فهرست مطالب

نشریه مطالعات بنیادین تمدن نوین اسلامی
سال دوم شماره 1 (پیاپی 3، بهار و تابستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/05/01
  • تعداد عناوین: 15
|
  • ابراهیم صادقی، محمدرضا خاکی قراملکی* صفحات 1-36

    ازجمله مسئله های کلیدی که درحوزه تمدن سازی، بر پایه آموزه های اسلامی، نیازمند تحلیل و بررسی است، امکان و مطلوبیت تحقق آن می باشد، در حقیقت پرسش از امکان و مطلوبیت مهندسی تمدن، مستلزم تحلیل ارکان و مقومات تاسیس یک تمدن می باشد. در این میان دو متغیر اساسی که در ارکان مهندسی تمدن اسلامی، نیازمند بررسی و تحلیل است، یکی متغیر دین، به عنوان اساس و پایگاه اسلامی کردن تمدن و متغیر دیگر، علم به عنوان ابزار جریان دین در حوزه مهندسی تمدن می باشد؛ اما مسئله ای که نیازمند دقت مضاعف می باشد، مدل یا الگوی ارتباط میان این دو متغیر می باشد،یعنی بسیاری از اندیشمندان تاسیس هر تمدنی را از یک سو نیازمند مکتب، دین، معرفت دینی و از سوی دیگر مستلزم علم و معرفت علمی می دانند، اما در اینکه مکتب و دین با چه الگو و مدل ارتباطی با علوم مدرن و نظریه های کارشناسی جدید، به دنبال تحقق اهداف تمدن خود می باشند، دچار اختلاف اساسی می گردند. درواقع در مهندسی تمدن، این مدل ارتباطی میان دین و علوم و به تبع مدل ارتباطی «معرفت دینی» و «معرفت علمی» است که تعیین می کند که اساسا ما نیازمند به تاسیس یک تمدن جدیدی هستیم؟ یا تمدن های بشری موجود و ابزارهای تمدنی آن می تواند اهداف و مطلوبیت های ما را محقق کند و نیازی به تاسیس تمدن نمی باشد؟ در حقیقت نظریه پردازان حوزه تمدن، در مواجه کلان با ظرفیت موجود تمدنی خود و غیریت های تمدنی دیگر والگویی که در مواجهه با ابزارها و متغیرهای درون تمدنی خود و برون تمدنی دیگری اخذ می کنند، تعیین کننده است که آیا ایجاد تمدن نوین اسلامی امری ضروری و ممکن و مطلوب است یا نه؟ یا تحصیل حاصل است؟ به همین روی در این مقاله یکی نظریه هایی که با دغدغه حداکثری دین و تولید علم دینی، رویکرد تمدن سازی را دنبال می کند، می پردازیم، درواقع این نظریه بر این باور است که الگو و مدل ارتباطی که میان دین در معنای حداکثری و علم جدید اخذ کرده، تولید علم دینی را امری ممکن و مطلوب تلقی کرده و درنتیجه از این رهگذر امکان تاسیس تمدن اسلامی ممکن و مطلوب می داند. بر همین اساس این مقاله به دنبال تحلیل و بررسی نظریه استاد علامه جوادی آملی در تبیین الگوی ارتباطی علم و دین می باشد، در ادامه با تبیین آسیب های نظری و نقادی الگوی ارتباطی نظریه فوق، امکان تحقق تمدن نوین اسلامی مطلوب را از این رهگذر مورد خدشه قرارمی دهد.

    کلیدواژگان: تمدن نوین اسلامی، علم مدرن، دین، معرفت علمی، الگوی ارتباطی، علم دینی، ظرفیت تمدنی
  • عباس جهانبخش*، حسن شیخ العراقین زاده صفحات 37-64

    تعاریف پوزیتیویستی از علم، رابطه فرهنگ و علم را یک رابطه بیرونی تعریف کرده و علم را مبرا از تاثرات فرهنگی می دانستند، اما تحقیقات و تاملات متعددی که درزمینه جامعه شناسی و فلسفه علم انجام شده نشان دهنده حضور موثر فرهنگ در محتوای علوم حتی در علوم فنی و دقیقه است. پارادایم های پست مدرن با پذیرش چنین تاثیری، علم را اساسا مقوله ای فرهنگی دانسته و  به گونه ای رابطه علم و فرهنگ را تشریح می کنند که منجر به نسبیت مطلق معرفتی و تولید جبری علم تحت فرهنگ می شود. مقاله پیش رو نشان داده است که بر اساس هر دو پارادایم، تلاش برای نیل به علم دینی به عنوان ابزار ساخت تمدن اسلامی بی معناست. از سوی دیگر برخی نحله های فکری نیل به علم دینی را منوط به تحقق عالم و جامعه اسلامی دانسته و  دست یابی به علم دینی به عنوان ابزار تحقق تمدن اسلامی را به دلیل دوران غلبه مدرنیته غیرممکن می دانند. اما بر اساس فلسفه نظام ولایت، اولا تاثیر فرهنگ بر علم برخلاف نگاه اثباتی، پذیرفته می شود و برخلاف پارادایم پست مدرن، دارای معیار تشخیص فرهنگ حق از باطل است؛ بر این اساس، تولید علم، فرایندی تاریخی و امری اجتماعی است که تحت نظام های ولایت تاریخی اجتماعی، محتوایی متفاوت می یابد. در چنین زمینه ای می توان علوم دینی (اسلامی) را علومی دانست که تحت تاثیر فرهنگ اسلامی شکل گرفته اند  و جامعه را از وضع موجود به سمت وضع مطلوب (که اسلامی تر است) منتقل نموده و منجر به تحقق تمدن اسلامی می شوند. با چنین تعریفی زمینه طرح این سوال مطرح می شود که علمی که خود به میزانی تحت تاثیر فرهنگ اجتماعی التقاطی شکل گرفته چگونه می تواند محیط حاکم بر خود را اسلامی تر کند؟ و مکانیزم تاثیر علم بر روی فرهنگ اجتماعی چیست؟ مقاله حاضر با روش اسنادی و استدلال منطقی و در چهارچوب فلسفه نظام ولایت به بررسی تطبیقی پارادایم های رایج درزمینه رابطه علم و فرهنگ پرداخته و در نهایت توضیحی فرایندی از نحوه تاثیر و تاثر این دو ارایه داده است.

    کلیدواژگان: رابطه علم و فرهنگ، علم دینی، تمدن اسلامی
  • ابراهیم دادجو* صفحات 65-100

    تمدن نوین اسلامی بر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و این نیز بر علوم انسانی اسلامی وابسته است. علوم انسانی اسلامی نیز بر نوع رویکردی که نسبت به آن داریم وابسته است. در مورد علوم انسانی اسلامی، و به تبع آن در مورد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تمدن نوین اسلامی، می توان دو رویکرد عمده را ازیکدیگر تشخیص داد: رویکرد غیرواقع گرایانه و رویکرد واقع گرایانه. رویکردهای غیرواقع گرایانه عمدتا رویکردهایی قراردادگرایانه اند، به واقع و شناخت واقع باور ندارند، و در شناخت آن سه به جای اینکه به واقع و مبانی واقع گرایانه نظر داشته باشند به تعریف، قرارداد و دیکته (de dicto) ای که اشخاص و مکاتباز آن ها به دست می دهند نظر دارند. رویکردهای واقع گرایانه به واقع و شناخت واقع باور دارند و، در شناخت آن سه، به جای اینکه به تعریف، قرارداد و دیکته اشخاص و مکاتب نظر داشته باشند آن ها را بر محور واقع، مبانی واقع گرایانه و بنا به واقع (de facto) ای که باید داشته باشند مورد بحث قرار می دهند. ظاهرگرایی متقدمین و قراردادگرایی متاخرین (که تقریبا کل فلسفه ها و فلسفه علم های معاصر غربی را تشکیل می دهند) رویکردهایی غیرواقع گرایانه؛ و واقع گرایی متقدمین و واقع گرایی تقریبی (که در ذات گرایی و واقع گرایی چهل سال اخیر غربی، که عمدتادر ایران ناشناخته است، تبلور یافته است) رویکردهایی واقع گرایانه اند. بازسازی واقع گرایی متقدمین و واقع گرایی تقریبی، بر محور واقع گرایی قوی فلسفه اسلامی، مرا به واقع گرایی قوی جدیدی رهنمون شده است. بر اساس همین واقع گرایی قوی جدید، به نظر می رسد که آن سه به یکدیگر وابسته اند و توضیح آن سه نیازمند «نظریه واحد»ی است که بتواند از آن سه توضیح های واقع بینانه ای به دست دهد. مقاله حاضر به دنبال همین رویکرد جدید است.

    کلیدواژگان: ظاهرگرایی، قراردادگرایی، واقع گرایی قوی، علوم و امور انسانی، تفکیکی و ترکیبی
  • مصطفی جمالی * صفحات 101-120

    مفهوم تمدن در سایه  ادبیات قرآنی درسایه واژگان قرآنی امت ، مدینه ، بلد معنا پیدا می کند و لذا تمدن به معنای شکل گیری امتی با هویت واحد و جهتگیری واحدی است که در سایه آن، تمامی عرصه های حیات اجتماعی شکل می گیرد .از طرفی تمدن سازی اسلامی به معنای ساماندهی همه شیون حیات اجتماعی بر پایه معارف وحیانی و اقامه سبک زندگی اسلامی در جهان اسلام می باشد. لذا اساس شکل گیری اندیشه تمدنی ، جریان اسلامیت و حجیت در این اندیشه می باشد و ارکان حجیت عبارت از «تعبد ، قاعده مندی ، تفاهم و کارآمدی عینی» می باشد. تعبد به معنای ایمان به جامعیت دین اسلام و عزم بر حاکمیت وحی بر همه شیون حیات، قاعده مندی به معنای روش مند بودن اندیشه در نسبت دادن آن به منابع دین، تفاهم به معنای ایجاد تفاهم عقلایی نسبت به اندیشه تمدن اسلامی در بین اندیشمندان جهان اسلام، داشتن کارآمدی عینی به معنای ارایه معادلات تغییر و تصرف در پدیدهای اجتماعی و طبیعی در راستای ایجاد بستر بندگی خدا  و داشتن ظرفیت مقابله با اندیشه تمدنی کفر پیچیده دنیای امروز و امکان ارایه نسخه های کارآمد به جوامع اسلامی متناسب با اقتضایات اجتماعی ، جغرافیایی هرجامعه در حوزه اقامه تمدن اسلامی می باشد.

    کلیدواژگان: تمدن اسلامی، حجیت، تعبد، قاعده مندی، تفاهم، کارآمدی
  • حسن محیطی*، حسین احمدی صفحات 121-146

    هر تمدنی بر مجموعه ای از اندیشه های همسو در چند حوزه تاثیرگذار استوار است که از آن ها با تعبیر نظام یاد می شود. نظام ارزشی هر تمدن که مشتمل بر مسایل ارزشی و هنجاری یک تمدن است از مهمترین نظامات یک تمدن به شمار می آید. به طورکلی هر نظام ارزشی از مجموعه باورهای مرتبط با مبانی، اهداف، اصول، روش ها و هنجارها تشکیل شده است. نقش مبانی، به دلیل نقش کلیدی در تعیین هنجارها از اهمیت بالاتری نسبت به سایر باورها برخوردار است و بر همه آن ها مقدم است و تغییر در مبانی، تغییر در سایر مراحل را به دنبال دارد. از این رو، مبانی ارزشی هر تمدنی حایز اهمیت است. بنابراین، شناسایی و معرفی مبانی ارزشی اسلام که از وجوه امتیاز تمدن اسلامی نسبت به سایر تمدن های متکی بر عقل یا احساس بشر به شمار می آید، حایز اهمیت است. بررسی سیر تطور اندیشه اخلاقی اندیشمندان اسلام و مقایسه آن با اندیشه اخلاقی پیش ازاین دوره به خوبی حاکی از آن است که بسیاری از اندیشمندان اسلامی تلاش نموده اند تا به نظریه پردازی در حوزه مبانی ارزشی اسلام بپردازند. بررسی تطبیقی دیدگاه ایشان نشان می دهد که دیدگاه های عصر جدید بیش از دیدگاه های اعصار گذشته با اندیشه اخلاقی اسلام سازگار بوده و ظرفیت های اندیشه اخلاقی اسلام را نشان می دهد و از این رو از قابلیت بیشتری برای بهره گیری به عنوان مبنای ارزشی تمدن اسلامی برخوردار است. پژوهش حاضر درصدد است ضمن بررسی سیر تطور اندیشه اخلاقی مهمترین اندیشمندان جهان اسلام (از کندی تا ابن سینا)، ظرفیت اندیشه های اخلاقی جهان اسلام در راستای ایجاد نظام ارزشی تمدن نوین اسلامی را سنجیده و آن را مورد ارزیابی قرار دهد.

  • محمدرضا نورمحمدی* صفحات 147-170

    تمدن غرب ارزش علم را به کاربردش در تواناسازی بشر برای دخل و تصرف در طبیعت می داند. با توجه به اقبال عمومی به کاربردهای عملی علوم طبیعی امروزه الگوی برگزیده زیست ابزاری تمدن غرب در تمام جوامع سیطره یافته و چالش هایی سخت را به دنبال آورده است. تمدن نوین اسلامی نمی تواند پذیرای دربست شیوه غربی تصرف در طبیعت باشد و باید الگویی کارآ مبتنی بر آموزه های اسلام در این زمینه ارایه دهد. در این مقاله سعی شده تا موضوع ارزش شناسی تصرف در طبیعت بر اساس آراء استاد مطهری بررسی شود. از این رو، پس از معناشناسی «تصرف در طبیعت» و نگاهی به «علل میل بشر» برای این کار، نشان داده شده که از نظر استاد مطهری، اصل تصرف در طبیعت، کاری جایز، بلکه شایسته است، اما مطلوبیت اش منوط به رعایت شرایطی است که هفت نمونه از آنها با استنباط از آثار استاد مطهری ارایه شده است و در نهایت با نگاهی انتقادی به ادبیات این بحث، مقاله را به پایان برده ایم.

    کلیدواژگان: علوم طبیعی، ارزش شناسی، تصرف در طبیعت، اسلام، تمدن نوین اسلامی، مطهری
  • عبدالرسول یعقوبی * صفحات 171-210

    واگرایی، گسترش و توسعه فاصله گیری هویت های اجتماعی است. مهمترین هویت هایی که در جهان اسلام می توانند در مقابل تمدن نوین اسلامی، به مثابه چالش مطرح باشند، هویت های مذهبی در دو قالب  واگرایی های مذهبی شیعه و سنی و هویت های قومی در قالب واگرایی های قومی ترکی، عربی و فارسی است. برای فایق آمدن بر این هویت ها راه حلهای متعددی پیشنهاد شده است که از جمله مهمترین آن ها اندیشه تقریب و تعاملات استراتژیک می باشد. در این مقاله ضمن نقد این دو راه حل، راه حل سومی به عنوان راه حل های تمدنی پیشنهاد شده است که متکی بر ظرفیت های تمدنی است. در این راه حل، با عنایت به اینکه هویت های واگرا متنوع و متفاوت تشخیص داده شده است، نوع مواجهه و تقابل ظرفیت های تمدنی با چالش های واگرا نیز متفاوت خواهد بود.

    کلیدواژگان: تمدن نوین اسلامی، انقلاب اسلامی، چالش های هویتی، هویت قومی، هویت مذهبی، ظرفیت های تمدنی، روحیه جهادی و عصبیت، جاذبه های تمدنی، تحمل و مدارا
  • ابوذر مظاهری*، سید محمدهادی پیشوایی صفحات 211-238

    نو سلفیه، سید جمال و اتباع او، مهم ترین منادیان انحطاط تمدن اسلامی و لزوم بازسازی آن در فضای اهل سنت هستند. آنان با تکیه بر مفهوم «جاهلیت»، مدعی جاهلی بودن وضعیت امروز جهان اسلام بوده، و راه نجات آن را از این وضعیت انحطاط جاهلی، تکیه بر سنت های اصیل اسلامی عنوان می کنند. تلقی خاص این جریان از مفهوم جاهلیت، و جاهلی خواندن وضعیت فعلی جهان اسلام، سبب نوعی رویکرد خاص به دین و تمدن اسلامی شده است. رویکردی که به شدت منتقد وضعیت موجود بوده، و با نوعی تلقی صدر اسلامی از وضعیت موجود خواستار استفاده از سنت های سلف صالح در مواجه با این وضعیت است. این نوشتار مدعی است که این تلقی از جاهلیت صحیح نبوده، و عملا موجب عدم فهم اسلام و تمدن اسلامی شده، و به جای تشکیل تمدن نوین اسلامی، عملا باقی مانده تمدن اسلامی را نابود خواهد کرد.

    کلیدواژگان: سلفیه، نوسلفیه، تمدن نوین اسلامی، جاهلیت، سیدجمال، سیدقطب
  • مهدی طاهری * صفحات 239-262

    تببین جایگاه معماری در بسط تفکر توحیدی آن هم از منظر فقه  و فلسفه سیاسی هرچند بدیع به نظر آید با این همه اما قدمتی کهن در متون فقهی و فلسفه سیاسی دارد. مدینه یا شهر در فلسفه سیاسی اسلامی، تنها مکان مادی حیات بشر نبوده بلکه منظومه ای از ارتباطات مادی است که مبتنی بر نوعی تفکر، اندیشه و معرفت است. فیلسوف سیاسی که رسالت تعیین اولویت و تقدم ارزش ها بر یکدیگر را به عهده دارد، بسته به اهمیت دادن به هرکدام از ارزش های اساسی موردنظر خویش، به توصیه پیرامون ساماندهی امور مادی شهر و شهرسازی همت خواهد گمارد. فیلسوف سیاسی اسلامی به رغم آن که با نگاه توحیدی به تاسیس جامعه و تبیین ارکان آن، از سبب اول تا رییس اول و سایر اعضاء مدینه می پردازد، آنگاه که سخن از کیفیت افعال و تطابق آن با مقاصد شارع و غایات جامعه است، سخن از «صناعت فقه» به میان می آورد.  این بیان حاکی از نگاهی توحیدی از ابتدای تاسیس مدینه تا رسوخ این نگاه در تمامی لایه های آن است. در این مقاله تلاش بر این است تا ضمن تبیین جایگاه معماری و اهمیت آن در نگاه فیلسوفان سیاسی، ظرفیت آن در بسط تفکر توحیدی و نقش فقه در این رسالت را در حوزه تمدن اسلامی مورد بررسی قرار دهیم.

    کلیدواژگان: توحید، تفکر، معماری، فلسفه سیاسی، فقه
  • محمدجواد یاوری سرتختی * صفحات 263-292

    در میان جنبه های گوناگون فعالیت های فرهنگی و تمدنی، آموزش علم و ادب به عنوان مولفه ای مهم، همواره مورد توجه بوده و امروزه نیز معرف هویت و معیار توسعه یافتگی جوامع به شمار می رود. بسیار واضح است که نظام آموزشی به عنوان بخشی از ساختار تمدن اسلامی، موتور محرک و ظرفیت ساز شکل گیری و تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی را برعهده دارد؛ اما باتوجه به انتقاداتی که نسبت به غیرفعال بودن نظام آموزشی امامیه و دست آوردهی آن در پنج قرن نخست هجری وجود دارد، ضمن دفاع از وجود آن باید به نقش آن در ظرفیت سازی فرهنگ و تمدن اسلامی بپردازد. لذا این مساله پژوهش حاضر را برآن داشته تا به این سوال اصلی پاسخ دهد که ظرفیت نظام آموزشی امامیه در تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی با تکیه بر پنج قرن نخست، چیست و چگونه تحقق یافته است؟ باتوجه به هدف کشف چگونگی نقش نظام آموزشی امامیه در تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی، نتیجه آن گردید که نظام آموزشی امامیه به دلیل برخوداری از مولفه ها، عناصر و ویژگی های ظرفیت ساز نقش به سزایی تعالی خود و شکل گیری و تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی داشته است. شیعیان باتکیه بر نظام امامت الهی، مبانی، منابع تولید علم و اصول آموزشی در فعالیت های علمی و آموزشی حضور فعالی داشته و توانسته اند، با بهره گیری از ویژگی های ظرفیت ساز آن ضمن عرضه توانمندی، حیات و هویت فرهنگی و تمدنی خود را تضمین کنند.

    کلیدواژگان: نظام آموزشی، شیعه امامیه، فرهنگ و تمدن اسلامی، مولفه ها و عناصر ظرفیت ساز در تمدن اسلامی
  • رمضان محمدی، محمدباقر خزائیلی * صفحات 293-310

    منظومه تمدنی مسکویه بر فلسفه ای که عمدتا معطوف به اخلاق و تفکر سیاسی بود استوار گردیده بود . با توجه به نگرش ابو علی مسکویه، در فلسفه از او با عنوان حکیم اخلاق گرا یاد می کنند او همچنین در دیگر شاخه علوم نیز به اصول اخلاق اهتمام خاصی ورزیده است چنانکه در نگارش تاریخ نیز اهمیت فزاینده اخلاق را از خاطر دور نداشته و به کراتچه مستقیم و چه غیرمستقیم ارزش فراو ان سجایای اخلاقی را بیان داشت ابن مسکویه تلاش داشت انسان را در رسیدنبه سعادت تام اخلاقی و متخلق شدن به اخلاق الهی رهنمون کند و حتی یکی از مهم ترین اهدافش در نگارش تاریخ نیل بدین آرمان بود . رویکردی که او در پیش گرفت سبب می شود که او را از جمله مورخان مسلمان پیشرو در طریق علمی تاریخ و در شمار پیشگامان فلسفه تاریخ محسوب کنند .مسکویه افزون بر اینکه نخستین تاریخنگاری است که در نگارش تاریخ ضابطه سنجش حوادث را خرد قرار داد توانست اندیشه ایرانشهری را با اندیشه یونان و روح دیانت اسلامی هماهنگ سازد . دیانت مسکویه دیان تی مدنی است و او دیانت را همچون شریعت نویسان در اصالت و استقلال آن بررسی نمی کند بلکه از دیدگاه »انس طبیعی « یا »جامعه پذیری طبیعی « انسان به تفسیر احکام شریعت می پردازد و اندیشه مدنیاو در برابر اخلاق محو نمی شود و دیدگاه او در تاملات اخلاقی مدنی است . در نتیجه اخلاق مدنی مسکویه را باید دردوران روابط مدنی مورد عمل قرار داد . ابن مسکویه همواره بر هماهنگی میان علم و عمل تاکید دارد . وی زیربنای فراگیری علوم را نیز توجه به اخلاق و عمل انسانی می داند . ابن مسکویه اسباب یادگیری حکمت را در ترک از شهوات و دوری از لذت های جسمی می داند و معتقد است که فراگیری حکمت باید بر اساس روش برهانی باشد . این نوشتار باطرح این سوال که مبانی اندیشه تمدنی ابن مسکویه بر چه اصولی استوار است این فرضیه را مطرح می نماید در نظریه تمدنی ابن مسکویه فلسفه یگانه آموزش حقیقی یا راه رستگاری است و بر این اساس ملاک تقسیم وی از حکمت برمبنای سعادت بوده است و آن را شامل درجاتی می دانسته است که برای رسیدن به کمال سعادت باید علم و عمل هماهنگ و توامان با یکدیگر شوند و قبل از هر چیز بر تهذیب نفس و فراگیری برهان و منطق تاکید دارد و شناخت علوم طبیعی را مقدمه ای برای رسیدن به علوم مابعدالطبیعه می داند و آن را مرحله ای می داند که انسان می تواند به شناخت سعادت حقیقی دست پیدا کند . باید توجه داشت رویکرد تمدنی ابن مسکویه که بر مبنای اخلاق مدنی شکل گرفته است در جهت روش شناسی مطالعات اسلام و تمدن برای تحقق تمدن نوین اسلامی می تواند الگوی مناسبی باشد .این نوشتارتلاش دارد با رویکردی توصیفی -تحلیلی-تاریخی بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به بررسی و تبیین نظریه تمدنی ابن مسکویه بپردازد.

    کلیدواژگان: ابن مسکویه، نظریه تمدنی، فلسفه، حکمت، اخلاق، سیاست
  • شریف لکزایی * صفحات 311-328

    این پرسش که چه عللی موجب شد تمدن اسلامی رو به ضعف برود، همواره موردبحث متفکران بوده است. امام موسی صدر به عنوان متفکری که به طورجدی دغدغه تمدنی دارد و در تلاش برای احیا و بازسازی تمدن اسلامی است به صورت مستقیم و غیرمستقیم در این زمینه اظهارنظر کرده است. برای پی جویی این مسیله، شاید بتوان به طورکلی از دو عامل درونی و بیرونی نام برد اما به نظر می رسد صدر عمده نقش و دلایل را به عوامل درونی در تغییر و تبدیل جامعه اسلامی و انحراف جامعه اسلامی ارجاع می دهد و بر این نظر است که هرگاه جامعه اسلامی بروز و ظهور یابد می توان امیدوار بود که تمدن اسلامی هم احیا شود. تحول درونی افراد و تحقق جامعه اسلامی شرط احیا و تحقق تمدن اسلامی است. ازاین رو عناصر درونی متنوعی شامل سیاسی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی در این زمینه دخیل بوده است که باید مورد بازنگری قرار گیرد. صدر از میان دلایل مختلف از عدم احساس مسوولیت اجتماعی در قالب تنبلی و سستی، تعطیلی کار زنان که نیمی از جمعیت فعال جامعه هستند، فقدان صداقت و انفکاک میان سخن و وعده و عمل، تبدیل خلافت به سلطنت به عنوان یک مسئله تاریخی، نظام ساختاری فرقه ای و به طورکلی انحراف جامعه اسلامی گفتگو می کند. افزون بر این ها، صدر، به منظور تحقق جامعه اسلامی به عنوان نقطه قابل اتکا برای تعظیم تمدن اسلامی، نقش آگاهی بخشی و فهم و اطلاع صحیح از آموزه های دینی را موثرترین راه در این زمینه می داند و به ارایه معیار انسانیت برای بررسی و مقایسه تمدن اسلامی و تمدن غربی اشارات مفیدی دارد. بحث حاضر ناظر به شرایط امروز جهان اسلام و به منظور زمینه سازی جهت تحقق تمدن نوین اسلامی به تبیین مسئله ضعف تمدنی و عقب ماندگی جوامع مسلمان در اندیشه و آرای امام موسی صدر می پردازد.

    کلیدواژگان: تمدن، جوامع مسلمان، علل ضعف، عقب ماندگی، امام موسی صدر
  • علیرضا پیروزمند، محمد خورشیدی* صفحات 329-358

    ارایه یک پارادایم الهی در پاسخ به سیطره تمدنی غرب در جهان اسلام نیازمند حرکت به سمت ساخت تمدن نوین اسلامی است. برای نیل بدین مهم، تبیین علمی و ایجاد گفتمان تمدنی با تمییز مولفه های اثرگذار در تمدن سازی اسلامی ضروری بوده و چنانچه مولفه های ساختاری تمدن سازی اسلامی مجموعه ای از عوامل منسجم است که با ترکیب مطلوب و تنظیم روابط منطقی آن ها با یکدیگر شبکه روابط عناصر در نظام تمدنی را شکل می دهد، در این تحقیق با رویکرد اکتشافی- آمیخته ضمن بررسی ادبیات نظری، در بخش کیفی با روش تحلیل محتوا و انجام مصاحبه با 11 تن از خبرگان، مولفه های اصلی بعد ساختاری تمدن سازی اسلامی با عناوین؛ حکومت مداری اسلامی، بین الملل اسلامی، جامعه کارآمد اسلامی، شکل گیری انقلاب اسلامی و نظام سازی اسلامی از طریق تهیه پرسشنامه و پیمایش خبرگی میان 50 نفر از جامعه آماری  با فرض N= n به کمک فنون آمار استنباطی مانند آزمون تی یک نمونه، آزمون تحلیل عاملی و آزمون فریدمن با بهره گیری از نرم افزار Spss در بخش کمی تحقیق مورداعتبار سنجی و اولویت بندی قرارگرفته است.

    کلیدواژگان: تمدن، تمدن اسلامی، تمدن سازی اسلامی، تمدن نوین اسلامی، بعد ساختاری
  • غلامرضا بهروزلک، علی جعفر دهکردی* صفحات 353-386

    یکی از ظرفیت ‏های اساسی انسان، دستگاه فهم و اندیشه خدادادی اوست؛ که بدون آن، هیچ طرح و برنامه خردمندانه ‏ای ممکن نیست. با شناخت و طراحی این دستگاه، می‏توان با یک فرایند نظام‏مند و قابل تکرار و تکثیر، از آن برای «آینده ‏اندیشی تمدن ‏ساز» استفاده کرد. این موضوع، در عصر حاضر که تصویرسازی؛ که قلب دستگاه آینده‏ اندیشی است، یکی از روش‏های پرکاربرد و موثر تمدن بدیل یا رقیب غرب و تفکر غربی است، اهمیتی بیش از گذشته دارد.با توجه به این‏که منبع اصلی و قابل اطمینان برای طراحی این مدل یا دستگاه، قرآن و عترت است، لازم است این مدل مبتنی بر این ‎دو منبع طراحی و تدوین شود. بر این اساس، مسئله اصلی تحقیق عبارت است از «چیستی و چگونگی مدل یا دستگاه فهم و آینده ‏اندیشی تمدن‏ ساز بر اساس قرآن و عترت». هدف پژوهش، طراحی این مدل، به‏ منظور تولید تصویرهای صحیح و واقع‏ن ما از حقایق آینده و تنظیم اکنون بر اساس آن‎ها در یک رویکرد تمدن‏ساز است. روش پژوهش، تفسیر موضوعی استخراجی است. یافته ‏های تحقیق نشان می‏دهد، بر اساس آیات قرآن کریم و روایات، عناصر و اجزاء مختلف «مدل یا دستگاه فهم و آینده ‏اندیشی» عبارتند از ذهن، تصویرهای آینده، دستگاه اندیشه و دستگاه انگیزه. مهم‏ترین بخش این دستگاه، تصویرهای پایه، ملاک یا شاخص است که عناصر تشکیل دهنده آن‏ها، باورها و اعتقادات تصدیق و ذخیره شده است. تصویرهای زمان‏پایه؛ مانند تصویرهای گذشته، حال یا آینده یا تصویرهای مبتنی بر موضوعات مختلف دیگر، با این تصویرها ارزیابی و سنجش شده و تصدیق یا رد می‏شوند. بر اساس یافته‏ های تحقیق، با به‏ کارگیری «مدل یا دستگاه فهم و آینده ‏اندیشی مبتنی بر قرآن و عترت» در «ابعاد جامع روابط انسان» (رابطه با خدا، خودش، دیگران، دنیا، محیط،...) و در سطوح فردی، اجتماعی؛ در عرصه ‏های علمی، فناوری،... و سطوح داخلی، منطقه ‏ای و بین المللی، می‏توان فرایند تمدن‏ سازی را سامان داد.با در نظرگرفتن مولفه های «دستگاه آینده ‏اندیشی» و «تمدن‏ سازی، می‏توان گفت، «نتیجه به ‏کارگیری مدلی که در آن، همه جوانب آینده بر اساس قرآن و عترت مد نظر باشد، تمدن‏ سازی خواهد بود. این مدل را می‏توان زیرمجموعه «مدل دستگاه آینده‏اندیشی انسان کامل» دانست؛ که از ابتدای آفرینش به دنبال تحقق «تمدن اسلامی»و«فراگیری اسلام» در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان در کل جهان بوده است. بر اساس یافته‏ های تحقیق، «آینده ‏اندیشی تمدن‏ ساز اسلامی عبارت است از کنش یا فرایند فکری مداوم و نظام ‏مند معطوف به آینده (اخروی و دنیوی)؛ که در اثر انگیزه ترس از ضرر، طمع منفعت یا علاقه (محبت) ناشی از شایستگی مقام مراتب ولایت الهی ایجاد و منجر به ترسیم نقشه ذهنی و عینی (برنامه) مبتنی بر قرآن و عترت، به‏ منظور تحقق تمدن اسلامی می‏شود.

    کلیدواژگان: قرآن کریم، عترت، آینده ‏اندیشی، تمدن‏سازی، انسان کامل
  • محمد ایوبی پور*، محمدرحیم عیوضی صفحات 387-400

    اسلام به عنوان یک دین اجتماعی و جهانی از همان ابتدای ظهورش به دنبال تمدن سازی بوده است .دین اسلام پس از استقرار، به سرعت توانست بنیان گذار تمدن شگرفی در جهان شود؛ به گونه ای که تمدن های دیگر، ازجمله تمدن غربی را وامدار خود نماید. اینکه آیا مسلمانان می تواند دوباره تمدن خود را بازیابی کنند و تمدن نوین اسلامی را شکل د هند مستلزم الزامات و مولفه هایی است که باید فراهم گردد . تاکنون پژوهش ها و بحث های زیادی در مورد شاخصه های تمدن نوین اسلامی انجام شدهاست اما پیشران ها که در واقع مولفه های با تاثیرگذاری بسیار بالا هستند که سیستم به تغییرات آن هاحساس بوده و هم قابلیت تاثیر پذیری و دست کاری قابل توجهی دارند کمتر مورد توجه قرار گرفته شده است. درواقع این پیشران ها هستند که با تمرکز بر آنان می توان جامعه مسلمانان را به سوی تشکیل تمدن نوین اسلامی پیش برد . در این مقاله ابتدا از روش دلفی مولفه های تمدن ساز احصا شد و درادامه با استفاده از روش تحلیل تاثیر متقاطع و با استفاده از نرم افزار MIC MAC پیشران های تمدنسازی نوین اسلامی به دست آمد.

    کلیدواژگان: تمدن اسلامی، پیشران، تحلیل تاثر متقاطع، میک مک