فهرست مطالب

بلور شناسی و کانی شناسی ایران - سال بیست و پنجم شماره 1 (پیاپی 67، بهار 1396)

مجله بلور شناسی و کانی شناسی ایران
سال بیست و پنجم شماره 1 (پیاپی 67، بهار 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/01/21
  • تعداد عناوین: 18
|
  • محمدرضا رضاپور، رباب حاج علی اوغلی *، محسن موذن، وارطان سیمونز صفحات 3-12
    توده ی گرانیتوئیدی قهرود به سن میوسن و با ترکیب گرانیت، گرانودیوریت و تونالیت در منطقه ی ماگمایی ارومیه-دختر قرار گرفته است. نفوذ این توده به داخل مجموعه سنگ هایی از قبیل شیل، ماسه سنگ، آهک و مارن های به سن ژوراسیک تا ائوسن موجب دگرگونی مجاورتی سنگ های دربرگیرنده و تشکیل انواع هورنفلس و اسکارن شده است. فعالیت های گرمابی در پی نفوذ این توده ی بسیار فعال بوده و کوارتزهای درشت بلور و خود شکل با ساختارهای متنوع در داخل درز و شکاف های سنگ های مختلف در منطقه تشکیل شده است. برخی از ساختارهای بلوری مشاهده شده در انواع بلورهای درشت و خود شکل کوارتز در منطقه عبارتند از شکل های نرمال یا منشوری، شش گوش، سه گوش، موزو، تسین، دافینه، سوزنی، استلاگمیتی، فانتوم سبز رنگ، رشد موازی-وارون، رشد موازی-مجموعه ای، فرم های چپ گرد و راست گرد و دوقلویی قاعده ژاپنی. تنوع ساختاری و ریخت شناسی در انواع بلورهای خود شکل کوارتز در منطقه قهرود را می توان به عواملی از قبیل تنوع سنگ های میزبان، تاثیر گرماب های وابسته به نفود توده گرانیتوئیدی و دایک های تاخیری در این منطقه نسبت داد. توده ی گرانیتوئیدی قهرود به سن میوسن و با ترکیب گرانیت، گرانودیوریت و تونالیت در منطقه ی ماگمایی ارومیه-دختر قرار گرفته است. نفوذ این توده به داخل مجموعه سنگ هایی از قبیل شیل، ماسه سنگ، آهک و مارن های به سن ژوراسیک تا ائوسن موجب دگرگونی مجاورتی سنگ های دربرگیرنده و تشکیل انواع هورنفلس و اسکارن شده است. فعالیت های گرمابی در پی نفوذ این توده ی بسیار فعال بوده و کوارتزهای درشت بلور و خود شکل با ساختارهای متنوع در داخل درز و شکاف های سنگ های مختلف در منطقه تشکیل شده است. برخی از ساختارهای بلوری مشاهده شده در انواع بلورهای درشت و خود شکل کوارتز در منطقه عبارتند از شکل های نرمال یا منشوری، شش گوش، سه گوش، موزو، تسین، دافینه، سوزنی، استلاگمیتی، فانتوم سبز رنگ، رشد موازی-وارون، رشد موازی-مجموعه ای، فرم های چپ گرد و راست گرد و دوقلویی قاعده ژاپنی. تنوع ساختاری و ریخت شناسی در انواع بلورهای خود شکل کوارتز در منطقه قهرود را می توان به عواملی از قبیل تنوع سنگ های میزبان، تاثیر گرماب های وابسته به نفود توده گرانیتوئیدی و دایک های تاخیری در این منطقه نسبت داد.
    کلیدواژگان: گرانیتوئید، کوارتز خود شکل، ساختار بلوری، قهرود، کاشان
  • اسماعیل کشت کار *، منصور قربانی، جعفر عمرانی صفحات 13-24
    توده های نفوذی محور کرج طالقان در البرز مرکزی با پراکندگی های خاص، به شکل سیل، لوپولیت، فاکولیت، استوک و پلاگ در درون سنگ های آذرآواری سازند کرج و معادل آن جای گرفته اند. بر پایه ی بررسی های میکروسکوپی، ترکیب سنگ شناختی این توده ها مشابه بوده و شامل الیوین گابرو، الیوین مونزودیوریت، الیوین مونزونیت، پیروکسن مونزونیت به همراه دایک های فلسیک از نوع سینیت است. مجموعه کانی های تشکیل دهنده ی این مجموعه شامل پلاژیوکلاز، فلدسپار، پیروکسن، الیوین و بیوتیت قلیایی است. بیوتیت یکی از شاخص ترین کانی های فرومنیزین در سنگ های مورد بررسی است که از لحاظ ترکیبی بین قطب آنیت و سیدروفیلیت قرار گرفته و از نوع بیوتیت های غنی از منیزیم است. بیشتر این بیوتیت ها از نوع ماگمایی اولیه بوده و بخشی از آنها در گستره ی بیوتیت های دوبار متعادل شده قرار دارند. بیوتیت های مورد بررسی، در نمودارهای دوتایی و سه تایی، که بر پایه ی اکسیدهای Al2O3، MgO و FeO* استوارند، در گستره ی کالک آلکالن کوهزایی قرار می گیرند. دمای جایگیری توده نفوذی زیاران بر اساس تیتانیوم بیوتیت، بین 640 تا 770 درجه ی سانتی گراد محاسبه شده است. همچنین فشار محاسبه شده بر اساس آلومینیم کل بیوتیت برای این مجموعه گرانیتوئیدی بین Kb27/0 تا Kb 58/2 (با میانگین Kb 06/1) است. محتوای آلومینیوم کل بیوتیت توده های محور کرج-طالقان بین 25/2 تا 01/3 در تغییر است که بر اساس نتایج بدست آمده توسط یوشیدا و همکاران روی گرانیتوئیدهای ژاپن، سنگ های زیاران توانایی خوبی در کانه زایی مس- آهن و سنگ های پراچان و شکرناب در کانه زایی سرب و روی دارند.
    کلیدواژگان: شیمی کانی، آلومینیوم کل بیوتیت، البرز مرکزی، سیل، دما -فشارسنجی
  • جمال طراح * صفحات 25-34
    روش طیف سنجی با پرتوهای فروسرخ میانی(MW-IR) ابزاری است توانمند برای رمزگشایی از گروه های مولکولی در کانی ها. این روش با استفاده از آشکارسازی ارتعاش های اتمی از طریق فرایند جذب، شناسائی گروه های مولکولی در کانی ها را ممکن ساخته و سازوکارهای لازم را در بررسی فازی از مواد معدنی فراهم می کند. در این مقاله پس از شرح کوتاه روش IR، دو گروه از کانی ها در ناحیه ی فروسرخ بررسی می شوند: 1) تعیین نوع کائولینیت در طیف OH این کانی (گستره 3700 – 3400 cm-1) در ذرات ریز تا متوسط رسAWT IMAGEدر یک ماسه سنگ و 2) رفتار دو ماده ی معدنی از کربنات های طبیعی شامل دولومیت و کلسیت در گستره ی 2000 - 600 cm-1. کائولینیت موجود در ذرات رس ماسه سنگ با استفاده از طیف تفاضلی رس نسوز، (Fireclay) تعیین شد. کربنات ها جابه جایی مشخصی را از نظر عدد موج در طیف جذب نشان می دهند که در صورت لزوم از طریق مندرج کردن می توان به یک بررسی کمی نیز دست یافت.
    کلیدواژگان: پرتوهاي فروسرخ مياني(MW- IR)، بررسي فازي، پراش پرتو ايکس، مواد معدني، سراميک
  • محسن زنگنه قاسم آبادی *، محمد بومری، حبیب الله بیابانگرد صفحات 35-48
    اسکارن کیبرکوه در شمال شرقی بلوک لوت و جنوب غربی شهرستان خواف در استان خراسان رضوی قرار گرفته است. این اسکارن و کانی زایی آهن همراه با آن، در نتیجه ی نفوذ توده های گرانیتوئیدی ائوسن به درون آهک های کرتاسه تشکیل شده اند. گارنت (گروسولار- آندرادیت)، کلینوپیروکسن (دیوپسید- هدنبرژیت)، اپیدوت، آمفیبول، مگنتیت، کلسیت و کوارتز کانی های مهم و اصلی اسکارن در شمال غربی کیبرکوه هستند. این اسکارن از نوع کلسیک و دارای منطقه های آمفیبول- اپیدوت اسکارن، گارنت - اپیدوت اسکارن و پیروکسن- اپیدوت اسکارن است. ترکیب شیمیایی گارنت های مورد بررسی از 46/59 تا 45/99 درصد آندرادیت متغیر است و کلینوپیروکسن ها وابسته به سری محلول جامد دیوپسید- هدنبرژیت هستند و مقدار مول درصد هدنبرژیت آنها از 54/48 تا 25/67 تغییر می کند. بررسی های شاره های درگیر در منطقه کیبرکوه غربی روی رگه های کوارتز همراه با اسکارن ها و کانی زایی آهن صورت گرفته است، دو نوع شاره درگیر این رگه های کوارتز حضور دارند که به نوع Aو B تفکیک شده اند. براساس بررسی های دماسنجی این شاره های درگیر، دارای گستره دمایی بیشتر از °C340- 200 و نیز دامنه شوری از 2 تا 19 درصد وزنی معادل نمک طعام برای نوع A و 34 تا 40 درصد وزنی معادل نمک طعام برای نوع B هستند، شاره های درگیر نوع A دارای شوری پایین تا متوسط ولی شوری نوعB به صورت چشمگیری بالاتر از نوع A است. وجود دو نوع شاره با شوری کم و بالا می تواند دلیلی بر حضور، چرخش و اختلاط آب های ماگمایی و آب های سطحی در کیبرکوه باشد. اسکار ن ها در کیبرکوه در دو مرحله ی پیشرونده و پسرونده در شرایط گریزندگی اکسیژن حدواسط تا بالایی تشکیل شده اند. کانی زایی آهن در مرحله اسکارن پسرونده از شوراب های نوع B به وجود آمده اند. این شاره ها احتمالا از خاستگاه ماگمایی هستند.
    کلیدواژگان: بلوک لوت، خواف، کیبرکوه، اسکارن، کانی زایی آهن، شاره های درگیر
  • حسن زمانیان، فرهاد احمدنژاد *، علیرضا زراسوندی، پریسا شاهکرمی، منا صامتی صفحات 49-66
    کانسار بوکسیت مومبی در 160 کیلومتری شمال غرب دهدشت و در منطقه ی ساختاری زاگرس چین خورده ی ساده قرار گرفته است. این ذخیره بوکسیتی از نوع کارستی بوده و دارای بافت اووئیدی و پیزولیتی است. توده معدنی از نظر کانی شناسی حاوی فراوانی بالاتری از بوهمیت نسبت به دیاسپور، هماتیت، کائولینیت و آناتاز است. در این پژوهش ژئوشیمیایی عناصر نامتحرک به منظور محاسبه ی مبادله های جرمی طی فرآیندهای هوازدگی و بوکسیتی شدن استفاده شده است. نتایج نشان داد که طی این فرایندها عناصری مانند Si، Fe، Mg، P، K، Ba، Sr و Zn دارای تبادلات جرم منفی بوده درحالیکه عناصر Al، Zr، V، Cr، Ni، Ga، Y و LREE تبادلات جرمی مثبتی را نشان می دهند. علاوه بر این عناصر Nb، Hf، Ta، Rb، Cs، U و HREE نسبتا نامتحرک بوده و تبادلات جرم بسیار اندکی را از خود به نمایش می گذارند. تحلیل روابط بین عنصری کانه ها با استفاده از روش تحلیل عاملی نوع R (R-mode factor analysis) چند یافته ی مهم را آشکار می کند: (1) برخی عناصر کم محلول در زیرکن های آواری (Zr)، آناتاز (Ti) و احتمالا در بوهمیت، هماتیت و کانی های آواری (Ga) طی مرحله نهایی بوکسیتی شدن تمرکز یافته اند؛ (2) تمرکز Fe طی شرایط آب و هوایی مرطوب رخ داده است در حالیکه انباشت Al طی دوره های خشک تر آب و هوایی صورت گرفته است؛ (3) وزن های مشابه و معنی دار U و Th نشان می دهند که فراوانی کانی های سنگین عناصر (HFSE) ممکن است به صورت محلی در کنترل رفتار اورانیوم مهم باشند؛ (4) توزیع عناصر خاکی نادر سبک و سنگین در اثر میزان پایداری همبافت های حمل کننده REE و حضور فازهای کانیایی REEدار کنترل می شود؛ و (5) نسبت n(La/Yb) نشاندهنده ی تفکیک جزئی LREE/HREE طی بوکسیت زایی بوده و نوسان های موجود در این نسبت ممکن است نشاندهنده ی نوسان های pH در خاک باشد.
    کلیدواژگان: ژئوشیمی، تحلیل عاملی نوع R، تباد ل های جرمی، بوکسیت کارستی، مومبی
  • ساناز یاجم * صفحات 67-78
    توده ی نفوذی قلای لان، توده ای وابسته به ژوراسیک پسین، متشکل از سنگ های حدواسط تا فلسیک است که در بخش شمالی پهنه ی سنندج – سیرجان رخنمون دارد. توده ای متشکل از سنگ های قلیایی، پتاسیم بالا، فروئن و وابسته به گروه گرانیت هایA1-type که ویژگی های دوگانه ای به نمایش می گذارد؛ از یک سو ویژگی های ایزوتوپی Nd و Sr نشان از دخالت خاستگاهی گوشته ای با ویژگی های اولیه دارد، از سوی دیگر وجود هسته های زیرکن بازماندی (با دامنه ای از 230 تا 2700 میلیون سال) و مقادیر بالای سن های مدل نئودیمیم (Ma607» Avg.) نشان می دهد که خاستگاه این سنگ ها، لزوما یک ماگمای جوان گوشته ای وابسته به فرورانش نیست. وجود حجم قابل توجه هسته های بازماندی زیرکن ثابت می کند ذوب بخشی سریع و غیر تعادلی پوسته ای از پیش بارور شده و دارای ویژگی های ایزوتوپی اولیه، عامل تشکیل سنگ های این توده است. وجود منطقه بندی و بافت پورفیروئید در توده ی، منطقه بندی نوسانی بلورهای پلاژیوکلاز و فراوانی زیرکن های بازماند ی همگی از شواهد این عدم تعادل هستند که در نتیجه انجماد سریع ماگمای مادر قلای لان پدید آمده اند.
    کلیدواژگان: گرانیت A1-type، هسته های بازماندی زیرکن، ایزوتوپ های Nd-Sr، سن سنجی SHRIMP، توده نفوذی قلای لان، پهنه سنندج - سیرجان
  • حسین فاتحی *، حمید احمدی پور صفحات 79-94
    مجموعه های دگرگونی گل گهر و روتشون در جنوب شرق منطقه ی دگرگون سنندج – سیرجان شامل تناوبی از سنگ های رسوبی، سنگ های آذرین بازی و آهک های ناخالص دگرگون شده هستند و تحت تاثیر حوادث دگرگونی ناحیه ای و فازهای دگرشکلی مختلفی قرار گرفته اند. در اولین حادثه ی دگرگونی، به همراه اولین فاز دگرشکلی، کانی های موسکویت، بیوتیت و گارنت ایجاد و با جهت یابی ترجیحی، برگوارگی S1 را به موازات لایه بندی اولیه ساختند و دوم دگرگونی، با مرحله ی دوم دگرشکلی، هم زمان بوده و ضمن رشد دوباره ی پورفیروبلاست های قبلی در هر دو مجموعه، این کانی ها را به موازات شیستوزیته دوم مرتب کرده اند. حادثه دگرگونی سوم نیز به همراه سومین فاز دگرشکلی، ریز بلورهای موسکویت را در راستای منطقه های برشی ایجاد کرده اند. دما و فشار رویداد دگرگونی اول به ترتیب 440 -460 درجه ی سانتی گراد و 3.5 -4.5 کیلوبار است، ولی حادثه ی دگرگونی دوم (اوج دگرگونی)، دمای 570 - 600 درجه سانتی گراد و فشار 7 - 8 کیلوبار را نشان می دهد که منطبق بر فاز کوهزایی سیمرین پیشین قرار گرفته اند.
    کلیدواژگان: بافت، فازهای دگرشکلی، مجموعه های دگرگونی گل گهر و روتشون، زون دگرگونی سنندج-سیرجان
  • احمد احمدی خلجی *، محمد صفرزاده، زهرا طهماسبی، فرزانه سپه وند، رضا زارعی سهامیه صفحات 95-110
    آمفیبولیت های شمال شرق درود به سن تریاس فوقانی که جزئی از منطقه ی سنندج- سیرجان محسوب می شوند با میکاشیست، مرمر و متادولومیت همراهند. این سنگ ها به رنگ سبز تیره و حاوی کانی های هورنبلند، پلاژیوکلاز، آکتینولیت، ترمولیت و اپیدوت هستند که کانی های تیره و روشن به صورت جدا از هم در آنها دیده می شوند. بر اساس آنالیزهای ژئوشیمیایی سنگ کل، این سنگ ها شبه قلیایی، دارای روند تولئیتی و خاستگاه بازالتی هستند. آمفیبولیت های منطقه از نوع ارتوآمفیبولیت هستند. بر اساس نمودارهای تمایز محیط زمین ساختی، پروتولیت سنگ های آمفیبولیتی منطقه در شرایط پوسته ی اقیانوسی و در محیط تکتونوماگمایی درون ورقه ای شکل گرفته است. در این آمفیبولیت ها، آمفیبول ها کلسیک و از نوع ترمولیت- اکتینولیت، منیزیوهورنبلند و پارگازیت و پلاژیوکلازها در گستره ی آندزین- اولیگوکلاز تا لابرادوریت دیده می شوند. برآورد دما و فشار تبلور کانی های پلاژیوکلاز و آمفیبول براساس کاربرد روابط دما-فشارسنجی با استفاده از زوج کانی های هم زیست هورنبلند - پلاژیوکلاز گستره ی دمایی بین 588 تا 819 با میانگین 704 درجه ی سانتی گراد و فشار 2 تا 6 کیلوبار برای این کانی ها مشخص می کند.
    کلیدواژگان: دورود، پروتولیت، ارتوآمفیبولیت، اکتینولیت، منیزیو - هورنبلند، پارگازیت
  • مهدی رضایی کهخایی *، رضا رهبر، حبیب الله قاسمی صفحات 111-122
    مجموعه ی نفوذی لخشک متشکل از توده گرانودیوریتی و دایک های مونزودیوریتی- داسیتی، بخشی از نوار گرانیتوئیدی جنوب غربی زاهدان- سراوان است که مساحتی حدود Km290 را دربر گرفته است. این دایک ها به صورت دسته ی دایک موازی و با روند غالب شمال شرقی - جنوب غربی حدود 20 الی 30 درصد حجم توده را به خود اختصاص داده اند. توده گرانودیوریتی دارای بافت دانه ای است و از پلاژیوکلاز، پتاسیم فلدسپار، کوارتز، هورنبلند سبز و بیوتیت. کانی های فرعی موجود در آن عبارتند از زیرکن، تیتانیت، آپاتیت، آلانیت و اکسیدهای آهن. دایک های مونزودیوریتی دارای بافت بلوری ریزدانه بوده و بیشتر از کانی های پلاژیوکلاز و هورنبلند قهوه ای تشکیل شده اند، درحالی که دایک های داسیتی دارای پلاژیوکلاز، سانیدین، کوارتز، بیوتیت و مقدار کمی هورنبلند هستند و بافت پورفیری دارند. برای تعیین سن به روش اورانیوم-سرب، بهترین زیرکن ها و تیتانیت ها از سنگ های مورد نظر جدا شدند. نتایج تعیین نسبت های اورانیوم و سرب به وسیله ی طیف سنج جرمی نشان داد که سنگ های توده گرانودیوریتی لخشک در 1/0 ± 9/29 میلیون سال پیش تشکیل شده اند و سپس دایک های مونزودیوریتی در 11/0 ± 95/28 میلیون سال و دایک های داسیتی در 69/0 ± 11/28 میلیون سال پیش در آن تزریق شده اند.
    کلیدواژگان: سال سنجی اورانیوم-سرب، لخشک، زیرکن، تیتانیت، گرانودیوریت، زون سیستان، ایران
  • امین الله کمالی *، محسن موید، نصیر عامل، محمدرضا حسین زاده صفحات 123-138
    منطقه ی مورد بررسی در شمال غرب ایران، استان آذربایجان شرقی و در شمال ورزقان قرار گرفته است. کانی های اصلی دایک ها عبارتند از پلاژیوکلاز ، آمفیبول و بیوتیت و کانی های فرعی اسفن، کوارتز و آپاتیت. بافت این دایک ها، پورفیریک با خمیره ی ریز تا متوسط است. براساس بررسی های شیمی کانی، ترکیب پلاژیوکلاز و بیوتیت در دایک های کوارتزدیوریتی به ترتیب عبارتند از آندزین تا الیگوکلاز و آنیت - سیدروفیلیت. ترکیب شیمی کانی آمفیبول در گروه آمفیبول های کلسیک از نوع مگنزیوهورنبلند است. این آمفیبول ها وابسته به مناطق فرورانش بوده و با حاشیه ی فعال قاره ای وابسته به فرورانش همخوانی دارند. دما-فشارسنجی دایک ها با استفاده از مقدار کاتیونی آلومینیوم کل، در ساختار آمفیبول نشان می دهد که آمفیبول موجود در دایک های کوارتزدیوریتی در فشار 5/0±4 کیلوبار و دمای حدود 800 درجه ی سانتی گراد متبلور شده است. دماسنجی تک کانی بیوتیت برای دایک های تاخیری نشان می دهد که بیوتیت در دمای حدود 700 تا 750 درجه ی سانتی گراد متبلور شده است. گریزندگی بالای اکسیژن (10- تا 17-) حاکی از اکسیده بودن ماگما و شاهدی برای تشکیل آن در ورقه های همگراست. براساس نمودارهای تعیین ماهیت و سرشت ماگمائی بر مبنای ترکیب شیمیائی آمفیبول، نمونه های مورد مطالعه در قلمروشبه قلیایی تا قلیایی قرار می گیرند. بر اساس نمودار تکتونوماگمایی، آمفیبول های منطقه در گستره ی آمفیبول های وابسته به محیط ابرفرورانشی قرار می گیرند. بر مبنای مقدار AlIV (کمتر از 5/1)، کلیه آمفیبول های دایک های مورد بررسی در قلمرو حاشیه ی فعال قاره ای وابسته به فرورانش قرار می گیرند.
    کلیدواژگان: کانی شیمیایی، دایک کوارتزدیوریتی، آمفیبول، بیوتیت، سونگون
  • علیرضا داودیان دهکردی *، اشرف حیدری، ناهید شبانیان بروجنی، آرزو مرادی صفحات 139-152
    گنایس های حاشیه ی شمالی دریاچه ی سد زاینده رود از نظر ساختار زمین شناسی در پهنه ی زمین ساختی سنندج – سیرجان قرار گرفته است. این گنایس ها همراه با توده های متابازیت و مرمرهای فنژیت دار بخشی از واحدهای فشار بالای همتافت دگرگونی شمال شهرکرد را تشکیل می دهند. از نظر کانی شناسی این سنگ ها دارای کوارتز، گارنت، فنژیت، بیوتیت، فلدسپار قلیایی، آلبیت، تورمالین و روتیل به همراه دانه های زیرکن هستند. به منظور شناخت خاستگاه آذرین (ارتو) یا خاستگاه رسوبی (پارا) این گنایس ها، از شواهدی نظیر روابط صحرایی (تناوب واحدهای سنگی وابسته به گنیس های مورد بررسی)، کانی شناسی و از شواهد ژئوشیمیایی نظیر نمودار P2O5/TiO2 در مقابل MgO/CaO، مقادیر نیگلی ‍c در برابر al-alk، ti و al-alk، فراوانی Cr و Ni استفاده شدند که تمامی شواهد دال بر وجود پروتولیت رسوبی (پارا) برای گنیس های مورد بررسی است. مجموعه ی کانی شناسی یک پروتولیت رسوبی (پاراگنایس) را نشان می دهد. ترکیب شیمیایی سنگ خاستگاه، حاصل از منابع آذرین فلسیک پوسته ای تکامل یافته است که در نمودار Cr در مقابل Ni نمونه ها تماما در گستره ی اواخر آرکئن تا بعد از آرکئن قرار گرفته اند. شواهد بدست آمده (بویژه شواهد ژئوشیمیایی) نشان می دهند که این سنگ ها برخلاف آنچه قبلا ارتوگنایس هایی با سن اوایل نئوپروتروزوئیک تصور شده، دارای خاستگاه رسوبی هستند. پروتولیت این سنگ ها در موقعیت زمین ساختی حاشیه ی فعال قاره ای یا حوزه ی پشت کمان تشکیل شده است.
    کلیدواژگان: مقادیرنیکلی، پاراگنایس، حوضه ی پشت کمان، حاشیه ی فعال قاره، همتافت دگرگونی شمال شهرکرد، پهنه ی سنندج - سیرجان
  • طاهره مولایی یگانه *، اشرف ترکیان، علی اصغر سپاهی صفحات 153-166
    توده ی دیوریت گابرویی در جنوب قروه و در شمال منطقه ی سنندج- سیرجان قرار دارد. از نظر سنگ شناسی، آمفیبول و پلاژیوکلاز از کانی های اصلی این سنگ ها هستند. آمفیبول ها از نوع کلسیک بوده و دارای ترکیب فروهورنبلند و منیزیوهورنبلندند. مقدار آلبیت در پلاژیوکلازها 39 تا 81 درصد بوده و ترکیب آنها از لابرادوریت تا الیگوکلاز در تغییر است. با استفاده از روش های زوج کانی هورنبلند- پلاژیوکلاز و محتوای آلومینیوم در آمفیبول، دمای تبلور کانی های پلاژیوکلاز و هورنبلند در ماگمای دیوریت های گابرویی حدود 723 درجه سانتی گراد ارزیابی شد. از روش اخیر چنین استنباط می شود که سنگ های حدواسط مورد بررسی در میانگین فشار 5/3 کیلوبار که معادل با عمق 12 کیلومتری است، متبلور شده باشند. فشار بخشی اکسیژن در ماگما بالاست. محتوای Na2O و ماهیت آهکی-قلیایی آمفیبول ها ارتباط این سنگ ها را با رژیم زمین ساختی فرورانشی نشان می دهد. مقادیرMg# ، Al2O3 و TiO2 در هورنبلند حاکی از آمیزش منابع پوسته ای و گوشته ای برای تشکیل ماگمای دیوریت های گابرویی دروازه است. تغییر ترکیب شیمیایی در طول بلورهای پلاژیوکلاز نیز می تواند ناشی از نوسان H2O در محیط تشکیل آنها و نیز تغییرات شیمیایی حاصل از ورود مواد پوسته ای باشد.
    کلیدواژگان: آمفیبول، پلاژیوکلاز، پوسته، گوشته، سنندج، سیرجان، قروه
  • سید سعید محمدی *، ریحانه بیانی، ملیحه نخعی، سون لین چانگ، محمدحسین زرین کوب صفحات 167-186
    در شرق سربیشه ی استان خراسان جنوبی مجموعه ای از سنگ های آتشفشانی وابسته به ترشیری با ترکیب آندزیت، تراکی داسیت و ریولیت به همراه سنگ های آذرآواری رخنمون دارند. کانی های سازنده ی آندزیت ها شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن، آمفیبول، بیوتیت، و در سنگ های اسیدی شامل پلاژیوکلاز، کوارتز، سانیدین، آمفیبول و بیوتیت هستند. براساس نتایج تجزیه ی ریزکاوش الکترونی، گستره ی ترکیبی پلاژیوکلازها در آندزیت بین7/62Ab، 2/30An تا5/35Ab، 9/62An تغییر کرده و از نوع آندزین تا لابرادوریت هستند. پیروکسن ها از نوع انستاتیت و دارای طیف ترکیبی 8/57-6/50En، 47-8/39Fs هستند. دماسنجی ارتوپیروکسن ها، گستره ی دمایی 1050 تا 1100 درجه ی سانتی گراد را با فشار 1 تا 10کیلوبار نشان می دهد. سنگ های مورد بررسی دارای ماهیت آهکی قلیایی پتاسیم متوسط تا بالا و شوشونیتی هستند. ویژگی های ژئوشیمیایی نظیر غنی شدگی LILE، تهی شدگیHFSE و نسبت Zr/Y بیشتر از 3 بیانگر وابستگی این سنگ ها به مناطق فرورانش و حاشیه ی فعال قاره ای است. مقادیر نسبتا پایین N(La/Yb) (17/7تا68/11) و Dy/Yb (کمتر از2) در گدازه های شوشک، نشان دهنده ی رخداد ذوب بخشی گوشته در منطقه انتقالی اسپینل-گارنت لرزولیت است.
    کلیدواژگان: آندزیت، شیمی کانی ها، دماسنجی، آهکی قلیایی، حاشیه فعال قاره ای، سربیشه
  • محمد پوستی *، غلامرضا قدمی، سودابه صالحی صفحات 187-198
    ناحیه ی مورد بررسی در شمال شهرستان رودان واقع شده و بخشی از نوار افیولیتی کهنوج- رودان - میناب را تشکیل می دهد. سنگ های منطقه از نوع هارزبورژیت و لرزولیت هستند و از الیوین، ارتوپیروکسن، کلینوپیروکسن و کانی فرعی کروم اسپینل تشکیل شده اند. با توجه به داده های تجزیه ی نقطه ای، میزان MgO در الیوین ها بین 55/50 تا 17/50 درصد است، و از نوع فورستریت و کلینوپیروکسن ها نیز از نوع دیوپسیدی و اسپینل کروم دار هستند. بررسی های ریزپردازشی روی کروم اسپینل موجود در لرزولیت های فراقلیایی، مقادیر بالایMg# (71% - 77%) و Al2O3 (31/46 تا 98/52 درصد وزنی) و مقادیر پایین) Cr# 14/0%-22/0%) را نشان می دهند. نسبت کروم به آلومینیم (Cr/Al) کانی اسپینل در لرزولیت ها، برابر 19/0 است. مقدارFe3+ در کروم اسپینل موجود در پریدوتیت های فراقلیایی بسیار پایین (1/0> درصد وزنی) است که نشان دهنده ی تبلور در شرایط گریزندگی پایین اکسیژن است. براساس شیمی کانی اسپینل، نمونه های لرزولیتی مورد بررسی در موقعیت زمین ساختی پریدوتیت های اقیانوسی (آبیسال) قرار می گیرند و در محل پشته های میان اقیانوسی (مورب) تشکیل شده اند.
    کلیدواژگان: کروم اسپینل، لرزولیت، پریدوتیت، فراقلیایی، رودان
  • فاطمه کریمی احمداباد *، مهرداد پورایوبی، مارک نکاس صفحات 199-206
    همنهشت (سنتز) و آنالیز با پراش پرتو X نمک اسیدی [4-متیل فنیل آمونیوم][(O-فنیل)(هیدروکسیل)فسفات]، [4-CH3-C6H4NH3][(C6H5O)P(O)(O)(OH)]، گزارش شده اند. این ترکیب در سیستم بلوری تک میل، گروه فضایی P21/c (Å (4)5147/9a = ، Å (10)2158/23b = ، Å (6)2740/13c = و °(4)244/111β = ) و با چهار جزء مستقل شامل دو کاتیون و دو آنیون در واحد بی تقارن تبلور یافته است. در ساختار بلوری، اجزای مجاور به صورت پیوندهای هیدروژنی N–H...O و O–H...O به یکدیگر متصل شده، و آرایشی نردبانی موازی با محور [100] را ایجاد کرده اند. آنالیز سطح هیرشفلد و نمودار دو بعدی اثر انگشتی برای بررسی برهم کنش های موجود در ساختار مورد استفاده قرار گرفت. برهم کنش های N–H...O و O–H...O (نواحی سرخ در سطح هیرشفلد) برهم کنش های شاخص بوده و در نمودارهای رد انگشتی دو آنیون مستقل، دو شاخک شاخص به برهم کنشO...H(O) و نیز در نمودار مربوط به دو کاتیون مستقل، تک شاخک شاخص به برهم کنشO...H(N) تخصیص داده شد.
    کلیدواژگان: نمک اسیدی [4-متیل فنیل آمونیوم][(O-فنیل)(هیدروکسیل)فسفات]، آنالیز پراش پرتو X، پیوند هیدروژنی، آنالیز سطح هیرشفلد
  • احمد امانی، زهره دریکوند *، آزاده آزادبخت، بهروز نوتاش صفحات 207-212
    ترکیب هم بلور 4،Ɗ-بی پیریدین 3-نیتروفتالیک اسید (1) از واکنش 4،Ɗ-بی پیریدین، 3-نیتروفتالیک اسید و کلسیم کلرید (نسبت مولی 1:1:1) در مخلوط حلال های آب/متانول و در شرایط محلول تهیه شد. این ترکیب هم بلور با استفاده از روش های تجزیه عنصری، طیف بینی IR و پراش پرتو X تک بلور آن شناسایی شد. اطلاعات بلوری آن در دمای K 298 جمع آوری شدند. این ترکیب در سیستم بلوری تک میل (مونوکلینیک)، گروه فضایی P21/n و با چهار مولکول در سلول واحد تبلور یافته است. پارامترهای سلول واحد آن عبارتند از ̊(3) 56/109 = β، Å(4)562/18 = c، Å (1)804/6 = b، Å (3)729/13= a. مقدار نهاییR برای 2867 بازتابش های مستقل برابر 066/0 است. در ساختار این ترکیب انواع برهمکنش های ناهم ارزی مانند پیوندهای هیدروژنی قوی و ضعیف، N–H∙∙∙O وC–H∙∙∙O اجزای مختلف را به یکدیگر وصل کرده و یک شبکه سه بعدی ابرمولکولی را تشکیل می دهند.
    کلیدواژگان: 3-نیتروفتالیک اسید، هم بلور، ساختار بلوری، شبکه ابرمولکولی
  • سیده سوسن سادات احمدی، محمد نیایی فر *، احمد حسن پور صفحات 213-220
    در این پژوهش پودرهای بس ریز گارنت ایتریوم آهن جانشانی شده با یوروپیوم با ترکیب EuxY3-xFe5O12 و مقادیر جانشانی (2/0، 0/1، 0/0 = x) به روش سل ژل تهیه شدند. تحلیل الگوهای پراش پرتو ایکس (XRD) ساختار تک فاز گارنت را در همه ی نمونه ها تایید کرد. با استفاده از آنالیزهای Far-FTIR و Raman، تشکیل فاز گارنت در همه ی نمونه ها مورد تائید قرار گرفت. چرخه های پسماند بدست آمده از مغناطیس سنج نمونه ی ارتعاشی (VSM) نشان دهنده ی کاهش مغناطش اشباع با افزایش جانشانی یوروپیوم است. این تغییرات با استفاده از نظریه ی نیل و شکافتگی حاصل از کج شدگی اسپینی در هر یک از زیر شبکه های مغناطیسی پس از جانشانی یون Eu3+ در ساختار گارنت ایتریوم آهن توضیح داده شد.
    کلیدواژگان: سل ژل، گارنت ایتریوم آهن، یوروپیوم، بیناب سنج رامان، مغناطیس سنج نمونه ارتعاشی
  • سینا رنجبر *، محمود رضایی رکن آبادی، محمد بهدانی صفحات 221-228
    سرامیک های بیسموت تیتانات به دلیل ویژگی و کاربردهای قابل توجه مختلف، مورد بررسی بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است. در این پژوهش محلول مورد نظر به روش سل-ژل تهیه شده و سپس با استفاده از اسپین کوتینگ روی بستری از شیشه لایه نشانی شده و سپس به بررسی ویژگی ساختاری و اپتیکی آن پرداخته شد. بدین منظور نخست سل اولیه با نسبت های مولی معین تهیه شد. پس از مخلوط کردن مواد اولیه و هم زدن آن با استفاده از روش سل-ژل، سل ایجاد شده به روش پوشش اسپینی روی بستر شیشه ای با سرعت مشخص نشانده شد. به منظور بررسی نوع فازها از طرح پراش پرتو X ، ریخت شناسی پوشش میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) و در تعیین خواص اپتیکی لایه ی نازکی از طیف های اپتیکی جذبی و تراگسیلی به روش سان و پل استفاده شد که در گستره ی نور مرئی عبوری بالای حدود 85% بوده است. اندازه شکاف نواری محاسبه شده، ev 37/3 بوده است.
    کلیدواژگان: سل-ژل، بیسموت تیتانات، لایه ی نازک، پوشش اسپینی
|
  • Mohammadreza Rezapour, Robab Hajalioghli * Pages 3-12
    The Miocene Qohrud granitoid intrusion consists of granite, granodiorite and tonalite and is located in the Urmia-Dokhtar magmatic belt. Intrusion of magmatic rocks into the various sedimentary rocks including shale, sandstone, limestone and marl, with Jurassic to Eocene age, has caused contact metamorphism of the surrounded rocks. Varity of hornfelses and skarns are formed in this regards. Hydrothermal activities, following magma intrusion, were affected more actively. Large automorph quartz crystals, having variety of structures, have formed within factures of different host rocks. Some of the detected structures for the Qohrud authomorph quartz crystals are including of normal or prismatic, hexagonal, trigonal, Muzo, Tessin, Dauphine, needle, Phantom and stalagmite, parallel-reverse and parallel-aggregate crystal growths, left/right quartz, Japanese twining law forms. Various structures and morphologies of the Qohrud authomorph quartz crystals can be attributed to various factors such as different lithologies of the host rocks, hydrothermal liquids following granitoid intrusion and late stage intrusion of dykes.
    Keywords: Granitoid, authomorph quartz, crystal structure, Qohrud, Kashan
  • E. Keshrkar * Pages 13-24
    The intrusive bodies of Karaj-Taleghan axis in Central Alborz constitute, intruded the pyroclastic rocks of Karaj Formation in the form of sill, lopolith, stock and plug with distict distribution. Based on microscopic studies, these bodies have similar lithological composition and include olivine gabbro, olivine monzodiorite, olivine monzonite, pyroxene monzonite with felsic dikes of syenite. The major minerals of these rocks are plagioclase, alkali feldspar, pyroxene, olivine and biotite. Biotite is one of the most prominent ferromagnesian mineral in the studied bodies. Compositionally, it is plotted between the field of annite and siderophylite. Most of these biotites are primarly magmatic and some are plotted in the field reequilibrated area. Based on the FeO*, MgO and Al2O3 binary and ternary diagrams, the studied biotites plot in the calc-alkaline orogenic field and crystallization temperature has been calculated between 640º to 770 ºC. Furthermore, the calculated pressure of biotite crystallization, based on Al barometer, is 0/27 to 2/58 KB (average1/06 KB). The total aluminum content of biotite in intrusive bodies at Karaj-Taleghan axis ranges from 2/25 to 3/01. Ziyaran plutonic complex shows good potential for iron-copper mineralization and Prachan and Shekarnab bodies show high potential for lead and zinc mineralization.
    Keywords: Mineral chemistry, biotite total aluminum, Central Alborz, sill, Thermobarometry
  • J. Tarah * Pages 25-34
    Infrared spectroscopy (IR) is a powerful tool to decipher the molecular groups in the minerals. This technique of detection, using atomic vibrations of molecules, that is identified through a process of absorption, makes possible the necessary mechanisms of phase analysis of minerals. In this paper, after a brief description of infrared spectroscopy, two groups of minerals will be explained by this
    Method
    Determination of the modification of the mineral kaolinite in OH spectrum (region 3700 - 3400 cm-1) in fine to medium particle fraction
    Keywords: Infrared spectroscopy, phase analysis, X-ray diffraction, minerals
  • M. Zanganeghasemabadi * Pages 35-48
    Keybarkuh Skarn is located in southwest of Khaf and northeast of Lut block in the Razavi Khorasan Province. Cretaceous limestone in the study area was intruded by granitoid plutons and as a result the skarn and related iron minerals were formed. The most important minerals in Keybarkuh skarn are garnet (andradite-grussolar), clino-pyroxine (diopsid – hedenbergite), amphibole, epieote, magnetite, calcite and Quartz. The Keybarkuh skarn is a calcic skarn that can be divided into garnet skarn, pyroxene-garnet skarn, amphibole-epidote skarn and epidote skarne zones.The study garnets vary in compositions and contain 59.46 to 99.45 mole percent andradite. The pyroxenes belong to diopside-hedenbergite solid solution series and contain 48.54 to 67.25 mole percent hedenbergite. The fluid inclusion studies in the western Kyberkuh carried out on the quartz veins that are associated with mineralization and skarns. The fluid inclusions in the mineralized quartz veins can be divided into two types A and B. According to microthermometry studies, homogenization temperatures of the fluid inclusion range from 200 to 340 C° and their salinity ranges from 2 to 19 wt. % Nacl equi for the A-type and 34 to 40 wt. % Nacl equi for the B-type showing that salinities of the B-type fluid inclusions are considerabley higher than those of the A type fluid inclusions. Presence of two types of fluid inclusion with high and low salinities in the the western Kyberkuh is probably due to circulation and mixing of the magmatic and meteoric waters. The skarn minerals were probably formed during two stages of prograde and retrograde in the Keybarkouh at high to intermediate fO2. The Fe mineralization is mainly associated with prograde skarn and the B-type fluid inclusion. The fluids that prouduced the prograde skarn and iron mineralization were probably derived from magmatic waters.
    Keywords: Lut block, Khaf, Keybarkuh, Skarn, Fe mineralization, fluid inclusions
  • F. Ahmadnajad * Pages 49-66
    The Mombi bauxite deposit is located about 160Km northwest of Dehdasht in the Zagros Simply Folded Belt. The bauxite deposit exhibits an ooilitic and pisolitic texture. It contains higher amount of boehmite than those of diaspore, hematite, kaolinite, and anatase. This study uses the geochemistry of immobile elements in order to calculate the mass changes that took placed during weathering and bauxitization. The results reveal that elements such as Si, Fe, Mg, P, K, Ba, Sr and Zn are depleted, while Al, Zr, V, Cr, Ni, Ga, Y and LREEs indicate positive mass changes during the weathering and bauxitization processes. In addition, Nb, Hf, Ta, Rb, Cs, U and HRRE exhibit little changes, suggesting relatively immobile features. Interelemental relationship analyses of the ores, by using R-mode factor analysis, revealed a number of key findings: (i) some low solubility elements were concentrated in detrital zircon (Zr), in anatase (Ti), and possibly in boehmite, hematite and detrital minerals (Ga) during the later stages of bauxitisation; (ii) Fe was concentrated during humid climatic conditions, whereas Al accumulated during dry conditions; (iii) similar and meaningful weightings for U and Th suggest that heavy minerals frequency would be locally important in controling the uranium behavior; (iv) distributions of LREEs and HREEs are controlled by the stability of the carrier complexes of REEs and the existence of REE-bearing mineral phases; and (v) (La/Yb)n ratio values suggest that little LREE/HREE fractionation occurred during bauxite formation and (La/Yb)n ratio fluctuations may also be indicative of fluctuations of pH in soil solution.
    Keywords: Geochemistry, R, mode Factor Analysis, Mass Changes, Karst Bauxite, Mombi
  • S. Yajam * Pages 67-78
    The Qalaylan pluton of Late Jurassic age is composed of intermediate and felsic rocks that crop out in the northern Sanandaj-Sirjan Zone. A body is comprising alkaline, high K, Ferroan A1-type rocks with contrasting aspects; whiles, Nd-Sr primitive isotopic composition consistent with a mantle source. On the other hand, inherited zircon cores (with a range of 230 – 2700 Ma) and elevated Nd model ages (Avg. »670 Ma) indicate that the source of these rocks was not juvenile mantle-derived subduction related magma. Unusually large proportion of inherited zircons demonstrates that fast and non-equilibrium melting of pre-fertile crust with primitive isotopic signatures was the source of these rocks. Zoning and porphyritic texture of the body, oscillatory zoning of plagioclase grains and unusually amount of pre-magmatic zircons all are evidences of non-equilibrium condition as a result of fast cooling rate of parental magma of Qalaylan.
    Keywords: A1-type granites, inherrited zircon cres, Nd-Sr isotopes, SHRIMP dating, Qalaylan pluton, Sanandaj-Sirjan Zone
  • H. Fatehi * Pages 79-94
    Gol-e-Gohar and Rutchun metamorphic complexes in south-east of Sanandaj-Sirjan metamorphic zone contain alternation of meta-sedimentary, meta-basites and impure meta-limestone that have been affected by different metamorphic events and deformational phases. In the first metamorphic event that was associated with the first deformational phase, muscuvite, biotite and garnet minerals were formed and oriented along the first schistosity (S1) just parallel to the primary layering. The second event acted simultaneously with the second deformational phase and led to the overgrowth of the previous porphyroblasts and re-orientation of them parallel to the second schistosity. The third metamorphic event in associated with the third deformational phase that produced fine-grained muscuvites along the shear zones. The first metamorphic event occurred at the temperatures of 440-460 ºC and pressures of 3/5-4/5 kb, but the second metamorphic event (peak of metamorphism) took place at the temperatures between 570-600 ºC and pressures between 7-8 kb that are correspondent with early Cimmerian orogenic phase
    Keywords: Baft, deformation phase, Gol-e-Gohar, Rutchun metamorphic complexes, Sanandaj-Sirjan metamorphic zone
  • A. Ahmadi Khalaj*, M. Safarzade Pages 95-110
    Amphibolites in the studied area have upper Triassic age and seen with various rocks such as micaschiste, marble and metadolomite. These rocks with dark and green color contain minerals as hornblende, plagioclase, actinolite, tremolite and epidote that dark and light minerals were separated and seen as dark and light bands. Based on whole rock geochemical analysis, these rocks belong to sub-alkaline series, and show tholeiitic trend and basaltic origin. So, amphibolites in this area are ortho-amphibolite type. Based on tectonic discrimination diagrams, protolithic rock of these amphibolites revealed to oceanic crust and tectono-magmatic setting in within plate environment. The chemical composition of amphibole in amphibolites show the calcic amphibole group and different mineral types as Tremolite - actinolite, Pargasite and Magnesio-hornblende. Based on the obtained results from the analysis of plagioclases in amphibolites, in triangular diagram Ab-An-Or, plagioclases mostly been located in andesine- oligoclase to labradorite range in this diagram. Estimates of temperature and pressure of crystallization in plagioclase and amphibole minerals base on thermobarometric relations using paired minerals coexisting hornblende - plagioclase temperature been showed the ranges between 588 to 819 °C with an average of 704 °C and a range of pressure between 2 to 6 Kbar for these minerals.
    Keywords: amphibolites, geochemistry, orthoamphibolite, protolith, actinolite, magnesio-hornblende, pargasite, Dorud
  • M. Rezaei *, R. Rahbar Pages 111-122
    The Lakhshak intrusive assemblage consisting of a granodiorite pluton and monzodiorite and dacite dykes are parts of Zahedan-Saravan granitoid belt which cover about 90.5 km2.. Dykes are parallel with NE-SW trends and comprise about 20-30 percent of the pluton. The granodiorite plutonis granular in texture and comprises mainly consists of plagioclase, K-feldspar, quartz, green hornblende, and biotite. The accessory minerals are zircon, titanite, apatite, allanite and Fe-oxides. The monzodiorite dykes are fine-grained and mainly consist of plagioclase and brown hornblende, while dacite dykes show porphyritic texture and consist of plagioclase, sanidine, quartz, biotite and hornblende (few percent). The best zircons and titanite minerals were selected from the study rocks for U-Pb dating. The results of U and Pb isotopic ratios determined by Mass spectrometer showed that the granodiorite rocks from the Lakhshak pluton were crystallized at 29.80 ± 0.048Ma ago; and then microdiorite and dacite dykes were cut the pluton at 28.9 ± 0.11 and 28.11± 0.69 Ma ago, respectively.
    Keywords: U-Pb dating, Zircon, Titanite, Granodiorite, Lakhshak, Sistan Zone, Iran
  • A. Kamali *, M. Moayed Pages 123-138
    The study area is located in NW of Iran, East-Azarbaidjan Province in north Varzeghan. Plagioclase, amphibole and biotite are the major minerals and sphene, apatite, and quartz are accessory minerals. The texture of these dykes are porphyrytic with fine to medium matrix. Mineral chemistry analysis revealed that the composition of Plagioclase varies from andesine to oligoclase and the biotite varies from annite to siderophyllite. Amphiboles are principally of calcic-type and show magnesio-hornblende composition. These amphiboles are related to subduction zones and are concordance with active continental margins related to subduction. Dykes thermo-barometry, using total Al3 content in amphibole, shows that amphibole in quartz-dioritic dykes were crystallized at 800˚C and 4±0.5 kbars. Biotite thermometry in late dykes shows the crystallization temperature of 700 to 750 ˚C. High oxygen fugacity (-10 to -17) imply an oxidation magma and its formation in convergent plates. Based on magma character and nature determining diagrams according to chemical composition of amphibole, studied samples lie in sub-alkaline to alkaline magma series. Based on tectono-magmatic diagrams, amphiboles of the area lie in the field of suprasubduction related amphiboles. According to the amount (less than 1.5) AlIV, all of studied amphiboles placed in active continental margins related to subduction field.
    Keywords: Mineral chemistry, quartzdioritic dykes, amphibole, biotite, Sungun
  • Ar Davoodyan*, A. Heydari Pages 139-152
    Gneisses of the northern part of the Zayandehrood Dam Lake, structurally, are located in the Sanandaj-Sirjan zone. The gneises with phengitic marble and metabasic bodies comprise a part of high-pressure units in the North Shahrekord metamorphic complex. Minerlogically, the rocks consist of quartz, garnet, phengite, k-feldspar, albite, tourmaline and rutile with zircon grains. Field (alternation of associated rocks), mineralogical and geochemical evidences are used for determining protolith of the gneisses as igneous source (ortho) or as sedimentary source (para). The geochemical evidences are used such as P2O5/TiO2 vs. MgO/CaO digram, and Niggli values c against al-alk, ti and al-alk, the frequency of Cr and Ni. In addition to, the mineral assemblages indicate a sedimentary protolith (para gneiss). The chemical composition of the protolith is caused by the felsic igneous resources of evolved crust which are plotted in the range of the Late Archean until post Archean in the diagram Ni against Cr. Our findings, especially geochemical evidences, show that the paragneises have sedimentary source, in contrast to what was previously suggested that they are orthogneiss. The protolith of the paragneisses have been formed in an active continental margin or the back-arc basin.
    Keywords: Niggli values, paragneisses, back, arc basin, active continental margin, north Shahrekord metamorphic complex, Sanandaj, Sirjan Zone
  • T. Molaei *, A. Torkiyan Pages 153-166
    Gabbrodioritic pluton is located in S-Qorveh in nourthern parts of the Sanandaj-Sirjan Zone. Petrographically, amphibole and plagioclase are main minerals in these rocks. Amphiboles are calcic-type, and their composition varied between ferro-hornblende to magnesio-hornblende. Anortite contents in plagioclases are between 81 to 39 (%) and these crystal are labradore -oligoclase in composition. According to coexist hornblende-plagioclase and Al in amphibole geothermometry methods, temperatures of crystallization are yielded ~723°C. In the later method, data indicates that the investigated rocks were emplaced at average pressure of 3.5 Kbar corresponding to a depth of ~12 Km. Oxygen fugacity was high in magma. Na2O content in amphibole and their calc-alkaline nature show gabbroic diorites are related to subduction setting. Mg#, Al2O3 and TiO2 contents in hornblende indicate mixing of crustal and mantle sources to generate magma of the Darvazeh gabbrodioritic magma. Variations in the composition of plagioclase may be related to H2O content in environment and the role of chemical variation due to input of crustal materials.
    Keywords: Amphibole, plagioclase, crust, mantle, Sanandaj-Sirjan, Qorveh
  • Ss Mohamadi *, R. Bayani Pages 167-186
    Tertiary volcanic rocks including andesite, trachydacite and rhyodacite with pyroclastic rocks cropped out in east of Sarbisheh at Southern Khorasan. The main minerals in andesites are plagioclase, pyroxene, amphibole and biotite and for acidic rocks include plagioclase, quartz, sanidine, amphibole and biotite. On the basis of microprobe analyses, the composition of plagioclases in andesites ranges from Ab62.7,An30.2to Ab35.5, An62.9and are andesine to labradorite. Pyroxenes are enstatite and have compositional range of En50.6-57.8, Fs39.8-47. Orthopyroxene thermometry represents temperature of 1050 to 1100oC with pressures of 1 to 10 Kbar. The studied rocks have medium to high-K calc-alkaline and shoshonitic nature. Geochemical characteristics, such as enrichment in LILE, depletion of HFSE and Zr/Y>3, indicate magma relation to subduction zone and active continental margin. Relatively low values of (La/Yb)N(7.17-11.68) and Dy/Yb(
    Keywords: Andesite, mineral chemistry, thermometry, calc-alkaline, active continental margin, Sarbisheh
  • M. Posti *, Gh R. Ghadami Pages 187-198
    The studied area is located in the north of Rudan city and is a part of Kahnuj - Rudan - Minab ophiolite belt. The studied rock are harzburgite and lherzolite and are composed of olivine, orthopyroxene, clinopyroxene and chrome – spinel (as a minor). According to microprobe data, the amount of MgO in the olivines ranges between %50.17 to %50.55, so these olivines are forsterite. Clinopyroxenes are diopside and spinels contain chrome. Detail microprobe studies on the chrome - spinel of ultramafic lherzolites prove that they are high in Mg#(%71-%77) and Al2O3 (52.98 to 46.31 Wt%) ) and low in Cr# (%0.14 - %0.22). (Cr/Al) ratio in the spinel of lherzolites is 0.19. The amount of Fe3 in the chrome - spinel of ultramafic Peridotites is very low (
    Keywords: Chrome spinel, lherzolite, peridotite, ultramafic, Rudan
  • F. Karimiahmadabadi *, M. Puorawobi Pages 199-206
    The synthesis and X-ray diffraction analysis of a new acidic salt, [4-methyl-phenyl ammonium][(O-phenyl)(hydroxyl)phosphate], [4-CH3-C6H4NH3][(C6H5O)P(O)(O)(OH)], is reported. This compound crystallizes in the monoclinic system, with space group P21/c
    (a = 9.5147(4) Å, b = 23.2158(10) Å, c = 13.2740(6) Å and b = 111.244(4)°) with four independent components including two cations and two anions in the asymmetric unit. In the crystal, adjacent components are linked together through N–H∙∙∙O and O–H∙∙∙O hydrogen bonds building a ladder arrangement along [100] axis. The Hirshfeld surface analysis and two-dimensional fingerprint plot were used to study intermolecular interactions in the structure. The N–H∙∙∙O and O–H∙∙∙O hydrogen bonds are the characteristic interactions (red areas in the Hirshfeld surfaces). Two sharp spikes in the fingerprint plots of two anions are related to the O…H(O) contacts, while one nearly sharp spike in the fingerprint of two cations is assigned to the O...H(N) contacts.
    Keywords: Acidic salt [4-methyl phenyl ammonium][(O-phenyl)(hydroxyl)phosphate], X-ray diffraction analysis, hydrogen bonding, Hirshfeld surface analysis
  • Z. Darikvand *, A. Amani Pages 207-212
    The co-crystal compound of 4,4'-bipyridine 3-nithrophthalic acid (1) was obtained by the reaction of 4,4'-bipyridine, 3-nithrophthalic acid and calcium chloride (1:1:1 molar ratio) in solvents mixture H2O/MeOH under solution condition. The crystal structure of this compound was determined by elemental analysis, IR spectroscopy and single crystal X-ray diffraction method. Crystallographic data for 1 was collected at 298 K. The synthesized compound has been crystallized in monoclinic system with P21/n space group and a = 13.729 (3), b = 6.804(1), c = 18.562(4), β= 109.56(3) cell parameters. The final R value is 0.06 for 2867 independent reflections. There are various types of non-covalent interactions including strong and weak hydrogen bonds N–H∙∙∙O and C–H∙∙∙O which connected the various components in )1( to form 3D supramolecular structure.
    Keywords: 3-nitrophthalic acid, Co-Crystal, crystal structure, supramolecular structure
  • M. Niyaeifar *, A. Hassanpuor Pages 213-220
    In this work, Europium ion (Eu3) substituted yttrium iron garnet particles EuxY3-xFe5O12 (x=0.0, 1.0, 2.0) were synthesized by the sol-gel method. X-ray diffraction (XRD) patterns confirmed the pure garnet structure for all samples. The garnet phase was studied by using Far-FTIR and Raman spectroscopy. The results of vibrating sample magnetometer (VSM) represents that saturation magnetization decrease with increasing Europium ion concentration. These changes assigned to the Neel theory and spin canting after substituting Eu3 in yttrium iron garnet.
    Keywords: Sol-gel, Yttrium Iron Garnet, Europium, Raman Spectroscopy, Vibrating Sample Magnetometer
  • S. Ranjbar *, M. Behdani Pages 221-228
    Bismuth titanate (B14Ti3O12) ceramic have attracted many attentions due to their various significant properties and applications and have been studied by many researchers. In this study, the related solutions were prepared by using sol-gel technique, and coated on glass substrates, using the spin coating instrument. Then, the structural and optical properties of the prepared thin films were investigated. In more details, at first the primary cell was prepared using bismuth nitrate, acetic acid, titanium isopropoxide, 2-methoxyethanol and acetyle aceton with certain molar ratios. After mixing and stirring the ingrediantes, the sol-gels were formed. Then they were coated on glass substrates with a specific speed, using spin coating instrument. Also in this study, we investigate the structural and optical properties of Bismuth Titanate (Bi4Ti3O12) thin films. In ordere to determine the type of phases, surface morphology and optical properties of the prepared thin films, the X-ray difraction patterns, scanning electron microscopy (SEM) and optical absorption-transmission spectra analysis of Sun and Pole were used, respectively.
    Keywords: Sol-ge, bismuth titanate, thin film, spin coating