیادگرایی دینی واکنشی به التقاط به وجود آمده توسط جهانی شدن باشد، اما واکنشی سنتی نیست. پارادوکس دوم (پارادوکس پارسنز)، چنین می گوید که مدرن شدن و جهانی شدن دین را به صورت فضای نهادی خاص و مجزا از جامعه می سازد و بدین ترتیب دین را به مشکل مدرنیت تبدیل می کند. بنیادگرایی تلاش می کند این الگو را معکوس نماید و دین بنیادگرا در جوامع حاشیه ای نظام جهانی، نسخه ی غربی دین مدرن شده را به چالش می کشد. پارادوکس سوم (پارادوکس مک لوهان)، بر آن است که در دهکده ی جهانی ارزش های دینی، نشانه ی غیر قابل قیاس بودن نظام های فرهنگی است، اما نسبی گرایی در عمل حفظ نمی شود و جهانی شدن به صورت پارادوکسیکال، نیاز به عمومیت یابی حقوق بشر را افزایش می دهد. در حالی که ملی گرایی به عنوان چهارچوبی برای فرهنگ ها با کوشش هایی برای بسط نظام های کلی گفتمان حقوق تعارض دارد، روشن نیست که خلق نظام های حقوق جایگزین (مانند اخلاقیات آیین کنفسیوس) به سرعت شدنی باشد. پارادوکس آخر (پارادوکس مونتی) به بررسی تناقض بین شرق شناسی به عنوان نتیجه ی ضروری کشف غیریت، و غیریت به عنوان تجربه ای لازم برای اومانیسم جهان وطنی می پردازد. این مقاله با بحثی پیرامون امکان فضایل جهان وطنی در زمینه ی این پارادوکس های جهانی شدن و دین به پایان می رسد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.