فهرست مطالب

ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی - سال یازدهم شماره 39 (تابستان 1394)

فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی
سال یازدهم شماره 39 (تابستان 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/06/25
  • تعداد عناوین: 10
|
  • نسرین بازگیر صفحات 11-48
    با توجه به دیرینگی ایران کهن و اوستا، مقایسه داستان سیاوش با اسطوره های محدود که تناسب ساختاری و اخلاقی با آن ندارند واقعیت داستان سیاوش را که پیوندی استوار با شخصیت رستم دارد، خواسته یا ناخواسته، نادیده می گیرد. توجه به قدمت اوستا از دیدگاه برخی پژوهندگان منصف اروپایی و نگاهی نو به پیشگامی ایرانیان در پدیدارشناسی و هستی شناسی علمی، بن مایه های ایرانی داستان سیاوش و ناهمگونی آن با اسطوره های باروری را بهتر می نمایاند. افراسیاب نخستین بار، سیاوش را برای حکمرانی به منطقه ای آباد فرستاد که به نظر می رسد همان گنگ دژ باشد. سیاوش بر آن شهر، دیوار محافظتی بزرگی ساخته است که ساختن آن جز با فر کیان امکانپذیر نبود و طبق روایت بندهش، دارای پانزده دروازه بوده است که از دری تا در دیگر آن به پانزده روز بهاری قابل طی شدن بوده است. سیاوش برای بار دوم به درخواست افراسیاب به منطقه ای نزدیکتر به پایتخت افراسیاب می آید و از خارستان، شارستان سیاوشگرد را می سازد. اشاره نرشخی به قبر سیاوش در دروازه بخارا و وجود دروازه بازسازی شده شهر دوشنبه و احتمال وجود دروازه های دیگر، زمینی بودن گنگ دژ و قرار گرفتن آن با سیاوشگرد در محدوده یک دیوار، پژوهش های نوین باستان شناسی را در منطقه بخارا تا دوشنبه می طلبد.
    کلیدواژگان: سیاوش، اوستا، گنگ دژ، دیوار، سیاوشگرد
  • افسانه حسن زاده دستجردی صفحات 49-79
    یکی از ماندگارترین کهن الگوهای موجود در ادبیات مکتوب و شفاهی، کهن الگوی سفر قهرمان است که جوزف کمبل مبتنی بر آرای یونگ درباره کهن الگوی قهرمان، آن را مطرح کرد. به عقیده کریستوفر وگلر، بسیاری از فیلم ها و داستان های سراسر جهان نیز از این الگوی جهان شمول قصه ها و اسطوره ها برخوردار هستند؛ به عبارت دیگر، در برخی از داستان ها و فیلم ها و اسطوره ها و قصه ها عناصر ساختاری مشترکی یافت می شود و با تحلیلی جزئی تر می توان مراحل کهن الگوی سفر قهرمان را در این آثار دید. مراحل کهن الگوی سفر قهرمان را در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم نیز می توان مشاهده کرد که با کاوش در سازکار درونی این رمان آشکار می شود. شخصیت اصلی این رمان، مانند قهرمانان اساطیری سفری به دنیای درون و ذهن در پیش می گیرد و در پایان با اکسیر آگاهی و شناخت خود، به زندگی زناشویی و روابطش با اطرافیان بازمی گردد. پژوهش حاضر به تحلیل این رمان از این منظر اختصاص دارد.
    کلیدواژگان: رمان، چراغها را من خاموش میکنم، اسطوره، کهن الگو، سفر قهرمان
  • پروانه دلاور، محمدعلی گذشتی، علیرضا صالحی صفحات 81-121
    کهن الگو تمایل ساختاری نهفته ای است که بیانگر محتویات و فرایندهای پویای ناخودآگاه جمعی در سیمای تصاویر ابتدایی است و در همه دوران ها و نژادها مشترک است. کهن الگوها در اشکال نمادین در رویا و اساطیر و دین و ادبیات، موضوع مطالعه اند. معنای کاربردشناختی،بخشی از معنا است که فوق العاده متغیر است و در بافت کلامی مشخص می شود و به عوامل زیادی وابسته است. در این مقاله، برجسته ترین کهن الگوها در شعر شاملو بارویکردی کاربردشناسانه، یعنی درنظر قراردادن لایه ایدئولوژیک شعر به عنوان عاملی برون بافتی بررسی می شوند. برجسته ترین کهن الگوها در شعر وی، آنیما، زمین، شهر/ وطن، آب و... هستند و چنین جلوه ای در معنای کاربردشناختی، لایه اسطوره ای- حماسی شعرهای او را تقویت می کند.
    کلیدواژگان: احمد شاملو، کهن الگو، کاربردشناسی، سبک شناسی
  • نسرین سعیدی، نرگس محمدی بدر صفحات 123-159
    اسطوره حقیقت ذهنی بشر نخستین است که بازتاب دهنده آرمان ها و آرزوهای وی بوده است و تا زمان کنونی هم در اشکال مختلف بازتاب یافته است. بعد آرمانخواهانه ای که در اسطوره ها متجلی است سبب می شود که قهرمان از صورت موجود بشری عادی خارج شود و به صورت ایزدان و موجودات قدرتمند تجلی پیدا کند. در درون هر زن کهن الگوی خدا بانویی نهفته است که خلق و خو و رفتار او را جهت می دهد و مظهر آرمان های او است. پژوهش حاضر که با روش تحلیلی – توصیفی و مطالعه کتابخانه ای سامان یافته است، تلاش می کند از منظر کاوش اسطوره های مادرشاهی، کهن الگوهای موثر در رفتار زنان قهرمان را بازنماید.
    کلیدواژگان: اسطوره، زن، ایزدبانو، الهه مادر، پهلوان بانو
  • مهدی شریفیان صفحات 161-198
    «اومانیسم» مکتبی فلسفی و ادبی است که منشا پیدایش آن را یونان قدیم می دانند. این مکتب بر ارزش و مقام انسان ارج نهاده و او را میزان همه چیز قرار می دهد. اوج تجلی اومانیسم در قرون وسطی بود که راهی نو برای تقابل با استبداد کلیساهای قرون وسطی ایجاد کرد. «آزادی»، «خود مختاری»، «خود رهبری»، «خویشتن شناسی» و شناخت ابعاد مختلف استعدادهای انسان از جمله موضوعات مهمی است که در این مکتب مورد تاکید قرار گرفته اند. بی گمان وجه اشتراک عرفان با اومانیسم نیز در همین موضوعات است. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی توصیفی، کوششی است در جهت تطبیق برخی از مسائل عرفانی اسلامی با موضوعات اساسی مورد بحث در مکتب اومانیسم.
    کلیدواژگان: اومانیسم، گفتمان اومانیستی، عرفان اسلامی، تصوف اسلامی، اگزیستانسیالیسم
  • تورج عقدایی، فاطمه بیدا خویدی صفحات 199-232
    زبان تنها ابزار انسان برای بیان دقیق جهان تجربی او است. هر کس جهان را به گونه ای خاص در می یابد و آن را با زبانی ویژه گزارش می کند. با توجه به این اصل می پنداریم که زبان در سوانح، بیانگر تجربیات منحصر به فرد احمد غزالی است. در این مقاله برای تعیین دقیق جایگاه پیام زیباشناختی متن سوانح، آن را با توجه به نظریه ارتباط یاکوبسن بررسی و تحلیل می کنیم تا نشان دهیم زبان در این کتاب، اگرچه برای ایجاد ارتباط به کار رفته است، در آن معنا و دریافت آن به تاخیر می افتد. از آن روی که ابزارهای زیبایی شناختی زبان، در به تاخیر انداختن معنا و دریافت آن موثرند، در بررسی نقش ادبی متن به برجسته ترین ابزارهای تبدیل زبان به ادبیات، نظیر حکایت، تمثیل، تشبیه، استعاره و تشخیص به اختصار اشارت رفته است.
    کلیدواژگان: غزالی، ارتباط، عرفان، زبان
  • مصطفی گرجی، فاطمه کوپا، زهره تمیم داری صفحات 233-262
    در میان متفکرانی که درباره مساله «گذر زمان» تامل جدی کرده اند و بر تمرکز بر لحظه تاکید ویژه ای داشته اند؛ بودا و خیام از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردارند. در این پژوهش ابتدا مبنای اندیشگی این دو متفکر را درباره زمان و جهان بررسی کرده ایم و سپس با توجه به عناصری مانند مرگ، بیماری، زوال، حیات پس از مرگ، رنج و لذت و... به تبیین دیدگاه بودا و خیام از لحظه پرداخته ایم. در تبیین عوامل رویکرد خیام و بودا به لحظه یا دم و دلایل پاسداشت آن و تفاوت های نگره ای این دو به مساله زمان، باید گفت که خیام به گریز از آگاهی در بستر لحظه باور دارد تا از فکر فرجام لحظه و عاقبت کار آدمی بگریزد؛ لذا دیدگاه وی با لذت گرایی پیوند می یابد؛ اما تبیین بودا از لحظه ژرفا و عمق بیشتری دارد و با دیدگاه وی نسبت به آگاهی، شناخت و کلیت هستی پیوند می خورد. همچنین حاصل پژوهش حاضر نشان می دهد که اگرچه هر دو به تقلیل مرارت و کاستن رنج معتقدند، تفاوت نگاه آنها به رنجی که از گذر زمان و ناپایداری آنات ناشی می شود، باعث شده که آنان نسبت به شیوه کاهش این ر نج مواضع متفاوتی اتخاذ کنند.
    کلیدواژگان: لحظه، زمان، آگاهی، بودا، خیام
  • محمد محمدپور، نوید بازرگان، امیر حسین ماحوزی صفحات 263-301
    صاحبان معرفت برای انسان دو نوع تولد قائلند: یکی تولد صوری و دیگری تولد معنوی یا تولد ثانی که از آن به عنوان «عروسی ابد» یا «تولد آسمانی» یاد می کنند. مرگ نفسانی از مبانی عمیق عرفان و ادب تعلیمی مولانا است. مولانا همچون سایر عرفای اهل بسط و سکر پدیده مرگ دوستی در آثارش تجلی خاصی دارد و مرگ و مرگ نفسانی را در مسیر چرخه تکامل می داند و از آن به عنوان انتقال از عالم کثرت و طبیعت به عالم وحدت و ماوراءالطبیعه تعبیر می کند. این بررسی نشان می دهد مولانا تولد آسمانی را در مرگ نفسانی تحت تاثیر عوامل موثری همچون ایمان، ابوت معنوی و عشق می داند؛ بنابراین با استناد به حکایات مثنوی، در یک مقدمه و هفت محور انواع ولادت، عوامل موثر در تولد آسمانی، مرگ ها و زایش ها، چگونگی مرگ ارادی و انواع آن، راه های رسیدن به مرگ نفسانی، ویژگی راه یافتگان به مرگ نفسانی (ارادی) و فواید مرگ نفسانی (مرگ اختیاری) بررسی شده است.
    کلیدواژگان: مثنوی مولوی، تولد آسمانی، مرگ نفسانی، ایمان، ابوت معنوی
  • زهره نجفی صفحات 303-327
    زبان عرفانی مولانا، زبانی ویژه و متمایز است که بخش عمده این تمایز ناشی از نشانه های زبانی وی است. دال هایی که با شیوه دلالت خاص خود، آنها را به مدلول مورد نظر ارتباط می دهد، بیانگر اندیشه و تجربه عرفانی او است. یکی از مهمترین و پرکاربردترین نشانه ها در زبان مولانا واژه آفتاب است که آن را به عنوان دالی برای مدلول های متفاوت و نیز برای ویژگی های مختلف یک مدلول به کار برده است. اگرچه آفتاب از نشانه های زبانی رایج در متون عرفانی است، شیوه کاربرد مولانا نشان می دهد که وی این نشانه را تحت تاثیر تجربیات عرفانی خویش به کار می برد و به تقلید از شاعران پیش از خود نپرداخته است. به همین سبب این واژه حوزه دلالتی وسیعی را در بر می گیرد و مقاصد گوناگونی را به مخاطب القا می کند. در این پژوهش کوشش شده است شیوه کاربرد واژه آفتاب و چگونگی معنادهی این کلیدواژه در زبان مولوی و نیز ایجاد دلالت های گوناگون از طریق این واژه تبیین و با این روش تفسیر دقیق پاره ای از ابیات وی میسر گردد.
    کلیدواژگان: زبان عرفانی، مولوی، آفتاب، دلالت
  • اسماعیل نرماشیری صفحات 329-350
    ساختار داستان فریدون بیان گر این است که فردوسی آن را با اصلی دو انگاری ولی با شکلی پادشاهی- داستانی پرداخته است. تامل در ژرف ساخت داستان نشان می دهد که فریدون بر پایه سرشتی دو قطبی، یعنی بعد اهورایی و بعدی اهریمنی چون آیین زروانی که زروان را پدیدآورنده اهورا و اهریمن می داند، قرار دارد. سرشت اهورایی او نورانی، عدالت خواه، خردگرا و صلح طلب است که بعدها به ایرج و آن گاه منوچهر که در واقع پایان دهنده عصر اهریمنی سلم و تور است، منتقل می گردد؛ اما بعد اهریمنی فریدون که به ظاهر بعدی فروخفته و خاموش است، ناگهان در موقعیت سنجش فرزندان بعد از بازگشت از سرزمین یمن ظهور می یابد. این سرشت اهریمنی او که به شکل اژدها نمود پیدا می کند، با صفاتی چون حرص و آز، نابکاری، نابخردی، تباهی و آشفتگی، در سلم و تور متبلور می شود.
    کلیدواژگان: دوانگاری، قوم ایرانی، جهانبینی، فریدون، شاهنامه
|
  • Nasrin Bazgir Pages 11-48
    Looking at the story of Siyāvash with some myths that are ethically and structurally unfit to this story turns a blind eye on the reality of the story that has a firm connection with the character of Rostam. If we notice to views of European fair minded scholars about the antiquity of Avestā as well as some Iranian scholars who study the subject phenomenologically, then we will know the Iranian themes in the story and how it differs from myths of fertility. First time, Afrasiab appointed Siyāvash as ruler of a fertile region called Kangdezh. Siyāvash made a guard wall around it with the help of Farre Kiyani (the gift of Divine grace); according to Bundahishn, it had 15 gates and the distance of each gate from the other was 15 days trekking time. For the second time, Afrasiab wanted Siyāvash to make another region near his capital; then Siyāvash made another city called Sharestane Siyāvashgerd. The present article wants to show that new archaeological researches are needed in Dushanbe and Bukhārā for these reasons: Narshakhi (ca. 899–959) points that the tomb of Siyāvash is located in the gate of Bukhārā; and there is a refurbished gate in Dushanbe and probably another gates in the city; and finally Siyāvashgerd is situated in limits of a wall.
    Keywords: Siyavash, Avesta, Kangdezh, Siyavashgerd
  • Afsane Hasanzade Pages 49-79
    In oral and written literature, one of the most enduring archetypes is the archetype of hero's journey that is proposed by Joseph Campbell based on Jung’s views. According to Christopher Vogler, this universal archetype can be found in many films and stories all through the world. In other words, we can see the common structural elements in stories, myths and tales; the stages of archetype of hero's journey can be seen in them. By analyzing Zoya Pirzad’s novel Cheragh-ha ra man khamush mikonam (I Will Turn Off the Lights) the archetype of hero's journey can be seen. The first character of the novel, like the mythic heroes, begins a journey to her inner world and finally returns to her married life and those close to her while holding elixir of consciousness and self-examination. The present article tries to consider the novel from this view.
    Keywords: novel, Cheragh, ha ra man khamush mikonam (I Will Turn Off the Lights), Myth, Archetype, Hero's Journey
  • Parvane Delavar, Mohammad Ali Gozashti, Alireza Salehi Pages 81-121
    Archetype is a hidden structural tendency that shows the contents and dynamic processes of a collective unconscious. Archetypes can be studied in different contexts: dreams, myths, religion and literature. The present article, based on the concept of "pragmatic meaning", tries to study the most prominent archetypes - such as anima, land, city/home, water - in the poems of Ahmad Shāmlū (1925-2000). So, the ideological layers of the poems are considered as an outer-context factor, showing their mythological and epic function.
    Keywords: Ahmad Shamlu, Archetype, Pragmatics, Stylistics
  • Nasrin Saeidi, Narges Mohamadi Badr Pages 123-159
    Myth, as subjective truth of the primal man, is reflective of his/her ideals and desires and has shown itself in different forms up till now. Myths have an idealistic aspect which makes the hero appear not as a normal but as a powerful entity and god. Every woman has an archetype of a goddess in her inside that guides her morality and character, which is the symbol of her ideals. By employing descriptive-analytical and library methods and considering the myths of matriarchy, the present article tries to show the archetypes that are effective on the behavior of heroines.
    Keywords: Myth, Woman, Goddess, Mother Goddess, Heroine
  • Mehdi Sharifiyan Pages 161-198
    Humanism, a philosophical and literal movement, is rooted in ancient Greek. It holds man in high esteem and believes that man is the measure of all things. The Renaissance, which was the peak of humanism, opened a new way for confronting despotism of the Middle Age Church. Humanism emphasizes freedom, autonomy, self-guiding and recognizing human talents; and here lies the common grounds of humanism and mysticism. The present article tries to compare some mystical subjects with Humanistic ones by using descriptive and analytic method.
    Keywords: Humanism, Humanistic Discourse, Islamic Mysticism, existentialism
  • Toroj Aghdai, Fateme Bda Khavidi Pages 199-232
    Language is the only means of depicting the sense world. Everyone understands the world in his/her own way and describes it with a special language. In the same fashion, the language used in Sawāneh, written by Ahmad Ghazālī, expresses the unique experiences of him. Based on the Jakobson's communication theory, the present article tries to consider the aesthetic message of Sawāneh, and show that despite using language as a means for communication, the meaning expressed in the language and the understanding of it are delayed in the text. The meaning and understanding are delayed because the writer tries to employ aesthetic means of language. At the same time, for considering the literal content of the text we refer to anecdote, allegory, simile, personification and metaphor as the most important means used to change language to literature.
    Keywords: Mysticism, Ahmad Ghazālī communication, language
  • Mostafa Gorji, Fateme Kopa, Zohre Amimdari Pages 233-262
    Buddā and Khayyām have a prominent place among thinkers who have seriously meditated upon "passing of time" and the concept of "instant". The present article tries to study the concepts of time and universe and to interpret the notion of instant, regarding to subjects like death, pain and pleasure, in their thoughts. Khayyām inclines to escape from consciousness in order to overcome destiny; he seizes the day and treasures the present moment and leading to hedonism in the end. But Buddā has a deep interpretation of "the instant" and "the moment" that is rooted in his ideas about consciousness and whole reality. Although both of them believe to decreasing pain and suffering, but they choose different ways to achieve it, because they have different view about pain resulting from passing of time and instability of instants.
    Keywords: Instant, Time, Consciousness, Budda, Khayyam
  • Mohammad Mohammadpour, Navide Bazargan, Amir Hosein Mahozi Pages 263-301
    Scholars believe that man has two kinds of birth: 1) formal and 2) the second or spiritual birth. The spiritual birth, which is also called divine birth and wedding of eternity, is one of the foundations of mysticism of Mulānā Jalāl-al Din Rumī. Like the mystics who believe to expansion and intoxication, he speaks about loving death and considers it as a state of human evolution, in which one moves from realm of multiplicity and world of nature to realm of unity and world of divine. According to Rumī, the spiritual birth depends on faith, spiritual fatherhood and love. On the basis of the anecdotes of Masnavi Manvi, the present article tries to explain different kinds of birth, factors affecting volitional death, state, features, ways and benefits of this kind of death.
    Keywords: Masnavi Manvi, Divine Birth, death, Spiritual Fatherhood
  • Zohre Najafi Pages 303-327
    The mystical language of Mulānā Jalāl-al Din Rumī is distinct and special. He utilizes linguistic signs, significants, significances and signifieds for expressing his mystical ideas. One of the most applied signs, in his poems, is sun. He relates it, as a significant, to different signifieds or different features of a signified. In mystical texts, sun is one of common linguistic signs, but Rumī uses it according his own mystical experiences and doesnt imitate his predecessors. So, sun, as a linguistic sign, includes a widespread field of significance and suggests different ideas to readers in different poems. The present article tries to show applications of the term of sun, its meaning and its various significances in the works of Mulānā Jalāl-al Din Rumī; in this way it is possible to have a better interpret of some of his poems.
    Keywords: Mystical Language, Mulana Jalal, al Din Rumi, Sun, Significance
  • Esmaeil Narmashiri Pages 329-350
    The structure of the story of Fereydun shows that Ferdosi has narrated it with a dualistic view and in the form of fictional royal stories. By considering the deep structure of the story it shows clearly that Fereydun has a dualistic nature: a divine nature as well as an evil one. His divine nature is manifested in his illuminated face, sense of justice, rationality and pacifism; afterwards these features are transferred to Iraj and Manuchehr who brings the evil age of Salm and Tur to an end. But Fereydun’s latent evil nature that is hidden beneath is suddenly revealed after returning his sons from Yaman. The evil nature appears in the form of dragon and has the following features: greed, avidity, treachery, irrationality, corruption and chaos. Afterwards, these features are transferred to Salm and Tur.
    Keywords: Dualism, Iranians, Outlook, Fereydun, Shahnameh