فهرست مطالب

نشریه پیام باستان شناس
پیاپی 18 (پاییز و زمستان 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/12/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • شهربانو سلیمانی، سجاد علی بیگی صفحه 1

    برخلاف کوهستان های زاگرس و البرز اطلاعات باستان شناختی و دانش کنونی از دوره پارینه-سنگی در فلات مرکزی ایران به جز موارد اندکی، محدود به کشف اتفاقی شماری محوطه باز و یکی دو پناهگاه صخره ای است. نگاهی به محوطه های شناخته شده در فلات مرکزی نشان می-دهد که اغلب این مدارک، مجموعه های سطحی از یافته های پراکنده اند و همچون اغلب محوطه های باز ایران احتمالا فاقد نهشته های باستان شناختی هستند؛ این وضعیت باعث شده تا اطلاعات ما تنها محدود به گونه شناسی و فن آوری ساخت مصنوعات پارینه سنگی این محوطه ها شود و از سایر جنبه های فرهنگی، معیشتی و زیست محیطی استقرارهای دوره پارینه سنگی در منطقه بی اطلاع بمانیم. از این رو شناسایی و کشف غار قلعه کرد با بقایای دوره پارینه سنگی میانی در منطقه کوهستانی جنوب غربی استان قزوین بسیار مهم و شایان توجه است. مطالعه مقدماتی دست افزارهای سنگی به دست آمده از بررسی این مکان نشان دهنده حضور فن آوری لوالوا و تولیدات موستری است. چاله های حفریات غیر مجاز درون غار نشان می دهد که بیش از دو و نیم متر رسوبات و بقایای عصر سنگ در دهانه ورودی غار نهشته شده که نشان از قابلیت بالای این مکان برای کاوش دارد. نوشتار حاضر گزارشی از بررسی و مطالعه یافته های سطحی این مکان است.

    کلیدواژگان: فلات مرکزی، دوره پارینه سنگی میانی، منطقه آوج قزوین، غار قلعه کرد، مصنوعات سنگی، موستری
  • علیرضا سرداری*، مهدیه دیوارگر صفحه 17

    مطالعه و تحلیل صنایع سنگی به دست آمده از کاوش ها و بررسی های باستان شناختی می تواند چشم انداز روشنی از چگونگی فعالیت های تولیدی و سازمان اجتماعی- اقتصادی جوامع باستانی را برای ما ارائه دهد. با این حال چنانچه، این مواد مربوط به مراکزی مهم و دوره هایی باشد که مراحل انتقالی فرهنگ های اواخر پیش از تاریخ را طی می کنند، این امکان را فراهم می سازد که با گونه شناسی و شناخت کارکرد شیوه های فن آوری مصنوعات سنگی، نقش چنین دست سازه-هایی را در ظهور و توسعه جنبه هایی از تخصص پذیری صنعتی، کوچ نشینی و مبادلات تجاری را تا حدودی تبیین نمود. در این راستا، مطالعه مصنوعات سنگی تپه مهرعلی در شمال اقلید در استان فارس که مشتمل بر بیش از 720 قطعه است، ما را در شناخت چنین اهدافی رهنمود ساخته است. صنعت ابزارسازی و تراش سنگ چخماق در تپه مهرعلی مبتنی بر تیغه، تراشه و ریزتیغه هایی است که همراه با شناسایی مقادیری از انواع سنگ مادر، نشان از توالی تراشی می دهد که در این محوطه تولید می شده و احتمالا به دیگر جوامع ساکن در منطقه در شمال فارس توزیع و ارائه خدمات می داده است.

    کلیدواژگان: صنایع سنگی، تپه مهرعلی، ابزار، سنگ چخماق، دوره باکون، دوره لپویی
  • امیر ساعدموچشی*، علی آذرشب، زهرا غفاری صفحه 37

    در این مقاله به معرفی تپه سرقلعه واقع در شهرستان سروآباد استان کردستان پرداخته شده و یافته-های سطحی حاصل از بررسی آن مورد بحث قرار گرفته است. این بررسی در راستای شناسایی منطقه در حین کاوش یکی از محوطه های داخل شهر سروآباد صورت گرفت. این تپه در بررسی های پیشین شناسایی و ثبت شده بود ودر این بررسی سعی شد داده های کامل و جامعی گردآوری شود. سفال های بدست آمده از آن نشانگر تعلق این تپه به دوران مس و سنگ جدید و دوره ایلخانی است. به نظر می رسد که بخش عظیمی از بقایای فرهنگی آن،مربوط به آثار دوره ی مس و سنگ بوده و یافته های دوره ایلخانی آن بسیار ضعیف و پراکنده است. آنچه یافته های این تپه را قابل توجه ساخته، بدست آمدن سفال اوروکی در استان کردستان است. بدست آمدن این سفال در تپه سرقلعه نشانگر اهمیت آن به لحاظ قرارگیری در مسیر ارتباطی آن با بین النهرین و نیز نفوذ بین النهرین به این منطقه در دوره اوروک است. براساس شواهد موجود، قرارگیری این محوطه در مسیر ارتباطی ایران و بین النهرین نقش زیادی را در توسعه تپه ایفا کرده است.

    کلیدواژگان: مس و سنگ جدید، سفال اوروک، تپه سرقلعه، سروآباد، استان کردستان
  • عمران گاراژیان، حسن فاضلی نشلی، محسن دانا * صفحه 49

    بررسی های باستان شناسی در شناسایی محوطه های باستانی و درک روابط درون یا برون منطقه ای بسیار مهم و کاربردی است. امابررسییک محوطه به تنهایی، برخلاف شیوه های سنتی رایج،معمولا داده های دقیق و قابل توجهی درباره آن محوطه در اختیار می گذارد.در این پژوهش محوطهبزرگپیش ازتاریخی تپه برج در نزدیکی نیشابور برای نمونه بردارینظام مندطبقه بندی شدهانتخاب شده است، آن هم در خراسان، سرزمینی که به ویژه از نظر باستان شناسی دوران پیش از تاریخ ناشناخته است. این امر مسلما خطرپذیری بالایی داشته و همان-گونه که در ادامه خواهد آمد، نتایج پژوهش را تحت تاثیر خود قرار داده است به طوری که باوجود حجم بالای سفال جمع آوری شده از سطح تپه، کمترین شباهت را با دوره های شناخته شده در باستان شناسی سرزمین های پیرامونی منطقه دارد. برای دسته بندی بهتر و درنتیجه مقایسه سفالی بهتر، علاوه بر طبقه بندی آنها براساس رنگ پوشش، نوع خمیرمایه، کیفیت پخت و... سفال ها گونه شناسی نیز شدند. بر این اساس بیست و پنج گونه سفالی تعریف شد. تاکید این نوشته بر گونه شناسی سفال های نمونه برداری از سطح تپه برج نیشابور و ارائه چشم اندازی برای فعالیت های آینده در این محوطه مهم پیش ازتاریخی خراسان است.

    کلیدواژگان: نمونه برداری نظام مند طبقه بندی شده، تپه برج، خراسان، گونه شناسی، طبقه بندی
  • نصیر اسکندری * صفحه 69

    حوزه فرهنگی هلیل رود در جنوب شرق ایران از مهم ترین و در عین حال یکی از مناطق کم تر شناخته شده در باستان شناسی خاور نزدیک به شمار می رود. در پی کاوش های غیرمجاز در حوضه هلیل در اوایل دهه هشتاد خورشیدی، توجه باستان شناسان به این منطقه جلب شد و در پی آن شش فصل کاوش علمی در محوطه های کنارصندل جیرفت صورت گرفت. این نوشتار بر آن است تا بر اساس مقایسه مواد فرهنگی بدست آمده از دو محوطه شاخص کاوش شده در حوزه فرهنگی هلیل رود، یعنی تپه کنارصندل جنوبی و تپه یحیی، با داده های فرهنگی حاصل از کاوش محوطه کنارصندل شمالی به ارزیابی گاهنگاری تپه کنارصندل شمالی جیرفت و سازه بزرگ خشتی پله-ای روی آن بپردازد. در این راستا و بر پایه شواهد و مدارک باستان شناختی موجود، تپه کنارصندل شمالی در افق IVA تپه یحیی برابر با اوایل هزاره دوم پ.م. جای داده شد و همچنین تاریخ نیمه اول هزاره اول پ.م. برای سازه خشتی پله ای کنارصندل شمالی پیشنهاد گردید.

    کلیدواژگان: جیرفت، کنارصندل، تپه یحیی، گاهنگاری، سازه پله ای
  • محمدحسین عزیزی خرانقی، رضا ناصری صفحه 77

    کاوش های آموزشی پژوهشی گروه باستان شناسی دانشگاه تهران در پاییز 1388 در تپه سگزآباد با هدف مطالعه لایه ها و توالی فرهنگی بخش جنوبی این محوطه، صورت پذیرفت. در این فصل دو ترانشه 7 و 8 به منظور دست یابی به هدف تعیین شده، مورد کاوش قرار گرفت. متاسفانهلایه های فرهنگی تپه سگزآباد به دلیل حفاری های غیر مجاز گسترده به شدت مضطرب شده است، ولی به نظر می رسد بخش های جنوبی محوطه کمتر مورد تعرض قرار گرفته و لایه های فرهنگی در این بخش مخصوصا در ترانشه 7 توالی منطقی و منظمی دارند. در این ترانشه شواهدی از دوره های مفرغ جدید، عصر آهن و دوره تاریخیشناسایی شد ولی به دلیل کوچک بودن ابعاد ترانشه ها (2 × 2 متر)، تیم کاوش موفق به شناساییمعماری مشخصی نشد، ولی سفال های بدست آمده از این کاوش امکان ارائه گاهنگاری نسبی این بخش را میسر می سازد. ضخامت لایه های فرهنگی در این بخش، مخصوصا در ترانشه 7 نشان دهنده وسعت زیاد این محوطه است که لزوم انجام تعیین حریم بر مبنای گمانه زنی را ایجاب می کند. این نوشتاربر گونه شناسی، طبقه بندی، معرفی و مقایسه انواع سفال های بدست آمده از این دو ترانشه و لایه نگاری و ارائه گاهنگاری نسبی تاکید دارد.

    کلیدواژگان: دشت قزوین، سگزآباد، لایه نگاری، گاهنگاری نسبی، عصر آهن، دوره مفرغ جدید
  • امیرصادق نقشینه * صفحه 97

    فنجان ها و ساغرها دو گروه از ظروف سفالی عصر آهن ایران هستند. از نظر شکل کلی و کاربرد مشابهت های زیادی میان آنها وجود دارد، بطوریکه می توان آنها را با یکدیگر در یک گروه واحد قرار داد. تفاوت مهم آنها در ارتفاع ظروف است؛ چنانکه فنجان هامعمولاکوتاه تراز ساغرها هستند. این ظروف شاخص عصر آهن Iو II هستند واغلب از گورستان های این دوره به دست آمده اند. پراکندگی جغرافیایی آنها گسترده است و در شمال غرب، دامنه های شمالی و جنوبی البرز، مرکز فلات و زاگرس مرکزی دیده می شود. در مکان های باستانی عصر آهن این مناطق مجموعا تعداد 344 نمونه از این فنجان هاکشف و منتشر شده است. این پژوهش قصد دارد گونه-شناسی جدیدی از این ظروف ارائه کند و پراکندگی جغرافیایی آنها را مورد مطالعه قرار دهد. معیار اصلی در این گونه شناسی شکل ظروف است. برای این منظور شکل کلی ظروف به چهار قسمت تقسیم می شود و بر اساس تنوع و ترکیب این چهار قسمت با یکدیگر، گونه هایی تعریف می شوند. پراکندگی جغرافیایی این گونه هادر مناطق مختلف مورد بحث، یکسان و همگون نیست. بطوریکه برخی گونه ها در همه مناطق دیده نمی شوند و برخی گونه ها فقط در برخی مناطق متداول بوده اند. این وضعیت می تواند نشانگر وجود نماد و گرایش های محلی و بومی در تولید این ظروف باشد.

    کلیدواژگان: عصر آهن، گونه شناسی، سفال، فنجان، ساغر
  • مریم دارا * صفحه 125

    آتش نزد مردم باستان محترم بود ولی این پدیده نزد اورارتو ها کم تر بررسی شده است. معمولا اقوام باستانی خدایی با خویشکاری آتش را می پرستیدند، ولی نزد اورارتوها این گونه نیست. این موضوع عجیب به نظر می رسد، چون اورارتوها در محیطی سردسیر می زیستند و آتش می بایستی نزد آنان از اهمیت خاصی برخوردار بوده باشد. در متون سلطنتی اورارتویی اشاره مستقیمی به اهمیت آتش یا وجود خدایی با خویشکاری ویژه آتش به دست نیامده است، ولی با کمی تامل بر تعدادی از آثار اورارتویی می توان رد پای خویشکاری خدای آتش را در مهم ترین خدای اورارتوها، خالدی، مشاهده کرد. هدف مقاله حاضر این است که با بررسی شواهد، از جمله نقش خالدی بر سپری از محوطه باستانی انزاف و آتش دان های معبد آیانیس نشان دهد که آتشی ویژه خالدی روشن می شد و می توان آن را «آتش پیروزی» خواند و خالدی را نیز می توان «خدای آتش» دانست. آتش خالدی همه مشخصات «آتش پیروزی» را اعم از «همیشه سوزی» و «ارتباط با خدای پیروزی» و «روشن نگه داشته شدن آن در معابد» و احتمالا «اهدای پیشکشی» دارد.

    کلیدواژگان: آتش پیروزی، آتشدان آیانیس، انزاف علیا، اورارتو ها، خالدی، خدای آتش
|
  • Shahrbanoo Soleymani *, Sajjad Alibaigi Page 1

    Cups and goblets are two groups of Iron Age pottery in Iran. There are many parallels in shape and usage between the two, thus they can be fixed in a single group. The important difference between them is their height, so that the cups are usually shorter than the goblets. These wares are indicator of Iron Age I and II, and often found in the cemeteries of this age. Their geographical distribution is vast, and they observed in northwest, north and south slope of Alborz Mountains, central plateau and central Zagros. A total of 344 samples of these cups and goblets have been excavated and published from Iron Age sites in these regions. This research aims to propose a new typology for the wares and to study their geographical distribution. The main criterion in this typology is the shape of the ware. For this purpose, the complete shape of the ware is divided in four sections, and based on variation and combination of the four sections, some types are defined. Geographical distribution of the types in the different regions is not uniform and harmonious, rather some types are found in all regions and some others are common in some regions. This situation can indicate presence of local tendency in production of the ware.

    Keywords: Iron Age, Typology, Pottery, Cup, Goblet
  • Alireza Sardari *, Mahdieh Divargar Page 17

    The Lithic Analysis of archaeological investigations can provide some information related to productive activities and socio-economic organizations of ancient societies. Nevertheless, if the materials would be connected to important centers and also periods of transitional phases of Late Prehistoric cultures, with the study of their typology, functions and technologies of stone tools, may characterize the role of the artifacts in the formation and development of some aspects of craft specializations, Nomadism and exchanges. As a result, the study of stone tools on the ancient site of Tappeh Mehr Ali in the Northern Fars province about 720 samples is appropriate to access the aims. The lithic industry and Chaîne Opěratoire of Tappeh Mehr Ali is based on the blade, flake, bladelet and some amounts of cores that indicated the production in the site and possibly distributed them to other societies of Northern Fars.

    Keywords: stone tools, Tappeh Mehr Ali, Lithic, Flint, Bakun Period, Lapui Period
  • Amir Saed Mucheshi *, Ali Azarshab, Zahra Ghaffari Page 37

    In the present paper, Tepe Sarghal’eh and its surface fingings have been studied. This survey coincided with excavation of one of the sites in the region. The site had previously been identified. In this review we have tried to gather complete data. The discovered potsherds show this mound just belongs to late Chalcolithic period and Il-Khanid (Mongol) dynasty. What makes this mound a remarkable one is the existence of first Uruk pottery samples in Kurdistan province. In other words, finding such potsherds in Sarghal’eh Tepe indicates the importance of this site – as it is located on the route to Mesopotamia – and the influence of Mesopotamia on this area, selecting appropriate places as well as the site size. 

    Keywords: Late Chalcolithic, Uruk Pottery, Sarghal’eh Tepe, Sarv Abad, Kurdistan Province
  • Mohsen Dana *, Omran Garazhian, Hassan Fazeli Nashli Page 49

    Regional archaeological survey involves identifying archaeological traces and sites that can provide a good picture about inter and extra cultural relationships in the region. However, systematic sampling involves dividing the survey area into a sampling frame that gives us details data and information from the sit. Since the Khorāsān area is poorly studied in the prehistoric period, we chose Tappeh Borj which is located near Nishapur for stratified systematic sampling in order to get better understanding about cultural and archaeological characteristics on the site and the region. In the following we will mention the results of typology and classification of archaeological findings. Based on the archaeological evidence, we would argue that there was a local culture in the site because there is no significant correlation with neighboring areas.

    Keywords: Stratified Systematic Sampling, Tappeh Borj, Khorāsān, Typology, Stratification
  • Nasir Eskandari * Page 69

    This paper presents a reassessment of the chronology of Konar Sandal North- one of the largest excavated sites of Jiroft plain in Halil Valley- based on comparative analysis of the materials of KSN with two of the excavated sites of Halil Basin, Konar Sandal South and Tepe Yahya. The Halil Rud Archaeological Project (2002-2008) showed that the site consists two different settlements, lower occupational settlement and upper Ziggurat type monumental mud-brick platform. It has been argued that KSN is not contemporary with 3rd millennium urban center of KSS and proposed that the lower settlement of KSN cab be dated back to early 2nd millennium BC and superimposed platforms can be assigned to first half of 1st millennium, sometime between 9th -7th Centuries BC. 

    Keywords: South East Iran, Halil Rud Basin, Konar Sandal North, Chronology, mud-brick platform
  • Mohammad Hossein Azizi Kharanaghi *, Reza Naseri Page 77

    Trying excavation of department of Archaeology of university of Tehran in Qazvin plain at Tape Sagzabad carried out in autumn 2009 and two small Trenches (7&8) with stratigraphic aims at south part of the site were excavated. Unfortunately, cultural layers of Tape Sagzabad have been badly damaged, due to illegal excavation, but the south part of the site seemed to be safer from the destruction. The cultural layers of this part especially in Trench 7 presented logical and regularly cultural sequence. In this Trench the evidence of historical period, Iron Age and late Bronze Age was found, but because of the small excavated area of excavation (just 2×2 m. dimension) we could not find any structure. However, the pottery evidence of the Trenches provided the possible offers of relative chronology of this part of the site. The thickness of the cultural layers of this part, especially in Tranche 7, presents a large extent of the site in the south part showing the necessity of determination excavation for the Tape Sagzabad. This paper focused on typology, classification, presentation and comparison of the different kinds of the potteries comming from of those two stratigraphic Trenches and we will try to present the relative chronology of south part of Tape Sagzabad. 

    Keywords: Qazvin plain, Tape Sagzabad, stratigraphy, relative chronology, Iron Age, Late Bronze Age
  • Amir Sadegh Naghshineh * Page 97

    Cups and goblets are two groups of Iron Age pottery in Iran. There are many parallels in shape and usage between the two, thus they can be fixed in a single group. The important difference between them is their height, so that the cups are usually shorter than the goblets. These wares are indicator of Iron Age I and II, and often found in the cemeteries of this age. Their geographical distribution is vast, and they observed in northwest, north and south slope of Alborz Mountains, central plateau and central Zagros. A total of 344 samples of these cups and goblets have been excavated and published from Iron Age sites in these regions. This research aims to propose a new typology for the wares and to study their geographical distribution. The main criterion in this typology is the shape of the ware. For this purpose, the complete shape of the ware is divided in four sections, and based on variation and combination of the four sections, some types are defined. Geographical distribution of the types in the different regions is not uniform and harmonious, rather some types are found in all regions and some others are common in some regions. This situation can indicate presence of local tendency in production of the ware.

    Keywords: Iron Age, Typology, Pottery, Cup, Goblet
  • Maryam Dara * Page 125

    Fire was treated respectfully in antiquity but a few studies have been accomplished in this regard in the case of Urartians. Usually there was a deity with the function of “Fire Deity” among ancient people, but this is not the case for Urartians. This is strange, as Urartians lived in a cold environment and therefore one can safely assume that fire must have had significant importance for them. There is no explicit reference regarding the importance of fire or a specific Fire Deity in Urartian royal inscriptions, but it is possible to trace the function of the Fire Deity in Urartian works with respect to the most important Urartian god Ḫaldi. This paper is an attempt to study some pieces of evidence, such as a depiction of Ḫaldi on a shield from the archaeological site Anzaf and fireplaces at the site of Ayanis to show that a fire was lit for Ḫaldi and this could be called “Triumph Fire”. Also Ḫaldi, himself, may have been the Fire Deity. His fire had the characteristics of the Triumph Fire such as ever-burning, relation with Triumph God, burning in temples and possibly even in requiring sacrifice and offerings.

    Keywords: Ayanis fireplaces, Ḫaldi, Urartians, Fire Deity, Triumph Fire, Upper Anzaf