فهرست مطالب

نشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی
سال دهم شماره 1 (بهار و تابستان 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/05/17
  • تعداد عناوین: 10
|
  • وحید ساری صراف*، احمد آزاد، جواد وکیلی، زهرا عبدی اغجه کهلی صفحات 1-10
    هدف تحقیق

    هدف از انجام این تحقیق تاثیر انجام یک مسابقه واقعی فوتسال بر پاسخ‌ برخی از شاخص‌های ایمنی مخاطی دربازیکنان زن فوتسال می‌باشد.

    روش تحقیق

    در چهارچوب یک مطالعه نیمه تجربی 9 بازیکن اصلی یکی از تیم‌های حاضر در لیگ برتر فوتسال بانوان ایران با میانگین سنی 2±25 سال، شاخص توده بدنی 30/1±03/21 کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی62/1±32/47 میلی‎لیتر بر کیلوگرم در دقیقه شرکت نمودند. نمونه‌های بزاقی غیرتحریکی قبل، بعد، 24 ساعت و 48 ساعت بعد از مسابقه جمع‌آوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس(ANOVA) با اندازه‌گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با سطح معناداری 05/0 استفاده شد.

    نتایج و بحث

    بعد از مسابقه میزان جریان بزاق، غلظت ایمونوگلوبولینA (s-IgA)، ترشح ایمونوگلوبولینA (SIgA) و نسبت IgA بر پروتئین تام بزاقی(s-IgA/Pro) کاهش معنی‌داری داشت(05/0>P) ولی کورتیزول، آلفاآمیلاز و پروتئین تام بزاقی(Pro) بلافاصله بعد از مسابقه افزایش معنی‌داری نشان نداد(05/0>P)، بین s-IgA و کورتیزول رابطه معنی‌داری مشاهده نشد(05/0P>). 24ساعت بعد از مسابقه شاخص‌های اندازه‌گیری شده به سوی سطوح قبل از مسابقه تمایل پیدا کردند؛ اما در میزان SIgA و آلفاآمیلاز حتی بعد از 24 ساعت نسبت به قبل از مسابقه هنوز اختلاف معنی‌داری وجود داشت.

    نتیجه گیری

    یک مسابقه رسمی فوتسال ممکن است موجب کاهش عملکرد سیستم ایمنی مخاطی بازیکنان فوتسال شود که در این صورت احتمالا بازیکنان را در معرض ابتلا به بیماری عفونت مجاری تنفسی فوقانی قرار می‌دهد، ولی هنوز تحقیقات بیشتری باید در این حوزه صورت پذیرد.

    کلیدواژگان: ایمونوگلوبولینA، کورتیزول، آلفاآمیلاز، پروتئین تام بزاقی، فوتسال
  • منیژه نوروزیان، حمید رجبی، فاطمه پناه زاده* صفحات 11-20
    هدف

    هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 6 هفته تمرین تای‌چی بر مقادیر سرمی TNF-α،BDNF و عملکرد شناختی و جسمانی زنان با عارضه سکته مغزی بود.

    روش‌شناسی

    20 نفر از زنان شهر قم با عارضه سکته مغزی(میانگین سن55/3±80/65سال، وزن00/14±41/68 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 15/5±33/26 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی(10 نفر) و کنترل(10 نفر) تقسیم شدند. مقادیر سرمی TNF-α و BDNF با استفاده از روش الایزا در پیش آزمون و پس آزمون مشخص شد. همچنین جهت ارزیابی تعادل پویا و عملکرد شناختی، به ترتیب از آزمون مدت زمان برخاستن و رفتن (TUG) و پرسشنامه معاینه مختصر وضعیت شناختی استفاده شد. آزمودنی‌های گروه تجربی به مدت 6 هفته، هر هفته 3 جلسه و به مدت 60 دقیقه(شامل 10 دقیقه گرم کردن، 40 دقیقه حرکات ساده شده تمرینات تای‌چی و 10 دقیقه بازگشت به حالت اولیه) تمرین کردند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های T وابسته و T مستقل انجام گرفت.

    نتایج

    نتایح پژوهش حاضر نشان داد که مقادیر TNF-α کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل یافت. همچنین تعادل پویای گروه تمرین تای‌چی نسبت به گروه کنترل بهبود معناداری یافت(P<0/05). اما با وجود افزایش مقادیر BDNF و بهبود عملکرد شناختی تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد.

    نتیجه‌گیری

    یافته‌های پژوهش حاضر پیشنهاد می‌کند که تمرین تای‌چی بعنوان تمرین کم شدت و ساده می‌تواند باعث بهبود تعادل و وضعیت التهابی زنان با عارضه سکته مغزی شود.

    کلیدواژگان: تمرینات تایچی، تعادل پویا، سکته مغزی، وضعیت شناختیTNF-α، BDNF
  • آسیه عباسی دلویی*، رضا اسحاقی، مژگان احمدی، محمدعلی کهن پور صفحات 21-30
    هدف

    هدف از این پژوهش، تعیین تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی برسطوح سرمی GLP-1، DPP-4 و مقاومت انسولین در مردان چاق بود.

    روش تحقیق

    20 مرد چاق (سن01/2±76/29سال، قد 07/0±79/1متر، وزن 69/5±24/108کیلوگرم، شاخص توده بدنی 18/1±49/33کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی به 2گروه تمرین مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. فعالیت مقاومتی شامل 6ایستگاه با شدت 55-75درصد یک تکرار بیشینه، سه روز در هفته و به مدت 8هفته بود. نمونه گیری خون در دو مرحله قبل و بعد از 8هفته (48ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی) بعد از 12ساعت ناشتایی گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس در اندازه گیری مکرر در سطح 05/0P≤ تحلیل شد.

    یافته ها

    سطوح سرمی GLP-1 گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل به طور معنادار افزایش یافت(P=0.027). گلوکز خون و سطوح سرمی DPP-4گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل به طور معنادار کاهش یافت(P=0.019 و P=0.003). اما مقاومت به انسولین گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل تغییر معنادای نداشت(P=0.49).

    نتیجه‌گیری

    احتمالا یک دوره تمرین مقاومتی، باعث افزایش معنادار GLP-1 و کاهش معنادار DPP-4 شده و این تغییرات با کاهش اشتها و تنظیم متابولیسم گلوکز در مردان چاق همراه است، اما احتمالا یا بر مقاومت به انسولین تاثیر معنادار ندارد و یا نیازمند طول مدت بیشتری از تمرین مقاومتی جهت مشاهده تفاوت معنادار در این شاخص می باشد.

    کلیدواژگان: مقاومت به انسولین، تمرین مقاومتی، پپتید شبه گلوکاگن- 1، دی پپتیدیل پپتیداز- 4، چاقی
  • معرفت سیاه کوهیان، صمد اسمعیل زاده * صفحات 31-40
    زمینه و هدف

    اخیرا سنتیجا و همکارانش پروتکل درمانده ساز جدیدی (Tfast) را برای تعیین نقطه شکست ضربان قلب (HRDP) اعتبار یابی و معرفی نموده اند، این در حالی است که اصول انجام این آزمون مطابق استانداردهای معرفی شده در ادبیات نیست. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی همگرایی HRDP تعیین شده در پروتکل Tfast و مدل فلات بیشینه لاکتات (MLSS) به اجرا درآمد.

    روش کار

    11 مرد جوان کشتی گیر به عنوان آزمودنی انتخاب و MLSS آنها با استفاده از آزمون های مکرر با با کاری ثابت به روی نوارگردان تعیین شد. داده های ضربان قلب در طول پروتکل Tfast [افزایش سرعت  1km/h در هر 30 ثانیه] با استفاده از تله متری بدست آمد. HRDP با استفاده از مدل S.Dmax تعیین شد. برای تعیین همگرایی از مدل گرافیکی بلاند آلتمن و و روش آماری Intraclass correlation Coefficient (ICC) استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بینHRDP  و ضربان قلب روش مبنا (HRMLSS) همگرایی ضعیفی برقرار است (ICC= -0.09  ؛±1.96; 95% CI= -9.7 to +18.8 b/min). همچنین، بین سرعت در HRDP (SpeedHRDP)وسرعت در روش مبنا (SpeedMLSS) همگرایی ضعیفی مشاهده شد (ICC= 0.40 ؛±1.96; 95% CI= -2.3 to +3.9 km/h).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج می توان نتیجه گیری نمود که پروتکل درمانده ساز سنتیجا و همکارانش نمی تواند به عنوان روش مطمینی برای جایگزینی روش مبنا (MLSS) مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، استفاده از پروتکل  Tfastبرای تجویز شدت مطلوب تمرین توصیه نمی شود.

    کلیدواژگان: بیشینه فلات لاکتات، آزمون دویدن تغییر یافته کانکانی، نقطه شکست ضربان قلب
  • مسعود حاجی رسولی * صفحات 41-46
    مقدمه

    طی 8 سال جنگ عراق علیه ایران بیش از 50 هزار نفر به‌عنوان جانبازان شیمیایی به صدمات چشمی، پوستی و ریوی مبتلا شده‌اند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تاثیر برنامه‌های ورزشی منظم بر روی فعالیت‌های روزانه زندگی (ADL) جانبازان شیمیایی بود.

    مواد و روش‌ها

    100 نفر از جانبازان شیمیایی ریوی استان تهران به‌صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه همسان 50 نفری تقسیم شدند. شاخص‌های ADL هر دو گروه پیش از مداخله اندازه‌گیری شد. سپس گروه تمرین به مدت 16 هفته، هفته‌ای سه جلسه و هر جلسه 60-30 دقیقه تمرین کردند. پس از 16 هفته هر دو گروه تحت ارزیابی مجدد قرار گرفتند. به‌منظور مقایسه میانگین در دو گروه تمرین و کنترل از آزمون U Manwitny با سطح معنی‎داری 05/0P< استفاده شد.

    یافته‌ها

    نتایج به‌دست‌آمده پس از 16 هفته فعالیت‌های بدنی منظم در گروه مورد، تفاوت معنی‎داری را در کنترل مدفوع (001/0=P)، کنترل ادرار (045/0=P) و استفاده از پله (000/0=P) نشان داد.

    نتیجه‌گیری

    یافته‌های این پژوهش نشان داد که انجام فعالیت‌های بدنی منظم می‌تواند به بهبود سطح عملکرد جانبازان در انجام فعالیت‌های روزانه کمک کند.

    کلیدواژگان: جانبازان شیمیائی، ورزش منظم، شاخص فعالیت روزانه زندگی (ADL)
  • علی اوصالی*، سیروس چوبینه، رحمن سوری، علی اصغر رواسی، حسین مصطفوی صفحات 47-58
    هدف

    افزایش سن، عوامل التهابی و سندروم متابولیک از عوامل موثر در کاهش BDNF و حافظه‌ی کوتاه‌مدت می‌باشد. هدف از این تحقیق بررسی اثرگذاری 12 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط بر سطوح BDNF و حافظه کوتاه مدت زنان 50-65 ساله‌ی مبتلا به سندروم متابولیک می‌باشد.

    روش

    24 زن مبتلا به سندروم متابولیک به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی‌ها به طور تصادفی به دو گروه 12 نفره تمرین و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین هفته اول سه ست 8 دقیقه ای با فواصل استراحت پنج دقیقه با شدت 60 تا 70 درصد از ضربان قلب ذخیره ای تمرینات خود را روی تردمیل انجام دادند. با سپری شدن هر هفته، یک دقیقه به مدت زمات ست های تمرین افزوده می شد. قبل و پس از 12 هفته تمرین جهت اندازه‌گیری سطوح BDNF نمونه‌گیری خونی انجام شد. میزان سطوح BDNF توسط رادیوایمونواسی، میزان حافظه کوتاه مدت نیز توسط آزمون یادداری عددی مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه تحلیل داده‌ها از ضریب همبستگی پیرسون، تی مستقل و تی جفتی استفاده گردید.

    یافته

    BDNF و حافظه کوتاه مدت پس از 12 هفته تمرین هوازی نسبت به پیش آزمون بطور معنی‌داری افزایش یافتند (05/0˂P). همچنین هیچ تغییری معنی‌داری در سطوح BDNF (09/0=P) و حافظه کوتاه مدت (16/0=P) قبل از تمرین و پس از تمرین گروه کنترل مشاهده نگردید.

    نتیجه‌گیری

    در اثر 12 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط میزان سطوح BDNF افزایش یافت و این افزایش موجب بهبود عملکرد حافظه کوتاه مدت گردید.

    کلیدواژگان: تمرین هوازی BDNF، حافظه کوتاه مدت، سندروم متابولیک
  • فتح الله هاویل*، افشار جعفری، سجاد احمدی زاد، سعید دباغ نیکوخصلت صفحات 59-70
    هدف

    با توجه به تناقض های مربوط به اثرات تمرینات مقاومتی بر پارامترهای هموریولوژیکی مرتبط با بیماری های قلبی-عروقی، تحقیق حاضر با هدف تعیین تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی مختلف (هایپرتروفی و قدرتی بیشینه) بر عوامل هموریولوژیکی در مردان غیرفعال سالم انجام شد.

    روش

    39 دانشجوی مرد 20-18 ساله سالم غیر فعال به طور تصادفی به سه گروه کنترل (12n=)، تمرین مقاومتی هایپرتروفی (14n=) و قدرتی بیشینه (13n=) تقسیم شدند. گروه های تمرین به مدت 12 هفته در تمرینات مقاومتی (3 جلسه/هفته،  6 ایستگاه/جلسه و در هر ایستگاه 3 نوبت) شرکت داشتند. تمرینات مقاومتی هایپرتروفی و قدرتی بیشینه به ترتیب باشدت 70-65% و 85-80% یک تکرار بیشینه، انجام شد. نمونه های خونی قبل و 48 ساعت پس از دوره تمرین گرفته شدند و برای اندازه گیری متغیرهای هموریولوژیکی آنالیز شدند. داده های عوامل هموریولوژیکی با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه مستقل بررسی شدند.

    یافته ها

    پروتئین تام، ویسکوزیته پلاسما و تجمع پذیری گلبول های قرمز  متعاقب 12 هفته تمرین مقاومتی هایپرتروفی و قدرتی بیشینه به طور معنی‌دار کاهش یافتند (05/0>P). از طرفی، تغییرشکل پذیری گلبول های قرمز در هر دو گروه تمرین مقاومتی به طور معنی دار افزایش پیدا کرد (05/0>P). به هر حال، افت دامنه ویسکوزیته پلاسما در گروه هایپرتروفی نسبت به گروه قدرتی بیشینه به طور معنی‌دار بیشتر بود (05/0>P). به علاوه، افت معنی دار ویسکوزیته خون تنها در گروه هایپرتروفی مشاهده شد (05/0>P). 

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری نمودکه هر دو نوع تمرین مقاومتی هایپرتروفی و قدرتی بطور مشابهی بر ویژگی های ریولوژیکی گلبول های قرمز تاثیر دارند، ولی تمرین مقاومتی هایپرتروفی باعث بهبود بیشتر ویسکوزیته خون و پلاسما و در نهایت سیالیت خون می شود. لذا، مردان غیرفعال و سالم می توانند جهت بهرمندی از فواید تمرینات مقاومتی بدون نگرانی از بروز تغییرات نامطلوب در شاخص های هموریولوژیکی مرتبط با ترمبوز به این تمرینات بپردازند.

    کلیدواژگان: تجمع پذیری گلبول قرمز، تغییرشکل پذیری گلبول قرمز، تمرین مقاومتی قدرتی بیشینه، تمرین مقاومتی هایپرتروفی
  • داریوش شیخ الاسلامی وطنی*، کیوان احمدی صفحات 71-78
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثر مصرف حاد مکمل های HMB یا کراتین بر شاخص های اکسایشی و آنتی اکسیدانی در افراد تمرین کرده پس از فعالیت مقاومتی بود.

    روش شناسی

    10 مرد فعال با میانگین سنی (15/1±20 سال)، قد (82/4±2/172 سانتی متر)، وزن (66/9±9/70 کیلو گرم) و BMI (44/2±04/24 کیلو گرم بر متر مربع) به صورت هدفمند انتخاب و سپس طی یک طرح کارآزمایی بالینی متقاطع به طور تصادفی تحت چهار شرایط متفاوت مکمل گیری قرار گرفتند. فعالیت های مقاومتی شامل حرکات پرس سینه، جلو پا ماشین، سر شانه هالتر، زیر بغل لت، جلو بازو هالتر و پشت بازو ماشین با 80 درصد یک تکرار بیشینه اجرا شد. قبل از هر جلسه فعالیت مقاومتی، آزمودنی ها به شکل تصادفی و به مدت 5 روز، تحت بار گیری کراتین، HMB، ترکیب کراتین و HMB و یا دارونما (گلوکز) قرار گرفتند. بین دوره های بارگیری نیز یک هفته فاصله جهت دوره ی پاکسازی لحاظ گردید (در مجموع 4 دوره بارگیری 5 روزه همراه با 4 هفته فواصل استراحتی جهت پاکسازی). به منظور بررسی تاثیر نوع مکمل بر متغیرهای تحقیق یک روز پس از اتمام هر دوره بارگیری، قبل از فعالیت و بلافاصله پس از اتمام فعالیت مقاومتی، خون گیری در شرایط ناشتایی به عمل آمد.

    نتایج

    یافته ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مصرف مکمل کراتین، HMB یا ترکیب هر دو، تاثیری بر میزان پر اکسیداسیون لیپید (شاخص مالون دی آلدیید)، تغییرات آنتی اکسیدانی گلوتاتیون پر اکسیداز، بیلی روبین و اسید اوریک ندارد.

    نتیجه گیری

    یافته های پژوهش حاضر در کل حاکی از آن است که مصرف کوتاه مدت (5 روز) مکمل کراتین، HMB و ترکیب هر دو مکمل، تاثیری بر شاخص های اکسایشی و ضد اکسایشی به دنبال فعالیت مقاومتی حاد ندارد.

    کلیدواژگان: مکمل کراتین، مکمل HMB، مالون دی آلدئید، گلوتاتیون پر اکسیداز، بیلی روبین
  • جواد نعمتی*، لیلا قدرت، فریبا حجتی صفحات 79-88
    هدف

    دیابت شیرین و التهاب مزمن به طور گسترده ای با افزایش خطرهای قلبی-عروقی مرتبط است. مطالعات نشان می‌دهند که بیماران دیابتی به دلیل افزایش فاکتورهای التهابی مانند IL-6، TNFα و CRP، دو تا چهار برابر بیشتر از افراد سالم از بیماری‌های قلبی عروقی رنج می‌برند. هدف از پژوهش حاضر، تعیین تاثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید (HIIT)  بر کاهش چربی و فاکتورهای التهابی زنان مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو است.

    روش‌

    تعداد 20 نفر بیمار مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو، در دو گروه کنترل و تمرین قرار گرفتند. گروه تمرین به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه HIIT  روی تردمیل را اجرا کردند. قبل از اولین جلسه‌ و 24 ساعت بعد از آخرین جلسه‌ی تمرین، نمونه‌های خونی جمع‌آوری و برای اندازه‌گیری به روش  ELISA  استفاده گردید.

     یافته‌ها

    نتایج t تست مستقل پس‌آزمون‌های گروه تمرین نسبت به گروه کنترل، نشان از کاهش معنادار توده‌ی چربی و TNFα در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو داشت (05/0≥ p). کاهش IL-6 در این بیماران به لحاظ آماری معنادار نبود (05/0˃ p).

    نتیجه گیری

    به‌طورکلی نتایج پژوهش نشان داد که یک دوره اجرای HIIT می‌تواند عامل مهمی در کاهش توده‌ی چربی و فاکتورهای التهابی در زنان مبتلا به اضافه ‌وزن و دیابت نوع دو باشد. بنابراین به نظر می‌رسد که بتوان HIIT را  در برنامه تمرینی افراد مبتلا به اضافه ‌وزن و دیابت نوع دو قرار داد.

    کلیدواژگان: اینترلوکین- 6، تمرین تناوبی شدید، دیابت نوع دو، عامل نکروز توموری آلفا
  • سید مرتضی طیبی*، محدثه اخوان زنجانی، عباس قنبری نیاکی، علیرضا قنبری صفحات 89-96
    هدف

    هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 7 جلسه تمرین مقاومتی دایرهای بر فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما و برخی از پارامترهای پلاکت خون در دختران دانشگاهی بود.

    روش شناسی

    تعداد 20 دانشجوی تربیتبدنی دختر که در فاز لوتئال از دوره قائدگی خود قرار داشتند، توسط فراخوان انتخاب و (به دلیل ریزش نمونه ها طی تحقیق) بطور تصادفی در دو گروه 9 و 8 نفره تمرین مقاومتی و کنترل قرار گرفتند.گروه تجربی به مدت هفت روز متوالی یک ورزش مقاومتی دایرهای شامل 10 حرکت با شدت 60 % یک تکرار بیشینه و مدت 20 ثانیه برای هر حرکت را در 4 دور انجام دادند، که هر جلسه با گرم کردن و سرد کردن 32 الی 40 دقیقه طول در 24 ساعت قبل از PLC-R و PDW ،MPV ،PLT ، کشید. نمونه های خونی جهت اندازهگیری فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما شروع جلسه اول و 24 ساعت پس از جلسه هفتم در شرایط 12 ساعت ناشتایی شبانه گرفته شد.

    نتایج

    تحلیل واریانس برای دختران افزایش معناداری در اثر 7 جلسه PLC-R و MPV ،PLT ، اندازهگیری مکرر نشان داد که فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما تغییر معناداری نکرد.

    نتیجه گیری

    تمرین مقاومتی دایرهای موجب افزایش PDW متوالی تمرین مقاومتی دایرهای یافت؛ ولیکن فاکتورهای هماتولوژیک انعقادی و رئولوژیک پلاسما شد که احتمالا میتواند در دراز مدت سلامت قلبی- عروقی را تحت تاثیر قرار دهد. لذا پیشنهاد می شود در استفاده از تمرینات مقاومتی دایرهای برای دختران، از استراحت بین جلسات جهت ریکاوری و ایجاد فرصت برای سازگاری کوتاهمدت در نظر گرفته شود.

    کلیدواژگان: تمرینات کوتاه مدت، تمرینات مقاومتی، تمرینات دایره ای، فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما
|
  • Vahid Sari Pages 1-10

     Purpose

    Competitive sports are a stress factor to change the immune system. The aim of this study was to evaluate the effect of a futsal match on the responses of mucosal immunity in female futsal players.

    Methods

    Nine futsal players from one teams of the premier league female futsal in Iran with a mean age of 25± 2 years, BMI 21.03 ± 1.30 kg.m-2, VO2max 47.32 ± 1.62 ml.kg-1.min-1 participated in this study. Unstimulated saliva samples were collected before, after, 24 h and 48 h post- matchfor salivary IgA concentration (s-IgA), IgA secretion rate (SIgA), S-IgA/Protein ratio, cortisone and alpha amylase measurement. In order to analyze the data, analysis of variance (ANOVA) with repeated measures with Bonferroni as appropriate at (P<0.05) was used.

    Results

    Subsequent the match, saliva flow rate, s-IgA, SIgA and s-IgA / Pro ratio decreased (P<0.05) and come back to rest level after 24 hours recovery. Cortisol, alpha amylase and total protein increased significantly post match (P<0.05).

    Conclusion

    An official futsal match may have adverse effects on female mucosal immunity due to SIgA diminish and therefore susceptible to upper respiratory tract infection (URTI), although further investigations are needed.

    Keywords: Immunoglobolin A, Cortisol, Salivary Total protein, Alpha Amylase, Futsal
  • Fatemeh Panahzadeh Pages 11-20
     Purpose

    The aim of this study was to determine the effect of Tai Chi training on TNF-α, BDNF serum levels and cognitive and physical function in women with stroke.

    Methods

    20 women in Qom city with stroke (mean age: 65.80±3.55y, weight: 68.41±14.00 kg and body mass index: 26.33± 5.15kg.m2) voluntarily were divided randomly into Tai Chi group (10 patients) and control group (10 patients). Serum BDNF and TNF-α were analyzed by using an ELISA kits in pretest and post-test. Cognitive function were assessed by the Mini- Mental State Examination (MMSE). Also pretest and post-test measurements were recorded for the timed upand- go test. Tai Chi group trained 6 weeks, three times per week for 60 minutes (consisted of a 10-minutes warm-up period, 40-minutes simplified Tai Chi exercises performed, and a 10- minutes cool-down period). Data were analyzed using the independent samples t-test and paired samples t-test.

    Results

    Tai Chi group showed a significant improvement in serum TNF-α and dynamic balance (p≤0.05). Despite the increase in serum BDNF and improvement cognitive function, no significant differences were observed between the two groups.

    Conclusion

    Therefore the findings of this study suggest that Tai Chi training as a low intensity and simple training can improve women balance and inflammatory status with stroke.

    Keywords: Tai Chi training, Dynamic balance, Stroke, Cognitive status, BDNF, TNF-α
  • Asiyeh Abbasi * Pages 21-30
    Purpose

    The aim of this study was to determine the effects of resistance training on serum levels of GLP-1, DPP-4 and insulin resistance in obese men.

    Methods

    20 obese men (age 29.76±2.01 years, height 1.79±0.07m, weight 108/24±5/69 kg, BMI 33/49±1/18kg/square meters) randomly divided into resistance training and control groups. The resistance training consisted of 6 stations with 55-75% of one repetition maximum, 3 days a week for 8 weeks. Blood samples was collected in two phases, before and after 8 weeks  measures at P≤0.05.

    Results

    The results showed that serum levels of GLP-1 in training group significantly increased in comparison with the group control (P=0.027). Serum levels of Glucose and DPP-4 in training
    group were significantly decreased compared with the control group (P = 0.019 and P = 0.003). But insulin resistance in training group did not change in comparison with the control group (P = 0.49).

    Conclusion

    Probably Protocol of resistance training due to in a significant increase in GLP-1 and significantly reduced in DPP-4 and these changes is Accompanied with reducing appetite and the regulation of glucose metabolism in obese men, but probably either had no significant effect on insulin resistance or more time of resistance training requires to see a significant difference in the parameter.

    Keywords: Insulin Resistance, Resistance Training, Glucagon-like peptide-1(GLP-1), Dipeptidyl peptidase-4(DPP-4), Obesity
  • Pages 31-40
    Background and aims

    Recently Sentija et al. have validated and introduced a fast running exhaustive test (Tfast) for determination of heart rate deflection point (HRDP). However, the proposed test is not according to the recommended standards in the literature. Therefore, the present study aimed to examine the agreement between the HRDP determined by the Tfast and the maximal lactate steady state model (MLSS).

    Methods

    Eleven young wrestler men underwent on subsequent occasions of a series of constant-velocity treadmill runs to determine MLSS. Heart rate data was obtained during the Tfast [speed increments of 1 km/h every 30 s] by using telemetry and HRDP was determined by using the S.Dmax model. Inter-observer reliability was analyzed using Bland-Altman plots and by determination of the Intraclass Correlation Coefficient (ICC).

    Results

    The results indicated poor agreement between HRDP and HR of the criterion method (HRMLSS) (±1.96; 95% CI= -9.7 to +18.8 b/min; ICC= -0.09). Furthermore, poor agreement was observed between speed at HRDP (SpeedHRDP) and speed of the criterion method (SpeedMLSS) (±1.96; 95% CI= -2.3 to +3.9 km/h; ICC= 0.40).

    Conclusion

    According to the results it is concluded that the proposed protocol (Tfast) by Sentija et al cannot be used as a reliable method instead criterion method (MLSS). Therefore the Tfast is not recommended for efficient running intensity prescription.

    Keywords: Maximal lactate steady state, Modified Conconi running test, Heart rate deflection point
  • Masoud Haji Rasouli Pages 41-46
     Purpose

    Over eight year war against Iraq, more than 50 thousand had been affected to eye, skin and pulmonary problems as chemical victims. The aim of this study was to determine the effect of regular exercise training program on activity of daily living (ADL) in chemical victims.

    Methods

    two groups of chemical victims contains 50 training and 50 controls were studied. Then training group did regular exercise training program contains 16 weeks, 3 session per week 30 – 60 recreational, noncompetitive exercises. After16 weeks both groups were tested again. U AN WITTNY test was used to compare means (p˂0.05).

    Results

    There were significant difference in bowel control (p=0.001), bladder control (p=0.045) and the ability of stairs climbing (p=0.000) that were better in training group.

    Conclusion

    The study revealed that exercise training program accompanied with better activity of daily living in chemical victims

    Keywords: Chemical victims, physical training program, Activity of daily living
  • Ali Osali* Pages 47-58
     Purpose

    The aim of this research was investigation the effect of twelve week aerobic exercise with moderate intensity on BDNF, and short-term memory in 50-65 years old women with syndrome metabolic.

    Methods

    24 women with metabolic syndrome (MetS) took part voluntarily and divided in tow group MetS exercise (ME), MetS control (MC). ME group participated in an aerobic exercise training (AT) program (12 weeks), tree session per week, each session contain tree performing part and tow rest part. Also blood samples were conducted before and after training for evaluate levels of BDNF. Short-term memory measured by Digit span memory test. BDNF level was measured by ELISA method. Data were analyzed using Pearson coefficient, pried-sample T-Test, and independent samples T-Test.

    Results

    BDNF and short-term memory after twelve weeks aerobic exercise significantly changed (P˃0.05). BDNF and short-term memory after twelve weeks in control group didn’t significantly change (P<0.05).

    Conclusion

    These findings indicate that tree month aerobic exercises induce to increase BDNF levels and ameliorate short-term memory score.

    Keywords: aerobic exercise, BDNF, short-term memory, metabolic syndrome
  • Fathollah Havil* Pages 59-70

     Purpose

    Based on controversies about the effects of resistance training on hemorheological parameters associated with cardiovascular disease, this study was carried out to determine the effect of 12 weeks of resistance training (hypertrophy and maximal strength) on hemorheological parameters in healthy inactive men.

    Methods

    Thirty nine collegiate men (18-20 years) were randomly divided into three groups: control (n =12), hypertrophy (n =13) and strength (n =13) training groups. Training groups participated in 12 weeks of resistance training (3 sessions / week, 6 stations / session and 3 times per station). Hypertrophy and maximal strength resistance training were performed at 65-70% and 80-85% of one repetition maximum, respectively. Blood samples were taken before and 48 hours after the training period and were analyzed for measuring the hemorheological variables. Hemorheological data were analyzed by using the independent one-way ANOVA.

    Results

    The
    significant reductions in total protein, plasma viscosity and aggregation of red blood cells in inactive men were found after 12 weeks of hypertrophy and maximal resistance training (P <0.05). Whereas, the deformability of red blood cells increased significantly in both resistance training groups (P<0.05). The reductions in the plasma viscosity was significantly higher in the hypertrophy training group than the strength training group (P <0.05). Moreover, a significant reduction in blood viscosity was only observed in the hypertrophy group (P <0.05).

    Conclusion

    Based on the findings of the present study it could be concluded that both hypertrophy and strength resistance training affect on rheological characteristics of red blood cells similarly, though, the hypertrophy resistance training results in more improvements in blood and plasma viscosity and eventually blood fluidity. Therefore, healthy inactive men can participate in resistance training to achieve benefits from these training without any concern and adverse changes in hemorheological parameters associated with thrombosis

    Keywords: Aggregation of red blood cells, Deformability of red blood cells, Maximal strength resistancetraining, Hypertrophy resistance training
  • Daryoush Sheykholeslami Pages 71-78

     Purpose

    The aim of this study was to determine the acute effect of HMB and Creatine supplementation on the oxidant and antioxidant indices on trained men after resistance exercise.

    Methods

    10 active men with a mean age of 20±1.15 years, height: 172.2±4.82 cm, weight: 70.9±9.66 kg and body mass index: 24.04±2.44 kg/m2 was purposefully selected and then in a crossover clinical trial design was randomly divided into 4 groups. Resistance exercises including bench press, leg extensions, barbell curl, triceps extension, shoulder press and lat pull down were carried out at 80% 1RM. Prior to each resistance exercise session, subjects were randomized to Creatine, Creatine+HMB, HMB or placebo loading for 5 days. One-week washout was considered between supplementation periods. A day after the completion of each supplementation courses, blood samples were taken in the fasting state (both pre-exercise and immediately post exercise) to evaluate the
    effect of supplementation on current research variables.

    Results

    The results using ANOVA with repeated measurements showed that ingestion of creatine, HMB, or combined supplements has no effect on the serum levels of uric acid, bilirubin, malondialdehyde and glutathione peroxidase.

    Conclusion

    Overall, the present research findings suggest that short term (5 days) creatine, HMB and combined Cr + HMB has no effect on the oxidant and antioxidant variations following acute resistance exercise

    Keywords: HMB supplement, Creatine supplement, Malondealdhyde, Bilirobin
  • Javad Nemati Pages 79-88
     Purpose

    Diabetes mellitus and chronic inflammation are strongly related to increase cardiovascular risk. It is well documented that diabetic patients are 2-4 times more likely to suffer from cardiovascular diseases than healthy individuals. The study aimed to determine the effect of high intensity interval training (HIIT) on fat mass and inflammatory factors in overweight women with type 2 diabetes.

    Methods

    twenty patients with
    type 2 diabetes were assigned to control and exercise group. Exercise group performed HIIT (running on treadmill) 6 weeks (3 session/week). Blood samples were collected before first session and 24 hours after the last exercise session and used for measurement by ELISA methods.

    Results

    The results of independent t-test of groups showed significantly decrease in fat mass and TNFα levels in exercise group compared with control group (p <0.05) whereas IL-6 reduction was not statistically significant.

    Conclusion

    The results of this study showed that HIIT can be a key factor in decreasing of fat mass and inflammatory factors in overweight women with type 2 diabetes.

    Keywords: HIIT IL6 TNFα Type 2 diabetes
  • Seyed Morteza Tayebi Pages 89-96
    Purpose

    The aim of this study was to see the effect of 7 sessions of circuit resistance exercise in consecutive days on plasma fibrinogen and viscosity, and some platelet parameters of young female students.

    Methods

    Twenty volunteer female students in luteal phase of the menstrual cycle were selected and randomly divided into two groups of experimental and control. Experimental group were performed a circuit resistance exercise including 10 nonstop exercise with 60% one repeat maximum in 4 round (20s for each exercise, and 3 min for between round rest). Each session was took 32-40 min with warm up and cool down. Blood sampling was taken 24h before and after first and seventh session of training respectively in 12h overnight fast condition to assay plasma fibrinogen, platelet counts (PLT), mean platelet volume (MPV), platelet distribution width (PDW), and platelet large cell rate (PLC-R). Plasma viscosity was calculated.

    Results

    Plasma fibrinogen, plasma viscosity, PLT, MPV, and PLC-R elevated significantly affected by 7 consecutive sessions of circuit resistance training; but PDW didn’t change significantly.

    Conclusion

    Circuit resistance training increased haematological and rheological plasma parameters of coagulation that could possibly affect the long-term cardiovascular health. So, female students must use the between sessions rest for appropriate recovery from circuit resistance exercise. It could be useful for short term adaptation.

    Keywords: Short term Training, Resistance Training, Circuit Training, Plasma Fibrinogen, and Plasma Viscosity