فهرست مطالب

پژوهش های ادبیات تطبیقی - سال هفتم شماره 3 (پیاپی 21، پاییز 1398)

نشریه پژوهش های ادبیات تطبیقی
سال هفتم شماره 3 (پیاپی 21، پاییز 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/07/25
  • تعداد عناوین: 8
|
  • بوبکر سمبو*، غلامحسین غلامحسین زاده، حسینعلی قبادی، قدرت الله طاهری صفحات 1-23

    در این مقاله به معرفی حماسه «سونجاتا یا حماسه ماندینگ» و مقایسه جنبه های حماسی آن با نبرد رستم و اسفندیار در کتاب شاهنامه فردوسی پرداخته شده است. این دو داستان تفاوت و تشابهاتی باهم دارند که در حوزه مشترکات می توان به ناتوانی از شکست رقیب در نبرد آغازین و پی بردن به راز رویین تنی، خیانت عامل مشترک مرگ دو پهلوان، دل بستگی به قدرت و تخت و تاج ضدقهرمانان، رویین تن بودن آن ها، پیش بینی مرگ پهلوان رویین تن، انتخاب فرزندان برای ملاقات با رقیب و کشته شدن به وسیله تیری از جنس چوب، اشاره کرد. قوم ایرانی و آفریقای غربی، تفاوت فرهنگی و فاصله جغرافیایی با هم دارند. مقایسه داستان رزمی رستم و اسفندیار با سونجاتا و سوماورو، ازلحاظ جنبه حماسی چه شباهت و تفاوت باهم دارند؟ روش تحقیق در این مقاله اسنادی و از نوع توصیفی-تحلیل محتواست.

    کلیدواژگان: حماسه، ماندینگ، سونجاتا، شاهنامه، رستم
  • تورج زینی وند*، روژین نادری صفحات 28-49

    عزالدین مناصره (1946- اکنون)، شاعر و ناقد فلسطینی تبار از پژوهشگران برجسته ادبیات تطبیقی به شمار می آید که موضع گیری متفاوتی نسبت به ادبیات تطبیقی و ماهیت فرهنگی آن دارد. وی در این حوزه، با نگاهی نقدی به بررسی امپریالیسم فرهنگی غرب در جریان جهانی شدن ادبیات به طور عام و پژوهش های ادبیات تطبیقی به طور خاص پرداخته است. رویکرد فرهنگی-سیاسی، با اتکا بر گفتمان ساختارشکنانه ژاک دریدا، چارچوبی است که ناقد از آنها سود جسته و به یاری آن، ضمن بررسی مکاتب نقد ادبی، به بررسی آرای نظریه پردازان و پژوهشگران عرصه ادبیات تطبیقی و زوایای پنهان و هدفمند آن پرداخته است. یافته های پژوهش، بیانگر آن است که مناصره با وام گیری نگرش دریدایی به پروژه «دیگری سازی»، به دگرگونه فهمیدن و اندیشیدن در پژوهش های ادبیات تطبیقی، نحوه بازنمایی غرب از شرق و برتربینی سلطه گر بر سلطه پذیر و واسازی این نوع نگرش و سپس ردیابی تداوم آن در مطالعات تطبیقی پرداخته است. در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، به معرفی و تحلیل دیدگاه های عزالدین مناصره در نقد فرهنگی تطبیقی پرداخته می شود.

    کلیدواژگان: نقد فرهنگی، ادبیات تطبیقی، امپریالیسم فرهنگی، عزالدین مناصره، گفتمان ساختارشکنانه
  • محمد یحیایی، شکرالله پورالخاص*، بیژن ظهیری صفحات 59-85

    ظهور مکتب فرمالیسم در سال های آغازین قرن بیستم، تاثیر گسترده ای بر شیوه تحلیل متون ادبی و هنری نهاد. فرمالیست ها با مطرح کردن ادبیت اثر به عنوان وجه تمایز اثر هنری از غیر هنری، ادبیت را قابل تعمیم به سایر هنرها و مخصوصا سینما می دانستند. از این رو، بررسی ادبیت در یک اثر سینمایی تنها محدود به واژگان نیست و جنبه های زبانی، تصویری و محتوایی اثر را شامل می شود. همان گونه که در ادبیات استفاده از صناعات ادبی (معانی، بیان و بدیع) در واژگان و کلام موجب بلاغت متن می شود، در سینما نیز این صناعات به شکلی دیگر و به یاری تصاویر، تدوین، میزانسن، نورپردازی و... معانی بلیغی می آفرینند. مقاله حاضر با تکیه بر نظرات فرمالیست ها و نئوفرمالیست ها، در صدد بررسی و تحلیل فیلم «مادر» علی حاتمی از منظر ادبیت و تشریح جنبه های زیبایی شناسی و ادبی آن است. بدین منظور علاوه بر بررسی متن فیلمنامه، بلاغت موجود در نماها و تصاویر آن نیز مورد تحلیل قرار گرفته اند. با توجه به تحلیل صورت گرفته، استفاده از آرایه های ادبی فراوان در گفت وگو میان شخصیت های داستان و روش ها و فنون انتقال مفاهیم توسط تصویر، اثر حاتمی را از نظر ادبی برجسته کرده است و به آن هویتی مستقل بخشیده که با هر بار مواجهه مخاطب آگاه با این اثر، بیش از پیش ظرفیت ادبی و تاثیرپذیری واژگانی و مفهومی آن از ادبیات کلاسیک فارسی آشکار می شود.

    کلیدواژگان: ادبیات سینما ادبیت علی حاتمی فیلم مادر
  • دانیال بسنج *، الهام گرامی فر صفحات 94-116

    امروزه اهمیت تحقیقات در حوزه ترجمه پژوهی بر زبانشناسان و نیز متخصصان ادبیات تطبیقی پوشیده نیست. اهمیت ترجمه پژوهی، حتی در نگاه کوچک ساختار نگر که مبتنی بر تحلیل مسائل زبانی در ترجمه است، از آنجاست که دیگر متن ترجمه ادبی از نظر نقشی که در زبان و فرهنگ مقصد بازی میکند چیزی کم از بار و نقش ادبی و فرهنگی متن اصلی در بستر زبانی-فرهنگی خودش ندارد، بویژه هنگامی که به ترجمه پژوهی شاهکارهای ادبیات جهان میپردازیم. مقاله حاضر به بررسی ترجمه آرایه های استعاره و مجاز در نسخه فرانسوی «دیوان حافظ» به ترجمه شارل-هانری دو فوشه کور[1]می پردازد. این ترجمه به زبان فرانسه بر اساس نسخه گردآوری شده توسط پرویز ناتل خانلری انجام شده است. این مقاله ابعاد معناشناختی ترجمه آرایه های ادبی را مورد مطالعه قرار داده است. پس از بررسی آرایه های استعاره و مجاز موجود در نیمی از اشعار دیوان حافظ، در مجموع 50 مورد آرایه غیر مشابه برای ارائه در این مقاله انتخاب شدند و با اخذ رویکرد معناشناختی-واژگانی از یکسو و بکارگیری نظریه های ترجمه شناختی آنتوان برمن[2] از سوی دیگر، آرایه های منتخب مورد تحلیل و نقد قرار گرفته اند. یافته های به دست آمده نشان میدهد که مترجم تنها در مواردی محدود موفق به ارائه برگردان جامعی از آرایه ها شده است؛ در برخی موارد تنها توانسته معنای صریح آرایه ها را انتقال دهد، در مواردی بدون انتقال دادن معنای صریح آرایه ها معنای ضمنی آنها را در ترجمه منتقل نموده و در برخی دیگر از آرایه ها متوسل به تفسیر آنها گردیده است.

    کلیدواژگان: ترجمه پژوهی ادبیات تطبیقی معنای صریح و ضمنی استعاره مجاز ترجمه دیوان حافظ معناشناسی واژگانی
  • منصور پیرانی* صفحات 126-145

    استفاده از تمثیل در روزگاران باستان در میان برخی اقوام برای تعلیم و تبیین مقاصد، رایج بوده است؛ در میان هندوان و بوداییان حرمت و تقدسی داشت؛ از اصول تعالیم آنان به حساب می آمد و از طریق آنان در میان دیگر فرهنگ ها رواج یافته است. داستان «فیل و کوران» از داستان های معروف است که در آثار دینی، ادبی و عرفانی چند ملت دیده می شود؛ در همه این موارد، تمثیل مورد نظر«ناتوانی حواس ظاهر بشر در شناخت حقایق اشیاء و امور» را بیان می کند. شهرت این تمثیل در میان هندوان به اندازه ای است که به «قاعده پیل و کوران» «Andhagayanyaya» ضرب المثل شده است و در مورد کسانی به کار می رود که تنها با شناخت جزئی از حقیقت، آن هم به صورت ناقص و ناتمام، گمان می برند بر تمام حقیقت، معرفت کامل حاصل کرده اند. مقاله حاضر با رویکرد ادبیات تطبیقی، ریشه و منشا تمثیل مورد نظر را در میان متون فارسی و عربی جست و جو کرده، سرچشمه آن را در منابع هندی و بودایی، در مجموعه ای به نام«ادانا (UDANA)» که شامل سخنان و تعالیم بودا به پیروانش بوده، یافته است. این تمثیل در طول عمر بیش از دوهزارو پانصد ساله و مسیر سفر خود، تغییراتی را هم برخود پذیرفته است. هر شاعر و نویسنده ای متناسب با ساختار و نظام فکری و فرهنگی خود در بهره گیری از آن تغییراتی داده است. این تغییرات در قالب جدولی در متن آورده شده است که شباهت ها و تفاوت ها را نشان می دهد.

    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، تمثیل، شناخت، تعالیم بودایی، اصل و منشا
  • محمود فیروزی مقدم، مهیار علوی مقدم*، مریم جلالی، حسن دلبری صفحات 150-167

    در این پژوهش با هدف درک معنا و تحلیل متن ادبی، تلاش می شود با تکیه بر نظریات اگزیستانسیالیستی، جلوه های بیم و امید و برخی مولفه های مرتبط با آن را در آثار هوشنگ مرادی کرمانی و مارک تواین به عنوان دو نویسنده مطرح ادبیات کودکان، دریافت و به این پرسش های اساسی پاسخ داد که عملگرایی شخصیت های داستانی در آثار این دو نویسنده، از منظر ادبیات تطبیقی چه جلوه هایی از بیم و امید را نشان می دهد و چگونه می توان آن ها را با نظریه های اگزیستانسیالیستی تحلیل و تبیین نمود؟ اگزیستانسیالیسم، اندیشه ای فلسفی است که بر نقد ادبی تاثیر گذاشته و زمینه ساز ظهور نظریه های متعددی شده است. ژان پل سارتر با نگارش کتاب ادبیات چیست؟ منشوری برای ادبیات متعهد می نویسد و هایدگر، هرمنوتیک فلسفی مدرن را بنیان می گذارد و نگاه سنتی را در آن بی فروغ می نماید و به این ترتیب بر اساس اندیشه دکارتی سارتر و ضد دکارتی هایدگر، دو نوع اگزیستانسیالیسم ادبی هایدگری و سارتری شکل می گیرد. این تحقیق با رویکردی تطبیقی، درون مایه های بیم و امید اگزیستانسیالیستی را واکاوی نموده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد اگر چه محققان آثار هوشنگ مرادی کرمانی و مارک تواین را بیشتر از منظر مکتب رئالیسم مورد بررسی قرار داده اند اما می توان بیم و امید مبتنی بر عملگرایی و نگرش اگزیستانسیالیستی را در این آثار یافت.

    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی کودکان، مرادی کرمانی، تواین، بیم و امید، اگزیستانسیالیسم
  • شیرین بقایی*، عبدالرضا مدرس زاده، محمود صادق زاده صفحات 173-190

    مضمون شعر سبک اصفهانی و هندی در نهایت دقت، انتخاب شده است و چون شعر سعدی و حافظ، انسان را به فکر کردن فرونمی برد. چنین سبک شعری باارزش های ادبی ایران تاریخی در دوره های خراسانی و عراقی سنخیت ندارد، از سوی ادیبان و شاعران دوره بعد و نیز از سوی تذکره نویسان مورد توجه واقع نشد و در تذکره ها نوشتند از ده ها هزار بیت صائب چند بیت او به دشواری انتخاب شد و همین که تا امروز شعر بیدل برای استادان و دانشجویان ایرانی ناآشناست به شگفتی نامانوس شعر او برمی گردد. بدین جهت تحقیق حاضر تا حدودی می تواند تمایزها و تفاوت های سبک های اصفهانی و هندی و دو نماینده این دو سبک یعنی صائب و بیدل را روشن و مشخص نماید. بر همین مبنا مقاله پیش رو با بررسی و تحلیل دو سبک مذکور، فرضیه های زیر را اثبات می نماید؛ اکثر منتقدان ادبی، سبک هندی و اصفهانی را یکی دانسته اند و وجوه مشترک فراوانی برای آن ها ذکر کرده اند، اما با اندکی درنگ می توان دریافت که این دو سبک باوجود ویژگی های مشترک فراوان، کاملا بر هم منطبق نیستند. توجه به سه عنصر زبان، زمان و مکان در شعر صائب و بیدل نمایانگر تفاوت های شعری این دو شاعر و اثبات همسانی سبکی آن هاست.

    کلیدواژگان: سبک هندی صائب بیدل تفاوت های شعری همسانی سبکی
  • فروزان شهرکی، عبدالباسط عرب یوسف آبادی*، علی اصغر حبیبی صفحات 196-218

    ارتباطات غیرکلامی به عنوان یکی از شاخه های روان شناسی گستره وسیعی از فعالیت های اندامی بدن را دربرمی گیرد که به آن زبان بدن می گویند. این زبان که شامل پیام هایی است که افراد با نگاه ها، حالات چهره و ژست ها منتقل می کنند، در متون ادبی به درک و فهم خواننده از متن کمک می کند. در پژوهش حاضر تلاش بر آن است زبان بدن در رمان ایام معه (1960م) از کولیت خوری و بامداد خمار (1395ش) از فتانه حاج سیدجوادی با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی مورد بررسی قرار گیرد. نتایج حاکی از این است که زبان بدن در هر دو رمان تقریبا کارکردی یکسان دارد (12% ایام معه و 10% بامداد خمار). از آن جا که مفاهیمی چون خوشحالی، خشم، ترس و اضطراب در رفتارهای غیرکلامی شخصیت های زنانه دو اثر نمود زیادی دارد، این مفاهیم در زبان چهره شخصیت ها (67% ایام معه و 55% بامداد خمار) بازتاب گسترده ای یافته است. این میزان کارکرد زبان چهره بدان جهت است که معمولا این بخش از بدن در هنگام ارتباط، بیشتر قابل استفاده و قابل رویت است.

    کلیدواژگان: روابط غیرکلامی، زبان بدن، حالات چهره، رفتارهای حرکتی، ایام معه، بامداد خمار