فهرست مطالب

پژوهش در نشخوار کنندگان - سال چهارم شماره 2 (تابستان 1395)

مجله پژوهش در نشخوار کنندگان
سال چهارم شماره 2 (تابستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/06/18
  • تعداد عناوین: 9
|
  • مصطفی قادری زفره ایی *، علی بندی دستجردی، محمدرضا بحرینی بهزادی، فرهاد صمدیان کرج آباد، مهرداد معمار صفحات 1-22
    سابقه و هدف
    بیماری ورم پستان هزینه های زیادی را سالانه به واحدهای پرورش گاو شیری در کشورهای مختلف وارد می کند. ورم پستان ناشی از باکتری اشرشیاکولی، در گاوهای با تولید شیر بالا شایع بوده که همراه با تعداد کم سلول های بدنی در شیر است. شدت و تاثیر ورم پستان ناشی از باکتری اشرشیاکولی در بین گاوهای درون یک گله و همچنین در بین مراحل مختلف شیرواری یک گله متفاوت است. حالت شدید ورم پستان ناشی از باکتری اشرشیاکولی با کاهش میزان تولید شیر همراه است که می تواند منجر به مرگ گاو شیری دارای بیماری نیز شود. از آنجایی که باکتری اشرشیاکولی مهمترین نقش را در ایجاد و گسترش بیماری ورم پستان دارد، در این تحقیق سعی شد که توالی های قطعات DNA این باکتری که در ایجاد ورم پستان نقش دارند، از پایگاه بانک جهانی ژن استخراج و با استفاده از نظریه اطلاعات مورد بررسی قرار گیرند.
    مواد و روش‏ها: در این مطالعه، ابتدا توالی های DNA باکتری اشرشیاکولی مرتبط با بیماری ورم پستان در گاو شیری از پایگاه بانک جهانی ژن (NCBI) انتخاب و سپس این توالی ها با فرمت FASTA ذخیره شدند. توالی های قطعه های DNA با یکدیگر همتراز شدند. میزان آنتروپی، اطلاعات متقابل بین نوکلئوتیدها و همچنین فاصله بین قطعه های DNA با استفاده از نرم افزار متلب محاسبه و مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آنتروپی توالی های قطعات DNA این باکتری متفاوت بوده اما تقریبا همه آن ها از میزان زیادی آنتروپی برخوردار بودند H(x) > 1.900)). قدر مطلق فاصله کولبک – لایبلر نشان داد که توالی های DNA، نامشابه بودند. بنابراین چنین استنباط شد که توالی های DNA یاد شده در شبکه های متفاوت متابولیکی نقش دارند و لذا دست ورزی آن ها – نظیر خاموش کردن بیان آن ها– می تواند اثرات پیش بینی نشده ایی را ایجاد کند. نتایج حاصل از اطلاعات متقابل نشان داد که نوکلئوتیدهای موجود در قطعات مختلف DNA دارای میزان ارتباط مختلفی هستند. این ارتباط غیر یکسان بین قطعات مختلف DNA می تواند نوعی از درجه ی عدم تعادل پیوستگی را بین باز های DNA نشان دهد.
    نتیجه گیری کلی: در یک نتیجه گیری کلی می توان چنین بیان کرد که برای مدیریت بیماری ورم پستان ناشی از باکتری اشرشیاکولی می توان آن دسته از قطعات DNA که بیشترین آنتروپی را دارند به عنوان اهداف زیست فن آوری و دارویی در نظر گرفت. به دلیل اینکه فرضیه اساسی و کلیدی این پژوهش آن بود که هر چه قدر یک قطعه DNA آنتروپی بیشتری در یک مجموعه ژنومی خاص را ایجاد کند، شاید نقش بیشتری در ایجاد ورم پستان در گاو شیری داشته باشد.
    کلیدواژگان: اشرشیاکولی، اطلاعات متقابل، آنتروپی، کولبک لایبلر، ورم پستان
  • علیرضا طالبیان مسعودی*، محمد مهدی معینی، منوچهر سوری، هرمز منصوری، معصومه عبدلی سنجانی صفحات 23-44
    سابقه و هدف
    کاهش نرخ تجزیه اوره یکی از راهبردهای بهبود مصرف آن در دامهای نشخوار کننده است و فراورده های متعدد آهسته رهش برای این منظور توسعه یافته اند. این تحقیق به منظور بررسی اثرات استفاده از دو ترکیب نیتروژن غیر پروتئینی آهسته رهش شامل ایزو بوتیرآلدئید منواوره و اپتیژن بر فراسنجه های شکمبه ای و گوارش پذیری مواد مغذی در گوسفند و مقایسه آنها با اوره معمولی انجام شد.
    مواد و روش ها
    ایزو بوتیرآلدئید منو اوره با روش متصل نمودن زنجیره کربن شاخه دار به ملکول اوره جهت کاهش درجه حل پذیری آن ساخته شد و نمونه های ساخته شده از نظر ساختمان شیمیایی، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی مورد بررسی قرار گرفتند. اثرات استفاده از این ترکیب بر خصوصیات تخمیر شکمبه، گوارش پذیری خوراک، تولید پروتئین میکروبی و تعادل نیتروژن در مقایسه با اوره معمولی و ترکیب وارداتی اپتیژن در یک آزمایش درون تنی مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از چهار راس گوسفند بالغ نر توده نژاد فراهانی دارای فیستولای شکمبه ای در قالب طرح آزمایشی مربع لاتین استفاده شد.
    یافته ها
    آزمایشات طیف سنجی مادون قرمز و رزونانس مغناطیسی پروتون نمونه های ساخته شده نشان دهنده انجام صحیح واکنش ساخت ترکیب همچنین بررسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی ترکیب ساخته شده موید تشکیل ترکیب مورد نظر بود. استفاده از ترکیبات آهسته رهش مزبور در جیره باعث اختلاف معنی دار در غلظت نیتروژن آمونیاکی شیرابه شکمبه شد به نحوی که در زمانهای نیم و یک ساعت پس از مصرف خوراک در دام های تغذیه شده با جیره حاوی اوره، مقدار نیتروژن آمونیاکی شیرابه شکمبه بیشتر از جیره های حاوی نیتروژن آهسته رهش بود درحالی که تفاوتی بین این جیره ها مشاهده نگردید. در ساعت دو پس از مصرف خوراک، بیشترین مقدار نیتروژن آمونیاکی متعلق به جیره حاوی اوره به مقدار 77/10 میلی گرم در دسی لیتر و کمترین مقدار آن متعلق به جیره حاوی ترکیب ایزوبوتیر آلدئید منو اوره به مقدار 80/4 میلی گرم در دسی لیتر بود و جیره حاوی اپتیژن با 34/6 میلی گرم در دسی لیتر بین این دو قرار گرفت(01/0>p). گوارش پذیری ماده خشک، ماده آلی، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و شوینده اسیدی و همچنین تولید پروتئین میکروبی تحت تاثیر بکارگیری ترکیبات آهسته رهش قرار نگرفت ولی مصرف ماده خشک در دامهای تغذیه شده با اپتیژن بیشتر از دامهای تغذیه شده با اوره یا ترکیب ایزو بوتیرآلدئید منواوره بود(05/0>p). بیشترین میانگین مصرف نیتروژن روزانه در این آزمایش متعلق به جیره حاوی اپتیژن به مقدار 33/18 گرم در روز و کمترین مقدار آن مربوط به جیره حاوی ترکیب ایزو بوتیرآلدئید منواوره به مقدار 39/13 گرم در روز بود و بین جیره های آزمایشی از نظر مقدار دفع نیتروژن اختلاف معنی داری مشاهد گردید. بیشترین مقدار دفع نیتروژن مدفوع مربوط به جیره حاوی اپتیژن به مقدار95/6 گرم در روز و کمترین مقدار دفع نیتروژن ادرار به مقدار 12/4 گرم در روز متعلق به دامهای تغذیه شده با جیره حاوی ترکیب ایزو بوتیرآلدئید منواوره بود(01/0>p).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که ترکیبات مورد نظر قابلیت جایگزینی با اوره را دارند و استفاده از آنها در جیره نشخوارکنندگان می تواند شرایط ایمن تری را از لحاظ به کارگیری نیتروژن غیر پروتئینی فراهم نماید اگرچه ممکن است بکارگیری آنها در همه حالات منجر به بهبود عملکرد در مقایسه با اوره نشود.
    کلیدواژگان: اوره، قابلیت هضم، ایزوبوتیر الدئید منو اوره، اپتیژن
  • بهروز یار احمدی، مرتضی چاجی*، محمد بوجارپور، خلیل میرزاده، مرتضی رضایی صفحات 45-70
    سابقه و هدف
    اسپرس یک گیاه علوفه ای چند ساله متعلق به خانواده بقولات بوده و کاشت آن بیشتر به صورت آبی و دیم به منظور تولید علوفه می باشد. عمل آوری با آب یا اوره یکی از روش های مناسب برای کاهش غلظت تانن ها می باشد. این آزمایش با هدف تعیین ترکیبات شیمیایی، ترکیبات فنولی و تانن، قابلیت هضم و تجزیه پذیری دو رقم علوفه اسپرس دیم و آبی عمل آوری شده با آب یا اوره و بدون عمل آوری در گوسفند انجام شد.
    مواد و روش ها
    تیمارها شامل 6 تیمار علوفه اسپرس آبی و دیم عمل آوری شده (با آب یا اوره) و عمل آوری نشده بودند. ترکیب شیمیایی و ترکیبات فنولی، تانن کل و تانن متراکم و تجزیه پذیری با طرح کاملا تصادفی، آزمایش تعیین قابلیت هضم با شش راس گوسفند نر نژاد لری در قالب طرح مربع لاتین چرخشی6 ×6 و داده های مربوط به نیتروژن آمونیاکی و pH به روش اندازه گیری تکرار شده در زمان تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    بین تیمارهای مختلف بیشترین درصد پروتئین خام (25/14 درصد) مربوط به عمل آوری با اوره بود. بیشترین غلظت کل ترکیبات فنولی، تانن کل و تانن متراکم به ترتیب با 58/5، 36/5 و 35/3 درصد مربوط به اسپرس دیم بدون عمل آوری بود و با تیمارهای دیگر تفاوت معنی دار داشت (05/0P
    کلیدواژگان: اسپرس، تانن، تجزیه پذیری، عمل آوری با آب یا اوره، قابلیت هضم
  • رضا راه چمنی*، محبوبه مرادیان، ابراهیم بنی حسن، آشورمحمد قره باش، عباس ضیغمی صفحات 71-90
    سابقه و هدف
    افزایش جذب ایمونوگلوبین های آغوز از عوامل مهم در سلامت گوساله است. ذخیره ویتامین A و E در بدن کم بوده وخوراندن آغوز کمک چندانی به افزایش آن نمی کند. با توجه به احتمال کمبود این دو ویتامین در ابتدای تولد و نقش آنها در حفظ اپی تلیوم ها از جمله مخاط روده و تقویت سیستم ایمنی بدن این مطالعه به منظور تعیین اثر تزریق ویتامین های A و E بر انتقال غیر فعال ایمونوگلوبولین G، پروتئین کل، آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز و برخی فاکتورهای خون شناسی گوساله انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه با استفاده از 12راس گوساله ماده نژاد هلشتاین تازه متولد شده در قالب یک طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار آزمایشی و سه تکرار انجام شد. تیمار های آزمایشی شامل تیمار شاهد: تزریق محلول نرمال سالین 9/0 درصد به میزان 14 درصد وزن بدن، تیمار ویتامین A: تزریق 200000 واحد بین المللی ویتامینA ، تیمار ویتامین E : تزریق 300 واحد بین المللی ویتامینE ، تیمار ویتامینA+E : تزریق توام 200000 واحد بین المللی ویتامین Aو 300 واحد بین المللی ویتامین E به روش داخل عضلانی بلافاصله بعد از تولد و قبل از خوردن آغوز بودند. آغوز از دوشش اول ها جمع آوری و تا زمان استفاده فریز شد. بعد از تزریق، آغوز به میزان 10% وزن بدن خورانده شد. نمونه گیری از خون قبل از تزریق، 3، 14 و 28 روز پس از تزریق از سیاهرگ گردنی انجام گرفت. غلظت ایمونوگلبولین G (IgG) سرم خون با روش الایزا اندازه گیری شد و فاکتورهای خون شناسی شامل پروتئین کل خون، آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز، شمارش تعداد پلاکت ها، گلبولهای قرمز و شاخص های آنها، هموگلوبین، هماتوکریت، گلبولهای سفید و شمارش تفریقی آنها مورد بررسی قرار گرفتند. داده های ایمونوگلوبین با رویهOne-way ANOVA و سایر داده ها با طرح اندازه گیری های مکرر در زمان با استفاده از نرم افزار آماری SPSS v. 21 تجزیه و تحلیل گردیدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد غلظت ایمونوگلوبولین G سرم خون بین تیمار ویتامین A با تیمار ویتامین E (بالاترین میانگین) اختلاف معنی دار (05/0 (P< داشت ولی با تیمار شاهد اختلاف معنی دار نداشتند. زمان نمونه گیری (سن) بر میزان آنزیم AST ، پروتئین کل، پلاکت، هماتوکریت، هموگلوبین و لنفوسیت اثر معنی دار داشت. تیمار (گروه) اثر معنی داری بر تعداد گلبول های سفید و نوتروفیل ها داشت و تیمار شاهد، ویتامین A و ویتامین E با تیمار ویتامین A+E اختلاف معنی دار داشتند. اثر متقابل زمان و تیمار مقدار هموگلوبین و هموگلوبین متوسط سلولی معنی دار بود. تزریق ویتامین های A و E و تزریق توام روی سایر پارامتر ها اثر معنی داری نداشت (05/0< (P.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه تزریق داخل عضلانی 200000 واحد ویتامین A و 300 واحد ویتامین E قبل از خوردن آغوز تاثیر چندانی بر غلظت ایمونوگلوبین سرم و سایر شاخص های خون شناسی نداشت.
    کلیدواژگان: گوساله، ویتامین A، ویتامین E، ایمونوگلوبین، خون شناسی
  • رضا پرور، تقی قورچی*، محمود شمس شرق صفحات 91-110
    سابقه و هدف
    در سال های اخیر استفاده از روغن ها در جیره دام به دلیل داشتن برخی اسیدهای چرب مفید برای سلامتی انسان همچون اسید لینولئیک و اسیدلینولنیک مورد توجه قرار گرفته است. این آزمایش به منظور بررسی تاثیر افزودن منابع مختلف اسیدهای چرب مفید شامل روغن های گیاهی (کلزا و سویا) و روغن ماهی به صورت جداگانه و مخلوط با هم بر عملکرد رشد و قابلیت هضم مواد مغذی در بره های پرواری انجام شد.
    مواد و روش ها
    تعداد 35 راس بره نر نژاد افشاری با میانگین وزن اولیه 2 ±8/27 کیلوگرم و سن حدود 4 تا 5 ماه مورد استفاده قرار گرفت. این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با 7 تیمار شامل تیمار 1) شاهد (بدون افزودن روغن)، تیمار 2) 3 درصد روغن ماهی، تیمار 3) 3 درصد روغن کلزا، تیمار 4) 3 درصد روغن سویا، تیمار 5) 5/1 درصد روغن ماهی + 5/1 درصد روغن کلزا، تیمار 6) 5/1 درصد روغن ماهی + 5/1 درصد روغن سویا و تیمار 7) 5/1 درصد روغن کلزا + 5/1 درصد روغن سویا انجام گرفت. به هر تیمار پنج راس بره پرواری تعلق گرفت. 14روز دوره عادت پذیری و 84 روز دوره آزمایشی برای دام ها در نظر گرفته شد. از روز 70 از جیره های آزمایشی و مدفوع نمونه گیری شد و قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی با روش خاکستر نامحلول در اسید اندازه گیری شد.
    یافته ها
    نتایج آزمایش نشان داد که منابع مختلف چربی در جیره بره های پرواری اثر معنی داری بر افزایش وزن روزانه در کل دوره داشت (05/0P
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که روغن های سویا و کلزا تا سطح 3 درصد می تواند بدون تاثیر منفی بر عملکرد بره-های پرواری به جیره افزوده شوند، در حالی که افزودن روغن ماهی در این سطح توصیه نمی شود.
    کلیدواژگان: روغن ماهی، روغن کلزا، روغن سویا، عملکرد رشد، بره پرواری
  • وحیده رزم آذر، نور محمد تربتی نژاد *، جمال سیف دواتی، سعید زره داران صفحات 111-132
    سابقه و هدف
    ایران علاوه بر مرکز پیدایش انار و رویشگاه طبیعی آن، مرکز تنوع ارقام و نیز بزرگترین تولید کننده انار در جهان می باشد. پوست انار تقریبا 26- 30% وزن کل میوه را تشکیل می دهد، در سال های اخیر فعالیت های بیولوژیکی پلی فنلی-های پوست انار توجه بسیاری از پژوهشگران و مصرف کنندگان را به خود جلب کرده است. اثرات تانن بر میکروارگانیسم های تولیدکننده متان در شکمبه و پروتوزا به اثبات رسیده است، همچنین تاثیر آن بر کنیتیک تولید گاز و تخمیر شکمبه ای با توجه به نوع گیاه بسیار متفاوت گزارش شده است. لذا این تحقیق به منظور بررسی ترکیب شیمیایی، مواد پلی فنولی، پویایی تولید گاز، قابلیت هضم ظاهری و حقیقی ماده خشک، میزان تولید گاز، متان و تعداد پروتوزوا شکمبه ای سه رقم مختلف پوست انار (ترش جنگلی گرگان، ملس بهشهر و شیرین کلباد) به روش آزمایشگاهی انجام شد.
    مواد و روش ها
    پوست ارقام مورد نظر در زمان برداشت (فصل پاییز) از نقاط مختلف استان گلستان جمع آوری و خشک گردید. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و چهار تکرار اجرا شد. بعد از آزمون گاز ابتدایی برای ارزیابی الگوی تولید گاز طی 96 ساعت انکوباسیون، زمان نصف حداکثر گاز تولیدی (t1⁄2) محاسبه شد و سپس طی دو مرحله دیگر آزمون گاز برای زمان 24 ساعت و t1⁄2 برای هر سوبسترا اجرا شد. قابلیت هضم حقیقی ماده خشک با استفاده از باقیمانده مواد انکوباسیون شده اندازه گیری شد و ضریب تفکیک (PF)، توده میکروبی، تولید گاز متان، pH و تعداد پروتوزا نیز اندازه گیری و محاسبه شدند.
    یافته ها
    بیشترین مقدار پروتئین خام در رقم شیرین کلباد (01/4%) و بیشترین مقدار چربی خام (87/1%) و ADF (62/19%) در رقم ترش جنگلی گرگان مشاهده شد (05/0P
    نتیجه گیری
    به طور کلی نتایج این پژوهش نشان دادند که پوست انار (ترش جنگلی گرگان، ملس بهشهر و شیرین کلباد) به عنوان یکی از ضایعات مهم کشاورزی در ایران به دلیل داشتن ترکیبات فنولی و تانن دارای فعالیت بازدارنده علیه تعدادی از میکروارگانیسم های دخیل در تولید متان و همچنین پروتوزاها می باشد. بنابراین، می توان مخلوطی از رقم ها را برای دستکاری تخمیر شکمبه و کاهش تولید گاز متان استفاده کرد.
    کلیدواژگان: پوست انار، تانن، تخمیر شکمبه ای، متان، پروتوزوا
  • مهدی خجسته کی*، محمد یگانه پرست، مجید کلانتر نیستانکی صفحات 133-144
    سابقه و هدف
    این مطالعه به منظور مقایسه بازده آمیخته گری میش های زندی با نژاد رومانوف و بررسی عملکرد بره های آمیخته آنها تا سن شیرگیری در استان قم انجام شد.
    مواد و
    روش
    در مهر ماه 1392 تعداد 297 راس میش زندی که حداقل دو ماه از زایمان آنها گذشته بود انتخاب و با استفاده از سیدر تحت تیمار همزمان سازی فحلی قرار گرفتند. 13 روز بعد از جایگذاری، سیدرها از دستگاه تولید مثلی میش ها خارج شد و همزمان به هر یک از میش ها 500 واحد بین المللی PMSG تزریق شد. میش های تیمار شده به دو گروه 147 و 150 راسی تقسیم شدند. میش های گروه اول با استفاده از اسپرم منجمد قوچ رومانوف و با عمل لاپاروسکوپی تلقیح شدند و میش های گروه دوم با روش طبیعی و با استفاده از قوچ های همان گله به مدت دو دوره فحلی(34 روز) بارور شدند. زایش تمام میشها در دو گروه ثبت گردید و وزن کشی بره ها در بدو تولد و سن شیرگیری انجام و تلفات آنها در این مدت ثبت شد. مقایسه آماری بین گروه های آزمایشی در مورد داده های پارامتریک با استفاده از روش GLM و در مورد داده های ناپارمتریک با استفاده از رویه Mann-Whitney در نرم افزار SPSS(16) انجام شد
    یافته ها
    بر اساس نتایج بررسی حاضر درصد تلفات قبل از شیرگیری بره های آمیخته رومانوف- زندی 8/3 درصد و در بره های زندی 5/9 درصد بود ولی به لحاظ آماری تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد. میانگین وزن شیرگیری بره های دورگ رومانوف- زندی و بره های زندی به ترتیب 45/26 و 2/21 کیلوگرم و میانگین رشد روزانه قبل از شیرگیری آنها به ترتیب 88/245 و 22/187 گرم و با تفاوت معنی دار بود (01/0>P). میانگین مجموع وزن بره های متولد شده به ازای هر زایش در گروه رومانوف- زندی 78/5 کیلوگرم و در گروه زندی 92/4 کیلوگرم بود (01/0>P). همچنین میانگین مجموع وزن بره از شیرگرفته شده به ازای هر زایش در گروه آمیخته با رومانوف 04/35 کیلوگرم و در گروه خالص زندی 12/27 کیلوگرم به ازای هر راس میش بود (01/0>P).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه آمیخته گری میش های زندی با قوچ رومانوف منتج به تولید بره های دورگه ای با قدرت زنده مانی مناسب و سرعت رشد قبل از شیرگیری و وزن شیرگیری بالاتر نسبت به بره های زندی شد. لذا آمیخته گری کنترل شده با رعایت حفظ ذخایر ژنتیکی بومی می تواند به افزایش بازده تولید در واحدهای پرورش گوسفند کمک کند. مشاهدات نشان داد که روش لاپاروسکوپی برای باروری میش های زندی با اسپرم رومانوف بازده مناسبی نداشته و به منظور افزایش بازده آمیخته گری گوسفند زندی با رومانوف شاید بهتر باشد تدابیر لازم برای استفاده مستقیم از قوچ های رومانوف در داخل کشور اندیشیده شود.
    کلیدواژگان: گوسفند، آمیخته گری، بازده رشد
  • بهمن قربانی*، اسدله تیموری یانسری، علیرضا جعفری صیادی صفحات 145-170
    این پژوهش به منظور بررسی اثرات جایگزینی کنجاله کنجد با کنجاله سویا بر عملکرد رشد، مصرف خوراک، قابلیت هضم مواد مغذی، میانگین و ترکیب لاشه در بره های نژاد زل-تاب در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 5 تیمار شامل تیمار 1، 2، 3، 4 و 5 با صفر، 25، 50، 75 و 100 درصد جایگزینی کنجاله کنجد با کنجاله سویا با 4 تکرار به مدت 90 روز انجام شد. وزن کشی دام ها هر 15 روز، مصرف خوراک به طور روزانه و با جمع آوری کل مدفوع در روز 50 تا 55 آزمایش، قابلیت هضم ماده ی خشک و مواد مغذی نیز اندازه گیری شد. در پایان آزمایش دو تکرار از هر تیمار کشتار و لاشه های آن ها مورد ارزیابی قرار گرفتند. مقدار خوراک مصرفی روزانه، وزن و افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل خوراک، کل مدت زمان مصرف خوراک و نشخوار و فعالیت جویدن دام بین تیمارهای آزمایشی تفاوت معنی داری نداشتند. قابلیت هضم ظاهری ماده ی خشک، چربی خام و ماده آلی تفاوت معنی دار داشتند و تیمار 4 بیشترین قابلیت هضم ظاهری ماده خشک را داشت. با افزایش کنجاله کنجد نرخ عبور مواد جامد از شکمبه نسبت به تیمار 1 کاهش و در نتیجه زمان ماندگاری افزایش یافت. افزودن کنجاله کنجد در تیمار 5 نیتروژن آمونیاکی را به طور معنی داری افزایش داد. تیمارهای آزمایشی بر عمق سینه، وزن خون، وزن چربی کلیه و طول استخوان لگن لاشه معنی داری بودند. نتایج نشان داد که استفاده از جیره پایه و 75 درصد کنجاله کنجد جایگزین شده با کنجاله سویا به عنوان منبع پروتئینی بدون تاثیر معنی دار سبب بهبود قابلیت هضم، افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل و عملکرد پروار شد. به طور کلی می توان در جیره بره های پرواری کنجاله کنجد را بدون اثرات مضر بر فراسنجه های تولیدی و عملکرد پروار، در هر سطحی، جایگزین کنجاله سویا کرد.
    مقدمه
    کمبود مواد خوراکی و هم چنین تخصیص بیش از 75 درصد از هزینه های پرورشی دام در تغذیه آن، چالش هایی را در راستای تامین پروتئین حیوانی مورد نیاز جامعه به وجود آورده است لذا برآورد صحیح ارزش تغذیه ای مواد خوراکی دامی به ویژه منابع جدید پروتئینی می تواند گام مهمی در تامین احتیاجات دام و کاهش هزینه های پرورشی به شمار آید. مکمل های پروتئینی از دو منشا حیوانی و گیاهی هستند و انتخاب آن ها تابعی از کیفیت و قیمت آن هاست. مکمل های با منشا حیوانی به علت قیمت بالا و مسائل بهداشتی، به مقدار خیلی کم در جیره ی نشخوارکنندگان مورد استفاده قرار می گیرند.
    کلیدواژگان: کنجاله کنجد، کنجاله سویا، قابلیت هضم، نرخ عبور، ترکیب لاشه
  • رضا ناصری هرسینی*، فرخ کفیل زاده صفحات 171-190
    سابقه و هدف
    اخته کردن نشخوارکنندگان به عنوان یک ابزار مدیریتی از دیرباز مورد توجه پرورش دهندگان قرار داشته و پی آمدهای آن بر عملکرد رشد و تا حد کمتری بر ویژگی های لاشه در گاو و گوسفند مورد بررسی قرار گرفته است. در هر حال اطلاعات ما از تاثیر این عمل بر عملکرد رشد و به ویژه بر ویژگی های لاشه بز و روند انباشت چربی در بدن محدود است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر اخته کردن بر عملکرد رشد و برخی ویژگی های لاشه بزغاله های نژاد مرخز به انجام رسید.
    مواد و روش ها
    این پژوهش در قالب طرح کاملا تصادفی با دو تیمار و هشت تکرار با استفاده از 16 راس بزغاله نر نژاد مرخز انجام شد. اخته کردن بزغاله ها با استفاده از حلقه های لاستیکی صورت گرفت. جیره آزمایشی بر اساس جداول انجمن ملی تحقیقات (2007) تنظیم گردید و بزغاله ها به مدت 119 روز با آن تغذیه شدند. میزان خوراک مصرفی هر بزغاله به صورت روزانه و افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک به صورت ماهیانه محاسبه شدند. به منظور تعیین غلظت برخی فراسنجه های خونی، در روزهای 1، 60 و 119 آزمایش از ورید وداج بزغاله ها خونگیری به عمل آمد و در انتهای دوره پروار چهار بزغاله از هر تیمار کشتار و وزن اجزای غیرلاشه ای، با تاکید بر بافت های چربی داخلی و برخی ویژگی های لاشه شامل وزن و درصد لاشه، وزن قطعات لاشه، کاهش وزن در اثر سرد شدن لاشه، ضخامت چربی زیرپوستی و سطح مقطع عضله راسته مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که اخته کردن بزغاله های مرخز افت معنی دار فراسنجه های عملکردی شامل میانگین خوراک مصرفی، میانگین افزایش وزن روزانه و افزایش ضریب تبدیل خوراک را به دنبال داشت. با این وجود اخته کردن بزغاله ها تاثیر معنی داری بر غلظت فراسنجه های آلبومین، کراتینین، پروتئین کل، اوره، کلسترول، تری گلیسرید، لیپوپروتئین های با چگالی بالا و پایین نداشت. وزن بدن خالی و وزن لاشه های سرد و گرم در بزغاله های اخته شده در سطوح تمایل به معنی داری از مقادیر کمتری در مقایسه با بزغاله های اخته نشده برخوردار بود. وزن بافت چربی بطنی در بزغاله های اخته شده به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود (05/0P
    نتیجه گیری
    اخته کردن بزغاله های مرخز سبب کاهش عملکرد تولید گردید و می توان بیان داشت که اخته کردن این دام فاقد توجیه اقتصادی است.
    کلیدواژگان: اخته کردن، بزغاله های مرخز، عملکرد تولید، فراسنجه های پلاسما، ویژگی های لاشه
|
  • M. Ghaderi, Zefrehei *, A. Bandi Dastjerdi, M.R. Bahreini Behzadi, F. Samadian, M. Meamar Pages 1-22
    Background And Objectives
    Mastitis causes lots of cost annually in dairy farm enterprises of different countries. Mastitis caused by Escherichia coli is common in high-producing cows with low milk somatic cell count. The severity and effect of Escherichia coli mastitis vary between cows of the same herd and between different lactation stages in the same individual. The severe form of Escherichia coli mastitis is associated with loss of milk production and can outcome in death of the cow. As matter of fact that Escherichia coli bacterium plays enormous role in causing and expanding mastitis, in this research it was tried those DNA sequence segments of this bacterium involving in mastitis to be investigated using information theory.
    Materials And Methods
    In this study, first, Escherichia coli's DNA sequences related to mastitis in dairy cattle were downloaded from Genbank (NCBI) and saved in FASTA format. The DNA segment sequences were aligned. The amount of entropy, mutual information among nucleotides and Kullback – Leibler distance among DNA segment sequences were calculated using MATLAB software.
    Results
    The results shown that entropy of DNA sequences were different in this bacterium but almost all of them had high amount of entropy (H(x) > 1.900). The absolute values of Kullback – Leibler distance indicated that DNA sequences investigated in this study were not similar. This might indicates that these DNA sequences could be involved in different metabolic networks, therefore, manipulating them - like silencing –might bring about unpredicted consequences. The results of mutual information turned up that DNA bases in different DNA sequence segments have different degree of association, which could transparent a type of linkage disequilibrium among different DNA bases.
    Conclusion
    In general, it was concluded that for managing mastitis, it is possible to single out those DNA sequences segments bearing up high amount of entropy as drug and biotechnological targets; since in this study it was assumed that those DNA sequence segments that exert high amount of entropy, would have higher degree of influence on mastitis in dairy cows.
    Keywords: Escherichia coli, Mutual Information, Entropy, Kullback– Leibler, Mastitis
  • A.R. Talebian Masoudi *, M.M. Moeini, M. Souri, H. Mansouri, M. Abdoli Senejani Pages 23-44
    Background And Objectives
    Reducing the degradation rate of urea is one strategy for improving the utilization of urea by ruminants and a number of slow release urea products have been developed for this purpose. This study was conducted to evaluate and comparison of two slow release non-protein nitrogen components, Isobutyraldehyde mono urea and Optigen on ruminal parameters and nutrient digestibility in sheep.
    Materials And Methods
    Isobutyraldehyde mono urea made by connecting branched carbon chain to the molecule of urea to reduce its degree of solubility and chemical structure and physical and chemical characteristics of made samples surveyed. The effects of this compound on rumen fermentation characteristics, digestibility of feed, microbial protein production and nitrogen balance were compared with Optigen and conventional use of urea in an in-vivo study. For this purpose, four rumen fistulated adult Farahani sheep were used in change over Latin square experimental design.
    Results
    Infrared and NMR spectrums also physical and chemical characteristics of prepared sample showed that desired compound produced. Using Isobutyraldehyde and Optigen in the diet reduced rumen nitrogen concentration at 30 min and 1 hour after feed intake in comparison to Urea while no difference between slow release compounds were observed. At 2 hours after feed intake, urea diet has the highest value of rumen ammonia nitrogen concentration (10.77 mg/dl) and IBAMU diet has the lowest (4.80 mg/dl) and Optigen diet (6.34 mg/dl) placed between them (p
    Conclusion
    The results showed that the slow release compounds of non-protein nitrogen have the potential to substitute urea and usage of them in ruminant diets compare to the traditional use of urea nitrogen provides safer conditions although maybe haven’t better effects than urea nitrogen in all conditions.
    Keywords: Urea, digestibility, Isobutyraldehyde mono urea, Optigen
  • B. Yarahmadi, M. Chaji *, M. Bojarpour, Kh. Mirzadeh, M. Rezaii Pages 45-70
    Background And Objectives
    Sainfoin is a perennial forage plant belonging to the legume family, cultivated in both rainfed farming and irrigated area for grazing and hay production for the feeding of livestock. The present experiment was conducted to determine chemical composition, total phenolic compounds and tannin, nutrients degradability and digestibility of two type sainfoin, cultivar rainfed and irrigated conditions sainfoin forage, in sheep.
    Materials And Methods
    There was six treatments, consisted of untreated irrigated sainfoin (UNIS), untreated rainfed sainfoin (UNDS), irrigated sainfoin by water (ISTW), rainfed sainfoin treated by water (DSTW), irrigated sainfoin treated by urea (ISTU) and rainfed sainfoin treated by urea (DSTU). Data of chemical composition, total phenolic compounds, total and condensed tannin and degradability were analyzed based on completely randomized design and digestibility were analyzed with using a latin square (change over) design. as well data of pH and N-NH3 with repeated measurements on time.
    Results
    Among treatment, the highest crude protein content (14.25%) was related to irrigated sainfoin treated by urea (ISTU). The highest concentration of total phenolic compounds, total tannin and condensed tannin was for rainfed sainfoin (5.58, 5.36 and 3.35%, respectively). Therefore, Treatment by water or urea in irrigated sainfoin compared to non-treated irrigated sainfoin, and rainfed sainfoin treated by water or urea, was the highest percent of the reduction in phenolic compounds, total tannin and condensed tannin. Treatment by water or urea resulted to increased of DM digestibility. The water treatment increased effective degradability (ED) of DM in irrigated sainfoin compared with other treatments. The ISTW treatment had higher degradability of neutral detergent fiber (NDF) than other treatments. Treatment by water and urea lead to increasing the ED of sainfoin nutrients.
    Conclusion
    Generally, the results showed that using water or urea for the treatment of sainfoin was a suitable method for decreasing or elimination of tannin undesirable effects.
    Keywords: Degradability, Digestibility, Sainfoin, Tannin, Treatment by water or urea
  • M. Moradian, R. Rahchmani *, E. Banihasan, A.M. Gharebash, A. Zeighamy Pages 71-90
    Background And Objectives
    Increasing of colostrum immunoglobins absorption is an important factor in calf health. Vitamin A and vitamin E reserves are low in calf and colostrum feeding don’t significantly increase them. According to possibility deficiency of these vitamins, their role in epithelium health including intestine mucosa and improvement of immune status this study was conducted to investigate the effect of injection vitamins A and E on passive transfer of immunoglobulin G, total protein, AST enzyme ad some hematologic factors of calves.
    Material and
    Methods
    The 12 newborn female Holstein calves were on a randomized complete design experiment with four treatments consisting of three replications. Treatments were included: treatment Control: injection of 14% of body weight of normal saline; treatment vitamin A: injection of 200000 IU vitamin A; treatment vitamin E: injection of 300 IU of vitamin E and treatment vitamin A: injection of 200000 vitamin A 300 IU vitamin E, immediately after birth and before colostrum feeding. Colostrum was harvested from first lactations and freezed. After injection, colostrum was fed about 10% body weight. Blood samplings were conducted from the jugular vein at pre-injection and days three, 14 and 28 post-injection. The serum IgG concentration was measured by ELISA method. Hematologic factors including total protein, AST, hemoglobin, hematocrit, blood cell count including platelet, RBC, WBC and RBC indices were measured.
    Immunoglobin Data analyzed at randomized complete design and other data analyzed with repeated measure design using SPPSS v.21.
    Results
    There was significant difference in serum blood immunoglobulin G between treatment vitamin A and vitamin E (P
    Conclusion
    single injection of 200000 IU vitamin A and 300 IU vitamin E had no significant effect on serum IgG and other hematologic indices.
    Keywords: Calf_Vitamin A_Vitamin E Immunoglobin_Hematology
  • R. Parvar, T. Ghoorchi *, M. Shams Shargh Pages 91-110
    Background And Objectives
    In recent years, the supplementation of farm animal’s diet with oils has received attention, due to their content of some fatty acids beneficial to human health, such as linoleic and linolenic acids. This study was carried out to investigate the effects of different plant sources of beneficial fatty acids (canola oil and soybean oil) and fish oil, separately or mixed on growth performance and nutrient digestibility in fattening lambs.
    Materials And Methods
    Thirty-five male lambs with an initial body weight of 27.8 ± 2 kg and 4-5 months old were used in a completely randomized design for a 84-day feeding experiment with a 14-day adaptation period. Experimental treatments included: 1- control diet based (without oil), 2- diet with 3 % fish oil, 3- diet with 3 % canola oil, 4- diet with 3 % soybean oil 5- diet with 1.5 % fish oil 1.5 % canola oil, 6- diet with 1.5 % fish oil 1.5 % soybean oil, 7- diet with 1.5 % canola oil 1.5 % fish oil. Five lambs were then randomly allocated to each treatment. At the 70 day of period faeces output and feed intake samples were collected to determination of nutrient digestibility with acid insoluble ash method.
    Results
    The results of current study showed that the experimental diets had significant effect on daily weight gain of lambs (P0.05). Oil supplementation did not affect on dry matter intake (DMI) and feed conversion ratio (FCR) during total feeding trial (P>0.05). Digestibility of organic matter, neutral detergent fiber, acid detergent fiber and ether extrac did not affected, but digestibility of dry matter (DM) in control group was higher than that of other treatments (P
    Conclusions
    The results of current study showed that soybean oil and canola oil at 3% can be used in lamb’s finishing diets without adverse effect on performance of lambs. While, the use of fish oil at this level is not recommended.
    Keywords: Fish oil, Canola oil, Soybean oil, Growth performance, Fattening lambs
  • V. Razmaza, N.M. Torbatinejad *, J. Seifdavati, S. Zerehdaran Pages 111-132
    Background And Objectives
    Iran in addition to the emergence of pomegranate and its natural habitat, the number of varieties and is the largest producer of pomegranate in the world. Pomegranate peels comprising almost 26–30% of total fruit weight; in recent years the biological activity of pomegranate peel polyphenols has become a subject of interest among many researchers and consumers. Tannins effects on rumen methanogens and protozoa was proven, as well as the effect of that on gas production kinetic and rumen fermentation according to the type of vegetation is varies. Thus the objective of this study was to determine the chemical composition, polyphenolic components, in vitro apparently and truly degraded dry matter, methane production, the number of protozoa of three pomegranate peels (Torsh Jangali Gorgan, malas Behshahr and Shirin kolbad) varieties.
    Materials And Methods
    Varieties collected during harvested season (autumn) from different region of Golestan province and dried. The study was carried out in a completely randomized design with tree treatment and four replicates. After an initial gas test to evaluate 96 h gas production profiles of pomegranate peels, the time to half maximal gas production was calculated and a second incubation conducted with fermentation stopped at substrate specific half time (t ½) and 24 h for each substrate. True DM degradability was measured from incubated residues and combined with gas volume to estimate the partitioning factor (PF).
    Results
    Highest CP in Shirin Kolbad and highest EE and ADF in Torsh Jangali Gorgan varieties were observed. Total Phenol composition in Torsh Jangali Gorgan variety with 8.91% and total tannin in malas Behshahr variety with 8.06% were high than Other varieties. Shirin kolbad pomegranate peel had greater in vitro apparently and truly degraded dry matter, microbial protein, and short chain fatty acids (respectively 0.347, 0.590 (mg), 500.79 (g/kg DM), and 0.9 (mmol) in 24 h incubation (P
    Conclusion
    The results of this study showed that pomegranate peel is an important agro-based by-product that is produced in Iran and because of having phenolic components and tannins has antimicrobial activity against microorganisms that produced methane as well as protozoa, that, three varieties of this pomegranate peel can be used for modulating rumen fermentation and methane reduction.
    Keywords: Pomegranate peels, Tannin, Rumen fermentation, Methane, Protozoa
  • M. Khojastehkey *, M. Yeganehparast, M. Kalantar Neyestanaki Pages 133-144
    Background And Objectives
    This study was carried out to investigate the crossbreeding of Zandi ewes with Romanov rams, and to compare the production performance of crossbred lambs up to weaning, in Qom province.
    Materials And Methods
    In October 2013, a total of 297 Zandi ewes, which at least two months have been passed from their lambing date, were selected and were treated using estrus synchronization. 13 days later, as cider withdrawal, each ewe was given 500 IU of PMSG using intramuscularly injection. Afterwards, ewes were divided into 2 groups of 147 and 150. Ewes of first group were inseminated using the Romanov frozen sperm through laparoscopic procedure. Ewes of second group were mated with same flock rams for two estrous cycles (34 days). In the breeding season, all ewes lambing was recorded and birth weight, weaning weight and lamb mortality rate up to weaning were recorded in each group. Experimental groups were compared using GLM procedure of SPSS (16) for parametric data and using Mann-Whitney test for nonparametric data.
    Results
    Results indicated that pre-weaning mortality rate of Romanov-Zandi lambs and Zandi lambs were 3.8 and 9.5 percent, respectively, and there were not any significant differences between the two groups. The weaning weight of Romanov-Zandi lambs and Zandi lambs were 26.45 and 21.2 (P
    Conclusion
    Crossbreeding of Zandi ewes with Romanov rams produced crossbred lambs with acceptable vitality and higher weaning weight and pre weaning average daily gain. Therefore, this process could help for increasing of production efficiency of sheep farms considering native breed conservation. Results indicated that laparoscopic insemination to breed Zandi ewes with Romanov rams was not very efficient, and it is necessary to use more effective way for mating Romanov rams with Zandi ewes for future crossbreeding programs.
    Keywords: Sheep, Crossbreeding, Growth performance
  • B. Ghorbani *, A. Taymoori, Yanesari, A. Jafari, Sayyadi Pages 145-170
    Background And Objectives
    The best sources of plant protein legum forage (beans) are oilseeds and meals. Plant protein supplements usually are high in rumen degradability. Soybean, which is assumed to be worth 100 with 41 to 45 percent crude protein is the most abundant and highest quality plant protein supplement. And contains a high energy and protein and amino acid pattern is relatively good. It is contain high lysine and low methionine. Sesame meal is sesame seed oil extraction operations (Sesamum indicum) with more than 44% crude protein and contain appropriate amounts of essential amino acids especially arginine, leucine and methionine. However, little attention to the use of sesame meal has been fed to sheep. The purpose of this study The effect of substitution soybean meal with sesame meal on growth performance, feed intake, nutrient digestibility, average daily gain, carcass characteristics and meat quality in growing lambs.
    Materials And Methods
    This study was conducted to investigate the effect of replacing levels of soybean meal by sesame meal on feed intake, digestibility, performance and carcass characteristics of feedlotting lamb in a completely randomized design with 5 treatments including 1, 2, 3, 4 and 5 treatments with replaced 0, 25, 50, 75 and 100% sesame meal by soybean meal in4 replications for 90 days. Animals were weighed every 15 days, feed intake measured daily, and total collection of faeces was done for 50 to 55thendigestibility of dry matter and nutrients were determined. At the end of the experiment, two replications of each treatment are slaughtered and their carcasses were evaluated.
    Results
    Daily feed intake, body weight, daily gain and feed conversion, time feed intake, rumination and chewing activity there were no significant differences among the treatments. The apparent digestibility of dry matter, crude fat and organic matter, difference between treatement was statistically significant. Treatment 4 had the highest apparent digestibility for DM between treatments. By increasing sesame meal the passage rate of solid mater in the rumen reduced and in contrary the ruminal mean retention time increased comparision to treatment 1. Full replacement of sesame meal at treatment 5 significantly increased the N-NH3. In addition, a significant dofferent were observed in the breast, blood and, kidney fat weight and body length of the hip bone among treatments.
    Conclusion
    The results showed that the diet with 75% sesame meal situated with soybean meal as a protein source without significant effect improved digestibility, average daily gain, feed conversion ratio and the performance. In general, sesame meal can replaced at any level with soybean meal in the ration of fattening lambs without harmful effects on the parameters of production and fattening performance.
    Keywords: Sesame meal, Soybean meal, Digestibility, Chewing activity, Carcass composition
  • R. Naseri Harsini *, F. Kafilzadeh Pages 171-190
    Background And Objectives
    Ruminant castration is one of the management activities practiced worldwide for many years and its consequences on performance, and to a lesser extent, on carcass characteristics have been studied in beef and sheep. However, little is known about the effects of castration on growth performance and especially on carcass characteristics and fat deposition in goats. The aims of this study were, therefore, to evaluate the effects of castration on growth performance and some carcass characteristics in Morkhoz kids.
    Materials And Methods
    This study was conducted based on a completely randomized design, including two treatments and eight replicates using 16 male Morkhoz kids. Kids were castrated using ring castration. Experimental diet was formulated based on NRC recommendations and kids were fed for 119 days with experimental diet. The amount of feed consumption was recorded daily and body weight gain and feed conversion ratio were recorded and calculated monthly. Blood samples were collected from jugular vein at days 1, 60 and 119. At the end of the experimental period, four kids from each treatment were slaughtered and weights of non-carcass components, with an emphasis on internal fat tissues, and some carcass characteristics include carcass weight and dressing percentage, carcass cuts weight, chilling loss, subcutaneous fat depth and longissimus muscle area were determined.
    Results
    Results showed that male Morkhoz kid’s castration significantly decline growth performance parameters, including average feed intake and average daily gain and increase feed conversion ratio. However, plasma concentration of albu- min, creatinine, total protein, urea, cholesterol, triglyceride, HDL and LDL, were not affected by castration. Empty body weight and weights of hot and cold carcasses tended to be lower in castrated kids. Omental fat weight was significantly higher in castrated compared to the intact kids (P
    Conclusion
    Male Morkhoz kids castration is associated with a significant decrease in performance parameters, thus kids castration won’t have economic justification.
    Keywords: Carcass characteristics, Castration, Morkhoz kids, Performance, Plasma metabolites