فهرست مطالب

ادبیات پارسی معاصر - سال هفتم شماره 2 (تابستان 1396)

مجله ادبیات پارسی معاصر
سال هفتم شماره 2 (تابستان 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/06/25
  • تعداد عناوین: 7
|
  • رضا چهرقانی صفحات 1-33
    با آنکه ریشه های ادبیات پایداری در ایران به پیش از اسلام بازمی گردد، آثار تولید شده در این زمینه در دوران معاصر؛ از نظر کثرت، کیفیت و اقبال مخاطبان، قابل مقایسه با ادوار پیشین نیست. از این رو ضرورت دارد ادبیات پایداری به عنوان بخش مهمی از ادبیات امروز ایران بررسی شده، مولفه ها، فرصت ها و چالش های پیش روی آن بازشناسی شود. لذا این پژوهش ضمن واکاوی مولفه ها و ارائه تعریفی جامع و مانع از ادبیات پایداری و طبقه بندی انواع مختلف و متفاوت آن، می کوشد مهم ترین فرصت ها و چالش های این شاخه از ادبیات در ایران را، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی مورد بازشناسی، بررسی و تحلیل قرار دهد. بر اساس یافته های این تحقیق، مولفه اصلی ادبیات پایداری- به منزله یک مقوله ماهیتا مضمونی- توجه به عنصر «ستیز با» یا «تاب آوری در برابر» هر نوع اعمال قدرت نامشروع؛ لوازم و عوارض آن است. مهم ترین چالش های ادبیات پایداری نیز، تشتت در تعریف، فقدان نظریه پردازی، شعاری، سفارشی و دولتی شدن و مهم ترین فرصت های آن، هم سویی بدنه اصلی ادبیات پایداری با گفتمان انقلاب و سیاست های کلان نظام، حمایت های مادی و معنوی نهادهای حاکمیتی، برخورداری از پشتوانه های فرهنگی چندین هزارساله؛ اعم از اساطیر، تاریخ پر از جنگ و استبداد و همچنین مذهب انقلابی تشیع است.
    کلیدواژگان: ادبیات پایداری، ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیات دفاع مقدس
  • محمد امین صراحی، زهرا غیوری صفحات 35-50
    کاریکلماتور گونه ای از طنز است که با استفاده از حداقل کلمات، معنا را منتقل می کند و با استفاده از واژگان ساده و روزمره در اوج سادگی راه خود را به پیش می برد. برای شکل گیری این نوع خاص از طنز، نویسنده باید یک یا چند اصل همکاری تضمن مکالمه را همزمان نادیده بگذارد. براساس تعاریف، این نوع خاص از نادیده انگاشتن اصول در کاریکلماتور، «نقض اصول» است زیرا این نوع با ویژگی های کاربردی کاریکلماتور، نسبت به گونه های دیگر (تخطی، تخلف، انصراف، تعلیق) نزدیکی بیشتری دارد. هدف از انجام این تحقیق، بررسی این نکته است که نویسندگان و خالقان کاریکلماتورها چگونه از نقض اصول همکاری گرایس (1975) برای ایجاد زیبایی آفرینی ادبی و کلامی استفاده می کنند. برای انجام این کار، صد کاریکلماتور از چند نویسنده به صورت تصادفی انتخاب شد و مورد بررسی و تحلیل قرارگرفت. نتایج این پژوهش نشان می دهد از میان اصول نقض شده، اصل شیوه بیان بیش از نیمی از فراوانی نقض ها را به خود اختصاص داد. تحلیل نتایج همچنین نمایانگر آن است که اصل ارتباط در کنار سایر اصول، به طور خاص اصل شیوه بیان، فراوانی قابل توجهی دارد.
    کلیدواژگان: کاریکلماتور، اصول گرایس، طنز، اصل شیوه بیان
  • مهدی ظریفیان، سمیرا بامشکی، عذرا قندهاریون صفحات 51-81
    اقتباس سینمایی یکی از شاخه های مطالعات بینارشته ای می باشد که در حوزه پژوهش های ادبیات تطبیقی تقسیم بندی می شود. نظریه پردازان این حوزه در تعریف اقتباس از یک درگیری بینامتنی طولانی مدت با اثر اقتباس شده سخن می گویند. بنابراین مطالعه اقتباس سینمایی یک مطالعه بینامتنی است. از آن جا که در مطالعه بینامتنی،متنفقط به متن نوشتاری محدود نمی شود، می توان اثر ادبی و فیلم سینمایی اقتباس شده از آن را در قالب نظریه فزون متنیت ژرار ژنت که از مهم ترین نظریات حوزه بینامتن است تحلیل کرد؛در اینجا اثر ادبی در حکم پیش متن و اثر سینمایی در حکم بیش متن بررسی می شود. تحقیق حاضر با این فرض به بحث اقتباس در سینمای ایران توجه کرده و به بررسی یک نمونه بحث برانگیز در این حوزه پرداخته است: فیلم خاکاثرمسعود کیمیاییکه براساس داستان اوسنه باباسبحان نوشته محمود دولت آبادیساخته شده است. مطابق نظریه ژنت، گشتارهای رخ داده در فرایند اقتباس طبقه بندی شده و در خصوص آن ها ارزش داوری شده است. در جمع بندی این نتایج آشکار شده که بیشترین گشتار رخ داده در فرایند اقتباس از نوع ارزش گذاری مکرر(Revaluation) می باشد. این گشتار نشان دهنده نظام ارزشی ویژه فیلم ساز است؛ یعنیکیمیایی در اقتباسهای خود بیش از آن که جهان ارزشی نویسنده داستان را بازتاب دهد، به برجسته کردن ارزش هایی می پردازد که در نظام فکری خود او معتبر است.
    کلیدواژگان: اقتباس سینمایی، فزون متنیت، پیش متن، بیش متن، گشتار، مسعود کیمیایی، محمود دولت آبادی
  • سیده مریم عاملی رضایی صفحات 83-105
    در دسته بندی رمانهای دهه هشتاد و نود، چهارنوع رمان عامه پسند، رمان جنگ، رمان شهری و رمان زن- محور را ملاحظه می کنیم که تفاوت ها و تقابل های نسلی بسته به نوع رمان و اندیشه حاکم بر آن در این تقسیم بندی چهارگانه متفاوت است. مساله اصلی این پژوهش، تحلیل چگونگی بازآفرینی مناسبات نسلی در رمان های این دو دهه است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای تقسیم بندی چهارگانه ای است که از رمان ها انجام شده است. در رمان های عامه پسند، تقابل های نسلی در حد طرح مفاهیم زندگی روزمره است. در نوع رمان جنگ، مفاهیم ارزشی ، تفاوت فکری و اختلاف عقیدتی میان دو نسل را رقم می زند. در رمان های شهری و مدرن تقابل های نسلی در حیطه اختلاف طبقاتی ، تفاوت طبقاتی فرزندان با والدین(عمدتا به دلیل تحصیل)، تفاوت های فکری و تفاوت شیوه زندگی نسل اول با نسل دوم بیشتر طرح شده است. رمان های زن- محور بیشترین تقابل و تنش نسلی را نشان می دهند. روابط پرتنش میان والدین و فرزندان در رمان فارسی در این دو دهه گسترش یافته و تقابل نسلی در رمان ها وجود دارد. ارتباط بین نسل ها از طریق گفتگو، درک و تعامل صورت نمی گیرد و انتقادهای جدی به مناسبات و ارتباطات خانوادگی در رمان ها مشاهده می شود.
    کلیدواژگان: جامعه شناسی ادبی، مناسبات نسلی، رمان فارسی دهه هفتاد و هشتاد
  • جلال فرزانه دهکردی صفحات 107-125
    در نمایشنامه های اکبر رادی، مفاهیم مربوط به بحث روشنفکری از جایگاه ویژهای برخوردار است. در بیشتر آثار نمایشی او، میتوانیم چهره های روشنفکر و دیدگاه های مربوط به روشنفکری را مشاهده کنیم. او در نمایشنامه ملودی شهر بارانی (1376) به آسیب شناسی مفهوم روشنفکری در دهه 1320 میپردازد و در تلاش است دلایل سرگردانی روشنفکران این دهه را برای مخاطبان خود واکاوی نماید. با این همه، رادی تنها به بازتاب کژفهمی های پیرامون کار روشنفکری نمی پردازد. بلکه میکوشد راهکارهایی نیز جهت روشن ساختن مفاهیم و تعاریف پدیده روشنفکری ارائه دهد. او در این نمایشنامه نه تنها با استفاده از شخصیت پردازی به واکاوی مقوله ی روشنفکری در شخصیت های نمایشنامه اش میپردازد، بلکه نوعی از روشنفکر بومی و عمل گرا را به جامعه عصر خود معرفی مینماید. از اینروی، نویسنده این گفتار، بر آن است با توجه به دو مفهوم روشنفکر هنجاربنیاد و تحقق باور و همچنین با بررسی تاریخی مفهوم روشنفکری، آسیب شناسی اکبر رادی از این مقوله را در ملودی شهر بارانی مورد کند و کاو قرار دهد. این تحلیل محتوا که با رویکردی جامعه شناختی به این اثر صورت می گیرد در نهایت مشخص می کند که رادی در این نمایشنامه نوعی آشتی میان روشنفکر هنجاربنیاد و تحقق باور ایجاد کرده است.
    کلیدواژگان: اکبر رادی، ملودی شهر بارانی، روشنفکر هنجاربنیاد، روشنفکر تحقق باور
  • فواد مولودی صفحات 127-147
    داستان کوتاه «به دزدی رفته ها» از ابراهیم گلستان نخستین نمونه داستان فارسی است که به شیوه روایتگری «سوم شخص محدود» نوشته شده است. گلستان، برای نخستین بار در ایران، کوشیده است امکانات زبان فارسی را در این شیوه بالفعل کند و جنبه های زیبایی شناختی و معرفت شناختی آن را نیز لحاظ نماید. نقد این تجربه گلستان، در واقع، تحلیل نقطه آغاز این شیوه روایتگری در داستان فارسی است و ضرورت پژوهش درباره آن را نشان می دهد. پس از طرح مباحثی نظری درباره راوی محدود و روایت ذهنی برآمده از آن، داستان را نقدی درون متنی کرده ایم و بر اساس یافته ها به دو نتیجه کلی رسیده ایم: 1. گلستان، «کلیت و شاکله» داستان خود را بر شیوه راوی محدود نهاده است و با استفاده از گفتار مستقیم و غیرمستقیم شخصیت توانسته است «زمان و پیرنگی ذهنی» خلق کند. 2. گلستان در «اجرای» کلیت مذکور، چند ضعف عمده نیز داشته است: توصیف زمینه رخداد، تشریح بدیهیات ذهن شخصیت، کم توجهی به منطق ذهنی میان گزاره ها در نحو روایت، به کارگیری افعال و جملات رابط و توضیحی. این ضعف ها نشان می دهد که دستیابی به زبان و پرداخت ویژه این شیوه روایت در ادوار بعد داستان فارسی، فرایندی تدریجی بوده است.
    کلیدواژگان: ابراهیم گلستان، روایتگری سوم شخص محدود، روایت ذهنی، گفتار مستقیم و غیرمستقیم
  • محمد راغب *، نگین علینقیان جوزدانی صفحات 149-193
    در دهه های اخیر کاربرد رویکردهای پسامدرن در حوزه ادبیات داستانی ایران گسترش یافته است. در اینجا با تعیین مشخصه های کلی پسامدرنیسم در داستان و تحلیل داستان های کوتاه نویسندگان شاخص دهه هشتاد از دیدگاه منتقدان، کوشش شده است چشم اندازی اجمالی از وضعیت پسامدرن آنها ارائه شود. در نتیجه می توان گفت از میان داستان های کوتاه بررسی شده، تنها 35% دست کم یک ویژگی پسامدرنیستی داشته اند که از این میان بیشترین سهم مربوط به سال های 82 و 86 و کمترین مربوط به سال های 83 تا 85 است. با آنکه مشخصه هایی چون فراداستان، پسامرگ و بعد سوم بیشترین بسامد و منطقه سازی و وانمودگی کمترین بسامد را داشته اند و نویسندگان با اتخاذ شیوه ای محافظه کارانه در مواجه با واقعیت، بیشتر به مقولاتی مربوط به طرح داستانی پرداخته اند تا مایه داستانی اما سیر بهره گیری از مشخصه ها نشان می دهد که تمایل نویسندگان در این دهه از مشخصه های ظاهری به سمت مشخصه های محتوایی سوق یافته است. بر این اساس اگرچه می توان به دو رویکرد متفاوت میان نویسندگان در داستان پردازی پسامدرن اشاره کرد اما از میان آن ها افرادی چون خسروی، شهسواری، یادعلی، بیگدلی، صادقی، مختاری، ریاضی و محمودی گاه با بسامد بالای تنوع کاربرد مشخصه ها و گاه با تکیه اساسی بر بعضی مشخصه ها توانسته اند تا حدودی سبک خاص خود را در داستان پسامدرن عرضه کنند.
    کلیدواژگان: پسامدرنیسم، داستان کوتاه، پسامرگ مولف، فراداستان، بعد سوم، منطقه سازی، وانمودگی