فهرست مطالب

فلسفه تربیت - سال دوم شماره 1 (پیاپی 2، بهار و تابستان 1396)

نشریه فلسفه تربیت
سال دوم شماره 1 (پیاپی 2، بهار و تابستان 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/06/30
  • تعداد عناوین: 5
|
  • سمانه خلیلی*، خسرو باقری صفحه 5
    هدف این مقاله استخراج فلسفه تعلیم و تربیت ایران بر مبنای ویژگی های فرهنگی ایران باستان است. به این منظور، با در نظر داشتن تعریف تیلور از فرهنگ و تاکید بر چهار عنصر اثرساز شامل حکومت، شرایط اجتماعی، دین و آموزش و پرورش و با استفاده از روش های تحقیق تاریخی، تحلیل استعلایی و استنتاج به تحلیل و صورت بندی فلسفه تعلیم و تربیت ضمنی ایران باستان پرداخته شده است. یافته های پژوهش شامل هدف غایی تربیت، مفهوم اساسی تربیت، مبانی فلسفی (انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی) و اصول حاصل از آن می باشند. بررسییافته های پژوهش نشان می دهد که هدف غایی تعلیم و تربیت«دست یابی به خیر» است و در این راستا به ابعاد مختلف وجود انسان توجه می شود و این نکته، به ویژه در وجه فردی، از نقاط مثبت فلسفه ضمنی تربیت ایران باستان است. در بخش مربوط به انسان شناسی، نگاه جبری به انسان و توانایی هایش، همچنین عدم تحرک اجتماعی و تعلق به طبقه اجتماعی خاص، قابل انتقاد است. در حیطه معرفت شناسی، وابستگی معرفت به طبقات اجتماعی، عدم توجه به ارزش فی نفسه دانش و تسلط رویکردهای تقلیدی در برابر تعقلی از نقاط ضعف این فلسفه تربیتی است. در حیطه ارزش شناسی نیز نقاط قوت و ضعفی وجود دارند. در بعد اجتماعی پای بندی به ارزش های طبقاتی و عدم قدرت انتخاب در آن ها نقطه منفی به حساب می آید. اما در حیطه فردی و ارزش های فردی، پای بندی افراد و نقش خانواده در انتقال ارزش ها از نقاط مثبت به شمار می رود.
    کلیدواژگان: فرهنگ، ایران باستان، آموزش و پرورش، فلسفه ضمنی تعلیم و تربیت
  • محمود تلخابی * صفحه 29
    علوم شناختی با تبیین کارکردها و ظرفیت های شناختی ذهن و مغز، امکان-های جدیدی را برای کنش گران تربیت ایجاد کرده است. بدیهی است که کاربرد این آموزه ها در ابعاد مختلف تربیت متفاوت خواهد بود. از این رو، در این مقاله تاثیر یافته های علوم شناختی بر رویکرد تربیت دینی مورد بررسی قرار می گیرد. ازآنجاکه نظریه بازنمودی- رایانشی رویکرد غالب در علوم شناختی تلقی می شود، این نظریه مبنای فهم عملکرد ذهن قرار می گیرد. بر اساس این دیدگاه، پردازش شناختی دارای دو مولفه اساسی است: نخست این که ذهن در بازنمایی از شیوه های مختلفی استفاده می-کند و دوم این که تمام پردازش های شناختی دارای مولفه هیجانی است. از سوی دیگر، تجارب دینی نیز دارای ابعاد مختلفی است. بنابراین، این ایده مطرح است که هر یک از تجربه های دینی کدام یک از انواع بازنمایی را درگیر می سازد. بدین ترتیب، در رویکرد شناختی نسبت به تربیت دینی با یک الگوی سه وجهی مواجه هستیم که وجه اول آن، انواع بازنمایی ها، وجه دوم، انواع تجربه های دینی و وجه سوم، مولفه هیجانی است و تمامی فرایندهای ذهنی در چنین بستری روی می دهد. نتایج این مطالعه نشان می-دهد که اولا در فرایند تربیت امکان جدا ساختن تربیت دینی عقلانی و احساسی وجود ندارد؛ زیرا هیجان جزء جدایی ناپذیر شناخت است. دوم این که تربیت دینی اثربخش، متضمن درگیر ساختن تمام انواع بازنمایی است- البته در این مداخله لازم است نسبت های مفهومی بین انواع تجربه های دینی و انواع بازنمایی ها مورد توجه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: تربیت دینی، علوم شناختی، ذهن، شناخت
  • ادریس اسلامی* صفحه 71
    هدف این مقاله، شناسایی و تحلیل اهداف تربیت اخلاقی شخص گرا می باشد. برای نیل به این هدف، از روش بازسازی شده قیاس عملی فرانکنا استفاده شده است. مطالب در دو بخش عمده «هدف غایی» و «هدف میانی» تربیت اخلاقی شخص گرا ارائه شده اند. یافته های این مطالعه حاکی از آن است که هدف غایی تربیت اخلاقی شخص گرا، «شخص شدن» است. شخص شدن، بیان گر رشد و کمال متربی است. شخص شدن، پاسخی شخص گرا به بایدهای حیاتی متربی است. در واقع، حفظ حیات و کسب خوشبختی در گرو شخص شدن و نیل به حیات شخصی است. مفهوم شخص، دلالت و اشارت اخلاقی دارد. متربی که شخص می شود، حیات اخلاقی را در خود متجلی ساخته است. حیات اخلاقی شخص، مضمونی فضیلت محور دارد. بر این اساس، هرگاه متربی به مقام شامخ شخص دست پیدا کند، در واقع، فضیلت مند است و خود را به فضایل اخلاقی متخلق ساخته است. بر این اساس، هدف میانی تربیت اخلاقی شخص گرا، پرورش فضایل اخلاقی در متربیان است. این هدف، تربیت اخلاقی شخص گرا را در چارچوب رویکرد تربیت اخلاقی فضیلت قرار می دهد. با وجود این، به واسطه مبانی فلسفی شخص گرایی، تربیت اخلاقی شخص گرا، قرائت ویژه ای از تربیت اخلاقی فضیلت محور ارائه داده است. برخلاف سایر تقریرهای مربوط به تربیت اخلاقی فضیلت مدار، تربیت اخلاقی شخص گرا، قوانین و اصول اخلاقی را در چارچوب فضایل و ملکات اخلاقی قرار می دهد. علاوه بر این، در این رویکرد به نقش آزادی انتخاب در تربیت اخلاقی متربیان بسیار توجه شده است.
    کلیدواژگان: فلسفه شخص گرایی، تربیت اخلاقی، فضیلت مداری، هدف غایی تربیت، هدف میانی تربیت
  • مجتبی همتی فر همتی فر، طاهره جاویدی کلاته * صفحه 91
    شباهت مفهوم «طبیعت» در دیدگاه روسو با مفهوم «فطرت» در دیدگاه اسلامی، برخی را به یکی انگاشتن این دو سوق داده است. به نظر می آید میان این دو به رغم شباهت ها، تفاوت های جدی نیز وجود دارد. مقاله حاضر با بررسی تطبیقی مفهوم «طبیعت» در رساله «امیل» روسو با مفهوم «فطرت» در دیدگاه آیت الله شاه آبادی، بر آن است تا وجوه اشتراک و افتراق میان دو مفهوم مذکور را با استفاده از روش تحلیل مفهومی و با بهره از رویکرد تطبیقی تبیین نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد که روسو، در همه آثار خود، از جمله رساله «امیل»، بر سرشت مشترک انسانی تاکید دارد. او با روش تجربی، تاریخی و عقلی با اثبات پیشینی طبیعت انسانی، دو وجه حیوانی و فراحیوانی را مورد توجه قرار می دهد. با این همه، او با لحاظ انسان به عنوان جزئی از عالم طبیعت و به تبع رویکرد طبیعت گرایانه خود، جنبه حیوانی طبیعت مشترک را به طور پررنگ تری مورد تاکید قرار می دهد. او به ویژگی های طبیعت مشترک انسانی همچون «نیکی، قانون مندی و همگانی بودن، بالقوه بودن بخشی از گرایش ها و ادراک ها» توجه دارد و به نظم و ترتیب در فعلیت یافتن آن ها تاکید می نماید. از نظر روسو، اصل طبیعت امری غیراکتسابی است که البته به آموزش و پرورش توسط انسان های دیگر نیاز دارد؛ از این رو می توان ثابت بودن هسته طبیعت و تغییر بخش هایی از آن را پذیرفت که به «طبیعت ثانویه» منتهی می شود. از مقایسه تطبیقی مفهوم و ویژگی های طبیعت انسانی در دیدگاه روسو با آنچه آیت الله شاه آبادی با روش های عقلی، نقلی و تفسیری در باب فطرت به آن پرداخته است، چنین حاصل می شود که به رغم اشتراکات ظاهری، تا حد قابل تاملی معنای طبیعت روسویی در فطرت با دیدگاه وی فاصله دارد. البته با توجه به توسعه معنایی طبیعت انسان در نگاه روسو، بخش های مشترک و مشابهی را میان آن ها می توان یافت، اما در ویژگی هایی مهمی همچون «معصوم از خطا بودن، جهت گیری الهی و توحیدی داشتن و همچنین فراغت از تبدیل و تغییر» اختلافات جدی میان دیدگاه روسو و آیت الله شاه آبادی نمایان می گردد.
    کلیدواژگان: روسو، طبیعت و سرشت انسان، فطرت، آیت الله محمدعلی شاه آبادی
  • فاطمه وجدانی * صفحه 115
    ارائه مدل های موثرتر تربیت اخلاقی دغدغه بسیاری از اندیشمندان، نظریه پردازان و دست اندرکاران تربیت اخلاقی است. مدل تربیت اخلاقی تلفیقی بر اساس ایده خبرگی اخلاقی شکل گرفته است و ظرفیت های دو رویکرد عقل گرا و شهودگرا را برای تربیت اخلاقی به کار می گیرد. هدف این مقاله معرفی و تبیین ایده خبرگی اخلاقی و مدل تربیت اخلاقی تلفیقی و نقد آن است. روش انجام پژوهش، توصیفی- تحلیلی- انتقادی است. یافته ها نشان داد که اخلاق ورزی دارای چهار مولفه حساسیت اخلاقی، قضاوت اخلاقی، انگیزش اخلاقی و مهارت عملی است و خبرگی اخلاقی مستلزم رشد در هر چهار حیطه است. رشد در این چهار حیطه، تقویت توام ذهن شهودی و ذهن استدلالی را می طلبد که از طریق برنامه تربیت اخلاقی تلفیقی امکان پذیر است. در این مقاله، اصول برنامه تربیت اخلاقی تلفیقی و نیز برنامه گام به گام آن در مدرسه به تفصیل مطرح شده و سپس موردنقد قرارگرفته است.
    کلیدواژگان: خبرگی اخلاقی، مدل تربیت اخلاقی تلفیقی، ذهن شهودی، ذهن استدلالی
|
  • Khosrow Bagheri, Dr Samane Khalili * Page 5
    The purpose of this article is to extract the Iranian philosophy of education based on the cultural characteristics of the ancient Iran. To obtain this aim, we will consider Taylor’s definition of culture and his emphasis on four main elements including state, social conditions, religion and education. In terms of research methods, we will employ historical method, transcendental analysis, and practical deduction. The findings of this research are organized in terms of the final goal of education, the fundamental concept of education, the philosophical foundations (anthropology, epistemology, and axiology) and the principles derived from them. Accordingly, in the ancient Iran, the final goal of education was “attaining goodness” and in this regard, different dimensions of human existence were considered. This point, especially in the individual aspect is one of the strengths of implicit philosophy of ancient Iranian education. Concerning anthropology, there was a deterministic look to human and his abilities, as well as social immobility and belonging to a particular social class, characteristics that can be criticized. In epistemology, the dependence of knowledge on the social classes, the lack of attention to the value of knowledge itself and the domination of imitative approaches over rationalization are among the weaknesses of this educational philosophy. There are also strengths and weaknesses in its axiology. In the social dimension, the stability of class values and the lack of power of choice are negative points. On the other hand, in terms of individual values, the commitment of individuals and the role of the family in transferring values are considered to be positive points.
    Keywords: Culture, the ancient Iran, education, implicit philosophy of education