فهرست مطالب

Geopersia - Volume:7 Issue: 1, Winter-Spring 2017

Geopersia
Volume:7 Issue: 1, Winter-Spring 2017

  • تاریخ انتشار: 1396/03/20
  • تعداد عناوین: 10
|
  • تغییرات ایزوتوپ نیتروژن و تحولات محیطی گذر سنومانین-ترونین در شمال شرق قلمرو تتیس، حوضه ی کپه داغ
    بهناز کلنات، محمد وحیدی نیا، حسین وزیری مقدم، آکیهیرو کانو صفحات 1-9
    برش قره سو با سن سنومانین-تورونین در شرق حوضه ی کپه داغ جهت تعیین ارتباط بین تحولات محیط دیرینه و چرخه ی نیتروژن در OAE2 مورد بررسی قرار گرفت. این توالی از 43 متر شیل و مارن با بین لایه های ماسه سنگی گلوکونیتی تشکیل شده است و در مرز سازندهای آیتامیر-آبدراز قرار می گیرد. مقادیر ایزوتوپ نیتروژن در این برش از ؉0 تا ؉3 و نسبت TOC/TN از 3.5 تا 20.5 در تغییر است. TOC/TN در رسوبات غنی از مواد آلی که در محیط کم اکسیژن نهشته شده اند، نسبت بالاتری را نشان می دهد زیرا دراین شرایط ترجیحا مواد آلی غنی از نیتروژن مورد تجریه قرار می گیرند. مقادیر ایزوتوپ نیتروژن نیز در رسوبات غنی از مواد آلی پایین است که حاکی از فرآیند تثبیت نیتروژن در نتیجه ی آب و هوای گرم، افزایش تولید اولیه و گسترش زون حداقل اکسیژن در طی OAE2 می باشد.
    کلیدواژگان: حوضه ی کپه داغ، تحولات محیطی، ایزوتوپ نیتروژن، OAE2، نسبت TOC، TN
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
  • آمونیت های تیتونین زیرین سازند چمن بید در شمال شرق ایران، زون کپه داغ
    محمود رضا مجیدی فرد*، Franz Theodor Fuersich، هلموت کویپ صفحات 11-26
    برش الگوی سنگ های ژوراسیک میانی و بالایی سازند چمن بید در غرب کپه داغ واقع شده است (شمال غرب ایران). ستبرای آن به طور غیر معمول ضخیم و به فراوانی دارای فون های امونیتی است که توسط این فون ها زمان باتونین - تیتونین را نشان می دهد. آمونیت های توصیف شده در اینجا از ستبرای 134 متری بخش بالایی عضو D و مریوط به قسمت میانی سازند چمن بید است و از نظر سنگ شناسی شامل تناوب سنگ آهک خاکستری و سنگ آهک مارنی می باشد. خانواده های امونیتی زیر در این مطلاعه حضور دارند: Haploceratidae, Oppeliidae, Perisphinctidae, and Ataxioceratidae که از میان آنها، تاکسا های زیر برای اولین بار از ایران گزارش شده است:Phanerostephanus subsenex, Phanerostephanus aff. intermedius, Nothostephanus aff. kurdistanensis, Nannostephanus cf. subcomutus and Oxylenticeras cf. lepidum.این تجمع آمونیتی متعلق به تیتونین زیرین و زون Semiforme یا حتی قدیمی تر از آن است. زون Fallauxi توسط گونه Richteria richteri مشخص می شود
    کلیدواژگان: ژوراسیک، تیتونین، آمونیت، تاکسونوم ی، سازند چمن بید، کپه داغ
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
  • پالینوفاسیس و تفسیر محیطی سازند دلیچای در شمال شرق سمنان
    الهه زارعی* صفحات 27-34
    جهت تفسیر محیط رسوبی سازند دلیچای ، رسوبات و پالینوفاسیس این سازند مورد مطالعه قرار گرفت. برمبنای مطالعات پالینولوژیکی سه پالینوفاسیس تفکیک شد (PF1, PF2, PF3). پالینوفاسیس اول که در راس دیاگرام سه گانه تایسون قرار می گیرد غنی از مواد خشکی است. این پالینوفاسیس با داشتن ماسرال های تیره با اندازه درشت در قاعده سازند موید محیط بسیار کم عمق ساحلی است. اما همین پالینوفاسیس در قسمت انتهایی از سازند، محیط عمیق با شرایط نیمه اکسیژنی تا اکسیژن دار را نشان می دهد که مطالعات فسیل شناسی و رسوب شناسی تائید کننده چنین شرایطی است. پالینوفاسیس دوم با فراوانی بالایی از خرده های چوب قهوه ای، اسپورومرف و حضوری از مواد آمرف شفاف و داینوسیست های پروکسیمیت نشان دهنده نهشته شدن این فاسیس در یک محیط لاگون دریای باز است. پالینوفاسیس سوم با تنوع بالایی از داینوسیست ها موید محیط شلف است این شرایط به همراه فراوانی خرده های خشکی نشان دهنده محیط شلف داخلی تا میانی است به طوری که امکان ورود مواد خشکی به حوضه وجود داشته است.
    کلیدواژگان: پالینوفاسیس، محیط رسوبی، سازند دلیچای، البرز مرکزی
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
  • بررسی محیط رسوبی دیرینه، زیست چینه نگاری و چینه نگاری سکانسی مرز پرمین-تریاس با استفاده از روشی ترکیبی در حوضه دور از ساحل خلیج فارس، ایران
    مینا مظاهری جوهری* صفحات 35-54
    چهار میدان فوق عظیم و تعداد فراوانی از میادین عظیم گازی در ناحیه زاگرس (جنوبغرب ایران) کشف شده اند. این میادین گازی در بخش شرقی کمربند چین خورده متمرکز شده اند که از کربناتهای پرمین-تریاس متعلق به سازند دالان بالایی و سازند کنگان حاصل شده اند. در این پژوهش مطالعات دقیق بایواستراتیگرافی، محیط رسوبی و چینه نگاری سکانسی بر روی نمونه های متعلق به توالی اواخر پرمین میانی تا تریاس، که شامل 850 مقطع بدست آمده از مغزه چاه SPD12C-08 واقع در میدان گازی پارس جنوبی میباشند، صورت پذیرفته است.
    در بخش پرمین با مقایسه این برش با برشهای مرجع Lopingian، چهار زون زیستی شناسایی گردید که شامل موارد زیر هستند:1- بایوزونی که با ظهور و انقراض گونه Shanita amosi مشخص می شود و سن Late midian دارد.
    2- بایوزونی که با ظهور گونه Paraglobivalvulina mira در طی اولین طغیان آب دریا مشخص می شود که سن آن Early Wuchiapingian است و قویا محیط زیست پرمین میانی را تداعی میکند.
    3- بایوزونی که با ظهور گونه Paradagmarita monodi و گونه های شاخص فراوان دیگر شناسایی می شود و سن آن Middle Wuchiapingian میباشد.
    4- بایوزونی که با تجمعی از گونه هایی مثل Charliella altineri و Neomillerella mirabilis تعیین شده و سن Late Wuchiapingian را دارد.
    توالی تریاس تنها دارای بایوزون Spirorbis phlyctaenae Zone میباشد. مقایسه با بایوزونهای مختلف حوزه تتیس منجر به آن شد تا سن Late Midian-Late Djulfian برای سازند دالان و سن Scytian برای سازند کنگان درنظرگرفته شود. رسوبات دورآشامین و اسکیتین شناسایی نشدند که این امر نشانگر وجود ناپیوستگی بین دو سازند میباشد.
    مطالعات رسوبی منجر به شناسایی 11 ریزرخساره متعلق به پنج کمربند رخساره ای گردید. جغرافیای دیرینه عمومی برای این سیستم رسوبی، شلف حاشیه ای با یک پلتفورم داخلی که بسیار مسطح و رمپ مانند است و توپوگرافی کمی دارد، معرفی میگردد. همچنین چهار سکانس رسوبی رده سوم برای این رسوبات تعیین شد.
    کلیدواژگان: بایواستراتیگرافی، محیط رسوبی، چینه نگاری سکانسی، پرمین، تریاس
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
  • ژئوشیمی رسوبات سطحی سیلیسی آواری استان سمنان و شمال خاوری استان اصفهان به منظور شناخت خاستگاه رسوبات
    حامد مرادی *، رضا بهیهانی، مجید معینی نجف آبادی صفحات 55-69
    نمونه رسوب سطحی از منطقه استان سمنان و شمال خاوری استان اصفهان گردآوری گردید. پودر بخش ماسه ای نمونه ها به روش XRF برای برخی از عناصر اصلی تجزیه گردید. همچنین 8 نمونه منتخب از رسوبات به همراه 8 نمونه از گزیده ای از سنگ هایی که بیشترین رخنمون را در پیرامون مناطق مورد مطالعه دارند به منظور شناسایی عناصر کمیاب بویژه REE به روش ICP-MS در آزمایشگاه کاربردی سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور در کرج آزمایش گردید. گرچه طیف متنوعی از سنگ ها شامل سنگ های نفوذی اسیدی تا بازی، سنگ های نیمه خروجی تا خروجی در این مناطق رخنمون دارند، اما نتایج بیانگر آن است که رسوبات سطحی هر دو منطقه یاد شده از سنگ های حدواسط سرچشمه گرفته اند ولی رسوبات منطقه شمال خاوری استان اصفهان منشاء مافیک نیز داشته اند. از نظر خاستگاه تکتونیکی رسوبات استان سمنان بیانگر PCM (Passive continental margin) هستند. در حالی که نمونه های شمال خاوری استان اصفهان خاستگاه پیچیده تری داشته و بیانگر خاستگاه تکتونیکی OIS (Oceanic Island Arc), CIA (Continental Island Arc), and ACM Active Continental Margin) هستند. میزان REE و عناصر کمیاب 8 نمونه منتخب رسوب و 8 نمونه سنگ (به طور مساوی از هر دو منطقه) نشانه غنی شدگی LREE و نسبت بالای LREE/HREE و تهی شدگی میزان Eu در هر دو منطقه است. این شواهد چیرگی سنگ منشاء آذرین اسیدی (سازند کرج؟) را برای منطقه استان سمنان پیشنهاد می نمایند. گرچه در منطقه شمال خاوری استان اصفهان طیفی از سنگ آذرین اسیدی تا حدواسط، سنگ های الترامافیک و افیولیتی ناحیه انارک و خور، مجموعه های افیولیتی برونزد یافته در راستای گسل های مهم (مانند گسل نایین-دهشیر-بافت) را می توان به عنوان نامزدهای محتمل خاستگاه این رسوبات برشمرد.
    کلیدواژگان: ژئوشیمی، خاستگاه، استان سمنان، استان اصفهان، عناصر نادر خاکی
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
  • مطالعه توزیع کمی عناصر آلاینده موجود در خاک دمپ یک معدن مس بر اساس طیف سنجی
    وحید خسروی*، فرامرز دولتی ارده جانی، سعید یوسفی صفحات 71-84
    امکان نگاشت توزیع فضایی عناصر آرسنیک و کروم در یک منطقه معدنی با کمک طیف سنجی انعکاسی مرئی و مادون قرمز نزدیک و زمین آمار مورد بررسی قرار گرفت. پنجاه و پنج نمونه خاک از یک دمپ باطله در مجموعه معدن مس سرچشمه جمع آوری و طیف انعکاسی آنها در یک آزمایشگاه اندازه گیری گردید. قبل از توسعه مدل های رگرسیون کمترین مربعات جزئی و الگوریتم ژنتیک - کمترین مربعات جزئی به منظور پیش بینی غلظت آرسنیک و کروم، مشتق اول ساویتزکی گولای به عنوان مهمترین پیش پردازش بر روی داده ها انجام گرفت. مکانیزم های فیزیکو شیمیایی که به تخمین غلظت عناصر مذکور با طیف سنجی کمک می کند نیز بررسی گردید و طبق نتایج حاصل، محتوای آهن و رس نمونه های خاک، اصلی ترین مکانیزم کمک کننده به پیش بینی غلظت آرسنیک و کروم بود. همچنین بین کارایی هر دو مدل پیش بینی و محتوای آهن و رس نمونه ها، ارتباط مثبت مشاهده گردید. روش الگوریتم ژنتیک - کمترین مربعات جزئی نتایج بهتری نسبت به روش کمترین مربعات جزئی در پیش بینی عناصر سمی از خود نشان داد. پس از تعیین نقاط با آلودگی بالا توسط روش میانیابی زمین آماری (کریجینگ)، الگوهای فضایی مشابهی بین نتایج حاصل از پیش بینی به کمک مدل ها و اندازه گیری های شیمیایی مشاهده شد. نتایج این مطالعه نشان داد که مقدار و تغییرات فضایی آرسنیک و کروم در دمپ باطله معدن مس سرچشمه را می توان به کمک طیف سنجی مرئی و مادون قرمز نزدیک و زمین آمار تعیین کرد.
    کلیدواژگان: نگاشت فضایی عناصر، طیف سنجی، الگوریتم ژنتیک، رگرسیون حداقل مربعات جزئی، زمین آمار
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
  • گسلش نرمال و ساختارهای کششی پس از تریاس در البرز مرکزی، شمال ایران
    محسن احتشامی معین آبادی* صفحات 85-102
    این مقاله شواهد ساختاری از فعالیت کششی در البرز مرکزی طی مزوزوییک را ارائه می کند. شواهد ساختاری از کشش در مرحله ابتدایی مانند بودنیاژ موازی تا اریب با لایه بندی در سنگهای پرمین تا تریاس در بخش های مختلف منطقه مطالعه به همراه شکستگی های کششی فیبری هستند. در ادامه ساختارهای کششی پیشرفته از جمله رگه های کششی در پهنه های برشی شکنا- شکل پذیر، آیینه های گسلی بزرگ تا متوسط با خش خط های نرمال، گسلهای نرمال مجزا و مجموعه گسلهای بزرگ زاویه با مولفه جابجایی نرمال اولیه، که بیشتر در سنگهای پرمین تا ژوراسیک آغازین – میانی به چشم می خورند و همچنین گسلهای بزرگ با جابجایی اولیه نرمال در گروه شمشک گسترش دارند. توسعه ساختارهای کششی جدید ساختارهای قبلی مربوط به رخداد سیمرین پیشین را تحت تاثیر قرار داده و سبب بریدگی و جابجایی چین های با خوابیدگی رو به شمال توسط گسلهای بزرگ زاویه عرضی با مولفه نرمال شده است. تداوم گسلهای نرمال در بخشی از گروه شمشک شاهدی از سن ژوراسیک برای این گسلش نرمال است. بسیاری از این گسلها به صورت گسلهای نرمال اولیه تفسیر شده اند که طی رخداد فشارشی کرتاسه پایانی – پالئوسن آغازین به معکوس یا امتدادلغز مجدد فعال شده اند. توجه به ژئودینامیک کوه های البرز طی مزوزوییک از نظر کانه زایی کانسارهای فلزی اهمیت دارد.
    کلیدواژگان: گسلش نرمال، کشش، سیمرین، البرز، ایران
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
  • ارزیابی اعتبار شاخص نفوذ سوزن برای برآورد مقاومت فشاری برخی سنگ های رسوبی سازند قم، ایران مرکزی
    مجتبی حیدری* صفحات 103-116
    در این مقاله، اعتبار شاخص نفوذ سوزن (NPI) حاصل ازآزمایش نفوذ سوزن، به منظور تخمین مقاومت فشاری تک محوری سنگ های رسوبی شامل ژیپس، مارن، سیلتستون و ماسه سنگ سازند قم ارزیابی شده است. کارایی شاخص نفوذ سوزن، با انجام آزمایش های نفوذ سوزن و مقاومت فشاری تک محوری با استفاده از آنالیز رگرسیونی و محاسبه شاخص های آماری مانند ضریب تعیین (R2)، جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) و شاخص عملکرد (VAF) بررسی شد. بررسی های رگرسیونی، بین UCS و NPI ، یکبار برای ژیپس، مارن، سیلتستون و ماسه سنگ به صورت مجزا و یکبار برای تمامی سنگ ها انجام شد. نتایج برای تمامی سنگها به استثنای ماسه سنگها، بطور قابل توجهی معنا دار است. با توجه به اینکه شاخصNPI از نفوذ سوزن تا عمق 10 میلیمتری قشرسطحی سنگ بدست آمده است، نمی تواند نمایانگر ویژگی های ذاتی سنگ (مانند بافت و کانی شناسی و...) باشد. ویژگی های ذاتی مقاومت فشاری تک محوری سنگ را کنترل می کنند. از ترسیم نسبت UCS/NPI در مقابل مقاومت فشاری تک محوری و تحلیل رگرسیونی برای رفع این عدم اطمینان استفاده شد. این روش در مقایسه با روش مرسوم ترسیم «مقاومت فشاری تک محوری در مقابل شاخص نفوذ سوزن» ، نتایج قابل اطمینان-تری نشان داد. روابط استخراج شده، مطابقت خوبی با روابط پیشنهاد شده توسط سایر محققین دارد. افزون بر این، داده های کنترلی برای اطمینان ازصحت روابط بکار برده شد.
    کلیدواژگان: مقاومت فشاری تک محوری، آزمایش نفوذ سوزن، شاخص نفوذ سوزن، سازند قم
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
  • تحلیل جریان دگرشکلی و تقارن پهنه برشی گوشتی، کمربند دگرگونی سنندج-سیرجان، ایران
    بابک سامانی* صفحات 117-130
    تحلیل استرین نهایی و تاوایی بر روی سنگهای کنگلومرایی و میکروکنگلومرایی دگرشکل شده پهنه برشی گوشتی در کمربند دگرگونی سنندج-سیرجان صورت پذیرفت. این سنگهای دگرشکل شده بین دو گسل اصلی شمال شرقی و جنوب غربی که بخشی از سیستم گسلی زاگرس می باشند محدود شده اند. اندازه گیری های استرین نهایی بر روی سه صفحه اصلی بیضوی استرین نشان دهنده مقادیر بالاتر نسبت استرین در نواحی نزدیک به گسل های تراستی اصلی می باشد. پارامتر شکل بیضوی استرین و شدت استرین بر روی نمودار فلین نشان دهنده غلبه بیضوی کشیده شده و مقادیر بیشتر شدت استرین در اطراف گسل های تراستی اصلی می باشد. براساس مقادیرلگاریتم طبیعی استرین، سنگهای میلونیتی و پروتومیلونیتی به ترتیب در فواصل نزدیک و دورتر نسبت به گسلهای جلویی و پشتی تشکیل شده اند. تحلیل پارامتر جنبشی تاوایی نشان دهنده توضیع استرین در پهنه برشی گوشتی می باشد. نتایج نشان دهنده غلبه برش ساده در نواحی نزدیک به گسلهای تراستی اصلی و غلبه برش محض در فواصل دورتر از گسلها می باشد. مقادیر کوتاه شدگی بین 37/0 تا 62/0 تعیین گردید که نشان دهنده مقادیر 38 تا 63 درصد کوتاه شدگی در منطقه می باشد. براساس زاویه بین خط وارگی و محل برخورد برگوارگی با مرز پهنه برشی هندسه تقارنی تریکلینیک برای این پهنه برشی در نظر گردید.
    کلیدواژگان: استرین نهایی، تاوایی جنبشی، تقارن تریکلینیک، زاگرس، ایران
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
  • خصوصیات مورفومتریک سیرکهای یخچالی کوه های زاگرس، ایران
    بابک ابراهیمی* صفحات 131-151
    مورفومتری 187 فرم شبه سیرک در نواحی منتخب ارتفاعات زاگرس با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیائی بررسی شده است. فرم های شبه سیرک به روش های معمول جدا شده و سپس با استفاده از نقشه شیب طبقه بندی شده، مرز دیواره بالائی و کف آنها تدقیق شده است. تابع توانی بر روی نیمرخ طولی تمامی 187 فرم شبه سیرک برازش شده و پارامتر های آن مورد بررسی قرار گرفته است. تمامی اشکال شبه سیرک بر اساس نتایج مدل توانی و مقایسه نیمرخ های طولی آنها و بر اساس طبقه بندی Vilborg و Evans رده بندی شده اند. حداقل 34 سیرک یخچالی با رده «کلاسیک» و رده «خوب توسعه یافته» در مناطق مطالعاتی شناسائی گردید. 15 سیرک یخچالی نیز در رده «سیرک های قطعی» قرار گرفت. ما بقی اشکال شبه سیرک در رده سیرک های ضعیف یا مرزی قرار گرفتند. رفتار آلومتری تمامی اشکال شبه سیرک نیز مورد بررسی و مقایسه با تحقیقات مشابه قرار گرفت. نتایج نشان داد که پارامتر های آلومتریک طول و عرض 51 سیرک یخچالی در تطابق با سیرکهای یخچالی نواحی آلپی بوده اند در حالی که 136 فرم شبه سیرک دیگر رفتاری کاملا متفاوت نسبت به تحقیقات مشابه از خود نشان داده اند. همچنین مقایسه ارتفاع کف 51 سیرک یخچالی رده بندی شده با مقادیر محاسبه شده خط تعادل یخچالی دوره یخچالی حداکثر در این مناطق، این ایده را که ارتفاع کف سیرکهای یخچالی واقعی منطبق بر ELA نیستند را پشتیبانی کرده است.
    کلیدواژگان: سیرک یخچالی، مورفومتری، آلومتری، زاگرس، ایران
    چکیده مشاهده متن زبان: انگلیسی
|
  • Nitrogen isotope variations and environmental perturbations during Cenomanian-Turonian transition in the NE Tethyan realm, Koppeh-Dagh basin
    Behnaz Kalanat, Mohammad Hosein Gharaie, Mohammad Vahidinia, Hossein Vaziri-Moghaddam, Akihiro Kano Pages 1-9
    The Cenomanian-Turonian Gharesu section in the east of Kopet-Dagh basin have been investigated to determine the relationship between palaeoenvironmental perturbations and nitrogen cycling across OAE2. This succession is composed of 43 m shale and marl interbedded with glauconitic sandstone and lies between Aitamir-Abderaz formations boundary. The nitrogen Isotope values fluctuate between 0‰ to ‰ and TOC/TN ratios range from 3.5 to 20.5 in this section. The TOC/TN exhibits high ratios in the organic-rich sediments which were deposited in a low-oxygen environment because nitrogen-rich organic matter was preferably degraded in this condition. The δ15N values are also low in the organic-rich sediments which indicate a nitrogen fixation process as a consequence of greenhouse climate, enhanced productivity and expanded oxygen minimum zone during OAE2.
    Keywords: Kopet-Dagh basin, environmental perturbations, nitrogen isotope, OAE2, TOC-TN ratio
    Abstract View Paper Original: English
  • Lower Tithonian ammonites from the Chaman Bid Formation in northeastern Iran, Koppeh-Dagh Basin
    Mahmoud Reza Majidifard *, Franz Fuersich, Helmut Keupp, Kazem Seyed Emami Pages 11-26
    The type section of the Middle and Upper Jurassic Chaman Bid Formation is in the western Koppeh Dagh Basin (Northeast Iran). It is unusually thick and contains a rather rich ammonite fauna, ranging from Bathonian to Tithonian. The ammonites described here come from a 134-m-thick interval in the upper part of member (D) in the middle part of the formation, consisting of an alternation of grey limestone and marly limestone. The following ammonite families are present: Haploceratidae, Oppeliidae, Perisphinctidae, and Ataxioceratidae, among them the following taxa have being recorded for the first time from Iran: Phanerostephanus subsenex, Phanerostephanus aff. intermedius, Nothostephanus aff. kurdistanensis, Nannostephanus cf. subcomutus and Oxylenticeras cf. lepidum. This assemblage is belonging to the Lower Tithonian Semiforme Zone or even older zones. The Fallauxi Zone is represented by Richteria richteri.
    Keywords: Tithonian, ammonites, Chaman Bid Formation, Koppeh Dagh
    Abstract View Paper Original: English
  • Palynofacies analysis and paleoenvironmental interpretation of the Dalichai Formation, northeast of Semnan
    Elahe Zarei * Pages 27-34
    Palynological and Palynofacies analysis combined with sedimentological studies have been performed on Dalichai Formation, northeast of Semnan, in order to define its paleoenviromental interpretation. Based on petrographic studies of organic matter, three palynofacies types were recognized as PF-1, PF-2, and PF-3. PF-1 is a characteristic of proximal shelf settings or basin. This palynofacies in the lower part of Dalichai Formation represents the shallowest environment because it is comprised almost exclusively of large black phytoclast while PF-1 in limestone successions in the upper part of Dalichai Formation was deposited in distal setting under suboxic environment. This interpretation is supported by sedimentological and paleontological data. PF-2 represents the lower and middle parts of the formation with high contents of brown wood and sporomorphs. In addition, it shows the presence of fluorescent amorphous organic matter and proximate dinocysts deposited in the open marine lagoon (the anoxic-suboxic environment) in agreement with general sedimentological observations. PF-3 has a high diversity of dinocysts, combined with the terrestrial material. A diverse dinocyst assemblage is common in shelf environments, leading us to interpret a possible inner to middle shelf close enough to land to allow accumulation of terrestrially derived organic material.
    Keywords: Palynofacies, Depositional environment, Dalichai Formation, Central Alborz
    Abstract View Paper Original: English
  • Paleoenvironment, Biostratigraphy and Sequence stratigraphic studies of the Permian-Triassic boundrary of the offshore Persian Gulf, Iran: using an integrated approach
    Mina Mazaheri-Johari *, Ebrahim Ghasemi-Nejad Pages 35-54
    Four supergiant and numerous giant gasfields have been discovered in the Southwest Iran which produce from Permian-Triassic carbonates belong to the upper member of Dalan Formation and Kangan Formation. In this research a detailed biostratigraphic, microfacies and sequence stratigraphic study of the late Middle Permian to Triassic successions was undertaken from 850 thin sections prepared from cutting chips of well SPD12C-08 in South Pars Gas Field.
    Comparisons done with traditional Lopingian reference sections, allow sub-dividision of the Permian part into four main biozones:1) The late Midian is characterized by the FAD and the LAD of Shanita amosi.
    2) The early Wuchiapingian is characterized by the FAD of Paraglobivalvulina mira.
    3) The “middle” Wuchiapingian is defined with the appearance of the Paradagmarita monodi and numerous regional markers.
    4) The late Wuchiapingian is characterized by the FAD of Charliella altineri and Spirorbis phlyctaenae.
    The Triassic strata were all included in Spirorbis phlyctaenae Zone. Comparing the differentiated biozones with Tethyan zonation an age of Late Midian-Late Djulfian and Anisian is confirmed for the Dalan-Kangan formations, respectively.
    Microfacies studies led to the identification of 11 microfacies related to five facies belts. Also four depositional sequences within several 3rd order cycles have been recognized.
    Keywords: Biostratigraphy, Depositional environment, Sequence Stratigraphy, Permian, Triassic
    Abstract View Paper Original: English
  • Geochemistry of siliciclastic sediments of the Semnan Province and NE of Isfahan Province (Iran), implication for provenance
    Hassan Mohseni *, Hamed Moradi, Reza Behbahani, Majid Najaf Abadi Pages 55-69
    Some 43 samples collected from surficial sediments of Semnan Province (Alborz zone) and NE Isfahan Province (Central Iran zone) were analyzed, for constrains on provenance. Sand fraction were analyzed by XRF analyzer Philips Model PW 2450 in the laboratory of the Geology Survey Iran (GSI). Precision was 0.01%. Furthermore, 8 selected sediment samples and 8 samples from rock units from surrounding area were also analyzed for REE content via ICP-MS in the GSI Lab. in Karaj branch. Interpretations of the major elements suggest intermediate to mafic igneous composition for both of the study area. Samples of the Semnan Province represent PCM and those of the NE Isfahan Province show OA, CIA, and ACM setting for their provenance. The sediments are enriched in LREE in compare to HREE for both of the study area. Results also purpose that the Karaj Fm. was important source that impelled sediment in the Semnan Province. Ultramafic source is more plausible for the NE Isfahan Province. Ultramafic of the Anarak, altered ultramafic rocks of Proterozoic to early Paleozoic of the Anarak – Khor and ophiolites exposed along major faulty in the region (e.g. Nain – Dehshir - Baft Fault) are the possible source for this area.
    Keywords: geochemistry, Provenance, Semnan Province, Isfahan Province, REE
    Abstract View Paper Original: English
  • Spectroscopic Based Quantitative Mapping of Contaminant Elements in Dumped Soils of a Copper Mine
    Vahid Khosravi *, Faramarz Doulati Ardejani, Saeed Yousefi Pages 71-84
    Possibility of mapping the distribution of Arsenic and Chromium in a mining area was investigated using combination of (VNIR) reflectance spectroscopy and geostatistical analysis. Fifty five soil samples were gathered from a waste dump at Sarcheshmeh copper mine and VNIR reflectance spectra were measured in a laboratory. Savitzky- Golay first derivative was used as the main pre-processing method before developing Genetic Algorithm Partial Least Squares Regression (GA-PLSR) and PLSR models for predicting toxic elements concentrations. Physicochemical mechanism that allows the prediction with reflectance spectroscopy was also investigated and it was found that, elements sorption by spectrally active Fe and clay contents of soil was the major mechanism helping the prediction of spectrally featureless As and Cr. Positive relationships were observed between performance of predicting models and iron and clay contents of the samples. Comparing to PLSR, higher performances for predicting both toxic elements concentrations were obtained by applying GA-PLSR model. Furthermore, similar spatial patterns for soil pollution hotspots were observed by geostatistical interpolation (kriging) of chemically measured and models’ predicted values. Results demonstrated that the amount and spatial variability of arsenic and chromium can be determined using VNIR spectroscopy and geostatistics in Sarcheshmeh mine’s waste dump.
    Keywords: Mapping elements, Spectroscopy, Genetic Algorithm, PLSR, Geostatistics
    Abstract View Paper Original: English
  • Post-Triassic normal faulting and extensional structures in Central Alborz, Northern Iran
    Mohsen Ehteshami-Moinabadi * Pages 85-102
    This paper presents structural evidence of extensional activity in Central Alborz during Mesozoic. The structural evidence of homogenous early stage stretching such as layer-parallel to oblique boudinage of Permian and Triassic rocks in various portions of the study area accompanied by extensional-fibrous fractures were followed with more advanced extensional features. These extensional structures include tension gashes in brittle-ductile shear zones, large to medium scale slickensides with normal movements, distinct normal faults, assemblage of high angle faults with primary normal component of displacement, majorly in Permian to Early-Middle Jurassic rocks and large initially normal faults within the Shemshak Group. Development of later extensional structures has also influenced the former Early Cimmerian structures, where some of north-verging folds were cut and displaced by high angle transverse faults with normal components. Partial continuation of the normal faulting in the Shemshak Group is an evidence for the Jurassic timing of these normal faulting. Many of the faults that are interpreted as originally normal faults, have experienced a reactivation as reverse or strike-slip faults, during the Late Cretaceous-Early Paleocene regional compressional tectonic activity.
    Keywords: Normal faulting, extension, Cimmerian, Alborz, Iran
    Abstract View Paper Original: English
  • Reliability assessment of Needle Penetration Index for estimating compressive strength of some sedimentary rocks from the Qom Formation, Central Iran
    Mojtaba Heidari *, Hasan Mohseni, Seyed Hosein Jalali Pages 103-116
    In this paper, the needle penetrometer test was utilized to explore the reliability of the Needle Penetration Index (NPI) for estimating the Unconfined Compressive Strength (UCS) of sedimentary rocks including gypsum, marl, siltstone and sandstone collected from the Qom Formation. Following the UCS and NP test, regression analyses were carried out to control the predictive performances of NPI. Statistic performance indices such as determination coefficient (R2) the Root Mean Square Error (RMSE) and Variance Account For (VAF) are calculated. Regression analyses suggest meaningful relationships between UCS and NPI, for gypsum, marl, siltstone and all rock types as whole. The results are reasonably meaningful, excluding for sandstone which NPI does match with values of UCS prediction. As NPI could only penetrate to a maximum of 10 mm depth, it is not representative of intrinsic properties (e.g. texture and mineralogy) that control their UCS. Cross-plot of UCS/NPI vs. UCS and regression analysis was carried out to overcome this uncertainty. Results obtained from this purposed approach suggest that it is more reliable than those achieved from UCS vs. NPI. The derived equations are in good corresponding with those suggested by other researchers. Additionally, control data test was applied to make sure their validation.
    Keywords: Uniaxial Compressive Strength, Needle penetration test, Needle penetration index, Qom Formation
    Abstract View Paper Original: English
  • Deformation flow analysis and symmetry of Goushti shear zone, Sanandaj-Sirjan metamorphic belt, Iran
    Babak Samani * Pages 117-130
    Finite strain and vorticity analyses were carried out in the deformed conglomerate and micro-conglomerate of Goushti shear zone in the Sanandaj-Sirjan metamorphic belt (Zagros Mountains Iran). These deformed rocks are bounded between two NE and SW major thrust faults. Finite strain measurements on three principal planes of strain ellipsoid show the higher amounts of strain ratios near the major thrust faults. Strain ellipsoid shape (K-value) and strain intensity (D-value) of the Flinn diagram reveal more prolate shape of strain ellipsoid and more amount of strain intensity around the major thrust faults. According to the amounts of natural logarithmic strain (ε), mylonite and protomylonite rocks have been formed in lower and higher distances from the main basal and dorsal faults respectively. Kinematic vorticity (Wm) analysis reveals an important strain partitioning in the Goushti shear zone. Results show simple shear dominant deformation near the major thrust faults and pure shear dominant deformation far from them. The amounts of shortening were determined between 0.37 and 0.62 which shows shortening between 38 to 63%. According to the angle between lineation and intersection of the foliation and shear zone boundary (χ), triclinic symmetry was determined for the shear zone.
    Keywords: Finite Strain, Kinematic vorticity, triclinic symmetry, Zagros, Iran
    Abstract View Paper Original: English
  • Morphometric Properties of Glacial Cirques in Zagros Mountain, IRAN
    Babak Ebrahimi *, Abdollah Seif Pages 131-151
    The morphometry of 187 cirques like forms is performed in the selected regions of Zagros Mountain with the use of GIS. The cirques like forms were delimitated manually and their headwall and floor boundaries were modified based on the classified slope map. The power law functions were fitted to 187 longitudinal cross-sections of the cirque like forms and their parameters were analyzed. All the cirques like forms were classified based on results of the power function model and comparison of longitudinal profiles of the cirque like forms with the Vilborg and Evans classification. At least 34 glacial cirques as "Classic" and "Well-defined" were distinguished in selected regions. 15 cirques were also classified as "Definite cirques". Rest of the landforms was considered as "Poor" and "Marginal" cirques. Allometric behaviors of the entire cirque like form were analyzed and compared with the similar researches, too. The allometric coefficients of length and width of 51 glacial cirques are in accordance with Alpine glacial cirques while for 136 cirque like forms are completely different of the similar researches. Result of the study also supported the idea that elevation of the cirque floor does not have a close relationship with ELA during Last Glacial Maximum.
    Keywords: Glacial cirques, Morphometry, allometry, Zagros, Iran
    Abstract View Paper Original: English