فهرست مطالب

امنیت بین الملل - پیاپی 12 (دی 1398)

مجله امنیت بین الملل
پیاپی 12 (دی 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/11/15
  • تعداد عناوین: 9
|
  • عابد اکبری صفحه 4
  • حسین غریبی صفحه 14

    کشور چین درحال ظهور در قامت کنشگر بسیار مهم و حیاتی در منطقه غرب آسیاست و توانسته است ازطریق حمایت توسعه ای و سرمایه گذاری مستقیم، وزن اقتصادی خود را در منطقه، از آمریکا و اروپا سنگین تر نماید. چین قایل به وجود نظام چندقطبی در غرب آسیا است و نظم مطلوب آن مبتنی بر عدم دخالت در امور داخلی و همکاری و شراکت با همه کشورها ازطریق تقویت ثبات منطقه ای برمبنای «صلح توسعه» است. چین با اجرای مدل صلح توسعه (غیردموکراتیک) در منطقه، برخلاف اروپایی ها که به دنبال «صلح دموکراتیک» هستند، حضورش را در نقش رقیبی جدی درقبال نفوذ اروپا تثبیت کرده است. چین در قیاس با کشورهای اروپایی چون: انگلیس و فرانسه، بازیگر تازه وارد در منطقه است؛ ولی در آوردگاه اقتصادی آمریکا موسوم به نبرد تعرفه ها به خوبی فهم کرده است که زمان مناسب برای نقش آفرینی فرارسیده و هم اینک انگیزه لازم را برای مقابله با هژمون و سلطه آمریکا در منطقه و سایر مناطق جهان یافته است و این اقدام نه تنها موجب تقویت تجارت جهانی این کشور، بلکه موجب ایجاد نظام اقتصادی خارج از سیطره آمریکا می شود. این رقابت در شرایطی است که آمریکا درحال کاهش حضور خود در غرب آسیا است و اروپایی ها به شدت درحال بحث و گفتگو درخصوص مهندسی امنیتی آینده این منطقه هستند. نامشخص بودن نقش و همراهی چین در ثبات منطقه ای و پویایی های سیاسی در میان مدت و درازمدت بر نگرانی اروپایی ها درباره این کشور در منطقه افزوده است. در شرایط حاضر و با توجه به شیفت پارادیمی آمریکا در سلب مسئولیت از خود درقبال چالش های امنیتی اروپا، مهم ترین گزینه اروپا، یافتن راه های همکاری با چین در موضوعات منطقه ای است که این امر به اروپا کمک می کند پکن را متقاعد نماید که نقش و حضورش را در منطقه در چهارچوب نظام چندجانبه گرایی باثبات تعریف کند. اما پرسش اساسی که خود منشا نگرانی جدی اروپایی هاست، این است که آیا این نهاد اروپایی با تمامی چالش های خود ، توان کنترل حضور و مهار دامنه نفوذ چین، به ویژه در عرصه های نظامی و امنیتی در منطقه غرب آسیا را دارد.

  • حسین عسگریان صفحه 21

    با پیروزی ترامپ و تاکید او بر سیاست «اول آمریکا» که اولویت را بر منافع ایالات متحده به جای تمرکز بر مدیریت جهانی قرار داده است، شاهد نوع جدیدی از روابط میان دو کشور روسیه و آمریکا هستیم. طی سه سال گذشته، حداقل دو عامل مهم بر روابط آمریکا و روسیه اثر گذاشته است: اول، مداخله روسیه در انتخابات آمریکا که به عنوان محرکی قوی در بسیج نیروهای سیاسی ضد روسی در آمریکا عمل نمود و دوم، کمرنگ شدن نقش ناتو در تفکر استراتژیک آمریکا که عمیقا اعتماد میان اعضای ناتو را با فرسایش مواجه ساخته و انسجام اتحاد فراآتلانتیکی را کمرنگ کرده و باعث هراس این سازمان درقبال احتمال تهاجم قدرت های خارجی شده است. نبود روایت مشترک در روابط روسیه با آمریکا و غرب مانعی مهم در نیافتن راه حل و همچنین چشم اندازی روشن برای مهم ترین مسایل و بحران های کنونی جهان ازجمله بحران سوریه و اوکراین و همچنین رژیم کنترل تسلیحات است. به دلیل سیاست ترامپ درجهت فرسایش سازمان های بین المللی و تجدیدنظر در تعهدات بین المللی، ازجمله: خروج از برجام و معاهده منع موشک های هسته ای میان برد، گفتگوی سیاسی میان دو کشور ماهیتی محدود داشت و به هیچ نتیجه ملموسی درباره مهم ترین تحولات و بحران های جهانی نرسید، به طوری که نمود این ناتوانی را به روشنی در ناکامی دو کشور در مذاکرات اخیر روسای جمهور در اوزاکای ژاپن در ژوین 2019 و ناتوانی دو کشور در حل وفصل بحران های مهم منطقه ای و بین المللی مثل رژیم کنترل تسلیحات، بحران اوکراین و سوریه می توان دید. در جایی که دو کشور در حل مسایل استراتژیک مانند امنیت اروپا، خطوط انتقال انرژی، رژیم کنترل تسلیحاتی و بحران های منطقه ای ناتوان اند، بحث بر سر مداخله در انتخابات نشان می دهد که تا چه میزان سطح مسایل مورد بحث میان دو کشور از مسایل استراتژیک جهانی به مسئله داخلی آمریکا تقلیل یافته است.

  • زهره خانمحمدی صفحه 37

    «معامله قرن» را به عنوان ابتکار دولت آمریکا از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ باید در راستای طرح های پیشین و نه ایده ای متفاوت با آنها درخصوص حل مسئله رژیم صهیونیستی فلسطین ارزیابی کرد. در مناقشه رژیم صهیونیستی فلسطین، ایالات متحده در نقش تنها بازیگر خارجی درگیر نیست و بسیاری از بازیگران منطقه ازجمله ایران، عربستان سعودی و فرامنطقه چون روسیه در آن حضور دارند که رویکرد و نگاه هریک از آنها به موضوع اهمیت دارد. روسیه در نقش میراث دار شوروی سعی کرده است که همچنان مواضع خود را بر حمایت از حقوق فلسطین حفظ نماید؛ اما درعین حال، روابط با رژیم صهیونیستی را نه تنها در حوزه اقتصادی، بلکه در همکاری های امنیتی بهبود بخشیده است. سیاست رسمی روسیه همواره مبنی بر پذیرش راه حل تشکیل دو دولت فلسطینی و رژیم صهیونیستی قرار داشته که براین اساس، با هر دو طرف مناقشه رابطه برقرار کرده است. مقامات روس مخالفت صریح خود را با طرح «معامله قرن» به عنوان یک طرح کاملا آمریکایی به طرف فلسطینی اعلام کرده و به آنها دراین باره اطمینان خاطر داده اند. روسیه بعید می داند که «معامله قرن» به دلیل یک سویه بودن به سود رژیم صهیونیستی، قادر به ایجاد تغییرات ماهوی در مناقشه فلسطین رژیم صهیونیستی باشد؛ لذا واکنش جدی نشان نخواهد داد و موضع خود را به صورت موازی با طرفین پیش خواهد برد. مسئله فلسطین برخلاف روسیه در زمره سیاست های رسمی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد که نه تنها رژیم صهیونیستی را شناسایی نکرده است، بلکه هرگونه اقدام و طرحی را در راستای صلح طرفین مطرود اعلام می کند.

  • فاطمه نکولعل آزاد صفحه 49

    بزرگ ترین مسئله در سیاست داخلی رژیم صهیونیستی این است که علی رغم برگزاری دو انتخابات پارلمانی در یک سال گذشته، دولت این کشور شکل نگرفته است و به باور ناظران و طبق نظرسنجی های صورت گرفته، انتخابات پارلمانی سوم که در مارس 2020 برگزار می شود قادر نیست بن بست سیاسی ناشی از رقابت سه جریان اصلی راست گرا در رژیم صهیونیستی را پایان دهد. درواقع، نبود جریان های چپ قدرتمند سبب شده است که انسجام و وحدت میان جریان های راست گرا دشوار شود. در عرصه سیاست خارجی، رژیم صهیونیستی در کنار بهره مندی از فرصت هایی مانند: برخورداری از حمایت های آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه، با چالش های کلانی همچون: جنبش «بایکوت، عدم سرمایه گذاری و تحریم» و افزایش انتقادات نهادهای بین المللی از سیاست های رژیم صهیونیستی مواجه است. ازحیث روابط خارجی، امروزه رژیم صهیونیستی از حمایت های بی قیدوشرط دولت ترامپ، حمایت های همراه با انتقاد اتحادیه اروپا، روابط مطلوب با مصر، تنش در روابط با عمان و نیز تلاش برای قرار گرفتن در مسیر عادی سازی با بیشتر دولت های عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس قرار گرفته است. رژیم صهیونیستی در سال 2019، با چالش های امنیتی مانند: شلیک موشک از نوار غزه، تجهیز حزب الله لبنان به موشک های پیشرفته تر و تهدیدات ناشی از نفوذ منطقه ای ایران ازیک سو، و قابلیت های موشکی آن ازسوی دیگر مواجه است. چالش های امنیتی یادشده محیط پیرامون رژیم صهیونیستی را ناامن کرده و شهرک های یهودی نشین را درمعرض خطر قرار داده است. برمبنای آنچه در این گزارش آمده است، توجه به راهکارهای زیر می تواند مفید واقع شود: 1. پیشبرد طراحی و تدوین قطعنامه ای در مجمع عمومی یا محافل حقوق بشری درباره ضرورت مبارزه دوباره با نژادپرستی با توجه به تصویب قانون یهود؛ 2. پاسخ تلافی جویانه به حملات رژیم صهیونیستی به مواضع نیروهای ایرانی در سوریه، به منظور حفظ اعتبار تهدید ایران علیه رژیم صهیونیستی؛ 3. پیوستن رسمی ایران به ایتلاف قطر _ ترکیه که منجربه تقویت جریان اخوان المسلمین در سطح منطقه می شود؛ 4. جمهوری اسلامی ایران می تواند شبکه سازی های نظامی را ازطریق نایب سازی های منطقه ای تقویت کند؛ 5. جمهوری اسلامی ایران می تواند به شکل غیرمستقیم تمامی گروه های اسلام گرا را از خطرهای پذیرفته شدن رژیم صهیونیستی توسط کشورهای خلیج فارس آگاه سازد؛ 6. جمهوری اسلامی ایران می تواند در آستانه انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی با انجام برخی حملات محدود به درون خاک رژیم صهیونیستی، موقعیت جریان راست گرا را تقویت کند.

  • صفحه 61

    علی رغم تصور عمومی فعلی، آمریکا همیشه شریک اصلی قدرتمند رژیم صهیونیستی نبوده است. فقط پس از سال 1967 و به ویژه پس از سال 1973 که رهبران سیاسی آمریکا و افکار عمومی این کشور متوجه وجود نوعی هم گرایی در روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی شدند، پیوند این دو عمیق شد و گسترش یافت. از آن زمان، به ویژه آمریکا چنین رابطه عمیقی را با هیچ شریک خارجی دیگری ندارد. رژیم صهیونیستی از درون، جامعه ای درحال گذار است. حداقل بخشی از همگرایی آن با آمریکا، یعنی بخش مربوط به فرهنگ لیبرال دموکراسی با فرسایش جدی مواجه شده است. در چند دهه گذشته، رژیم صهیونیستی شاهد قدرت گرفتن نیروهای سنت گرا و محافظه کاری بوده است که برداشت آنها از دموکراسی کمی بیشتر از معنای اراده اکثریت و درتلاش برای زدودن هرگونه «مانع فرهنگی و نهادی» برای حکمرانی مسلط اکثریت است. در سال های اخیر، تمرکز بر درگیری فلسطینیان و رژیم صهیونیستی و همینطور «سنتی شدن یا سنت گرایی» جامعه به دلیل نرخ تولد بالا بین اجتماعات ارتدوکس یا اولترا ارتدوکس از جمله عوامل تاثیرگذار بر لیبرال زدایی از سیاست رژیم صهیونیستی هستند. دراین میان، می توان به ایتلاف های غیرلیبرال، شرکای غیرلیبرال، قانون های غیرلیبرال یا بسیاری موضوعات دیگر اشاره کرد که احتمال دارد وضع سیاسی رژیم صهیونیستی را از دموکراسی قومی به میهن پرستی افراطی قومی تغییر دهد. این درحالی است که تمایز ارزش های لیبرال میان رژیم صهیونیستی و آمریکا می تواند منجربه ایجاد شکافی جدی بر روابط آنها شود. اگر مردم سالاری غیرلیبرال در رژیم صهیونیستی تثبیت شود، دیگر روابط ویژه بین آمریکا و این رژیم باقی نخواهد ماند. اساس روابط دوجانبه این دو بازیگر برمبنای روایتی مشترک است که بر ذهن شهروندانشان سایه انداخته است. این روایت مشترک درحال فرسایش است و نسل های جدید یهودیان در آمریکا به تدریج به ایده جدایی و ازخودبیگانگی با رژیم صهیونیستی رسیده اند و با چشمانی باز به رویکرد غاصبانه آن می نگرند. بنابراین، روابط این دو، در مرحله گذاری قطعی است.

  • آرامش شهبازی صفحه 71

    علی رغم برابری حقوقی دولت ها در منشور ملل متحد، نابرابری های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره زمینه ای را برای اثرگذاری متفاوت دولت ها در معادلات بین المللی و لاجرم، نابرابری های حقوقی فراهم کرده است. استفاده از هواپیمای بدون سرنشین در حقوق بین الملل به منظور قتل هدفمند، نقض فاحش حقوق بین الملل بشر تلقی می شود و از این حیث، ادعای واهی جنگ با تروریسم و قانون اجازه توسل به زور نظامی در مقابل تروریسم (2002) نیز مجوزی برای توجیه این اقدام نامشروع آمریکا تلقی نمی شود. اقدام ایالات متحده هرچند عمل تجاوز محسوب نمی شود و موجباتی را برای توسل به دفاع مشروع موضوع ماده 51 ازسوی ایران فراهم نمی کند، و موجبات طرح مسئولیت بین المللی دولت آمریکا نیست، چیزی مانع از عدم مسئولیت کیفری عامل وقوع جنایت و مسئولیت کیفری وی نیست. باید پذیرفت که حقوق بین الملل ظرفیت های قابل توجهی را برای ایران در مواجهه با ترور شهید قاسم سلیمانی فراهم نمی آورد. ارجاع قضیه به مراجع قضایی و کیفری بین المللی با بن بست مواجه است و محل تردید و تامل است. مراجعه به شورای حقوق بشر و اقدام متقابل غیرنظامی نیز تنها واکنش های سریعی به این جنایت است و بنابراین، لازم است که ضمن حزم اندیشی، از سایر ظرفیت های موجود، در میان مدت و بلندمدت، نه تنها در واکنش به این اقدام سبعانه بهره برد که زمینه ای را برای پیشگیری از وقوع اقداماتی از این دست در آینده نیز فراهم کرد. شهادت سردار قاسم سلیمانی، هرچند بخشی از ناکارآمدی سازکارهای احقاق حق در حقوق بین الملل را عیان ساخت، بیش از هرچیز، تاکیدی مجدد بر آرمان شهید قاسم سلیمانی در لزوم توجه جدی به سیاست ها و چشم انداز کلان ملی، تقویت بنیه دفاعی، مشارکت مقتدرانه در عرصه بین المللی و تقویت ظرفیت های جهان اسلام در سطوح منطقه ای و جهانی است.

  • صفحه 80

    متن حاضر شامل تحلیل‏ها و برداشت‏های هفت نفر از تحلیل گران و پژوهشگران دانشگاهی مسایل غرب آسیا رژیم صهیونیستی درخصوص به شهادت ‎رساندن سردار قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و همراهان آنها در حمله تروریستی آمریکاست. پروفسور هیلل فریش، ترور سردار سلیمانی را با هدف زدن ضربه بزرگ به جمهوری اسلامی ایران توصیف کرده و بر این نظر است که ترور سردار سلیمانی منجربه تشکیل زنجیره‏ای ویرانگر از سوءظن و ناامنی در سلسله مراتب قدرت در ایران خواهد شد. به گفته پروفسور ایتان گیلبوا، سردار سلیمانی درمورد مقاصد و اهداف دونالد ترامپ دچار خطای محاسبه شد و با اجرای طرح‏های تهاجمی خود از خطوط قرمز رییس جمهور آمریکا عبور کرد. از نظر وی، ترور هدفمند سردار سلیمانی نه یک تلافی به سبب حمله به سفارت آمریکا در بغداد، بلکه به هدف شکستن پشت ایران بوده است. به باور گرشون هاکوهن، شهادت سلیمانی موجب پدید آمدن خلا عمیقی در رهبری «بلندپروازی‎های امپریالیستی» تهران خواهد شد که به سادگی جبران پذیر نیست. به گفته درون ایتساکوف، ترور سردار سلیمانی نه تنها باعث تضعیف روحیه ایران خواهد شد، بلکه آن نظام را با چند معضل دست به گریبان خواهد کرد. به ادعای نویسنده، اتخاذ سیاست تهاجمی ازسوی ایران فقط می‏تواند بار سنگین تحریم‏ها را بر شانه اقتصاد درهم‏شکسته کشور افزایش دهد. به گفته اوفیرا سلیکتار، ترامپ که اخیرا خواستار ترک غرب آسیا بود، دستور ترور شهید سلیمانی را صادر کرد تا نشان دهد ایالات متحده به غرب آسیا برگشته است. به باور وی، با این اقدام ترامپ، قوانین بازی بر روی زمین تغییر کرده است. قدرت بازدارندگی آمریکا اعاده شده، و وعده واکنش متناسب نیز کنار گذاشته شده است. دکتر رافایل اوفک، با اشاره به اینکه ایران اعلام کرده است که به همکاری خود با آژانس بین‏المللی انرژی اتمی ادامه خواهد داد بر این نظر است که ایران برای افزایش تنش و درگیری رغبتی ندارد.

  • صفحه 95

    آمریکا سپهبد سلیمانی را ترور کرده است، اما نمی توان به راحتی از نقش سیاسی و امنیتی صهیونیست ها در این اقدام تروریستی گذشت، به خصوص اینکه اگرچه آمریکایی ها انگیزه هایی برای حذف سپهبد سلیمانی در معادلات منطقه ای در غرب آسیا داشته اند، انگیزه های رژیم صهیونیستی بسیار قوی تر بوده است. با افزایش قدرت بازدارندگی محور مقاومت، رژیم صهیونیستی که در زمانی فارغ از هر نگرانی، اقدامات توسعه طلبانه خود را پیش می برد، با مانع جدی در این زمینه روبه رو شده و رژیم صهیونیستی را در تنگنای امنیتی بیشتری در مقایسه با قبل قرار داده است. بی شک، یکی از عوامل موثر در آسیب پذیری بیشتر رژیم صهیونیستی، رهبران مقاومت به خصوص سپهبد قاسم سلیمانی بوده است؛ به همین دلیل، می توان گفت افزایش میزان درک تهدید ازسوی محور مقاومت نقش اساسی در ترور هدفمند سپهبد سلیمانی داشته است. زیربنای تفکر ترورهای هدفمند در منطق صهیونیست ها این است که ابعاد فردی انسان ها در انجام فعالیت های آنها به طور خاص نقش مهمی را بازی می کند. با این نگاه، می توان گفت رژیم صهیونیستی راه حل خود را در توسل به ترورهای هدفمند جستجو کرده است؛ روشی که در تبادل و همکاری، آن را به ایالات متحده آمریکا نیز سرایت داده است و می توان به همکاری جدی این دو کشور در استفاده از ترور هدفمند اشاره کرد. با نگاهی به سخنان مقامات و همچنین ادبیات تولیدشده در سطح رسانه ای و اندیشکده ای می توان نتیجه گرفت که صهیونیست ها تمرکز بیشتری بر ترور شهید سپهبد سلیمانی داشته اند. برخی از نشانه های حضور امنیتی رژیم صهیونیستی در این ترور مشهود است. به نظر برخی از تحلیل گران، با توجه به سفر سپهبد سلیمانی از دمشق به بغداد و میزان قدرت اطلاعاتی امنیتی رژیم صهیونیستی می توان نتیجه گرفت که صهیونیست ها در رهگیری و دادن اطلاعات به نیروهای آمریکایی برای چنین عملیات هایی همکاری داشته اند. به نظر می رسد صهیونیست ها تلاش دارند با استفاده از ابزار آمریکایی اهداف خویش را به پیش ببرند تا از تبعات سنگین چنین اقداماتی به دور باشند.