فهرست مطالب

نشریه مطالعات عرفانی
پیاپی 30 (پاییز و زمستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/08/14
  • تعداد عناوین: 14
|
  • خاطره اسماعیل زاده، رامین صادقی نژاد*، مریم محمدزاده صفحات 5-18

    عرفان در شعر سبک هندی نمودهای متفاوتی دارد؛ از طرفی عرفان بیدل دهلوی را داریم که عمیق و رازآمیز است و از طرفی عرفان صایب را که به درک و دریافت عامه مردم نزدیک شده است و جنبه اجتماعی دارد. صایب نیز همانند دیگر شاعران این سبک از مشهودات و محسوسات پدیده های عالم هستی برای بیان اندیشه های خود سود می برد و از هر عنصر مضمون سازی که به تقویت ساختار ادبی و بلاغی شعرش کمک کند، مدد می جوید. سفالینه ها از محسوسات قابل دسترس زندگی عامه مردم عصر صایب است. صایب با دست مایه قرار دادن انواع سفالینه ها و به یاری مشاهدات اجتماعی و تجربیات شخصی، آموزه های عرفانی را به مردم عادی کوچه و بازار ارایه و از این رهگذر به اجتماعی کردن عرفان در جامعه کمک کرده است. یافته های این تحقیق که از شیوه ساختارگرایی کمک گرفته است، نشان می دهد صایب با ایجاد ساختاری قابل معنی میان ظروف سفالی و مایعات و اصطلاحات عرفانی به اجتماعی کردن و در نتیجه فهم و درک عامه از عرفان کمک کرده است.

    کلیدواژگان: اصطلاحات عرفانی، سبک هندی، صائب تبریزی، سفالینه ها، نمادهای عرفانی
  • سیده محبوبه حسینی فارسانی، محسن سیفی*، علی نجفی ایوکی صفحات 19-50

    زبان صوفیانه یکی از مهم ترین ابزارهای کاربست معانی سیروسلوک و مدارج عرفانی به شمار می رود. فریدالدین عطار (540ق)، شاعر پرآوازه ایران زمین، و محمدعلی الرباوی (1949م) شاعر سرشناس کشور مغرب، دو تن از شاعران عارف در ادبیات جهان هستند که در آثارشان طریق سیروسلوک را ترسیم کرده و کوشیدند تا تصویری از انسان کامل فرادید مخاطب قرار دهند و هرکدام به نحوی از سالکی سخن گفته اند که قدم در این راه صعب الوصول گذاشته است. مهم ترین متنی که تبلور رویکرد یادشده است، دو منظومه منطق الورد از محمدعلی الرباوی و منطق الطیر از عطار نیشابوری است. در پرتو اهمیت مسیله، پژوهش حاضر که بر اساس مکتب آمریکایی در حوزه ادبیات تطبیقی و به شیوه توصیفی تحلیلی انجام می گیرد، در پی هم سنجی و تحلیل دو منظومه و بررسی نمادهای صوفیانه دو شاعر است و تلاش دارد در خلال آن به ارایه برخی شباهت ها و تفاوت ها بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که عمده ترین شباهت این دو اثر، انتخاب هدفمند دال منطق در عنوان دو سروده، هدف مشترک سیر سالک، شباهت در کاربست رمز «باز» برای سالک، عذرآوری باز در ادامه مسیر و نیز به کارگیری برخی نمادهای عرفانی چون ستر، سلطان، سر، ضوء، طریق و... است. از جمله تفاوت ها می توان به اختلاف در انتخاب پیر و راهنما و تفاوت در به کارگیری نماد بلبل و گل اشاره کرد. راز آشکارشده در کل داستان، بیانگر این نکته است که درک حقیقت هستی جز با حقیقت خود انسانی امکان پذیر نیست و رسیدن به حقیقت انسان، کاری بس دشوار و طاقت فرساست.

    کلیدواژگان: کلیدواژه ها: محمدعلی الرباوی، عطار، منطق الورد، منطق الطیر، ادبیات تطبیقی
  • محمد خداداد نوش آبادی، سعید خیرخواه*، امیرحسین مدنی صفحات 51-80

    این مقاله جستاری در خویشکاری (= کارکرد مقدس) و هم آوایی (= همسانی) اسطوره و عرفان در تعزیه نامه هاست. تعزیه که نمایشی آیینی و مبتنی بر کهن الگوهای اساطیری و آموزه های دینی و اخلاقی است؛ رویدادهای تاریخی را با روایتی برآمده از باورهای عامیانه ارایه می کند. همین درک و دریافت، از سویی، کارکردها و پندارهای اساطیری را از پس ذهن تاریخی توده ها، دوباره سازی کرده و از سوی دیگر، ارزش ها و رهیافت های اخلاقی و عرفانی را که اتفاقا همسانی و هم کارکردی ریشه داری با بن مایه های اسطوره ای دارند، جلوه گر ساخته است. در این مقاله، برای تبیین خویشکاری و هم نوایی رازورمزهای پیوندخورده اسطوره و عرفان در بستر آیینی تعزیه، موضوعاتی چون جاودانگی پس از مرگ، مولفه های عاشقانه، اهمیت انسان کامل و رابطه مراد و مریدی، خلوت های عارفانه، جهان شمولی افکار و اشخاص، همیشه جوان بودن قهرمانان، کوشش به اندازه وسع، ضرورت پاکیزگی و طهارت روح و جسم و... مورد بحث قرار گرفته شده و در نهایت این نتیجه حاصل شده است که باورها و عقیده مندی های عرفان اسطوره ای، که قدیمی ترین نوع عرفان است، در مجلس نامه های تعزیه، این دو مقوله دیرپا را به همسایگی و هم آوایی نشانده است.

    کلیدواژگان: اسطوره و عرفان، تعزیه نامه ها، نمایش آیینی، عرفان اسطورهذای، مجلس نامه های تعزیه
  • فضل الله خدادادی*، رضا سمیع زاده صفحات 81-102

    در بسیاری از متون عرفانی تعلیمی ادبیات، نگارنده با تمسک به ظرف قصه و روایت به بیان پیامی پرداخته و این تمسک به ظرف قصه و مظروف اخلاقی عرفانی، گاه آشکارا و گاه نامحسوس است. تعمق در ساختار روایت اسرارنامه عطار نشان می دهد که چندین ساختار پیرنگ متفاوت در حکایت های این کتاب وجود دارد. گاه در ابتدای هر حکایت، شخصیتی داستانی حضور دارد که به صورت موجز، حکایتی با مشارکت این شخصیت نقل می شود و در ادامه، سطحی وسیع تر شامل نکته هایی عرفانی تعلیمی شکل می گیرد؛ گاه این ساختار برعکس می شود و گاه سراسر متن به گفت و گوی دو شخصیت اختصاص می یابد، اما تمام این حکایت ها یک عنصر مشترک دارند به طوری که در پس حکایت های این کتاب، یک هسته عرفانی تعلیمی نهفته است که توسط راوی در انتهای هر روایت آشکار می شود. پژوهش حاضر با بررسی گذر سایه وار از پوسته داستانی به هسته عرفانی در قالب ترسیم یک ساختار به مطالعه ساختارهای پیرنگ در اسرارنامه می پردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که اسرارنامه شامل چندین گونه ساختار است که با ابزارهایی چون «خطاب مستقیم مخاطب توسط راوی»، «گذر ناگهانی از جهان داستان به جهان اثر ادبی» و «چربش هسته عرفانی تعلیمی بر پوسته داستانی» آشکار شده است که اقناع و به تخیل انداختن مخاطب را در پی دارد.

    کلیدواژگان: اندرزهای عارفانه، اسرارنامه، عطار نیشابوری، نمادهای عرفانی، ساختار روایات عرفانی
  • رضا روحانی*، ندا سادات مصطفوی صفحات 103-132

    روش شناسی، نگرش علمی انتقادی و تحلیلی نسبت به فرایند عمومی انجام یک تحقیق است که امروزه به عنوان یکی از اصولی ترین روش های نقد، در علوم انسانی به کار گرفته می شود. در این پژوهش، تلاش شده است که با این روش علمی، کتاب ارزش میراث صوفیه با رویکردی تحلیلی انتقادی بررسی شود. این بررسی ذیل دو محور کلی «روش های پژوهشی» و «ویژگی های سبکی و شیوه بیان» انجام گرفته است. شناسایی، تحلیل و نقد روش های اتخاذی عبدالحسین زرین کوب برای تحقیق و حقیقت یابی در این کتاب و همچنین نشان دادن غث و سمین کتاب مذکور از اهدافی است که  نگارندگان را به انجام این ارزیابی واداشته است. بر اساس بررسی های انجام گرفته، چنین نتیجه گرفته می شود که استفاده از روش های کارآمد در پژوهش و پردازش اطلاعات، نقد و ارزیابی منابع، تنوع منابع، پرهیز از تعصب، درج فهرست های موضوعی و کاربرد اسلوب استفهام از جمله ویژگی های قوت کتاب ارزش میراث صوفیه است و مواردی مانند ارایه گزیده مراجع، ناهمسانی در روش ارجاع و کتاب نامه نویسی و همچنین استفاده از جملات بلند و بعضا دارای ضعف تالیف از کاستی های این کتاب به شمار می آید که با درنظرگرفتن مجموع مباحث یادشده درباره نقاط قوت و ضعف این اثر، آنچه نهایتا از این پژوهش حاضر، نتیجه می شود معرفی و شناسایی روش تحقیق عبدالحسین زرین کوب، به عنوان یک الگوی مناسب پژوهشی است که می تواند به عنوان معیاری برای عموم محققان، بویژه دانشجویان متون تاریخی عرفانی، کارکردی راهبردی داشته باشد.

    کلیدواژگان: پژوهش های عرفانی، نقد تصوف، عبدالحسین زرین کوب، ارزش میراث صوفیه، قلمرو عرفان اسلامی
  • رضا قنبری*، حجت صفار حیدری، مریم غفاری چراتی صفحات 133-160

    تربیت سیاسی به عنوان فرایند و شاخه ای از تربیت، دانش ها و ارزش ها، نگرش های نظام سیاسی ای را به نسل نو منتقل می کند و باعث استحکام و استمرار آن نظام می شود. این بعد از تربیت، از مهم ترین مقوله هایی است که از دیرباز مورد توجه بزرگان دین، عارفان و متفکران مختلف قرار گرفته است. یکی از ویژگی های مهم این کار پژوهشی، تلاش برای فراهم آوردن پژوهشی منظم در زمینه تربیت سیاسی و منبع قرار دادن آثار مولانا از جمله مثنوی معنوی، دیوان شمس و مکتوبات به عنوان مواردی از غنی ترین منابع در حوزه ادبیات و به خصوص معارف سیاسی اسلامی است. مسئله اصلی پژوهش حاضر، استخراج و تدوین اهداف و اصول تربیت سیاسی بر مبنای آثار مذکور مولاناست. همچنین این پژوهش، کیفی و از نوع تحقیقات بنیادی نظری محسوب و از نظر روش پژوهش و جمع آوری اطلاعات، از نوع توصیفی استنتاجی و کتابخانه ای است، به این صورت که داده های مورد نیاز با استفاده از «فیش های ثبت اطلاعات» گردآوری و تنظیم می شود. مهم ترین هدف تربیت سیاسی استخراج شده از اندیشه های عرفانی مولانا که از آراء و اصول تربیت سیاسی او به دست می آید، سازمان دهی جامعه سیاسی و تربیت شهروند فعال و آگاه به مسایل سیاسی و اجتماعی زمانه است.

    کلیدواژگان: مدارا در تصوف، مولوی و سیاست، اصول تربیت سیاسی، نگرش عرفانی، خشونت های مذهبی
  • حسین کاظمی*، رویین تن فرهمند صفحات 161-187

    مقایسه رساله قشیریه و بیاض و سواد می تواند بسیار سودمند و در عین حال جالب باشد، چون هر دوی این کتاب ها در قرن پنجم تالیف شده اند و از لحاظ ساختاری هم شباهت های بسیاری با هم دارند. در این مقاله سعی شده با مقایسه شکل و ساختار اقوال این دو کتاب هم برخی از اختلافات موجود در متن ها آشکار شود و هم با مطرح کردن بعضی از اشتباهات مهم و تاثیرگذار که در این دو متن وجود دارد،صورت صحیح آن ها با توجه به متن روبه رو یا متون درجه اول تصوف نشان داده شود.

    کلیدواژگان: رساله قشیریه، کتاب بیاض و سواد، علی بن الحسن سیرجانی، عبدالکریم بن هوازن قشیری، تصوف قرن پنجم هجری
  • معین کاظمی فر* صفحات 189-206

    روزبهان بقلی صوفی نامدار سده ششم هجری، در اثر منحصربه فرد خود، کشف الاسرار، گزارش های متعددی از تجربه های عرفانی خود به دست داده است. در این گزارش ها وی غالبا خداوند را به گونه ای «انسان وار» و «زیبارو» مشاهده می کند. پرسش مهمی که در این رابطه مطرح می شود این است که چرا روزبهان خداوند را با این دو ویژگی مشاهده کرده است؟ این مقاله به شیوه ای توصیفی تحلیلی می کوشد به این پرسش از منظری ساخت گرایانه پاسخ دهد. مطابق دیدگاه ساخت گرایان در فلسفه عرفان، تجربه های عرفانی یک عارف مستقل از پیش زمینه های ذهنی وی نیست و این پیش زمینه ها در صورت بندی مکاشفات او نقشی کلیدی دارند. از این منظر، عشق روزبهان به زیبارویان و اهمیتی که زیبایی انسانی در طریقت صوفیانه وی داشته، در صورت بندی مکاشفات او دخالت داشته اند و باعث شده اند که وی در مکاشفات خود خداوند را به گونه ای انسان وار و زیبارو مشاهده کند. در این مقاله برای کاوش در باره نسبت روزبهان با زیبایی انسانی از آثار خود شیخ و گزارش های دیگران درباره زندگی وی استفاده شده است.

    کلیدواژگان: روزبهان بقلی، کشف الاسرار، تجربه های عرفانی، جمال پرستی، مکاشفات عرفانی
  • علی اصغر گرزین، مهدی افچنگی، سید رضا موسوی*، محمدعلی خالدیان صفحات 207-232

    بعد از توحید، مهم ترین مسئله مورد بحث در عرفان، توجه به مراحل و مقامات سیروسلوک برای رسیدن به وصال حضرت حق است. ازاین رو، بحث از چگونگی پیدایش و جایگاه مقامات عرفانی و منازل سیروسلوک و تعداد آن ها، اصلی ترین مباحثی است که توجه پژوهشگران عرفان را به خود معطوف کرده است. در آثار صوفیه، از قرن سوم به بعد، مسئله «مقامات عرفانی» مطرح شد. ازاین رو، برخی گمان بردند که «مقامات» حاصل تجارب و اندیشه های صوفیه و عارفان است که در طول سالیان متمادی شکل گرفته است. برخی، اولین بیانگر «مقامات عرفانی» را امام صادق(ع) می دانند. برخی دیگر، آن را در کلام امیرالمومنین(ع) و امام سجاد(ع) جستجو می کنند. درحالی که نتیجه پژوهش حاضر این است که پس از قرآن کریم، حدیث معراج، نخستین خاستگاه «مقامات عرفانی» است و دیگران هرآنچه گفته اند از این سرچشمه نوشیده اند. مقامات عرفانی در حدیث معراج عبارت اند از: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل، رضا، تعقل، ذکر، حب و بغض برای خدا، حب دنیا، بیداری در شب، حلال جویی و خوش اخلاقی.

    کلیدواژگان: معراج حضرت محمد(ص)، حدیث معراج، مقامات عرفانی، قرب پروردگار، سیر و سلوک عرفانی
  • منصور معتمدی، فرزانه قیاسی نوعی* صفحات 233-252

    درباره عارفان زن در مسیحیت و اسلام، و نقش و جایگاه آن ها سخن بسیار رفته و احوال بسیاری از قدیسه های مسیحی و زنان صوفی در کتاب ها و تذکره ها آورده شده است. این مقاله در پی آن است تا با بررسی احوال عرفانی این زنان، ضمن مقایسه ای میان آن ها، در صورت وجود، عناصر منحصربه فرد عرفان زنانه را شناسایی کند. آیا زنان، زبان عرفانی خاص خودشان را دارند؟ آیا تجربه عرفانی آن ها با مردان متفاوت است؟ تابه حال در این خصوص بررسی ویژه ای صورت نگرفته است و روحیات زنان مانند بسیاری از عرصه ها در عرفان و تجربه عرفانی نیز نادیده گرفته شده است. این جستار زنان صوفی و تاریخچه حضور آن ها در عرفان اسلامی، عرفان زنان قدیس مسیحی و ویژگی های مشترک یا متفاوت در احوالات عرفانی ایشان را مورد تاکید قرار داده است.

    کلیدواژگان: عرفان زنانه، زبان عرفانی، زنان صوفی، قدیسه های مسیحی، تجارب عرفانی
  • سید محسن موسوی*، سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) صفحات 253-278

    دیوان حافظ را می توان از زاویه دیدهای متفاوتی به نظاره نشست. با توجه به ابهام در «من» حافظ و ارتباط «من» و «دیگری» یکی از موضوعاتی که می تواند در حوزه مطالعات حافظ شناسی مطرح شود، بررسی «دیگری» در دیوان اوست. «دیگری» یک اصطلاح فلسفی است که از آن برداشت های متفاوتی صورت پذیرفته است. با توجه به آنکه حافظ در دیوان خود، افراد را به دو دسته تقسیم می کند (یک دسته افرادی که با نظر مخالفت به آنان می نگرد و گروهی که نظر موافق نسبت به آنان دارد و دسته دوم، خود را در مقابل یک امر متعالی روبه رو می بینند)، می توان دو نوع «دیگری» را در دیوان حافظ تشخیص داد؛ که ما در این مقاله از این دو با عناوین «دیگری استعلایی» و «دیگری متعالی» نام برده ایم. برای تبیین این دو «دیگری»، به روش تحلیلی- توصیفی- تطبیقی، به ترتیب از مباحث «نگاه دیگری» در اندیشه سارتر و «مطلقا دیگر» در اندیشه رودلف اتو بهره برده می شود.هدف این بررسی تطبیقی رسیدن به یک برداشت متفاوت و گسترش معنا در دیوان حافظ است. حاصل تطبیق نخست این است که حافظ، خود به عنوان «دیگری»، بر تمدن اسلامی ظهور می یابد و باعث بازشناسی اهل فرهنگ اسلامی نسبت به خود آن ها می شود و شخصیت حافظ بدون تشخص معین باقی می ماند. در دومین تطبیق، حافظ در مقام «من» در مقابل «دیگری متعالی» رازآمیزی واقع می شود که از طریق هیبت ناکی و جذبه با او مرتبط است.

    کلیدواژگان: ژان پل سارتر، رودلف اتو، حافظ، دیگری متعالی، دیگری استعلایی
  • مریم السادات نوابی قمصری* صفحات 279-308

    زبان دین به عنوان موضوع مشترک عرفان و کلام در آراء مولوی و دیونیسیوس مجعول مورد توجه قرار گرفته است. نگاه معرفت شناسانه مولوی و رویکرد هستی شناسانه و معرفت شناسانه دیونیسیوس به این موضوع، باعث شده ضمن وجوه مشترکی که آن ها در توصیف این مراتب داشته و زبان دین مخصوصی که برای هر مرتبه قایل اند، در مواردی دیدگاهی متفاوت با یکدیگر ارایه دهند. در باور عرفانی مولوی، سالک در مرتبه حسی و عقلی معرفت، نباید به یافته های خیالی و موهومات عقلی خود اعتماد کند بلکه لازم است در برابر آن سکوت گزیند. در حقیقت، این سکوت سلوکانه او را به سکوت عارفانه در مقام شهود راهبر است. در مقابل، دیونیسیوس برای هر مرتبه از معرفت، زبانی خاص قایل است. تشبیه، تنزیه و سکوت به ترتیب زبان ستایش سالک در مرتبه محسوس، معقول و شهود است که از منظر او هرکدام در جایگاه خود اهمیت دارد. سکوت به منزله زبان دین در آراء دیونیسیوس تنها سکوت عارفانه ای است که پس از شهود پرتوهای الهی وجود سالک را فرا می گیرد و با آن خداوند را ستایش می کند.

    کلیدواژگان: مولوی، دیونیسیوس، سکوت عارفانه، ادراک ناپذیری خداوند، معرفت شهودی
  • ناصر نیکوبخت، حسینعلی قبادی، سعید بزرگ بیگدلی، رضا آقایاری زاهد* صفحات 309-334

    مثنوی معنوی از جمله آثاری است که بعد از مرگ مولوی، شرح نویسی بر آن آغاز شد و همچنان ادامه دارد. یکی از موارد مورد توجه شارحان، تاویل واژگان نمادینی است که مولوی در راستای اهداف عرفانی از عناصر طبیعت، اشیا، مکان ها، حیوانات، انسان ها، امور انتزاعی و مفاهیم به کار گرفته است. در این پژوهش، تاویل های 60 نماد در 215 بیت مثنوی در منابع مثنوی پژوهی بررسی شده است، جامعه آماری شرح های فروزانفر، شهیدی، جعفری، گولپینارلی، نیکلسون، استعلامی، زمانی و عبقری، آثار زرین کوب و مولوی نامه همایی و مقالات علمی است که در زمینه تحلیل نمادهای مورد مطالعه نوشته شده اند. از تعداد نمادها، 6 مورد اشیاء و مکان، 16 مورد شخصیت های انسانی، 28 مورد حیوانات و 10 مورد عناصر طبیعی است. نتایج بررسی نشان می دهد کاربرد نمادها در جهت دو کلان نماد نفس و انسان کامل آمده است. از میان شارحان، استعلامی به تاویل نمادها توجه بیشتری داشته و مفهوم عرفانی نمادها را بررسی کرده است؛ گولپینارلی و جعفری شارحان کم توجه به نمادها هستند. در مقالات به بررسی نمادهای انسانی با 83/38 درصد بالاترین توجه و به نمادهای اشیا و مکان ها با 32/9 درصد، کمترین توجه صورت گرفته است. بنیاد نمادسازی مولوی بر پایه نگرش اسطوره ای و دینی و روایی است، به بنیاد اسطوره ای نمادها در کتاب های شارحان پرداخته نشده اما در چندین مقاله به پیوند اسطوره و عرفان در نمادهای مثنوی توجه شده است.

    کلیدواژگان: نمادهای عرفانی، مثنوی معنوی، شروح مثنوی، پیوند اسطوره و عرفان، تاویل نمادها
  • داوود واثقی خوندابی*، مهدی ملک ثابت صفحات 335-366

    در این جستار، غزل شماره 1854 «چه دانی تو خراباتی...» از دیوان کبیر مولانا با توجه به منابع اصلی طریقه مولویه، خصوصا آثار سلطان ولد شرح و تاویل شده است. تحقیق حاضر که بر مطالعات کتابخانه ای مبتنی است و با روش تحلیلی توصیفی انجام می شود، به دو پرسش پاسخ می دهد: الف. نمادهای موجود در غزل شماره 1854 دیوان کبیر تا چه حد با نظریات سلطان ولد در خصوص مراتب ولایت سازگار است؟ ب. غزل مذکور تا چه اندازه توانسته ویژگی های مراتب مختلف ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را ترسیم کند؟ نتیجه پژوهش آشکار می کند که این غزل نمادین، مراتب مختلف عرصه ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را تبیین می کند. مولانا طبق گفته فرزندش سلطان ولد پیش از ملاقات با شمس و بر اثر تعلیمات سید سردان «مرتبه عاشقی» را درک کرده و به پختگی در عرصه طریقت رسیده و با اکسیر مصاحبت پیر تبریز توانسته است مرتبه معشوقی را نیز تجربه کند و با این تحول عظیم روحی به معراج حقایق قدم بگذارد. خداوندگار در این غزل سعی نموده تا حدی که تنگنای لفظ و عبارت به او مجال می دهد، پرده از این راز سترگ بردارد و از عالمی سخن بگوید که حتی بزرگان عرصه عرفان (مشایخ صوفیه) نیز نتوانسته اند آن را درک کنند. مرتبه معشوقی مختص به مستوران قباب عزت است و کسی را یارای قدم گذاشتن به این مرتبه نیست، مگر اینکه «عنایت» خداوند و انسان کامل، سالک عارف را به این وادی هدایت کند و در خرابات حقیقت مصاحب خواص بارگاه الهی گرداند.

    کلیدواژگان: زبان نمادین مولوی، عروج مولانا، دیوان کبیر، سلطان ولد، مرتبه عاشقی و مرتبه معشوقی