فهرست مطالب

پژوهش های دانش زمین - پیاپی 23 (پاییز 1394)

مجله پژوهش های دانش زمین
پیاپی 23 (پاییز 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/09/20
  • تعداد عناوین: 7
|
  • مجتبی یمانی، مهران مقصودی، شیرین محمدخان، انور مرادی صفحات 1-18
    در این پژوهش مورفولوژی رودخانه تلوار یکی از سرشاخه های اصلی رود قزل اوزن با روش های مختلف استخراج و بر اساس مدل رزگن در سطح دوم و سوم مورد ارزیابی و طبقه بندی قرار گرفت. هدف اصلی با توجه به جامعیت مدل، طبقه بندی و ارزیابی بازه های آبراهه محدوده مورد مطالعه و در نتیجه درک فرآیندهای موجود و شناخت مورفولوژیک آن است. در این تحقیق جمع آوری داده ها و اطلاعات در خصوص موضوع مورد مطالعه به طور کلی به دو روش کتابخانه ای و میدانی انجام شد. جهت شبیه سازی رودخانه و استخراج پارامترهای مورد نیاز از دو دسته ابزارهای فیزیکی شامل نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی و کاربری اراضی و ابزارهای مفهومی از جمله نرم افزارهای ARC GIS10، WMS9. 1، HEC-RAS استفاده گردید. در نهایت به ارزیابی و طبقه بندی رودخانه بر اساس مدل رزگن در سطح دوم و سوم با توجه به منظر ژئومورفولوژیکی و میدانی آن برای رودخانه تلوار پرداخته شد. نتایج ارزیابی در سطح دوم مدل رزگن نشان داد که آبراهه مورد مطالعه دارای مقادیر مختلفی از منظر پارامترهای موثر در مدل شامل پارامترهای نسبت گودافتادگی بستر، ضریب خمیدگی، نسبت عرض به عمق و اندازه مواد بستر است. به صورتی که مورفولوژی آبراهه در بازه های مسیر بالا دست از نوع B، C و E، در میانی از نوع B، C، D و E و در پایین دست از نوع B، C و D می باشد. نتایج ارزیابی شرایط پایداری در سطح سوم نیز نشان داد که بخش های میانی رودخانه از لحاظ پایداری در سطح ضعیف و سایر بخش ها در سطح متوسط و خوب قرار دارند. همچنین الگوهای مجرای موجود در رودخانه تلوار و به تبع آن پارامترهای موثر در طبقه بندی و تفکیک مجراها با مدل رزگن مطابقت دارند.
  • رسول صمدزاده صفحات 19-33
    حرکات توده ای به ویژه زمین لغزش از رایج ترین مخاطرات ژئومورفیک در جاده تازه تاسیس اردبیل- سرچم می باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر پهنه بندی خطر زمین لغزش در جاده اردبیل- سرچم است. در نخستین مرحله بر اساس مطالعات میدانی، نقشه های زمین شناسی 1:100000 و توپو گرافی 1:50000، نقشه پراکنش زمین لغزش ها در قالب نقشه فهرستی تهیه گردید. به منظور بالا بردن دقت، سرعت و سهولت تجزیه و تحلیل، تمامی اطلاعات مکانی و توصیفی شامل لایه های سنگ شناسی، گسل ها، شبکه های زهکشی، شیب، منحنی های همبارش و کاربری اراضی رقومی گردیده و برای تحلیل آماری داده های تهیه شده از تحلیل های آماری (16spss) استفاده شد. سپس به منظور تعیین درجه حساسیت واحد های شبکه ای به وقوع لغزش، نسبت به وزن دهی عوامل موثر پرداخته و در نهایت نقشه حساسیت پذیری به وقوع زمین لغزش، تهیه شد. در نهایت نمودار فراوانی رده های مختلف خطر ترسیم و نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش با شش پهنه بسیار بالا تا بدون خطر تهیه گردید. در مرحله بعدی پهنه بندی خطر زمین لغزش با نقشه پراکنش لغزش پوشش داده و بر اساس نتایج حاصله از جداول، حدود 1361 پیکسل در محدوده خطر خیلی زیاد، 668 پیکسل در محدوده زیاد، 656 پیکسل در محدوده متوسط، 333 پیکسل در محدوده خطر کم و 115 پیکسل در محدوده بدون خطر که لغزش در آنجا رخ نداده است، استخراج گردید. براساس مقادیر فی و ضرایب رابطه ای می توان ویژگی های سنگ شناسی را مهم ترین عامل ناپایداری دامنه ها در محدوده مورد مطالعه در نظر گرفت، بدین ترتیب که دگر سانی شیمیایی سنگ های آتشفشانی تحت تاثیر محلول های هیدروترمالی و استقرار جاده بر روی این بسترهای دگرسان شده باعث رویداد زمین لغزش و ناپایداری جاده می گردد. عواملی که در مرحله بعدی اهمیت قرار دارند عبارتند از: بارش، پوشش گیاهی، درجه شیب، فاصله از رودخانه (زیربری) و فاصله از گسل ها.
  • محمود احمدی، حسن لشکری، مجید آزادی، قاسم کیخسروی صفحات 34-52
    تغییرات آب و هوایی با تغییر الگوهای اقلیمی و به هم ریختن نظم اکوسیستم ها، عواقب جدی بر محیط زیست وارد می کند. تغییر در الگوهای آب و هوایی می تواند به وقوع سیل های شدید، گرما و سرماهای شدید، تکرار بیشتر خشکسالی ها، بالا آمدن سطح آب دریا، گرم شدن جهانی هوا و ذوب شدن یخ های دائمی منجر شود. در این پژوهش جهت آشکارسازی تغییر اقلیم در خراسان بزرگ از 25 سال آمار هواشناسی روزانه ایستگاه های سینوپتیک (14 ایستگاه) از سال 1/1/1987 تا 31/12/2011 استفاده گردید. نتایج بیانگر آن است که ایستگاه های محدودی از جمله قوچان (10 شاخص) ، بجنورد (7شاخص) ، گلمکان (5 شاخص) ، سبزوار (3شاخص) در تعدادی از نمایه های حدی بارش روند افزایشی را نشان می دهند. ایستگاه های فردوس، تربت حیدریه، قائن و نهبندان 100 درصد و ایستگاه های بیرجند، طبس، گناباد، مشهد و کاشمر بیش از 90 درصد درچار تغییرات بارشی شده اند. در بین شاخص ها، شاخص روزهای مرطوب متوالی با 9/92درصد، شاخص مجموع سالانه بارش روزهای مرطوب با 7/85 درصد، بیشترین درصد کاهشی را نشان می دهند. لذا در شمال شرق و شرق کشور به غیر از منطقه قوچان و تا حدی بجنورد، دیگر مناطق تغییرات شدید بارشی را در طی 25 سال اخیر تجربه کرده اند. بنابراین با توجه به روندهای کاهشی و افزایشی شاخص ها و ویژگی های ایستگاه ها (توپوگرافی، ارتفاع، فاصله از منابع رطوبتی و…) می توان اینگونه نتیجه گرفت که عامل عرض جغرافیایی نسبت به عامل ارتفاع در تغییر اقلیم منطقه بارزتر می باشد. چرا که ایستگاه های که در عرض های جغرافیائی بالاتر واقع شده اند (بجنورد، قوچان، گلمکان) در تعدادی از نمایه های حدی بارش روند افزایشی را از خود نشان می دهند. این در حالیست که ارتفاع زیاد ایستگاه های که در عرض های جغرافیایی پایین تر نسبت به ایستگاه های که در عرض های بالاتر گسترش یافته اند. (فردوس، قائن، تربت حیدریه، بیرجند، کاشمر، گناباد) نتوانسته است روندهای افزایشی، در میان شاخص های حدی بارش را به نمایش بگذارد.
  • علیرضا شکیبا، سمانه شب خیز، فرشید حشمدار صفحات 53-65
    اثر تغییر اقلیم بر روی کشاورزی و امنیت غذائی مردم یکی از مهم ترین موضوعات مطرح در سطح جهان است. استان تهران با داشتن 60125 هکتار سطح زیرکشت گندم (سال زراعی 1389-1388) و عملکرد تولید 6/3795 تن در همین سال دارای بیشترین عملکرد تولید در بین استان های کشور بوده است. هدف از این مطالعه ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر عملکرد تولید محصول گندم در استان تهران است. داده های هواشناسی 58 سال (2009-1951 میلادی) ایستگاه هواشناسی تهران (مهرآباد، ورامین، فرودگاه امام خمینی (ره) ، دوشان تپه، اقدسیه) جهت انجام مطالعه انتخاب شد. پس از صحت سنجی مدل آماری ClimGen داده های ایستگاه، داده های اقلیمی سال های2050–2020 میلادی وارد این مدل شد. نتایج داده های اقلیمی به همراه متغیرهای خاکشناسی و کشاورزی مربوطه، براساس دو سناریوی تغییر اقلیمی 2A و B2 در دو حالت (1- افزایشCO2، 2- افزایش توامCO2 و درجه حرارت) وارد مدل کشاورزی APSIM گردید. درسناریوهای مجموعه 2A و 2B ، با افزایش 2CO به تنهایی به ترتیب به میزان700 ppm و 525 ppm و بدون تغییر فرض نمودن نوسانات دما شاهد افزایش تولید به ترتیب به میزان 28% و 13% نسبت به سناریوکنترل هستیم. اما درسناریو بعدی با دخالت دادن افزایش دما به ترتیب به میزان4 و 2 درجه سانتی گراد میزان تولید نسبت به سناریوی کنترل به ترتیب10% و12% کاهش یافته است.
  • سعیده سنماری صفحات 66-79
    در این تحقیق، زیست چینه نگاری سازند پابده در شمال ایلام مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالعه نانو فسیلهای آهکی منجر به تشخیص 77 گونه و 29 جنس گردید. مطابق با اولین حضور گونه های شاخص و گسترش تجمعات فسیلی، بایوزونهای Heliolithus kleinpellii Zone (NP6) ، Discoaster mohleri Zone (NP7) ، Heliolithus riedelii Zone (NP8) ، Discoaster multiradiatus Zone (NP9) ، Tribrachiatus contortus Zone (NP10) ، Discoaster binodosus Zone (NP11) ، Tribrachiatus orthostylus Zone (NP12) ، Discoaster lodoensis Zone (NP13) ، Discoaster sublodoensis Zone (NP14) ، Nannotetrina fulgens Zone (NP15) ، Discoaster tani nodifer Zone (NP16) ، Discoaster saipanensis Zone (NP17) ، Chiasmolithus oamaruensis Zone (NP18) ، Isthmolithus recurvus Zone (NP19) ، Sphenolithus pseudoradians Zone (NP20) ، Ericsonia subdisticha Zone (NP21) ، Helicosphaera reticulata Zone (NP22) ، Sphenolithus predistentus Zone (NP23) ، Sphenolithus distentus Zone (NP24) که با زون بندی مارتینی (1971) و بیوزونهای (CP5- CP19) از زون بندی آکادا و بوکری (1980) مطابقت دارد در برش رنو شناسایی شد. در نتیجه این مطالعه و بر اساس زون های مشخص شده سن سازند پابده در شمال ایلام از پالئوسن پسین (Thanetian) تا الیگوسن میانی پیشنهاد می شود.
  • نوشین صابرشهرکی، علی احمدی، مصطفی قماشی صفحات 80-98
    افیولیت بی بی مریم بخشی از مجموعه افیولیتی نهبندان، به سن کرتاسه، در بخش شمالی پهنه گسلی نهبندان، شرق ایران، است. سنگ های مافیک این مجموعه شامل بازالت، دیاباز و گابرو هستند. نبود سنگ های دگرگونی رخساره شیست سبز، شیست آبی و آمفیبولیت، فقدان سنگ های کومه ای پریدوتیتی با وجود فراوانی پریدوتیت های گوشته ای، عدم مشاهده گابروی کومه ای علیرغم فراوانی گابروی ایزوتروپ، نبود دسته دایک های دیابازی به صورت یک واحد مستقل، گسترش اندک آهک پلاژیک و چرت های رادیولاریتی و غنی شدگی سنگ های مافیک از عناصر ناسازگار و کمیاب خاکی سبک در مقایسه با مورب عادی، دلایل نوزاد بودن حوضه اقیانوسی و افیولیت های منطقه محسوب می گردد. ماگمای مادر به وجود آورنده سنگ های مافیک این مجموعه، از نوع تولئیتی آبیسال بوده است. مقادیر متوسط TiO2 و K2O به ترتیب برابر با 47/0 و 19/0 درصد وزنی در سنگ های منطقه حاکی از ارتباط آن ها با یک ماگمای مورب عادی است. در عین حال مقادیر و نسبت های عناصر کمیاب و کمیاب خاکی حاکی از غنی بودن ماگما از عناصر ناسازگار در مقایسه با ترکیب مورب عادی است. مجموعه شواهد زمین شناختی و زمین شیمیایی بیانگر این است که پهنه گسلی نهبندان اساسا یک کافت میان اقیانوسی غیر عادی بوده است.
  • الهام صفرزاده، فریبرز مسعودی، سید محمد پورمعافی صفحات 99-117
    بخشی از کمپلکس دگرگونی جنوب سیرجان را توده های آمفیبولیتی تشکیل داده است. این توده ها بصورت همیافت با گارنت مسکوویت شیست ها و هورنبلند شیست ها در منطقه دیده می شوند. ترکیب سنگ شناسی آن ها شامل آمفیبول از نوع مگنزیو هورنبلند تا چرماکیت، پلاژیوکلاز سدیک (Ab70) ، کوارتز و کانی های فرعی اپیدوت، بیوتیت، اسفن و روتیل است. در این تحقیق با استفاده از محتوای Ti و Zr در کانی های اسفن و روتیل شرایط فشار و حرارت تشکیل این سنگ ها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج آنالیز نقطه ای انجام شده برروی کانی های اسفن و روتیل در نمونه های انتخاب شده، بطور متوسط Zr= 317. 57 ppm، TiO2= 37. 23 wt% برای کانی اسفن و Zr= 439. 57 ppm، TiO2= 98. 48 wt% برای کانی روتیل است. ترموبارومتری اسفن و روتیل نشان می دهد که محدوده فشار- دمایی این آمفیبولیت ها براساس کانی اسفن T= 608-691º C و براساس کانی روتیل T=572-723º C، P=7. 6- 9 Kbar است. براساس این نتایج و تطابق آن ها با محدوده رخساره های مختلف دگرگونی می توان گفت این آمفیبولیت ها در طی دگرگونی ناحیه ای و شرایط رخساره آمفیبولیت درجه بالا تشکیل شده اند.