-
در این گفتار تلاش بر این است که از معبر تلاشی تطبیقی و با در نظر گرفتن نسبت (های) مسایل اساسی پدیدارشناسی کربنی، یعنی «آگاهی»، «هستی»، «زمان» و «پدیدارشناسی به مثابه روش»، با سنت معهود پدیدارشناسی (هوسرل و هایدگر) پرتوی تازه بر چیستی پدیدارشناسی کربنی که غالبا مفروغ عنه پنداشته شده افکنده شود. بااین هدف، به اختصار از سرگذشت این مسایل در سنت پدیدارشناسی سخن گفته ایم و پس از آن تلقی کربن از این مسایل را بررسی کرده ایم. ماحصل این تلاش تطبیقی آشکار شدن تفاوت های دیدگاه کربن با دیدگاه سردمداران جنبش پدیدارشناسی است؛ به نحوی که تا حد زیادی می توان به این نتیجه نزدیک شد که پدیدارشناسی کربنی از اساس متفاوت و حتا مغایر با آنی است که در زبان اهل فلسفه پدیدارشناسی خوانده می شود. به عبارت دیگر، بار یزدان شناسانه این پدیدارشناسی سنگین تر از آن است که بتوان به همسان انگاری «تاویل» کربنی با پدیدارشناسی سنتی چیزی که در آثار نویسندگان و مترجمان ایرانی شاهد آن هستیم رای داد. آنچه در ادامه خواهد آمد کندوکاوی در باب نسبت این مبادی تصوری با آن چیزی است که در سنت پدیدارشناسی سراغ داریم.
کلید واژگان: پدیدارشناسی، هوسرل، هایدگر، کربن، آگاهی، هستی، زمانIn this paper we are trying to enlighten Corbin's phenomenology by a comparative approach and considering the relations of Corbin's basic problems of phenomenology i.e. " consciousness ","being ","time" and "phenomenology as a method" and those of traditional phenomenology(Husserl and Heidegger). So doing, we will speak of these problems' history in traditional phenomenology and then investigate Corbin's insights in these problems. The conclusion of this comparative approach is clarifying the differences between the two. So it can be said that Corbin's phenomenology is in nature different from what is called phenomenology. In other word its theological schema is so heavy that Corbin's "Tawil" can be hardly same as phenomenology. What is coming is an investigation in the relationships of these problems and what we know about phenomenological tradition.
Keywords: Phenomenology, Husserl, Heidegger, Corbin, Consciousness, being, Time -
برای پدیدارشناسی به مثابه روش تحقیق کیفی روش شناسی های متنوعی ارایه شده است. این تنوع را میتوان ذیل دو رویکرد عمده قرار داد: پدیدارشناسی توصیفی و پدیدارشناسی هرمنوتیکی. در این مقاله ضمن تاکید بر پیوند گسستناپذیر فلسفه و روش در پدیدارشناسی، تلاش میشود تا مبانی فلسفی پدیدارشناسی هرمنوتیکی را مورد کاوش قرار داده، پیوند یادشده را در فرایند تحقیق ردیابی کنیم. بر این اساس مقاله به دو قسمت تقسیم میشود؛ در قسمت نخست به زمینه های تاریخی ظهور پدیدارشناسی پرداخته و نسبت پدیدارشناسی هرمنوتیکی را با پدیدارشناسی توصیفی روشن و به مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی پدیدارشناسی هرمنوتیکی اشاره کردهایم. در قسمت دوم، از خلال پرداختن به آرای هایدگر و گادامر نشان دادهایم که مبانی فلسفی در روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی در سراسر فرایند پژوهش حضوری فعالانه دارد و به چگونگی رویارویی ما با موضوعات و مسایل در پژوهش ساختار و جهت میدهد. گشودگی نسبت به پدیدار و گفتگوی مداوم با آن، مهمترین خصلت این روش است که به مثابه یک پراکسیس از لحظه انتخاب موضوع و مواجهه با ادبیات پژوهش و نظریه ها تا گردآوری و تحلیل داده ها و نگارش پژوهش همواره در تحقیق حضور دارد و آن را هدایت میکند.
کلید واژگان: پدیدارشناسی توصیفی، پدیدارشناسی هرمنوتیکی، پدیدارشناسی، هرمنوتیک، هایدگر، گادامرVarious methodologies have been proposed for phenomenology as a qualitative research method. This diversity can be divided into two main approaches: descriptive phenomenology and hermeneutic phenomenology. In this article, while emphasizing the inseparable link between philosophy and method in phenomenology, an attempt is made to explore the philosophical foundations of hermeneutic phenomenology and to trace this link in the research process. Accordingly, we first refer to the historical contexts of the emergence of phenomenology, and clarify the relationship between hermeneutic phenomenology and descriptive phenomenology, then Through the discussion of the views of Heidegger and Gadamer, it is shown that philosophical foundations in the method of hermeneutic phenomenology play an active role throughout the research process and give structure and direction to how we deal with issues and problems in research. Openness to the phenomenon and being in constant dialogue with it, is the most important feature of this method that as a praxis, from the moment of choosing the subject and encountering the research literature and theories to collecting and analyzing data and writing the research, it is always present and guides in the research.
Keywords: Descriptive Phenomenology, Hermeneutic Phenomenology, phenomenology, hermeneutics, Heidegger, Gadamer -
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 43 (Summer 2023)، صص 574 -595عموم دینپژوهان گاهی شانتپیه دلاسوسایه را بنیانگذار پدیدارشناسی دین میدانند. این پژوهش نخست به تبیین دیدگاه شانتپیه درباره پدیدارشناسی دین میپردازد و ضمن تحلیل پدیدارشناسی دین شانتپیه که در میانه فلسفه دین و تاریخ دین قرار دارد، بر این باور است نقدی که عموما بر پدیدارشناسی دین شانتپیه شده است، خود قابل نقد است. مهمترین نقد بر پدیدارشناسی دین شانتپیه این استکه او به ذات پدیدارها و ماهیت دین نپرداخت و پدیدارشناسی او از جهت ردهبندی پدیدهها و با نگاه غیرتاریخی است. این مقاله با تعمق در اندیشههای شانتپیه اثبات میکند که اینگونه نیست که شانتپیه مطلقا به ماهیت دین اعتنایی نداشت بلکه او به ماهیت دین به شکل معینی توجه دارد و برخلاف نقدهایی که به او وارد میشود که مدعی است پدیدارشناسی وی توصیفی صرف میباشد، در حقیقت شانتپیه دو جنبه اساسی ادیان یعنی ذات و ظهورات آنرا مطالعه کرده است. این جستار این نقد را مورد کنکاش قرار داده و سپس آن را ارزیابی میکند و در نهایت تمییز میدهد که منتقدان، پدیدارشناسی دین شانتپیه را با توجه به پدیدارشناسی فلسفی هوسرل میسنجند؛ در حالیکه شانتپیه با تاکید بر پدیدارهای آیینی درصدد شناخت ماهیت دین و در چشماندازی شامل، درک امر قدسی به مثابه گوهر ادیان است.کلید واژگان: شانتپیه دلاسوسایه، علم دین، پدیدارشناسی دین، ذات و ظهورات دین، امر قدسیMost of scientists of religion sometimes consider Chantepie de la Saussaye to be the founder of the phenomenology of religion. This study first explains Chantepie's view of the phenomenology of religion, and while analyzing the phenomenology of Chantepie's religion, which lies between the philosophy of religion and the history of religion, believes that the critique of the phenomenology of Chantepie's religion in general is self-critical. The most important critique of Chantepie's phenomenology of religion is that it did not deal with the essence of phenomena and the nature of religion. His phenomenology is the classification of phenomena with a non-historical perspective. By reflecting on Chantepie’s ideas, this article proves that Chantepie pays attention to the special nature of religion. Contrary to the criticisms leveled at him that his phenomenology is merely descriptive, Chantepie has in fact studied two basic aspects of religion, namely its essence and manifestations. This paper explores and then evaluates this critique, and finally distinguishes that critics measure Chantepie's phenomenology of religion in terms of Husserl's philosophical phenomenology; while Chantepie, by emphasizing ritual phenomena, seeks to understand the nature of religion and the sacred as the essence of religions.Keywords: Chantepie de la Saussaye, Science of religion, Phenomenology of religion, The Essence, Manifestations of Religion, the Holy
-
اکنون افزون بر دو دهه است که سنت های دیگری در فلسفه علم (علاوه بر سنت تحلیلی) مطرحیت یافته اند. یکی از این سنت ها، فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک است که در تداوم جنبش پدیدارشناسی در حوزه فلسفه علم، به ظهور رسیده است. مقاله حاضر، ابتدا به بحث فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک پرداخته، نسبت این تفکر با تفکرات پوزیتیویستی و پساپوزیتیویستی را تشریح نموده، دیدگاه فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک را در خصوص علوم طبیعی وفق نظریات پاتریک هیلان، باز گشوده و در پایان نسبت پژوهش کیفی و فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک را مورد بحث قرار داده است.
کلید واژگان: فلسفه علم، فلسفه تحلیلی، پدیدارشناسی، هرمنوتیک، علوم طبیعیIt is more than two decades that some new traditions (other than analytical tradition) have emerged in the philosophy of science. One of these traditions is the hermeneutic phenomenological approach to philosophy of science which is the extension of phenomenological movement in the field of philosophy of science. This article tries to explain the hermeneutic phenomenological approach to philosophy of science، itsrelationship with positivist and post-positivist thoughts and its use in qualitative research. In explaining hermeneutic phenomenology، the views expressed by Professor Patrick Heelan have been used. -
فهم پدیدارشناسانه سینما، در حوزه فلسفه سینما قرار می گیرد. در پدیدارشناسی متعارف، وابستگی سوژه و ابژه به یکدیگر مطرح می شود، اما در روش پدیدارشناسی هرمنوتیک هیدگر، به نوعی دوسویه سوژه ابژه کنار می رود و جای خود را به در عالم بودن دازاین می دهد. بر همین اساس، پدیدارشناسی هیدگر متقدم، راهی برای فهم امکانات وجودشناسانه دازاین می شود. پدیدارشناسی در نظر هیدگر متاخر، بدل به امکانی برای اندیشیدن می گردد و در واقع شیوه ای هرمنوتیکی را برای تفکر در ظل تاریخ وجود شکل می دهد. گادامر لوازم پدیدارشناسی هرمنوتیک را در تفکر هیدگر بسط می دهد و با آموزه هایی چون رد تفکیک صورت از محتوا در فهم اثر و توجه به عالم، تمهیدات مهمی را در این روش، ایجاد می کند. در پدیدارشناسی متعارف سینما، دیدگاه هایی واقع گرا یا نشانه گرا در باب چیستی فیلم و نحوه درک مخاطب بیان می شود. در نگاه پدیدارشناسی هرمنوتیک، با نفی تفکیک صورت از محتوا و توجه به آموزه عالم و تکنیک می توان سینما را به مثابه عالم منکشف از مجلای تکنیک سینمایی فهم کردکلید واژگان: پدیدارشناسی، هرمنوتیک، فلسفه سینما، پدیدارشناسی سینما، عالم“Phenomenology of film” could be defined in the field of philosophy of film, which itself is a growing subfield of contemporary philosophy of art. According to current essay, it is clear that Hermeneutic- Phenomenology, declaring by Heidegger and expanding by Gadammer, has more possibilities for thinking in contrast to the classic Phenomenology, growing by Husserl and many of his followers. Hermeneutic-Phenomenology in the line of the unity of Heidegger’s thought shows the unity of the relations between man and Being in a resonating way. Attending phenomenology of art in Heidegger reveals proper notions (such as world) which could be used for phenomenologically thinking about the truth of cinema. Gadammer, too, applies Heidegger’s phenomenology of art as a model of understanding, but not exactly going on his way. Some inquiries using phenomenology for film theory such as Allan Casebier, Daniel Yacavone and Malin Wahlbergs attempt to show not enough succeed, because of the problems such as lack of illuminating the cinema in itself, lack of paying attention to the cinematic capacities of other theories, and lack of passing the current subjective way of thought. Criticizing many views about Heidegger and film also shows rare attention to the way in which Heidegger suggests to think, and instead using Heideggerian concepts to define cinema. Some of these views including many philosophical essays about thin, red, line are only attempts to show probable philosophical as well as poetic capacities of cinema and not examining and declaring the way these capacities absolutely may be. While some other writers as Robert Sinner brink pay attention to cinematic technique more and try to clear a Heideggerian point of view according to his opinions about technique, arts, poetics, etc.; he also cannot explain how the cinema has the ability to be poetic, while his interpretation about Heideggerian poesies is awfully wrong. But, followingHermeneutic-Phenomenological way to think about cinema, attending inspirations from Heidegger in concepts such as technology, world, Dasein, world-picture etc. helps to enclose the truth of cinema. This essay comes close to cinema in a hermeneutical manner, to see cinema, movie or film -as what it really is – and not from the viewpoint of its theories. Therefore the authors explicated Heidegger’s main viewpoints about Gestell, Gebild etc. and came close to the truth of it. Although this may not be enough, and the cinema should be interpreted according to its history. Finally, using Gadammers term, game, unfolds cinema as a technological world, sharing by both filmmakers and viewers, considering a determinate culture - a definitive world - for ordinary viewers of movies, who look for entertainment in watching motion pictures. This article does not necessarily deny the probable capacity of movies for representing several thoughts and values - regarding Heidegger’s authentic Dasein or world - after the mentioned conditions.Keywords: Hermeneutic, Phenomenology, World, Philosophy of film, Phenomenology of film
-
هنر به نحو سنتی یکی از «مسائل اساسی پدیدارشناسی» بوده است؛ ازاین رو می توان از آن به عنوان معیاری برای مقایسه دو نوع پدیدارشناسی استفاده کرد؛ بدین ترتیب کار ما، مقایسه دو رویکرد پدیدارشناسانه با معیار زیبایی شناسی است. ما با بررسی نگاه مارتین هیدگر به یک اثر هنری (معبد یونانی) و مقایسه آن با تحلیلی که هانری کربن از یک بنای اسلامی (کعبه) ارائه می کند، برخی از قرابت ها و تفاوت های این دو نوع پدیدارشناسی را نشان داده ایم؛ پس از آن دریافتیم که پدیدارشناسی کربنی به نحوی از سنت پدیدارشناسی فاصله دارد، که تنها آن را به معنای دیگر می توان پدیدارشناسی نامید؛ و رویکرد کربنی بیش از آنکه حاکی از پدیدارشناسی سنتی باشد، رویکرد حکمی اسلامی را بازتولید می کند.کلید واژگان: هیدگر، کربن، قاضی سعید قمی، پدیدارشناسی، معبد یونانی، کعبهA Comparative Study of Heidegger's Analysis of the Greek Temple and Henry Corbin's Analysis of KaabaSophia Perennis, Volume:13 Issue: 1, 2016, PP 137 -154Traditionally, art has been one of the "fundamental issues of phenomenology"; therefore, it can be used as a criterion for the comparison of two kinds of phenomenology. Our task is to juxtapose these two phenomenological approaches with aesthetic criteria. By studying Martin Heidegger's perspective of a work of art (the Greek temple) and comparing it with Henry Corbin / Qazi Said Qumi's insights about an Islamic building (Kaaba), we point out some of the similarities and differences between these two kinds of phenomenology. Then we will conclude that Corbin's phenomenology has been so distant from the phenomenological tradition, that we can call it phenomenology only in a different meaning: and that Corbin's approach is more about Islamic wisdom than traditional phenomenology.Keywords: Heidegger, Corbin, Qazi Said Qumi, Phenomenology, Greek temple, Kaaba
-
نسبت پدیدارشناسی کربن و سنت پدیدارشناسی و سهم کربن در تکوین جنبش پدیدارشناسی غالبا امری مفروغ عنه پنداشته شده است؛ و جای خالی پژوهش هایی دامنه دار و جدی در این زمینه احساس می شود. این در حالیست که روش نشدن چنین نسبتی می تواند ارزیابی ها درباره ارزش روش شناسانه پژوهش های کربن در مطالعات ایرانی اسلامی را روشن تر سازد.
ما در این گفتار تلاش کرده ایم تا با تمرکز بر دو مسئله اساسی پدیدارشناسی هایدگر و کربن، یعنی هستی و زمان، به مقام مقایسه پدیدارشناسی هایدگر و کربن نزدیک شویم؛ این مقایسه می تواند گامی در جهت تحلیل تبارشناسانه پدیدارشناسی کربن باشد. سنجش تلقی کربن از هستی و زمان در نسبت با اندیشه هایدگر حکایت از شکاف های بنیادین میان این دو پدیدارشناسی دارد که بیش از هر چیز برآمده از مسامحتی است که کربن با اندیشه ایرانی اسلامی برقرار می سازد.
در این مقاله پس از ارائه تحلیلی از نظرگاه هایدگر و کربن پیرامون هستی و زمان به بررسی مقایسه ای نظرگاه این دو پرداخته ایم و نشان داده ایم که تفاوت های موجود میان این دو چگونه از آبشخور افتراق روش شناسانه سیراب می شود.کلید واژگان: پدیدارشناسی، هستی، زمان، هایدگر، کربنThe relationship between Corbin's phenomenology and the traditional phenomenology and his contribution in shaping the phenomenology movement are subjects of discussion that usually has been assumed; And there is no serious investigation in this area; although it can illuminate evaluations about the methodological value of Corbin's investigations in Iranian- Islamic studies.
In this paper, by concentrating on two fundamental problems of Heidegger and Corbin's thoughts i. e. "being "and" time ", we try to approach to a comparative insight about them. Analyzing Corbin's thinking about being and time in relation to Heidegger's thought reveals fundamental gaps between the two, which more than anything origins from Corbin's deep interest in Iranian- Islamic thought.
In this paper, after an analysis of being and time in the philosophy of Heidegger and Corbin, we compared those viewpoints and have shown that the differences between the two, originate from deeper methodological distinctions.Keywords: Phenomenology, Being, Time, Heidegger, Corbin -
فصلنامه اندیشه دینی، پیاپی 63 (تابستان 1396)، صص 121 -142پدیدارشناسی کربن، بر دو ستون اسلام ایرانی و تاویل استوار شده است، اساسا ماهیتی دینی دارد و شناخت پدیدارشناسانه از امور و چیزها در منشور پدیدارشناسی کربن، به معنای سنجش نسبت میان آن ها و امر قدسی است. با این اوصاف باید در انتساب کربن به سنت پدیدارشناسی و پدیدارشناس خواندن کربن جانب احتیاط را رعایت کرد؛ پدیدارشناسی مدنظر کربن اساسا صبغه ای دینی دارد و کربن به دنبال طرح چهارچوبی است که پروژه ی دین شناسانه اش در آن جای بگیرد؛ او در این مسیر آنچه را فراخور کار خود می یابد، به کار می بندد: چه پدیدارشناسی هیدگر و چه عرفان ابن عربی یا فلسفه سهروردی. این پدیدارشناسی راستین یا تاویل، چیزی نیست که مشابهی در مکاتب غربی داشته باشد؛ لذا اگر سخن از پدیدارشناسی هم در میان است، مراد، نوعی خاص از پدیدارشناسی است که اگر حتی بپذیریم در روش متاثر از هوسرل یا هیدگر است، در جهان بینی نمی تواند با آن ها هم داستان باشد و چنین نیز نیست. پدیدارشناسی کربن یا تاویل، با فراهم ساختن امکان به اول بردن چیزها، نسبت آن ها را با امر قدسی روشن می کند؛ چیزی که منجر به آشکارشدن ساختارهای مشترک ادیان می شود و به مبنایی برای «دین شناسی تطبیقی» و «تقریب ادیان» تبدیل می شود.
نوشتار حاضر پس از مقدمه، با بخشی پیرامون «پدیدارشناسی کربن» ادامه می یابد و پس از طرح هایی پیرامون «اسلام ایرانی» و «تاویل»، با بخشی با عنوان «پدیدارشناسی دینی کربن: از اسلام ایرانی تا تاویل» خاتمه می یابد.کلید واژگان: کربن، پدیدارشناسی، دین، اسلام ایرانی، تاویل -
در بین فلیسوفان باختر زمین هگل از معدود کسانی است که به موضوعاتی کاملا بکر و نوظهور پرداخت و پیشگام در طرح برخی مباحث جنجال برانگیز در حوزه تفکر فلسفی شد. طرح بحث پدیدارشناسی روح از زمره این مباحث بود. فهم دقیق فلسفه هگل بدون فهم پدیدارشناسی روح میسر نخواهد بود. گویی با پدیدارشناسی روح، فصل نوینی در تاریخ فلسفه غرب آغاز گردیده و شناسایی از حد تنگ نظری کانتی گذر نموده، قلمرو دیگری را فراروی انسان می گشاید.
پدیدارشناسی روح در دو حوزه هستی شناسی و معرفت شناسی ابعاد گوناگون اجتماعی، فردی، اخلاقی، تاریخی، آموزشی، تربیتی و حتی عرفانی دارد که هر یک از این ابعاد قابل تامل و درنگ عقلانی است.
در این مقاله ضمن اشاره به جایگاه پدیدارشناسی روح در کل نظام فلسفی هگل، سیر تکاملی روح از حوزه یقین حسی، ادراک، فاهمه، خودآگاهی تا عقل مورد بررسی قرار گرفته، آنگاه با تامل بر بحث پرجاذبه «خواجه» و «بنده» به نقش تربیتی و آموزشی پدیدارشناسی روح پرداخته شده است. از همین سکوی معرفتی است که هگل به تفسیر فلسفی ادیان الهی همچون یهودیت و مسیحیت پرداخته و روح نامتناهی را با روح متناهی در سیر تکاملی بر یک جایگاه می بیند و آنگاه با تصور روح مطلق تلاش می کند تا به انگاره خود، نظام فلسفی خویش را بر کرسی اثبات بنشاند.
کلید واژگان: ادراک، ایدژه، پدیدار شناسی روح، خودآگاهی، فاهمه، عقل و روح مطلق، یقین حسی، هگل -
پدیدارشناسی دین، بالاخص در قرن بیستم، به عنوان روش یا رهیافتی در دین پژوهی، همچون یک روش تکمیلی برای تاریخ ادیان به کار گرفته شد تا در ورای پدیدارهای متکثر تاریخی ادیان، «ذات»ی واحد را صورت بندی و کشف نماید. از سوی دیگر، به اقتضاء پایندی به «مبانی» روشی که عمدتا از پدیدارشناسی ادموند هوسرل متاثر بوده است، «واقعیت» دین را نوعی واقعیت بین الاذهانی قلمداد می کند که شباهت این واقعیت، با «واقعیت» دین که الاهیات یا کلام سنتی بدان قائل است، صرفا اشتراک لفظ بوده و لذا تمایز ماهوی دارند. در این مقاله با بررسی پدیدارشناسی هوسرل و بیان تمایزات و تشابهات آن با پدیدارشناسی دین، کوشیده ایم تا اولا تمایز میان «ذات» و «واقعیت» دین در پدیدارشناسی دین و ثانیا تمایز «واقعیت» دین در پدیدارشناسی و «واقعیت» دین در الاهیات سنتی را تبیین نماییم. در بخش نتیجه گیری به این نکته اشاره شده است که عدم توجه به این تمایز مهم، سبب ناکامی در پژوهش های دینی، از جمله پژوهش های پدیدارشناختی خواهد شد.
کلید واژگان: پدیدارشناسی، دین، الاهیات سنتی، ذات، واقعیت، بین الاذهانیPhenomenology of religion، especially in 20th century، as a method or an approach in study of religion، was applied like a Supplementary method for history of religion to discover a unit “essence” from plural phenomena. On the other hand، for commitment to methodology basics is required _ which is mostly influenced by Edmund Husserl`s phenomenology _ “reality” of religion is considered as an intersubjective reality that is substantively different from theological reality. In this essay، it is attempted to explain the distinction between firstly “essence” and “reality” of religion in phenomenology of religion and secondly phenomenological and theological reality of religion by expressing distinctions and similarities of phenomenology of religion and phenomenology of Husserl. In Conclusion، it is pointed that paying no attention to this important distinction leads to failure in religious studies، including phenomenological studies.Keywords: Phenomenology, religion, theology, essence, reality, intersubjectivity
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
- 3613
- 37
-
علمی3650
- 3642
- 8
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.