فهرست مطالب

امنیت بین الملل - پیاپی 16 (اردیبهشت 1399)

مجله امنیت بین الملل
پیاپی 16 (اردیبهشت 1399)

  • 106 صفحه، بهای روی جلد: 200,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1399/03/17
  • تعداد عناوین: 10
|
  • عابد اکبری صفحه 4
  • علی اکبر اسدی* صفحات 14-20

    حضور و نقش آفرینی آمریکا در عراق در سال های اخیر، بیش از آنکه از اهداف و منافع خاص ایالات متحده درخصوص عراق ناشی شود، از اهداف و تلاش های واشینگتن برای اعمال فشار بر ایران و تلاش برای محدودسازی آن متاثر بوده است. خروج آمریکا از پایگاه های مختلف عراق؛ انتقال سیستم دفاع موشکی پاتریوت به پایگاه های عین الاسد و اربیل؛ کاهش پرسنل سیاسی و دیپلماتیک آمریکا در سفارتخانه و کنسولگری آمریکا؛ انتشار اخبار و گزارش هایی درمورد آماده شدن طرح ها و بسترسازی آمریکایی ها برای حمله به جریان های مقاومت با محوریت کتایب حزب الله؛ از جمله مهم ترین تحرکات و اقدامات آمریکا در عراق در ماه های اخیر بوده است. اگرچه تحرکات آمریکا نگرانی هایی را درمورد ایجاد بی ثباتی و منازعات جدید در این کشور ایجاد کرده است اما واکنش دولت و گروه های عراقی به این تحرکات حداقلی و بسیار محدود بوده است. اظهار نگرانی از تحرکات جدید آمریکا به خصوص گشت های هوایی نیروهای آمریکایی، اعلام بی اطلاعی از انتقال سامانه دفاعی پاتریوت به عراق ازسوی آمریکایی ها و محکومیت هرگونه حمله به پایگاه های نظامی عراقی یا مراکز سیاسی و دیپلماتیک در این کشور به عنوان نقض حاکمیت عراق، سه نکته کلیدی در واکنش های مقامات سیاسی و نظامی عراقی درخصوص تحرکات و تحولات جدید در این کشور بوده است. دولت و عمده جریان های سیاسی از گسترش تنش های بین ایران و آمریکا و آثار آن بر ثبات این کشور نگران اند، ضمن اینکه ظرفیت های محدود و موضع میانی دولت و اغلب جریان های سیاسی مانع از اثرگذاری بالای آنها بر معادلات کنونی و ایجاد بازدارندگی در مقابل رویکردها و تحرکات اخیر آمریکا در عراق می شود. در میان جریان های عراقی، عمده ترین واکنش قاطع و قدرتمند به تحرکات اخیر آمریکا در عراق به گروه های مقاومت مربوط بوده است. مسئله ای که نشانگر اثرگذاری بالای این جریان ها در تحولات سیاسی و نظامی امنیتی جدید عراق در مقایسه با سایر گروه های عراقی و درعین حال، اثرپذیری بالای این جریان ها از رویکردها و تحرکات آمریکایی هاست. سایر جریان های عراقی فارغ از دیدگاه های مختلف موضع گیری کمتری دارند و درمجموع، خواستار کاهش تنش ها و حفظ ثبات در این کشورند.

  • طهمورث غلامی* صفحات 21-27

    تحولات پس از شکست داعش نشان داده است که مقابله آمریکا با نفوذ ایران در عراق جایگزین رقابت های عربستان و ترکیه با ایران در عراق شده است. به عبارت دیگر، امروزه رقابت های ایران و آمریکا در عراق در اولویت نخست قرار می گیرد و رقابت های ایران با دولت های عربستان و ترکیه در اولویت بعدی. آنچه بیش از همه سبب تقویت گمانه حمله قریب الوقوع آمریکا به نیروهای شبه نظامی عراق در روزهای اخیر شده است تحرکات نظامی آمریکا در عراق بود. مهم ترین تحرکات نظامی اخیر آمریکا در این کشور عبارت اند از: تلفیق و جابه جایی نیروها در عراق، و اعزام تسلیحات دفاعی جدید به عراق. سابقه تاریخی سیاست های ترکیه از 2003 به بعد نشان می دهد که این کشور برای کسب نفوذ در عراق به جریان هایی توجه داشته که با منافع ایران همخوانی ندارد. هر آنچه سبب تضعیف نفوذ جریان های شیعی متمایل به جمهوری اسلامی ایران و تقویت جریان های متمایل به ترکیه شود به سود این کشور است، به ویژه اگر هزینه های آن را آمریکا پرداخت کند، نه ترکیه. سیاست آمریکا در تاسیس پایگاه های نظامی در مناطق کردنشین عراق و یا تقویت حضور نظامی آمریکا در این منطقه به سود ترکیه نیست. استقرار و تقویت تجهیزات نظامی آمریکا مانند سامانه های دفاعی نه تنها اهمیت استراتژیکی مناطقی مانند اربیل را افزایش می دهد، بلکه می تواند سبب کاهش وابستگی آمریکا به پایگاه های ترکیه مانند اینجرلیک شود. تضعیف گروه های عراقی طرفدار ایران در عراق برای عربستان یک موضوع امنیت ملی است و از آن حمایت می کند. بخصوص اگر هزینه های آن را در درجه اول ایران و آمریکا پرداخت کنند. بهترین سیاست این است که از طریق مجاری سیاسی همانند سال 2011، برنامه خارج کردن نیروهای نظامی آمریکا از عراق در پیش گرفته شود. زبرا درصورتی که پارلمان و دولت عراق خواهان خروج نیروهای آمریکایی از عراق باشند، نه تنها گروه های همسو با آمریکا خود را مقابل خواست پارلمان و دولت عراق قرار نمی دهند، بلکه دولت آمریکا نیز به منظور حفظ روابط خود با عراق بهانه ای برای اعمال فشار بر این کشور ندارد.

  • رضاداد درویش* صفحات 28-33

    دولتمردان و طراحان استراتژی های آمریکا در گذشته و حال دو هدف بنیادی حداقلی و حداکثری از حمله به عراق در منظومه فکری و عالم واقع داشته و دارند. هدف حداکثری آنها تسلیم تهران در برابر زیاده خواهی های آمریکا با دیدن سقوط صدام و هدف حداقلی به قدرت رساندن حاکمی در بغداد که در خدمت سیاست های منطقه ای این کشور و به ویژه سیاست های ضد ایرانی باشد. داعش و سایر گروه های تروریستی در منظومه سیاست های آمریکا ماموریت داشتند که پایتخت های سوریه و عراق را در اختیار سیاست های ضد ایرانی و متضاد با منافع مردمان این منطقه قرار دهند. به زعم دولت ترامپ، اوضاع سیاسی و اقتصادی عراق و به ویژه گروه های مسلح مردمی این کشور به عنوان یکی از موانع اصلی پیشبرد سیاست ضد ایرانی و سلطه طلبانه آمریکا در منطقه ارزیابی می گردید. در منطق راهبردی سیاست های ضد ایرانی آمریکا، افزایش فشار از ناحیه عراق نه تنها باعث مسدود شدن یکی از دهلیزهای تنفسی اقتصاد ایران خواهد شد، بلکه بر دیگر توانمندی های منطقه ای این کشور نیز فشار خواهد آورد. براساس این منطق، تیم امنیتی ترامپ از چندی پیش در اندیشه استفاده از اهرم های موجود در ظرف عراق علیه ایران برآمده اند؛ اهرم هایی چون: حمله به نیروهای حشد الشعبی، ترور فرماندهان نیروهای مقاومت، اخلال در روند دولت عراق، تهدید به اعمال تحریم های اقتصادی و سیاسی علیه مقامات و مردم عراق، محدود یا مسدود کردن دسترسی دولت عراق به ذخایر ارزی خود در نیویورک، کاهش درآمدهای نفتی عراق، عدم تمدید احتمالی معافیت خرید گاز و برق از ایران، و بازآرایی نیروهای نظامی خود در عراق. افزایش ابهام در توانمدی آمریکا، رشد قابلیت ایران در جنگ های نامتقارن، توان موشکی و پدافند هوایی موثر، تاثیرات مخرب و سنگین کرونا بر اقتصاد آمریکا و کاهش آمادگی نیروهای نظامی این کشور، موید رجحان جنبه دفاعی تحولات اخیر بر بعد تهاجمی آن، حداقل در بازه زمانی مانده به انتخابات آمریکاست. بنابراین، می توان گفت که جنگ ترکیبی با تاکید بر ابعاد نرم همچون گذشته در معادله ایران و آمریکا، حتی در فضای عراق تداوم خواهد داشت.

  • حسین آجرلو* صفحات 34-41

    راهبرد سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا به سویی پیش رفته است که از درگیر شدن جدی در مسایل غرب آسیا پرهیز کند و نیز به سمت استراتژی واگذاری امور به متحدان منطقه ای و حمایت از ایشان از طریق تسلیح و تجهیز آنها با هزینه های خود این کشورها پیش رفته است که به استراتژی «دور از ساحل» معروف شده است.که البته با مخالفت برخی متحدان همراه شده است. درمورد چرایی مخالفت متحدان منطقه ای آمریکا با خروج آمریکا می توان گفت که این کشورها از جمله رژیم صهیونیستی ضمن احساس تهدید محور مقاومت، در توانایی سیاسی، امنیتی و نظامی خود برای کاهش حضور و نفوذ این محور تردید جدی دارند، به همین دلیل، همچنان به حضور نظامی فعال آمریکا، به عنوان یک الزام استراتژیک می نگرند. ازسوی دیگر، این بازیگران اقدامات ضد ایرانی کاخ سفید را کافی نمی داند و خواهان برخورد جدی ترند تا مانع از قدرت یابی بیشتر محور مقاومت در منطقه غرب آسیا شوند. جایگاه کلیدی، ژیوپلیتیکی و ژیواستراتژیکی عراق در زنجیره قدرت آفرینی محور مقاومت، موجب توجه صهیونیست ها به این کشور شده است؛ اما به دلیل فاصله جغرافیایی و همچنین امکان افزایش تهدیدات پیرامون مرزهایش تلاش دارد راهبردهای خود را با همسو کردن منافع و همچنین همکاری با متحد بین الملل خود یعنی ایالات متحده آمریکا پیش ببرد تا ضمن درگیر کردن بیشتر آمریکا در معادلات منطقه ای، محور مقاومت را ضعیف سازد. صهیونیست ها در تحولات عراق و همچنین سوریه به شدت به دنبال پویا شدن محیط و افزایش تنش میان آمریکا و محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران هستند. به نظر برخی کارشناسان و ناظران، ترور هدفمند سردار سلیمانی با پشتوانه و حمایت صهیونیست ها به نوعی پویا کردن تحولات عراق بوده است.

  • زهره خانمحمدی* صفحات 41-50

    کنشگری ترکیه در قالب عملیات «چشمه صلح» و چندی پس از آن، تهاجم به ادلب که حملات اخیر آنکارا به سوریه در سال گذشته به حساب می آیند، همکاری و تعاملات میان بازیگران داخلی، منطقه ای و فرامنطقه ای را با تغییراتی مواجه کرده است. ترکیه با ورود به ادلب و ایجاد تنش در روابط خود با مسکو از کارت غرب به منظور فشار بر کرملین بهره برد تا شاید در وضعیت موجود، توازن قوا را با حمایت آمریکا به نفع خود برهم بزند که در این زمینه موفقیتی کسب نکرد. روسیه درقبال آنکارا سیاست «صبر و مدارا» را درپیش گرفت تا مانع از هدر رفت دستاوردهای خود در سوریه شود و ترکیه را همچنان در چهارچوب فرمت آستانه حفظ کند. روسیه علاوه بر درگیری با موضوعات داخلی خود یعنی تداوم تحریم ها و تغییر قانون اساسی، برای پایان بخشیدن به حضور گروه های تروریستی و برقراری اتحاد و یکپارچگی سرزمینی در سوریه تلاش می کند. حفظ موازنه قوا در مثلث همکاری سوریه و همگرایی منافع امنیتی ترکیه و روسیه در سطح منطقه ازجمله دلایل مماشات روسیه با ترکیه است. بهره گیری از خلا حضور ایالات متحده در منطقه، ایجاد چالش در برابر غرب و درنتیجه، احیاء قدرت بزرگ، بیانگر اهداف روسیه در سطح بین الملل در سیر تحولات سوریه خصوصا ادلب هستند. بحران ادلب آخرین بحران در روابط روسیه ترکیه در معادلات سوریه نخواهد بود و ایجاد و تشدید بحران های جدید نیز اجتناب ناپذیر است؛ اما باید دانست که اصطکاک های آتی نیز به روشی مشابه میان دو بازیگرمرتفع خواهند شد.

  • طیبه محمدی کیا* صفحات 51-60

    آنچه منتهی به پیدایش داعش شد، به دو دسته بحران های زمینه ای و بحران های ناشی از آرایش قدرت قابل تقسیم است. این بحران ها می توانند به باززایی آن نیز منتهی گردند. در جهان پساداعش بحران های زمینه ای که ریشه در استعداد تاریخی و نگرش تفسیری دارند نه تنها ازمیان نرفته اند، بلکه با توجه به تصویر آرمانی ساخته شده توسط داعش از جامعه مطلوب در برخی جنبه ها تقویت شده اند. زمینه های ذهنی و اعتقادی در کنار عوامل فرهنگی، شکاف های اجتماعی و فقر اقتصادی از قدرت موثرتری برخوردار شده اند و شاید در ادامه، به بیدار شدن سلول های مرده داعش بینجامند. بحران سیاسی به عنوان بهانه ای پویا، به عملی گردیدن این فرایند دامن خواهد زد. مواردی چون: عدم توفیق دولت عراق در زمامداری مطلوب، تداوم حضور آمریکا در این کشور به مثابه نیروی اشغالگر، و گسترش ایده های ملی گرایانه به ویژه برضد نقش آفرینی سیاسی کشورها و گروه های مرتبط با آنها در عراق، محرک های تداوم یا تشدید عوامل زمینه ای هستند. عوامل ژئواستراتژیک و فضای ناشی از آرایش قدرت را باید دومین دسته از عواملی دانست که در برآمدن دوباره تکفیرگرایی موثرند. استعداد وضعیت ژئوپلیتیک و استراتژیک غرب آسیا که علی رغم حرکت به سوی ثبات، با بی ثباتی همراه است، در کنار این مهم که فرایند سرکوب داعش فرایندی نیمه کاره است و منطقه در حالت جنگ بالقوه به سر می برد، زمینه هایی برای بازگشت تکفیرگرایی اند. عوامل استراتژیک با توجه به تحولات جهانی و منطقه ای تغییر شکل داده اند و چه بسا این آرایش دوباره، به شکل ویژه با توجه به نقش آفرینی عربستان و ترکیه در منطقه، به سوی برآمدن دوباره تروریسم تکفیری پیش رفته است. تاثیر جریان تکفیری بر جمهوری اسلامی ایران در دو حوزه اصلی داخلی و خارجی قابل تحلیل است. در عرصه سیاست داخلی باید به امکان اثرگذاری ایشان در درون جامعه ایرانی با توجه به جامعه هدف بودن جمعیت اهل سنت در شهرهای مرزی و امکان اقدام مجدد این گروه ها به عملیات تروریستی در خاک جمهوری اسلامی ایران به مثابه «دیگری اعتقادی و سیاسی» اشاره کرد.

  • زهرا زمردی* صفحات 61-82

    با گذشت چهار سال از شروع عملیات «طوفان قاطعیت» توسط ایتلاف عربی به رهبری عربستان، یمن به باتلاقی برای عربستان تبدیل شده است، به طوری که از ایتلاف عربی نیز جز نامی نمانده و به ایتلاف عربستان امارات تقلیل یافته است. از مهم ترین دلایل ایتلاف عربستان امارات برای ورود به جنگ یمن، مقابله با نفوذ ایران و محور مقاومت در یمن و منطقه غرب آسیاست؛ بنابراین، تحولاتی چون: جنگ پهپادها و موشک های بالستیک، حمله به تاسیسات نفتی آرامکو و خروج امارات از یمن آثار و پیامدهای منطقه ای مهمی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت. از عوامل فرصت ساز برای ایران، با توجه به تحولات رخ داده در سال 2019 می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1. تغییر ادراک امارات از تهدیدات و ملاحظاتش در منطقه، و 2. یادآوری به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که آمریکا دیگر شریک قابل اتکایی نیست. از عوامل تهدیدساز این تحولات نیز می توان به تلاش مجدد ایالات متحده آمریکا و عربستان در صف آرایی مجدد کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای حول تهدید ایران و محور مقاومت اشاره کرد.

  • آریا برزن محمدی* صفحات 83-97

    سیاست ورزی محمد بن سلمان را می توان به سه مقطع تقسیم نمود: 1. دوران کسب مشروعیت داخلی و تحکیم قدرت، 2. مرحله تلاش برای کسب مشروعیت بین المللی، و 3. مرحله تثبیت قدرت و آغاز شکل گیری سیاست راهبردی منطقه ای. در مرحله کسب مشروعیت داخلی، تلاش بن سلمان برای تسلط کامل بر قدرت و سیاست رقابت داخلی است که سیاست خارجی و منطقه ای عربستان را شکل می دهد و سیاست خارجی ابزاری است برای تحکیم قدرت سیاسی در داخل.در این راستا حمله به یمن و محاصره قطر بیش و پیش از آنکه اهداف مشخص سیاست خارجی داشته باشد، گام بلند محمد بن سلمان برای کسب مشروعیت داخلی برای حکمرانی بود. در مرحله تلاش برای کسب مشروعیت بین المللی نقش عامل کسب جایگاه بین المللی در سیاست خارجی محمد بن سلمان پررنگ تر می شود.وی در این مرحله توانست چهره یک رهبر نوگرای تجدیدنظرطلب را تداعی کند. احساس نیاز ترامپ به عربستان، همراهی با ترامپ در بازگرداندن تحریم های نفتی علیه ایران از جمله عللی بود که به محمد بن سلمان کمک کرد از رسوایی قتل وحشیانه خاشقجی، اجبار سعد حریری به استعفا و دستگیری های خودسرانه شاهزادگان آل سعود و تجار ثروتمند ساکن عربستان سعودی و... گذر کند. می توان نحوه تعامل محمد بن سلمان با بحران اخیر نفتی و حمله پهبادی به آرامکو را از نشانه های آشکار شکل گیری نگاه راهبردی خارجی عربستان در مرحله تثبیت قدرت و آغاز شکل گیری سیاست راهبردی منطقه ای ارزیابی کرد. محمد بن سلمان پس از کسب مشروعیت داخلی و از میدان به در کردن رقبا و همچنین پس از اطمینان خاطر از ثبات نسبی و عدم تزلزل جایگاه بین المللی خود، در ترسیم سیاست خارجی با اعتمادبه نفس بیشتری عمل می کند. جا نزدن سریع در مقابل فشار آمریکا و روسیه و گرفتن امتیازات نفتی در غالب تعهدات کاهش تولید از کشورهای اوپک پلاس و غیره، از نشانه های این اعتمادبه نفس است. به نظر می رسد با گذار از مرحله تثبیت داخلی و یه رسمیت شناخته شدن خارجی، سیاست خارجی محمد بن سلمان به تدریج به سمت منطق بازیگر محاسب پیش می رود و ما شاهد کاهش رفتارهای خودتخریب گرانه و افزایش رفتارهایی برپایه محاسبه هزینه فایده در سیاست خارجی عربستان سعودی خواهیم بود.

  • حمیدرضا اکبری، ابراهیم رحمانی صفحات 98-106

    در سال های اخیر، دامنه نفوذ امارات در کشورهایی چون: یمن، لیبی، الجزایر، اریتره، سومالی و افغانستان گسترده شده است. اماراتی ها در راستای آنچه «طرح استراتژیک تقویت جایگاه خارجی» می خوانند، در امور بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیایی دست اندازی می کنند. از تحرکات امارات در شمال آفریقا دو مسئله را می توان نتیجه گرفت: الف) مقابله با اسلام سیاسی اخوانی ؛ ب) تبدیل شدن به قدرت سیاسی در منطقه با بهرگیری از قدرت اقتصادی. سیاست بن زاید و امارات در یمن پس از همراهی با حمله سراسری ایتلاف سعودی عبارت است از: 1. تشکیل گروه های تابع خود و مجزا از ایتلاف و 2. در کنترل گرفتن بنادر و جزایر جنوبی. امارات در دو حوزه سیاسی و امنیتی در عراق فعال بوده است؛ اما با توجه به بالا گرفتن تنش بین ایران و آمریکا، فضا برای تحرکات سیاسی برای این کشور افزایش یافته است. نیاز عراق به بازسازی زیرساخت ها، فرصت را برای حضور و نفوذ امارات این کشور فراهم می کند. شواهد نشان می دهد امارات و عربستان درپی ورود به جریان بازسازی سوریه و تطهیر عملکرد خود و دخل و تصرف در ساختار آینده سوریه هستند. سیاست امارات با مدیریت محمد بن زاید در مقابل جمهوری اسلامی ایران برخلاف سعودی ها، حذف جمهوری اسلامی ایران و دشمنی حداکثری با آن نیست. مهم ترین اولویت های راهبردی امارات برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای عبارت اند از: تقویت نقش سیاسی، فرهنگی، علمی و فناوری این کشور در جهان عرب؛ تقویت تجهیزات و نیروی نظامی؛ ایجاد شبکه اقتصادی و تجاری قوی در غرب آسیا، شاخ آفریقا و خلیج فارس؛ مهار اسلام گرایان؛ مهار نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران؛ و تقویت همزمان روابط با غرب، روسیه، چین و هند. امارات همچنان یکی از بهترین و امن ترین کانال های روابط تجاری با ایران محسوب می شود. براین اساس، لازم است جمهوری اسلامی ایران روابط اقتصادی با این کشور را تحت الشعاع موضوعات دیگر قرار ندهد.