فهرست مطالب

پژوهشنامه حکمت و فلسفه اسلامی
سال دوم شماره 3 (تابستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/07/20
  • تعداد عناوین: 7
|
  • رضا آذریان، عسکری سلیمانی امیری صفحات 5-30
    آقای محمدرضا حکیمی در کتاب معاد جسمانی در حکمت متعالیه، مطالبی را از بزرگان فلسفه و حکمت اسلامی ذیل عنوان «سخنان بیدارگر» مطرح نموده است. با توجه به مطالب مطرح شده در این کتاب می توان دریافت که بیدارگری این سخنان در جهت نشان دادن محدودیت عقل و عدم حجیت آن در فهم معارف دینی و همچنین، لزوم مراجعه به وحی در فهم معارف اسلامی به خصوص معرفت معاد است. از آنجا که در جای جای این کتاب به همین سخنان و گفتارها استناد و استشهاد می شود، ضروری است هریک از این عبارت ها و میزان قوت آنها در دلالت بر مطلوب استاد حکیمی مورد بررسی و نقد قرار گیرد. در قسمت نخست این مقاله که در شماره پیشین به چاپ رسید، شواهد و مستنداتی که ایشان از کلام برخی از اندیشمندان اسلامی ارائه کرده بودند، به تفصیل مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در این پژوهش تلاش شده است شواهدی را که استاد حکیمی در جهت تایید تفکیک گرایی و تقویت این نوع تفکر از کلام حکیمانی چون صدرالمتالهین شیرازی، ملاعبدالرزاق لاهیجی، آقاعلی مدرس طهرانی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، علامه طباطبایی و رنه گنون مطرح نموده است، با ترازوی نقد منصفانه ارزیابی شود.
    کلیدواژگان: محمدرضا حکیمی، معاد جسمانی، تفکیک، حکمت متعالیه، صدرالمتالهین
  • محمدتقی سبحانی، سیدعلی هاشمی صفحات 31-62
    باور به اینکه پیامبران و امامان معصوم(ع) از دانش الاهی و ویژه بهره مندند، از باورهای اساسی شیعه است. اهل سنت معمولا این دیدگاه را به عنوان یک دیدگاه غالیانه مورد نقد قرار می دهند. این مقاله بنا دارد با روش توصیفی تحلیلی به بررسی قلمرو دانش پیامبر(ص)، امام علی(ع) و اصحاب پیامبر در مهم ترین منابع روایی اهل سنت بپردازد. بررسی ها در سه محور علوم دینی، علوم بشری و علم به غیب ما را به این نتیجه می رساند که اگرچه در منابع مورد بررسی، گزارش های قابل مناقشه ای در مورد قلمرو علوم رسول خدا(ص) نقل شده؛ ولی امدادهای الاهی و علوم موهبتی ایشان در سه محور یادشده غیرقابل انکار است. همچنین، شواهد به خوبی نشان می دهند که علوم ویژه و الاهی به پیامبر(ص) اختصاص نداشته و امام علی(ع) و برخی از اصحاب به مصادیقی از این دانش ها دست یافته بودند؛ بنابراین صرف اعتقاد به علوم ویژه و الهی برای غیر پیامبران دیدگاهی غالیانه نیست.
    کلیدواژگان: علم پیامبر، گستره علم پیامبر و امام، علم امام، علم لدنی، علم به غیب، علوم ویژه
  • محمد مهدی گرجیان، مجتبی افشارپور صفحات 57-78
    چکیده از مهم ترین مباحثی که در، مباحث هشتگانه اصلی هر علم مورد بررسی قرار می گیرد، موضوع علم است. در بحث از موضوع علم در علوم عقلی، به گونه ای کلی اصل موضوع علم و چیستی عرض ذاتی و ملاک تمایز علوم و معیار اتحاد مسائل یک علم بررسی می شود. با توجه به اینکه علم فلسفه عهده دار اثبات وجود موضوعات دیگر علوم است، اگر این دانش بتواند مبحث موضوع علم را به درستی تبیین کند و ملاکی مبرهن در خصوص اعراض ذاتیه ارائه دهد، در دیگر علوم همین ملاک به عنوان اصل مسلم تلقی می گردد و در هر علم فقط درباره مصادیق آن بررسی صورت می گیرد. حکیم متاله استاد جوادی آملی، با التفات به اهمیت مسئله، به تبیین موضوع دانش فلسفه، تدقیق در عرض ذاتی و به تبع آن بحث از قلمرو و محدوده مسائل این علم پرداخته اند. صدرالمتالهین ملاک عرض ذاتی را نداشتن واسطه معرفی نموده، از همین رهگذر، عروض عارض اخص را منافی با عرض ذاتی بودن آن ندانسته و دانش فلسفه را بر همین اساس پی ریزی می کند و در ادامه، نظریه دو استاد ایشان امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) و نقدهای استاد جوادی آملی به آن نظریات بیان خواهد شد. ایشان دانش فلسفه را دانشی اعلی و علمی اعم از دیگر علوم (به استثنای عرفان نظری) می داند. شایان ذکر است در صورت عدم اهتمام به بحث حاضر، قلمرو علوم دچار اختلال می گردد.
    کلیدواژگان: موضوع علم، عرض ذاتی، عارض اخص و عارض لامر اخص، مسائل فلسفه، آیت الله جوادی آملی
  • حمیدرضا رضانیا صفحات 79-104
    در فرآیند قضیه «کوجیتو» دکارت، وجود من متفکر یقینی تر از هر چیزی است و دیگر موجودات در حکم بازنمودهای این من اندیشنده اند. نگرش دکارت به عالم به گونه ای است که موجودات آن چنان که هستند، نمی توانند خود را نشان دهند. به روایتی سوبژکتیویسم یا اصالت فاعل شناسا با اندیشه دکارت تاسیس می گردد و می تواند بهترین تبیین معرفت شناختی برای اومانیسم یا انسان مداری باشد. البته این یک رویکرد از این ماجراست.
    کلیدواژگان: سوبژکتیویسم، ایده آلیسم، دکارت، یقین، سوژه، ابژه، اومانیسم، کوجیتو
  • افضل الدین رحیم اف، عبدالمجید زهادت صفحات 105-128
    چکیده مسئله عقلی و یا شرعی بودن حسن و قبح یکی از مسائل مهم کلام اسلامی است که قبول و یا انکار آن، روال و نتیجه بسیاری از مباحث را تحت تاثیر قرار می دهد. فخر رازی به حسن و قبح عقلی معتقد است؛ ولی حوزه قضاوت عقل را فقط در اعمال انسان محدود می داند. ایشان در واقع به حسن و قبح ذاتی معتقد نیست و حسن و قبح افعال را به جهات و اعتبارات آنها مربوط دانسته است. فخر رازی قضاوت عقل را در مورد حسن و قبح افعال الهی امکان پذیر و صحیح نمی شمارد و خدا را فاعل بالغرض ندانسته، برای «عدل الهی» تعریف خاصی را ارائه می کند و لطف را بر خداوند لازم نمی داند، در حالی که دانشمندان امامیه که به حسن و قبح عقلی قائل اند، در افعال خداوند و بندگان ارزیابی عقلی را معتبر می دانند و لطف را بر خداوند واجب شمرده، با آگاهی بر مفاسد و مشکلات جبر، آن را به گونه ای عمیق بررسی و نقد کرده اند.
    کلیدواژگان: حسن و قبح، عقل، شرع، عدل، غرض، لطف، تکلیف، جبر
  • سیدزهیر المسلینی، عبدالباسط سعدالله صفحات 129-148
    با عنایت به محوری بودن اصل نبوت در اسلام این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی ادله اثبات «نبوت» از منظر «ماتریدیه و امامیه» پرداخته و با تجزیه و تحلیل آنها به این پرسش پاسخ داده است که دو مکتب بزرگ کلامی جهان اسلام در مقام اثبات «نبوت» به عنوان اصلی از اصول دین، چه ادله عقلی و نقلی ارائه کرده اند. با مطالعه ادله ای که از جانب دو مکتب ارائه شد، به دست می آید که «نبوت» یک پدیده عقلی و نقلی غیرقابل رد است. دو مکتب، اصل ارسال رسل را طبق یک سری اصول و قواعد به اثبات رسانده و اینکه بشر در کنکاش ها و تلاش های عقلی خویش به درک مسائلی موفق خواهد شد؛ ولی درک بسیاری از مسائل از عهده وی خارج است، هم نظرند. امامیه قاعده لطف را بهترین دلیل بر ارسال رسل دانسته، عقل را به تنهایی حجتی در عذاب کردن نمی داند؛ ولی ماتریدیه علاوه بر آنکه عقل را حجت در تعذیب و اهلاک دانسته است، ارسال رسل را جهت اتقان و اتمام حجت، لازم و ضروری می شمارد. قرآن کریم نیز در آنجا که اختلاف بشر را در حل مسائل گوناگون خویش در نبود انبیا متذکر شده و ارسال رسل را به عنوان زائل کننده اختلافات و پس از آن به عنوان تمام کننده حجت بر انسان ها ذکر می کند، این مسئله را مورد تاکید و تایید قرار داده است.
    کلیدواژگان: نبوت، ماتریدیه، امامیه، ادله عقلی، ادله نقلی
  • حکمت سیاسی متعالیه
    محمدقاسم الیاسی صفحه 150
    نوشتار حاضر، مبانی و مبادی را به عنوان سرچشمه های نخستین و اصول بنیادین هر علم و دانشی قلمداد می کند و بر همین اساس، به این پرسش پاسخ می دهد که «حکمت سیاسی متعالیه از کدام مبانی و اصول فلسفی هستی شناسی و روش بنیادین برخوردار است؟». برای رسیدن به پاسخ پرسش اصلی، مبانی هستی شناسی حکمت سیاسی متعالیه را در نسبت با روش بنیادین بررسی می کند و آنگاه رابطه آن را با حکمت سیاسی متعالیه نشان می دهد. در این پژوهش، با تنوع مبانی مانند: اصالت وجود، تشکیکی بودن وجود، خیریت وجود، حقانیت وجود، وحدانیت وجود، بساطت وجود، توحید افعالی و توحید اراده تکوینی و تشریعی خداوند در نسبت به حکمت سیاسی متعالیه روبه روییم. این تنوع مبانی می تواند به راحتی روش بنیادین را برای تولید حکمت سیاسی متعالیه پدید آورد تا حیات سیاسی اجتماعی آدمیان را با تبیین عقلانی تامین و سعادت دنیا و آخرت شان را تضمین کند. مفاهیمی مانند: عزت، تدبیر، عدالت، آزادی، حکمت، حکومت، حاکمیت، اقتدار و مشروعیت، فقط با شناختن این اصول، کمال و سعادت انسان، تدبیر و تربیت انسان... میسر است؛ بدین جهت، این مبانی و لایه های معرفتی آنها به جای شناختی پنداری در حکمت سیاسی متعالیه، می توانند شناختی حقیقی ارائه کنند و جامعه را مظهر عالم ربوبی سازند.
    کلیدواژگان: حکمت، حکمت متعالیه، سیاست متعالیه، حکمت سیاسی متعالیه، مبانی هستی شناسی حکمت سیاسی متعالیه