فهرست مطالب

دانشکده پزشکی اصفهان - پیاپی 400 (هفته چهارم آبان 1395)

مجله دانشکده پزشکی اصفهان
پیاپی 400 (هفته چهارم آبان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/08/28
  • تعداد عناوین: 5
|
  • مقاله پژوهشی
  • صمد جوادی، حجت الله علایی، سید ابراهیم حسینی، محمد امین عدالت منش، مریم راداحمدی صفحات 1114-1120
    مقدمه
    اعتیاد، اختلال مغزی همراه با تغییرات نوروبیولوژیک است. کورتکس پره فرونتال در حافظه، یادگیری، پاداش و اعتیاد نقش دارد. این مطالعه، با هدف بررسی اثر تزریق 2-Amino-5-phosphopentanoic acid (AP5)، آنتاگونیست گیرنده ی گلوتامات، در ناحیه ی پره فرونتال بر تمایل به مورفین انجام شد.
    روش ها
    در مجموع، از 27 گروه موش صحرایی نر نژاد ویستار (6 = n) استفاده شد. بدین منظور، از 7 گروه آزمایشی جهت تعیین دزهای موثر و غیر موثر مورفین و از 20 گروه آزمایشی جهت مطالعه ی اثر دزهای مختلف AP5 بر تمایل به دزهای متفاوت مورفین در مراحل اکتساب و بیان آزمون رفتاری ترجیح مکانی شرطی شده (CPP یا Conditioned place preference) استفاده گردید. در نهایت، شاخص CPP مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    شاخص CPP گروه هایی که دزهای 5/2 (050/0 > P)، 5 (001/0 > P)، 5/7 (010/0 > P) و 10 (001/0 > P) میلی گرم/کیلوگرم مورفین را دریافت کردند، به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد (سالین) افزایش نشان داد؛ در حالی که شاخص CPP در دزهای 5/0 و 0/1 میلی گرم/کیلوگرم معنی دار نبود. تزریق دزهای مختلف AP5 همراه با دز موثر مورفین، کاهش معنی داری را در مراحل اکتساب و بیان CPP درگروه های آزمایش نسبت به گروه سالین و مورفین نشان داد، اما همراه با دز غیر موثر مورفین، کاهش معنی دار فقط در مرحله ی بیان CPP گروه آزمایش در مقایسه با گروه سالین و مورفین مشاهده شد (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد تزریق AP5 در کورتکس پره فرونتال، باعث افت CPP شود و در نتیجه، تمایل به مورفین را کاهش دهد. احتمال می رود این اثر به دلیل تضعیف یادگیری و اختلال حافظه ی ناشی از ناکارآمدی سیستم پاداش در پاسخ به مورفین باشد.
    کلیدواژگان: مورفین، آنتاگونیست گیرنده ی N، methyl، D، aspartate، ترجیح مکانی شرطی شده، اعتیاد، گلوتامات، پره فرونتال
  • علیرضا مسلم، محمد نعمت شاهی، محبوبه نعمت شاهی، عاطفه اسدی، عقیل الله کیخسروی، حسن اژدری زرمهری صفحات 1121-1127
    مقدمه
    تهوع و استفراغ، عارضه ی شایع و مشکل آفرین پس از اعمال جراحی می باشد. اگر چه داروهای متعددی نقش پروفیلاکتیک یا درمانی در رابطه با این عارضه دارند، اما هیچ کدام قادر به مهار کامل آن نمی باشند و عوارض جانبی متعددی نیز دارند. مطالعه ی حاضر، با هدف مقایسه ی اثربخشی مصرف پروفیلاکتیک زنجبیل و متوکلوپرامید بر کاهش ایجاد تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی کوله سیستکتومی انجام شد.
    روش ها
    پس از کسب رضایت از 90 بیمار کاندیدای عمل جراحی کوله سیستکتومی که شرایط ورود به مطالعه را داشتند. این افراد، به طور تصادفی به دو گروه 45 نفری تقسیم شدند. قبل از شروع عمل جراحی، به گروه اول زنجیبل و به گروه دوم متوکلوپرامید داده شد. سپس، شدت و مدت تهوع و تعداد دفعات استفراغ در ساعات اول و دوم بعد از عمل جراحی با استفاده از مقیاس بصری و پرسش نامه ی خود طراحی شده اندازه گیری شد. آنالیز داده ها با استفاده از آزمون 2χ و نرم افزار SPSS انجام شد. 050/0 > P به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    شرکت کنندگان از نظر محدوده ی سنی به دو گروه کمتر و مساوی 60 سال (شامل 33 نفر (55 درصد) در گروه زنجبیل و 27 نفر (45 درصد) در گروه متوکلوپرامید) و بیشتر از 60 سال (شامل 12 نفر (40 درصد) در گروه زنجبیل و 18 نفر (60 درصد) در گروه متوکلوپرامید) تقسیم شدند که این تفاوت معنی دار نبود (180/0 = P). از نظر وزن، افراد به سه قسمت کمتر از 70 کیلوگرم (شامل 6 نفر (7/85 درصد) در گروه زنجبیل و 1 نفر (3/14 درصد) در گروه متوکلوپرامید)، 90-70 کیلوگرم (شامل 36 نفر (6/45 درصد) در گروه زنجبیل و 43 نفر (4/54 درصد) در گروه متوکلوپرامید) و بیشتر از 90 کیلوگرم (شامل 3 نفر (0/75 درصد) در گروه زنجبیل و 1 نفر (0/25 درصد) در گروه متوکلوپرامید) تقسیم شدند که این تفاوت ها معنی دار نبود (070/0 = P). از نظر جنسیت نیز افراد به دو رده تقسیم شدند. مردان در گروه زنجبیل 28 نفر (1/49 درصد) و در گروه متوکلوپرامید 29 نفر (9/50 درصد) و زنان در گروه زنجبیل 17 نفر (5/51 درصد) و در گروه متوکلوپرامید 16 نفر (5/48 درصد) بودند و بر این اساس، تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد (820/0 = P). شدت تهوع و تعداد دفعات استفراغ در اولین ساعت پس از عمل جراحی در گروه دریافت کننده ی زنجبیل، بیشتر از گروه دریافت کننده ی متوکلوپرامید کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    زنجبیل خوراکی، باعث کاهش بیشتری نسبت به متوکلوپرامید در بروز تهوع و استفراغ پس از عمل جراحی شده است و می تواند به عنوان درمان حمایتی در پیش گیری از تهوع و استفراغ مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: زنجبیل، متوکلوپرامید، داروهای ضد تهوع و استفراغ
  • ثریا سیار، مسعوده باباخانیان صفحات 1128-133
    مقدمه
    سلامت، یکی از حقوق عمده ی انسان ها می باشد و در نتیجه، همه ی انسان ها باید به منابع اساسی برای تامین سلامت دسترسی داشته باشند. افزایش امید به زندگی در انسان ها و رشد جمعیت سالمندی به خصوص در جوامع در حال توسعه، یکی از دستاوردهای قرن 21 بوده چالش های فراوانی در زمینه ی اجتماعی به همراه داشته است. بنابراین، مفهوم سلامت اجتماعی در کنار ابعاد جسمی و روانی سلامت در این قشر، مورد توجه قرار گرفته است. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه ی وضعیت سلامت اجتماعی دو گروه سالمندان مقیم منازل و سالمندان مقیم سرای سالمندان بود.
    روش ها
    جامعه ی آماری این مطالعه ی توصیفی- تحلیلی، کلیه ی افراد بالای 60 سال مقیم منازل و سرای سالمندان شهر تهران در سال 1393 بودند. نمونه ی پژوهش، شامل 400 نفر (200 نفر سالمند مقیم منزل و 200 نفر سالمند مقیم سرای سالمندان) بودند که به روش خوشه ایانتخاب و با استفاده از پرسش نامه ی سنجش سلامت اجتماعی Keyes مقایسه شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و روش های آماری توصیفی و نیز آزمون های 2χ و Independent t انجام شد.
    یافته ها
    میانگین سلامت اجتماعی سالمندان ساکن سرای سالمندان و مقیم منزل به ترتیب 60/60 و 83/62 بود (027/0 = P). همچنین، در ابعاد شکوفایی اجتماعی، انسجام اجتماعی، پذیرش اجتماعی و مشارکت اجتماعی سالمندان مقیم منازل نسبت به سالمندان مقیم سرای سالمندان امتیاز بیشتری کسب کردند(001/0 = P).
    نتیجه گیری
    میانگین سلامت اجتماعی سالمندان ساکن سرای سالمندان، کمتر از میانگین سلامت اجتماعی سالمندان مقیم منزل بود. از این رو، با توجه به پایین بودن میزان سلامت اجتماعی در این گروه و افزایش جمعیت سالمندان طی سال های اخیر، لازم است مسوولان توجه بیشتری به این قشر معطوف دارند و جهت افزایش سلامت اجتماعی سالمندان با در نظر گرفتن تسهیلات و سیاست های تشویقی، بستر مراقبت و نگهداری این قشر را در خانواده فراهم نمایند
    کلیدواژگان: سلامت اجتماعی، سالمندان، منزل، سرای سالمندان
  • نیلوفر شعبانی کیا، سحر معمار منتظرین، پروانه صانعی، عمار حسن زاده کشتلی، احمد اسماعیل زاده، آوات فیضی، پیمان ادیبی صفحات 1134-1143
    مقدمه
    رژیم غذایی به ویژه لبنیات، می تواند تغییر دهنده ی علایم و بروز اختلالات عملکردی دستگاه گوارش (FGIDs یا Functional gastrointestinal disorders) مانند سندرم روده ی تحریک پذیر (Irritable bowel syndrome یا IBS) باشد. مطالعه ی حاضر، با هدف بررسی ارتباط میزان مصرف لبنیات و شیوع IBS در بزرگ سالان ایرانی انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه ی مقطعی در چارچوب طرح سپاهان بود که بر روی جمعیتی 4763 نفره از کارمندان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در دو مرحله انجام گرفت. در مرحله ی اول و دوم، اطلاعات مربوط به دریافت های غذایی و IBS به ترتیب با استفاده از پرسش نامه های اعتبارسنجی شده ی بسامد غذایی و ROME III جمع آوری شد. بعد از تطبیق پرسش نامه هایی که اطلاعات کاملی در دو مرحله داشتند و حذف جمعیت مبتلا به عدم تحمل لاکتوز، تعداد جمعیت مورد بررسی به 2849 نفر رسید. افراد مورد مطالعه، از نظر مصرف لبنیات به سه گروه متوالی به نام سهک تقسیم شدند و نسبت شانس ابتلا به IBS در سهک ها بررسی شد.
    یافته ها
    شیوع IBS در جمعیت مورد مطالعه، 7/20 درصد بود. در مدل خام مصرف لبنیات کم چرب و نیز پرچرب، شانس ابتلابه IBS بین سهک های مصرف لبنیات دارای تفاوت آماری معنی داری نبود. بعد از تعدیل اثر عوامل مخدوشگر، باز ارتباط معنی داری مشاهده نشد. اگر چه، روند کاهشی برای بیماری با افزایش مصرف لبنیات کم چرب (نسبت شانس 87/0 با فاصله ی اطمینان 95 درصد، 10/1-69/0) و روند افزایشی برای بیماری با افزایش مصرف لبنیات پرچرب (نسبت شانس 11/1 با فاصله ی اطمینان 95 درصد، 41/1-87/0) مشاهده شد که از نظر آماری، معنی دار نبود. میزان متوسط مصرف لبنیات، اثر محافظتی در مقابل دردهای شکمی داشت (نسبت شانس 79/0 با فاصله ی اطمینان 95 درصد (98/0-64/0).
    نتیجه گیری
    ارتباط معنی داری بین مصرف لبنیات و شیوع IBS دیده نشد، اما میزان متوسط مصرف لبنیات، اثر محافظتی در مقابل دردهای شکمی داشت.
    کلیدواژگان: لبنیات مصرفی، سندرم روده ی تحریک پذیر، دردهای شکمی، رژیم غذایی
  • میترا جبل عاملی، سید مسعود سادات صفحات 1144-1150
    مقدمه
    سردرد، یکی از مشکلات شایع پس از بی حسی نخاعی در بلوک های نوروآگزیال است. رژیم های دارویی مختلفی برای درمان پیشنهاد شده است. این مطالعه، با هدف بررسی تاثیر آمینوفیلین، پاراستامول و تجویز هم زمان این دو دارو بر پیش گیری از سردرد پس از بی حسی نخاعی انجام شد.
    روش ها
    در یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی دو سو کور، به ارزیابی 136 بیمار در چهار گروه 34 نفره که طی سال 1394 برای عمل سزارین انتخابی به بیمارستان های شهید بهشتی و الزهرای (س) اصفهان مراجعه کرده و تحت بی حسی نخاعی قرار گرفته بودند، پرداخته شد. بعد از کلامپ بند ناف، در گروه های آمینوفیلین، پاراستامول، آمینوفیلین- پاراستامول و شاهد به ترتیب، آمینوفیلین (5/1 میلی گرم بر کیلوگرم) به صورت آهسته، پاراستامول (5/12 میلی گرم بر کیلوگرم)، آمینوفیلین و پاراستامول با دز مشابه و نرمال سالین، همگی به صورت داخل وریدی تزریق گردید. بروز سردرد قبل از بی حسی نخاعی، هر 15 دقیقه حین عمل و در ریکاوری، روز اول هر 6 ساعت و هفته ی اول به صورت روزانه در چهار گروه مورد ارزیابی قرارگرفت.
    یافته ها
    42 بیمار (88/33 درصد) از بیماران مورد مطالعه، 5/26 درصد از گروه آمینوفیلین، 4/32 درصد از بیماران گروه پاراستامول، 7/14 درصد از گروه پاراستامول- آمینوفیلین و 0/50 درصد از گروه شاهد (نرمال سالین) دچار سردرد شدند (007/0 = P).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان می هد که تجویز هم زمان آمینوفیلین و پاراستامول به صورت داخل وریدی، موجب کاهش معنی داری در سردرد پس از بی حسی نخاعی در سزارین انتخابی می شود و می توان از این رژیم دارویی استفاده کرد.
    کلیدواژگان: سردرد پس از بی حسی نخاعی، پیش گیری، آمینوفیلین، پاراستامول
|
  • Samad Javadi, Hojjatallah Alaei, Seyeid Ebrahim Hosseini, Mohammad Amin Edalatmanesh, Maryam Radahmadi Pages 1114-1120
    Background
    Addiction is a brain disorder associated with neurobiologic changes. Medial prefrontal cortex (mPFC) plays an important role in learning, memory, reward system and addiction processes. Present study investigated the effect of 2-amino-5-phosphopentanoic acid (AP5), glutamate receptor antagonist, on morphine tendency.
    Methods
    We used 27 groups (n = 6) of male Wistar rats; 7 groups were used for determining the effective and ineffective doses of morphine and 20 experimental groups also were used for studying the effect of various doses of AP5 on morphine tendency in acquisition and expression phases of conditioned place preference (CPP) paradigm; then, CPP index was calculated.
    Findings: Doses of 2.5, 5, 7.5 and 10 mg/kg of morphine significantly increased CPP index in morphine groups compared to saline group (P
    Conclusion
    It seems that microinjection of AP5 into the prefrontal cortex reduces CPP index and consequently morphine tendency; these may be due to the impairment of learning and dysfunction of reward-related memory in response to morphine.
    Keywords: Morphine, N, Methyl, D, Aspartate (NMDA), antagonist receptor, Conditioned place preference, Addiction, Glutamate, Prefrontal cortex
  • Alireza Moslem, Mohammed Nemat, Shahi, Mahbobeh Nemat, Shahi, Atefeh Asadi, Aqeel Alah Keikhosravi, Hassan Azhdari, Zarmehri Pages 1121-1127
    Background
    Nausea and vomiting are common and troublesome complication after the surgery. Although several medications as prophylactic or therapeutic are used in relation to this problem, but neither of them could not completely suppress and have numerous side effects. This study was performed to compare the prophylactic efficacy of ginger and metoclopramide in reducing nausea and vomiting after cholecystectomy.
    Methods
    90 patients undergoing cholecystectomy that met the inclusion criteria were divided randomly into two groups (n = 45). Before starting the operation, first group received ginger and the second group received metoclopramide. Thereafter, the severity and duration of nausea and vomiting after first and second hour of surgery was measured via visiting and self-designed questionnaire. Data were analyzed using chi-square test via SPSS20 software at the significant level of P Findings: The two groups were not significantly different in terms of age (P = 0.18), weight (P = 0.07) and gender (P = 0.82). The two groups were divided into two subgroups of less or equal to 60 years of age [33 (55%) and 27 members (45%) in ginger and metoclopramide groups, respectively) and more than 60 years of age [12 members (40%) in ginger and 18 members (60%) in metoclopramide group). In terms of body weight, the two groups were divided into three subgroups of less than 70 kg [6 (85.7%) and 1 patient (14.3%) in ginger and metoclopramide groups, respectively], 70 to 90 kg [36 (45.6%) and 43 patients (54.4%) in ginger and metoclopramide groups, respectively] and more than 90 kg [3 (75%) and 1 patient (25%) in ginger and metoclopramide groups, respectively]. In terms of gender, patients were divided into two subgroups of men [28 (49.1%) and 29 patients (50.9%) in ginger and metoclopramide groups, respectively] and women [17 (51.5%) and 16 patients (48.5%) in ginger and metoclopramide groups, respectively]. The severity of nausea and vomiting at the first hours after the surgery in the group receiving ginger decreased more than the group who received metoclopramide.
    Conclusion
    Ginger reduced incidence of nausea and vomiting more than metoclopramide during the postoperative period. It can be used as a supportive treatment in the prevention of nausea and vomiting.
    Keywords: Ginger, Metoclopramide, Antiemetic drugs
  • Soraya Sayar, Masaudeh Bababkhanian Pages 1128-133
    Background
    Nowadays, the health challenges related to life length is increasing. This research aimed to compare the levels of social health among two groups of older people living at home and at old people’s homes.
    Methods
    The statistical population of this analytic-descriptive research includes all over-60-year-old people living at houses and old people’s homes in Tehran city, Iran, during the year 2014. The sample size was 400 (200 elderly living at home and 200 living at old people’s home). The sampling procedure was done based on cluster random method. The levels of social health of both groups were compared using Keyes social health questionnaire. Data analyzed using descriptive statistical methods and chi-square and t tests via SPSS software.
    Findings: The mean of social health status was 60.60 and 62.83 among elderly living at old people’s home and home, respectively (P = 0.027 which showed the social health status was statistically different.
    Conclusion
    The results showed that there was a significant difference between the two studied groups of elderly people regarding the level of social health. Therefore, the authorities must pay more attention to this group and perform the required planning and preparations in order to increase the elderlie’s social health.
    Keywords: Social health, Elderly, Home, Old people's home
  • Niloufar Shabanikia, Sahar Memarmontazerin, Parvaneh Saneei, Ammar Hassanzadeh, Keshteli, Ahmad Esmaillzadeh, Awat Feizi, Peyman Adibi Pages 1134-1143
    Background
    Dietary intakes, especially dairy products, can be the cause of change or onset of the symptoms in functional gastrointestinal disorders (FGIDs) like irritable bowel syndrome (IBS). This study aimed to investigate the relationship between dairy consumption and prevalence of IBS in Iranian adults.
    Methods
    This cross-sectional study was based on SEPAHAN project that was done among 4763 of staffs of Isfahan University of Medical Sciences, Iran, during 2 phases. IBS and nutrient intake were assessed using ROME III criteria and validated food frequency questionnaire (FFQ), respectively. Completed questionnaires of the 2 phases which were of the subjects with lactose intolerance were excluded which resulted in 2849 questionnaires. Cases were devided to 3 consecutive groups of dairy consumption named dairy intake tertiles. The odds ratios (OR) were evaluated for IBS in dairy intake tertiles.
    Findings: Prevalence of IBS was estimated 20.7%. There was no significant difference between odds ratio of IBS in crude models of low- and high-fat dairy consumption. Controlling for potential confounders did not change the results. However, there was a positive and negative association between consumption of average amount of high fat (OR: 1.11, Confidence interval of 95%: 0.87-1.41) and higher intake of low-fat dairy products (OR: 0.87, Confidence interval of 95%: 0.69-1.10) with higher prevalence of IBS. In addition, abdominal pain was related adversely to average amount of dairy consumption (OR: 0.79, Confidence interval of 95%: 0.64-0.98).
    Conclusion
    There was no significant association between IBS prevalence and dairy consumption; although, average intake of dairy products can be protective against abdominal pain.
    Keywords: Dairy intake, Irritable bowel syndrome (IBS), Abdominal pain, Cross, sectional study, Diet
  • Mitra Jabalameli, Seyed Masoud Sadat Pages 1144-1150
    Background
    Post-dural-puncture headache (PDPH) is commonly seen after neuroaxial block and several types of regimens have been suggested for treatment. This study aimed to evaluate the effects of aminophylline, paracetamol and administration of aminophylline and paracetamol concurrently on prevention of post-dural-puncture headache.
    Methods
    In a double-blind randomized clinical trial, we evaluated 136 patients in four groups (n = 34) undergoing spinal anesthesia for elective cesarean section in Shahid Beheshti and Alzahra hospitals of Isfahan province, Iran, during March to December 2015. After umbilical cord clamping, in four group aminophylline (1.5 mg/kg), paracetamol (12.5 mg/kg), aminophylline and paracetamol with the same dose and normal saline was injected slowly intravenously. Before spinal anesthesia, each 15 minutes during execute time of surgery and in recovery room, every 6 hours in first day and daily in first weak after the surgery, incidence of post-dural-puncture headache in each group was evaluated.
    Findings: 42 patients (33.88%) out of the 136 ones suffered from headache. 26.5% of patients who had received aminophylline, 32.4% of patients who had received paracetamol, 14.7% of patients who had received aminophylline and paracetamol and 50% of patients who had not received any drug suffered from headache (P = 0.007).
    Conclusion
    This study shows that intravenous administration of aminophylline and paracetamol significantly reduces the incidence of post-dural-puncture headache in cesarean section and we can use this regimen for prevention.
    Keywords: Post, dural, puncture headache, Prevention, Aminophylline, Paracetamol