فهرست مطالب

مجله فیزیولوژی و فارماکولوژی ایران
پیاپی 3 (پاییز 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/07/09
  • تعداد عناوین: 8
|
  • دلارام شکیبا، حمیدرضا مهیمنی، وحید خوری*، مونا پورابوک، مریم رجائی، محمدعلی ضیغمی، شب بو بهرامیان صفحات 139-147
    مقدمه

    فیبریلاسیون بطنی یکی از دلایل مرگ ناگهانی می باشد. جهت بررسی کارآیی و مکانیسم اثر داروهای ضدآریتمی بطنی مدل های مختلف آزمایشگاهی توسعه یافته اند. هدف از تحقیق حاضر طراحی و راه اندازی چند مدل آریتمی بطنی در قلب مجزای موش صحرایی و بررسی کارآیی سوزاندن الکتریکی (ablation) و هوشمند بطن چپ جهت کنترل آریتمی بطنی می باشد.

    روش ها

    در تحقیق حاضر از پنج گروه پنج تایی موش صحرایی استفاده شد. در گروه اول (ایجاد آریتمی با جریان الکتریکی)، قلب مجزا تحت تاثیر افزایش تدریجی تحریک الکتریکی (جریان 5-0میلی آمپر) قرار داده شد. در گروه دوم (فیبریلاسیون بطنی کششی)، آریتمی بطنی توسط افزایش گام به گام فشار پایان دیاستولی (25 تا 100 میلی متر جیوه) ایجاد شد. در گروه سوم (فیبریلاسیون بطنی نرم افزاری)، برنامه فیبریلاسیون بطنی شبیه سازی شده در طی 2 ثانیه در محدوده تحریکی 125-25 میلی ثانیه بوسیله نرم افزار  AV node packایجاد شد. در گروه چهارم (فیبریلاسیون بطنی ناشی از هیپوکالمی)، آریتمی بطنی با استفاده از محلول کربس هنسلیت حاوی پتاسیم 2/9- 2/5 میکرو مولار القا شد. گروه پنجم، همان گروه سوم بودند که سوزاندن هوشمند بطن چپ توسط بکاربردن الکترود نقره با ولتاژ110ولت مستقیم انجام شد.

    یافته ها

     در چهار گروه اول ضربانات نابجای بطنی، تاکیکاردی بطنی و فیبریلاسیون بطنی با موفقیت ایجاد شد. حداقل آستانه آریتمی در گروه 2 (0/07 ± 0/1 میلی آمپر) و حداکثر آستانه آریتمی در گروه 3 (0/05 ± 1/2 میلی آمپر) مشاهده شد. از نظر طول مدت، آریتمی ناشی از هیپوکالمی طولانی ترین (45 ± 240 ثانیه) و آریتمی ناشی از جریان الکتریکی کوتاه ترین مدت را دارا بودند (4 ± 10 ثانیه). بیشترین فرکانس غالب مربوط به آریتمی کششی (1/2 ± 14/9 هرتز) و کمترین فرکانس غالب مربوط به آریتمی ناشی از تحریک الکتریکی (0/6 ± 7/1 هرتز) بود. میانگین تعداد سوزاندن هوشمند بطن چپ 3 ± 20 و درصد موفقیت در خاتمه دادن به فیبریلاسیون بطنی، 10% بود.

    نتیجه گیری

    با هر چهار روش می توان آریتمی از نوع فیبریلاسیون بطنی در قلب جداشده موش صحرایی ایجاد نمود. کارآیی روش مکانیکی و هایپوکالمی بهتر از جریان الکتریکی است. روش سوزاندن بطن چپ با ولتاژ مستقیم و نرم افزار AV node pack مدل مناسبی جهت کنترل و درمان آریتمی های بطنی می باشد.

    کلیدواژگان: سوزاندن رایانه ای هوشمند، قلب جداشده موش صحرایی، مدل های آزمایشگاهی فیبریلاسیون بطنی
  • مرجان نیک بخت زاده، وحید شیبانی*، غلامرضا سپهری، مسعود ناظری، خدیجه اسماعیل پور، محمدرضا آفرینش صفحات 148-157
    مقدمه

    علایم اختلال بعد از تروما (Posttraumatic stress disorder = PTSD) و درد می تواند به طور مکرر به دنبال یک حادثه تروماتیکی در فرد بروز نماید. اگر چه در شرایط استرس حاد، ادراک درد به طور قابل توجهی در اثر استرس پوشیده می شود، مطالعات کمی در رابطه با تغییرات ادراک درد در شرایط استرس ناشی از PTSD در صورت وجود دارد. در مطالعه حاضر، تغییرات درد حاد و آلودینیای ناحیه صورت موش صحرایی در مدل حیوانی  PTSDمورد بررسی قرار می گیرد.

    روش ها

    در این مطالعه تجربی از 95 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شد. موش های صحرایی به دو دسته کنترل و استرس تقسیم بندی شدند. بعد از ایجاد   PTSDبه روش(Single Prolonged Stress)  SPS در گروه استرس، و تایید ایجاد SPS به روش ارزیابی رفتاری ماز بعلاوه و سنجش کورتیکوسترون پلاسما، درد حاد و آلودینیا در ناحیه صورت توسط آزمون مالش چشم (Eye wiping) و وون فری مورد ارزیابی قرار گرفت.

    یافته ها

     تعداد ورود و زمان سپری شده در بازوی باز ماز بعلاوه در گروه استرس نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد (0/05 < p). میزان کورتیکوسترون بعد از تزریق دگزامتازون، در گروه استرس + دگزامتازون درمقایسه با گروه کنترل + دگزامتازون به طور معنی داری کاهش یافت (0/05 < p). تعداد مالش چشم در گروه استرس، در مقایسه با گروه کنترل کاهش  معنی داری نشان داد (0/01 < p). آستانه پاسخ در اثر اعمال فیلامان های وون فری، در صورت موش صحرایی گروه استرس، در مقایسه با گروه  کنترل افزایش معنی دار نشان داد (0/01 < p).

    نتیجه گیری

     این مطالعه نشان داد که در شرایط استرس ناشی از SPS، ادراک درد حاد و آلودینیای ناحیه صورت کاهش می یابد. احتمالا، افزایش اپیوییدهای اندوژن درشرایط PTSD، سبب کاهش ادراک درد  ناحیه صورت موش های صحرایی می شود.

    کلیدواژگان: PTSD، درد حاد و آلودینیا، صورت موش صحرایی، کورتیکوسترون، ماز بعلاوه
  • معصومه طاهری ازندریانی*، عبدالرحمن صریحی، علیرضا کمکی، امیرحسین امام صفحات 158-165
    مقدمه

    نوروپاتی در بسیاری از بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس گزارش شده است. تعدیل درد توسط ناحیه اطراف قنات مغزی (PAG) موضوع یکسری از تحقیقات طولانی بوده است. وجود گیرنده های اپیوییدی و TRPV1 در این ناحیه شناسایی گردیده است. در این مطالعه ما نقش تزریق کاپسایسین به داخل  PAG در تست بی دردی مرفین با تست تکان دم در موش های دیابتی را بررسی نموده ایم.

    روش ها

    در این مطالعه از 24 سر موش نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 200 تا 250 گرم استفاده شد. با استفاده از جراحی استریوتاکسی کانول گذاری در PAG انجام شد. نوروپاتی دیابتی بوسیله تزریق داخل صفاقی استرپتوزوتوسین (mg/kg 60 STZ) القا گردید. 28 روز پس از تزریق STZ جهت تایید نوروپاتی تست های صفحه داغ و ون فری (von frey) انجام شد. در روز آزمون (روز 29) جهت بررسی میزان درد تست تکان دم انجام شد. 15 دقیقه پس از تجویز زیر جلدی مرفین (mg/kg5)، کاپسایسین (nmol/µl 10) به ناحیه PAG تزریق و 5 دقیقه بعد تست درد انجام شد.  زمان شروع تست تکان دم صفر در نظر گرفته شد و زمان تاخیر پاسخ تکان در دقایق 15، 30، 45 و 60 ثبت گردید.

    یافته ها

     تست های ون فری و صفحه داغ پایین بودن آستانه درد در موشهای دیابتیک در مقایسه با گروه کنترل را به اثبات رساند. بر اساس مقایسه نتایج تست تکان دم در موش های دیابتی تزریق موضعی کاپسایسین به داخل هسته PAG اثر ضد دردی مرفین در دقایق 15، 30 و 45 و60 را افزایش داد.

    نتیجه گیری

    بنظر می رسد که تحریک گیرنده های TRPV1 در ناحیه PAG در موش های دیابتی تاثیرات ضد دردی مرفین را تقویت می کند. این مطالعه شواهد مبنی بر تداخل سیستم کاپسایسینوییدی و اپیوییدرژیک در تنظیم کاهش درد را تایید می کند.

    کلیدواژگان: استرپتوزوتوسین، دیابت، قنات مرکزی، گیرندهTRPV1، نوروپاتی
  • یزدان نادری، سیاوش پرورده، ترانه معینی زنجانی، معصومه ثابت کسایی* صفحات 166-175
    مقدمه

    اختلال در حافظه فضایی و یادگیری اغلب به دنبال ایسکمی مغزی مشاهده می شود. هیپوکامپ و کورتکس حساس ترین قسمت های مغز در برابر ایسکمی هستند. استرس اکسیداتیو و التهاب پس از ایسکمی مغزی باعث آسیب به نورون های هیپوکامپ و کورتکس و در نتیجه اختلال در حافظه فضایی و یادگیری می شوند. مینوسیکلین دارای اثرات ضد التهاب و آنتی اکسیدان می باشد و در این مطالعه اثرات محافظتی آن در برابر آسیب حافظه ناشی از ایسکمی مغزی درموش صحرایی بررسی شد.

    روش ها

     برای ایجاد ایسکمی مغزی از انسداد موقت 20 دقیقه ای در شریان های کاروتید مشترک موش صحرایی استفاده شد. 60 سر موش صحرایی از نژاد ویستار به 6 گروه (در هر گروه 10 موش) تقسیم شدند. برای هر روش تجویز دارو (قبل و بعد از ایسکمی) 3 گروه حیوان بررسی گردید: 1- گروه sham: تمام مراحل جراحی به جز انسداد شریان کاروتید مشترک انجام شد و  سالین (حلال دارو) 24 ساعت قبل از ایسکمی یا روز های صفر  تا 6  بعد از جراحی (دو بار در روز ، هر 12 ساعت) به صورت داخل صفاقی تزریق شد. 2- گروه کنترل: انسداد گذرای شریان کاروتید مشترک و تزریق سالین به صورت داخل صفاقی 24 ساعت قبل از ایسکمی یا روزهای صفر  تا  6  بعد از ایسکمی (دو بار در روز ، هر 12 ساعت)، انجام شد. 3- گروه مینوسیکلین: انسداد گذرای شریان کاروتید مشترک انجام شد. مینوسیکلین (mg/kg 40)، به صورت تک دوز 24 ساعت قبل از ایسکمی/ ریپرفیوژن یا دو بار در روز (هر 12 ساعت) درروزهای صفر  تا 6 بعد از ایسکمی/ ریپرفیوژن به صورت داخل صفاقی تزریق شد. حافظه فضایی و یادگیری حیوانات 3 گروه با استفاده از آزمون Morris water maze ارزیابی شد.

    یافته ها

    تجویز مینوسیکلین (قبل و بعد از ایسکمی/ ریپرفیوژن)، زمان تاخیر فرار (Scape latency time) و مسافت طی شده تا رسیدن به سکوی پنهان را در مقایسه با گروه کنترل به میزان قابل ملاحظه ای کاهش داد . همچنین زمان سپری شده در ربع هدف (Time spent in target quadrant)، در مقایسه با گروه کنترل به میزان قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کرد. ایسکمی/ ریپرفیوژن در گروه کنترل و تجویز مینوسیکلین (قبل و بعد از ایسکمی/ رپرفیوژن) تغییر قابل ملاحظه ای در سرعت حرکت حیوان در روزهای اول تا چهارم (trial) و روز پنجم (آزمون Probe) ایجاد نکرد.

    نتیجه گیری

     مینوسیکلین در کاهش آسیب حافظه فضایی و یادگیری ناشی از ایسکمی مغزی گذرا در موش صحرایی موثر است.

    کلیدواژگان: ایسکمی مغزی، حافظه فضایی، ماز آبی موریس، مینوسیکلین
  • مریم نورشاهی، فتانه فرهمند*، محمدرضا بیگدلی صفحات 176-184
    مقدمه

    هدف از این مطالعه تاثیر یک دوره مکمل‏دهی عصاره دارچین بر میزانVEGF  و اندوستاتین پس از یک جلسه فعالیت وامانده‏ساز در موش‏های صحرایی مسن بود.

    روش ها

     32 سر موش مسن نژاد ویستار به طور تصادفی در 4 گروه بدون فعالیت ورزشی، دارچین، ورزش وامانده ساز، دارچین + ورزش وامانده ساز تقسیم شدند. موش‏ها در گروه دارچین و دارچین + ورزش، 200mg/kg/day عصاره دارچین به مدت 14 روز از راه گاواژ دریافت کردند. در گروه ورزش وامانده ساز و دارچین + ورزش وامانده ساز ابتدا به موشها اجازه داده شد تا با سرعت  m/min10 برای گرم کردن خود روی تردمیل راه بروند. سپس هر 2 دقیقه،  m/min2 به سرعت تردمیل اضافه شد تا به سرعت  m/min28 رسید. سپس موشها را بیهوش نموده و عضله  SOLو EDL بلافاصله و 4 ساعت بعد از فعالیت وامانده ساز خارج شد. میزان پروتئین VEGF و اندوستاتین بافت‏ها با روش western blot اندازه گیری شد. داده‏ ها با استفاده از آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه (One-Way ANOVA) در سطح معناداری (0/05 ≥ p) تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

     در گروه ورزش وامانده ساز میزان پروتئین VEGF بلافاصله بعد از ورزش کاهش (0/05≥p) و 4 ساعت بعد تنها در تار کند انقباض افزایش یافت (0/05≥p). میزان اندوستاتین بلافاصله و 4 ساعت بعد از فعالیت وامانده ساز در تار کند انقباض افزایش داشت (0/05≥ p). در گروه دارچین سطحVEGF  در تار کند انقباض کاهش و سطح اندوستاتین افزایش یافت (0/05≥ p). نسبت  VEGFبه اندوستاتین در همه گروه‏ها در تار تند ‏انقباض کاهش یافت. به طورکلی مصرف دارچین آنژیوژنز را در تار کند انقباض مهار کرد درحالی که در گروه دارچین + ورزش این اتفاق رخ نداد یعنی فعالیت ورزشی بر اثرات مهاری دارچین بر آنژیوژنز غلبه کرده است.

    کلیدواژگان: آنتی اکسیدان، اندواستاتین، رگ زایی، سالمندی، فعالیت ورزشی وامانده ساز
  • نصور احمدی*، ناصر نقدی، بهروز عبدلی، سمیرا چوپانی صفحات 185-192
    مقدمه

    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر یک دوره کوتاه مدت فعالیت هوازی بر یادگیری و حافظه فضایی موش های صحرایی بود.

    روش ها

    تعداد 36 موش صحرایی سالم چهار ماهه با دامنه وزنی 180 تا 220 گرم از نژاد ویستار به طور تصادفی در سه گروه فعالیت بدنی، جفت شده (Sham) و کنترل قرار گرفتند. موش های گروه فعالیت هوازی، به مدت 2 هفته و روزی 50 دقیقه به فعالیت  هوازی با استفاده از تردمیل پرداختند. از شاخص های مدت زمان تاخیر،  مسافت طی شده تا پیدا کردن سکو و زمان سپری شده در ربع هدف در آزمون ماز آبی موریس به عنوان ملاک های سنجش میزان  یادگیری فضایی استفاده شد.

    یافته ها

     در مرحله اکتساب، تفاوت معنی داری بین گروه ها مشاهده نشد (0/05< p). در آزمون کاوش، در فاکتور مدت زمان ماندن در ربع هدف، گروه فعالیت بدنیبه طور معنی داری بهتر از گروه های جفت شده و کنترل بود (0/003 = p). در آزمون به خاطرآوری، در هر دو فاکتور طول مسافت (0/004 = p) و مدت زمان تاخیر (0/01 = p) در یافتن سکو، عملکرد گروه فعالیت بدنی به طور معنی داری  بهتر از گروه های جفت شده و کنترل بود.

    نتیجه گیری

     یک دوره کوتاه مدت فعالیت هوازی باعث بهبود یادگیری فضایی موش های صحرایی می شود. به نظر می رسد آمادگی قلبی- عروقی ناشی از فعالیت هوازی، یک میانجی فیزیولوژیکی است که ارتباط بین فعالیت بدنی و بهبود عملکرد شناختی را تبیین می کند.

    کلیدواژگان: عملکرد شناختی، فعالیت، ورزش، یادگیری
  • مرتضی سلیمی*، افسانه الیاسی، عباس حق پرست صفحات 193-200
    مقدمه

    دوپامین درسیستم اعصاب مرکزی نقش مهمی درتعدیل دریافت غذا داشته وگیرنده های دوپامینی در سراسر هیپوتالاموس توزیع شده اند.در این میان رسپتور های D2 دوپامینی در هسته ی پاراونتریکولار هیپوتالاموس (PVN) بطور چشمگیری بیان شده اند. با توجه به نقش احتمالی این گیرنده ها در تعدیل دریافت غذا از سویی و امکان بالقوه استفاده از این گیرنده ها به عنوان اهداف فارماکولوژیک در معضل چاقی، هدف ازمطالعه حاضر بررسی اثر تزریق سولپیراید، آنتاگونیستD2  ، به داخلPVN و تاثیر آن در تعدیل دریافت غذا می باشد.

    روش ها

     کانول گذاری در PVN موشهای صحرایی نژاد ویستار)250-220 گرم(توسط جراحی استریوتکسی با مختصات 1/8-AP= ،0/4 =L،، 7DV =  میلی متر انجام شد. پس از هفت روز، سالین و سولپیراید (0/1، 0/3، 0/75، 1/5 و 3 میکروگرم)، آنتاگونیست گیرنده  D2، به داخل PVN تزریق شدند. در زمانهای 1 ، 2 و 3 ساعت پس از تزریق، مقدار غذای خورده شده ی حیوان اندازه گیری شد. همچنین فعالیت حرکتی حیوان متعاقب تزریق مغزی دوز 0/1 میکروگرم از سولپیراید با استفاده از دستگاه اتوویژن اندازه گیری شد.

    یافته ها

     تزریق داخل هسته ای سولپیراید بطور وابسته به دوز و زمان باعث کاهش دریافت غذا گردید. دوز 0/1 و 0/3 با 0/001<p  ، دوز 0/75 با 0/01 < p و دوز 3 میکروگرم با 0/05< p  نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی دار داشتند. تزریق دوز 1/0 میکروگرم سولپیراید در PVN تاثیر معنی دار آماری بر فعالیت حرکتی نداشت.

    نتیجه گیری

     تحریک گیرنده های D2 دوپامینی داخلPVN دریافت غذا را افزایش می دهد. تزریق سولپیراید به داخل هسته یPVN با انسداد گیرنده های D2 دوپامینی موجود در این ناحیه موجب کاهش دریافت غذا می شود.

    کلیدواژگان: تغذیه، سولپیراید، گیرنده دوپامینی D2، هسته پاراونتریکولار
  • فریبا عمادیان رضوی، اصغر زربان، فاطمه حجی پور، غلامرضا عنانی سراب، محسن ناصری* صفحات 201-210
    مقدمه

    استفاده از وارفارین به عنوان رایج ترین ضد انعقاد خوراکی همواره با محدودیت هایی همراه است. اثر این داروی ضد انعقاد به دلیل عوامل فارماکودینامیک، فارماکوکینتیک و خصوصا عوامل فارماکوژنتیک به طور گسترده ای در بین بیماران متغیر است. پلی مورفیسم های ژن VKORC1 یکی از فاکتورهای ژنتیکی موثر در تعیین دوزاژ این دارو می باشد. این تحقیق به منظور عملکرد بهتر در تعیین دوز اختصاصی دارو برای هر فرد و با هدف تعیین فراوانی آللی و ژنوتایپی ژن VKORC1، در شهر بیرجند انجام گرفت.

    روش ها

     115 نفر از افرادی که برای آزمایش هایPT وINR به بیمارستان های امام رضا(ع) و ولیعصر(عج) شهر بیرجند مراجعه کردند، برای این مطالعه ی تجربی انتخاب شدند. پس از استخراج DNAی ژنومیک، تمامی قطعات تکثیر شده ی VKORC1، تعیین توالی شده و ژنوتیپ آنها مشخص گردید. آنالیز آماری توسط نرم افزار SPSS صورت گرفت.

    یافته ها

     میانگین سنی بیماران 9/12 ± 7/57 سال بود و از این میان 55 نفر زن و 60 نفر مرد بودند. فراوانی ژنوتیپ های  نرمال، هتروزیگوت و هموزیگوت جهش یافته واریانتG>A 1639- از ژن VKORC1 در مردان 40/3%، 30/5% ،17/5%  و در زنان 50%، 36/7%، 5% بدست آمد. برای واریانت C>T1173 فراوانی ژنوتیپ های  نرمال، هتروزیگوت و هموزیگوت جهش یافته در مردان 38/9%، 38/9% و 2% و در زنان 6/52%، 4/40%، 7% بودند. دو جهش جدید g.3660G>A  و g.3565G>T با فراوانی به ترتیب 7/2% و 9/0% در ناحیه پروموتر G>A1639- مشاهده شد. در نهایت آلل هایG 1639- و C1173 در جمعیت بیرجند دارای فراوانی بالایی (1/68% و 6/62%) بودند.

    نتیجه گیری

     یافته های ما نشان می دهد تفاوت های قابل توجهی در فراوانی واریانت های ژنتیکی VKORC1 در جمعیت شهر بیرجند در مقایسه با سایر نقاط ایران وجود دارد که ناشی از تفاوت های قومیتی بوده و در تعیین حساسیت به دارو بسیار تاثیرگذار هستند. با توجه به این تفاوت های ژنتیکی، اطلاع از ژنوتیپ بیماران قبل ازشروع درمان با وارفارین به داشتن درمانی دقیق و کارآمد کمک خواهد کرد.

    کلیدواژگان: انعقاد، پلی مورفیسم، دوز بهینه، وارفارین، VKORC1
|
  • Delaram Shakiba, HamidReza Moheimani, Vahid Khoori*, Mona Pourabouk, Maryam Rajaei, MohammadAli Zeyghami, Shabboo Bahramian Pages 139-147
    Introduction

    Ventricular fibrillation is one of the main causes of sudden death. In order to evaluate the efficacy and mechanism of anti-arrhythmic drugs, various experimental models of arrhythmia have been developed. In the present study some in vitro models of ventricular arrhythmia in rat isolated heart are presented. Furthermore, efficacy of a smart ablation protocol to suppress ventricular rate is examined.

    Methods

    Five groups of 5 Wistar rats were used in this study. In group I, ventricular fibrillation (VF) was induced in the isolated heart by stepwise increased electrical stimulation (0-5 mA). In group II, VF was induced by stepwise increase in end diastolic pressure (25-100 mmHg). Group III (computerized VF model), computerized electrical stimulation was executed during 2 s in the range of 25-125 ms by AV node pack software. Group IV (hypokalemia-induced VF), VF was induced by diminution of potassium to 2.5-2.9mM in Krebs Henseleit solution. Group V, it was same as group III but smart ablation of the left ventricle was carried out by 110 volt DC power to terminate the VF.

    Results

    Premature ventricular beat, ventricular tachycardia and VF were successfully induced in the first 4 groups. The minimum and maximum threshold of arrhythmia was observed in groups II (0.1 ± 0.07 mA) and III (1.2 ± 0.05 mA), respectively. The longest duration of arrhythmia induced by hypokalemia (240 ± 45 s), while the shortest one provoked by electrical stimulation (10 ± 4 s). The maximum dominant frequency of arrhythmia was observed in group III (14.9 ± 1.2 Hz), while the lowest dominant frequency was related to group I (7.1 ± 1.6). The mean number of ablation was 20 ± 3 and VF terminated in 10% of all arrhythmias.

    Conclusion

    Experimental arrhythmia can be induced in rat isolated heart by the all 4 protocols. However, increasing end diastolic pressure and hypokalemia are the most efficient methods for induction of ventricular arrhythmia. Left ventricular ablation by using DC voltage and AV node pack software is a useful method to terminate ventricular arrhythmias.

    Keywords: Experimental Ventricular fibrillation models, Rat isolated heart, Smart ablation
  • Marjan Nikbakht Zadeh, Vahid Sheibani*, Gholamreza Sepehri, Masoud Nazeri, Khadije Esmail Pour, MohammadReza Afarinesh Pages 148-157
    Introduction

    Post-traumatic stress disorder (PTSD) symptoms and pain can be appeared repeatedly following traumatic events. Although in acute stress condition, pain perception significantly covered by stress, few studies have discussed the changes in pain perception in a PTSD stress conditioning. In the present study, changes of facial acute pain and allodynia have been investigated in an animal model of PTSD.

    Methods

    Male Wistar rats were divided to two groups as control and under stress. PTSD was induced by single prolonged stress (SPS) method and confirmed by elevated plus maze (EPM) and rats plasma corticostrone levels. Acute facial pain and allodynia were evaluated by the eye wiping test and von frey test in the experimental groups.

    Results

    SPS rats spent less time and made a fewer entries into the open arms of EPM (p < 0.05). The corticostrone level was significantly decreased in Stress + DEXA group compared to the Control + DEXA (p < 0.05). The number of eye wiping was significantly decreased in SPS-induced rats compared to the control (p < 0.001). The response threshold of applying von frey filament in face of SPS-induced rats was significantly increased compared to the control (p < 0.001).

    Conclusion

    Acute pain perception and allodynia of face area of rats was reduced in SPS-induced animals. Increased endogenous opioids in PTSD condition may lead to this observation.

    Keywords: Acute pain, Allodynia, Corticostrone, Elevated plus maze, PTSD, Rat face
  • Masoomeh Taheri Azandaryani*, Abdolrahman Sarihi, Alireza Komaki, AmirHossein Emam Pages 158-165
    Introduction

    Neuropathy exists in many diabetic patients. The role of Periaqueductal Gray (PAG) region in pain modulation has long been investigated. Opioid and transient receptor potential vanilloid 1 (TPRV1) receptors are distributed in PAG. In this study, the role of intra-PAG injection of capsaicin on morphine analgesia was investigated in diabetic rats.

    Methods

    Twenty-four male Wistar rats (200-250g) were used in this study. Diabetes mellitus was induced by single i.p. injection of streptozotocin 60 mg/kg. Using stereotaxic surgery, a guide cannula was implanted in PAG. Twenty-eight days after STZ administration, neuropathy was confirmed by Von frey and hot plate tests. On day 29, morphine (5 mg/kg) was injected subcutaneously to diabetic rats. Capsaicin (10 nmol/µl) was injected into PAG 15 min later. Tail flick test was performed 5 min thereafter. Tail-flick latency was measured at 15, 30, 45 and 60 min after capsaicin administration.

    Results

    Von frey and hot plate tests confirmed the hyperalgesia in diabetic rats. Capsaicin microinjection increased morphine analgesia at 15, 30, 45 and 60 minutes after injection in diabetic rats.

    Conclusion

    It seems that activation of the TRPV1 receptors in PAG potentiates antinociceptive effect of morphine in diabetic rats. This study confirmed evidences indicating the interaction between capsicinoid and opioidergic systems in pain analgesia regulatory system.

    Keywords: Diabetic rats, Neuropathy, Periaqueductal gray, Streptozotocin, TRPV1 receptor
  • Yazdan Naderi, Siavash Parvardeh, Taraneh Moini Zanjani, Masoumeh Sabetkasaei* Pages 166-175
    Introduction

    Spatial memory and learning deficits are the most visible symptoms of transient cerebral ischemia. Cortex and hippocampus are sensitive against cerebral ischemia. Oxidative stress and inflammation are involved in the pathological process after cerebral ischemic injury. Evidence indicates that minocycline has antioxidant and anti-inflammation effects. In this study the effect of minocycline on memory deficit after transient cerebral ischemia in rat was investigated.

    Methods

    Cerebral ischemia was induced by a transient 20 min bilateral occlusion of common carotid artery (BOCCA) of rat. A total of 60 male Wistar rats weighing 250-300 g were divided into 6 groups. Three groups of rats were evaluated for each drug administration method (pre- or post-ischemic administration of drug or vehicle). 1. Sham group: rats were subjected to the surgical procedure except for occlusion of common carotid artery and received saline (vehicle) 24 h before, or twice daily (every 12 hours) for 7 days after surgery; 2. Control group: rats underwent transient BOCCA and saline was injected 24 h before or twice daily for 7 days after ischemia; 3. Minocycline group: minocycline (40 mg/kg, i.p.) was injected 24 h before I/R (single dose), or twice daily, for 7 days after I/R. The spatial memory and learning were evaluated using the Morris water maze task.

    Results

    Pre- or post-ischemic administration of minocycline significantly shortened the escape latency time and the distance traversed to reach the hidden platform. It also significantly increased the time spent in target quadrant compared with the control group. There was no significant change in the swimming speed of rats after I/R in the control and minocycline groups (either pre- or post-ischemic administration) during the first 4 days (trial) and the fifth day (probe test).

    Conclusion

    This study demonstrated the effectiveness of minocycline in preventing spatial memory and learning deficits induced by cerebral ischemia.

    Keywords: Cerebral ischemia, Minocycline, Morris water maze, Spatial memory
  • Maryam Nourshahi, Fataneh Farahmand*, MohamadReza Bigdeli Pages 176-184
    Introduction

    The purpose of this study was to assess effect of cinnamon extract supplementation on VEGF and Endostatin protein level in hind leg muscle of aged rats after one session of exhaustive exercise.

    Methods

    Thirty two aged male Wistar rats were subdivided into four groups randomly: exhaustive exercise (EX, n = 8), cinnamon extract (CE, n = 8), cinnamon extract and exhaustive exercise (CE-Ex, n = 8) and control without exhaustive exercise (n = 8). CE and CE-EX groups received (200 mg/kg) cinnamon extract by intra-gastric intubation for 14 days. CE-EX groups and EX performed an exhaustive running test on a treadmill. In the first 10 min, the animals walked on the treadmill at a speed of 10 m/min to warm up. The speed was then increased by 2 m/min every 2 min, till reaching the maximum speed of 28 m/min. The rats were then anesthetized immediately and 4h after trial, and SOL and EDL muscles were removed. VEGF and Endostatin protein level were measured in the muscles by western blot method. Data were analyzed by independent t-test and one-way analysis of variance (ANOVA).

    Results

    VEGF decreased immediately (p ≤ 0.05) and increased 4 h after exercise in SOL muscle (p ≤ 0.05) of EX group. Endostatin increased immediately and 4 h after exercise in SOL muscle of EX group (p ≤ 0.05). VEGF decreased and Endostatin increased in SOL muscle of CE group. VEGF/Endostatin decreased in EDL muscle of all groups.

    Conclusion

    Cinnamon extract supplementation inhibited angiogenesis in CE group in SOL muscle but was not inhibited 4 h after exercise in CE-EX group. The raise in VEGF level 4 h after exercise indicates that exercise can overcome the inhibitory effects of cinnamon on angiogenesis.

    Keywords: Aging, Angiogenesis, Antioxidant, Endostatin, Exhaustive exercise
  • Nassour Ahmadi*, Nasser Naghdi, Behrouz Abdoli, Samira Choopani Pages 185-192
    Introduction

    The  purpose  of  this  study  was  to  investigate  the  effects  of  acute  aerobic  activity  on   spatial learning and memory in rats.

    Methods

    Thirty six  healthy  male  rats  were  randomly  assigned  to  one  of  three  groups:  physical  activity,  sham,  and  control.  Physical activity group ran 50 minutes daily for two weeks on treadmill. Escape latency, distance moved and time spent in the target zone were measured to assess spatial learning and memory.

    Results

    No  significant differences  were found between  three  groups  in   the acquisition  phase  (p > 0.05) but  the  physical  activity  group  performed  better  than  the  sham and control  groups  in  probe  test  (p = 0.003).  In  recall  test,  the  physical  activity  group  performed  better  than  the  sham and control  groups  in  both  distance moved (p = 0.004)   and   time spent in the target zone  (p = 0.01).

    Conclusion

    Results  showed  that  acute  aerobic  activity  improves  spatial  learning  in  rats.  It  seems  that  cardiovascular  fitness  obtained  by  aerobic  activity  is  a  physiological  mediator  that  explains  the  relationship  between  physical  activity  and  improved  cognitive  performance.

    Keywords: Activity, Cognitive, Exercise, Function, Learning
  • Morteza Salimi*, Afsaneh Eliassi, Abbas Haghparast Pages 193-200
    Introduction

    Dopamine plays an important role in modulating food intake in the central nervous system. Dopamine receptors are distributed within the hypothalamus with significant expression of D2 receptors in hypothalamic paraventricular nucleus (PVN). D2 receptors are involved in modulation of food intake. Therefore, they might have potential as a pharmacologic target in treatment of obesity. This study was conducted to find if microinjection of the D2 receptor antagonist sulpiride, into PVN can modulate food intake.

    Methods

    A guide cannula was stereotaxically implanted in PVN (coordinates: L:+0.4; DV:7 AP:-1.8 mm) of male Wistar rats weighing 220-250 g. Sulpiride (0.1, 0.3, 0.75, 1.5, and 3μg) or saline were injected into PVN after a 7 day recovery period. Food intake was then measured at one, two and three hours afterward. Moreover, effect of sulpiride (0.1 μg, intra-PVN) on spontaneous activity of animals was measured by Auto vision instrument.

    Results

    Sulpiride at the doses of 0.1 μg (p < 0.001), 0.3 μg (p < 0.001), 0.75 μg (p < 0.01), and 3μg p < 0.05) significantly decreased food intake in a dose- and time-dependent manner. Sulpiride 0.1μg had no significant effect on the locomotor activity of animals.

    Conclusion

    Activation of D2 receptors of PVN increases food intake. Intra-PVN microinjection of sulpiride decreases food intake by blocking D2 receptors in this area.

    Keywords: D2 dopamine receptors, Feeding, Paraventricular nucleus, Sulpiride
  • Fariba Emadian Razavi, Asghar Zarban, Fatemeh Hajipoor, Gholamreza Anani Sarab, Mohsen Naseri* Pages 201-210
    Introduction

    Administration of warfarin, the most common oral anticoagulant, is usually accompanied with limitations. Anticoagulant effect of warfarin has wide inter-patients variations due to pharmacodynamics, pharmacokinetics and especially pharmacogenetics factors. Polymorphisms of VKORC1 gene is one of the genetic factors influencing adjustment of warfarin dosage. In order to better determine the appropriate dosage of the drug, this study was conducted to find out the allele and genotype frequencies of VKORC1 gene in population of Birjand city.

    Methods

    One hundred-fifteen patients who referred to Imam Reza and Vali-asr hospitals of Birjand city for PT and INR tests, were selected for this experimental study. After genomic DNA extraction, all amplified PCR products of VKORC1 were sequenced to determine the genotypes. Statistical analysis was performed using SPSS software.

    Results

    The average age of patients was 57.7 ± 12.9, 55 were women and 60 were men. Normal, heterozygous and homozygous mutant genotypes of -1639 G>A variant, had a frequency of 40.3%, 30.5%, 17.5%  in men; and 50%, 36.7%, 5% in women, respectively. Regarding 1173C>T variant, normal, heterozygous and homozygous mutant genotypes had a frequency of 38.9%, 38.9%, 22.2% in men; and 52.6%, 40.4%, 7% in women, respectively. Two new mutations as g.3660G> A and g.3565G> T with the frequency of 2.7% and 0.9% in -1639 G>A promoter region of VKORC1 gene were observed.  Finally, -1639G and 1173C alleles had a high frequency (68.1% and 62.6%, respectively) in people of Birjand city.

    Conclusion

    Our results indicate that there are significant differences in the frequency of VKORC1 genetic variants in people of Birjand city compared to other parts of Iran. The ethnic differences can affect sensitivity to warfarin. Therefore, knowing the genotype of the patients before starting warfarin therapy will help to have a precise and efficient therapy.

    Keywords: Coagulation, Optimal dose, Polymorphism, VKORC1, Warfarin