فهرست مطالب

دانش علفهای هرز - سال دهم شماره 2 (پاییز و زمستان 1393)

نشریه دانش علفهای هرز
سال دهم شماره 2 (پاییز و زمستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1394/02/28
  • تعداد عناوین: 8
|
  • سیروان بابایی *، حسن علیزاده، محمدعلی باغستانی، محمدرضا نقوی صفحه 121
    مطالعه ای با هدف بررسی کارایی افزودنی های مختلف علف کش سولفوسولفورون در کنترل علف هرز جودره در مزارع گندم کرج، کامیاران و مرودشت در سال های 91 و 92 به اجرا درآمد. تیمارها شامل غلظت توصیه شده سولفوسولفورون، با و بدون سولفات آمونیوم و روغن ولک، سولفوسولفورون + مت سولفورون + سورفکتانت Tmix، و شاهد بدون کنترل بود. از سولفوسولفورون+ فنیتروتیون نیز بدلیل کنترل همزمان سن گندم و اثر سینرژیستی این حشره کش فسفره درکنترل علف های هرز استفاده شد. نتایج بدست آمده در هر سه مکان تا حدودی مشابه بود. نتایج حاصل نشان داد که تیمار سولفوسولفورون+سولفات آمونیوم دارای بیشترین کارایی در کاهش خسارت و کنترل مناسب تر این علف هرز نسبت به سایر تیمارها بود. لازم به ذکر است که بطور کل کاربرد علف کش علی رغم اینکه در مرحله گره دوم تاثیر بیشتری در کاهش صفات وزن تر، وزن خشک، وزن و قطر بذر جودره (به ترتیب 10، 15، 18 و 9 درصد) نسبت به مرحله پنجه داشت، اما کاربرد علف کش در مرحله پنجه زنی علف هرز نسبت به گره دوم، تاثیر بیشتری در کاهش خسارت این علف هرز و سایر علف های هرز و همچنین افزایش صفات مربوط به گیاه زراعی گندم شد. همچنین کاربرد علفکش سولفوسولفورون به تنهایی کمترین تاثیر را نسبت به سایر تیمارها در کنترل جودره داشت. پیشنهاد می شود در مناطق آلوده به جودره از افزودنی سولفات آمونیوم با سولفوسولفورون جهت تاثیر بیشتر در کنترل جودره در مرحله پنجه زنی استفاده شود.
    کلیدواژگان: مرحله رشد، روغن ولک، سولفات آمونیوم، حشره کش
  • محمد عبداللهیان نوقابی *، رضا خمیس آبادی، علی کاشانی، داریوش فتح الله طالقانی صفحات 133-143
    به منظور بررسی تاثیر زمان تهیه بستر بذر و شیوه مدیریت علف های هرز بر عملکرد کمی و کیفی چغندرقند آزمایشی در سال زراعی 1389-1388 در شهرستان کنگاور به صورت کرت های خرد شده بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد. عامل اصلی زمان تهیه بستر (A) دارای سه سطح (a1- تهیه بستر بذر و ایجاد جوی و پشته به طور کامل در پاییز به همراه کاشت گیاه پوششی جو، a2- تهیه بستر بذر و ایجاد جوی و پشته به طور کامل در پاییز بدون کشت جو a3- تهیه بستر بذر و ایجاد جوی و پشته به طور کامل در بهار) بود. عامل فرعی روش مدیریت علف های هرز (B) نیز دارای سه سطح (b1- کنترل علف های هرز به روش وجین دستی در دو مرحله + دو مرحله کنترل شیمیایی، b2- کنترل علف های هرز به روش شیمیایی شامل سه مرحله استفاده از علف کش ها و b3- عدم کنترل علف های هرز (شاهد با علف هرز) بود. نتایج نشان داد زیست توده علف های هرز به طور معنی داری تحت تاثیر روش تهیه بستر بذر قرار گرفت و میانگین زیست توده علف های هرز مزرعه پیش از کاشت چغندرقند، در تیمار تهیه بستر بذر در بهار حدود دو برابر تیمار تهیه بستر در پاییز بود. روش تهیه بستر بذر به طور کامل در پاییزه همراه با جو باعث کاهش 28 درصدی وزن علف های هرز مزرعه و در نتیجه موجب افزایش 16 درصدی عملکرد ریشه چغندرقند گردید. روش کنترل تلفیقی علف های هرز (85 درصد) موفق تر از شیوه کنترل شیمیایی (70 درصد) آنها بود. نتایج تجزیه واریانس عملکرد کمی و کیفی چغندرقند نشان داد اثر زمان تهیه بستر بذر بر عملکرد ریشه در سطح یک درصد معنی دار بود. بیشترین عملکرد ریشه چغندرقند در تیمار بستر پاییزه بدون جو (64 تن در هکتار) و تیمار بستر بهاره کمترین عملکرد ریشه (54 تن در هکتار) را تولید نمود. اثر روش مدیریت علف هرز نیز باعث معنی دار (P<0.01) شدن عملکرد ریشه، عملکرد شکر و شکر سفید گردید. تیمار کنترل تلفیقی دارای بیشترین عملکرد ریشه (73 تن در هکتار) و تیمار شاهد با علف هرز دارای کمترین عملکرد ریشه (35 تن در هکتار) بود. تیمار کنترل شیمیایی با عملکرد ریشه (71 تن در هکتار) نیز با تیمار کنترل تلفیقی در یک گروه آماری قرار داشت. بنابراین با تهیه بستر بذر به طور کامل در پاییز و کشت چغندرقند در اولین فرصت ممکن در بهار و با اعمال مدیریت مناسب جهت کنترل علف های هرز عملکرد کمی و کیفی چغندرقند افزایش می یابد. با این روش ضمن کاهش تلفات رطوبت ذخیره شده در خاک به دلیل عدم انجام خاک ورزی برای تهیه بستر در بهار، امکان کاشت زودتر چغندرقند نیز فراهم می گردد.
    کلیدواژگان: کشت زودهنگام، عملکرد ریشه، عیار چغندرقند و مدیریت تلفیقی علف های هرز
  • پرویز شیمی*، رضا پورآذر، فرخ الدین قزلی، حمیدرضا ساسان فر صفحات 145-153
    به منظور مقایسه دو نوع کلوپیرالید (30% اس ال) ساخت کارخانه های مختلف با نام های تجارتی لونترل و واچ و اثر مقادیر مختلف آنها بر روی کلزا و علف های هرز، آزمایشی در قالب بلوک های کامل تصادفی، با 4 تکرار و 12 تیمار در استان های فارس و خوزستان انجام شد. تیمارها عبارت بودند ازسمپاشی لونترل و واچ در میزان های 6/ 0، 8/ 0، 1، 2/ 1 و 4/ 1 لیتر ماده تجاری در هکتار در زمان 10-5 سانتیمتری علف های هرز، علفکش بوتیزان استار (کوین مراک 8/8% + متازاکلر 3/ 33%) به عنوان شاهد، بعد از کاشت و قبل از آبیاری اول و سبز شدن کلزا به میزان 5/ 2 لیتر ماده تجاری در هکتار وشاهد بدون علف هرز در طول فصل.کلیهکرت هابا 75/ 0 لیتر از ماده تجاری در هکتار ازعلف کش سوپر گالانت 8/ 10% امولسیون (هالوکسی فوپ-آر- متیل استر) علیه علف های هرز باریک برگ سمپاشی گردیدند.نتایج نشان داد اثر کلوپیرالید روی گیاه کلزا برای هر دو نوع این علف کش مشابه و تا 8/ 0 لیتر در هکتار آن در مناطق آزمایش اثر سوءروی کلزا نداشت. مقدار یک لیتر در هکتار آن با خسارت جزئی منجر به افت عملکرد کلزا نگردید و کنترل مناسب تری روی علف های هرز داشت. علف های هرز غالب استان فارس تاتاری (Cardauus pycnocephalus L.) و هفت بند(Polygonum aviculare L.) بودند که کنترل آن ها توسط یک لیتر کلوپیرالید بیشترین عملکرد کلزا (28%) را در بر داشت. در خوزستان، بیشترین مقدار کلوپیرالید که به کلزا خسارت وارد نیاورد یک لیتر در هکتار از هر دو نوع تجاری بود که توانست علف های هرز کنگر ابلق (L. Silybum marianum)، وایه (Ammi majus L.)، شاه افسر (Melilotus officinalis (L.) Pallas) و پنیرک (Malva spp.) را مهار کرده و عملکرد کلزا را بیش از 200 درصد افزایش دهد.
    کلیدواژگان: علف های هرز پهن برگ، لونترل، میزان مصرف، واچ
  • حمیدرضا محمددوست چمن آباد*، مهپاره بخشی، علی اصغری، شیوا محمدنیا صفحات 155-166
    انتخاب ارقام با توانایی رقابت بالا اهمیت زیادی در مدیریت تلفیقی علف های هرز دارد. این آزمایش به منظور مطالعه شاخص های تحمل و رقابت 18 ژنوتیپ گندم در شرایط رقابت و عدم رقابت با علف های هرز در شرایط طبیعی در سال زراعی 1390-1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی مغان، دانشگاه محقق اردبیلی انجام شد. نتایج آزمایش نشان داد که شاخص های تحمل و رقابت در ژنوتیپ های گندم تفاوت معنی داری داشتند. شاخص اختلاف عملکرد در شرایط رقابت و عدم رقابت ژنوتیپ ها بین 3/ 110 تا 0/ 915 کیلوگرم در هکتار بود. اکثر شاخص های تحمل از جمله شاخص میانگین، شاخص میانگین هارمونیک و شاخص تحمل علف های هرز در ژنوتیپ N-80-19 و الوند بیش از سایر ژنوتیپ های و در ارقام دبیرا و طوس کمتر از سایر ژنوتیپ ها بود. در بین شاخص های تحمل شاخص تحمل علف های هرز و توانایی رقابت علف های هرز در گروه بندی ژنوتیپ های گندم از نظر تحمل علف های هرز کارایی بیشتری داشتند. شاخص رقابت در ژنوتیپ C-85-9 و الوند بیش از سایر ژنوتیپ های گندم بود. نتایج این آزمایش نشان می دهد که ارقام گندم توانایی رقابت مختلفی در برابر علف های هرز دارند و از این تفاوت ها می توان در برنامه های مدیریت غیرشیمیایی علف های هرز استفاده نمود.
    کلیدواژگان: ارقام گندم، قدرت رقابت، مدیریت غیرشیمیایی علف های هرز
  • سارا بازیار، سعید وزان *، حسین نجفی، مصطفی اویسی صفحات 167-178
    به منظور بررسی تغییرات سطح خواب بذر تاتوره در خاک پس از ریزش از گیاه مادری، آزمایشی فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی با سه تکرار بر روی علف هرز تاتوره (L. Datura stramonium) در سال 1392- 1391 در شهر کرج به اجرا در آمد. تیمارهای آزمایش شامل، عامل اول رطوبت های مختلف در خاک در سه سطح 1- خاک خشک(H1)، 2- خاک دارای رطوبت متناوب (H2)، 3- خاک مرطوب (H3) و عامل دوم سطوح دمایی در چهار سطح که در واقع شبیه سازی دمای ماه های مختلف از زمان ریزش تا شروع مجدد رشد به صورت تلفیق ماه های آذر و دی (T1)، بهمن و اسفند (T2)، فروردین (T3) و در نهایت اردیبهشت و خرداد (T4)، که بر توده بذر تاتوره اعمال گردید. پس از اعمال هرکدام از تیمارها (به مدت 30 روز)، جهت بررسی تاثیر آنها بر تغییرات سطوح خواب بذر، آزمایشات جوانه زنی در دامنه دمایی 8 تا 35 درجه سانتی گراد انجام گرفت. سپس بر اساس تخمین پارامترها، به بررسی رابطه دما و رطوبت با مدل های جوانه زنی پرداخته شد. نتایج تجزیه واریانس بذرهای تاتوره پس از اعمال تیمارهای رطوبتی و دمایی متفاوت حاکی از این است که تمامی تیمارها به همراه اثرات متقابل آنها دارای اثرمعنی دار بر روی جوانه زنی بذرهای تاتوره می باشند. پارامترهای تابع سیگموئیدی سه پارامتره برای دما و سطوح رطوبتی مختلف، دارای تفاوت الگوی جوانه زنی در بین تیمارهای مختلف می باشد. اثر تیمارهای آزمایش بر شکست خواب و افزایش نرخ جوانه زنی بذر تاتوره بیانگر این بودکه زمانی که بذرها در خاک خشک (H1) قرار می گیرند، افزایش تدریجی دمای محیط باعث افزایش ضریب جوانه زنی در آن ها می گردد که البته این افزایش در برابر دو خاک مرطوب و خاک دارای رطوبت متناوب مقدار ناچیزی داشت. به عبارتی بذرهای تاتوره زمانی که تحت تاثیر سطوح دمایی 4 و 7 درجه سانتی گراد (هرکدام به مدت یک ماه) قرار گرفتند، در هر سه سطح رطوبت خاک از جوانه زنی برخوردار نبودند، اما به تدریج با افزایش دمای محیط به 15 و 23 درجه سانتی گراد در طی چند مرحله، تغییراتی در سطوح خواب بذرها دیده شد و شاهد افزایش تدریجی نرخ جوانه زنی به خصوص در خاک متناوب بودیم.
    کلیدواژگان: علف هرز تاتوره، مدل دو تکه ای، تغییرات سطوح خواب بذر، جوانه زنی، زمان نگهداری
  • فاطمه بناکاشانی*، اسکندر زند، محمدرضا نقوی، حمیدرضا ساسان فر صفحات 179-190
    به منظور تشخیص مکانیزم احتمالی مقاومت براساس محل عمل و نوع جهش های صورت گرفته در آنزیم ACCase، 13 بیوتیپ یولاف وحشی(Avena ludoviciana Deuri.) جمع آوری شده از استان خوزستان که دارای مقاومت عرضی به علفکش های بازدارنده ACCase بودند آزمایشات مولکولی انجام شد. در این آزمایشات جهش های مهم در محل کربوکسیل ترانسفراز آنزیم ACCase (شامل چهار جهش ایزولوسین-2041-آسپاراژین، سیستین-2088-آرژنین، ایزولوسین-1781-لوسین و آسپارتیک اسید-2078-گلایسین) مورد بررسی قرارگرفتند. برای انجام این مطالعه از روش های CAPS و dCAPS استفاده شد. هردو روش شامل سه مرحله استخراج DNAاز بیوتیپ های مورد آزمایش،PCR با استفاده از پرایمرهای اختصاصی و در نهایت هضم توسط آنزیم برشی اختصاصی بود. نتایج این تحقیق نشان داد که 8/ 53 درصد بیوتیپ های مقاوم به بازدارنده های ACCase دارای جهش ایزولوسین-1781-لوسین و 6/ 7 درصد بیوتیپ ها دارای جهش آسپارتیک اسید-2078-گلایسین می باشند. در بین بیوتیپ های مورد بررسی تنها یک بیوتیپ دارای دو جهش (ایزولوسین-1781-لوسین و آسپارتیک اسید-2078-گلایسین) بود و در هیچکدام از بیوتیپ های مورد مطالعه جهش ایزولوسین-2041-آسپاراژین و سیستین-2088-آرژنین دیده نشد. بنابراین الگوهای مختلف مقاومت عرضی بیوتیپ های یولاف وحشی به دلیل وجود جهش های مختلف در ناحیه کربوکسیل ترانسفراز آنزیم ACCase می باشد.
    کلیدواژگان: جهش، مقاومت مبتنی بر محل هدف، آنزیم ACCase، CAPS، dCAPS
  • حسین دشتی*، حمید رحیمیان مشهدی، مصطفی اویسی صفحات 191-200
    هدف از این مطالعه بررسی الگوی رویش قیاق بذری و ریزومی در زمین بدون بقایا و زمین دارای بقایای گندم و همچنین تاثیر کانوپی سیب زمینی و ذرت بر الگوی رویش قیاق بذری و ریزومی بود. به این منظور در قسمتی از مزرعه پزوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران که آلوده به علف هرز قیاق بود، چهار مزرعه در مجاورت هم انتخاب شد: زمین بدون پوشش (آیش)، زمین پوشیده از بقایای گندم، ذرت و سیب زمینی. شمارش گیاهچه های بذری و ریزومی به فواصل هفتگی تا انتهای فصل ادامه یافت. نتایج نشان داد روند رویش تجمعی قیاق های بذری در زمین دارای بقای گندم نسبت به سایر تیمارها در زمان دمای بالاتری (1278 درجه روز رشد) به حداکثر رسید. همچنین نرخ رویش گیاهچه های بذری به ازاء دریافت زمان دما، در زمین دارای بقایای گندم بیشتر بود (974 گیاهچه). زمان دمای مورد نیاز برای رسیدن به 50 درصد رویش قیاق های ریزومی در مزرعه ذرت از همه تیمارها بیشتر بود (1118 درجه روز رشد). بیشترین رویش تجمعی قیاق های بذری و ریزومی به ترتیب با 1034 گیاهچه و 1541 گیاهچه، در زمین بدون بقایا بدست آمد. رویش گیاهچه های بذری زیر کانوپی سیب زمینی و ذرت به سرعت متوقف شد در حالی که ظهور جوانه های ریزومی قیاق تا زمان برداشت ادامه داشت. این موضوع نشان می دهد که سبز شدن قیاق های بذری در اوایل فصل سریعتر از قیاق ریزومی صورت می گیرد و با انجام شخم در ابتدای فصل می توان از سبز شدن بخش زیادی از آنها جلوگیری نمود
    کلیدواژگان: قیاق، الگوی رویش، شخم، زمان، دما، مدل ویبول، زمین بدون پوشش
  • سحر منصوریان*، ابراهیم ایزدی دربندی، محمدحسن راشد محصل، مهدی راستگو، همایون کانونی صفحات 201-222
    به منظور مقایسه توانایی مدل های شبکه عصبی مصنوعی با رگرسیون لجستیک در پیش بینی حضور علف های هرز، آزمایشی در 33 مزرعه نخود دیم استان کردستان در سال زراعی 92-1391 انجام شد. برای این منظور، اطلاعات اقلیمی و خاکی به عنوان متغیرهای مستقل و حضور و عدم حضور علف های هرز غالب به عنوان متغیرهای وابسته در مدل های رگرسیون لجستیک و شبکه عصبی مصنوعی استفاده شدند. در این تحقیق از شبکه پرسپترون چندلایه با نه نرون در لایه ورودی، یک و دو لایه پنهان با تعداد نرون مختلف و دو نرون در لایه خروجی استفاه شد. علف هرز بی تی راخ (Galium aparine L.) و پیچک صحرایی (Convolvulus arvensis L.) با بیشترین شاخص فراوانی، علف های هرز غالب مزارع نخود بودند. نتایج نشاه داد که رگرسیون لجستیک نتوانست بین متغیرهای مستقل و حضور علف هرز بی تی راخ معادله ای را برازش دهد. در حالی که شبکه عصبی مصنوعی قادر بود برای هر دو علف هرز بی تی راخ و پیچک صحرایی در هر دو مرحله نمونه برداری، مدل مناسبی را برازش دهد. بطور کلی شبکه های عصبی مصنوعی با کارایی بالا در مقایسه با روش رگرسیون لجستیک، برای پیش بینی حضور علف های هرز در مزارع نخود دیم استان کردستان، مناسب تر بوده و کاربرد آن برای این منظور قابل توصیه می باشد.
    کلیدواژگان: شاخص غالبیت، ضریب تبیین، مدل سازی
|
  • Sirwan Babaei *, Hassan Alizadeh, Mohammad Ali Baghestani, Mohammad Reza Naqhavi Page 121
    Field experiments were conducted to evaluate the effect of various adjuvants on reducing Hordeum spontaneum damage in wheat fields at Karaj, Kamyaran and Marvdasht during 2013 and 2014. Treatments comprised sulfosulfuron, sulfosulfuron + ammonium sulfate, sulfosulfuron + volck oil, sulfosulfuron + fenitrothion (a phosphorus insecticide), sulfosulfuron + metsulfuron all in recommended doses and check plots. Results revealed that there were similarities among locations of experiment. Furthermore, sulfosulfuron + ammonium sulfate had the highest efficiency to control H. spontaneum compared to other treatments. In general, although herbicide + adjuvant applications in second nod of the weed had the highest effect on fresh and dry weight, weight and seed diameter (10, 15, 18, and 9 percent respectively) of H. spontaneum, its application in tillering stage was superior because of better control of other weeds and likewise enhanced wheat characteristics. Also, sole application of sulfosulfuron had the lowest effect on H. spontaneum control. According to these results applying sulfosulfuron + ammonium sulfate in the tillering stage of H. spontaneum was recommended in infested areas.
    Keywords: growth stage, volck oil, ammonium sulfate, insecticide
  • Mohammad Abdollahian, Noghabi*, Reza Khamisabadi, Ali Kashani, Daryoush Fatholla Taleghani Pages 133-143
    This experiment was conducted during 2009-2010 in Kangavar, Iran, to study the effect of seedbed preparation time and weed management method on sugar beet yield quality and weed population. The experimental design was split plot in the form of a randomized complete block design with four replications. The main factor was seedbed preparation time (A) in three levels (a1- Seedbed preparation in the fall with barley, a2- Seedbed preparation in the fall without barley and a3- Seedbed preparation in spring). The sub factors were weed management methods (B) in three levels (a1- Integrated weed management, a2- Chemical weed control and a3- Weedy check). The results showed that weed biomass was significantly affected by seedbed preparation time. Before sugar beet drilling, weed dry weight of seedbed preparation in spring was 2 fold of seedbed preparation in the fall. The seedbed preparation treatment in the fall with barley as mulch caused 28% reduction in weed biomass and consequently 16% increase in root yield of sugar beet. Integrated weed management was more affective (85%) than that of chemical weed control (70%). The analysis of variance (ANOVA) indicated that seedbed preparation time significantly affected root yield. The highest root yield (64 t ha-1) was achieved in the fall seedbed without barley and the lowest root yield (54 t ha-1) was recorded in spring seedbed preparation time. The ANOVA showed that main effect of weed management method was significant (P<0.01) for root, sugar and white sugar yield of sugar beet. The highest root yield (73 t ha-1) was achieved in the integrated weed management treatment and weed infested control had the lowest root yield (35 t ha-1). There was no significant difference between root yield of sugar beet in chemical weed control (71 t ha-1) and that of integrated weed management treatment. Therefore, preparing the seedbed fully in the fall and drilling sugar beet in the first possible time in spring, and applying the suitable weed management method, it is possible to increase yield and quality of sugar beet. In this system, soil water may be save due to reducing tillage and also there is a chance for early drilling sugar beet in the spring.
    Keywords: Seedbed preparation in autumn, early drilling, integrated weed management, root yield, sugar content
  • Parviz Shimi *, Reza Poorazar, Farokhdin Ghezeli, Hamidreza Sasanfar Pages 145-153
    In order to compare two commercial forms of clopyralid (30% SL) under the trade names of Lontrel and Watch and their high dose effects on canola, an experiment was conducted in randomized complete blocks design with 12 treatments and 4 replications in Fars and Khuzestan provinces during 2008-9. Treatments included post-emergence application of Lontrel and Watch at 0.6, 0.8, 1, 1.2 and 1.4 L.-ha., pre-emergence application of quinmerac+metazachlor (Butisan Star, 42.1% SC) at 2.5 L.-ha. and weed free check. All plots were sprayed with 0.75 L.-ha. of haloxyfop-R-methyl ester (Galant Super 10.8% EC) post emergence against grass weeds. Results indicated that both types of clopyralid were safe on canola up to 0.8 L.-ha. One L.-ha. of clopyralid caused slight damage to canola, but soon recovered and did not affect yield, while better control of weeds was observed. Control of dominant weeds (Cardauus pycnocephalus L. and Polygonum aviculare L.) in Fars province, by one L.-ha. of both commercial forms of clopyralid resulted in highest canola yield increase (28%). Control of dominant weeds in Khuzestan, including Silybum marianum L., Ammi majus L., Melilotus officinalis (L.) Pallas and Malva spp., by one L.-ha of both commercial forms of clopyralid increased canola yield by over 200 per cent.
    Keywords: Broad leaf weeds, canola, dosage, Lontrel, Watch
  • Hamidreza Mohammaddoust Chamanabad*, Mahpare Bakhshi, Ali Asghari, Shiva Mohammad Nia Pages 155-166
    Choosing varieties with high weed competitiveness is important in integrated weed management (IWM). This experiment was carried out in order to study weed tolerance and competition indices of 18 wheat genotypes under natural weed interference or without interference at the research field of agricultural faculty, University of Mohaghegh Ardabili, during 2010-2011 growing season. Significant differences were found in the indexes of wheat genotypes. Stress tolerance index of genotypes was between 110.3 to 915.0 kg ha-1. More tolerance indices such as Mean Productivity, Harmonic index and Weed Interference Tolerance Index were higher for N-80-19 and Alvand genotypes and lower for Dabira and Toos than others. Among the tolerance indices, weed interference tolerance index (WITI) and ability of weed competition (AWC) were more efficient to classify wheat genotypes to weed tolerance. Alvand and C-85-9 genotypes had the highest competitive index (CI). This finding can be used for non-chemical weed management programs.
    Keywords: Competitive ability, non, chemical weed management, wheat cultivar
  • Sara Baziar, Saeed Vazan*, Hossein Najafe, Mostafa Oveisi Pages 167-178
    To investigate the level of datura seed dormancy in the soil after the seed rain, a factorial experiment based on randomized complete blocks design was conducted in three replications, during 2011–2012 in Karaj. Factors comprised three moisture regimes (moisture levels inclouded 1- dry (H1), 2- alternate wetting and drying (H2), 3- moisture (H3)) and four temperatures of seed storage (temperatures in four months of the seed rain to restart growth integrated December and January (T1), February and March (T2), April (T3) and at the end of May and June (T4)) in a factorial combination were applied on Datura seed mass. After applying each treatment, germination tests at temperatures of 8, 14, 20, 28 and 35°C were performed. Then according to the estimated parameters, the relationship between temperature and moisture with Hydro-Thermal models which was investigated. Results indicated that response of germination percentage adequately described with segmented functions, continually. When the seeds were completely at dry conditions, a gradual increased in temperature increases the rate of germination. However, this increase was negligible compared with the increase observed in response to the two other levels of moisture levels (H2- H3). No germination was found at temperatures 4 & 7°C, irrespective of moisture levels. While with increasing temperature up to 15 and 23°C, the rate of germination increased considerably, especially for alternate wetting and drying conditions.
    Keywords: Datura stramonium L., triangular function, changes in seed dormancy levels, germination, storage time
  • Fatemeh Benakashani, Eskandar Zand, Mohammad Reza Naghavi, Hamidreza Sasanfar Pages 179-190
    In order to detect the probability of ACCase inhibitor herbicides target-site based resistance of 13 wild oat (Avena ludoviciana Deuri.) biotypes, molecular experiments were performed using CAPS and dCAPS methods. Biotypes were collected from khuzestan province and which showed cross-resitance to ACCase inhibitors. The above-mentioned molecular methods were used to identify the locations of four important mutations (Isoleucine-2041-Asparagine, Cystein-2088-Arginin, Isoleucine-1781-Leucine and Aspartic acid-2078-Glycine) responsible for target site based herbicide resistance in the carboxyltransferase domain of ACCase enzyme. Both approaches involve DNA extraction, PCR using specific primers and restriction digests of PCR products with restriction enzymes. Results of experiments showed that Isoleucine-1781-Leucine and Aspartic acid-2078-Glycine mutations were observed in 53.8% and 7.6% of resistant wild oat biotypes, respectively. Among the investigated biotypes, only one biotype had two mutations (Isoleucine -1781-Leucine and Aspartic acid-2078-Glycine). Thus, different mutations in the carboxyl transferase domain of ACCase enzyme were the reason of various cross resistance patterns among wild oat biotypes.
    Keywords: Mutation, Target site, based resistance, ACCase enzyme, CAPS, dCAPS
  • Hossein Dashti*, Hamid Rahimian Mashhadi, Mostafa Oveisi Pages 191-200
    In order to survey emergence pattern of seedling and ramet of Johnson grass (Sorghum halepense), an experiment was conducted in the research field of department of agriculture of Tehran University. Evaluations were performed in corn and potato' fields, and two fallow fields (with and without wheat residual that we say hereafter bare field). Johnsongrass seedlings and rhizome sprouting shoots were counted at one-week intervals throughout the season. Results indicated that in residual treatment, cumulative emergence of seedling of S.halepense reached to maximum amount in upper thermal time (1278 TT) in comparison with other treatments. Also in the field with residual, rate of emergence of seedlings per unit of thermal time was more (974 seedlings). In corn field required TT to reach 50% rhizome emergence was more than other treatments (1118 TT). The most cumulative emergence of seedling and rhizome shoot observed in bare soil treatment, was 1034 and 1541 seedlings, respectively. Emergence of seedlings quickly stoped under corn and potato canopy while emergence of rhizome shoots continued to the end of the season. The present study demonstrated that the emergence of Johnson grass seedlings is faster rhizomes in early season and thus early plowing at the beginning of season can be an effective practice to control its emergence.
    Keywords: Sorghume halepense L., emergence pattern, tillage, TT, weibull model, bare soil
  • Sahar Mansourian*, Ebrahim Izadi Darbandi, Mohammad Hassan Rashed Mohassel, Mehdi Rastgo, Homayoun Kanouni Pages 201-222
    A survey was conducted to compare the potential of ANN and logistic regression in predicting weed presence of 33 dryland chickpea fields in Kurdistan province. Climatic and edaphic factors as independent variable and presence or absence of weeds with highest abundance as dependent variables were entered in the logistic regression and ANN models. The developed ANN was a Multi Layer Perceptron with nine neurons in the input layer, one and two hidden layer(s) of various numbers of neurons and two neurons in the output layers. Catchweed (Galium aparine L.) and field bindweed (Convolvulus arvensis L.) with the highest abundance indices were the dominant weeds in the chickpea fields. The logistic regression did not fit a model for catchweed, however, the ANN could develop the best suited models for predicting the catchweed and field bindweed presence in dryland chickpea fields. Sensitivity analysis revealed that altitude and rainfall are the most significant parameters in modeling weed presence in dryland chickpea fields. For the optimal model, the values of the model’s outputs correlated well with actual outputs and its application for this purpose is recommended.
    Keywords: Abundance index, modeling, Multi Layer Percepteron