فهرست مطالب

Cell Journal - Volume:2 Issue: 1, 2000

Cell Journal (Yakhteh)
Volume:2 Issue: 1, 2000

  • 59 صفحه، بهای روی جلد: 10,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1379/01/15
  • تعداد عناوین: 9
|
  • حمید گورابی، حسین مزدارانی صفحه 1
    هدف
    مقایسه روش های سیتوژنتیک در ارزیابی پرتوگیری شغلی پرتوکاران پزشکی و بررسی بروز واکنش عادتی در آنان نسبت به پرتوگیری های بالاتر بعدی
    مواد و روش ها
    با بهره گیری از دو روش آنالیز بیراهی های کروموزومی و شمارش میکرونوکلئی در لنفوسیتهای متوقف شده در مرحله سیتوکیناز (CBMN: Cytokinesis- Blocked Micronucleus Study) واکنش سیتوژنتیک لنفوسیتهای خون 24 پرتوکار پزشکی قبل و بعد از یک و دو گری پرتودهی اشعه گاما با افراد شاهد مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    میزان زمینه آسیبهای کروموزومی و میکرونوکلئی در پرتوکاران به صورت معنی دار بالاتر از گروه شاهد می باشد (P<0.05). پس از یک و دوگری پرتودهی در شرایط in vitro به نمونه ها، میزان آسیبهای کروموزومی و یا میکرونوکلئی در گروه پرتوکار کمتر از گروه شاهد است (P<0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان دهنده بالاتر بودن میزان صدمات ژنتیکی زمینه، علیرغم رعایت محدوده های مجاز پرتو گیری شغلی توسط پرتوکاران است، ولی در عوض به سبب القای یک واکنش عادتی در سلولهایی که در معرض دوزهای کم و مزمن اشعه یونیزان بوده اند، میزان بیراهی های کروموزومی یا تعداد میکرونوکلئی در پرتوکاران پس از دریافت دوزهای بالای پرتو نسبت به گروه شاهد کمتر بوده است.
    تشابه نتایج کیفی هر دو روش مورد استفاده، امکان جایگزینی روش های ساده تر را به جای روش های پیچیده تر و وقت گیر مطرح می سازد.
    کلیدواژگان: دوزیمتری بیولوژیک، تابش شغلی، واکنش عادتی، میکرونوکلئی، کروموزوم
  • محمدحسین نصراصفهانی، زین الدین بهدادی پور، همایون عباسی، فرزانه زمان سلطانی، محمد مردانی، بهشته ابوحمزه صفحه 7
    هدف
    بررسی تاثیر واریکوسل و واریکوسلکتومی بر پایداری کروماتین، سلامت غشا و برخی پارامترهای اسپرمی
    مواد و روش ها
    در این بررسی 20 بیمار مبتلا به واریکوسل با گرید سه بررسی شدند، پارامترهای اسپرمی همراه با رنگ آمیزی آنیلین بلو برای بررسی میزان تراکم کروماتین هسته اسپرم و تست تورم (HOST: Hypo-Osmotic Swelling Test) برای بررسی سلامت غشا قبل از عمل جراحی و 45 و 90 روز بعد از عمل جراحی مطالعه شد.
    یافته ها
    بررسی اطلاعات نشان دهنده بهبودی در غلظت کل اسپرم و مرفولوژی طبیعی و همچنین پایداری کروماتین اسپرم پس از عمل جراحی است ولی در میزان تست تورم (هایپواسموتیک) و حرکت اسپرم قبل و بعد از واریکوسلکتومی تغییری دیده شد.
    نتیجه گیری
    واریکوسل باعث اختلال در پارامترهای اسپرمی و تراکم کروماتین اسپرم می شود ولی در مورد تراکم کروماتین، این اختلال تا حد ایجاد ناباروری نیست و به سلامت غشای اسپرم در واریکوسل آسیبی نمی رسد. واریکوسلکتومی باعث بهبودی پارامترهای اسپرمی و همچنین تراکم کروماتین اسپرم شده و احتمالا باعث افزایش باروری و میزان لقاح می شود.
    کلیدواژگان: واریکوسل، پارامترهای اسپرمی، تست تورم (هاپیواسموتیک)، تراکم کروماتین اسپرم
  • سید رضاحسینی دوست، اشرف محبتی مبارز صفحه 13
    هدف
    حساسیت نسبتا پایین محیط کشت لژیونلا باعث عدم تشخیص آلودگی در برخی از نمونه های در واقع مثبت شده و در نتیجه برخی از نمونه ها به طور کاذب منفی می گردند. از این رو پیدا نمودن طریقه ای برای افزایش محیط کشت لازم به نظر می رسد. در این تحقیق تاثیر غنی سازی نمونه های منفی با آکانتامبا بر روی حساسیت کشت بررسی شد.
    مواد و روش ها
    کلیه نمونه ها قبلا دو مرتبه با استفاده از روش استاندارد آزمایش و نتیجه گیری آنها منفی گزارش شده بود. این نمونه ها با استفاده از آکانتامباکاستلانی غنی سازی و مجددا روی محیط اختصاصی تقویت شده با ال سیستئین کشت داده شدند. پس از انجام غنی سازی، نمونه های مثبت با آزمایشهای باکتریولوژیک و بیوشیمیایی تایید و گروه بندی سوشهای لژیونلا به کمک ایمونوفلورسانس آگلوتیناسیون لاتکس وRFLP (Restriction Fragment Lenght Polymorphism) مشخص شد.
    یافته ها
    از حدود 16 درصد نمونه هایی که پس از کشت استاندارد، منفی بودند لژیونلاپنوموفیلا جدا شد. آزمایشهای تاییدی معلوم کرد که همگی سوشها به لژیونلاپنوموفیلا اختصاص داشتند. آزمایشهای تکمیلی معلوم نمود که اگر چه همگی سوشها، لژیونلاپنوموفیلا بودند؛ ولی از نظر سروتایپ به گروه های متفاوت تعلق داشتند.
    نتیجه گیری
    نتایج فوق نشانگر این امر هستند که لژیونلاهای موجود در نمونه های مورد نظر که به علت کم بودن تعداد یا علل دیگر قادر به رشد روی محیط نبودند، با اضافه شدن آکانتامبا به سرعت آن را آلوده و در آن تکثیر کردند. بنابراین پیشنهاد می شود که در آزمایشگاه های تخصصی لژیونلا، نمونه های منفی یک بار دیگر پس از هم کشتی با آکانتامبا کشت داده شوند.
    کلیدواژگان: لژیونلا پنوموفیلا، غنی سازی، آکانتامبا کاستلانی، RFLP
  • منصوره موحدین، مجتبی رضازاده، احمد حسینی صفحه 19
    هدف
    بررسی آثار دو محیط کشت T6 و RPMI در کشت همزمان جنینهای دو سلولی موش با رده سلولی Vero
    مواد و روش ها
    جنینهای دو سلولی موش پس از تحریک تخمک گذاری و جفت گیری از موشهای ماده به دست آمده و به چهارگروه (دو گروه شاهد و دو گروه آزمون) تقسیم شدند. جنینهای گروه های شاهد 1 و 2 به ترتیب در محیطهای T6 و RPMI و جنینهای گروه آزمون 1 و 2 به ترتیب در محیطهای کشت همزمان Vero+T6 و Vero+ RPMI کشت داده شدند و رشد و تکوین جنینها در هر یک از گروه ها به مدت 96 ساعت با روش آماری? 2 مقایسه شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که کشت همزمان جنینها با استفاده از هر دو محیط کشت می تواند تکامل جنینها را نسبت به کشت در محیط روتین آزمایشگاهی بهبود بخشد. هر چند که تفاوتهای موجود میان محیط کشت T6 و سیستم کشت همزمان Vero+T6 معنی دار نبود اما میزان درصد بالاتری از جنینها در محیط کشت T6 نسبت به کشت همزمان Vero+T6 توانستند به مرحله خروج از زونا برسند. در همین حال محیط کشت T6 نسبت به RPMI بهتر عمل کرده و تفاوتهای آماری معنی داری میان جنینهایی که در محیط T6 کشت داده شدند نسبت به RPMI مشاهده شد. مقایسه کشت همزمان جنینها با سلول Vero در دو محیط کشت T6 و RPMI هم نشان داد که غیر از مرحله خروج از زونا جنینها در سیستم کشت همزمان Vero+T6 تکامل بهتری نسبت به سیستم Vero+RPMI داشتند.
    نتیجه گیری
    براساس یافته های پژوهش می توان دریافت که هر چند کشت همزمان به تکامل جنین دو موش در محیط کشت کمک می کند اما به کارگیری محیطهای ساده نیز در کشت جنین مفید است و در صورت به کارگیری کشت همزمان می بایست به دنبال محیط کشتی بود که هم برای تکثیر سلولها مناسب باشد و هم به رشد و تکوین جنین کمک کند.
    کلیدواژگان: کشت همزمان، جنین موش، محیط کشت
  • مهدی نیکبخت، محمد اکبریی، علیقلی سبحانی، حسن مرزبان، بهروز نیک نفس صفحه 25
    هدف
    استفاده از هورمون دگزامتازون برای القای استخوان سازی (Osteogenic Differentiation) در سلولهای استرومایی مغز استخوان رت و ایجاد ندول استخوانی در محیط کشت In Vitro
    مواد و روش ها
    سلولهای مغز استخوان از رتهای نر بالغ (4 تا 6 هفتگی) نژاد Spruge-Dawely به دست آمد و به مدت 7 روز در کشت اولیه رشد داده شد. سپس سلولهای استرومایی مغز استخوان پاساژ داده شد و به مدت 20 روز کشت ثانویه انجام شد. محیط کشت استفاده شده از نوع Dulbecco s Modified Eagle’s Medium ((DMEM) بود که توسط 15 درصد سرم جنین گاوی (FCS: Fetal Calf Serum) آنتی بیوتیکها و اسید آسکوربیک تکمیل شد. در گروه های آزمایش به محیط فوق الذکر، 8-10 مول به دگزامتازون (DEX: Dexametjapsme) تنهایی یا همراه با 10 میلی مول بتا گلیسروفسفات سدیم (Na-?GP: Na-? Glycerophosphate) اضافه شد. کشتها به طور روزانه توسط میکروسکوپ فاز متضاد بررسی شد. برای تشخیص دقیق سلولها رنگ آمیزی تولوئیدین بلو و کریزیل ویولت استفاده شد و رنگ آمیزی با Alizarin Red S برای مشخص نمودن ندولهای معدنی شده به کار رفت.
    یافته ها
    در کشتهای اولیه، سلولهای استرومایی تا روز پنج تشکیل کلونی دادند و تا انتهای روز هفت، کلونی ها به هم متصل شدند. در کشتهای ثانویه فاقد Dex، کلونی های سلولهای استرومایی تشکیل شده در روز دوم پس از سه تا پنج روز به هم متصل شدند ولی در حضور Dex کلونی های سلولی به مرحله تلاقی نرسیدند و جزایر مجزایی از سلولها را تشکیل دادند. در روز هشتم در مرکز این جزایر، تجمعات سلولهای چند سطحی مشاهده شد که با گذشت زمان، وسعت آن افزایش یافت. در روز 10 تا 11 ساختمانهای ندول شکل سه بعدی مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    حضور Dex و Na-?GP به طور همزمان در محیط کشت منجر به تشکیل ندول استخوانی می شود. از این سیستم کشت می توان برای مطالعات دیگر از قبیل بررسی تاثیرات هورمونی بر روی روند استخوانسازی بهره مند شد.
    کلیدواژگان: دگزامتازون، مغز استخوان، استخوانسازی، کشت، رت، (MSCs) Mesenchymal Stem Cells
  • محمد بیات، مجتبی کریمی پور، عبدالحسین شاهوردی صفحه 33
    هدف
    بررسی اثر کاربرد موضعی عسل بر زخمهای سوختگی با ضخامت کامل پوست (درجه سه) موش صحرایی به وسیله روش کمی بافت شناسی
    مواد و روش ها
    تحقیق به روش تجربی صورت پذیرفت. در این تحقیق 40 سر موش صحرایی ماده بالغ به دو دسته 20 تایی تقسیم شدند. دسته اول برای دوره 15 روزه تحقیق و دسته دوم برای دوره 30 روزه تحقیق در نظر گرفته شد. هر دسته به چهار گروه شاهد، تجربی یک، تجربی دو و کرم نیتروفورازون تقسیم شد. پس از بیهوشی عمومی، مساحت معینی از پوست پشت موشهای صحرایی با آب جوش سوزانده شد و سوختگی با ضخامت کامل پوست (درجه 3) ایجاد شد. روز ایجاد سوختگی روز صفر محسوب شد. گروه شاهد هیچ گونه درمانی دریافت نکرد. در گروه های تجربی یک و دو به ترتیب روزی یک بار و دو بار سطح ضایعه سوختگی به وسیله عسل نجوشیده تجارتی پوشیده شد. روزی یک بار کرم موضعی نیتروفورازون 0.2 درصد به سطح ضایعه سوختگی گروه نیتروفورازون مالیده شد. در انتهای هر دوره موشهای صحرایی به وسیله اتر کشته شده، نمونه از محل سوختگی و پوست سالم مجاور تهیه و مراحل کار عملی بافت شناسی بر روی آن انجام شد. پس از آن برشها به وسیله روش رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین رنگ شدند. به وسیله روش کمی بافت شناسی تراکم منطقه ای اپی تلیوم، تراکم عددی عروق خونی و تراکم عددی وابسته به منطقه عروق خونی تعیین شد. داده ها به روش آنالیز واریانس دو طرفه تجزیه و تحلیل آماری شدند.
    یافته ها
    تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که بین گروه های تحقیق در روز پانزده بررسی اختلافات معنی دار آماری زیر مشاهده شد: 1) در مورد تراکم منطقه ای اپی تلیوم، بین گروه شاهد و سایر گروه ها اختلاف معنی دار آماری وجود دارد. 2) در مورد تراکم عددی عروق خونی بین گروه نیتروفورازن و سایر گروه ها اختلاف معنی دار آماری وجود دارد. 3) در مورد تراکم عددی وابسته به منطقه عروق خونی بین گروه تجربی دو و گروه شاهد، گروه نیترافورازون و گروه های تجربی یک و شاهد، اختلاف معنی دار آماری وجود دارد.
    نتیجه گیری
    کاربرد موضعی عسل به صورت الگوهای یک بار و دوبار در روز بر جراحتهای سوختگی درجه سه موش صحرایی موجب بهبودی سریعتر آن در مقایسه با گروه شاهد شد، هر چند در مقایسه با کرم نیتروفورازون نتایج ضعیف تری نسبت به عسل مشاهده شد.
    کلیدواژگان: عسل، سوختگی، موش صحرایی، مورفومتری
  • اسماعیل ابراهیمی، غلامرضا علیایی، ابراهیم نصرالله پور صفحه 39
    هدف
    بررسی تاثیر تیپنگ کشکک روی نسبت فعالیت الکتریکی عضلانی VMO/VL در حین انقباض ایزومتریک حداکثر در دو زنجیره حرکتی باز و بسته
    مواد و روش ها
    در یک روش کارآزمایی بالینی، 30 نفر مرد سالم غیر ورزشکار انتخاب شدند. میزان فعالیت الکتریکی عضلانی را با استفاده از یک برنامه نرم افزاری ویژه توسط دستگاه بیوفیدبک تعیین شد.
    یافته ها
    نتایج بدست آمده نشان داد که تیپنگ کشکک به طور معنی داری میزان فعالیت VMO/VL را در زنجیره حرکتی باز با P=0.03 و در زنجیره حرکتی بسته با P=0.002 افزایش داد.
    نتیجه گیری
    استفاده از تیپنگ کشکک سبب مهار عضله VL و تسهیل عضله VMO شده و در نتیجه باعث اصلاح حرکت غیر طبیعی کشک شد.
    کلیدواژگان: تیپنگ کشکک، عضله پهن مایل داخلی، عضله پهن خارجی، فعالیت الکتریکی عضلات
  • هاشم حقدوست یزدی، ژیلا بهزادی، پریچهر پاسبخش، فریده ظفری، زنگنه صفحه 45
    هدف
    بررسی آورانهای ناحیه سپتوم جانبی با استفاده از روش ردیابی رتروگراد (HRP) Horseradish peroxidase
    مواد و روش ها
    یک میکرولیتر آنزیم ردیاب HRP (25 درصد، سیگما) به وسیله جراحی استرئوتاکسیک و از طریق سرنگ هامیلتون به درون ناحیه سپتوم جانبی (LS) تزریق شد. 48 ساعت پس از جراحی، مغز حیوان پرفیوز، تثبیت و برش گیری شده و HRP با استفاده از واکنش هیستوشیمیایی با کمک تترامتیل بنزدین و آب اکسیژنه آشکار شد.
    یافته ها
    اجسام سلولی نشاندار شده به طور یک طرفه در باند دیاگونال بروکا و هیپوکامپ در تلانسفال، هسته های پاراونتریکولار، پاراتینیال، ری یونینس، جانبی- خلفی، اینترانترودورسال و میانی- پشتی در تالاموس، ناحیه پره اپتیک جانبی، هیپوتالاموس قدامی و پشتی، هیپوتالاموس جانبی توبرسینوروم، ناحیه پری فورنیکال، هیپوتالاموس خلفی، هسته های ساب مامیلوتالامیک، سوپرامامیلاری و پستانی- جانبی در هیپوتالاموس، ناحیه تگمنتال شکمی، هسته اینترفاسیکولاریس، هسته اینترپدانکولار، هسته های رافه، هسته های تگمنتال، ناحیه خاکستری مرکزی و لوکوس سرلئوس در ساقه مغز مشاهده شدند.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج بدست آمده از ارتباط قسمتهای فوق با سپتوم جانبی و نقش واسطه های شیمیایی در این مسیرها، ناحیه سپتوم جانبی می تواند مرکز دریافت و تعدیل اطلاعات شناختی، رفتاری و اتونومیک از نواحی مختلف مغز باشد.
    کلیدواژگان: سپتوم جانبی، ردیابی رتروگراد HRP، آورانها، موش صحرایی
  • چکیده انگلیسی مقالات
    صفحه 52