به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۱۶۷۵۴۰ عنوان مطلب
|
  • علیرضا نصیری*، سید حسن حجی آبادی، محمد سلیمانی
    امروزه هرزرفت سیالات به درون سازندهای شکافدار، به چالشی بزرگ برای صنعت حفاری چاه های نفتی و گازی تبدیل شده است. هزینه های سنگین از قبیل از دست رفتن زمان حفاری، مصرف بی رویه مواد، تکنیک های بی ثمر کنترل، از دست دادن و متروکه شدن چاه ها و مخازن، از جمله مشکلاتی هستند که ضرورت مقابله با این فرایند را نشان می دهند. در این تحقیق، ضمن استفاده از مواد گرانولار جهت مقابله با این مشکل در سازندهای شکافدار، پارامترهای موثر بر کارایی این مواد در کنترل هرزروی از جمله غلظت و توزیع دانه بندی، مورد ارزیابی قرار گرفته است. آزمایش ها با پوکه های صنعتی و معدنی با غلظت ها و توزیع دانه بندی مختلف انجام شد و پس از تجزیه و تحلیل نتایج، مشخص گردید که تشکیل پلاگ مناسب توسط ترکیبی از پوکه های صنعتی با مقدار بهینه ذرات درشت تر که چارچوب اولیه ای را تشکیل داده و ذرات ریزتر که فضای خالی بین این چارچوب را پر نموده اند، حاصل شده است. همچنین اثبات کارایی مناسبتر مکانیزم مسدودسازی این مواد در مسدود نمودن حفرات و نیز سد ضعیف تر بوجود آمده از به کارگیری توسط پوکه های معدنی، از دیگر نتایج این تحقیق می باشد.
    کلید واژگان: هرزروی، سیالات حفاری، پوکه های صنعتی، پوکه های معدنی
    A. R. Nasiri*, S. H. Haji Abadi, M. Solymani
    Lost circulation of drilling fluids in fractured reservoirs is one the major chalenges in petroleum industrials. Economical problems related to such phenomena makes its prevention necessary. In this investigation, prevention of lost is studied using lightweight granular materials and the effect of their concentration and size is evaluated. Experiments were carried out using lightweight industrial and mineral granular materials. The results show that a proper mixture of fine and coarse lightweight industrial granules is suitable for minimizing the fluid loss. It is shown that the best mechanism for lost prevention is plugging of the fractures, which is in good agreement with the results of other investigations.
    Keywords: Lost Circulation, Drilling Fluids, Lightweight Industrial Materials, Mineral Granular Materials
  • مهدی صفری، حسن هاشمی، محمد مهدی امین، زینب رضایی
    مقدمه
    پلی آلومینیوم کلراید (PACL) یک منعقد کننده معدنی می باشد که در سال های اخیر کاربرد زیادی جهت حذف رنگ و کدورت در صنعت تصفیه آب پیدا کرده است. در اثر اضافه نمودن مواد منعقد کننده به آب، مقادیری از این مواد در آب حل شده و در آب تصفیه شده نهایی باقی می مانند. آلومینیوم یکی از موادی است که در منعقد کننده هایی با پایه آلومینیوم (مثل آلوم و PACL) وجود دارد و مقادیر ناچیزی از آن در آب، باعث بروز مشکلات بهداشتی زیادی مانند آلزایمر و آنسفالوپاتی دیالیزی می شود. آژانس حفاظت محیط زیست (EPA) حداکثر غلظت مجاز آلومینیوم در آب آشامیدنی را mg/l 2/0 تعیین کرده است.
    انعقاد پیشرفته به صورت اضافه نمودن ماده منعقد کننده اضافی در جهت حذف مواد آلی طبیعی (Natural organic matter یا NOM)، به عنوان پیش سازهای محصولات جانبی گندزدایی (DBPs) تعریف می شود و به عنوان بهترین تکنولوژی در دسترس جهت تصفیه و حذف این مواد استفاده می گردد.
    روش ها
    این مطالعه بر روی تصفیه خانه آب اصفهان انجام شد و مقدار آلومینیوم باقی مانده در اثر اضافه نمودن PACL در انعقاد متداول و پیشرفته در مقیاس آزمایشگاهی جار تست مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که میانگین آلومینیوم باقی مانده در انعقاد پیشرفته بیشتر از انعقاد متداول می باشد، ولی مقدار آلومینیوم باقی مانده در این دو مرحله کمتر از حداکثر مجاز توصیه شده توسط EPA می باشد.
    نتیجه گیری
    با به کارگیری فرایند انعقاد پیشرفته به همراه استفاده از PACL، نه تنها اهداف اصلی این فرایند یعنی بالا بردن درصد حذف مواد آلی طبیعی و کدورت، محقق گردید؛ بلکه با چندین برابر کردن مصرف ماده منعقد کننده، مقدار آلومینیوم باقی مانده آن کمتر از حداکثر مجاز توصیه شده بود.
    Mehdi Safari, Hassan Hashemi, Mohammad Mehdi Amin, Zeinab Rezaei
    Background
    Poly-aluminum chloride (PACL) is an inorganic coagulant used in recent years for the removal of color and turbidity in refining water industry. When coagulants are added to water, some amount of this material dissolves in water and remains in the final refined water. Aluminum is also a material that is found in aluminum coagulants base (Alum and PACL), and little amounts of this material in the water causes many health problems such as dialysis encephalopathy and Alzheimer. Environmental Protection Agency (EPA), has determined the maximum concentrations level (MCL) allowable in drinking water as 0.2 mg/l. Advanced coagulation process is defined as the addition of excess coagulant for the removal of natural organic matter (NOM), as precursors of disinfection by products. It is expressed as the best available process for the treatment and removal of this material.
    Methods
    The amount of residual aluminum was studied in conventional and advanced coagulation after adding PACL in jar test.
    Findings
    Results showed that mean residual aluminum in enhanced coagulation was more than conventional coagulation. But the amount of residual aluminum in both processes was lower than the MCL recommended by EPA.
    Conclusion
    It can be conclude that using enhanced coagulation by PACL in water, not only causes turbidity and NOM removal, but even with multiplying the coagulant dose, the residual aluminum is less than the recommended maximum concentration level.
    Keywords: Conventional coagulation, Enhanced coagulation, Residual aluminum, NOM, PACl, DBPs
  • فرید عمیدی فضلی، مسعود دزیانی، رقیه عزتی، ندا عمیدی فضلی، محمد جواد ایوانی
    سابقه و هدف
    عناصر معدنی نقش مهمی در امر تغذیه سالم دارند در این میان نقش کلسیم ماده معدنی تشکیل دهنده استخوان ها به همراه فسفر به روشنی مشخص شده است.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش میوه های کیوی و موز با استفاده از کلسیم و فسفر فرآوری و غنی سازی شدند. بدین منظور پس از تهیه میوه ها و شستشوی آن ها کیوی و موز به شکل حلقوی برش خوردند. برای تهیه محلول اسمز از ساکارز با غلظت (W/V) %55 استفاده شد با افزودن کلرید کلسیم و مونو سدیم دی هیدروژن فسفات محلول های با غلظت %1 و %2 از هر کدام از ترکیبات مذکور به دست آمد. پس از تیمار دهی نمونه ها آزمایش های تعیین ماده خشک، اندازه گیری کلسیم و فسفر جهت مشخص نمودن مقادیر جذب آن ها توسط میوه انجام یافت.
    یافته ها
    در هر دو میوه میزان جذب کلسیم بیش از فسفر می باشد میزان کلسیم در موز تا 600 درصد مقدار اولیه و میزان فسفر تا 200 درصد مقدرا اولیه در کیوی افزایش یافتند. از این رو می توان این محصولات را به عنوان مکمل های طبیعی تامین مواد معدنی در کنار سایر مواد غذایی توصیه نمود.
    نتیجه گیری
    مقدار جذب کلسیم در مقایسه با فسفر بیشتر می باشد. افزایش غلظت کلسیم در محلول اسمز سبب افزایش جذب کلسیم به میوه می شود، ولی زمان فرایند در خصوص جذب کلیسم در کیوی برخلاف موز بی تاثیر بوده است. در مورد جذب فسفر زمان فرایند و غلظت فسفر در محلول اسمز تاثیر قابل توجهی بر جذب آن ندارند.
    کلید واژگان: غنی سازی، میوه، کلسیم، فسفر
    F. Amidi Fazli, M. Dezyani, R. Ezzati, N. Amidi Fazli, Mj Eivani
    Background And Objective
    Minerals have important role in healthy human nutrition especially calcium and phosphorus that are essential elements of bone.
    Materials And Methods
    This project carried out to enrich kiwi fruit and banana by these minerals using osmotic dehydration technique. 55% sucrose syrup used as osmotic agent and the concentration of minerals were 1% and 2% experiment completed in 30 and 60 minutes in ambient temperature at the end fruits drained and slightly dried by tissue to eliminate extra syrup. Dry mater as well as calcium and phosphorus content were measured for treated and untreated samples and compare together.
    Results
    Results showed higher calcium gain than phosphorus in both kiwi and banana. Calcium content of banana was 600% higher than untreated fruit in the case of phosphorus kiwi fruit gained 200% of this mineral to initial content. It seems reasonable consumption of enriched fruits instead of synthetic medicines.
    Conclusion
    Calcium absorption is higher than phosphorus. Calcium concentration in the solution increases the absorption of calcium in the fruit. But the process time has no effect on calcium absorption in kiwi fruit in contrast with banana. Phosphorus concentrations and process time has no significant effect on mineral uptake.
    Keywords: Enrichment, Fruit, Calcium, Phosphorus
  • یاشار عین اللهی، امیر هومن حمصی*، حبیب الله خادمی اسلام، اسماعیل قاسمی، محمد طلایی پور

    با توجه به افزایش آلودگی‏ های زیست محیطی ناشی از تجمع ضایعات و زباله‏ های حاوی پلیمرهای نفتی پایدار، جایگزین نمودن این پلیمرها با استفاده از پلیمرهای زیستی و اصلاح مشکلات و کمبودهای آنها در فرایند تولید و در محصولات نهایی امری بااهمیت می‏ باشد. در این پژوهش به بررسی امکان تولید چندسازه پلی‏ لاکتیک اسید-پوسته شالی با ویژگی های قابل قبول و همچنین تاثیر استفاده از پرکننده ‏های معدنی کندسوز کننده آلومینیوم تری هیدرات (ATH) و هیدروکسید منیزیم (MDH) برروی خواص فیزیکی و حرارتی چندسازه تولیدی پرداخته شده است. نتایج نشان داد که دانسیته چندسازه پلی ‏لاکتیک اسید-پوسته شالی نسبت به چندسازه‏ های ساخته شده با پلیمرهای پایه نفتی پلی پروپیلن (PP) و پلی اتیلن دانسیته بالا (HDPE) بیشتر بود و افزودن پرکننده‏ های معدنی کندسوز کننده سبب افزایش دانسیته چندسازه شد. همچنین افزودن پرکننده‏ های معدنی کندسوز کننده سبب کاهش میزان جذب آب و واکشیدگی ضخامت آنها گردید بطوریکه از این لحاظ با نمونه‏ های حاوی پلیمرهای پایه نفتی قابل قیاس بود. نتایج آنالیز وزن‏ سنجی حرارتی (TGA) نشان داد که افزودن پرکننده ‏های معدنی کندسوز کننده سبب کاهش دما در محل پیک‏ های افت وزنی چندسازه و همچنین ملایم‏ تر شدن شیب افت وزنی نسبت به افزایش دما شده است.

    کلید واژگان: چندسازه، پلی‏لاکتیک اسید، پوسته شالی، آلومینیوم تری هیدرات (ATH)، هیدروکسید منیزیم (MDH)
    Yashar Einollahi, Amir Hooman Hemmasi *, Habibollah Khademi Eslam, Esmaeil Ghasemi, Mohammad Talaei Poor

    Considering the increase of environmental pollutant resulted from agglomerating rubbish and wastes containing stable petroleum-based polymers, substitution of these polymers with bio-polymers and solving their problems and defects in the production process as well as the final products is an important topic. In this study, the possibility of the production of poly lactic acid (PLA)-rice husk composite with acceptable properties, and also the effect of using flame retardant mineral fillers of aluminum three hydrates (ATH) and magnesium di-hydroxide (MDH) on physical and thermal properties of the produced composite were investigated. Results indicated that the density of PLA-rice husk composite was higher than petroleum-based polymers composites (PP/HDPE-rice husk composites); and flame retardant mineral fillers addition led to an increase in the composite density. Also, flame retardant mineral fillers addition decreased the composite water absorption and thickness swelling, in a way that they were comparable with petroleum-based polymers composites. Results of thermal gravimetric analysis (TGA) showed that flame retardant mineral fillers addition also decreased the temperature of the composite weight loss curve peaks, and the weight loss rate toward temperature rising.

    Keywords: Composite, Poly Lactic Acid, Rice husk, Aluminum three hydrates (ATH), Magnesium di-hydroxide (MDH)
  • اعظم پیرکرمی، مهدی قهاری*، امیر مسعود اعرابی
    در چند دهه اخیر، مواد معدنی با شکل قابل کنترل به شدت در حوزه علوم نانو مورد توجه بوده است. کنترل شکل ناهمسانگرد و جدید نانو مواد معدنی متفاوت از مواد توده ای می باشد که باعث می شود خواص منحصر به فرد و قابل تنظیم آنها کاربردهای گسترده ای در زیست پزشکی، کاتالیز، سوخت و سلول خورشیدی و ذخیره سازی داده های مغناطیسی داشته باشد. این مقاله مروری بررسی جامعی از نانو مواد معدنی با شکل قابل کنترل از طریق نظریه جوانه زنی و رشد و شرایط آزمایشگاهی کنترل شامل: فوق اشباع، سورفاکتانت و هسته ثانویه با ارائه گزارشی مختصر از کنترل شکل نانو مواد معدنی در طی فرآیند سنتز شیمی تر ارائه می نماید. پس از آن مکانیزم های معمول برای نانو مواد معدنی با شکل قابل کنترل و شکل کلی تشکیل نانو مواد برای هر مکانیزم به تفصیل شرح داده شده است. علاوه بر این مکانیزم های مشابه برای کنترل شکل نانو مواد معدنی نیز به وضوح شرح داده شد.
    کلید واژگان: نانوذرات، سنتز، مورفولوژی، مکانیزم کنترل شکل
  • آرش عزیزی، ساعده عطار باشی مقدم
    مقدمه
    حفظ حجم استخوان بلافاصله بعد از درآوردن دندان برای موفقیت در قرارگیری ایمپلنت در آن ناحیه لازم می باشد. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه تغییرات ابعادی و بافت شناسی ساکت دندانی به دنبال خارج نمودن دندان بدون قرار دادن ماده پیوندی و متقابلا همراه با قرار دادن Bio- Oss و غشای کلاژنه در محل ساکت دندانی می باشد.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش کارآزمایی بالینی، 30 بیمار که نیاز به خارج نمودن دندان و قراردادن ایمپلنت داشتند انتخاب شدند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه شاهد (خارج نمودن دندان بدون قرار دادن ماده پیوندی) و مورد (خارج نمودن دندان و قراردادنBio- Oss در محل) تقسیم شدند. پارامترهای شاخص پلاک، ایندکس لثه ای، خونریزی در موقع پروبینگ، عرض افقی ریج و تغییرات عمودی ریج در دو مقطع زمانی، بلافاصله و 6 ماه بعد از خارج نمودن دندان، بررسی شدند. 6 ماه بعد از درمان، بیوپسی استخوان از محل خارج نمودن دندان انجام شد و تغییرات هیستولوژی مورد بررسی قرار گرفت. در پایان برای آنالیز داده ها از آزمون paired T test و Bon Ferroni استفاده گردید (05/0α <).
    یافته ها
    تحلیل عرض افقی ریج به طور قابل ملاحظه ای در گروه شاهد نسبت به گروه مورد بیشتر بود. کاهش ارتفاع عمودی ریج در گروه شاهد در سمت باکال 5/1 ± 6/3 و در سمت لینگوال 3 میلی متر و در گروه مورد در سمت باکال 4/1 ± 7/0 و در سمت لینگوال 4/0 میلی متر بود. بیوپسی های گرفته شده از ناحیه پیوند شده در گروه مورد، وجود استخوان ترابکولار، که به خوبی معدنی و ساخته شده بود، را نشان داد. استخوان ساخته شده در گروه شاهد نیز همراه با مقدار کمی از استخوان معدنی بود. بافت همبند موجود در گروه شاهد بیشتر از گروه مورد بود.
    نتیجه گیری
    حفظ ساکت دندانی با مواد پیوندی همراه با غشای کلاژنی، به میزان قابل توجهی باعث کاهش تحلیل ساکت بعد از خارج نمودن دندان می شود.
    A. Azizi, S. Attarbashi Moghadam
    Introduction
    Preservation of bone volume immediately after tooth removal might be necessary to optimize the success of implant placement. The aim of this study was to compare bone dimensional changes following tooth extraction without Bio-Oss and with Bio-Oss and a collagen membrane in the dental socket.
    Materials And Methods
    In this experimental interventional study, thirty subjects who required tooth extraction and implant replacement were selected. Subjects were randomly divided into control (no Bio-Oss) and case (ridge–preservation procedure with Bio-Oss and collagen membrane) groups. The parameters of plaque index, gingival index, bleeding on probing, horizontal ridge width and vertical ridge changes were assessed, immediately and 6 month after extraction. A bone biopsy was taken from the extraction site in the both groups 6 months after surgical treatment. Histological study was performed on all biopsy samples. Finally, paired t-test and Bon Ferroni were applied for data analysis (α < 0.05).
    Results
    Compared to the case group, a significantly greater horizontal absorption was observed in the control group. The ridge height reduction in control group was 3.6 ± 1.5 mm at buccal side and 3 mm at lingual site. In the case group however, they were 0.7 ± 1.4 mm and 0.4 mm at buccal and lingual sides respectively. Biopsies from the grafted sites revealed the presence of trabecular bone, highly mineralized and well structured with a minor percentage of mineralized bone. The amount of connective tissue was significantly higher in the control group compared to the case group.
    Conclusion
    Dental socket preservation approach using Bio-Oss in combination with collagen membrane seems to significantly limit the resorption of dental socket after tooth extraction.
  • فاطمه علمی*، سکینه خزایی پول، مریم میترا علمی
    پروتیین کلاژن معدنی شده دارای مزایای زیستی متنوع، زیست سازگاری و زیست تجزیه پذیری مطلوبی هستند. در این پژوهش، فرآیند معدنی شدن پروتیین کلاژن نوع I استخراج شده از پولک ماهی سفید (Rutilus Frisii Kutum)، جهت معدنی شدن در مایع شبیه سازی شده بدن بررسی شد.. در طی زمان غوطه وری، بلورهای تری کلسیم فسفات در بین نانوفیبریل های کلاژن ترسیب شد. وجود کلاژن نوع I، شامل 3 رشته مارپیچ با انجام الکتروفورز SDS-PAGE تایید شد. از تکنیک طیف سنجی تبدیل فوریه مادون قرمز (FTIR) برای شناسایی نانوفیبریل های کلاژن استخراج شده و کلاژن معدنی شده استفاده شد. حضور 60% مواد معدنی در نانوکامپوزیت ASC معدنی شده با TGA اثبات شد. از DSC برای تعیین دمای دناتوره شدن ASC معدنی شده در دمای 5/147 درجه سلسیوس که بیانگر پایداری حرارتی بالاتر کلاژن معدنی شده است. تشکیل نانو ذرات تری کلسیم فسفات بر روی نانو فیبریل های کلاژن به صورت نامرتب و متراکم با تصاویر TEM، مشخص شد. پروتیین کلاژن معدنی شده می تواند در ساخت داربست های متخلخل برای مهندسی بافت، مواد ایمپلنت دندانی، تهیه تجهیزات پزشکی راهکاری نوین را ارایه دهد.
    کلید واژگان: کلاژن معدنی شده، تری کلسیم فسفات، نانوفیبریل، پولک ماهی
    Fatemeh Elmi *, Sekineh Khazaee Pool, Maryam Mitra Elmi
    Mineralized collagen has diverse biological advantages, biocompatibility and biodegradability. In this study, the process of mineralization of the protein collagen type I extracted from the scales of white fish (Rutilus Frisii Kutum), was investigated in the Simulated Body Fluid (SBF). During immersion in SBF, tricalcium phosphate crystals were precipitated into collagen nanofibrils. SDS-PAGE electrophoresis confirmed the presence of type I collagen, including 3 spiral strands. Infrared Fourier Transform (FTIR) spectroscopy technique was used to characterize extracted collagen nanofibrils and mineralazied collagen. The presence of 60% of minerals in the mineralized Acid Soluble Collagen (ASC) was confirmed by TGA. DSC was used to determine the denaturation temperature of mineralized ASC at 147.5 °C, indicating a higher thermal stability of mineralized collagen. TEM images showed irregular and dense formation of tricalcium phosphate nanoparticles on collagen nanofibrils. Mineralized collagen protein can provide new insight into producing porous scaffolds for tissue engineering, dental implants, and providing medical equipment.
    Keywords: Mineralized Collagen, Tricalcium Phosphate, Nanofibril, Fish Scale
  • مجید کرمانی، فرشاد بهرامی اصل، علی اسرافیلی، مهدی فرزادکیا، سهیلا سلحشور آرین
    مقدمه
    مترونیدازول (Metronidazole) یکی از پرمصرف ترین آنتی بیوتیک های جهان علاوه بر خواص مختلف، دارای اثرات سوء قابل توجهی بر محیط زیست و جانداران می باشد. فرایند ازن زنی کاتالیزوری نیز یکی از موفق ترین روش های حذف آنتی بیوتیک ها به شمار می رود، اما این فرایند نیز مانند سایر فرایندهای اکسیداسیون، محصولات جانبی تولید می کند که می تواند باعث سمیت پساب گردد.
    روش ها
    نمونه ای از راکتور بعد از 10 دقیقه ازن زنی تحت شرایط بهینه برای فرایند ازن زنی کاتالیزوری با کاتالیست نانوذرات اکسید منیزیم (MgO) برداشته شد و مواد حد واسط به وسیله دستگاه GC-MS مورد شناسایی قرار گرفتند. میزان معدنی سازی فرایند نیز با انجام آزمایش TOC (Total Organic Carbon) تعیین گردید و تغییرات سمیت با استفاده از زیست آزمونی با دافنیا مگنا بررسی شد.
    یافته ها
    4 ترکیب به عنوان مواد حد واسط اکسیداسیون مورد شناسایی قرار گرفت و میزان معدنی سازی فرایند حدود 5/93 درصد به دست آمد. واحد سمیت 48 ساعته نیز از 24/1 ورودی راکتور به 32/0 پساب فرایند کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    میزان معدنی سازی بالایی در فرایند به دست آمد، اما این معدنی سازی کامل نبود و موجب تبدیل محلول ورودی از حالت سمی به اندکی سمی شد. در نتیجه می توان گفت که فرایند ازن زنی کاتالیزوری با نانوذرات اکسید منیزیم جهت حذف مترونیدازول، از نظر میزان معدنی سازی و کاهش سمیت فرایندی قابل قبول می باشد.
    کلید واژگان: ازن زنی کاتالیزوری، نانوذرات اکسید منیزیم، مواد حد واسط اکسیداسیون، سمیت، دافنیا مگنا
    Majid Kermani, Farshad Bahrami, Asl, Ali Esrafili, Mahdi Farzadkia, Soheila Salahshour, Arian
    Background
    Metronidazole, as one of the most widely used antibiotics in the world, in addition to various benefits, has significant adverse effects on the environment and animals. The catalytic ozonation process is one of the most successful methods for antibiotics removal. However, it should be noted that this process, like other oxidation processes, has some byproducts that can be toxic in the process effluent.
    Methods
    Under optimum conditions for catalytic ozonation in the presence of MgO nanoparticles, 1 sample was obtained from a reactor after 10 minutes of ozonation. The sample was analyzed by gas chromatography–mass spectrometry (GS-MS) and the intermediates were identified. The mineralization rate was determined using TOC analysis and the toxicity changes were calculated through bioassay with Daphnia magna.
    Findings: In the present study, 4 compositions were identified as oxidation intermediates. The mineralization rate was about 93.5% and the 48-hour toxicity unit decreased from 1.24 in the influent to 0.32 in the effluent.
    Conclusion
    A high mineralization rate was obtained in the process. Nevertheless, it was not complete, and thus, the influent solution was converted from toxic to slightly toxic. In conclusion, we can say that catalytic ozonation process in the presence of MgO nanoparticles can be acceptable for metronidazole removal.
    Keywords: Catalytic ozonation, Daphnia magna, MgO nanoparticles, Oxidation intermediates
  • حسن مومیوند
    برای بهینه سازی عملیات چالزنی و آتشباری، بهینه سازی خرج ویژه و نسبت بار سنگ (B) به قطر چال (?h) در فرآیند خردایش ماده معدنی از چالزنی تا سنگ شکنی با حداقل نمودن قیمت تمام شده حاصل ازکلیه هزینه های مربوطه طی انجام مراحل متعدد چالزنی و آتشباری در معادن مختلف بررسی شده است. هزینه های حفاری، مواد منفجره، دستمزد آتشباری، کار اضافی لودر و گاها بولدوزر به علت وجود قطعات بزرگ سنگ (ماده معدنی) آتشباری شده که قبل از ورود به سنگ شکن نیاز به شکستن دارند و خردایش ثانویه به صورت دقیق و به روز به شیوه ای واقعی و امکان پذیر در عمل برای هر یک از معادن برآورد شده اند. در بررسی انجام شده برای یک نوع ماده معدنی در دو شرایط مختلف از نظر ویژگی های توده سنگ، دارای خرج ویژه مختلف و قیمت تمام شده مختلف است. به طوری که خرج ویژه و قیمت تمام شده در یک شرایط حدود دو برابر دیگری است. در این تحقیق با استفاده از نسبت بهینه حاصل از نتیجه بر رسی فرآیند چالزنی و آتشباری تا سنگ شکنی به طور عملی در معادن مختلف، برداشت ویژگی های توده سنگ و یافتن عامل جدید مؤثر در نسبت به نام اندازه دهانه ناپیوستگی ها، روش جدیدی تحت عنوان شاخص خردایش سنگ1 (RFI) ارائه گردیده است. این روش تجربی ارائه شده نه تنها تاثیر ویژگی های متعدد پیچیده تود سنگ را به طور کامل تر نشان می دهد بلکه مجموع امتیازات مربوط به تاثیر کمی پارامتر های توده سنگ را به شیوه ای ساده برابر نسبت خلاصه می نماید.
    کلید واژگان: آتشباری، چالزنی، خرج ویژه، شاخص خردایش سنگ، قیمت تمام شده، ویژگی های توده سنگ
  • سید مرتضی موسوی راد*، علی حسن زاده سلبوئی

    در مطالعه حاضر، فرآیند انعقاد الکتروشیمیایی (الکتروکواگولاسیون) در صنایع معدنی به منظور حذف یون آرسنیک از محلول لیچینگ باردار PLS)) کارخانه فرآوری مس، مورد بررسی قرار گرفته است. نمونه ها حاصل از شبیه سازی فرآیند لیچینگ و با افزودن نمک آرسنیک سه ظرفیتی (NaAsO2) تهیه گردید. تاثیرات سه پارامتر مستقل مانند pH (X1)، زمان الکترولیز (X2)، چگالی جریان (X3) با استفاده از روش سطح پاسخ (RSM) بمنظور بررسی حذف آرسنیک از محلول PLS، بررسی شد. این طرح شامل 17 مجموعه آزمایش با استفاده از سیستم الکتروکواگولاسیون می باشد. در این تحقیق، طرح آزمایش باکس - بنکن در روش سطح پاسخ با سه عامل عددی در سه سطح برای بررسی اثر تعاملی متغیرهای فرآیند به منظور بررسی راندمان حذف آرسنیک از محلول لیچینگ با استفاده از روش الکتروکواگولاسیون، مورد بررسی قرار گرفت. شرایط بهینه برای فرآیند الکتروکواگولاسیون در 5/6pH:، زمان الکترولیز: 114 دقیقه و چگالی جریان الکتریکی A/m2 3/65، با راندمان حذف88/96٪ حاصل شد. نتایج نشان داد که قابلیت فرآیند الکتروکواگولاسیون به عنوان یک روش قابل اعتماد و قابل اطمینان به منظور حذف یون های فلزی بخصوص یون آرسنیک از پساب های صنایع معدنی به ویژه در کارخانجات فرآوری مواد معدنی بسیار مطلوب می باشد.

    کلید واژگان: محلول لیچینگ باردار، انعقاد الکتروشیمیایی، آرسنیک، روش سطح پاسخ
    Seyed Morteza Moosavirad *, Ali Hasanzadeh-Sablouei

    In the present study, the electrochemical coagulation process (electrocoagulation) in the mining industry to remove arsenic ions from the charged leaching solution of PLS (copper processing plant) has been investigated. Samples were obtained by simulating the leaching process by adding trivalent arsenic salt (NaAsO2). The effects of three independent parameters such as pH (X1), electrolysis time (X2), current density (X3) were investigated using the response surface methodology (RSM) to investigate the removal of arsenic from PLS solution. This design includes 17 sets of experiments using electrocoagulation system. In this study, the Box-Benken test design in the response surface method with three numerical factors at three levels was investigated to investigate the interactive effect of process variables to evaluate the efficiency of arsenic removal from leaching solution using electrocoagulation method. The optimal conditions for the electrocoagulation process were determined at pH 6.50, electrolysis time: 114 minutes and electric current density of 65.3 A/m2, with a removal efficiency of 96.88%. The results showed that the ability of electrocoagulation process as a reliable method to remove metal ions, especially arsenic ions from the effluents of the mining industry, especially in mineral processing plants is very desirable.

    Keywords: Pregnant leaching solution, Electrochemical coagulation, Arsenic, Response surface methodology
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
* با توجه به بالا بودن تعداد نتایج یافت‌شده، آمار تفکیکی نمایش داده نمی‌شود. بهتراست برای بهینه‌کردن نتایج، شرایط جستجو را تغییر دهید یا از فیلترهای زیر استفاده کنید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجه‌ای نباشند.
نوع نشریه
اعتبار نشریه
زبان مطلب
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال