فهرست مطالب

مجله پژوهش در آموزش علوم پزشکی
سال دوازدهم شماره 1 (بهار 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/03/12
  • تعداد عناوین: 8
|
  • علی سعادت رشتی* صفحات 1-3

    از حدود یک قرن پیش تفکیک آموزش رشته پزشکی به دو مرحله پیش بالینی و بالینی موجب شد که آموزش بالینی نیازمند یک مرحله پیش بالینی مجزا و مبتنی بر علوم پایه باشد (1). در گذر زمان، کمرنگ بودن مسایل اخلاقی، نگرشی و مهارت های طبابت در آموزش پزشکی با اصول حرفه ای گری در قرن بیست و یکم ناسازگار به نظر می رسید، اصولی که پزشکانی دارای مهارت های ارتباطی و پاسخگوی نیاز جامعه را مطلوب می دانست (2). بنابراین دو دهه قبل شورای پزشکی عمومی انگلستان (General Medical Council) از آموزشگاه های پزشکی سراسر جهان دعوت نمود تا مهارت های پایه بالینی را با تاکید بر تربیت پزشکان دارای صلاحیت، به طور زودرس در کوریکولوم پزشکی آموزش دهند (3). ازاین رو دوره های تجربه زودرس بالینی شکل گرفت که در آن اصطلاح "تجربه" به صورت ارتباط واقعی و اصیل انسانی در محیط بالینی یا جامعه با هدف افزایش یادگیری مفهوم سلامت، ناخوشی، بیماری و نقش حرفه ای فرد تعریف می گردد (2). خوشبختانه در طی سال های اخیر مواجهه زودرس بالینی در تعدادی از دانشگاه های علوم پزشکی ایران طراحی و اجرا شده، هم چنین این برنامه دارای جایگاه مشخصی در کوریکولوم بازنگری شده پزشکی عمومی در مقطع علوم پایه است. نگرش فراگیران این برنامه درسی از این نظر حایز اهمیت است که موجب جهت دهی به تنظیم برنامه، فراهم نمودن تسهیلات بیشتر و ایجاد یک محیط آموزشی انگیزه بخش شده و زمینه ی برنامه ریزی کارآمد برای تربیت پزشکان دارای صلاحیت را فراهم می آورد (4). مطالعات بر روی نگرش دانشجویان پزشکی که این دوره آموزشی را در دانشگاه های علوم پزشکی کشور گذرانده اند حاکی از افزایش انگیزه(6, 5)، نگرش مثبت به حرفه پزشکی (4) و آموزش پزشکی (7)، رضایتمندی نسبت به دروس علوم پایه، درک مولفه های اجتماعی موثر بر سلامت و درک تفکر بالینی (8) آنان است. در نتایجی متناقض نیز پژوهشگران به عدم تغییر مثبت در نگرش دانشجویان نسبت به دروس علوم پایه (6)، مهارت های ارتباطی (8) و حرفه پزشکی (7) اشاره نموده اند. تحقیقات کیفی نیز در کنار پژوهش های کمی در این حوزه صورت گرفته است. درون مایه های استخراج شده از نظرات دانشجویان در یک مطالعه شامل ادغام تیوری و عمل، تعامل با دیگران و توسعه حرفه ای و انگیزش برای یادگیری پزشکی بود (9). در مطالعه کیفی دیگر گزاره هایی ازجمله آگاهی از نقش ها و وظایف جدید به عنوان دانشجوی پزشکی، کسب وجدان کاری، حساس شدن نسبت به مشکلات و نیازها و تمایلات بیماران برای کمک به آن ها، واقع گرایی درباره محدودیت های حرفه پزشکان، جذابیت علوم پایه، آشنا شدن با محیط کاری، ارزشمند دانستن آموزش پزشکی، تاکید بر علوم پایه در راستای تدریس بالینی، افزایش علاقه به آموزش پزشکی و انگیزش به شغل آینده، فرصتی برای ورود به محدوده های ناآشنا و معرفی به محیط بیمارستان، به عنوان درون مایه از نظرات دانشجویان استخراج گردیده اند (10). دیدگاه دانشجویان پزشکی نسبت به نحوه اجرای برنامه های درسی مواجهه زودرس بالینی موضوع دسته ی دیگری از مطالعات بوده و مولفه هایی که دیدگاه دانشجویان نسبت به آن ها بررسی شده عبارت اند از: فراهم شدن فرصتی برای بحث و اشتراک گذاری دانش در برنامه، مفید بودن گراندراند ها، مفید بودن مواجهه زودرس بالینی و ایجاد تجربیات بیشتر (9)، بحث های گروهی، مدیریت برنامه، مدیریت زمان، کیفیت برگزاری دوره ها (10)، مواجهه با بیماران در برنامه و درنهایت ارزیابی کلی از برنامه (11). نتایج حاکی از نگرش مثبت دانشجویان به این برنامه درسی می باشد، هرچند بعضی دانشجویان میزان تماس با بیماران را ناکافی دانسته و یا تدریس وقت گیر اساتید و تعداد زیاد دانشجویان را مانع بحث های گروهی قلمداد می کردند (11). از سویی دیگر محققین نگرش دانشجویان نسبت به محیط آموزشی بعد از اجرای مواجهه زودرس بالینی را با استفاده از پرسشنامه DREEM بررسی نمودند که حاکی از مطلوب بودن محیط آموزشی است. ادراک دانشجو از یادگیری، جو حاکم و اساتید و نیز ادراک خویشتن ازنظر آکادمیک و اجتماعی عواملی هستند که مورد ارزیابی قرارگرفته اند (12). با توجه به نتایج یادشده، اجرای مواجهه زودرس بالینی در ایران علاوه بر اثر مثبت بر نگرش دانشجویان پزشکی، منجر به بهبود نگرش دانشجویان به محیط آموزشی نیز شده، ضمن آن که دیدگاه دانشجویان نسبت به نحوه اجرای این برنامه درسی نیز در مجموع مثبت بوده که این موضوع می تواند پشتوانه ی گسترش این برنامه در دانشگاه ها قرار گیرد. نگرش منفی دانشجویان در بعضی موارد ذکر شده نیز راهگشای بهبود برنامه در جهت تربیت دانش آموختگان دارای صلاحیت خواهد بود. البته در مطالعات صورت گرفته از ابزار یکسانی جهت بررسی نگرش دانشجویان استفاده نشده، ضمن این که ارزیابی مهارت و دانش کسب شده در طی برگزاری دوره های مواجهه زودرس بالینی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هم چنین آثار این اصلاحات آموزشی بر سیستم های سلامت و جامعه نیز می تواند موضوع پژوهش های آتی باشد.

    کلیدواژگان: مواجهه زودرس بالینی، دانشجویان پزشکی، نگرش، محیط آموزشی
  • عزت الله قدم پور*، لیلا امیریان، سجاد خدایی، پیمان پادروند صفحات 4-13
    مقدمه

    توجه به تفکر انتقادی یکی از اهداف آموزش عالی و مولفه ای کلیدی در سلامت روان دانشجویان است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر آموزش تفکر انتقادی بر راهبردهای تفکر سازنده و خوداثرمندی دانشجویان علوم پزشکی بود.

    روش ها

    این مطالعه به روش نیمه تجربی و به صورت طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه انجام گرفت. نمونه پژوهش 40 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی لرستان در سال تحصیلی 97-96 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه شاهد و مورد جایگزین شدند. قبل و بعد از اجرای آموزش تفکر انتقادی برای سنجش بازده های عاطفی راهبردهای تفکر سازنده اسپتاین و مایر (1990) و خوداثرمندی موریس (2001) که هر دو دارای شاخص های قابل قبول روایی و پایایی بودند، استفاده شد. آموزش تفکر انتقادی برای گروه مورد به طور جداگانه، 10 جلسه 90 دقیقه ای اجرا و از دو گروه پس آزمون به عمل آمد و در این مدت برای گروه کنترل هیچ آموزشی اعمال نشد. در نهایت، اطلاعات به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون نمرات مربوط به گروه مورد و گروه شاهد از طریق نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که ضریب همبستگی بین راهبردهای تفکر سازنده و خوداثرمندی 0/241 است. همچنین بین میانگین نمرات پیش آزمون راهبردهای تفکر سازنده (8/81) و خوداثرمندی (83/3) در گروه کنترل با راهبردهای تفکر سازنده (86/1) و خوداثرمندی (76/4) در گروه آزمایش تفاوت معنی داری وجود نداشت. یافته ها بیانگر آن بود که بین میانگین نمرات پس آزمون راهبردهای تفکر سازنده (0/78) و خوداثرمندی (81/6) در گروه کنترل و میانگین نمرات پس آزمون راهبردهای تفکر سازنده (88/4) و خوداثرمندی (99/05) در گروه آزمایش تفاوت معنی داری وجود دارد (P=0/001،F< 12/57).

    نتیجه گیری

    بنابراین با توجه به این که به کارگیری آموزش تفکر انتقادی در افزایش راهبردهای تفکر سازنده و خوداثرمندی در دانشجویان تاثیر مثبت دارد و موجب افزایش راهبردهای تفکر سازنده و خوداثرمندی در دانشجویان می شود، برگزاری دوره هایی در این زمینه در مراکز آموزشی توصیه می شود.

    کلیدواژگان: تفکر انتقادی، تفکر سازنده، خوداثرمندی، دانشجویان، علوم پزشکی
  • زهرا معین، مسعود حجازی*، زکرالله مروتی، محمدرضا اروجی صفحات 14-23
    مقدمه

    تفکر انتقادی و جو عاطفی خانواده از عواملی هستند که می توانند دانشجویان را در حل مسایل دشوار یاری نمایند. از این رو بررسی میزان ارتباط این عوامل با حل مسئله خلاق ضروری به نظر می رسد. لذا این مطالعه با هدف تعیین نقش میانجی تفکر انتقادی در رابطه ی بین جو عاطفی خانواده و حل مسئله خلاق در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان در سال تحصیلی 98-97 انجام گرفت.

    روش ها

    مطالعه حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بر روی 275 نفر از دانشجویان مقطع دکترای حرفه ای دانشگاه علوم پزشکی زنجان در سال تحصیلی 98-97 انجام گرفت. حجم نمونه با استفاده از روش کوکران و به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های استاندارد جو عاطفی خانواده هیل برن، حل مسئله خلاق باسادر و پرسشنامه تفکر انتقادی ریکتس جمع آوری گردید. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به روش گام به گام در نرم افزار SPSS انجام و جهت تعیین نقش میانجی نیز از روش چهار مرحله ای بارون و کنی استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که از مجموع 275 نفر دانشجو 167 نفر (60/7درصد) پسر و 108 نفر معادل 39/3 درصد دختر بودند. همچنین بین جو عاطفی خانواده با حل مسئله خلاق (0/312=r و 0/003 =p)  و مولفه خلاقیت  (0/243=r و0/021 =p)  رابطه  معنی دار وجود داشت. ارتباط بین تفکر انتقادی با حل مسئله خلاق (0/385=r و 0/002=p)، بالندگی (0/383=r و0/002 =p) و تعهد (0/348=r و0/008 =p) نیز معنی دار بود. در نهایت نقش واسطه ای تفکر انتقادی در رابطه بین جو عاطفی خانواده و حل مسئله خلاق مورد تایید قرار گرفت.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج حاصله بین جو عاطفی خانواده با حل مسئله خلاق در دانشجویان رابطه معنی داری وجود داشت. تفکر انتقادی نقش واسطه ای در بین دو متغیر اصلی ایفاء نمود، به طوری که با قرار گرفتن در رابطه بین جو عاطفی و حل مسئله خلاق، رابطه این دو متغیر از معنی داری خارج شد.

    کلیدواژگان: جو عاطفی، خانواده، تفکر انتقادی، خلاق، حل مسئله
  • زینب جوادی*، حمیدرضا آراسته، حسین عباسیان، بیژن عبداللهی صفحات 24-35
    مقدمه

    با توجه به ادغام آموزش و درمان در بیمارستان های آموزشی ، کیفیت آموزش دستیاری از اجرای طرح تحول نظام سلامت تاثیر پذیرفته است. هدف از این مطالعه طراحی الگوی ارتقای کیفیت آموزش دستیاری براساس اجرای طرح تحول نظام سلامت بود.

    روش کار

    مطالعه کیفی حاضر با نظریه داده بنیاد در بهار 1398 بر روی 24 نفر از مدیران، استادان و دستیاران دانشگاه علوم پزشکی مشهد به روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری و با رعایت محرمانه بودن اطلاعات انجام شد. داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری و با نرم افزار MAXQDA10 کدگذاری باز انجام شد در مرحله بعد با دسته بندی کدهای باز مقوله های محوری مشخص و در مرحله آخر با مشخص شدن ارتباط بین مقوله های محوری (کدگذاری گزینشی) انجام شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل داده های قالب الگو عبارتست از: شرایط زمینه ای (بار درمان)، شرایط علی (آموزش بالینی) و شرایط مداخله گر (نظارت بر فرآیند)، راهبردها (استانداردسازی آموزش، کیفی سازی آموزش، اعتلای اخلاق حرفه ای و حفظ کرامت انسانی و بررسی همه جانبه طرح تحول قبل از اجرا) و پیامدهای ارتقای کیفیت آموزش دستیاری (کاهش کار درمانی استاد و دستیار، ایجاد انگیزه در دستیاران، کاهش خطای پزشکی، افزایش زمان آموزش دستیاران، افزایش نظارت بر کار درمانی استاد و دستیار) بود.

    نتیجه گیری

    افزایش کیفیت و کمیت آموزش در دانشگاه های علوم پزشکی قطعا به مرور زمان در نحوه درمان بیماران و در سلامت افراد تاثیر مثبتی خواهد داشت. نتایج تحقیق نشان داد با ایجاد زیرساخت های مناسب در بیمارستان های آموزشی، قبل و بعد از اجرای طرح تحول نظام سلامت، کیفیت آموزش دستیاران به عنوان یکی ارکان های کلیدی در ارتقاء و بهبود عملکرد سیستم آموزشی و درمانی ارتقاء پیدا خواهد کرد .

    کلیدواژگان: الگو، ارتقاء، کیفیت آموزش، دستیاری، طرح تحول، نظام سلامت
  • سید محمدصادق حسینی، سحر نورانی قرابرقع*، مهناز خطیبان صفحات 36-43
    مقدمه

    ارتقای آموزش مستلزم استفاده از روش هایی است که دانشجویان بتوانند، بهتر یاد بگیرند و نقش فعال در امر یادگیری داشته باشند. دستیابی به چنین هدفی، مستلزم این است که مدرسان در طراحی روش تدریس، از شیوه های نوین آموزش استفاده کنند. مطالعه ی حاضر با هدف مقایسه ی تاثیر آموزش روش جابجایی و انتقال بیماران ضایعه نخاعی به دو روش "ایفای نقش"و "آموزش بر بالین" بر میزان دانش، نگرش و مهارت دانشجویان کاردرمانی انجام گرفت.

    روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه ی نیمه تجربی با طرح دوگروهی پیش آزمون و پس آزمون است که 38 نفر از دانشجویان کارشناسی پیوسته ی رشته ی کار درمانی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس با روش تصادفی ساده در دو گروه 19 نفره قرار گرفتند. محتوای آموزشی انتقال و جابجایی بیماران ضایعه نخاعی از طریق آموزش دو روزه تیوری با روش سخنرانی و پرسش و پاسخ برای هر دو گروه ارایه شد. سپس به منظور آموزش عملی، دانشجویان به دو گروه آموزش (روش ایفای نقش و آموزش بر بالین) تقسیم شدند. قبل و پس از آموزش عملی پرسشنامه های دانش و نگرش و چک لیست مشاهده ای مهارت از هر دو گروه جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون ویلکاکسون و آزمون یومن ویتنی طریق نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

     نتایج نشان داد که بین دانشجویان دو گروه ایفای نقش و آموزش بر بالین از لحاظ سن، جنسیت و وضعیت تاهل تفاوت معنی داری وجود ندارد. پس از آموزش عملی طبق نتایج بدست آمده تفاوت معنی داری بین دو گروه در تغییر میزان دانش (0/019=P) و مهارت از نظر جنبه محتوای آموزشی عمومی (0/006=P)، محتوای آموزشی اختصاصی (0/000=P)، شروع ارتباط (0/001=P) مشاهده شد. همچنین نتایج نشان داد که بین نگرش دانشجویان هر دو گروه، آموزش بر بالین تفاوت معنی داری وجود دارد (0/023=P)، اما در آموزش ایفای نقش مقدار نگرش معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

     با توجه به نتایج حاصله، شیوه آموزش بر بالین می تواند در سطوح دانش و مهارت یادگیری و نگرش دانشجویان کاردرمانی نسبت به روش ایفای نقش بهتر عمل کند و به عنوان یک روش آموزشی در علوم پزشکی، کیفیت آموزشی را افزایش دهد.

    کلیدواژگان: آموزش، یادگیری، دانشجویان، کاردرمانی، ضایعه نخاعی
  • فرشته مظهری آزاد، محسن ادیب حاج باقری*، نجمه شریفی صفحات 44-51
    مقدمه

    ارزشیابی در آموزش عالی به منظور ارتقای کیفیت برنامه های درسی در دهه های اخیر مورد توجه برنامه ریزان درسی قرار گرفته است. مقایسه برنامه های موجود با برنامه های مشابه در دانشگاه های برتر جهان با رویکرد تطبیقی یکی از روش های مورد استفاده در ارزیابی برنامه ها می باشد. هدف این مطالعه مقایسه برنامه های درسی آموزش مدیریت پرستاری در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه های ایران و دانشگاه UC Davis کالیفرنیا بود.

    روش ها

    مطالعه مقایسه ای حاضر با استفاده از رویکرد توصیفی- تطبیقی در سال 1397 انجام شد و اطلاعات موردنیاز در مورد  برنامه های درسی آموزش مدیریت پرستاری در مقطع کارشناسی ارشد با جستجوی اینترنتی و کلید واژه های پرستاری، پرستار، آموزش پرستاری، برنامه درسی، UC Davis و ایران جمع آوری گردید و با استفاده از الگوی بردی (Bereday) و در چهار مرحله توصیف، تفسیر، هم جواری و مقایسه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که در هر دو برنامه از روش های مشابه جهت آموزش تیوری و بالینی استفاده شده است با این تفاوت که روش های یادگیری و یاددهی از طریق همسالان، آموزش از راه دور و پرسپتورشیپ در دانشگاه UC Davis به چشم می خورد. وظایف شغلی مطرح شده برای دانش آموختگان در برنامه آموزشی کارشناسی ارشد مدیریت ایران و یوسی دیویس نیز مبین این مطلب بود که وظایف "مدیریت- رهبری" در هر دو برنامه مشابه می باشد ولی باتوجه به محتوی آموزشی، برنامه ایران بیشتر بالینی بوده و محوریت اصلی آن مدیریت، رهبری و سیاست گذاری در امور بالینی است. درحالی که در دانشگاه UC Davis آمادگی پرستاران برای نقش های رهبری در نظام مراقبتی و اعضای هیات علمی در دانشکده ها و پرستار متخصص در سطح جامعه می باشد.

    نتیجه گیری

    دانشگاه های ایران به جنبه عملی و بالینی رشته کارشناسی ارشد مدیریت پرستاری توجه بیشتری کرده است و هدف اصلی آن تربیت مدیران متخصص اجرایی است. به نظر می رسد گنجاندن واحدهای کارآموزی به محتوای دوره با توجه به بالینی بودن ماهیت برنامه درسی، در ارتقای توانمندی دانشجویان موثر باشد.

    کلیدواژگان: برنامه درسی، آموزش، مدیریت پرستاری، دانشگاه ها
  • نفیسه سادات دادگران، مهدی باقری*، امینه احمدی صفحات 52-61
    مقدمه

    از آنجایی که توجه به کیفیت و کمیت آموزش پزشکی و بهبود آن نقش بسزایی در ارتقاء نظام سلامت کشور دارد، پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و مولفه های و به منظور ارتقای نظام آموزش پزشکی با تراز بین المللی در کشور صورت گرفته است. .

    روش ها

    این پژوهش از نظر هدف کاربردی و درسال 1398 در دانشگاه علوم پزشکی گیلان انجام شد. برای گردآوری اطلاعات از روش تلفیقی شامل سه روش، مطالعه اسنادی، دلفی فازی و پیمایشی استفاده گردید. در تکنیک دلفی روش نمونه گیری به صورت هدفمند بود و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع داده ها با 10 نفر از خبرگان و صاحب نظران حوزه های آموزش علوم پزشکی و مدیریت آموزشی مصاحبه انجام شد. به منظور تحلیل محتوای در مرحله اول از تحلیل محتوای کیفی و در مرحله دوم و سوم از تحلیل دلفی فازی استفاده شد .

    یافته ها

    در ابتدا از داده های حاصل از مصاحبه ها 612 کد اولیه استخراج که پس از بازنگری مداوم به 200 کد تقلیل یافت و در نهایت این کدها در قالب 3 تم اصلی (14 طبقه) شامل اصلاح و رتبه بندی در نظام آموزشی (خلاقیت در آموزش پزشکی، استانداردسازی عوامل آموزش و پژوهش، سنجش کیفی و کمی آموزش)، ارتقای کیفیت آموزش دانشگاه (اهداف و جایگاه سازمانی اساتید، دانشجو و فرصت های مطالعاتی، دوره های آموزشی و راهبردهای یادگیری/یاددهی، امکانات و تجهیزات آموزشی، عملکرد آموزشی) و بین المللی سازی آموزش (شرایط جهانی و منطقه ای، شرایط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، همکاری علمی و تجهیزات، مدیریت و منابع انسانی، فعالیت های فوق برنامه و درسی، نظارت و بازبینی) و 100 زیر طبقه تقسیم بندی گردیده است.

    نتیجه گیری

    نتایج بدست آمده نشان داد که جهت مقوله بین المللی سازی دانشگاه ها و ایجاد بستری پویا، سیاست گذاری درازمدت برای بهبود فعالیت های پژوهشی، آموزشی، خدماتی و هماهنگی میان بخش های مختلف دانشگاه ضروری به نظر می رسد.

    کلیدواژگان: آموزش پزشکی، بین المللی، تکنیک دلفی
  • مالک بیک خورمیزی، فاطمه سعیدی خلیلی، فهیمه خرمی جنت آبادی، مریم هادوی* صفحات 62-69
    مقدمه

    تربیت فارغ التحصیلانی کارآمد و علاقه مند، از اولویت های نظام آموزشی است. هر سال، تعدادی از دانشجویان به دلیل نارضایتی از رشته تحصیلی، از ادامه تحصیل منصرف می شوند و یا ناامیدانه ادامه تحصیل می دهند. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان رضایت دانشجویان اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان از رشته تحصیلی و دیدگاه آن ها نسبت به آینده شغلی در سال 1398 طراحی گردید.

    روش ها

    در این مطالعه مقطعی، کلیه دانشجویان رشته اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان (75 نفر) مورد بررسی قرار گرفتند. از پرسشنامه ای دو قسمتی استفاده شد که قسمت اول شامل سوالات دموگرافیک و قسمت دوم پرسشنامه ارزیابی میزان رضایت دانشجویان از رشته تحصیلی، عوامل موثر بر رضایت و دیدگاه دانشجویان نسبت به آینده شغلی بود. پایایی و روایی آن نیز با ضریب آلفای کرونباخ سوالات 0/7 تا 0/94 مورد تایید قرار گرفت.  داده ها با استفاده از آزمون های آماری t-test، Anova و مجذور کای از طریق نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میزان رضایت دانشجویان با میانگین و انحراف معیار 0/77±3/53 در محدوده "رضایت زیاد" قرار داشت. میزان رضایت دانشجویان بر حسب سن، جنسیت، وضعیت تاهل، معدل کل، سابقه انصراف از تحصیل و محل سکونت اختلاف معنی دار نداشت.

    نتیجه گیری

    رضایت دانشجویان از رشته تحصیلی، در حد زیاد و نگرش آن ها به آینده شغلی مثبت بود. افزایش امکانات و تجهیزات آموزشی، تعامل بیشتر دانشجویان با مدیر گروه و کاربرد دروس تیوری در بالین، جهت افزایش رضایت و علاقه به ادامه تحصیل در این رشته موثر خواهد بود.

    کلیدواژگان: رضایت، دانشجو، اتاق عمل، رشته تحصیلی، آینده شغلی
|
  • A Saadat Rashti* Pages 1-3
  • E. Ghadampour*, L. Amirian, S. Khodaei, P. Padervand Pages 4-13
    Introduction

    Attention to critical thinking is one of the higher educations goals and is a key component in students mental health. This study aimed to investigate the effect of critical thinking strategies on constructive thinking and self-efficacy of students.

    Methods

    This was a quasi-experimental study with pre-test and post-test design with control group. The sample consisted of 40 students of Lorestan University of Medical Sciences in the academic year of 2017-2018 who were selected by available sampling method and were randomly divided into two control and case groups. Before and after the Critical Thinking training, Emotional Productivity Strategies of Spain and Meyer (1990) and Morris Self-Efficacy Questionnaire (2001) were used to measure the emotional productivity of both validity and reliability indices. Critical thinking training was administered to the case group separately, for 10 sessions of 90 minutes and from the two post-test groups. Finally, the data obtained from pre-test and post-test scores of the case and control groups were analyzed by SPSS software using covariance analysis.

    Results

    The results showed that the correlation coefficient between constructive thinking strategies and self-efficacy was 0.241. The results also showed that between the mean scores of constructive thinking strategies (8.81) and self-efficacy (83.3) in control group also in the mean scores of constructive thinking strategies (86.1) and self-efficacy (76.4) in the experimental group no significant differences was observed. Findings indicated that between the mean scores of constructive thinking strategies (0.78) and self-efficacy (81.6) in the control group and the mean scores of constructive thinking strategies (88.4) and self-efficacy (99.05) there was a significant differences in the experimental group (F = 12.57, P <0.001).

    Conclusion

    Therefore, considering the use of Critical Thinking training has a positive effect on increasing students 'constructive and self-efficacy thinking strategies and enhances students' constructive and self-efficacy thinking strategies, training courses in this field in educational centers Recommended.

    Keywords: Critical Thinking, Constructive Thinking, Self-Efficacy, Students, Medical Sciences
  • Z. Moein, M. Hejazi*, Z. Morovati, MR. Oroji Pages 14-23
    Introduction

    Critical thinking and family emotional atmosphere are two factors that can help students to solve difficult problems. In this regards, it is necessary to examine the relationship between these factors and creative problem solving. This study aimed to determine the mediating role of critical thinking in the relationship between family emotional atmosphere and creative problem solving among students of Zanjan University of Medical Sciences in 1397-98.

    Methods

    This is a descriptive and correlational study which has been done on 275 Professional Doctorate students of Zanjan University of Medical Sciences in the academic year of 1397-98.  Sample size were selected using Cochran and stratified random sampling method. Data were collected using standard questionnaires of Hill Burn Family Emotional Atmosphere (1964), Baser Creative Problem Solving (2004) and Rickets Critical Thinking Questionnaire (2003). Data were analyzed using Pearson correlation and multiple regression tests by SPSS. The four-step method of Baron and Kenny was used to determine the mediator role.

    Results

    In a sample of  275 students, 167 (60.7%) were male and 108 (39.3%) female. There was also a significant relationship between family emotional atmosphere with creative problem solving (r= 0.231 and P= 0.003) and creativity component (r= 0.243 and P= 0.021). The relationship between critical thinking and creative problem solving (r= 0.385, P= 0.002), excellence (r= 0.383, P= 0.002), and commitment (r= 0.348, P= 0.008) were also significant. Finally, the mediating role of critical thinking in the relationship between family emotional atmosphere and creative problem solving was con.

    Conclusion

    based on results, there was a significant relationship between Family's emotional atmosphere and creative problem solving in students. Critical thinking played a mediating role between the two main variables so that two variables were  removed  from the relationship by being in the relationship of emotional atmosphere and creative problem solving.

    Keywords: Emotional Atmosphere, Family, Critical Thinking, Creative, problem solving
  • Z. Javadi*, HR. Arasteh, H. Abbasian, B. Abdollahi Pages 24-35
    Introduction

    Due to the integration of education and treatment in teaching hospitals, the quality of residents’ education has been affected by the implementation of the healthcare transformation plan system. The purpose of this study was to provide a model for improving the quality of Residents Education based on healthcare transformation plan.

    Methods

    This qualitative study was conducted on 24 managers, professors and assistants of Mashhad University of Medical Sciences using a grounded theory approach and Purposeful sampling was performed until theoretical saturation and confidentiality of information was achieved. Data were  collected through semi-structured interviews and open coding was done using MAXQDA10, in the next step the open source categories were identified as axial categories, and in the last stage, the relationship between the axial categories (selective coding) was determined.

    Results

    Findings based on analyzing data including : ground condition (burden of treatment), causal condition (clinical education), intervening condition (supervision process) and strategies (education standardization, Qualification of education, promotion of professional ethics and preservation of human dignity and comprehensive review of pre-implementation transformation plan), and implications (reducing teacher and assistant therapeutic work, motivating residents, reducing medical error, increasing education time ,increasing supervision of occupational therapist and assistant).

    Conclusion

    Increasing the quality and quantity of education in medical universities will definitely have a positive effect on how patients are treated and on their health over time. The results showed that by creating appropriate infrastructure in educational hospitals, quality of residents' education will be improved as one of the key elements in promoting and improving educational system performance before and after implementation of health system development plan.

    Keywords: model, Improvement, Education Quality, Medical Residency, Transformation Plan, Healthcare Systems
  • S.M.S. Hosseini, S. Nurani Gharaborghe*, M. Khatiban Pages 36-43
    Introduction

    Promoting education requires using of methods that enable students learn better and play an active role in learning. Achieving such a goal requires using of new teaching methods by teachers in designing teaching methods. The purpose of this study was to compare the effect of two training methods of "simulation patient" and "real patient" in transferring of spinal cord injury patients on knowledge, attitude and skill of occupational therapy students.

    Methods

    The present study is a quasi-experimental study with two group plan: pre-test and post-test, which included 38 undergraduate occupational therapy students that selected by census method. Then participants through simple randomization divided in two groups (19 members). Content of education about transferring of spinal cord injury patients was presented in both groups via lecture and slide during two days. Then, for practical training, students were divided into two groups of training (simulation patient and real patient). Before and after practical -training, knowledge and attitude questionnaires and observational skills checklists were distributed and collected from two groups. Data were analyzed by Wilcoxon test and U Mann-Whitney test through SPSS.

    Results

    There were no significant differences between the two groups in terms of age, gender, and marital status. After practical training, the results showed a significant difference between the two groups in changing the level of knowledge (P=0.019) skill in terms of general educational content (P=0.006), specific educational content (P=0.000) and relationship initiation (P=0.001).also, findings show significant difference between two groups in "real patient" method but no significant difference in "simulation patient" method.

    Conclusion

    According to the results, it can be concluded that clinical education can improve the level of knowledge and skill of occupational therapy students as compared to the role-playing method and as a new educational method in medical sciences, increase the quality of education.

    Keywords: Training, Learning, Students, Occupational Therapy, Spinal Cord Injury
  • F. Mazhariazad, M. Adib Hajbagheri*, N. Sharifi Pages 44-51
    Introduction

    Evaluation in higher education has been the focus of curriculum development in recent decades to improve the quality of curricula. Comparing existing programs with similar programs at the world's top universities with a comparative approach is one of the methods used in evaluating programs. The purpose of this study was to compare the Master of Nursing Management curriculum in Iran with UC Davis University of California.

    Methods

    This descriptive-comparative study was carried out in 2018, data were collected by searching the internet with the key words of nursing, nursing education, curriculum, California UC Davis and Iran, and using Bereday’s four-stage model: description, interpretation, juxta position and comparison were analyzed.

    Results

    Both programs showed similar approaches to theoretical and clinical teaching, except that peer learning, distance learning, and preceptorship were found at Yves Davis University. The job duties mentioned for graduates in the MA and US Davis Master's Degree Programs also indicate that the "Management- Leadership" tasks are similar in both programs, but given the educational content, the Iranian program was more practical and its main focus is management, leadership, and policymaking in clinical settings. While at UC Davis University, nurses are prepared for leadership roles in the care system and faculty at colleges and specialist nurses in community.

    Conclusion

    Iranian universities have paid more attention to the practical and clinical aspects of MSc in Nursing Management and its main purpose is to train the Executive Specialists. It seems that incorporating training units into the course content, considering the clinical nature of the curriculum, is effective in enhancing students' ability

    Keywords: Curriculum, Education, Nursing Management, Universities
  • N. Dadgaran, M. Bagheri*, A. Ahmadi Pages 52-61
    Introduction

    Since paying attention to the quality and quantity of medical education and its improvement has a key role in promoting national health system, the present study aimed to identify the dimensions and components of and to improve the medical education system at the international level in Iran.

    Methods

    This research is applied in terms of purpose and was conducted in Guilan University of Medical Sciences in 2019. To collect data, a combined method including three methods of documentary study, fuzzy Delphi, and survey was used. Sampling method in Delphi technique was purposeful and 10 experts and scholars in the fields of medical sciences and education management were interviewed using semi-structured interviews to achieve data saturation. To analyze the content, the qualitative content analysis was used in the first stage and fuzzy Delphi analysis in the second and third stages.

    Result

    Initially, 612 initial codes were extracted, which were reduced to 200 codes after continuous review, and finally these codes were divided into 3 main categories (14 classes) including making corrections and ranking in the educational system (creativity in medical education, standardization of education and research factors, qualitative and quantitative assessment), improving the quality of academic education (goals and organizational status of professors, students and study opportunities, training courses and learning/teaching strategies, educational facilities and equipment/ educational performance), and internationalization of education (global and regional conditions, cultural, economic, and political conditions, scientific cooperation and equipment, management and human resources, extracurricular and curricular activities, and supervision and review) and 100 subcategories.

    Conclusions

    The results showed that it is required to make long-term policies to improve research, educational, service and coordination activities between different parts of the university in order to internationalize universities and create a dynamic environment.
    Keyword: Medical education, International, Delphi technique

    Keywords: Medical education, International, Delphi technique
  • M. Beik Khourmizi, F. Saidi, F. Khorrami, M. Hadavi* Pages 62-69
    Introduction

    Training of efficient and interested graduates is one of the priorities of the educational system. Every year, some students drop out or hopelessly continue their education because of dissatisfaction of their field of study. The purpose of this study was to determine the satisfaction of Operating Rooms students of Rafsanjan Paramedical School with their field of study and their view on job future in 2019.

    Methods

    In this cross-sectional study, all Operating Rooms students of Rafsanjan Paramedical School (75 students) were evaluated. A two-part questionnaire was used, the first part included demographic questions and the second part was to evaluate the level of students 'satisfaction with the field of study, effective factors on students' satisfaction and perspective on the future career.  Reliability and validity of the questionnaire is confirmed through Cronbach’s alpha 0.7 to 0.94. The Data were analyzed using T-test, Anova, and Chi-square through SPSS.

    Results

    The students' satisfaction with mean and standard deviation of 3.5±0.77 was in the range of "high satisfaction" and there was no significant difference in terms of age, gender, marital status, total grade point average, history of dropping out of school and place of residence (p>0.05). The difference between the year of entry into the university and interest in the field of study was significant (p=0.011). How to teach specialized theory courses was the most important factor in students' satisfaction with the field of study, and "serviceability to people and the community" was the key to a positive attitude toward the future.

    Conclusion

    The students' satisfaction was "very high" and their attitude toward job future was positive. Improving the educational facilities, more student interaction with the department manager and the application of theory lessons in the clinic will be critical to achieving satisfaction.

    Keywords: Satisfaction, Students, Operating Rooms, Job Future