فهرست مطالب

نشریه روایت شناسی
سال دوم شماره 1 (پیاپی 3، بهار و تابستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/06/01
  • تعداد عناوین: 7
|
  • مهرداد اکبری گندمانی* صفحات 1-20
    شعر «تنها صداست که می ماند» از دفتر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" فروغ فرخزاد از جمله اشعاری است که می توان آن را در زمره متن های گشوده در نظر گرفت. یکی از مهمترین دلایل این ویژگی، به کار گرفتن بندهای هم پایه از آغاز تا پایان این شعر است. بندهای هم پایه، به مثابه تمهیدی بلاغی در این شعر، با ایجاد زمینه ای برای مطرح شدن پرسش های ضمنی، دلالت های صریح را به سوی دلالت های ضمنی سوق می دهند و بدین سبب، بستارهای تفسیری را با طلب کردن مشارکت خواننده به وضعیتی مبتنی بر گشودار تبدیل می سازند. در این پژوهش تلاش شده است تا با تحلیل گزاره های منفرد، در پیوند با ساختار و فرم کلی شعر، نشان داده شود که چگونه بندهای هم پایه، که ظاهرا مستقل از یکدیگر جلوه می کنند، در فرآیند تفسیر به یکدیگر پیوسته می شوند و به این ترتیب، زمینه بازی مقیدی را ایجاد می کنند که بر اساس آن، معناهای متن از خلال پیوند افق های انتظار مولف و متن و خواننده به دست می آیند و انسجامی موقتی می یابند؛ معناهایی که با تغییر موقعیت سوژه، در جایگاه خواننده، دچار دگرگونی می شوند.
    کلیدواژگان: هم پایگی، پرسش ضمنی، بازی مقید، فروغ فرخزاد
  • هیوا حسن پور* صفحات 21-40

    الگوهایی برای بررسی سرعت روایت چکیده تداوم، یکی از شاخصه های زمان است که در تقسیم بندی ژنت، دومین بخش از سه بخش مورد نظر او را شامل می شود. در تداوم، مجموعه شگردهایی که باعث طولانی شدن و یا کوتاه شدن روایت داستان شده اند، نشان داده می شود. سرعت روایت که ناظر بر مدت زمان وقوع یک رخداد و حجم اختصاص داده شده به آن است، یکی از اصلی ترین و اساسی ترین مباحثی است که در بحث تداوم می توان آن را بررسی کرد. برای بررسی سرعت روایت، بازه زمانی را بر حجم متن تقسیم می کنند و بر اساس آن، شتاب مثبت، منفی و معیار روایت را مشخص می کنند. در این پژوهش، دو روش دیگر برای بررسی سرعت روایت پیشنهاد شد و بر اساس آن ها نیز، سرعت روایت در منظومه لیلی و مجنون که سومین اثر نظامی است و بعد از خسرو و شیرین به نظم کشیده شده است، بررسی شد. هدف از انجام این مقاله، نشان دادن ناکارآمدی نظریه ژنت در بررسی سرعت روایت در متون منظوم داستانی و پیشنهادهایی برای بررسی سرعت روایت با تکیه بر خود متن است. 

    کلیدواژگان: زمان، سرعت روایت، لیلی و مجنون، نظامی
  • حسین رضویان*، سیما خدابخشیان، سحر بهرامی خورشید صفحات 41-66

    منظور از «اشاره» مولفه های زبانی است که بسترساز سخن در زمان، مکان و منظر گوینده است. به طور پیش فرض هر شخص خود را در مرکز اشاره جهان تصور می کند؛ اما قادر به تجسم گستره های اشاره دیگران و یا انتقال مرکز اشاره خویش نیز هست. در این مطالعه بر آنیم تا افقی جدید به سوی نقد و بررسی متون نمایشی بگشاییم و فرآیند ذهنی خوانندگان را هنگام خواندن یک متن ادبی ترسیم کنیم و دریابیم چگونه مرکز اشاره آنها انتقال می یابد. بدین منظور میزان و تنوع انتقال اشاره را در نمایشنامه ای از چیستا یثربی به نام «جریره» با به کارگیری رویکرد مک اینتایر (2006) بررسی کرده ایم. نتایج حاکی از آن است که در نمایشنامه جریره به میزان 33 انتقال اشاره غالبا در راستای سطوح چارچوبی و درونی و جهان های ممکن مشاهده می شود. به بیان ساده تر خواننده در نمایشنامه جریره 33 بار از سطح روایتگری راوی به سطح نقش پردازی شخصیت ها و بالعکس منتقل می گردد. این عدد فرآیند ذهنی خواننده نمایشنامه های موردنظر را برای ما مشخص می کند. همچنین بیانگر این نکته است که می توان انتقال اشاره را علاوه بر متون روایی در متون دراماتیک نیز بررسی کرد.

    کلیدواژگان: اشاره، انتقال اشاره، نمایشنامه، مک اینتایر، چیستا یثربی
  • رضا ستاری*، مرضیه حقیقی صفحات 67-90

    تقابل های دوگانه مهم ترین رکن نظریه ی ساختارگرایی است که در حوزه های مختلف زبان شناسی، روایت-شناسی، فلسفه، مطالعات فرهنگی، انسان شناسی و روان شناسی مورد استفاده ی نظریه پردازان ساختارگرا قرار گرفته است. کلودلوی اشتراوس، در انسان شناسی ساختاری از تقابل های دوگانه برای شناخت ساختار کلی ذهن انسان در پس اسطوره ها و اعمال مختلف فرهنگی سود جسته و معتقد است این تقابل ها، نخستین تلاش بشر برای ادراک محیط پیرامونش بوده است و هستی انسانی به طور کلی درگیر این دوشاخگی های اجتناب ناپذیر است. یکی از مهم ترین تقابل هایی که در نظریه اشتراوس بدان پرداخته می شود، تقابل فرهنگ در برابر طبیعت است. به زعم او خانواده و نظام خویشاوندی به عنوان اولین قرارداد اجتماعی و نقطه آغاز فرهنگ بشری در تقابل با طبیعت قرار می گیرد. مطابق دیدگاه او، برون همسری در تقابل با درون همسری (ازدواج با محارم)، نشان دهنده تقابل اساسی فرهنگ/طبیعت است. از آن جا که پیوندهای برون قبیله ای یا برون همسری یکی از مهم ترین انواع همسرگزینی در شاهنامه فردوسی و حماسه های ملی متاخر است، این پژوهش بر آن است تا ضمن بررسی این رویکرد فراگیر در متون حماسی، به بررسی تقابل های دوگانه در پیوندهای برون قبیله ای موجود در حماسه های ملی با استفاده از نظریات لوی- اشتراوس بپردازد. از آن جا که تقابل ایرانیان در برابر غیرایرانیان، به تقابل خودآگاهی/ ناخودآگاهی در نظریه ی روان شناسی تحلیلی کارل گوستاویونگ راه می برد، در تحلیل این رویکرد، از نظریه ی یونگ نیز، استفاده شده است.

    کلیدواژگان: انسانشناسی ساختارگرا، برونهمسری، حماسه های ملی، اشتراوس، ناخودآگاه جمعی یونگ
  • فرزاد کریمی* صفحات 91-114

    حسین پاینده، از پژوهشگران برجسته ی ادبی ایران، در اثر شناخته شده ی خود، داستان کوتاه در ایران (داستان پسامدرن) به بررسی تعدادی از داستانهای معاصر ایران پرداخته که به زعم وی داستانهای پسامدرن است. رویکرد او در این پژوهش، رویکردی شگردشناسانه است. در مقاله ی حاضر این رویکرد به نقد کشیده شده، با توجه به مبانی انسان شناسانه ی فلسفه ی پست مدرن نشان داده شده است که به کارگیری شگردهای داستان نویسی پسامدرن، الزاما به خلق اثری پسامدرن منتهی نمی شود. یک داستان پست مدرن پیش از آنکه براساس شگرد بنا شود، میباید از شخصیتهایی بهره گرفته باشد که بازتابدهندهی وضعیت اندیشگانی انسان در موقعیت پست مدرن باشد. توجه به نقش و تفاوت من، خود، سوژه، ابژه، دیگری و... در ساخت وضعیت انسانی پسامدرنیستی در چنین پژوهشی اهمیت بسیار دارد. این موضوع به ویژه در تحلیل داستان امروز ایران بسیار حایز اهمیت است زیرا نقش شگردهایی را بازمی نمایاند که عموما از ادبیات سایر کشورها به عاریت گرفته شده است. در این مقاله داستانهای مورد بحث، با تطبیق با فلسفه ی پسامدرن در زمرهی آثار پست مدرن قرار گرفته یا از شمول آن خارج دانسته شده است.

    کلیدواژگان: حسین پاینده، داستان کوتاه در ایران (داستان پسامدرن)، رویکرد شگردشناسانه، فلسفه ی پسامدرن
  • پرستو محبی*، حسن برزگر صفحات 115-137

    در این تحقیق با استفاده از طبقه‏ بندی ماری-لو رایان در باب فضا در روایت، ابتدا شیوه‏ های ارایه فضا و "متنی‏کردن فضا" در گزیده نمایشنامه ‏های رادی موردبررسی قرار می‏گیرد و سپس از میان پنج مقوله مرتبط با "فضای روایی" (قاب‏های فضایی، زمینه، فضای داستان، جهان روایی و عالم روایی) به ارتباط میان "قاب فضایی" با "زمینه" و "فضای داستان" پرداخته می‏شود. مطالعه نمایشنامه‏ های رادی نوعی پیوستگی میان قاب‏های فضایی با زمینه و فضای داستان را نشان می‏دهد به طوری که قاب فضایی در آثار او صحنه نمایش را از جهان پیرامونش جدا نمی کند بلکه تنها بخشی از "عالم روایی" داستان را قاب می گیرد. "خانه" که قاب اصلی در اغلب آثار رادی است، در امتداد جهان خارج از خود به نمایش گذاشته می‏شود. نشانه‏هایی از فضای خارج از قاب مدام در قاب‏های روایی انعکاس می‏یابند، به قاب نفوذ پیدا می‏کنند، مرزهای خانه را تهدید می‏کنند تا سرانجام چارچوب قاب فرومی ریزد و فضای داستان و زمینه روایت به صحنه راه پیدا می‏کند و بر آن مسلط می‏شود. قاب صحنه که اغلب همچون حصاری در برابر جهان محاط بر خود عمل می کند، در پایان نمایش در هم می شکند و آشوب "جهان روایی" به قاب صحنه نفوذ می کند. به منظور نمایش این پیوستگی میان قاب فضایی با فضای داستان، نویسنده گاه _ برخلاف شیوه معمول در نمایشنامه‏نویسی_ از روش "گردش" به جای "نقشه" در توضیح صحنه ابتدای نمایشنامه استفاده می‏کند. روش کار در این تحقیق توصیفی- تحلیلی است.

    کلیدواژگان: فضا، روایت شناسی، اکبر رادی، فضای روایی، فضای نمایشی
  • بهروز محمودی بختیاری، مهسا معنوی* صفحات 116-139

    آثار نمایشی شکسپیر در خلال سال های پس از مشروطه، توسط چندی از مترجمان به ایرانیان معرفی شده بود. اما علی اصغر حکمت در پنج حکایت از آثار ویلیام شکسپیر (1321)، ارایه ای متفاوت از آثار این نمایشنامه نویس به دست داد. بدین ترتیب که ساختار مبدا که قالب نمایشنامه است، در فرآیند ترجمه حکمت به ساختار قصه و حکایت تبدیل و زبان میمتیک نمایشی با زبان دایجتیک نقالی جایگزین شده است. از اهداف ترجمه در این دوره، برقراری ارتباط با افق های سرزمین های اروپایی بود اما با توجه به این که هنر کهنسال نقالی در این دوره در اوج خود بود، غلبه بسیاری از عناصر و مولفه های این قالب ادبی را به روشنی می توان در روایت حکمت مشاهده کرد. سلطه قالب کهن ادبی بر فرم نوین نمایشنامه در فرآیند ترجمه می تواند ریشه در ساختار استبدادی نهادینه در این مقطع از تاریخ ادبیات ایران داشته باشد. چرا که در ترجمه، فضای گفتگومندی و مکالمه محور نمایشنامه به صورت روایتی داستانی با برتری صدای راوی دانای کل تغییر یافته و نشانی از دیالوگ و گفتگویی که بر شخصیت پردازی و ارتباط کلامی و گفتمانی بین شخصیت ها و ایدیولوژی ها دلالت کند، به چشم نمی خورد. این نوشتار بر آن است تا با بررسی مولفه های نقالی موجود در ترجمه حکمت، بافت گفتمانی سیاسی و فرهنگی را که در تبدیل متن میمتیک به دایجتیک نقشمند است، مورد مطالعه قرار دهد.

    کلیدواژگان: ترجمه، نمایشنامه، نقالی، شکسپیر، علی اصغر حکمت
|
  • Mehrdad Abari * Pages 1-20
    The poem “Tanhā Sedāst Ke Mimānad” by Forough Farrokhzād in her book: “Imān Biāvarim Be Aghāze Fasle Sard” could be regarded as an open text. One of the most important reasons of this feature is the using of parataxis stanzas from the very beginning of the poem to the end. Parataxis stanzas, as a rhetorical arrangement, direct denotations to connotations by preparing the basis for rising implicit questions, and therefore change the interpretational closure to a disclosure-based situation by partnership of the reader. In this research, by analyzing independent statements in their union with structure and form of the poem, the focus was on showing how parataxis stanzas which seem independent from each other, join during the process of interpretation and so, make the basis for a bound play that based on that, meanings of the text emerge out of the union of horizons of expectations of author, text and reader and find a temporary coherence; meanings that change with alteration of subject’s situation as the reader.
    Keywords: parataxis, implicit question, bound play, Forough Farrokhzād
  • Pages 21-40

    Models for Analyzing Narration Pace Abstract For Genet, continuity, as a quality of time, is the second among his three desired sections. In continuity, some of the devices used for increasing or decreasing the narrative in length are manifested. Narration pace, which controls the length of an incident and the amount of pages dedicated to it, is one of the main factors to be analyzed when discussing continuity. To do so, one has to one has to divide the time interval has to be divided by the text size and the result shows the positive and negative momentum as well as the narrative criteria. In the study at hand two more methods for gauging the narration pace were proposed according to which the narration pace for Leili and Majnoon Collection, which is Nezami's third work and was written after Khosro and Shirin, was measured. 

    Keywords: time, narration speed, Leili, Majnoon, Nezami
  • Hossein Razavian *, Sima Khodabakhshian, Sahar Bahrami Khorshid Pages 41-66

    Deixes are language components which define the speaker’s time, place and perspective. By default people assume themselves to be at the deictic centre of the world; but they can also assume other people’s deictic fields or in other worlds they can shift their deictic centre. In this study we’re going to introduce a new method for criticism of dramatic texts, pinpoint the mental processes of readers when reading a literary text and find out how they shift between deictic fields. For this purpose we study quantity and diversity of deictic shifts in two plays of Chista Yasrebi (Iranian playwright) with McIntyre’s (2006) approach. The results conclude 33 shifts in one of the plays and 26 in the other one, most of them along the framing and embedded fictional worlds and also between possible worlds. In simpler words there are 33 and 26 shifts from narration of the narrator(s) to roll play of the character(s), vice versa. These numbers define the process of the readers mind. Also they represent that besides narratives, we can study deictic shift in dramatic texts.

    Keywords: Shift, Deictic shift, play, McIntyre, Chista Yasrebi
  • Farzad Karimi * Pages 91-114

    Hossien Payandeh one of the Iran prominent literature researcher in his valuable work short story in Iran (postmodern fictions) studied some of Iran contemporary stories that he considered it as postmodern fiction. His policy in this research is an anthropological one. In this essay this policy has been criticized, and by considering the bases of postmodern anthropological philosophy reveals that using the postmodern fiction writing policy will not necessarily ended to creating a postmodern work. A postmodern fiction before its constructing based on the policy should use the characters that reflected the condition of human thinking in the postmodern situation. Paying attention to the role and the difference of I, own, subject, the other, … is very important in constructing the postmodernist of human situation or being outside the confines in this research. In his essay the story in question by matching to postmodern philosophy is considered as the postmodern works or considered outside the confines.

    Keywords: Hossein Payandeh, Short story in Iran (Postmodern fictions), Technical Approach, Postmodern Philosophy
  • Parastoo Mohebbi *, Hassan Barzegar Pages 115-137

    In the series of narratological studies, Marie-Laure Ryan has presented a more comprehensive categorization. She described four categories of narrative space, the spatial extension of the text, the space that serves as container for the text and the spatial form of the text for the study of space in narrative. Applying Ryan’s terminology, the present paper has adopted a descriptive-analytical approach to study Ryan’s categorization of space in Radi’s plays. The study of spatial frames and their relations to setting and story space in the selected corpus of Radi’s works indicates a particular type of continuity between the spatial frame and the off-frame space in such a way that his spatial frame does not separate the stage from its surrounding world; quite the contrary, it frames a part of the narrative universe. The characters, objects, dialogues, voices, and visual signs constantly put the visible spatial frame in interaction or in contrast with invisible narrative world. The frame of the stage that often acts as a fence against its surrounding world breaks down by the end of the play to let the chaos of the narrative world penetrate into the stage frame.

    Keywords: Space, Narratology, Akbar Radi, Narrative Space, Dramatic Space
  • Behrooz Mahmoodi-Bakhtiari, Mahsa Manavi * Pages 116-139

    The plays of William Shakespeare were translated into Persian in the proceeding years of Iranian Constitutional Revolution. But Ali Asghar Hekmat in his Five Stories by William Shakespeare introduced a quite different translation. The play form, in the process of translation was substituted with the story form. Although of the principle aims of translation at that era was to build strong relations with the cultural horizons of the Europe, the new form of drama found storytelling form as its classical correspondence in Iran. The conventions of classical Iranian storytelling have dominated in Hekmat's translation. Such domination of old form to the new one can be deemed to be rooted in the despotic cultural context of lterary history of Iran at that time, since all the dialogic components of the plays are substituted with indirect quotations of the omniscient narrative voice. Devoid of dialogic verbal interaction of characters, the narratives of Hekmat are highly dominated with the omniscient monologic voice. The present paper is to study the components of storytelling in Hekmat's translation and investigate the discursive cultural and political context which manipulates a mimetic dramatic text into diegetic text of storytelling.

    Keywords: translation, play, storytelling, Shakespeare, Hekmat