فهرست مطالب

رسوب شناسی کاربردی - پیاپی 8 (پاییز و زمستان 1395)

نشریه رسوب شناسی کاربردی
پیاپی 8 (پاییز و زمستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/12/18
  • تعداد عناوین: 6
|
  • مقاله پژوهشی
  • رحیم کدخدایی ایلخچی *، بیژن نوری صفحات 1-12
    سازندهای کربناته دالان بالایی و کنگان با سن پرمین پسین- تریاس پیشین به عنوان سنگ مخزن اصلی گازی در برخی میدان های خلیج فارس محسوب می شوند. رخساره های کربناته در این سازندها که در ارتباط با زیرمحیط های پشته سدی، لاگون و پهنه کشندی هستند در یک محیط رمپ کربناته در شرایط آب و هوایی گرم و خشک گسترش پیدا کرده اند. سامانه روزنه ها در این سازندها تحت تاثیر بافت رسوبی اولیه و دیاژنز، کنترل قابل توجهی بر ویژگی های مخزنی آن ها دارد. در این مطالعه با هدف بررسی تاثیر این عوامل بر کیفیت مخزنی سازندهای مذکور در میدان لاوان ، واحدهای جریانی هیدرولیکی شناسایی و تفکیک شدند. با بررسی ارتباط بین واحدهای جریانی تفکیک شده و مشخصه های رسوبی و دیاژنزی آن ها، سامانه روزنه های رخساره های مخزن در چهار دسته با مقادیر تخلخل و تراوایی بالا، پایین، حدواسط و تخلخل بالا-تراوایی پایین تقسیم بندی شدند. نتایج نشان می دهد که فرآیندهای دیاژنزی مانند انحلال، سیمانی شدن ، دولومیتی شدن و در مواردی شکستگی با توجه با مشخصه های بافتی اولیه، تاثیر بسزایی بر توزیع سامانه روزنه ها درون انواع رخساره های مخزن و ویژگی های مخزنی آن ها دارند. چنانچه فرآیند سیمانی شدن گسترده توسط انیدریت و کلسیت بطور عمده در رخساره های دانه پشتیبان در جهت کاهش شدید کیفیت مخزنی و فرآیند انحلال با ایجاد تخلخل های قالبی و حفره ای در جهت تغییر سامانه روزنه ها، بهبود و یا افزایش کیفیت مخزنی عمل نموده اند. در بخش هایی از مخزن فرآیند دولومیتی شدن با ایجاد تخلخل های بین بلوری و فرآیند شکستگی بویژه در رخساره های مادستونی کیفیت مخزنی را بهبود بخشیده اند.
    کلیدواژگان: رخساره های کربناته، دیاژنز، سامانه روزنه ها، واحدهای جریانی، کیفیت مخزنی
  • علی نخبه الفقهایی*، نیما نظافتی، منصور قربانی، بیژن اعتمادی صفحات 13-26
    گنبد های نمکی یکی از مهمترین سیماهای کمربند چین خورده زاگرس در جنوب ایران هستند. در این تحقیق گنبدهای نمکی دهکویه، کرمستج در منطقه لارستان واقع در جنوب ایران به تفکیک رنگ مطالعه قرار گرفتند.در مطالعات کانی شناسی دو کانی گلوبریت Na2Ca(SO4)2 و ساسولیت B(OH)3 که شاخص دودخان های امروزی در نقاط مختلف دنیا می باشند برای اولین بار در در گنبد دهکویه به همراه نمک های سازند هرمز شناسایی شدند. همچنین در بین تمام عناصر، آهن بیشترین تاثیر را در تغییر رنگ نمک داشته است. در نمک های همراه کانی های ساسولیت و گلوبریت نیز سیالات با دمایی (گستره دمایی 50 تا 60 درجه سانتی گراد) شناسایی شدند. دودخان های کف دریا در تشکیل نمک های هرمز در زمان اینفراکامبرین نقش موثری داشته اند. به احتمال قوی این دودخان ها تامین کننده یون های مورد نیاز تشکیل نمک ها بوده و پیدایش حجم زیاد نمک های سازند هرمز در زمان نسبتا کوتاه را توجیه میکنند.
    کلیدواژگان: ساسولیت، گلوبریت، گرمابی، دودخان، گنبد نمکی
  • مرتضی یوسفی، رضا بهبهانی* صفحات 27-50
    سازند نایبند با سن تریاس پسین (نورین-رتین) به طور گسترده در زیر پهنه طبس در خاور ایران مرکزی رخنمون دارد. این سازند با 1410 متر ستبرا در ناحیه پروده، عمدتا از ماسه سنگ، آهک ماسه ای، مارن، شیل زغال دار (افق های زغال دار) و شیل تیره تشکیل شده است. هدف از این مطالعه، بررسی ژئوشیمی آلی، پتانسیل هیدروکربن زایی، نوع کروژن، بلوغ حرارتی و شناخت شرایط رسوب گذاری سازند نایبند می باشد. 86 نمونه از شیل های زغالی و شیل های تیره برداشت شد و مورد آنالیز راک-اول VI قرار گرفت. نتایج آنالیز ژئوشیمیایی نشان می دهد که مقدار کربن آلی کل در شیل های زغالی بیش از 4 درصد وزنی و در شیل های تیره کم تر از 4 درصد وزنی است. با توجه به شاخص هایی نظیر S1، S2 و S1+S2، سازند نایبند توان ضعیفی برای تولید هیدروکربن دارد. با توجه به مقادیر شاخص هیدروژن، نمونه ها عمدتا گاز زا (شیل های تیره) تا دارای پتانسیل ضعیف تولید (شیل های زغالی) هستند. بررسی نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که بیش تر کروژن های این سازند در شیل های زغال دار از نوع IV و در شیل های تیره از نوع III و IV هستند. مقادیر انعکاس ویترینیت شیل های زغال دار (84/0-12/1درصد) نشان می دهد که شیل های زغال دار در مرحله بالغ (به دلیل غنی بودن از مواد آلی اکسید شده دارای توان اندک هیدروکربن زایی) قرار گرفته اند. چگونگی توزیع نقاط در نمودار تعیین رخساره آلی بیانگر وجود رخساره های آلی غالب D و CD (شرایط رسوبی شدیدا اکسیدان تا اکسیدان) برای این واحد سنگی است. بر اساس مقادیر شاخص هیدروژن و کربن آلی کل، اکثر نهشته های مورد مطالعه در شرایط افت نسبی سطح آب دریا نهشته شده اند.
    کلیدواژگان: سازند نایبند، ژئوشیمی آلی، هیدروکربن زایی، کروژن، رخساره آلی
  • مریم جمشیدی *، طاهر گلی، علی حسین جلیلیان، ناصر ارزانی، عبدالوهاب ارشد صفحات 51-65
    مطالعه رخساره های الکتریکی یکی از روش های مفید در تحلیل پتروفیزیکی چاه های فاقد اطلاعات واقعی زمین شناسی است که می تواند برای تعیین ویژگی های مخزنی نیز مورد استفاده قرار گیرد. به منظور تعیین رخساره های رسوبی و الکتریکی گروه بنگستان در میدان نفتی قلعه نار جنبه های مختلف پتروگرافی 1065 مقطع نازک و نمودارهای مختلف ژئوفیریکی این گروه در سه برش زیرزمینی مورد مطالعه قرار گرفت. یافته های این تحقیق نشان داد که این مجموعه رسوبی از 7 ریزرخساره شامل وکستون – پکستون الیگوستژینا اسپیکول اسفنج دار، وکستون – پکستون بایوکلاست دار، وکستون - پکستون رودیستی بنتیک فرامینفردار، گرینستون – پکستون پلوئیدی بایوکلاست دار، وکستون - پکستون پلوئید میکروبایوکلاست دار، وکستون-– پکستون پلاژیک فرامینفردار و وکستون - پکستون الیگوستژین دار تشکیل شده است. با بارگذاری داده های پتروفیزیکی از جمله نمودار های نوترون، صوتی، گاما و مقاومت در نرم افزار ژئولاگ پارامترهای سنگ شناسی غالب، درصد تخلخل و ریزرخساره های با کیفیت در مخزن بنگستان تعیین شد. نتایج این ارزیابی و استفاده از نمودارهای متقاطع تعیین کننده نشان داد سنگ شناسی غالب توالی رسوبی مورد مطالعه به ترتیب فراوانی شامل سنگ آهک، دولومیت و سنگ آهک دارای مقادیر جزیی دولومیت است. همچنین، مشخص شد که چاه شماره 3 میدان قلعه نار دارای بیشترین تخلخل (18 درصد)، قلعه نار 2 حدود 10 درصد و چاه شماره 4 از کمترین تخلخل (6 درصد) برخوردار است. بر اساس مطالعه نمودارهای الکتریکی و با استفاده از روش خوشه بندیMRGC ریزرخساره های رسوبی منطبق با رخساره های الکتریکی با کیفیت مخزنی خوب تشخیص داده شد. این ریزرخساره ها به ترتیب در سازندهای سروک و ایلام شامل گرینستون - پکستون پلوئیدی بایوکلاست دار و وکستون - پکستون الیگوستژینا اسپیکول اسفنج دار هستند.
    کلیدواژگان: رخساره رسوبی، رخساره الکتریکی، گروه بنگستان، میدان نفتی قلعه نار، روش MRGC
  • ایرج مغفوری مقدم*، یعقوب نصیری، سید خلیل فروزنده، مهدی صحرایی، اصغر روزپیکر صفحات 66-86
    نهشته هایمیوسندر منطقه نورآباد حوضه سنندج سیرجان گسترش دارد. به منظور مطالعه محیط رسوبی و چینه نگاری سکانسی نهشته های میوسندر ناحیه نورآباد، یک برش چینه شناسی (هفت چشمه) به ضخامت 125 متر اندازه گیری و نمونه برداری شده است. مرز زیرین این نهشته ها با واحد افیولیتی E1v ناپیوستگی و مرز بالایی آن فرسایشی است.نهشته های میوسن در برش مورد مطالعه شامل مارن، سنگ آهک های نازک تا ضخیم لایه است. بر اساس ویژگی های مطالعات پتروگرافی، شواهد میدانی و همچنین فراوانی و توزیع فرامینیفر و دیگر اجزا موجود و بررسی خصوصیات بافتیو ریز رخساره ای، 19 ریزرخساره در 5 کمربند رخساره ای مربوط به لاگون، کمربند رخساره ای سدی حاشیه پلتفرم، کمربند رخساره ای حاشیه، کمربند رخساره ای دامنه شیب بالایی و کمربند رخساره ای دامنه شیب پایینی شناسایی گردید. وجود ریف های سدی، اینتراکلست، آنکوئید و دانه های اگرگات (که خاص شلف های لبه دار هستند) و از طرفی تبدیل تندر یزرخساره ها به هم و عدم وجود پهنه های وسیع کشندی و همچنین کربنات های باز نهشته شده (کلسی توربیدایت) نشان می دهد که توالی کربناته برش هفت چشمه در یک پلاتفرم کربناته لبه دار نهشته شده اند. مطالعات چینه نگاری سکانسی منجر به شناسایی 3 سکانس رسوبی در برش هفت چشمه شده است. سکانس های شناسایی شده توسط مرزهای سکانسی نوع 1 و 2 از یکدیگر تفکیک می شوند. سکانس رسوبی اول دربردارنده دسته رخساره هایTST و HST است. این سکانس شامل ریز رخساره های لاگون، سد، حاشیه و دریای باز می باشد. مرز زیرین این سکانس با واحد افیولیتیE1v از نوع مرز سکانسی نوع 1 و مرز بالایی آن با سکانس دوم از نوع مرز سکانسی نوع دوم است. سکانس رسوبی دوم شامل دسته رخساره هایTST و HST و در بردارنده ریز رخساره های دریای باز و سد و لاگون می باشد مرز زیرین و بالایی سکانس 2 از نوع مرز سکانسی نوع دوم است. سکانس رسوبی سوم شامل دسته رخساره هایTST و HST و در بردارنده ریز رخساره های دریای باز و سد و لاگون می باشد. مرز زیرین و بالایی سکانس 3 به ترتیب از نوع مرز سکانسی نوع دوم و اول است.
    کلیدواژگان: رسوبات میوسن، پلاتفرم لبه دار، محیط رسوبی، چینه نگاری سکانسی، زون سنندج - سیرجان
  • بهروز رفیعی*، فاطمه احمدی قمی، فروزان حسین پناهی صفحات 87-105
    دریاچه زریوار واقع در استان کردستان از جمله منابع مهم آب شیرین در باختر ایران می باشد. با افزایش فعالیت انسانی در دریاچه و اطراف آن، خطر آلودگی آب و رسوبات دریاچه به انواع آلاینده ها، از جمله فلزات سنگین بیش از پیش افزایش یافته است. در این پژوهش با استفاده از روش های آماری تک متغیره (ماتریس همبستگی) و چند متغیره (آنالیزهای مولفه های اصلی (PCA) و آنالیز خوشه ای(CA))، منشا فلزات مس، کروم، روی، وانادیوم، نیکل، تیتانیوم، کبالت، اسکاندیوم، زیرکونیوم، لیتیم، کلسیم، استرانسیوم و منگنز موجود در رسوبات دریاچه زریوار مورد بررسی قرار گرفته است. تعداد 31 نمونه توسط نمونه گیر فکی برداشت گردید. بر اساس نتایج حاصل از آنالیز خوشه ای، دریاچه به دو بخش شمالی و جنوبی تفکیک می شود. در بخش شمالی تمام فلزات مورد بررسی از منشا زمین شناسی می باشند. در بخش جنوبی دریاچه نیز به جز فلز سرب، سایر فلزات مورد مطالعه از منشا زمین شناسی می باشند. آنالیزهای خوشه ایو مولفه اصلی نشان دهنده منشا انسانی فلز سرب در بخش جنوبی دریاچه است.
    کلیدواژگان: منشا فلزات، روش های آماری، دریاچه زریوار، مریوان
|
  • Rahim Kadkhodaie Ilkhchi *, Bijan Nouri Pages 1-12
    Carbonate Dalan and Kangan formations with the late Permian-early Triassic age are considered as the main gas reservoir rocks in some fields of the Persian Gulf. Carbonate facies of these formations which are related to shoal, lagoon and tidal flats have been developed in a carbonate ramp environment under the arid climate condition. Pores system of the formations under the effect of the primary depositional texture and diagenesis, has a significant control on the reservoir properties. In this study, in order to investigate the effects of these agents on the reservoir quality, hydraulic flow units were described. Then, based on the relationship between the identified hydraulic flow units and depositional and diagenetic characteristics, pores system of the reservoir facies was classified into four classes of porosity-permeability values of high, low, intermediate and high porosity-low permeability. The results show that the diagenetic processes such as dissolution, cementation, dolomitization and to some extent fracture, on the basis of the primary depositional texture, have the important effect on pore system distribution within the reservoir facies, and their reservoir properties. As, pervasive cementation by anhydrite and calcite have been associated with a severe decrease in reservoir quality of grain supported facies. In contrast, dissolution with creation of moldic and vuggy porosity has been acted in a way to change, improve or increase the reservoir quality. Also, in some parts of the reservoir, dolomitization by creation of intercrystalline porosity, and fracture especially in mudstone facies have been improved the reservoir quality.
    Keywords: Carbonate facies, Diagenesis, Pore system, Flow units, Reservoir quality
  • Ali Nokhbatolfoghahaie *, Nima Nezafati, Mansour Ghorbani Pages 13-26
    Salt domes are one of the most notable features on the face of Zagros in the south of Iran. In this study the salt of Dehkoyeh, Paskhand and Karmostaj domes located in Larestan based on salt colors were analyzed. In mineralogical studies for the first time two minerals, Sassolite B(OH)3 and Glauberite Na2Ca(SO4)2 which are of today 's fumaroles indexes in different parts of the world, were identified in Dehkoyeh dome as well as Hormuz salt formation. Generally, compared to other existing elements iron has the greatest impact on the changes of salt color. In salts accompanying sassolite and Glauberite certain minerals with temperature range between 50°C to 60°C were identified. Sea floor fumaroles has probably played important roles in formation of Hormuz salt in infra-Cambrian era. In all probability this fumarole was the main supply of ions needed for salt formation and this fact justifies the emergence of large volumes of Hormuz salt in a relatively short time.
    Keywords: Sassolite, Glauberite, Hydrothermal, Fumarole, Salt dome
  • M. Yousefi, R. Behbahani * Pages 27-50
    The Upper Triassic Nayband Formation is widely exposed in the Tabas subzone, East Central Iran. This formation is 1410 meters thick, mainly comprises sandstone, sandy limestone, marl, coalificated shale (Coal seam) and dark shale in Parvadeh area. This study tries to reconstruct the hydrocarbon production potentiality, organic geochemistry, kerogen type, thermal maturity and recognition of depositional condition of the Nayband Formation. Totally 86 samples (coal seams and dark shales) were collected. These samples were analyzed by Rock-Eval type VI. Geochemical analysis results revealed that TOC content is more than 4 Wt% in the coalificated shales and in the dark shales is less than 4 Wt%. Parameters such as S1, S2, S1 S2 suggest poor hydrocarbon production. Other parameters such as HI suggest poor hydrocarbon production potential (coalificated shales) to gas prone source rock (dark shales). Results also revealed that the organic matter mainly contain type IV kerogen in the coalificated shales and predominately comprises kerogen types III and IV in the dark shales. Vitrinite reflectance of the coalificated shales (0.84-1.12 %) indicate that the coalificated shales are at the mature stage (enrichment of oxidized organic matter indicates poor hydrocarbon production). Organic facies of this rock unit indicates that these sediments predominately comprises organic facies types D and CD which implying highly oxic to oxic conditions during the deposition. Based on HI and TOC parameters, major of these sediments were deposited during relative sea-level fall.
    Keywords: Nayband Formation, Organic geochemistry, Hydrocarbon production, Kerogen, Organic facies
  • Maryam Jamshidi * Pages 51-65
    The study of electrofacies is a useful petrophysical analysis method in oil-well exploration and evaluation of reservoir characteristics, particularly when the wells lack actual geological data. In order to interpret the electrical facies of the Bangestan group in Ghalea-Nai oil field, three surface sections were chosen and studied for petrographic and petrophysical features. This resulted in the identification of seven microfacies including: wackstone-wackstone, wackstone, sponge (spongy) spicule oligosteginid, bioclast wackstone-packstone, benthic foraminifera rudist wackstone-packstone, peloidal bioclast packstone-grainstone, peloidal microbioclast packstone-wackstone, pelagic foraminifera wackstone-packstone and oligosteginid wackstone-packstone. Porosity percentages and high quality lithofacies of the Bangestan reservoir were identified by "Geolog software", using petrographic data including: neutron, sonic (sound) and resistivity logs on predominant lithology. Based on these results, and also using of lithology determinant intersecting logs, the major identified lithologies are: limestone, dolomite and limestone with minor amounts of dolomite. Based on these results the identified porosity percentages varies between well. No. 3 with 18% (the highest porosity), well No. 2. with about 10% and well No. 4 with 6% (the lowest porosity). The sedimentary microfacies conforming to high quality reservoir were recognized based on electrical investigation and using of MRGC clustering method. This microfacies which belong to Ilam-Sarvak formations are represented by bioclast peloidal packstone-grainstone and sponge spicule oligosteginid packstone-wackstone, respectively.
    Keywords: Electerical facies, Sedimentary facies, Bangestan group, Ghalea-Nar oil field, MRGC method
  • I. Maghfori *, Y. Nasiri, S. Kh. Forouzandeh, M. Sahraeea., Roozpeykar Pages 66-86
    The Miocene deposits are exposed in the Nourabad region of Sanandaj Sirjan Zone. In this study, one surface section (Haft cheshmeh) with a thickness of 125 m has been studied in order to determine the sedimentary environment and sequense stratigraphy. The lower boundary of Miocene deposits in the studied section is sharp with ophiolitic unit (E1v) and the upper boundary is erosional. The Miocene deposits in the studied area are mainly characterized by marl and thin to thick bedded limestone.Also based on the field observations, petrographic studies, textural and facial characteristics, as well as the abundance and distribution of foraminifera and other components,19 carbonate microfacies have been identified. These carbonate microfacies were deposited in 5 facies belts including lower slope, upper slope, margin, platform-margin sand shoals and lagoon facies.The existence of barrier reefs, intraclasts, oncoids, aggregate grains and the abrupt facies changes, also absence of widespread intertidal flat and the re-deposited carbonates (calciturbidites) represent that this sequence deposited on a rimmed carbonate platform. Sequence stratigraphy analysis led to identification of three 3rd order depositional sequences bounded by type I and type II sequence boundaries. The sequence 1 consists of TST and HST system tracts. This sequence is characterized by open marine, margin, sand shoals and lagoon facies. The lower boundary of this sequence is a sequence boundary type 1 (SB1)with ophiolitic unit (E1v)and the upper boundary is a sequence boundary type 2 (SB2) with sequence 2.The sequence 2 consists of TST and HST system tracts and is characterized by open marine, sand shoals and lagoon facies.The lower and upperboundaries of sequence 2 are sequence boundary type 2 (SB2).The sequence 3 consists of TST and HST system tracts and is characterized by open marine, sand shoals and lagoon facies. The lower and upper boundaries of sequence 3 are sequence boundaries type 2 andtype 1, respectively.
    Keywords: Miocen deposit, carbonate rimmed platform, depositional environment, sequence stratigraphy Sanandaj-sirjan basin
  • B. Rafeiei *, F. Ahmadi, F. Hosein Panahi Pages 87-105
    The Zarivar Lake, located in Kurdistan Province, is considered an important fresh water reservoir in the west of Iran. Recently, there has been an increasing risk of sediment and water pollution especially with heavy metals due to extended human activities in and around the lake. In this research, source of the metals Cu, Cr, V, Ni, Ni, Ti, Co, Sc, Zr, Li, Ca, Sr and Mg, present in the Zarivar Lake bed sediments, was determined using univariate (correlation matrix) and multivariate (Principle Component Analysis (PCA) and Cluster Analysis (CA)) statistical analyses. Thirty one samples were collected using a Grab Sampler. Based on CA results, the lake was divided into two northern and southern parts. Metals in the northern part were originated from a geological source. In the southern part, the mentioned metals had also a geogenic source except for Pb. Cluster analysis and PCA revealed an anthropogenic source for Pb in the southern part of the Zarivar Lake.
    Keywords: Metal source, Statistical analyses, Zarivar Lake, Marivan