فهرست مطالب

علوم و مهندسی آبخیزداری ایران - پیاپی 38 (پاییز 1396)

مجله علوم و مهندسی آبخیزداری ایران
پیاپی 38 (پاییز 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/09/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • علیرضا واعظی، مهندس خالد حاجی ملکی صفحه 1
    برآورد هدررفت خاک موضوعی مهم در مدیریت آب و زمین می باشد. اغلب اطلاعات هدر رفت خاک برای مهار فرسایش خاک بر مبنای بکارگیری معادله جهانی هدررفت خاک اصلاح شده (RUSLE) می باشد. در این پژوهش مدل RUSLE به عنوان تخمین گر هدر رفت خاک در عرصه های زه کش کوچک با استفاده از داده های رسوب مورد ارزیابی قرار گرفت. در این راستا 20 عرصه زه کش دارای آبراهه درجه اول در حوزه آبخیز نیمه خشک تهم چای در شمال غرب زنجان انتخاب شد. عملکرد رسوب عرصه ها بر اساس حجم رسوب جاگذاری شده پشت بندها در خروجی عرصه های زه کش در دوره 16 سال (1374 تا 1390) اندازه گیری شد. عوامل فرسایندگی باران، فرسایش پذیری خاک، شیب، پوشش گیاهی و عملیات حفاظتی برای هر یک از عرصه های زه کش تعیین شد. هدررفت خاک با استفاده از مدل RUSLE و تلفیق فن سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی بر مبنای نقشه های فرسایندگی باران، فرسایش پذیری خاک، شیب، پوشش گیاهی و عملیات حفاظتی برآورد شد. بر اساس نتایج، میانگین هدررفت خاک براوردی (68/43 تن در هکتار در سال)، 58/6 برابر بزرگتر از میانگین سالانه رسوب (67/8 تن در هکتار در سال) در عرصه های زه کش بود. کارایی مدل برابر 83/6- بود که نشان دهنده عدم توانایی مدل در برآورد صحیح هدررفت خاک در عرصه های زه کش بود. این خطای برآورد مستقیما به دلیل بیش برآورد عامل های فرسایش خاک در منطقه بود. به نظر می رسد از یک سو عامل های فرسایش پذیری خاک، شیب و عملیات حفاظت خاک نقش موثری در بیش برآورد مدل دارند و از سوی دیگر متغیر های دیگری مانند شکل شیب و خصوصیات آبراهه وجود داشته باشند که در تعیین هدررفت خاک در منطقه موثر می باشند. این مطالعه گام مهمی در توجه بیش تر به ارزیابی هدررفت خاک در عرصه های زه کش با مدل RUSLE می باشد.
    کلیدواژگان: هدررفت خاک، کارایی مدل، عامل شیب، عامل عملیات حفاظتی
  • همگن بندی هیدرولوژیکی به روش همبستگی متعارف / مطالعه موردی: حوضه های اصفه ان- سیرجان و دشت یزد- اردکان
    مژده محمدی خشویی، حسین ملکی نژاد، حمیده افخمی اردکانی صفحه 11
    در اغلب مطالعات هیدرولوژی، تعیین مناطق همگن، برای افزایش دقت تحلیل ها و پیش بینی های منطقه ای ضروری است. با تقسیم منطقه به نواحی همگن، از داده های ایستگاه های موجود با دقت بیشتری می توان در مناطق فاقد داده یا دارای آمار کوتاه مدت در هر منطقه همگن استفاده کرد. روش های مختلفی برای ناحیه بندی استفاده می شود که کارایی این روش‏ها بستگی به شناخت کامل متغیرهای حوضه و وزن آن ها دارد. در این تحقیق قابلیت روش همبستگی متعارف، در تعیین ناحیه همگن ایستگاه فاقد آمار مورد ارزیابی قرار گرفت. این روش با استفاده از رابطه بین زوج متغیرهای متعارف، علاوه بر شناسایی ناحیه مربوط به ایستگاه فاقد آمار، قادر به بررسی ساختار همبستگی و ارتباط میان متغیرها می باشد. بر پایه نتایج حاصله، ناحیه همگن ایستگاه فاقد آمار بدست آمده، از روش همبستگی متعارف در مقایسه با روش تحلیل خوشه ای(فواصل ماهالانوبیس)، دارای تعداد ایستگاه های بیشتری است و همچنین چندک های سیلاب در ایستگاه فاقد آمار، از RMSE کمتری برخوردار می باشد که این امر باعث افزایش طول دوره آماری در تحلیل منطقه ای سیلاب شده و سبب بالا رفتن اعتمادپذیری می گردد. علاوه بر این، روش CCA نشان داد که از میان متغیرهای حوضه دو متغیر مساحت و P24 بیشترین تاثیر را بر دو متغیر جریان (Q2 و Q100/2) دارند و از این متغیرها می توان برای مدلسازی متغیرهای جریان در این مناطق استفاده نمود.
    کلیدواژگان: تحلیل منطقه ای، تحلیل همبستگی متعارف، فواصل ماهالانوبیس
  • مهدی عالی پور اردی، بهرام ملک محمدی، حمیدرضا جعفری صفحه 25
    برداشت بی رویه آب های زیرزمینی و وجود نشانه های فرونشست زمین در دشت اردبیل، ضرورت نیاز به پهنه بندی ریسک فرونشست زمین در این دشت را نشان می دهند. هدف تحقیق حاضر تهیه نقشه احتمال فرونشست زمین و تعیین مناطق دارای ریسک بوده که برای این منظور از مدل تحلیل سلسله مراتبی فازی استفاده شد. لایه های اطلاعاتی شامل زمین شناسی، فاصله از گسل، افت سطح آب زیرزمینی، شیب و ضخامت آبرفت، به عنوان معیارهای موثر مورد استفاده قرار گرفتند. با استفاده از نظر کارشناسان مقایسات زوجی معیارها انجام و وزن اختصاص یافته به هر معیار در سیستم اطلاعات جغرافیایی اعمال و میزان ریسک فرونشست زمین برآورد گردید. نتایج نشان داد که 13 درصد منطقه دارای ریسک خیلی بالا، 20 درصد دارای ریسک بالا، 45 درصد دارای ریسک متوسط، 16 درصد دارای ریسک پایین، 6 درصد دارای ریسک خیلی پایین فرونشست زمین می باشد. حدود 5/67 درصد مناطق جنوبی در بخش ریسک های خیلی بالا و بالای فرونشست زمین قرار گرفته که به دلیل استفاده بیش از حد از آب های زیرزمینی می باشد. برای صحت سنجی نتایج، از اطلاعات میدانی چاه های دارای شکستگی در لوله جداره استفاده شد. نتایج صحت سنجی نشان داد که حدود 80 درصد انطباق بین نقشه پهنه بندی خروجی از مدل با داده های میدانی وجود دارد.
    کلیدواژگان: فرونشست زمین، افت سطح آب زیرزمینی، مدل تحلیل سلسله مراتبی فازی، دشت اردبیل
  • مطالعه عددی الگوی جریان و آبشستگی ناشی از آبشکن های سری سرسپری
    محمد واقفی، یاسر صفرپور، مریم اکبری صفحه 35
    در این مقاله به بررسی تغییرات الگوی جریان و آبشستگی پیرامون آبشکن های سری سرسپری مستقر در قوس 90 درجه ملایم پرداخته شده است. شبیه سازی الگوی جریان و آبشستگی با هفت مدل سازی مجزا در کانال با وجود یک آبشکن و همچنین با وجود آبشکن هایی به فاصله های 5/2، 5/3 و 5 برابر طول آبشکن از هم در حالت های غیرمستغرق و مستغرق (با 25 درصد استغراق) با استفاده از مدل عددی انجام شده است. مقایسه نتایج عددی و آزمایشگاهی در حالت غیرمستغرق و منفرد انجام شده که تطابق داده های عددی و آزمایشگاهی بیانگر عملکرد مناسب مدل عددی SSIIM در مدل سازی الگوی جریان و آبشستگی در کانال های قوسی می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان دهنده این است که ابعاد و محل تشکیل گردابه ها و همچنین میزان آبشستگی با تغییر فاصله های بین آبشکن ها و نسبت استغراق آبشکن ها تغییر می کند؛ به گونه ای که در حالت مستغرق با افزایش فاصله بین آبشکن ها، میزان آبشستگی و رسوب گذاری بیشینه افزایش یافته درحالی که با افزایش استغراق آبشکن، از میزان بیشینه آبشستگی و رسوب گذاری کاسته شده و میزان بیشینه قدرت جریان ثانویه نیز که در بالادست آبشکن اول روی می دهد 35/45 درصد کاهش می یابد. علاوه بر این، با استغراق 25 درصدی آبشکن ها، آبشستگی بیشینه در محدوده آبشکن سوم تا خروجی قوس به وقوع می پیوندد.
    کلیدواژگان: مدل SSIIM، آبشکن سرسپری، آبشکن های سری، آبشستگی، استغراق
  • اصغر اصغری مقدم، رحیم برزگر، شهلا سلطانی صفحه 47
    در دهه های اخیر به دلیل افزایش بی رویه برداشت از منابع آب سطحی و زیرزمینی، جلوگیری از ورود منابع آب سطحی به دریاچه ارومیه و همچنین تغییرات اقلیمی، سطح آب دریاچه ارومیه کاهش یافته و سبب ایجاد بحران آبی و زیست محیطی در منطقه گردیده است. بنابراین، مدل سازی نوسانات سطح آب دریاچه ارومیه برای برنامه ریزی و مدیریت منابع آب آن ضروری می باشد. هدف از این تحقیق پیش بینی نوسانات سطح آب دریاچه ارومیه برای یک، سه و هفت روز آینده با استفاده از مدل ماشین یادگیری افراطی است. برای مقایسه کارایی این مدل از مدل های شبکه عصبی مصنوعی و سامانه استنتاج فازی-عصبی تطبیقی استفاده گردید. برای این منظور، از داده های روزانه سطح آب دریاچه(آذر ماه 1344- آذر ماه 1391) استفاده گردید. برای توسعه مدل ها، از داده های سطح آب روز جاری و شش روز گذشته دریاچه ارومیه به عنوان ورودی مدل ها به منظور پیش بینی سطح آب یک[h (t+1)]، سه[h (t+3)] و هفت[h (t+7)] روز آینده استفاده گردید. داده ها به دو دسته آموزش/اعتبارسنجی (85 درصد) و آزمایش (15 درصد) تقسیم گردید و پس از مدل سازی عملکرد مدل ها بر اساس پارامترهای ضریب تعیین(R2)، جذر میانگین مربعات خطا(RMSE) و ضریب نش- ساتکلیف(NSC) ارزیابی گردید. نتایج نشان داد که مدل ماشین یادگیری افراطی با مقادیر R2، RMSE و NSC به ترتیب برابر با 9995/0، 0151/0 متر و 9995/0 برای مدل سازی یک روز آینده سطح آب دریاچه در مقایسه با مدل های شبکه عصبی مصنوعی و سامانه استنتاج فازی-عصبی تطبیقی عملکرد بهتری دارند. همچنین در این تحقیق مشاهده گردید که مدل های ماشین یادگیری افراطی خیلی سریع تر از مدل های دیگر، یادگیری در مرحله آموزش را سپری می کنند حال آنکه مدل های فازی- عصبی تطبیقی زمان بیشتری را برای مرحله آموزش صرف کردند.
    کلیدواژگان: دریاچه ارومیه، سطح آب، ماشین یادگیری افراطی، مدل سازی
  • زهرا گرامی، محمود عربخدری، حسین اسدی، رضا بیات صفحه 61
    یکی از مهم ترین پیامد های پدیده ی فرسایش خاک، رسوبدهی است که شناسایی و بررسی نوع و مقدار رسوب تولید شده به دلیل اثرات آن بر محیط زیست، شبکه های آبیاری، سدها و مخازن آب از درجه ی اهمیت بالایی برخوردار است. این پژوهش با هدف تعیین چگونگی تاثیر چرخه فرسایندگی باران بر تغییرات رسوبدهی معلق در حوزه آبخیز سرخاب واقع در استان لرستان انجام شد. ابتدا، شاخص فرسایندگی باران (EI30) 15 روزه و ماهانه، با تحلیل آمار 13 ایستگاه موجود در داخل و اطراف حوضه محاسبه و پس از انجام درون یابی به روش کریجینگ، نقشه های فرسایندگی برای هر یک از بازه های زمانی فوق تهیه شد. در نهایت، میانگین 15 روزه و ماهانه فرسایندگی باران در حوضه به دست آمد. در مرحله بعد رسوبدهی ایستگاه کشور (خروجی حوضه) با استفاده از روش برون یابی تلفیق منحنی سنجه رسوب و آمار جریان روزانه برآورد شد. پس از محاسبه ی شاخص فرسایندگی و رسوب خروجی از حوضه در بازه های 15روزه و ماهانه، همبستگی و روند بین این دو، مورد بررسی و تحلیل قرارگرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که بیشینه و کمینه رسوبدهی معلق حوضه به ترتیب با مقدار حدود 246216 و 1272 تن در ماه های آذر و شهریور رخ داده است. همچنین در بررسی ماهانه ی چرخه ی فرسایندگی در حوضه سرخاب، بیشینه و کمینه فرسایندگی باران به ترتیب در ماه دی و فصل تابستان (ماه های تیر، مرداد و شهریور) با میزان حدود 182 و 01/0 مگاژول میلی متر بر هکتار.ساعت بوده است. بیش ترین مقادیر عامل فرسایندگی باران و رسوبدهی 15 روزه، در نیمه دوم دی و آذر به ترتیب حدود 104 مگاژول میلی متر بر هکتار.ساعت و 148241 تن رخ داده است. رسوبدهی و فرسایندگی باران ماهانه در این حوضه، هر یک دارای دو اوج هستند، که دو اوج رسوبدهی در ماه های آذر و فروردین و فرسایندگی باران در ماه های دی و فروردین اتفاق افتاده است.
    کلیدواژگان: بار معلق، تغییرات فصلی فرسایندگی، دبی اوج، سرخاب، میان یابی، EI30
  • فاطمه برزگری بنادکوکی، محمد تقی دستورانی، مهندس مجید شریفی، مهندس امید برزگری بنادکوکی صفحه 73
    لزوم توجه به مقوله رسوب معلق در برنامه های کلان و منطقه ای و عدم وجود پایگاه داده ای مناسب از این پدیده، باعث بروز مشکلات زیادی شده است. علاوه بر آن با وجود ایستگاه های متعدد رسوبسنجی متاسفانه نواقص آماری در داده های بسیاری از ایستگاه های کشور دیده می شود که کارایی پایگاه های داده ای در این خصوص را کاهش می دهد. انتظار می رود با پیشرفت جوامع و فشار شدیدتر بر منابع طبیعی و بالطبع افزایش سیلاب ها و رسوبات ناشی از آن ها، در آینده نزدیک، الزام بیشتری برای دست یابی به ارقام صحیح تر رسوب وجود داشته باشد. لذا در تحقیق حاضر سعی شده است دستگاه اندازه گیری گل آلودگی جریان رودخانه با کارکرد نوری تهیه و واسنجی آن در آزمایشگاه و شرایط طبیعی انجام گیرد، تا بدین وسیله امکان تهیه پایگاه داده ای مناسب تری از رسوب معلق برای آینده کشور و تصمیم گیران سطح کلان، فراهم شود. واسنجی آزمایشگاهی دستگاه در دو مرحله، شامل رسوبات غلیظ و رسوبات کم غلظت انجام شد. منحنی های واسنجی ترسیم شده برای این مراحل، بیان گر همبستگی بسیار خوب بین عدد نوری ثبت شده توسط دستگاه و غلظت رسوب معلق می باشد. مقدار آماره R2 برای رسوبات کم غلظت و رسوبات غلیظ به ترتیب برابر با 995/0 و 98/0 می باشد. آزمون صحرایی دستگاه مورد نظر نیز در رودخانه مهریز استان یزد انجام شد و نتایج بیان گر قابلیت مناسب دستگاه در اندازه گیری رسوب معلق می باشد.
    کلیدواژگان: اندازه گیری، رسوب معلق، جریان سیلابی، عبور نوری
  • مسعود گودرزی، بهارک معتمد وزیری، آقای محمدرضا میرحسینی صفحه 83
    حوزه آبخیز یک سیستم باز و پیچیده به شمار می رود و بسیاری از تحلیل ها و پیش بینی رفتار آتی آن مستلزم مدل سازی با روش های متفاوت آماری- ریاضی است. محدودیت منابع آب و توزیع نامتجانس آن در مناطق مختلف ایران سبب شده است که در مقایسه با بسیاری از کشورها، نسبت به پدیده تغییر اقلیم آسیپ پذیرتر باشد. از آن جا که در حوزه های آبخیز امکان اندازه گیری تمام کمیت های مورد نیاز برای بررسی عکس العمل حوزه امکان پذیر نمی باشد بنابراین انتخاب مدلی که بتواند در عین سادگی ساختار، با استفاده از حداقل اطلاعات ورودی، پیش بینی قابل قبولی از رواناب سطحی ارایه نماید، ضروری به نظر می رسد. یکی از این مدل ها، مدل بارش- رواناب IHACRES می باشد که در این پژوهش به ارزیابی عملکرد آن جهت شبیه سازی جریان رودخانه ای در حوزه آبخیز کن در طول دوره آماری پایه جهت بررسی تغییرات اقلیمی پرداخته شد و میزان خطای بین مقادیر جریان مشاهداتی و شبیه سازی شده بر اساس معیارهای عملکردی مانند ضریب ناش ساتکلیف، میانگین خطای مطلق، میانگین مربع خطا، ریشه مربع خطا، ضریب تعیین و همبستگی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که مدل توانایی شبیه سازی داده های جریان روزانه و ماهانه را با دقت قابل قبولی دارد. همچنین مقدار رواناب سه سناریو در سه دوره مورد بررسی در مقایسه با دوره پایه، تا 65/18- درصد تغییر یافته است.
    کلیدواژگان: بارش، رواناب، تغییراقلیم، حوزه آبخیز کن، شبیه سازی، مدل IHACRES
|
  • A.R. Vaezi, M. Abbasi, Kh. Hajimaleki Page 1
    Estimates of soil loss are important to issues of land and water management. Much of the soil loss information in erosion control is based on the use of the Revised Universal Soil Loss Equation (RUSLE). This study assessed use of RUSLE as a soil loss predictor on small drainage areas using sediment data. Toward this, twenty drainage areas covering the first order waterways were selected in the semi-arid Tahamchai Watershed, NW Zanjan, Iran. Sediment yield was measured using sediment volume deposited behind the check dam at the outlet of each drainage area for a 16-year study period (1995-2011). Soil erosion factors including rainfall erosivity, soil erodibility, slope, vegetation cover and conservation practices were determined for each drainage area. Soil loss was estimated using the RUSLE model integrated with RS and GIS techniques based on the maps of rainfall erosivity, soil erodibility, slope, cover crop, and conservation practices factors. Based on the results, mean annual estimated soil loss was 43.68 Mg ha-1 year-1 which was 6.58 times bigger than the mean annual sediment yield (8.67 Mg.ha-1.year-1) in the area. The model efficiency was -6.83, indicating the inability of the model to correctly predict net soil loss in the small drainage areas. The estimation error was directly related to overestimation of soil erosion factors in the area. It seems soil erodibility, slope and conservation factors to have the exaggerated estimates in the area on one hand, and some other variables such as slope shape and waterway characteristics to be also effective in controlling the soil loss in the area on the other hand. This study is an important step forward in conducting more accurate erosion evaluation of the drainage areas using the RUSLE.
    Keywords: Conservation practices factor, Model efficiency, Slope factor, Soil loss
  • M. Mohammadi, H. Malekinezhad, H. Afkhami Page 11
    The main requirement of regional frequency analysis is the homogeneity of the study area. The results of regional frequency analysis will be valid while the study area is homogeneous. Classifying an area into homogeneous regions causes more careful predicting of flood for different return periods at areas with no data or low-recorded length. Numerous methods are used for identifying of the Homogeneous Regions that the efficiency of these methods is dependent on identifying the effective basin variables and their weights. In this study, the canonical correlation analysis method using the pair canonical variables and its relations are able to determine the region of ungaged station. Based on the results, the regional homogeneity of ungaged station obtained by canonical correlation analysis method has more stations and the RMSE of flood estimation in ungauged sites is low in compare the Mahalanobis distance (MD) that it is caused increasing the length of the time record and the reliability in regional frequency analysis. As well as, the canonical correlation analysis method showed that there is an effective correlation between the watershed variables and flow variables and indicated the effectiveness of linear combination for area and p24 on flow variables. These variables can be used to model the flow variables in this area.
    Keywords: Regional Frequency Analysis, Canonical Correlation Analysis, Mahalanobis Distance
  • M. Aalipour Erdi, B. Malekmohammadi, H. R. Jafari Page 25
    Over exploitation of groundwater and exist of land subsidence evidences in Ardabil plain, demonstrate necessity of land subsidence risk zoning in this plain. The purpose of this study was to preparation land subsidence probability map and determines the high-risk areas with using fuzzy analytical hierarchy process (FAHP) model. Information layers including; geological formation, distance from the fault, rate of groundwater level decline, slope and thickness of alluvium were used as effective factors. The pairwise comparisons for criteria were done by using experts’ opinions. Obtained weights were assigned to each layer in the Geographic Information System (GIS) and land subsidence risks were calculated. The results show that this plain has 13 percent of very high risk, 20 percent of high risk, 45 percent of moderate risk, 16 percent of low risk and 6 percent of very low risk of land subsidence. Also, about 67.5 percent of the southern regions of area, due to excessive use of groundwater, have very high and high class of land subsidence risk. For verification of the results, field data of fractured pipe wells were used. The verification results show that almost 80 percent of model outputs (moderate to high risk) are consistent with field data.
    Keywords: Ground subsidence, Groundwater depletion, Fuzzy analytical hierarchy process (FAHP), Ardabil plain
  • Numerically Study of Flow and Scour Patterns Due to Series T-Shaped Spur Dikes
    M. Vaghefi, Y. Safarpoor, M. Akbari Page 35
    This paper addressed variations in scour and flow patterns around T-shaped spur dikes located at a 90 degree mild bend. Simulation of flow and scour patterns was conducted through 7 distinct modeling for a single and non-submerged spur dike and also with series spur dikes at distances of 2.5, 3.5, and 5 times the spur dike length from each other in non-submerged and submerged (25% submergence) modes using a numerical model. A comparison between the experimental and numerical results was carried out in non-submerged and single mode. Accommodation of experimental and numerical data was indicative of the efficiency of SSIIM numerical model in scour and flow pattern simulation in bend channels. The results of this study demonstrated that the dimensions and location of vortices, as well as the degree of scour, would change by varying the distance between the spur dikes, and spur dikes’ submergence ratio; hence, in a submerged mode, increasing the distance between the spur dikes would increase the degree of scour and the maximum sedimentation, while increasing spur submergence would decrease the maximum scour and sedimentation, and the maximum secondary flow strength occurring at the upstream end of the first spur dike would decrease by 34.55%. In addition, a 25% submergence of spur dikes would lead the maximum scour to occur at the distance from the third spur dike to the bend exit.
    Keywords: SSIIM Model, T-shaped Spur Dike, Series Spur Dikes, Scour, Submergence
  • R. Barzegar, A. Asghari Moghaddam, S. Soltani Page 47
    In recent decades, the water level of the Urmia Lake has decreased due to over utilization of surface and groundwater resources, prevention of surface water resources discharges to the Urmia Lake and also climate changes, which caused water and environmental crisis in the region. Therefore, modeling Lake level fluctuations is essential for its water resources planning and management. The aim of the study is to forecast the Urmia Lake water level fluctuations for one, three and seven days ahead using extreme learning machine (ELM). Also, the artificial neural network (ANN) and adaptive neuro fuzzy inference system (ANFIS) models used to compare the ability of ELM. For this purpose, the daily water level (Dec 1965- Nov 2012) of the lake was used. To develop the models, the current day and six days water level lags as the inputs used for forecasting the one [h(t)], three [h(t)] and seven [h(t)] days ahead water levels. The data sets were divided into two subsets training/validation (85%) and testing (15%) and after modeling, the performance of the models were evaluated based on coefficient of determination (R2), root mean square errors (RMSE) and Nash–Sutcliffe coefficient (NSC). The results showed that the ELM model for one-step-ahead water level modeling with R2 = 0.9995, RMSE = 0.0151 m and NSC = 0.9995 respectively, outperformed in comparison with ANN and ANFIS models. Also, it was observed that ELM models learned faster than the other models during model development trials whereas the ANFIS models had the highest computation time.
    Keywords: Urmia Lake, Water level, Extreme learning machine, Modeling
  • Z. Gerami, M. Arabkhedri, H. Asadi, R. Bayat Page 61
    One of the most important consequences of soil erosion is sedimentation. The detection and surveying the type and amount of sediment is important because of its effects on irrigation networks, environment, and reservoirs. This study was performed in order to investigate the suspended sediment changes under the influence of rainfall erosivity cycle in Sorkhab- Keshvar watershed in the Lorestan province. For estimating the suspended sediment, we used a combination of sediment rating curve of mean loads within discharge classes and average daily discharge data. Monthly and semi-monthly EI30-based erosivity indices were calculated in 13 rain gauging stations inside and around of the watershead. In the next stage, erosivity maps based on kriging interpolation were produced in order to calculate the average monthly and semi-monthly rain erosivities. After calculating monthly and semi-monthly sediment loads, their correlations with corresponding erosivities were investigated. The results show that the maximum and minimum of suspended sediment occured in Azar and Shahrivar (Iranian month equal to Nov. 22 to Dec. 21 and Agu. 23 to Sep. 22) with the values of 246216 and 1272 ton, respectively. Also, the maximum and minimum of rainfall erosivity occured in Dey (Iranian month equal to Dec. 22 to Jan. 20) and summer respectively with the values of 182 and 0.01 MJmm ha-1 h-1.The highest values of semi-monthly erosivity and sediment observed in second half of Dey and Azar (Iranian month equal to Dec. 22 to Jan. 20 and Nov. 22 to Dec. 21) with the values of 104 MJmm ha-1 h-1 and 148241 ton, respectively.Sediment and erosivity showed two peaks in the watershed, two peaks of sediment occured in Azar and Farvardin (Iranian month equal to Nov. 22 to Dec. 21 and Mar.21 to Apr. 20) and for the reosivity occurred in Dey and Farvardin (Iranian month equal to Dec. 22 to Jan. 20 and Mar.21 to Apr. 20).
    Keywords: EI30, Erosivity, Interpolation, Peak discharge, Season variation, Sorkhab, Suspended load
  • Massoud Goodarzi Dr, Baharak Motamed Vaziri Dr, Mohamadreza Mir Hoseini Mr Page 83
    Basins are an open meanwhile a complex system. Most of analysis and behaviour predictions are depend on modeling with different mathematical and statistical methods. Limitations of water resources along with uneven distribution of precipitations have caused, Iran to be very fragile to climate change. As it is not possible to gauge all basins, modeling is necessary. So a model should be selected which needs minimum input data and meanwhile can present a reasonable output. The most important output can be surface ruoff volumes. Among references,IHACRES was selected. Different assessing indexes were used such as NSE, R2, RMSE,MAE etc. these indexes show that based on reference period, IHACRES can simulate surface runoff relevantly and also it gives a better estimate in monthly scale compared to others such as annual one. Runoff were predicted for 2011-2030. It is concluded that surface runoff may change up – 18.65%.
    Keywords: Climate change, Downscaling, HadCM3, IHACRES, Kan basin, Runoff