فهرست مطالب

پژوهشهای معرفت شناختی - پیاپی 3 (پاییز 1391)

نشریه پژوهشهای معرفت شناختی
پیاپی 3 (پاییز 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/09/20
  • تعداد عناوین: 7
|
  • حسن فتحی صفحه 1
    سقراط را امروز فیلسوفی می شناسیم که مخالف بنیادی جریان سوفسطایی گری نیمه ی دوم قرن پنجم پیش از میلاد و سرسلسله ی سنت فلسفی ای است که افلاطون و ارسطو رواج داده اند و در سرتاسر تاریخ فلسفه با تغییرات و تعدیل هایی به حیات خود ادامه داده است. اما آتنیان معاصر سقراط او را به عنوان یکی از اعضای حلقه های سوفسطایی و به جرم بدعت در الهیات و اغوای جوانان به اعدام محکوم کردند و با خوراندن سم شوکران به جهان دیگرش فرستادند. آیا چیزهایی در منش و روش و رفتار و گفتار سقراط نبود که آتنیان را به سوی چنین کار سوق دهد؟ مقاله ی حاضر عهده دار پاسخ به این سوال است. خلاصه ی پاسخ این است که سقراط از حیث موضوع مورد پژوهش، روش بحث، منش شخصی و محتوای آنچه تعلیم می داده شباهت هایی با سوفسطاییان داشته است و این شباهت ها را در آثار افلاطون نیز می توان دید.
    کلیدواژگان: سقراط، سوفسطاییان، آریستوفانس، افلاطون، روشن اندیشی آتنی
  • سیده مریم کطاییان، موسی ملایری صفحه 26
    کسب علم ودانش ازبهترین ویژگی های آدمی است که روایات متعددی تحصیل آن را واجب وسبب کمال انسان دانسته اند. اما نکته ای که قابل توجه است اینکه ازکدام دانش آغازو به کدام مجهول بپردازیم. بی شک ضروری ترین نوع معرفت برای انسان، معرفت خویشتن است که با حصول ارزش های الهی ومتعالی برای آن، همراه است. به دنبال اهمیت معرفت النفس، حکما و متفکران اسلامی به جدیت به آن پرداخته اند. از مهمترین مسائل این باب بحث حدوث وقدم نفس است. در میان فلاسفه اسلامی، ملاصدرا حدوث نفس به واسطه حدوث بدن را مطرح می نماید واز میان محدثین علامه مجلسی، بحث تقدم نفس بر بدن را بیان می دارد. درمیان نظرات این دو بزرگوار نکاتی را می توان یافت که می توانند این دو نظر فلسفی و روایی را به یکدیگر نزدیک نمایند.
    کلیدواژگان: حدوث نفس، قدم نفس، عالم ذر، تقدم نفس بر بدن، علامه مجلسی، ملاصدرا
  • غلامعباس جمالی صفحه 46
    ارسطو در نقد افلاطون مثل را از آسمان به زمین فرود آورد و در «تک چیزها» جای داد وانها را با جوهر در معنی نخستین یکی گرفت. از نظر او جوهر در معنای نخستین، موجود نخستین است و بنابراین موجودیت وچیستی یا ماهیت یکی و همانند هستند. سپس وی جوهر را در تعاریفی منطقی تبیین می کند تا ساخت منطقی جهان را بازنمایی کند. اما نقد ارسطو علیه افلاطون او را مجبور کرد که نظریه ی صورت و ماده را چون دو جوهر بنیادی که نیازمند یکدیگرند عرضه کند. به همین دلیل او مجبور شد درباره ی انتزاع جوهر معقول از تک چیزها سخن به میان آورد. ارسطو برای حل این مسئله از عقل فعال و منفعل استفاده کرد. اما در این مقاله روشن می شود که طرح ارسطو در باب شناخت قرین موفقیت نمی باشد. در سنجش با نظریه ی همراهی صورت وماده وانتزاع صورت(شناخت)، هوسرل از تضایف سیلان سوبژکتیویته با نظام منظم اعیان سخن می گوید. این مقاله پس این توضیح منظر هوسرل از نوئما ونوئسیس روشن وتحلیل می کند که صورت وماده دو جوهر متمایز نمی باشند بلکه هر دو چون عینی انضمامی از طریق قصدیت آگاهی تامل می شوند. و سپس در عبارات زبانی چون موضوعات جوهری به زبان آورده می شوند. در بخش های پایانی روشن می شود که براساس یک تحلیل و توصیف پدیدار شناسانه است که می توان از انتزاع سخن گفت که به معنی بنیان گذاری همه ی نظام های عقلی و علمی بر زیست جهان داده شده ی شهودی محیطی است.
    کلیدواژگان: جوهر، صورت و ماده، انتزاع، قصدیت، نوئما، نوئسیس
  • مهران فرج الهی، سیده مریم مصطفوی صفحه 72
    این نوشتار برآن است تا رویکردی نوین در امر تعلیم و تربیت و مسائل مرتبط با آن را مورد بررسی قرار دهد . علی الخصوص آموزش تفکر سنجشگرانه به کودکان و نوجوانان که در گستره ی تعلیمات فلسفه برای کودکان قرار میگیرد. یکی از مباحث مهم در دنیای اندیشه ، ارتقاء سطح فکری آدمی است بنحوی که بتواند امور را به درستی تمیز دهد و درباره پدیده های پیرامونش به تفکر و اندیشه بنشیند و قادر باشد مسائل را تجزیه و تحلیل و در نهایت سنجش و بنحو احسن حل نماید. مقاله حاضر با ارائه توضیحی از مفاهیم تفکر منطقی و استدلالی در ابتدا به توضیح چرایی انتخاب «تفکر سنجشگرانه» درکنار واژه « تفکر انتقادی » پرداخته و به مولفه های آموزش تفکر سنجشگرانه اشاره میکند. بهره گیری ازاین اصول میتواند به برقراری کلاسی برای پرورش تفکر سنجشگرانه دانش آموزان کمک شایانی نماید و در نهایت منجر به رشد قدرت فکری کودکان و نوجوانان شود .
    کلیدواژگان: تفکر سنجشگرانه یا انتقادی یا نقادانه، اصول آموزش تفکر سنجشگرانه، فلسفه برای کودکان
  • مهناز صفایی هوادرق، علی اصغر حلبی صفحه 91
    وحدت وجود یکی از گسترده ترین مفاهیمی است که ریشه در مکاتب بسیار کهن بشری دارد. گستردگی این مفهوم مانع از یافتن معنایی واحد در میان مشرب های فکری است و دست یابی به نظریه ای مبتنی بر حقیقتی که تفاوت های لفظی و ظاهری این مفهوم را خاتمه بخشد بس دشوار است. با وجود این ، پرداختن به این مساله برای تقریب دیدگاه اندیشمندانی که در این باره تفکر نموده اند لازم و ضروری به نظر می آید. در این مقاله پژوهشگر بر آن است که وجوه تشابه و تفاوت آن حوزه را آشکار سازد. لذا در راستای تبیین مفهوم وحدت وجود ، به بررسی راه های شناخت و معرفت در اندیشه مولوی و اسپینوزا که از برجسته ترین پژوهندگان حقیقت و از بزرگترین چهره های اندیشه بشری اند پرداخته و سعی شده است که برخی از وجوه تشابه وحدت وجود متعالی مولوی و وحدت تک جوهری اسپینوزا که به ظاهر بس متفاوت از یکدیگر می نماید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد .
    کلیدواژگان: خدا، وحدت وجود، مولوی، اسپینوزا، حقیقت، جوهر، هستی، صفت
  • فاطمه زیباکلام، مریم قاسمی صفحه 120
    آلفرد نورث وایتهد فیلسوف، فیلسوف سرشناس قرن بیستم در کتاب اهداف تعلیم و تربیت خویش، که نویسندگان برای تحقیق در این مقاله بر آن تمرکر کرده اند، زیبایی شناسی و هنر را پا به پای تعلیم و تربیت مطرح می کند. تعریفی که وایتهد از زیبایی شناسی ارائه می دهد از یک سو با هنر و از سوی دیگر با ارزش ها پیوند دارد. از آن جایی که روح اصلی تعلیم و تربیت در نگاه وایتهد همین زیبایی شناسی و هنر است، مقاله پیش رو با برشمردن وجوه مختلفی که هنر و زیبایی شناسی در اندیشه تربیتی وایتهد دارد، سعی می کند دیدگاه نویی را درباره جایگاه هنر در زنده کردن تعلیم و تربیت مورد نظر وی ارائه دهد. در این راستا ابتدا ناگزیر از بررسی اندیشه ارگانیسیزم (انداوم وارگی) و پویایی در فلسفه وایتهد می باشد، سپس به معرفی شناخت پرداخته می شود و در آن تئوری مفاهیم پویای وایتهد تبیین می گردد. با تاکید بر نقشی که تئوری مفاهیم پویا و ایستا در تعلیم و تربیت ایفا می کنند، چگونگی شکل دادن هنر به مفهوم، شاکله و ساختار تعلیم و تربیت توضیح داده می شود. رسیدن به نگرش استعلایی در سطح دانش، ساختاری مانند صاحب سبک شدن در هنر دارد و بنابراین فرد را قادر می سازد که این نگرش را به صورت هنرمندانه در واقعیت زندگی به کار گیرد. علاوه بر این، ارزش که می تواند روح را به کالبد زندگی بدمد، توسط همین نگرش ایجاد می شود. یعنی به واسطه بازافکنی طرح تعلیم و تربیت مبتنی بر هنر و زیبایی شناسی، فرد به سطح والایی از ارزش ها دست می یابد که در سیر مداوم و تحولی کسب شناخت، همواره همراه او هستند و در نهایت تعلیم درس هنر، به عنوان زمینه ساز برای رشد درک زیباشناسانه افراد معرفی می گردد. مقاله حاضر مدعی است که دیدگاه ویژه ای که وایتهد در نگاه به جایگاه زیبایی شناسی و هنر در تعلیم و تربیت دارد، خط فاصلی را میان او و فیلسوفان تربیتی ما قبل و ما بعد او ترسیم کرده و وی را به صورت متمایزی درآورده که برای به کارگیری در تمام نظام های تربیتی قابل توصیه است.
    کلیدواژگان: وایتهد، تعلیم و تربیت، زیبایی شناسی، هنر
  • مسعود سرحدی، عزیزالله سالاری صفحه 134
    علامه اقبال لاهوری، با تکیه بر نظام فکری خویش ( حکمت خودی)، بر خرد شرقی مشرق زمینیان و مسلمانان پای فشرده، خرد غربی و فلسفه های مادی گرا، انسان مدار و پوچ انگارانه آنان را به چالش می کشد. حکمت او آمیزه ای از برهان، عرفان، قرآن، حدیث، عشق، درد، فطرت، خودآگاهی، بیداری و شور و حماسه است که نظر و عمل تعالی بخش را در بر می گیرد. اقبال عقلانیت حاکم بر دنیای غرب را در فن و خبر خلاصه کرده و آن را خالی از نگاه (نگه) و نظر و شهود می داند. وی دستاورد فرهنگ و تمدن مغرب زمین را عمران و آبادی خرد ابزاری و ویرانی دل می بیند. او در منظومه «پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟» چنین می گوید: دانش افرنگیان غارتگری دیرها خیبر شد از بی حیدری آه از افرنگ و از آیین او آه از اندیشه لادین او روح شرق اندر تنش باید دمید تا بگردد قفل معنی را کلید (اقبال، 1343: 410) حکمت غربی، سرانجام از تجاوز و سیطره بر سرزمین های جهان سوم سر بر آورده و خرد غیررحمانی اش با رنگ و نیرنگ و نقشه های سلطه گرانه و فزون خواهانه توام است. لازمه چنین فرایندی، مسخ فرهنگ های اصیل ملل محروم و نیز قربانی ساختن معارف و معنویات شرقی و باورهای دینی و کرامت انسانی آنان است. از این رو مردم مسلمان و شرقی را به اندیشه خودی، قوت، همگرایی و خیزش دردمندانه و غیرتمندانه فرا می خواند؛ اندیشه ای که عین صلاح و فلاح و حق است: پس چه باید کرد ای اقوام شرق باز روشن می شود ایام شرق ای اسیر رنگ پاک از رنگ شو مومن خود کافر افرنگ شود.