-
مقدمه و هدفبه منظور مطالعه نقش مفید فعالیت هوازی و مصرف خوراکی گیاه زعفران که دارای خواص بیولوژیکی متنوع است. سازگاری مقادیر سرمی آیریزین، پروفایل لیپیدی و مقاومت به انسولین، به یک دوره تمرین هوازی و مصرف خوراکی سرگل زعفران و نیز ماندگاری پس از آن در زنان چاق دیابتی نوع 2 مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روش ها48 زن چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی (تمرین+زعفران، تمرین+دارونما، زعفران، دارونما) تقسیم شدند. گروه تمرین+زعفران و تمرین+دارونما به مدت 8 هفته (سه جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، محتوی 400 میلی گرم آرد گندم بود. در ادامه متغیرهای آیریزین، پروفایل لیپیدی و HOMA-IR موردبررسی قرار گرفتند.نتایجنتایج نشان داد، در مرحله پس آزمون در متغیر TC، TG، LDL-C، HOMA-IR و درصد چربی بدن (کاهش، در گروه های دریافت کننده مداخله و تغییر غیر معنی دار در گروه دارونما)، HDL-C و آیریزین (افزایش، در گروه های دریافت کننده مداخله و تغییر غیر معنی دار در گروه دارونما)، بین گروه، تمرین+زعفران، با تمرین+دارونما، تمرین+زعفران، با زعفران، تمرین+زعفران، با دارونما، تمرین+دارونما، با دارونما، زعفران، با گروه دارونما، اختلاف معنی دار بود (05/0P<). همچنین در متغیر وزن و BMI، بین گروه تمرین+زعفران (کاهش)، با دارونما، تمرین+دارونما (کاهش)، با دارونما و زعفران (کاهش)، با گروه دارونما (افزایش غیر معنی دار)، اختلاف معنی دار بود (05/0P<).نتیجه گیریهشت هفته تمرین هوازی و مصرف زعفران به تنهایی بر شاخص های مرتبط با بیماری دیابت نوع 2 اثر معنی داری دارد. باوجود این مصرف خوراکی زعفران همراه با تمرین هوازی دارای اثرات بیشتری بر کنترل این شاخص ها می باشند.کلید واژگان: زنان چاق دیابت نوع 2، ورزش هوازی، زعفران، آیریزین، پروفایل لیپیدیBackground And ObjectiveIn order to study the beneficial role of aerobic activities and consumption of saffron which has various biological properties, the adaptability of serum irisin, lipid profiles and insulin resistance to an aerobic training and consumption of saffron sprouts as well as its sustainability in type 2 diabetic obese women was closely examined.Materials And MethodsForty-eight type 2 diabetic obese women were randomly divided into four equal groups (saffron training, training placebo, saffron, placebo). The saffron group training and training placebo groups did aerobic training with an intensity of 60-75% of maximal heart rate for 8 weeks (three sessions per week). A daily dose of 400 mg of saffron sprout powder (once a day) was used for two months. The placebo contained 400 mg of wheat flour. Then, the variables of irisin, lipid profiles, and HOMA-IR were investigated.ResultsThe results of this study showed that there were significant differences between training saffron group and training placebo, training saffron and saffron, training saffron and placebo, training placebo and placebo, and saffron and placebo (PConclusionEight weeks of aerobic training and saffron consumption have a significant effect on the indices related to type 2 diabetes. It needs to be mentioned that the consumption of saffron along with aerobic exercise has more effects on controlling these indices.Keywords: Obese women with type 2 diabetes_Aerobic exercise_Saffron_Irisin_lipid profiles
-
استفاده از دارونما در بعضی از موارد مؤثر است، اما مشکلات اخلاقی مهمی را نیز به دنبال دارد. در رابطه با استفاده از دارونما توسط پرستاران اطلاعات کافی به خصوص در ایران وجود ندارد. هدف از این مطالعه تعیین فراوانی و علل استفاده از دارونما توسط پرستاران و هم چنین آگاهی و عملکردشان در رابطه با تجویز دارونماست.
این پژوهش یک مطالعه ی توصیفی مقطعی است. جامعه ی آماری آن 200 پرستار شاغل در بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی اراک بود که به صورت سرشماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات یک پرسشنامه ی دو قسمتی بود که در قسمت اول اطلاعات دموگرافیگ و در قسمت دوم سؤالاتی در رابطه با میزان، علل، آگاهی و عملکرد پرستاران در رابطه با استفاده از دارونما در مراقبت های بالینی مطرح شده بود.
فقط 10 پرستار (5 درصد) معتقد بودند که تحت هیچ شرایطی نباید به بیمار دارونما تجویز شود. 65 درصد پرستاران (130 نفر) حداقل یک بار از دارونما استفاده کرده بودند و در تمامی موارد به بیمار بیان شده بود که داروی واقعی دریافت کرده است. اکثریت این پرستاران (66/66 درصد) بیان کردند که به طور متوسط اغلب یک بار در ماه از دارونما استفاده می کنند. شایع ترین علت استفاده از دارونما، تشخیص بی مورد بودن تقاضای بیمار برای دارو (100 مورد) بود. شایع ترین علامتی (90 مورد) که با دارونما درمان شده بود، درد بود. 3/42 درصد از پرستاران (130/55) بیان کردند که دارونما در بعضی از موارد مؤثر بوده است.
اکثر پرستاران از دارونما در مراقبت های بالینی استفاده کرده بودند و احتمالا ادامه خواهند داد. باید نقش درمانی دارونما، مکانیسم و ملاحظات اخلاقی آن به پرستاران آموزش داده شود و مورد بحث قرار گیرد.
کلید واژگان: دارونما، مراقبت های بالینی، پرستار -
زمینه و هدفهدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر یک برنامه تمرین درمانی و مصرف خوراکی زعفران بر مقادیر IL-6، TNF-a و کنترل گلایسمیک در زنان چاق دیابتی نوع 2 بود.روش کارروش تحقیق حاضر از نوع شبه تجربی، با طرح اندازه گیری مکرر بود. 48 زن چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی (زعفران+تمرین، تمرین+دارونما، زعفران، دارونما) تقسیم شدند. گروه زعفران+تمرین و تمرین+دارونما به مدت 8 هفته (سه جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، محتوی 400 میلی گرم آرد گندم بود. در ادامه متغیرهای IL-6 و TNF-a، گلوکز خون و HbA1c موردبررسی قرار گرفتند. از آزمون شاپیرو-ویلک، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD استفاده شد.یافته هادر مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون در گروه های مداخله متغیر IL-6 و TNF-a، گلوکز خون و HbA1c کاهش معنی دار و نیز در مرحله پس آزمون بین گروه، زعفران+تمرین با تمرین+دارونما، زعفران+تمرین با زعفران، زعفران+تمرین با دارونما، زعفران با گروه دارونما اختلاف معنی دار بود (05/0p<). همچنین در متغیر وزن و BMI، بین گروه زعفران+تمرین با دارونما، تمرین+دارونما با دارونما و زعفران با گروه دارونما اختلاف معنی دار بود (05/0p<).نتیجه گیریمی توان احتمال داد انجام فعالیت هوازی و مصرف زعفران یک اثر محافظتی در مقابل ازدیاد شاخص های (گلوکز خون و HbA1c) اعمال می کند. احتمال دارد کاهش گلوکز خون، IL-6 و TNF-a در گروه های دریافت کننده زعفران به علت وجود متابولیت های زعفران مصرفی خصوصا فلاوونوئیدهای (کروستین و کروسین) و افزایش سیستم دفاعی آنتی اکسیدانی از طریق زعفران دانست.کلید واژگان: دیابت نوع 2، ورزش هوازی، زعفران، IL-6، TNF-aBackgroundThe purpose of this study was comparison of the effect of a therapeutic exercise program and oral administration of saffron on the levels of IL-6, TNF-a and glycemic control in type 2 diabetic womenMethods48 type 2 diabetic obese women were randomly divided into four equal groups (saffron training, training placebo, saffron, placebo). The saffron group training and training placebo groups performed aerobic training with intensity of 60-75% of maximal heart rate for 8 weeks (three sessions per week). Daily dose of 400 mg of Saffron sprout powder (once a day) was used for two months. The placebo contained 400 mg of wheat flour. The following IL-6, TNF-a, Blood glucose and HbA1c variables; lipid profiles and HOMA-IR were tested. The Shapiro-Wilk test, variance analysis with repeated measures, Bonferron's post hoc test, and one way analysis of variance with LSD post-test.ResultsIn the post-test phase, the pre-test the variables IL-6 and TNF-α, blood glucose and HbA1c in intervention groups decreased significantly, and also in the post-test between group, saffron training with training placebo, saffron training with saffron, saffron training with placebo and saffron with placebo there was a significant difference (pConclusionIt can be possible aerobic exercise and saffron consumption have a protective effect against the increased levels of blood glucose and HbA1c. It is possible that the reduction of blood glucose, IL-6 and TNF-a in saffron recipients is due to the presence of saffron metabolites, especially flavonoids (crostein and crocin) and increased antioxidant defense system through saffron.Keywords: Type 2 diabetes_Aerobic exercise_Saffron_IL-6_TNF-a
-
زمینه و هدفبا توجه به شیوع تهوع و استفراغ حاملگی NVP(Nausea and Vomiting of Pregnancy) و عوارض شناخته شده آن و گزارشات مبنی بر اثر درمانی طب فشاری بر NVP، این مطالعه با هدف تعیین اثر طب فشاری با مچبند بر تهوع و استفراغ حاملگی در درمانگاه های شهر اردبیل، سال 1384 انجام گرفت.
روش کاراین تحقیق به روش کارآزمایی بالینی یکسو کور روی 75 نفر خانم مبتلا به NVP انجام شد. زنان شرکت کننده واجد شرایط پس از همسان سازی از نظر شدت تهوع و استفراغ و سن حاملگی، بطور تصادفی در سه گروه 25 نفری مورد، دارونما و شاهد قرار گرفتند. گروه ها شامل گروه مورد، مچبند با دکمه فشاری به نقطه پ-6، گروه دارونما، مچ بند بدون فشار به نقطه پ-6 و گروه شاهد، بدون مداخله بودند. علایم تهوع و استفراغ با استفاده از پرسشنامه دو بار در روز به مدت 6 روز سنجیده شد. در سه روز اول هر سه گروه بطور یکسان و بدون مداخله و در سه روز دوم با درمان، دارونما و یا بدون مداخله پرسشنامه ها را تکمیل نمودند. علایم NVP در روزهای قبل از درمان و طول دوره درمان ثبت و مقایسه دوبه دو با آزمون های آنالیز واریانس و ویلکاکسون و توکی وکروسکال والیس تجزیه و تحلیل آماری شد.یافته هامیانگین سنی زنان شرکت کننده گروه های (مورد 3/92 ± 24/3، دارونما 4/32± 24/9و شاهد (3/38 25/4± سال) سن بارداری گروه های (مورد 2/84 ±12/4، دارونما 3/19 ±12/9 و شاهد 2/81 ±12/4هفته) تعداد حاملگی گروه های (مورد 1/7، دارونما 1/6 و شاهد1/4 دفعه)، سطح تحصیلات، شغل، تعداد زایمان و نحوه رعایت رژیم غذایی بین گروه های مطالعه تفاوت آماری معنی داری نداشتند. میانگین نمره شدت تهوع گروه مورد از 18/61±25/1 به 11/06 ±12/0، گروه دارونما از 14/67± 22/8 به 12/31 ± 16/1 و گروه شاهد از 7/48 ±16/3 به 8/92 ± 17/5 تغییر یافت. میانگین دفعات استفراغ گروه مورد از 3/33 ±3/1 به66/1 ±1/5، گروه دارونما از4/30 ±3/1 به 3/68 ±1/9 و گروه شاهد از2/28 ±1/2 به 1/44 ±41/4 رسید. تفاوت میانگین نمره شدت تهوع قبل و طول دوره درمان در گروه مورد بیشتر از گروه دارونما(p<0/043)و در گروه دارونما بیشتر از گروه شاهد بود (p<0/009). تفاوت میانگین دفعات استفراغ در گروه مورد و دارونما بیشتر از گروه شاهد (p<0/009) ولی تفاوت بین گروه های مورد و دارونما معنی دار نبود.نتیجه گیریمچ بند با دکمه فشاری در کاهش شدت تهوع نسبت به دارونما و شاهد موثر بود. مچ بند فشاری در کاهش دفعات استفراغ نسبت به گروه دارونما بی اثر ولی نسبت به گروه شاهد موثر بود. بنابراین مچ بند بدون فشاربه نقطه پ-6 نیز در کاهش علایم NVP موثر بوده ولی تاثیر آن به اندازه مچ بند فشاری با فشار به نقطه پ-6 نیست. با توجه به شایع بودن NVP و عوارض مصرف داروها و موثر بودن طب فشاری، استفاده از مچ بند در خانم های مبتلا بهNVP پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: تهوع و استفراغ حاملگی، طب فشاری، مچ بندBackground and Objectivesnausea and vomiting is one the most common problem during pregnancy. There are several reports about treating effect of acupressure for nausea and vomiting. Our propose was to investigate of p6 acupressure in reducing and relieving of symptoms of nausea and vomiting during pregnancy.MethodsA single blind clinical trial has been conducted in order to examine the effect of P6 acupressure on nausea and vomiting of pregnancy in women referring to health center of Ardebil at 2005. 75 women complained of nausea and vomiting after being matched on the basis of the intensity of nausea and vomiting and pregnancy period were invited to participate in the study. Subjects were divided into three groups of treatment, placebo, and control (25 persons in each group), accidentally. Women in treatment group use acupressure wristbands with pressure to P6 acu-point, in placebo group use acupressure wristbands without pressure to P6 and control with no intervention. The symptoms were evaluated for 6 days and twice daily using a questionnaire inspired by Rhodes Inventory of Nausea and Vomiting. In the first 3 days all there groups equally filled the questionnaire and in the second 3days the treatment and placebo groups filled there out. Data of frequency, duration, and severity of nausea and frequency of vomiting were analyzed by Analysis of variance and Wilcoxon means were compared with Tukey and Kruskal-wallis tests.ResultsAnalysis revealed that the participants in three groups didnt have significant differences in regard to age (treatment 24.3±3.9, placebo 24.9±4.3, control 25.4±3.3 year), gestational age (treatment 12.4±2.8, placebo 12.9±3.1, control 12.4±2.8 week) number of parity (treatment 1.7, placebo 1.6, control 1.4 times) education, job, number of pregnancy. The mean score of nausea severity decreased from 25.1±18.6 to 12.0±11.0 in treatment group, from 22.8±14.6 to 16.1±12.31 in placebo group but increased from 16.3 ±7.48to 17.5±8.92 in control group. The mean of vomiting frequency also decreased from 3.1±3.33 to 1.5±1.66 and from 3.1±4.30 to 1.9±3.68 in treatment and placebo group, respectively; but its value changed from 1.2±2.2 to 1.4±1.4 in control group. Differences between pre-treatment and treatment period of nausea and vomiting symptoms was not significant in treatment group than placebo groups (p<0.043) and it was more in the placebo compared to control group (p<0.009). Comparing of means in treatment and placebo groups showed significant difference in nausea frequency and severity but not significant differences in duration of nausea and frequency of vomiting.ConclusionP6 acupressure wristband is effective in the treatment compared to control and placebo for reduction of severity, duration and frequency of nausea and frequency of vomiting. The wristband without pressure to P6 acu-point also is affected in reducing nausea and vomiting symptoms but its effect is lower than P6 wristband.Keywords: Nausea, vomiting of pregnancy, acupressure, Sea Band -
زمینه و هدفکمبود ریزمغذی های روی و سلنیوم می تواند منجر به اختلال در عملکرد تیروئیدی شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثرات مکمل یاری روی و سلنیوم بر وضعیت عملکرد تیروئیدی در زنان مبتلا به کم کاری تیروئید دارای اضافه وزن یا چاقی انجام شد.روش کاراین تحقیق به شیوه کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور انجام شد. 68 خانم مبتلا به کم کاری تیروئید در یکی از چهار گروه مکمل یاری روی+سلنیوم (گلوکونات روی حاوی mg 30 روی و مخمر سلنیوم حاوی μg 200 سلنیوم)، روی+دارونما، سلنیوم+دارونما و دارونما+دارونما قرار گرفتند. مکمل یاری به مدت 12 هفته به طول انجامید. در ابتدا و انتهای مطالعه، اطلاعات زمینه ای و تن سنجی، دریافت های غذایی و فراسنج های بیوشیمیایی اندازه گیری و پرسشنامه فعالیت فیزیکی تکمیل شد. آنالیزهای غذایی با نرم افزار N4 و آنالیزهای آماری با نرم افزار SPSS نسخه 16انجام شد.یافته هادر پایان مطالعه، تغییر قابل توجهی در غلظت سرمی روی و سلنیوم مشاهده نشد. افزایش قابل توجهی در سطوح سرمی FT3 (Free Triiodothyronine) در گروه های روی+سلنیوم (05/0 p<) و روی+دارونما (01/0 p<) نسبت به ابتدای مطالعه مشاهده شد. مقایسه تغییرات FT3 تفاوت معنی داری را بین گروه (روی+دارونما) با (سلنیوم+دارونما) و (دارونما+دارونما) نشان داد (05/0 p<) (05/0> p). در گروه روی+سلنیوم FT4 (Free Thyroxine) به طور قابل توجهی افزایش و TSH به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 p<). TT3 و TT4 در گروه سلنیوم+دارونما کاهش قابل توجهی داشت (05/0 p<). اثر قابل توجهی بر سطوح TT3، FT4، TT4 و TSH بین گروه ها دیده نشد.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه شواهدی از اثر مکمل یاری منفرد روی و توام با سلنیوم بر بهبود عملکرد تیروئیدی در زنان مبتلا به کم کاری تیروئید را نشان می دهد.
کلید واژگان: روی، سلنیوم، مکمل یاری، عملکرد تیروئیدBackgroundMicronutrient deficiencies of zinc and selenium can lead to thyroid dysfunction. The objective of this study was to determine the effects of zinc and selenium supplementation on thyroid function of over-weight or obese hypothyroid female patients.MethodsThis was a double-blind randomized clinical trial study. Sixty-eight over-weight or obese hypothyroid female patients randomly allocated in one of the four supplementation groups receiving zinc+selenium (zinc gluconate contains 30 mg zinc and selenium yeast contains 200 μg selenium)، zinc+placebo، selenium+placebo or placebo+placebo for 12 weeks. At baseline and at the end of the study، general information، anthropometric factors، dietary intake and biochemical parameters were measured. Physical activity questionnaire was completed. The N4 and SPSS software version 16 were performed for nutritional and statistical analysis.ResultsAfter the intervention period، no significant changes were found in serum zinc and selenium levels. Significant increase was observed in serum FT3 levels in the zinc+selenium group (p<0. 05) and zinc+placebo (p<0. 01) compared to baseline. This effect was significant in the zinc+placebo group compared to those in the selenium+placebo or placebo+placebo groups (p<0. 05). Serum FT4 increased and TSH decreased significantly in the zinc+selenium group (p <0. 05). TT3 and TT4 had a significant reduction in the selenium+placebo group (p <0. 05). No significant changes were found for TT3، FT4، TT4 or TSH between groups.ConclusionsThis study showed some evidence of supplementation effects of zinc alone or in combination with selenium on thyroid function of over-weight or obese hypothyroid female patients.Keywords: Zinc, Selenium, Supplementation, Thyroid Function -
مقدمهاختلال پروتئین های فاز حاد از مشکلات بیماران دیالیزی می باشد. بر اساس مطالعات قبلی، مصرف داروی کارنیتین می تواند باعث افزایش سطح آلبومین خون بیماران شود. در این مطالعه، تاثیر داروی کارنیتین بر آلبومین بیماران همودیالیز بررسی شد.روش هادر این کارآزمایی بالینی تصادفی یک سو کور و با استفاده از دارونما، 51 بیمار همودیالیزی (به ترتیب 16، 17 و 18 بیمار در گروه های دارو، دارونما و شاهد) بالای 21 سال وارد مطالعه شدند. قرص ال- کارنیتین mg 250 و دارونما به صورت روزانه 3 عدد قرص خوراکی در دوزهای منقسم به مدت 6 ماه استفاده شد. گروه شاهد هیچ دارویی دریافت نکردند. آلبومین بیماران قبل از مطالعه و سپس هر ماه اندازه گیری شد.یافته هامیانگین آلبومین سرم در شروع مطالعه در گروه دارو، دارونما و شاهد به ترتیب g/dl 26/0 ± 87/3، g/dl 35/0 ± 88/3 و g/dl 45/0 ± 96/3 بود و در پایان مطالعه در گروه دارو، دارونما و شاهد به ترتیب 54/0 ± 39/4، 78/0 ± 44/0 و 45/0 ± 84/0 بود. از ماه دوم مصرف دارو و دارونما به بعد، تفاوت بین آلبومین قبل از شروع مطالعه و آلبومین در هر ماه معنی دار بود (05/0 > P). تغییر آلبومین در 3 گروه بین شروع مطالعه و ماه 6 تفاوت معنی داری داشت که مربوط به اختلاف گروه شاهد با گروه دارو و دارونما بود. تفاوتی از نظر مرگ و عوارض جانبی در گروه دارو و دارونما وجود نداشت (05/0 < P).نتیجه گیریکارنیتین تغییری در آلبومین پلاسما ایجاد نمی کند اما با توجه به بهبود وضعیت آلبومین در گروه دارو و دارونما نسبت به گروه شاهد، می توان این مساله را به اثر دارونمایی و بهبود روحیه ی بیماران نسبت داد. مطالعات مشابه با دوز بالاتر دارو توصیه می گردد.
کلید واژگان: همودیالیز، ال کارنیتین، آلبومین -
مقدمهالکتروشوک درمانی (ECT) می تواند سبب تغییرات شدید همودینامیک شود و خطرات بالقوه ای را به همراه داشته باشد. به همین دلیل ما مطالعه ای را طراحی نمودیم تا در آن اثرات دکسمدتومیدین بر روی همودینامیک، مدت تشنج و ریکاوری را بعد از الکتروشوک درمانی مورد بررسی قرار دهیم.مواد و روش ها63 بیمار کاندیدای ECT را به چهار گروه تقسیم نمودیم. برای القاء بیهوشی در یک گروه از بیماران اتومیدیت و دکسمدتومیدین، در گروه دیگر داروی اتومیدیت و دارونما، در گروه بعدی پروپوفول و دکسمدتومیدین و در گروه آخر پروپوفول و دارونما استفاده گردید. ضربان قلب و فشار خون پیش از ECT در دقایق 1، 3، 5 و10 و نیز مدت تشنج و ریکاوری را مورد ارزیابی قرار دادیم.نتایجدر گروه پروپوفول - دکسمدتومیدین نسبت به گروه پروپوفول - دارونما در دقیقه 3 و در گروه اتومیدیت - دکسمدتومیدین نسبت به گروه اتومیدیت - دارونما در دقیقه 10 فشار سیستولیک به طور معنی داری کاهش یافت و در سایر موارد تفاوت معنی داری بین گروه ها دیده نشد. مدت ریکاوری در گروه اتومیدیت - دکسمدتومیدین نسبت به گروه اتومیدیت - دارونما به طور معنی داری افزایش داشت.کلید واژگان: الکتروشوک درمانی (ECT)، دکسمدتومیدینIntroductionElectroconvulsive therapy (ECT) may cause severe hemodynamic changes which carry the potential risks. We designed a study to evaluate the effects of Dexmedetomidine on hemodynamics in ECT.
Material andMethodsThis prospective randomized double-blind study was designed to evaluate the effect of dexmedetomidine on the acute hyperdynamic responses, duration of seizure activity and recovery times in patients undergoing ECT. Sixty three patients divided in to four groups; for induction of anesthesia, one group received etomidate-dexmedetomidine, the other group etomidate-placebo, another group propofol-dexmedetomidine and the last group propofol-placebo. Heart rate and blood pressure were measured just before ECT and at the 1PstP, 3PrdP, 5PthP and 10PthP minute afterward. Duration of convulsion and recovery time were also recorded.Resultssystolic blood pressure at 3rd minute and 10th minute was lower in propofol-dex group comparing propofol-placebo and etomidate-dex comparing etomidate-placebo, respectively which was statistically meaningful. Recovery time was longer in etomidate-dex comparing etomidate-placebo, which was statistically meaningful.Conclusiondexmedetomidine prescription could prevent blood pressure rise in ECTKeywords: Electroconvulsive therapy (ECT), Dexmedetomidine -
زمینه و هدفبیماری های اسهالی حاد نه تنها به عنوان یکی از عوامل عمده ایجاد عوارض در مناطق مختلف جهان (حدود یک میلیارد نفر در سال) هستند، بلکه علت اصلی مرگ و میر (علل 4 تا 5 میلیون مورد مرگ در سال) نیز می باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر کپسول نرم مرزه (Lomex) در درمان اسهال نوع I و مقایسه آن با دارونما انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه کارآزمایی دوسوکور تصادفی کنترل شده، 56 نفر از بیماران مبتلا به اسهال نوع I در محدوده سنی 10 تا 65 سال مورد بررسی قرار گرفتند. پس از جلب رضایت شرکت در پژوهش، ابتدا پرسشنامه ای شامل مشخصات فردی، زمان شروع اسهال، تعداد دفعات در روز، تب و... تکمیل و بیماران به صورت تصادفی در 2 گروه دریافت کننده کپسول نرم مرزه (دارو) و گروه دارونما قرار گرفتند و وضعیت آنان 24، 48 و 72 ساعت بعد مورد ارزیابی قرار گرفت. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آزمونهای آماری t و Mann-Whitney مورد تحلیل قرار گرفتند.یافته هامیزان بهبودی اسهال در 24 ساعت اول در گروه دارو 63% و در گروه دارونما 9/25% بود؛ این اختلاف از نظر آماری معنی دار تلقی گردید (013/0=P). این تفاوت 48 و 72 ساعت بعد از شروع بیماری نیز معنی دار بود (به ترتیب 001/P<0 و 058/P=0). فراوانی دل پیچه 24 ساعت بعد از شروع درمان در گروه دارو 7/35% و در گروه دارونما 68% بود (058/0=P). از نظر فراوانی دل پیچه، 48 ساعت بعد از اولین مراجعه اختلاف معنی داری بین گروه دریافت کننده دارو و گروه دارونما وجود داشت (001/P<0). در مورد تعداد دفعات اجابت مزاج، 48 ساعت بعد از مراجعه اختلاف معنی داری بین دو گروه مشاهده گردید (001/P<0) و در گروه دارو به نحو بارزی کمتر بود. میانگین زمان قطع اسهال در گروه دارو 6/22± 7/25 ساعت و در گروه دارونما 7/25± 2/50 ساعت بود؛ این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (001/P<0)؛ زمان قطع دل پیچه در گروه دارونما 5/21± 24 و در گروه دارو 12± 8/10 ساعت بود (038/P=0).نتیجه گیرینتایج این تحقیق ارزش داروی گیاهی کپسول نرم مرزه (LomexR) را در برطرف کردن علائم اسهال نسبت به دارونما مشخص نمود.
کلید واژگان: اسهال نوع i، کپسول نرم، لومکس، مرزه -
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران، سال بیست و یکم شماره 2 (پیاپی 104، خرداد و تیر 1398)، صص 83 -91مقدمه
چاقی یک عامل بسیار مهم در بسیاری از بیماری های مزمن می باشد. از جمله راه های کنترل وزن و چاقی انجام فعالیت بدنی منظم و استفاده از برخی گیاهان دارویی است. مطالعه ی حاضر با هدف تعیین تاثیر مکمل یاری زنجبیل به تنهایی و همراه با تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر شاخص های تن سنجی و سطوح آیریزین سرم در مردان چاق انجام گرفت. مواد و روش ها: 64 مرد چاق در سنین20 تا 35 سال به طور تصادفی در 4 گروه (گروه دریافت کننده ی 1) مکمل زنجبیل، 2) مکمل زنجبیل+ تمرین، 3) تمرین+ دارونما و 4) دارونما) به مدت 10 هفته مورد مطالعه قرار گرفتند: افراد در گروه های دریافت کننده ی زنجبیل و زنجبیل+ تمرین، روزانه سه عدد کپسول 1 گرمی زنجبیل و افراد در گروه تمرین+ دارونما و گروه دارونما روزانه به مقدار مشابه کپسول دارونما (حاوی یک گرم نشاسته) به همراه هر وعده غذایی دریافت کردند. افراد در گروه زنجبیل+ تمرین و تمرین+ دارونما، در یک پروتکل تمرینی HIIT به مدت 10 هفته شرکت کردند. داده های مربوط به اندازه گیری های تن سنجی، سطوح آیریزین سرم و دریافت غذایی در ابتدا و انتهای مطالعه جمع آوری شد. یافته ها: مداخله ی زنجبیل به تنهایی موجب کاهش معنادار درون گروهی درصد چربی بدن شد (P=0/001). در گروه های زنجبیل+ تمرین و تمرین+ دارونما کاهش معنادار شاخص های تن سنجی شامل وزن، درصد چربی بدن، دور کمر، نسبت دور کمر به قد، نسبت به گروه دارونما مشاهده گردید (P<0/05). تفاوت معناداری در سطوح سرمی آیریزین در هیچ کدام از گروه های مورد مطالعه در پایان مداخلات مشاهده نشد (P>0/05). نتیجه گیری: تمرینات HIITبه تنهایی و همراه با زنجبیل در بهبود شاخص های تن سنجی موثر بودند.
کلید واژگان: چاقی، مردان، زنجبیل، تمرینات HIIT، شاخص های تن سنجی، آیریزینIntroductionObesity is a very important cause of many chronic diseases. One of the ways to control weight and obesity is to have regular physical activity and the use some medicinal herbs. The purpose of this study was to investigate the effects of ginger supplementation per se and in combination with high intensity interval training (HIIT) on the anthropometric indices and serum levels of irisin in obese men.
Materials and MethodsSixty-four obese men, aged 20 to 35 years were randomly assigned into 4 groups for 10 weeks: Group 1) ginger supplement, Group 2) ginger supplement+training, Group 3) training+placebo, and Group 4) placebo. Individuals in groups 1 and 2 (ginger and ginger+training), received three ginger capsules (1 g daily) and subjects in groups 3 and 4 (training group+placebo) and placebo groups received the same amount of placebo capsules with each meal. Participants in the ginger+training and training+placebo groups participated in a HIIT protocol for 10 weeks. Data on anthropometric measurements, serum irisin levels and dietary intakes were collected at the beginning and at the end of the study.
ResultsThe ginger intervention per se, reduced body fat percentage within groups (P=0.001). In ginger+training and training+placebo groups significant decreases were observed in anthropometric indices including weight, body fat percentage, waist circumference, waist-to-height ratio, compared to the placebo group (P<0.05). No significant difference was observed in serum levels of irisin in any of the studied groups at the end of interventions (P>0.05).
ConclusionHIIT exercises alone and in combination with ginger were effective in improving anthropometric indices.
Keywords: Obesity, Men, Ginger, High-Intensity Interval Training, Anthropometric indices, Irisin -
اثر مصرف کوتاه مدت محلول خوراکی عناب قبل از یک جلسه ورزش مقاومتی دایره ای بر آپوپتوز نوتروفیل انسانی
هدف از تحقیق حاضر اثر مصرف کوتاهمدت محلول خوراکی عناب یک هفته قبل از یک وهله تمرین مقاومتی دایرهای بر آپوپتوز نوتروفیل در دانشجویان تربیت بدنی پسر بود. 14 دانشجوی داوطلب پسر جوان داوطلب بطور تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی دایرهای دارونما (7 نفر با 5/78 وزن و، 179/75 ± 3/63 قد، 25/25 ± 1/31 سن با نفر 7) عناب و) 67/51 ± 4/92 وزن و، 171/17 ± 1/70 قد، 24/50 ± 2/50 سن ± 07/74 (تقسیم شده و یک تمرین مقاومتی دایرهای (9 حرکت/ایستگاه، 30 ثانیه برای هر حرکت، 3 دور بدون توقف با 3 دقیقه استراحت فعال بین دورها، 10 -14 تکرار و با شدت 70 %یک تکرار بیشینه) را انجام دادند. افراد در ساعت مشخصی محلولهای دارونما و عناب (5/0 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در 5/2 سیسی آب مقطر و به مدت 7 روز) را به صورت دوسوکور دریافت کردند. نمونه های خونی 30 دقیقه قبل، بلافاصله و 2 ساعت پس از تمرین جهت جداسازی و شمارش نوتروفیلها، جمعآوری و آپوپتوز نوتروفیل توسط کیت FITC-AnexinV و روش فلوسایتومتری تعیین گردید. نتایج، پاسخ معنیدار نوتروفیلهای آپوپتوزی اولیه به یک وهله فعالیت گروه های عناب را نشان داد. اما پاسخ متفاوتی بین گروه عناب و دارونما در طی دوره استراحت پس از تمرین مشاهده شد. برخلاف گروه دارونما، پاسخ در گروه عناب با کاهشی بیشتر از گروه دارونما در دوره استراحت، به طور معنیداری از سطح پایه پایین تر بود. با این حال ، نوتروفیلهای آپوپتوزی تاخیری/نکروز در گروه دارونما بطور معناداری افزایش یافت در حالی که این تغییر در گروه عناب مشاهده نشد. در پایان 2 ساعت دوره استراحت نوتروفیلهای آپوپتوزی تاخیری هر دو گروه عناب و دارونما بطور معناداری کاهش یافت. یافته های حاضر حاکی از کم تآثیر بودن اثر فعالیت مقاومتی یک وهلهای پس از پیشتیمار با محلول عناب در مدت یک هفته حکایت دارد. شاید به توان این اثر مفید عناب را به ترکیبات قندی و اسیدهای آمینه موجود در آن نسبت داد که توانسته در مقایسه با دارونما منبع تغذیهای مناسبی را برای توتروفیلها فراهم آورد. این احتمال نیز وجود دارد که عناب به دلیل دارا بودن مواد آنتی اکسیدانی مناسب موجب ارتقاء ظرفیت آنتی اکسیدانی نوتروفیل شده باشد. از این رو شاید بتوان اظهار کرد که بارگیری با محلول خوراکی عناب حداقل برای یک هفته میتواند در مهار آپوپتوزیس موثر باشد.
کلید واژگان: محلول خوراکی عناب، نوتروفیل، آپوپتوز اولیه، آپوپتوز تاخیری، نکروزThe aim of present research was the effect of short-term use of edible solution of jujube one week before a single session of circuit resistance exercise on neutrophil apoptosis of male students of physical education. 14 young male volunteer students were divided into two groups of placebo (n=7, aged 24.50±2.50, height 171.17±1.70, and weight 67.51±4.92) and jujube solution (n=7, aged 25.25±1.31, height 179.75±3.63, weight 74.07±5.78) at random, performing one circuit resistance exercise (9 moves/stops, 30 seconds for each exercise, 3 nonstop sets with a 3-minute active recession between sets, 10-14 repetitions, and an intensity of 70% maximum repetition). Subjects received placebo and jujube solutions (0.5 g/kgbody weight in 2.5cc of distilled water as long as 7 days) at certain times and double-blind. Blood samples were collected 30 minutes before, immediately, and 2 hours after the exercise for separation and counting the number of neutrophils, and neutrophil apoptosis was determined through AnexinV-FITC kit and flow cytometric method. The results indicated the significant response of initial apoptosis neutrophils to one course of activity by jujube group. However, different responses were observed between two groups of placebo and jujube during the recession after training. Unlike placebo group, the response was significantly lower with a greater decrease after training in jujube group. However, necrosis/delayed apoptosis neutrophils significantly increased in placebo group after 2 hours, while this change was not observed in jujube group. At the end of a 2-hour recession, delayed apoptosis neutrophils significantly decreased in both placebo and jujube groups. The present findings indicate that one-session resistance activity is not very effective after pretreatment with jujube solution during one week. Perhaps this useful effect of jujube can be explained by existing glucose compounds and amino acids which could provide neutrophils with proper nutrition source in comparison with placebo. It is possible that jujube resulted in improvement of neutrophil’s antioxidant capacity, because it has proper antioxidant materials. Therefore, it might be stated that loading with edible jujube solution can be effective in inhibiting apoptosis at least for one week.
Keywords: Oral Jujube Solution, Neutrophil, Early Apoptotic, Late Apoptosis, Necrotic Neutrophils
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
- 2166
- 56
-
علمی2222
-
معتبرحذف فیلتر
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.