فهرست مطالب

حکمت اسلامی - پیاپی 15 (زمستان 1396)

فصلنامه حکمت اسلامی
پیاپی 15 (زمستان 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/12/21
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مقاله پژوهشی
  • حسن رضایی * صفحات 9-31
    در سراسر آثار فلسفی و غیرفلسفی ملاصدرا، انواع و اقسام گزاره ها وجود دارد. گزاره های عقلی از انواع و اقسامش، گزاره های علمی، گزاره های نقلی و گزاره های شهودی. دراین‏میان، ملاصدرا از قضایای نقلی و شهودی فراوان بهره برده است. این امر و سابقه نداشتن چنین روالی در بین فلاسفه -و به‏ویژه در متون فلسفی، سبب ایجاد اختلاف نظر بر سر تعیین جایگاه این دو منبع معرفتی در نظام حکمت متعالیه و نیز نقش آنها در این نظام، بر فرض فلسفی و نظام مند بودن آن میان اندیشمندان اسلامی و صدراپژوهان شده است. در یک بررسی، دست‏کم نه نظریه دراین‏باره ارائه شده است که گرچه برخی از آنها مانند دیدگاهی که روش فلسفی ملاصدرا را تلفیق اندیشه ها و ایجاد سامان نوین فلسفی برای هماهنگی بیشتر با آموزه های دینی معرفی می کند تا حدودی می تواند مورد قبول واقع شود، ولی هرکدام از جهاتی نقص دارد و با ایرادهایی روبه‏روست. دیدگاه مختار این نوشتار آن است که صدرالمتالهین از گزاره های نقلی قطعی و شهود معصوم:، به عنوان حد وسط یکی از مبادی برهان فلسفی و از جمله مبادی یقینی بهره برده است.
    کلیدواژگان: دلیل نقلی، دلیل عقلی، شهود، وحی، حکمت متعالیه، برهان
  • راحله درزی *، حمیدرضا ایت اللهی، محمد سعیدی مهر صفحات 33-57
    ملاصدرا نفس انسان را مصداق همه انواع فاعلی می داند؛ اما به عوامل موثر بر فاعلیت نفس اشاره نکرده است. نفس در ظهور این فاعلیت ها تحت تاثیر عواملی از جمله مزاج، خلقیات و کیفیات نفسانی است. مزاج امری مباین با نفس است و کیفیات نفسانی، از جمله علم و اراده و قدرت، همان مبادی افعال هستند و خلقیات هم همان کیفیات نفسانی راسخ و ثابت‏شده در نفس به شمار می‏آیند. هریک از این عوامل بر هرکدام از انواع فاعلی تاثیر خاصی دارد. بررسی چگونگی تاثیر و تاثر این عوامل بر فاعلیت نفس و اینکه آیا نفس هم بر این عوامل تاثیری دارد و اینکه آیا انسان می تواند به طور ارادی این تاثیرات را بر نفس خود کنترل کند و از این کار چه فوایدی عایدش می شود، در این مقاله روشن خواهد شد. بررسی این عوامل راهکارهای مفیدی در امر تعلیم و تربیت نفس در پیش روی انسان باز می کند.
    کلیدواژگان: مزاج، خلقیات، کیفیات نفسانی، فاعلیت نفس، حکمت متعالیه، ملاصدرا
  • روح الله فروغی * صفحات 59-75
    یکی از مشهورترین براهینی که بر وجود خداوند اقامه شده، برهان مرحوم شیخ محمدحسین غروی اصفهانی است. این برهان مورد توجه صاحب‏نظران پس از ایشان قرار گرفته و درباره آن گفت‏وگو شده است. برخی آن را برهانی تام شمرده و در اثبات وجود خداوند موفق دانسته اند و برخی دیگر با نقد آن، برهان مذکور را در اثبات وجود خداوند ناتمام شمرده و به نقد آن پرداخته اند. در این برهان با استفاده از طبیعت واجب الوجود، وجود خداوند اثبات شده است و این مسئله سبب اختلاف درباره مفهوم‏محور بودن یا نبودن این برهان گردیده است. برخی این برهان را مصداق برهان وجودی یا مفهوم‏محور دانسته اند که از راه مفهوم واجب الوجود، به اثبات مصداق آن می پردازد و برخی صاحب‏نظران دیگر، آن را برهانی وجودی ندانسته، نقش محوری مفهوم را در این برهان انکار می کنند و برهان ایشان را برهانی وجودی نمی دانند، بلکه بر این عقیده اند که ایشان از طبیعت واجب الوجود کمک گرفته که اقتضای چنین طبیعتی وجوب وجود است. صاحبان هر دو دیدگاه تقریر خود را از برهان محقق اصفهانی ارائه می‏کنند و با تمسک به عبارات ایشان، درصدد ترجیح تفسیر خویش هستند. در این نوشتار سعی شده تقریرهای مختلف برهان محقق اصفهانی و ادله هریک از طرفین بر وجودی یا ناوجودی بودن برهان مذکور، نقل و ارزیابی گردد که حاصل آن، ناتمامی ادله وجودی بودن برهان محقق اصفهانی و اثبات غیروجودی بودن این برهان است. در پایان به اشکالات تقریر غیروجودی بودن برهان مذکور در کتاب براهین صدیقین پاسخ داده شده است؛ بنابراین، می توان این برهان را یکی از موفق ترین براهین بر اثبات خداوند دانست
    کلیدواژگان: مفهوم وجود، برهان وجودی، حقیقت واجب الوجود، محکی بالذات، برهان صدیقین
  • احمد حیدرپور*، غلامرضا فیاضی صفحات 77-101
    مسئله ناسازگاری ابتدایی لازمه قاعده «الواحد»، یعنی وحدت معلول واجب تعالی با ظاهر متون دینی که همه موجودات را مخلوق خداوند متعال معرفی می کند، فیلسوفان اسلامی را برآن داشت تا برای حل این مشکل، نظریه وساطت عقول عشره را در خلق مطرح کنند. اما باطل شدن هیئت بطلمیوسی، یعنی مبنای اثبات ده گانه بودن عقول در قرون بعدی از یک سو و عدم ارائه توجیهی متقن برای چگونگی راه یافتن کثرت به عقل اول از سوی فیلسوفان از سوی دیگر، صحت این نظریه را با تردید مواجه می کند. به همین دلیل به نظر می رسد صدرالمتالهین در نظر نهایی خود برای توجیه صدور کثیر از واجب تعالی، قاعده دیگری مطرح می کند که کاملا با جریان قاعده «الواحد» در افعال واجب تعالی مخالف است. به‏راحتی می توان حدس زد جز آنچه گذشت، دو امر دلیل انصراف او از جریان قاعده «الواحد» درباره واجب تعالی بوده است: نخست دلالت قوی متون دینی بر تاثیر بی‏واسطه واجب تعالی در عالم، و دوم عدم تمامیت دلایل جریان این قاعده در واجب تعالی. ویژگی این نوشتار جز ارائه نظریه نهایی صدرالمتالهین در این مسئله، نگاه انتقادی به دلایل این قاعده و تنظیم صورت منطقی دلایل است.
    کلیدواژگان: قاعده الواحد، فاعل قریب، خلق با واسطه، اصل سنخیت، صدور
  • معصومه سادات سالک * صفحات 103-122
    از دیدگاه حکمت متعالیه، تناسخ به معنای انتقال روح به بدن دیگر، محال است. از طرفی، به نظر می رسد در احیای موتی نوعی انتقال روح به بدن مادی مطرح باشد. این احتمال در ابدانی که قبلا متلاشی شده و استخوان‏های آنها نیز پوسیده است، با قوت بیشتری مطرح است؛ زیرا بدن بازسازی‏شده در حیات دوباره این افراد، متفاوت از بدن حیات قبلی آنهاست و با تعلق گرفتن روح به این ابدان، ظاهرا تعریف خاص ملاصدرا از تناسخ، مصداق خارجی می یابد. این امر در فضای حکمت متعالیه که موکدا بر ابطال تناسخ پافشاری می شود، موقعیت مطلوبی ندارد؛ به‏خصوص که ملاصدرا برای ابطال تناسخ از مبانی فلسفی و علم‏النفسی خود بهره می‏برد و با تبیین خاص خود از رابطه نفس و بدن، راه را بر امکان تناسخ می بندد. درصورتی که تناسخ با تعریف یادشده حتی در یک مورد مصداق عینی یابد، مبانی حکمت متعالیه در بحث تناسخ با چالش جدی مواجه می شود. تحقیق حاضر با این پیش‏فرض که شخصیتی مانند ملاصدرا به اشکال اطلاق تناسخ بر احیای موتی توجه داشته است، می کوشد با طرح احتمالات مختلف، تبیینی منطبق با دیدگاه صدرایی از فرایند یادشده ارائه دهد. حیث فاعلی نفس و مشارکت نفس در جمع آوری و ایجاد اجزای بدن می تواند به عنوان یکی از راهکارهای بحث احیای موتی مطرح باشد؛ این تبیین با برخی مبانی و دیدگاه های ملاصدرا، به‏ویژه اصالت وجود، وحدت جمعی نفس و نقش ایجادی نفس در بحث معاد جسمانی پشتیبانی می شود.
    کلیدواژگان: احياي موتي، زنده شدن مردگان، ملاصدرا، رجعت، تناسخ
  • حسین شایسته*، عبدالحسین خسروپناه صفحات 123-149
    محتوای موسیقی از آن جهت که صرفا بیانگر عواطف و احساسات انسانی است، چیزی بیش از یک احساس عاطفی در نفس مخاطب به وجود نمی‏آورد. بنابراین، واقعیتی که موسیقی ما را با آن مواجه می کند، همان انفعال عاطفی است؛ نه چیزی بیش و نه چیزی کمتر. ازآنجاکه این قسم مدرکات، در شمار مدرکات حضوری نفس انسانی است، متصف به کذب نمی‏شود؛ اما ازآنجاکه بر مبنای هستی شناختی حکمت متعالیه، تشکیک مراتب بر همه مراتب وجود حکم‏فرماست، می توان به تناسب تکامل‏یافتگی هر نفس، محتوای موسیقی منبعث از آن نفس را، متصف به وصف «عالی» و «دانی» دانست. ازاین رو، هرچه میزان اتصاف نفس به اوصاف امکانی و حدود ماهوی کمتر باشد، انفعالات ایجادشده در آن نیز عالی‏تر خواهد بود.
    این مقاله درصدد است که «ملاک شناخت» و «معیار شناخت» را در محتوای موسیقی بر مبنای معرفت شناختی حکمت متعالیه مورد بررسی و تفصیل قرار دهد.
    کلیدواژگان: محتوای موسیقی، معرفت شناختی حکمت متعالیه، ملاک شناخت، معیار شناخت
  • مهدی منصوری * صفحات 151-176
    در ارتباط صفات با ذات الهی، دیدگاه های گوناگونی از سوی مسلمانان مطرح شده است؛ از جمله آنها، نظریه ای است موسوم به عینیت صفات با ذات الهی که برگرفته از روایات اهل بیت: است. در بیان عینیت صفات با ذات الهی، نظریات مختلفی وجود دارد که به نظر می رسد آنچه صدرالمتالهین - در مجموع کتب خود با توجه به مبانی فلسفی موجود در حکمت متعالیه - به آن رسیده است، بهترین دیدگاه در میان دیدگاه هاست. صدرالمتالهین در تبیین مبانی نظریه عینیت صفات با ذات، بعضی از مبانی را که موجب این تبیین شده است، اصلا مطرح نکرده است و به بعضی از مبانی به طور جسته و گریخته ذیل مباحثی دیگر و گاهی ذیل مبحث عینیت اشاره کرده است و در تبیین معنای عینیت هم به طور منظم، مراحل معنایی با توجه به مبانی مورد بحث قرار نگرفته است. ازاین رو، در این مقاله به دنبال این هستیم که تبیین صدرالمتالهین را در عینیت صفات با ذات الهی، سازوار روشن سازیم. براین‏اساس، ابتدا مبانی ملاصدرا را که به چنین دیدگاهی در این زمینه انجامیده است، مطرح می کنیم و سپس به مراحل معنایی عینیت صفات با ذات الهی می پردازیم که عبارت‏اند از: تغایر مفهومی صفات با یکدیگر و با ذات، یکی بودن مصداق صفات و ذات، اندماجی بودن صفات، تساوق در حیثیت صدق، و صفات متناسب با ذات حق، و در خلال بیان مراحل معنایی، در اثبات مطابقت چنین تفسیری با روایات معصومان:، به تطبیق با روایات می پردازیم.
    کلیدواژگان: صفات، ذات الهی، عینیت، اندماجی، تساوق، تغایر مفهومی، وحدت مصداقی
  • محمد جواد رودگر * صفحات 177-202
    اخلاق عرفانی، اخلاقی است که با رویکردی سلوکی - عرفانی شکل و شاکله یافته و در طول قرون متمادی به وسیله عارفان تحقق پیدا کرده و ترویج شده است. اخلاق عرفانی بر سیر و سلوک و کشف و شهود ابتنا یافته که اخلاق قبل از وصول، حین وصول و بعد از وصول را با مراتب وجودی از تخلیه تا فنای شهودی دربرمی‏گیرد. این اخلاقی است که به مقیاس گسترده ای از کتاب و سنت بهره جسته است. پرسش اصلی نوشتار حاضر عبارت است از اینکه: ماهیت و مولفه های اخلاق عرفانی چیست؟ فرضیه ای که درصدد اثبات آن برآمدیم این است که: اخلاق عرفانی دارای ماهیتی سلوکی - شهودی است که بر اساس منظومه و مدلی برساخته از مبانی هستی شناختی، روش شناختی، انسان شناختی و غایت شناختی کاملا عرفانی تحقق پذیر می باشد. اخلاق عرفانی، اخلاقی است که از هندسه معرفتی - معنویتی باطنی برخوردار بوده و دارای مولفه هایی چون توحیدی، حبی، شدن و شهود، اجتماعی - سیاسی بودن است. آنچه مکتوب پیش رو با روش نقلی - عقلی و عرفانی (روش ترکیبی) عهده‏دار آن است، پاسخ به پرسش یادشده در قالب مقدمه و آن‏گاه تبیین ماهیت و مولفه های برشمرده‏شده می باشد.
    کلیدواژگان: اخلاق، عرفان، اخلاق عرفاني، توحيد، عشق، شهود، جامعه، ماهيت و مولفه
|
  • Hasan Rezaei * Pages 9-31
    Mulla Sadra's works – whether philosophic or non-philosophic – contain varied propositions – rational, scientific, revelation-based and intuitive. He has however, made abundant use of revealed and intuitive propositions. This has raised controversy among Muslim scholars on the place of these two epistemic sources in transcendental theosophy and their role in this philosophical system. Study shows there are some nine theories in this regard. Though some theories like the one that indicates that transcendental theosophy is a combination of different theories in line with religious doctrines are somewhat acceptable others suffer from certain flaws. This article supports the view that in his transcendental theosophy, Mulla Sadra makes use of definite revealed and intuitive propositions as a middle term in philosophical arguments
    Keywords: revealed argument, rational argument, intuition, revelation, transcendental theosophy, demonstration
  • Raheleh Darzi *, Hamidreza Ayatallahy, Muhammad Saadi Mehr Pages 33-57
    Though Mulla Sadra believes that soul plays all causes he falls short of mentioning the factors influential on the causality of soul. To play a cause, the soul is under the influence of certain factors including temper, character and psychological traits. Temper is something different from soul; psychological traits which consist of knowledge, free will and power are the origins of actions and character is the psychological traits deeply rooted in the soul. Each factor has its own bearing on the causality of soul. This article aims to study how these factors influence the soul and whether or not the soul can influence back these factors if it intends to do so. Such studies can lead to new results in matters like education.
    Keywords: temper, character, psychological traits, causality of soul, transcendental theosophy, Mulla Sadra
  • Roohollah Forooghi * Pages 59-75
    As one of the most famous argument for the existence of God, late Sheikh Muhammad Husain's argument has been focused on by the scholars who emerged after him. Some have dealt with it as a perfect argument for the existence of God whereas others have considered it as an imperfect one insufficient to prove the existence of God. This argument proves the existence of God through invoking the nature of the necessary being – a thing that has raised controversy about it as to whether or not it is concept-centered. Terming it as concept-centered, some scholars have pointed out that this argument aims to prove the existence of God by relying on the concept of necessary being. Others have regarded it as non-ontological denying the centrality of the role of the necessary being in this argument. Each group presents its own arguments for the choice it makes. This article aims to relate and evaluate the reasons whether or not this argument is ontological. The evaluation shows that the reasons presented are not sufficient to show it is ontological. Answering the objections against non-ontological formulation, it indicates that the argument is among the most successful ones.
    Keywords: concept of being, ontological argument, nature of necessary being, mahki be al-dat (primarily revealed), argument of the truthful ones
  • Maasume Salik * Pages 103-122
    According to transcendental theosophy metempsychosis (transfer of a soul from one body to another) is not possible. It seems that metempsychosis implies the transfer of one soul from one physical body to another, especially when the physical body decays and its bones are rotten; for the reconstructed body is different from the previous one. When the soul joins its new body Mulla Sadra's definition of metempsychosis gets substantiated. However, metempsychosis does not enjoy a good status in transcendental theosophy, especially given the fact that Mulla Sadra refutes metempsychosis on philosophical and psychological grounds providing a unique explanation for the relation between soul and body. If metempsychosis with the above definition happens to have one and only one objective instance, transcendental theosophy will then face a big challenge. The present article takes it for granted that a scholar like Mulla Sadra is not unaware of the uses of metempsychosis. Evaluating different possibilities, it, thus, tries to give an explanation of metempsychosis in line with Sadrian principles. The fact that soul has a causal aspect playing a role in gathering and rearranging body particles can provide us with a solution to the problem of the revival of the dead. This explanation can be further supported by such Sadrian principles as the fundamentality of existence, collective unity of soul and soul's creative role in physical resurrection.
    Keywords: revival of the dead, Mulla Sadra, return, metempsychosis
  • Hossein Shayesteh *, Abd Al-Husain Khusrawpanah Pages 123-149
    Given the fact that musical notes reflect but only human emotions they do not produce anything other than emotions. Thus the only thing that is produced by music is emotions- nothing more. Since such perceptions are among human presentational perceptions they cannot be described as [true or] false. However, since gradation in transcendental theosophy includes all levels of existence musical notes vary from high to low depending on the level of the perfection of the soul that produces them. Hence the freer a soul from possible qualities and limits the deeper its impressions. This article aims to evaluate the criterion of knowledge in musical notes on the basis of Sadrian epistemology.
    Keywords: musical notes, epistemology, transcendental theosophy, criterion of knowledge
  • Mahdi Mansoori * Pages 151-176
    There are different opinions concerning the relation between divine attributes and divine essence, of which one is the opinion known as the unity between divine attributes and divine essence, which in turn is taken from Ahlulbayt's traditions. The theory of unity is illustrated in a variety of ways top among which is the formulation put forth by Mulla Sadra who has explained but only some of its foundations in an inadequate manner in different places. Mulla Sadra has not shed light on the development of the process of unity. This article aims to explain the unity between divine attributes and divine unity from the viewpoint of Mulla Sadra. To do so, it explains the philosophical elements that led Mulla Sadra to hold such an opinion. It sheds light on the development of the meaning of unity, which assumes that attributes differ from each other and from divine essence in terms of meaning, though they are the same in terms of external reality, that attributes are intermixed, that their respect of substantiation is the same… It finally compares this theory with the infallible's traditions available in this regard.
    Keywords: attributes, divine essences, unity, mixed, equal, conceptual difference, unity in terms of substantiation
  • Muhammad Jawad Roodgar * Pages 177-202
    Mystical ethics is based on a practical approach that is presented and propagated by mystics throughout the history. It is based on wayfaring and intuition and includes conducts during, after and before attaining unity plus with the existential levels of abandonment and annihilation. It relies heavily on the Quran and tradition. This article deals with the question of nature and components of mystical ethics. The article assumes that mystical ethics has a practical and intuitive nature based on mystical ontological, methodological, anthropological and teleological principles. It has an esoteric epistemic geometry consisting of components such as monotheism, love, intuition etc. Using a synthetic approach (consisting of reason, revelation and mysticism), this article aims to answer the above mentioned question.
    Keywords: ethics, mysticism, mystical ethics, monotheism, love, intuition, nature, components