فهرست مطالب

مجله تاملات فلسفی
پیاپی 24 (بهار و تابستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/06/16
  • تعداد عناوین: 15
|
  • مسعود طوسی سعیدی*، سید حسن حسینی صفحات 11-42
    در این مقاله نخست، فیزیکالیسم، بر اساس پیشنهاد دیوید لویس، و از طریق به کاربردن مفهوم فرارویدادگی تعریف می گردد. پس از آن، توضیح داده می شود که از میان دیدگاه های متنوع نوخاسته گرایانه، تعداد معدودی را می توان برگزید که با تعریف مدنظر از فیزیکالیسم، ناسازگاری هستی شناسانه داشته باشند. در این راستا، دیدگاه نوخاستگی جوهری، بر اساس آرای هاسکر، لو و تونر، و دیدگاه نوخاستگی علی بر اساس آرای اوکانر و ونگ، تقریر شده و ناسازگاری آن ها با فیزیکالیسم، تبیین می گردد. در ادامه، نسبت میان هر کدام از این دیدگاه های منتخب نوخاسته گرایانه، با یکدیگر و با فیزیکالیسم و دوگانه گرایی دکارتی، سنجیده می شود. در انتها، بر اساس تحلیل متافیزیکی انجام شده، پیشنهادی اولیه از یک موضع نوخاسته گرایانه جدید ارایه می شود که از حیث هستی شناختی، طرحی از اساس متفاوت با فیزیکالیسم محسوب نمی شود اما در عین حال، با آن ناسازگار است. هم چنین توضیح داده می شود که عدم تمایز این پیشنهاد با فیزیکالیسم از حیث طرح کلی هستی شناختی، مزیت آن نسبت به دیدگاه های نوخاسته گرایانه بررسی شده در این مقاله محسوب می گردد.
    کلیدواژگان: نوخاستگی جوهری، نوخاستگی علی، فیزیکالیسم، فرارویدادگی، قوانین طبیعت
  • محسن جاهد*، مریم خوشدل، علی اکبر عبدل آبادی صفحات 43-70
    هیو لافولیت با پیشنهاد طرحی زیر عنوان« مجوزدهی برای پدر-مادری»، استدلال کرده است که از آن جا که « اقدام به پدر و مادر شدن می تواند مستلزم ضرر و زیان وسیع و عمیق به کودکان باشد»، لازم است دولت ها طرحی برای مجوزدهی به زوج های متقاضی فرزندآوری داشته باشند و آن ها را ملزم کنند در آزمون هایی استاندارد شرکت کنند، چنانچه از این آزمون ها با موفقیت عبور کردند به آن ها مجوز فرزندآوری بدهند، اما چنانچه بیماری جسمی یا روانی آنان احراز شود، آن ها را ملزم کنند خود را مداوا کرده یا آموزش های لازم را دیده و صلاحیت های حداقلی را کسب کنند، سپس اقدام به فرزندآوری کنند. این طرح به لحاظ نظری و عملی با اشکالاتی مواجه است. لافولیت آن ها را طرح کرده پاسخ داده است. در این نوشتار، مدعا و استدلال لافولیت و نقد های منتقدان وی و نیز پاسخ های او را با روشی تحلیلی طرح کرده، مورد نقد و بررسی قرار داده ایم و در پایان موضع خود را بیان کرده ایم.
    کلیدواژگان: هیو لافولیت، مجوزدهی به زوج ها، فرزندآوری، ضرررسانی
  • مژگان خلیلی*، علی اکبر احمدی افرمجانی صفحات 71-103

    از منظر کاول نسبت میان «ارزش های اخلاقی» و «امرواقع»، از رهگذر معیارهای گرامری ویتگنشتاین، از یک طرف، عقلانیت پذیر نیستند و از طرف دیگر، این «ناتوانی» حل و فصل مسایل مربوط به وجود معیارهای گرامری اخلاقی، به هیچ وجه معقول نیست، ادعای دسترسی به عینیت صرف در مباحث اخلاقی هم از همین منظر، بی معناست و مفهوم نیست، چون امکان منطقی چنین موفقیتی فراهم نیست که بگوییم انسان از انجام آن ناتوان است یا تواناست. به عبارتی این امکان طبیعی که به روشی عقلانی نظیر علم و منطق به مسایل مربوط به قضاوت های اخلاقی، بپردازیم، وجود ندارد و از همین رهگذر مسایل اخلاق، عقلانیت پذیر نیستند. از منظر ویتگنشتاین کاول، «معنا» از درون «صورت خاص زندگی» و حین کاربرد «بازی زبانی» مربوط به آن درعمل، پدیدار می شود، یعنی در مسیروفرآیند پاسخگویی به یک درخواست اخلاقی، انسان مورد نظر ویتگنشتاین، در موقعیت های مشخص، بسته به شرایط، با منظور و قضاوت ارزشی، به آن واقعیت واکنش اخلاقی نشان می دهد، بنابراین از نظر او، ما قبل از کاربرد معنادار مفاهیم اخلاقی زبانی در عمل و حین یک کاربرد خاص، معنا نداریم.

    کلیدواژگان: امر واقع و ارزش، معرفت شناسی، صورت زندگی، معیارهای اخلاقی، استنلی کاول
  • محمد عباس زاده جهرمی*، معصومه امیری صفحات 105-125
    کلام الهی یکی از مسایل مهم و جنجال برانگیز در دانش کلام و آغازگر شکل گیری این دانش بوده است. پیرامون این موضوع در بین مسلمانان دو دیدگاه کلی مطرح شده است: متکلمین امامیه و معتزله غالبا کلام الهی را لفظی، حادث و مخلوق می دانند. اشاعره آن را نفسی، قدیم و عین ذات او می داند.در نوشتار حاضر ضمن مروری مختصر بر دو نگرش فوق، به نگاه علامه خفری پرداخته شده است. وی کلام را مشترک لفظی و برای آن دو معنا را ارایه می کند. کلام الهی طبق یک معنا قدیم و بر اساس معنای دیگر حادث است. کلام به معنای «تکلم» قدیم و به معنای «ما به التکلم» حادث و لفظی است.به سه بیان می توان تکلم حقیقی الهی را قدیم دانست: با استفاده از رابطه علم و کلام الهی، تکلم حقیقی بر علم اجمالی ذاتی، منطبق و قدیم خواهد شد. مطابق توجیه دوم، تکلم نوعی انتقال آگاهی و بالعکس علم هم نوعی تکلم است، لذا این نظریه از اتحاد علم و کلام و یکسانی اوصاف آنها دفاع می کند. توجیه سوم تکلم حقیقی را قدرت القای ذات واجب تفسیر میکند و با استفاده از این ارتباط و نظر به قدمت قدرت، تکلم را نیز قدیم می داند.
    کلیدواژگان: کلام الهی، تکلم، کلام نفسی، کلام لفظی، علامه خفری
  • محسن اکبری*، محمدحسین حشمت پور صفحات 127-146

    سهروردی در نظام حکمت اشراق، از خود و خودآگاهی شهودی اش ره می سپرد و به خدا می رسد. او از یک سو، هویت خود و مبادی نوری اش را «حضور نزد خود» می یابد و از دیگر سو، فاعلیت (مبدییت) و دیگرآگاهی انوار جوهری را با اضافه اشراقی تبیین می کند. از عباراتی که در هر یک از آثار تعلیمی او به تبیین چیستی و تعیین جایگاه اشراق و شهود در دو سپهر هستی و شناخت اختصاص یافته اند، می توان این همانی «هستی» و «حضور» را نتیجه گرفت و کلیت ضروری این معادله را در خودآگاهی و دیگرآگاهی نورالانوار به اثبات رساند؛ رهیافتی که به نحو نظام مند، هر گسست ممکن بین هستی شناسی و شناخت شناسی را مرتفع می کند. در واقع، سهروردی با بازبرد علم حصولی (باواسطه) به علم حضوری (بی واسطه) و با پی افکندن شناخت انسانی بر ضرورت و یقین شهودی، چالش احرازناپذیری مطابقت بین معلوم بالذات (امر ذهنی) و معلوم بالعرض (امر عینی) را پشت سر می نهد و نحوه احراز این همانی شخصی را تبیین می کند.

    کلیدواژگان: اشراق، شهود، هستی، حضور، مطابقت، این همانی
  • محمدامین برادران نیکو*، آرش موسوی، کیوان الستی صفحات 147-187

    فناوری اطلاعات روابط میان انسان ها در سراسر دنیا را ممکن ساخته است. ازاین رو، نظریه پردازان اخلاق اطلاعات، مانند ‏چارلز اس، تلاش می کنند تا یک نظریه اخلاقی جهانی ارایه دهند. چارلز اس معتقد است این نظریه جهانی در ساحت فرا ‏اخلاق به نوعی پلورالیسم، به نام پلورالیسم تفسیری، و در ساحت هنجاری به اخلاق مراقبت، فضیلت و کنفسیوس نیاز دارد. ‏مقاله حاضر، با روش کتابخانه ای و تحلیل مفهومی، قصد دارد ضمن معرفی دیدگاه چارلز اس، برخی از مهم ترین ‏شکاف های نظری در پروژه او را نشان دهد. پلورالیسم تفسیری او مشکل نسبی گرایی در رابطه با داوری درباره دیگری را ‏حل نمی کند. همچنین، دلایل اس در دفاع از پلورالیسم تفسیری مبتنی بر دو فرض نادرست است. اول اینکه او فرض کرده ‏است تفاوت های فرهنگی لزوما تفاوت های اخلاقی را نتیجه می دهد؛ ثانیا او استدلال می کند پلورالیسم نظریه پذیرفته ای در ‏همه سنت های اخلاقی جهان است. در ساحت هنجاری نیز دفاع اس از نظریه های اخلاق مراقبت، فضیلت و کنفسیوس، در ‏مقابل پیامد گرایی و وظیفه گرایی، موجه نیست. چالش های مذکور کل پروژه اس را کنار نمی گذارد؛ بلکه مسیرهای آتی ‏پژوهش را، جهت تقویت آن، روشن می نماید.‏

    کلیدواژگان: اخلاق فناوری اطلاعات، اخلاق کاربردی، پلورالیسم تفسیری، اخلاق فضیلت _
  • محمد مهدی عبدالعلی نژاد*، سید احمد فاضلی صفحات 179-205
    لویناس از تصور «نامتناهی» یا خدا نزد دکارت به مثابه ی امری که ناشی از اندیشه ی «من اندیشنده» نیست، بسیار بهره برده است، ولی آن را در راستای نظام اخلاقی خود باز تقریر می کند. این که باز تقریر لویناس از برهان دکارت تا چه حد می تواند برهانی اخلاقی در جهت اثبات وجود خدا باشد، و همچنین این که اساسا خدا چه جایگاهی در فلسفه ی وی می تواند داشته باشد، مسایلی هستند که در این مقاله به آن ها پرداخته شده است. از سویی دیدگاه لویناس درباره ی خدا قابل انفکاک از فلسفه ی او نیست. وی فلسفه ی خود را با نقد تاریخ فلسفه ی غربی مبنی بر نادیده گرفتن گرفتن غیریت دیگری شروع می کند. سپس بامعنای خاصی که بر مفهوم سوبژکتیویته بار می کند، می کوشد مسیری اخلاقی به سوی «دیگری» بگشاید؛ مسیری که در آن غیریت «دیگری» به رسمیت شناخته شده باشد. این گونه به نظر می رسد در این مسیر تنگناهایی وجود دارد که لویناس سعی کرده است با طرز تلقی ویژه ی خود از خدا و جعل واژه ی «اوبودگی» برآن ها فایق آید. این مقاله تلاشی است برای پرتوافکنی بر چگونگی سیر لویناس در جهت رسیدن به مفهوم خدا یا «اوبودگی»؛ و این که تا چه حد می توان این سیر را برهانی اخلاقی بر وجود خدا تلقی کرد.
    کلیدواژگان: خدا، اوبودگی، نامتناهی، لویناس، دیگری، اخلاق
  • روح الله آدینه*، رقیه موسوی صفحات 207-233

    وجود، مبنای فلسفه ی ملاصدرا و آراء خاص فلسفی اوست. در این میان، مساله ی اصالت وجود، از اهمیت فراوانی برخوردار بوده و پایه ی مباحث مهمی در حکمت متعالیه است. صدرا از وجود و ماهیت با تعابیر مختلف یاد نموده است و هر یک از شارحان معاصر حکمت متعالیه، براساس مبانی خاص مقبول خود مانند، پذیرش وحدت شخصی وجود یا تشکیک و تعابیر گوناگون صدرا در باب وجود و ماهیت، به نحوی رابطه ماهیت با وجود را تفسیر و نظر ملاصدرا را حمل بر آن تفسیر نموده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی در پی آن است که تفسیر صحیح را در نوع رابطه ماهیت با وجود تعیین نماید. لذا در این مقاله، تفاسیر اندیشمندان معاصر در مساله نوع رابطه ماهیت با وجود، شرح و مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. به نظر نگارنده لازم است برای تفسیر نوع رابطه ی ماهیت با وجود، بحث هستی شناسانه (عالم ثبوت) از بحث معرفت شناسانه (عالم اثبات) تمییز داده شود. در این صورت تناقضات ظاهری در کلام ملاصدرا برطرف می شود. بنابراین به نظر می رسد نظریه جوادی آملی مبنی بر اینکه ماهیت، حد وجود متعین است، گرچه صحیح است، ولی ادق نیست، زیرا فقط نوع رابطه ماهیت با وجود در عالم اثبات را مشخص می کند.

    کلیدواژگان: اعتباریت، وجود، ماهیت، حیثیت تعلیلیه، حیثیت تقییدیه، حد
  • مسعود صادقی* صفحات 235-255
    دغدغه و دستمایه اصلی در این مقاله بررسی نقش استعاره های مفهومی در ساحت اخلاق است. پس از تعریف و تحلیل استعاره مفهومی با تاکید بر آراء لیکاف، جانسن و کوچش، عمومیت، مفهومی بودن ذاتی و ساختار سیستمی به عنوان سه مولفه اصلی این سنخ از استعاره معرفی و انواع ساختاری، وجودشناختی و جهت مند آن به بحث گذاشته شد. همچنین بیان شد که اخلاق، سرشتی استعاری دارد و بدون استعاره های مفهومی قابل تصور نیست. ورود استعاره به اخلاق در دو قالب اصلی شکل می گیرد: ترسیم استعاری مفاهیم اخلاقی و مفهوم سازی استعاری از یک موقعیت خاص اخلاقی. بر مبنای همین دو نکته، احتمال درافتادن اخلاق استعاری در ورطه نسبیت و نقد و تحلیل آن دستمایه ادامه کار قرار گرفت. یافته اصلی و نوآوری این نوشتار در طرح ریزی ملاک های سه گانه برای سنجش کارآمدی استعاره ها در ساحت اخلاق است. نوع و میزان تاثیر استعاره بر واقع نمایی اخلاقی، نوع و میزان تاثیر استعاره بر انگیزش اخلاقی و نوع و میزان تاثیر استعاره بر عینی سازی یا ملموس نمودن مفاهیم اخلاقی، معیارهایی هستند که می توانند هم مانع نسبیت در اخلاق استعاری شوند و هم درجه بندی ارزشی آنها را تسهیل نمایند.
    کلیدواژگان: استعاره، استعاره مفهومی، اخلاق، لیکاف، جانسن
  • رضا مثمر*، سید علی کلانتری صفحات 257-288
    مور (1903) در استدلال پرسش باز ادعا می کند که مفهوم «خوب» را نمی توان بر اساس مفاهیم دیگر اعم از مفاهیم طبیعی و غیر طبیعی تعریف کرد. پل بلومفیلد (2006) به تبعیت از داروال-گیبارد-ریلتن (1992) تقلیل ناپذیری مفهوم خوب را مبتنی بر هنجارمند بودن این مفهوم تبیین نموده است. بر اساس این ایده، مفهوم «خوبی»- بر خلاف مفاهیم دیگری که معمولا در تعریف خوبی بیان می گردد، مثل مفهوم «لذت بخش بودن»، ویژگی راهبر کنش بودن را داراست. افزون بر این بلومفیلد هنجارمندی مفهوم خوب را قابل قیاس و شبیه به هنجارمندی معناشناختی می داند. مطابق استدلال پیروی از قاعده ویتگنشتاین معنا هنجارمند است به این اعتبار که معانی الفاظ واجد خصیصه راهبری کنش هستند و به بیان دیگر معانی واژگان کاربست آنها را در زبان به نحوی هنجاری مقید می کند. هدف اصلی ما در این مقاله بررسی ادعای بلومفیلد و مقایسه هنجارمندی در حوزه اخلاق با هنجارمندی معناشناختی است. بدین منظور ابتدا به ایضاح استدلال پرسش باز مور و سپس به توضیح هنجارمندی معناشناختی خواهیم پرداخت. پس از آن برهان بلومفیلد را بازتقریر خواهیم کرد و در پایان استدلال خواهیم کرد که بر خلاف نظر او هنجارمندی در حوزه اخلاق با هنجارمندی معناشناختی شباهت ندارد.
    کلیدواژگان: هنجارمندی، مور، ویتگنشتاین، خوب، معنا، بلومفیلد
  • فهیمه شریعتی*، یاسر خوشنویس صفحات 289-313

    دوگانه انگاری نوخاسته از جمله دیدگاه های معاصر در فلسفه ذهن است که طی عطف توجه دوباره به مبحث نوخاستگی در دهه های اخیر مطرح شده است. ویلیام هسکر، مبدع این نظریه درخصوص رابطه نفس و بدن، تا حدود زیادی از سایر دیدگاه های موجود در فلسفه ذهن معاصر که عموما به تحویل امور ذهنی به امور فیزیکی و نهایتا فیزیکالیسم منجر می شود، فاصله می گیرد و به نظریه حدوث جسمانی نفس در حکمت متعالیه نزدیک می گردد. یک نظریه کارآمد درباره نفس باید به دو مسئله پاسخ دهد: مسئله جفت شدن یا تعلق و مسئله تداوم نفس پس از مرگ بدن. دوگانگی نوخاسته به برآمدن امری نوخاسته از امری پایه با ویژگی های ذهنی و غیر قابل تحلیل به امر مادی معتقد است که هویت مستقل واقعی دارد. اگرچه در نحوه تعلق یا تکون نفس قرابت هایی میان نظر هسکر و صدرالمتالهین وجود دارد، اما نحوه بیان و بسترسازی در حکمت متعالیه با دوگانگی نوخاسته متفاوت است به طوری که موضع آن دو را در مسئله بقای نفس با یکدیگر متفاوت می سازد.

    کلیدواژگان: هسکر، صدرالمتالهین، دوگانگی نوخاسته، حکمت متعالیه، ذهن، نفس
  • سیمین اسفندیاری*، آزاده الیاسی صفحات 315-336

    در مقاله حاضر به بررسی موضوع خودشناسی از بعد عرفانی و فلسفی از دیدگاه شیخ شهاب الدین سهروردی و سورن کی یرکگارد با نگاهی مقایسه ای پرداخته می شود .کی یرکگارد معتقد است پرداختن به امور کلی و ماهیت اشیاء موجب شده که انسان از خویشتن را خویش غافل شود. شیخ اشراق نیز در آثار متعدد به خصوص در داستان های رمزی اش همواره به عوامل غفلت انسان از ذات خویش پرداخته است.آنچه کی یرکگارد به عنوان سیر اگزیستانس برای دست یافتن به «خودشناسی» در مراحل مختلف بیان می کند، او را بیش از همه به تعالیم عرفانی سهروردی نزدیک می کند؛ زیرا او دل سپردن به خداوند و کوشش توام با ایمان و جدیت برای تحول در باطن را از مهم ترین ابزارهای خودشناسی معرفی می کند . البته در این خصوص تفاوت هایی با سهروردی دارد؛ زیرا در تفکر وی هیچ اعتقادی به استفاده از گزاره ها و تحلیل های عقلی البته از نوع عقل گرایی روشنگری ، در ارتباط با مسئله «خودشناسی» وجود ندارد؛ این درحالی است که سهروردی شیوه درست سیر به سوی حقیقت خود را استفاده از هر دو روش عقلی و عرفانی می داند که مکمل یکدیگرند.ضمن اینکه کی یرکگارد ایمان را فوق عقل می داند که البته این به معنای ایمان در مقابل و علیه عقل نیست .

    کلیدواژگان: سهروردی، کی یرکگارد، خودشناسی، خداشناسی، ایمان
  • مهدی شجریان* صفحات 337-364
    این مقاله به دنبال تبیین «مساله شر» و پاسخ های ارایه شده به آن در دیدگاه ملاصدرای شیرازی و نورمن گیسلر است. به رغم تمایزی که نامبردگان در غایت تبیین مساله شر دارند به گونه ای که ملاصدرا درصدد پاسخ به «شبهه ثنویت» و گیسلر در مقام حل «مساله منطقی شر» است اما این تحقیق با روش تحلیلی انتقادی از خلال کتب آن ها سه محور مشترک را اصطیاد کرده، دیدگاه های آن ها را در این سه مقایسه تطبیقی نموده است. محور ابتدایی مسئله «چیستی شر» است در این مسئله هر دو باوجود برخی تمایزات جزیی، دیدگاهی قریب به هم دارند و در این میان نکات قابل تاملی نیز وجود دارد؛ دومین محور مربوط به مسئله «شر ادراکی» است که هر دو تصریحا یا تلویحا توجه ویژه ای به آن داشته، با پیش فرض قابل نقض «ملازمه میان شر ادراکی و فعل غیر حکیمانه» بحث از آن را پیش برده اند و حوزه سوم «پاسخ های انی و لمی» است که به مساله شر داده اند؛ پاسخ های انی هردو هرچند فی الجمله گوشه ای از حکمت برخی شرور را تبیین می کنند اما از حل شبهه با نظر به انواع و افراد متکثر شر توفیق چندانی ندارند؛ درمقابل پاسخ های لمی پاسخ های تامی هستند که با توجه به برخی نکات مکمل می توانند به صورت تفصیلی شبهه شرور را مرتفع سازند.
    کلیدواژگان: مساله شر، شر ادراکی، حکمت الهی، ملاصدرا، نورمن گیسلر
  • سید علی حسینی* صفحات 365-394

    در این مقاله برای نشان دادن تقابل نظر ابن سینا و دو گروه از متکلمان مسلمان درباره ی اعتبار کاربرد آزمایش فکری ایده آل ریاضیاتی در پژوهش های طبیعی، دو نمونه ی سنگ آسیا و کره و سطح صاف را مدنظر قرار داده ایم و باتوجه به دیدگاه مثبت متکلمان و مخالفت ابن سینا با این روش، دریافته ایم که این اثبات یا انکار ، از باورهای پس زمینه ای نشیت می گیرد که هر گروه به آن ملتزم شده است؛ همچون اختلاف نظر در اموری نظیر ماهیت جسم طبیعی و تعلیمی و بالقوه بودن یا نبودن اجزای یک جسم. آنچه متکلمان را به بهره گیری از ایده آل های ریاضیاتی کشانده، قابلیت این روش برای اثبات دیدگاه ذره گرایانه ی آن هاست تا جایی که ذره گرایی با این روش اثبات هماهنگی دارد و این روش اثبات، ذره گرایی را به کرسی می نشاند. فیلسوف مشایی نیز به دلیل همین ارتباط دوسویه ای که میان پس زمینه های متافیزیکی دیدگاه متکلم و روش اثبات آن برقرار است، در صورتی که پیش فرض های یادشده درخصوص جسم و یکی شدن بالقوه (اجزاء) و بالفعل (جسم یکپارچه) را نفی کند، روش آن ها را بی خاصیت می کند و اگر راسا روش را رد کند و تحقق تعلیمیات وهمی و ایده آل های ریاضیاتی در طبیعیات عینی را نادرست بینگارد، پس زمینه ی متافیزیکی آن ها را با ایرادهایی جدی روبه رو می کند. نهایتا به این تحلیل رسیده ایم که تک روش بودن ابن سینا صحیح نیست و گسترش روش متکلمان مفید بود، اگر آگاهانه، با نگاهی کاربردی و فارغ از پس زمینه های غیرطبیعیاتی به کار می رفت.

    کلیدواژگان: ابن سینا، متکلمان اتمیست، طبیعیات، اوهام ریاضی، ایده آل سازی ریاضیاتی، آزمایش فکری
  • محمد خاکپور* صفحات 395-422
    در این مقاله سعی داریم اندیشه خرد ستیز دو متفکر از دو فرهنگ کاملا متفاوت یعنی یک متفکر و شاعر ایرانی یعنی صایب تبریزی و یک متفکر و فیلسوف آلمانی یعنی نیچه را از منظر اندیشه خردستیزانه شان و و تجمیدشان از شور و سرمستی مورد بررسی و تطبیق قرار دهیم. نیچه با تقدم بخشیدن به عناصر دیونوسیوسی در مقابل عناصر آپولونی به مخالفت با عقل برخاسته و صایب نیز تحت تاثیر سبک هندی و بامضامینی نظیر گران جانی عقل؛ ناقص بودن؛ مغرور بودن؛ ضعف و ناتوانی؛ گرفتار و مقید ساختن؛ افسونگری؛ کشمکش آفرینی؛ غم انگیزی در اشعار خود به پیکار رفته است. نیچه و صایب هر دو شدیدا تحت تاثیر سنت بودیسم هندی و سبک هندی در شعر بوده اند و در این سنت عقل ناتوان از فهم ماهیت واقعیت و زندگی آدمی معرفی شده است. برای نشان دادن شباهت فکری این دو متفکر مقاله را به دو قسمت تقسیم کرده ایم. در قسمت اول به خردستیزی نیچه و در قسمت دوم به خرد ستیزی صایب پرداخته ایم و در بخش نتیجه به ارزیابی این موضوع در قالب نمودار نزد این دو متفکر پرداخته ایم. در این نوشته سعی کرده ایم در وهله نخست از منابع اصلی این دو متفکر استفاده نماییم و سپس از مفسران اندیشه این دو متفکر بهره بجوییم.
    کلیدواژگان: خردستیزی، غریزه، عشق، زندگی، نیچه و صائب
|
  • Massoud Toossi Saeidi *, Seyed Hassan Hosseini Pages 11-42
    In this paper, first Physicalism is defined by the suggestion of David Lewis, and through the use of the concept of Supervenience. Afterwards, it is explained that among a variety of Emergentist's positions, a small number can be chosen to have an ontological inconsistency with Physicalism. In this regard, the Substantial Emergentism, based on the thoughts of Hasker, Lowe and Toner, and the Causal Emergentism, based on O'Connor and Wong's ideas, and their incompatibility with physicalism is explained. In the following, the relation of each of these ideas, with each other and with Physicalism and Cartesian Dualism, is analyzed. In the end, based on a metaphysical analysis, a new Emergentist's position is proposed; which its ontology is not a basically different plan from Physicalism, but at the same time inconsistent with it. It is also explained that the non-differentiation of this proposal with physicalism in terms of its ontological outline is its advantage over the emergentist's positions which are examined in this paper.
    Keywords: Substantial Emergence, Causal Emergence, Physicalism, Supervenience, Laws of Nature
  • Mozhgan Khalili *, AliAkbar Ahmadi Aframjani Pages 71-103

    According to Cavell, on one hand relation between moral values and the reality based on the grammatical criteria of Wittgenstein is not rational; on the other hand, disability of moral criteria is not logical .From this point of view, the claim of having access to the pure reality is meaningless, because there is not a logical possibility of such success that one can or cannot do it. In other words, we don't have the natural possibility for having a logical and rational way to solve moral problems. Therefore moral issues are not rational.From the view of Cavell’s Wittgenstein, meaning is appearing during using language game inside its form of life. So, in the process of responding to an ethical request, Wittgenstein's human, responds to the reality in certain situations, depending on the conditions, with the intention and moral judgment, Thus from his view point, before using words in moral language games, we do not have meaning.

    Keywords: Reality, value, epistemology, form of life, Moral criteria, Stanley Cavell
  • Mohammad Abbaszadh Jahromi *, Masumah Amiri Pages 105-125
  • Mohsen Akbari *, MuhammadHussein Heshmatpoor Pages 127-146

    In his Illuminationist Hikmatic System, Suhrawardi started from himself and his intuitive self-conscousness and then he reached at the God. On the one hand, he found the identity of himself and his light causes as “presence by oneself”, and on the other hand, he explained the agency (origin-ness) and the other-consciousness of substantial lights by illuminationist relation. According to those parts of the philosopher’s constructive works which are devoted to the explanation of the identity and determination of the status of illumination and intuition in the spheres of existence and cognition, one can conclude that “existence” and “presence” are identical in Suhrawardi’s philosophy and the necessary generality of this function can be proven based on the self-consciousness and other-consciousness of the Light of Lights. By this approach, any possible gap between ontology and epistemology are systematically overcome. In fact, by tracing the knowledge by correspondence (mediated) back to the knowledge by presence (immediate), by founding the human cognition upon the intuitive necessity and certainty, Suhrawardi left behind the challenge of unrecognizability of correspondence between known-by-itself (the subjective) and known-by-something-else (the objective), and explained the recognition of personal identity.

    Keywords: Illumination, Intuition, Existence, Presence, Correspondence, Personal Identity
  • MohammadAmin Baradaran Nikou *, Arash Mousavi, Keivan Alasti Pages 147-187

    Information technology makes possible the relationship between people around the ‎world. Hence, the information ethics theorists, such as Charles Ess, are trying to ‎propose a global ethical theory. Ess believes that this global theory in the field of ‎meta-ethics requires some kind of pluralism, in the name of interpretive pluralism, ‎and in the normative field of care ethics, virtue ethics and confucian ethics. This ‎paper, by using library research method and conceptual analysis, while introducing the view of Charles Ess, illustrates some of the most ‎important theoretical gaps in his project. His interpretive pluralism does not solve ‎the problem of relativism in relation to ethical judgment about “the other”. Also, his ‎defense of interpretive pluralism based on two incorrect assumptions. First, he has ‎supposed that cultural differences necessarily entail ethical differences; secondly, ‎he argues that pluralism is an accepted theory in all ethical approaches of the world. ‎In the normative field, the defense of the ethics of care, virtue and Confucius, in ‎contrast to consequentialism and deontologism, is not justified. The critiques do not ‎falsify the whole project, proposing a global information ethics; these clarify the ‎future paths of research to strengthen it.‎

    Keywords: Information Technology Ethics, applied ethics, Interpretive Pluralism, Virtue ‎Ethics‎
  • Mohammadmahdi Abdolalinejad *, Ahmad Fazeli Pages 179-205
    10- Levinas, E., 1993, God, Death, and Time, Trans. Bettina Bergo, Stanford University Press 11- Levinas, E., 1998, Of God Who Comes to Mind, trans: Bettina Bergo, Stanford University Press, California (A) 12- Levinas, E., 2003, On Scape, Trans. by Bettina Bergo, Stanford University Press, Stanford, California 13- Levinas. E, 1991, Otherwise than Being or Beyond Essence, trans. by Alphonso Lingis, Dordrecht: Kluwer Academic Publishers 14- Levinas, E., 1969, Totality and Infinity, trans. Alphonso Lingis, Duquesne University Press 15- Llwelyn, John, 1995, Emmanuel Levinas: The Genealogy of Ethics, (London and New York: Routledge) 16- Newman, Michael, 2000, “Sensibility, Trauma, and theTrace: Levinas from Phenomenology to the Immemorial” in The Face of the Other & the Trace of God, edited by Jeffrey Bloechl, Fordham University Press 17- Putnam, Hilary, 2004, “Levinas and Judaism”, The Cambridge Companion to Levinas, Cambridge university press 18- Urbano, Ryan, 2012, “Approaching The Divine: Levinas on God, Religion, Idolatry, and Atheism”, in Logos, volume 15, number1 19- Visker, Rudi, 2000, “The Price of Being Dispossessed: Levinas's God and Freud's Trauma”, in The Face of the Other & the Trace of God, edited by Jeffrey Bloechl, Fordham University Press 20- Westphal, Merold, 2000, “Commanded Love and Divine Transcendence in Levinas and kierkekaard”, in The Face of the Other & the Trace of God, edited by Jeffrey Bloechl, Fordham University Press
    Keywords: God, Illeity, infinity, Levinas, the other, Ethics
  • Rohollah Adineh *, Roghayeh Mosavi Pages 207-233

    Existence is the basis of Mulla Sadra's philosophy and his particular philosophical views. In the meantime, the question of the authenticity of existence is of great importance and is the basis of important debates in transcendent wisdom. Sadra has interpreted existence and essence in different interpretations, and each of the contemporary exponents of transcendent wisdom, on the basis of his own particular accepted principles, such as, acceptance of Sadra's personal unity of existence or form, and Sadra's various interpretations of existence and essence, somehow relate the essence to being. Mulla Sadra's commentary and commentary carry that interpretati. The present study is a descriptive-analytic one which seeks to determine the correct interpretation of the type of relationship of nature to existence. Therefore, in this paper, the interpretations of contemporary scholars on the question of the nature of the relation of nature to existence, are described and criticized. The author needs to distinguish between the ontological argument (the world of proof) and the epistemological one (the world of proof) in order to interpret the relation of nature to existenceIn this case, the apparent contradictions in Mulla Sadra's word will be resolved. Thus Amoli's Javidian theory that nature is the limit of existence, although true, seems to be true, but not true, since it only specifies the type of relation of nature to existence in the world of proof.

    Keywords: Credit, existence, nature, prestige, Limit
  • Masoud Sadeghi * Pages 235-255
    The main concern in this article is the study of the role of conceptual metaphors in the field of ethics. After defining and conceptual metaphor, with emphasis on the views of Lakoff, Johnson and Movement, generality, inherent conceptuality, and system structure as the three main components of this kind of metaphor introduced, and its structural, ontological and guiding types were discussed. It was also stated that morality is a metaphorical nature and can not be conceived without conceptual metaphors. The introduction of metaphor to morality is shaped in two main forms: metaphorical conceptualization of metaphorical concepts and conceptualization of a particular moral situation. On the basis of these two points, the probability of falling metaphorical ethics in the context of relativity and critique and analyzing it continued to work. The main findings and innovations of this paper are in the design of three criteria for measuring the efficiency of metaphors in the field of ethics. The type and extent of the effect of metaphor on ethical reality, the type and extent of the effect of metaphor on moral motivation and the type and extent of the effect of metaphor on the objectification or tangibility of moral concepts are criteria that can both prevent relativity in metaphoric ethics and facilitate their grading of value.
    Keywords: metaphor, conceptual metaphor, Ethics, Likeoff, Johnson
  • Reza Mosmer *, Seyed Ali Kalantari Pages 257-288
    In his so-called Open Question Argument, Moore (1903) argues that the concept of "good" cannot be defined on the basis of natural concepts as well as non-natural ones. Following Darwall, Gibbard and Railton (1992), Paul Bloomfield has explained the non-reducibility of the concept of good based on its normativity. Moreover, he claims that the normativity is commensurable and similar to the so called normativity of meaning. According to Wittgenstein's rule following argument, meaning is normative, namely, expressions' meaning have action-guiding role; in other words, meaning normatively constrains an expression's use in language. Our aim in this paper is to consider Bloomfield's claim and compare normativity in ethics with the normativity of meaning. In order to do so, we will elucidate the open question argument and the normativity of meaning. We will then reconstruct Bloomfield's argument, and finally argue that, contra Bloomfield, the normativity in ethics and the normativity of meaning are not similar.
    Keywords: Normativity, Moore, Wittgenstein, Good, meaning, Bloomfield
  • Fahime Shariati *, Yasser Khoshnevis Pages 289-313

    AbstractEmergent dualism is a recent view about the nature of the soul introduced by William Hasker in 1999. He moves away from the main stream reductionist and physicalist theories about mental properties and mind and advances a view which has affinities with MullaSadra's bodily Hoduth of the Soul. In this paper, we examine these tow theories comparatively.A working theory about the nature of the soul have to provide us with plausible answers to two main problems: the problem of pairing and the problem of the survival of the soul after the bodily death. Emergent dualism endorses the emergence of a novel substance from a physiological base which has irreducible mental properties and is a distinct endurable entity. While this theory has similarities with Sadraean view, there are differences in the way of articulating the arguments as well as background metaphysical theories. These differences are particularly important in addressing the problem of the survival of the soul after the bodily death.

    Keywords: Emergent, William Haske, MullaSadra, transcendent visdom
  • Cimin Esfandiari *, Azadeh Elyasi Pages 315-336

    The present article to examine the topic of self-knowledge of the mystical and philosophical dimension from the point of view of the two eastern and western mystic philosophers sheikh shahabudinsuhrawardi and sorenkierkegaard with comparative look. Kierkegaard consistently belives in his philosophy to handle the general affairs and the nature of things has causel the human to not know and ignor his ownself.sheikheshragh also in numerous works especially in his encoded stories have always been the factores of human neglect of its essence including human downfall attachment to its belongins and his entangled in prison body. What Kierkegaard as existential movement to achieve self-knowledge express at different stages. He most approached suhrawardis mystical teachings because he introduces heart to God and endeavours with faith and seriousness for evolution in the inner that are the most important tools of self- knowledge. Of course in this regard there is fundamental difference with suhrawardi because in his thinking he has no belief in using rational propositions and analyzes in relation to the question of self- knowledge. However suhrawardiapplay the only correct way to your own truth to both the rational and the mystical method which complement each other.

    Keywords: Keywords Suhrawardi, Kierkegaard, self- knowledge, Theology, faith
  • Seyyed Ali Hosseini * Pages 365-394

    In this article we examined the conflicts of Avicenna as an Aristotlian philosopher and two groups of Islamic theologians on the applicability of mathematical idealizations in natural philosophy. for our aim, we considered two ideal thought experiments suggested by theologians in which the geometrical idealization was emphsised. by considering the reactions to theses cases, we found that there are two different views on applicability of this method in the theologians' side, their metaphysical assumption, atomism, led them to a limitless method which could make their theory satisfactory and one of the ways among this boundless domain is mathematical idealization. in the other side, Avicenna and the other prepatetic philosophers didn't require this method for proving their metaphysical assumption and also believed in some bounded method in natural philosophy, in which hypothetical possibilities weren’t allowed. according to this limited method, mathematical idealization counted as an abstract hypothesis and may noy be used in concrete natural inquiries

    Keywords: Avicenna, Atomist theologians, Natural sciences, Mathematical estimations, Mathematical idealization, Thought Experiment
  • Mohammad Khakpour * Pages 395-422
    In this article, we try to investigate and compare the thought of the two intellectuals of two completely different cultures, an Iranian thinker and poet Saeb Tabrizi, a German thinker and philosopher Nietzsche. Nietzsche, with the predominance of the elements of Dionysius against the elements of Apollonius, opposed the intellect, and Saeb was also influenced by the style of Hindi and with such things as the expensive psychic reason; incompleteness; arrogance; weakness and disability; capturing; enchantment; controversy; Tragic in his poems. Nietzsche and Saeb were both heavily influenced by the tradition of Hindu Buddhism, and in this tradition the intellect was incapable of understanding the nature of reality and human life. To illustrate the similarity of these two thinkers, we divide the article into two parts. In the first part, we discuss Nietzsche's irrationalism, and in the second part we deal with irrationalism of Saeb, and in the section of the result we have evaluated this issue in the form of a diagram to these two thinkers. In this article we have tried to use the main sources of these two thinkers..
    Keywords: irrationalism, Love, emotions, life, World, Nietzsche, Saeb