فهرست مطالب

نشریه آموزه های فلسفه اسلامی
سال چهاردهم شماره 2 (پیاپی 25، پاییز و زمستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/11/01
  • تعداد عناوین: 12
|
  • علی ارشدریاحی*، مائده زمانی صفحات 3-22
    در میان براهین اثبات خدا، دلیل فطرت از مهم ترین دلایل خداشناسی است که بر فطری بودن معرفت به خداوند در جمیع مخلوقات (به خصوص انسان) دلالت دارد. یکی از صریح ترین آیات قرآن در دلالت بر خداشناسی فطری، آیه 30 سوره روم است. این آیه از عجین بودن ساختار وجود انسان با شناخت خداوند خبر می دهد. ملاصدرا با الهام از قرآن و حدیث و با بهره گیری از مبانی عقلی و فلسفی خود، این گزاره دینی را مستدل کرده است. در این پژوهش سعی شده است به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر آراء ملاصدرا، تبیین فلسفی او از خداشناسی فطری تحلیل گردد تا جایگاه نظریه فقر وجودی معلول در بیان وی معلوم شود. ملاصدرا با تکیه بر اصل اضافه اشراقی ممکنات به واجب، تحلیلی وجودشناختی از این آموزه قرآنی ارایه داده است که بر اساس آن، حضور مخلوقات نزد خداوند و حضور خداوند نزد جمیع مخلوقات اثبات می شود. بر اساس تبیین وجودشناختی خداشناسی فطری نیز تلازم بین فقر وجودی و علم حضوری مخلوقات به خداوند و چگونگی دلالت آیه فطرت بر سیر خودشناسی به خداشناسی به دست می آید.
    کلیدواژگان: خداشناسی فطری، ملاصدرا، فقر وجودی، علم حضوری، آیه فطرت
  • داود حیدری* صفحات 23-44
    تحلیل قضایای شرطیه از جمله مهم ترین مباحث منطقی است. به نظر می رسد که تحلیل زبان شناسانه قضایا بدون توجه به واقعیاتی که قضایا از آن ها حکایت می کنند، تحلیل تمامی نیست. با تکیه بر شناخت واقعیات جهان هستی و دسته بندی آن ها، راه برای درک قضایای حاکی از آن ها هموار می شود. خواجه نصیرالدین طوسی در اساس الاقتباس با ترسیم نموداری، انحاء اتصال را احصاء نموده و نشان داده است که هر یک از محصورات چهارگانه قضایای شرطی اعم از لزومی، اتفاقی و استصحابی، برای بیان چه نوع اتصالی به کار می رود و نیز از این نمودار، موارد کاربرد شرطی متصله سالبه دانسته می شود. به نظر می رسد تصویر ارایه شده از این نمودار در نسخ موجود، دارای برخی اشکالات است که در این مقاله ضمن توضیح انواع اتصال بین دو امر و چگونگی حکایت از آن ها به وسیله قضایای شرطی، تصویر درستی از نمودار ارایه شده است.
    کلیدواژگان: مصاحبت، استصحابی، لزومی، اتفاقی، لزوم سلب، سلب لزوم
  • محمد سلطانی رنانی* صفحات 45-66
    تفویض غالیان، بدان معنا که خداوند کارهایش را به دیگری واگذار کرده، بسته به متعلق خویش بررسی می شود؛ واگذاری آفرینش، شریعت، آمرزش، حسابرسی و اراده. تفویض در خلقت به ادله ای سمعی و عقلی استناد داده شده است. در استناد عقلی بر این پندار، آموزه عقل اول بر اولیای الهی تطبیق داده می شود.و در این جهت، صدور ممکنات از عقل اول نیز به نحو علت فاعلی تصویر می گردد. بررسی این روند بر پایه تحلیل عقلانی و مراجعه به سخنان فیلسوفان آشکار خواهد ساخت که این استناد استوار نیست. عقل اول نزد فیلسوفان معنایی، جامع کمالات امکانی است و صدور ممکنات فرودین از عقل اول به نحو اشتمال اجمال بر تفصیل است. همچنین تطبیق عقل اول بر اولیای الهی تنها بدان معنا معقول است که ولی در پی عبودیت کامل، جامع کمالات امکانی را تعقل می کند و از باب قاعده اتحاد عاقل و معقول، با عقل اول متحد می شود. این اتحاد به معنای اتصال جرمی، یکی شدن دو موجود و یا اضمحلال یکی در دیگری نیست؛ بلکه بر پایه درک کمال در حد تمام حاصل می شود. نتیجه آنکه آموزه عقل اول و صدور ممکنات فروتر از آن، پندار تفویض غالیان را پشتیبانی نمی کند. همچنین تطبیق عقل اول بر اولیاء (انسان کامل) تنها بر اساس اتحاد عاقل و معقول معنادار است.
    کلیدواژگان: عقل اول، صادر اول، قاعده الواحد، تفویض خلقت، نور محمدیه
  • اسماء احمدی*، محمود صیدی صفحات 67-84
    یکی از مسایل مهم در مبانی کلامی شیعی، صفات الهی است که در آیات متعدد قرآنی، با اسماء و صفات گوناگونی از آن یاد شده است. با توجه به براهین عقلی و احادیث نقلی، صفات الهی عین ذات او هستند و تفاوت آن ها مفهومی است. ولی مسئله این است که در چند حدیث منقول از امام رضاu ، اراده، صفتی فعلی دانسته می شود. ملاصدرا با ارایه تفسیری فلسفی کلامی از این احادیث، آن ها را با ذاتی بودن صفات خداوند در تنافی نمی داند؛ ولی از نظر علامه طباطبایی، این احادیث در فعلی بودن صفت اراده صراحت دارند. در پژوهش حاضر با استفاده از تحلیل های فلسفی کلامی از این احادیث و کمک گیری از احادیث دیگر امام رضاu اثبات می شود که این احادیث با ذاتی بودن صفت اراده در تناقض نمی باشد و تفسیر علامه طباطبایی از آن ها صحیح به نظر نمی رسد.
    کلیدواژگان: اراده، خداوند، امام رضا، ملاصدرا، علامه طباطبایی
  • احمد عسگری*، حمیدرضا بوجاری صفحات 85-102
    به باور ملاصدرا، علم حضوری نفس به ذاتش اشتدادی است. این نظریه از نظریات بدیع ملاصدرا و از نتایج هستی شناسی و نفس شناسی اوست. این نظریه بیانگر این معناست که مرتبه و درجه آگاهی حضوری انسان به حقیقت ذاتش امری ثابت نیست و می تواند ارتقاء یابد و از مرتبه نازل خودآگاهی خیالی به مرتبه عالی خودآگاهی عقلی و حتی بالاتر برسد. خودآگاهی خیالی به معنای ادراک حضوری خیالی نفس که در عین تجرد، محفوف به عوارضی چون شکل، اندازه و... است و خودآگاهی عقلی، ادراک به نحو تجرد تام و محض من است. هر یک از این مراتب اقتضایاتی دارند که آثار مهمی در معرفت و عمل آدمی خواهند داشت. مهم ترین مبانی فلسفی این نظریه در حکمت صدرالمتالهین عبارت است از: نظریه اتحاد مدرک به مدرک، نظریه حرکت جوهری و نحوه وجود خاص نفس ناطقه انسانی نزد ملاصدرا.
    کلیدواژگان: علم حضوری، اشتداد، نفس، ادراک، خیال، عقل
  • رامین گلمکانی*، رسول پاداش پور، محمد مهدی سلامی صفحات 103-122
    مساله شر از جمله مسایل مهم فلسفی است که همواره در میان اهل ادیان برای پاسخ به تعارض میان توحید مبدا صدور اشیاء، و وجود شرور در نظام وجود مطرح بوده است. از طرفی منکرین خداوند نیز برای مقابله با اهل ادیان از این مساله به عنوان دلیلی علیه وجود خداوند استفاده می کردند. بنابر این پاسخ به مساله شر ذهن هر متفکری را به خود مشغول کرده است. فلاسفه نیز در طول تاریخ پاسخ گویی به این مساله را از دغدغه های فکری خود دانسته اند و هر یک با توجه به دستگاه فکری خود در صدد حل آن بر آمده اند. یکی از دیدگاه های مطرح شده در این باره عدمی بودن شر است که فیلسوفان معانی مختلفی را از آن اراده کرده‏اند. از جمله افرادی که قایل به عدمی بودن شر شده اند ابن عربی در عرفان نظری و ملاصدرا در حکمت متعالیه هستند. همچنین اسپینوزا نیز به عنوان یکی از فیلسوفان یهودی قایل به عدمی بودن شر است، که هریک تلقی متفاوتی از عدمی بودن شر دارند. در این مقاله به بررسی و مقایسه دیدگاه این متفکران خواهیم پرداخت و تحلیلی در باب توانایی، یا عدم توانایی هر یک نسبت به حل مساله شر ارایه خواهیم کرد.
    کلیدواژگان: ابن عربی، ملاصدرا، اسپینوزا، شر، عدمی بودن شر
  • جلیل محمدی خانقاه*، عبدالله نصری صفحات 123-148
    «اتحاد عاقل و معقول» از معدود مسایلی است، که با مخالفت و موافقت دو فیلسوف بزرگ مواجه شده است.بوعلی به عنوان منکر اصلی و صدرالمتالهین به عنوان موافق جدی. بوعلی در «شفاء» و «اشارات» ،«اتحاد عقل و عاقل» را رد می نماید ولی در «مبدا و معاد» برای آن برهان می آورد. این تفاوت رویه بوعلی، نزد فیلسوفان بعد محل سوال بوده است. صدرالمتالهین برای «اتحاد» سه معنا ذکر می نماید و می فرماید «اتحاد عاقل و معقول» به دو معنای اول به همان برهان بوعلی به هیچ وجه قابل اثبات نیست، ولی معنای سوم اتحاد نه تنها ممکن بلکه تحقق علم در تمام مراتب متوقف بر آنست.صدرا میگوید بوعلی معنای سوم از اتحاد را تنها در مبدا و معاد پذیرفته است و آنگاه در بدست آوردن دیدگاه اصلی بوعلی تردید نموده است.اما حقیقت آنست که بوعلی هرگز متناقص سخن نگفته است.اینگونه نیست که در «شفاء» و «اشارات» دیدگاه واقعی خود را اظهار کرده و در «مبدا و معاد» طبق مذاق فیلسوفان مشاء سخن گفته باشد. فهم دیدگاه اصلی بوعلی تنها در سایه فهم دقیق از منظومه فکری وی محقق است همان مسیری که ما پیمودهایم و نشان داده ایم معنای سوم اتحاد باور همیشگی بوعلی است و اساسا اختلافی میان بوعلی و ملاصدرا وجود ندارد.
    کلیدواژگان: اتحاد، عاقل، معقول، بوعلی، صدرالمتالهین
  • عباسعلی منصوری* صفحات 149-170
    یکی از مهم ترین نظریات معرفت شناسی در باب توجیه نظریه ی مبنا گروی است. هرچند این نظریه در سنت فلسفی اسلامی به نحو مستقل مورد بحث واقع نشده است اما در آثار فیلسوفان مسلمان از جمله ملاصدرا با زبان فلسفی خاص آن عصر که متفاوت با زبان معرفت شناسی معاصر است به آن پرداخته شده است.. در این مقاله بعد از طرح نظریه های مختلف در باب توجیه و بیان آراء فیلسوفان و متکلمان مسلمان در باب تعداد گزاره های پایه،دیدگاه ملاصدرا در باب گزاره های پایه بررسی شده است. ملاصدرا تعداد بدیهیات را انحصاری و بر اساس تقسیم ثنایی نمی داند و معتقد است که بدیهیات اموری نیستند که کاملا و به صورت مطلق ثابت باشند. ملاصدرا آنگاه که به صراحت به تعداد گزاره های بدیهی اشاره می کند، اقسام بدیهیات را همان شش قسم مشهور می داند؛ولی در حین بحث در مسایل مختلف از این اعتقاد خود عدول می کند .عدول او گاه به صورت افزایش تعداد بدیهیات است و گاه چنین است که تقسیم بندی جدیدی ارایه می کند که در آن برخی از این اقسام شش گانه تحت اقسام دیگر قرار می گیرند.
    کلیدواژگان: معرفت شناسی، توجیه، مبناگروی، گزاره های پایه، بدیهی، ملاصدرا
  • سید محمد موسوی بایگی*، محمداسحاق عارفی شیرداغی، محمد مغربی صفحات 171-186

    تفسیر دقیق عقلانی از معاد همواره یکی از مهم ترین دل مشغولی های فیلسوفان مسلمان بوده که در این میان ملاصدرا از نخستین کسانی است که توسط اصول یازده گانه خویش، توانسته است گامی مهم در تبیین عقلانی معاد جسمانی بردارد. پس از صدرا، برخی فیلسوفان اسلامی همچون علامه طباطبایی و امام خمینی ضمن پذیرفتن اصول صدرایی، برخی از نتایج او را نپذیرفته و سخن جدیدی را در این باب ارایه داده اند. امام خمینی از میان مقدمات یازده گانه صدرا، فقط سه مقدمه را پذیرفته و در اینکه بدن آدمی پس از مرگ ظاهری بدون هیولای مادی است، با استواری سخن می گوید و علی رغم ملاصدرا به صراحت بر این باور است که بدن مثالی در باطن بدن دنیوی ایجاد می شود و امکان ندارد بدن اخروی توسط نفس ایجاد شود. علامه طباطبایی نیز ضمن پذیرش سخن زنوزی، معتقد است که بدن انسان در عالم آخرت دوباره زنده می شود و به سوی روح حرکت می کند و به آن ملحق می گردد و با این تعبیر، برای نفس جایگاهی مهم تر قایل شده است. لذا با توجه به اینکه دیدگاه امام خمینی به مقدمات کمتری نیاز داشته و اشکال دیدگاه لحوق ابدان به نفوس را ندارد، از برتری برخوردار است.

    کلیدواژگان: معاد جسمانی، لحوق ابدان به نفوس، علامه طباطبایی، امام خمینی
  • مهدیه نزاکتی علی اصغری*، سیدمرتضی حسینی شاهرودی، علیرضا کهنسال صفحات 187-206

    ملاصدرا بر اساس مبانی اصالت وجود، وحدت تشکیکی و حرکت جوهری، و ابن عربی بر اساس وحدت وجود، قایل به حشر به معنای ظهور متمایز بواطن موجودات اعم از گیاه و حیوان و انسان در عالم قیامت و پس از مرگ در زمین بسیط و گسترده ای که شایسته تجلی نور الهی و شهود ملایکه و انبیاء می باشد، همراه با جمع شدن تمام خلایق و موجودات در گروه های مختلف می باشند. همچنین معتقدند که ظهور متمایز بواطن در حشر به این دلیل اتفاق می افتد که بواطن موجودات، اثر افعال و افعال هم نشیت گرفته از اغراض نفسانی می باشد که این اغراض در اثر تکرار افعال، به صورت ملکه در درون و باطن رسوخ می نماید.ملاصدرا در بیان و توضیح مواقف حشر مانند صراط و شفاعت بسیار از ابن عربی تاثیر پذیرفته است، به طوری که در نوشتارهایش سخن تازه ای جز بیان اصطلاحات و براهین فلسفی مشاهده نمی شود؛ اما بر خلاف این مباحث در مباحثی مانند گروه های مختلف مردم در حشر، موقف بعث و حسابرسی به جز تاثیرات اندکی که از ابن عربی گرفته، بسیار نظرات دقیق و تازه ای را به صورت براهین فلسفی مطرح نموده است و در موقف نشر هم، وی تنها تشریح کننده آن موقف می باشد.

    کلیدواژگان: حشر، بعث، صراط، شفاعت، ملاصدرا، ابن عربی
  • جواد نوائی*، سید محمدکاظم علوی صفحات 207-226

    برهان انتروپیک، برهانی در اثبات خداوند است که با استخدام قوانین فیزیکی، به اثبات حدوث جهان می پردازد و از حدوث جهان به اثبات وجود خداوند راه می یابد. این مقدمه علمی به قانون دوم ترمودینامیک یا قانون افزایش انتروپی شهرت دارد و قانونی تجربی است که بر اساس آن در فرایندهای طبیعی، انتروپی سیستم افزایش یافته و تا بدانجا ادامه دارد که به مقدار بیشینه خود برسد و در این مقدار بیشینه، تعادل ترمودینامیکی رخ می دهد. با تعمیم این قانون به کل جهان، می توان آینده ای را پیش بینی نمود که در آن جهان دستخوش تعادل ترمودینامیکی گردیده و مرگ حرارتی رخ می دهد.با استفاده از این قانون می توان این گونه استدلال نمود که اگر جهان نقطه پایانی داشته باشد، لزوما باید نقطه آغازینی داشته باشد و بر اساس آن، جهان دارای آغازی است که از آن به حدوث تعبیر می شود. با اثبات این مقدمه که جهان حادث است و خلقت جهان آغازی دارد، می توان برهانی در اثبات خالق اقامه نمود. هرچند این برهان تشابه فراوانی با برهان حدوث متکلمان اسلامی دارد، اما از لحاظ ساختاری و بنیادی دربردارنده تفاوت هایی است که آن را از برهان حدوث متمایز می گرداند.ساختار برهان انتروپیک مشابه با برهان حدوث متکلمان است؛ با این تفاوت که اثبات مقدمه اول آن در برهان حدوث به روش کلامی و فلسفی است، اما این مقدمه در برهان انتروپیک، توسط قانون دوم ترمودینامیک یا اصل افزایش انتروپی اثبات می گردد. علاوه بر نقدهای وارد بر برهان حدوث می توان به مقدمات اولیه برهان انتروپیک که عبارت اند از: تناهی عالم و انتقال انرژی از محیط غیر مادی به سیستم مادی و قبول رخداد مرگ حرارتی، نقدهایی را وارد نمود.

    کلیدواژگان: انتروپی، قانون دوم ترمودینامیک، برهان انتروپیک، مرگ حرارتی، حدوث
  • محمدعلی نوری* صفحات 227-252

    از سوی حکمای مسلمان، چند دیدگاه درباره ماهیت عقل نظری و عقل عملی و چگونگی کارکرد آن ها در ادراک احکام عملی مطرح شده است. یک دیدگاه، عقل نظری را مدرک همه احکام کلی، اعم از نظری و عملی، و عقل عملی را مدرک احکام جزیی عملی و نیز تدبیرکننده انجام فعل می داند (دیدگاه ابن سینا). دیدگاه دیگر، عقل نظری را تنها مدرک احکام نظری، و عقل عملی را مدرک احکام عملی کلی و جزیی و نیز تدبیرکننده انجام فعل می داند (دیدگاه خواجه طوسی و غزالی در مقاصد الفلاسفه). دیدگاه سوم، عقل نظری را هم مدرک احکام نظری و هم مدرک احکام عملی کلی و جزیی، و عقل عملی را تنها قوه عامله و تحریک کننده انجام فعل می داند (دیدگاه بهمنیار، قطب الدین رازی و غزالی در معیار العلم).نوشتار حاضر با تبیین زوایای این سه دیدگاه و تحلیل سخنان حکماء در این باره، دیدگاه درست را دیدگاه دوم می داند و بر آن است که عقل عملی بر دو گونه می باشد. یکی با کلیات سروکار دارد که هم وزن عقل نظری است؛ با این تفاوت که مدرکات کلی عملی را درک می کند. دیگری با جزییات سروکار دارد که هم جزییات عملی را درک می کند و هم چگونگی انجام آن ها را تدبیر می کند.

    کلیدواژگان: حکمت عملی، عقل نظری، عقل عملی، کلیات عملی، جزئیات عملی، فعل ارادی