فهرست مطالب

مجله الجمعیه العلمیه الایرانیه للغه العربیه و آدابها، فصلیه علمیه محکمه
سال شانزدهم شماره 3 (پیاپی 56، خریف 2020)

  • تاریخ انتشار: 1399/10/29
  • تعداد عناوین: 9
|
  • مجید قاسمی*، جلال مرامی صفحات 1-20

    یعول سیبویه فی کتابه علی لغات العرب؛ وهو یحکم علیها ویصفها بالجوده والرداءه. وزعم بعض الباحثین انه قد یخطی بعضها. ویسعی هذا البحث معتمدا علی المنهج الوصفی-التحلیلی إلی الکشف عن منهجه فی تحکیم اللغات. فانتهی البحث إلی انه یعتمد علی المناهج العقلیه والنقل فی التحکیم. فإن کان السماع من السنه فصحاء موثوق بعربیتهم وجمع الماده اللغویه مصدرا رییسیا له فی التقعید فلعقل سیبویه وشطارته مکانه خاصه لا یمکن طمسها عند تحدید المقاییس واستنباط العلل والاحکام وتقییم اللغات. کان سیبویه فی منهجه حصیفا ذکیا ینغمس فی طیات اللغات ویصدر علیها احکاما نوعیه. واسلوبه فی ذلک قد یشبه الاستدلال القیاسی عبر الاعتماد علی المسموعات والمرویات من العرب فی مواطن مختلفه وقد یشبه الاستدلال الاستقرایی عبر انتقاله من الجزیی إلی الکلی. هکذا عرف مبدا التعلیل فی النحو العربی ونضج عنده ولم یکن بتاثیر الفلسفه الیونانیه والمنطق الیونانی لان الکتب الفلسفیه المنطقیه لم تکن مترجمه فی عهده، کما ان نظریه العامل تکون ولیده مبدا العلیه الفلسفی واستخدمها سیبویه فی المسایل الخلافیه لیفضل بعضها علی بعض.   واما موضوع قله الاستعمال وکثرته فیکون من اهم المواطن التی راح سیبویه فیها یستمد عقله للتحکیم، ذلک لان هناک علاقه متبادله بین قله الاستعمال وکثرته وبین الکیان الفطری للغه وقد ادرکها سیبویه منذ عهده المبکر وراح یکتشف الحلقه المفقوده بینهما. وقد سببت محاولته الدووبه لکشف هذه الحلقه ان تتمظهر مسایل الابواب فی کتابه علی اصل العلیه. هکذا فإن الکاتب -سیبویه- لم تفته ملاحظه العلاقه بین قله الاستعمال وکثرته فاتضح خلال البحث ان تفضیل لغه علی اخری -علی مبدا الاستعمال- له علاقه بکثره الاستعمال فی اللغه العربیه، وراح سیبویه یکشف اسباب ذلک التفضیل.

    کلیدواژگان: سیبویه، الکتاب، تحکیم اللغات، العقل والنقل، کثره الاستعمال
  • سعید سواری*، رضا ناظمیان صفحات 21-42

    فی رحاب منتصف القرن الثامن عشر عرف المسرح فیالادب العربی باعتباره جنسا حدیثا، فنهض المسرح العربی بین التقلید والتجدید، وبین الادب وبین العرض فیما ارسی دون العرض، وإلی مجرد القراءه والکتابه آنذاک کما اشتهرت مسرحیات توفیق الحکیم بالمسرحیه الذهنیه، واخذت منحی فتور التمثیل، وانتابها الضعف فی تلک الآونه، وتضافرت فیها وشایج الاساطیر، ومنها مسرحیه "إیزیس" إذ خضعت لصراع الذات، واشتبکت فیها قضایا الذات والمجتمع، واحتدم فیها صراع الذات والاسطوره. هذا البحث وفقا للمنهج الوصفی-التحلیلی، واعتمادا علی المدرسه الواقعیه وتقنیاتها، یهدف إلی کشف إشکالیه المسرح العربی، ویقوم بتتبع عوامل واسباب ضعف مسرحیه "إیزیس" فی بدایات العمل المسرحی -حیث هی للقراءه ولا للتمثیل-، وقد تطرق إلی کیفیه اعتماد توفیق الحکیم علی التقنیات الواقعیه.تعود اسباب ضعف المسرحیه إلی الإیحاء الغنایی باللغه الغامضه، بالإضافه إلی رمزیه تقنیات المسرحیه من شخصیات وتشخیص وحوار، حیث ظلت المسرحیه متصله بالتقلید صراعا بین التراث الاسطوری والتجدید، وقامت تعالج بالکتابات المجرده الإشکالیات الاجتماعیه والسیاسیه والثقافیه، وکانت عرضا لفنون التحریر الرسمی بجمله ومفرداته، ترسیخا لتطور المجتمع المصری ولیس استقرارا للمسرح العربی، لانها سعت بتخطی الزمن إلی نقل هویه الذات اسطوریا وتراثیا لکن مثلت صراع التراث الاسطوری والتجدید من حیث الزمن باعتبارها مزجا بین التقالید والتطور، انطلاقا من الماده الوجدانیه للمسرحیه.

    کلیدواژگان: التقنیات، الواقعیه، المسرح، توفیق الحکیم، مسرحیه إیزیس
  • حسن نجفی، سردار اصلانی* صفحات 43-63

    النقد البنیوی التکوینی یری ان خالق العمل الادبی هو التفکیر الجماعی، بینما الادیب یقوم بتنظیم وتنسیق الوعی والتفکیر الجماعی فیه؛ وتنعکس القضایا الاجتماعیه والسیاسیه والاقتصادیه فی کلیه العمل الادبی علی ید الشاعر ونظرته الکونیه. بدر شاکر السیاب (1926 م-1964 م) الشاعر العراقی المعاصر المنتمی إلی التیار الشیوعی، کان فی اعماله الادبیه ملتزما بالقضایا الاجتماعیه عبر تطلعات المارکسیین. نظرا لبنیه الروایه الشعریه التی تتصل ببنیه القصه، یدرس هذا المقال العلاقه القایمه بین کلیه قصیده «حفار القبور» المطبوعه بطابع القصه ورویه الشاعر الکونیه والقضایا التی تحکم المجتمع متکیا علی المنهج الوصفی - التحلیلی من منظار النقد البنیوی التکوینی فی مرحلتی الفهم والتفسیر. نتایج البحث تشیر إلی ان جمیع البنیات التحتیه للقصه بما فیها الشخصیات، والزمن والمکان والاحداث و... تخدم نقد مشاکل العراق فی اعقاب الحرب العالمیه الثانیه؛ حیث استخدمها الشاعر کقناه لیوحد الرویه المارکسیه وکلیه القصیده فی تصویر معاناه الشعب والمجتمع العراقی. وانه وقف موقف الادیب الثایر المنادی بالدعوه للوعی والثوره للخروج من المشاکل.

    کلیدواژگان: البنیویه التکوینیه، النقد الاجتماعی للادب، بدر شاکر السیاب، قصیده «حفار القبور»
  • رسول بلاوی* صفحات 65-87

    برزت ظاهره الصمت بشکل ملفت فی الشعر العربی الحدیث، حیث اقبل العدید من الشعراء علی توظیفها فی نصوصهم لما وجدوا فیها من دلالات وطاقات موحیه. وقد اصبح هذا الصمت معادلا موضوعیا ودلالیا للصوت نفسه، واداه فاعله للتعبیر عن روی الشاعر وافکاره الکامنه. من هولاء الشعراء الذین حرصوا علی توظیف ظاهره الصمت بفنیه عالیه هو الشاعر المعاصر طلال سعید الجنیبی. ومن خلال تفتیشنا عن هذه الظاهره فی دواوینه، وجدناها ترد بکثافه فی قصایده، والملفت للنظر فی هذا السیاق، اصطدام الصمت بنقیضه الصوت، فهذه الثناییه الضدیه بین الصوت والصمت تشکل اسلوبا شعریا یجسد المفارقه علی مستوی التعبیر والدلاله. إننا فی هذه الورقه البحثیه وفقا للمنهج الوصفی - التحلیلی، نسعی إلی رصد تجلیات ظاهره الصمت ودلالاتها فی نصوص طلال الجنیبی، ونهدف إلی سبر اغوار رموز هذه اللغه الصامته ودلالاتها، وکشف الاسباب التی دعت الشاعر ان یلح علی هذه الظاهره، ویتخذها تقنیه معبره عما یدور فی جوانیته. وقد توصلنا إلی جمله نتایج اهمها هی ان الشاعر طلال الجنیبی عمد إلی استخدام ظاهره الصمت فی تجربته الشعریه، لکسر الرتابه فی التعابیر الجاهزه التی لا تکلف المتلقی وقتا للتامل ولا جهدا للتاویل. وقد وجد فی هذه الظاهره دلاله موحیه وطاقه شعوریه تعجز اللغه المالوفه احیانا عن إیصالها للمخاطب. وللابتعاد عن الثرثره، جاءت قصایده قصیره مکتنزه مکثفه فی دلالاتها تتماشی مع الذایقه العربیه التی تعودت علی الإیجاز.

    کلیدواژگان: الوظائف التفاعلیه، الثنائیات الضدیه، الصمت، الصوت، طلال الجنیبی
  • محمد مهدی روشن چسلی، سیف الله ملایی* صفحات 89-112

    مهارت نوشتاری یکی از مهمترین مهارت های چهارگانه زبان عربی است که یادگیری و به کاربستن این مهارت برای دانشجویان و فارغ التحصیلان این رشته یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. به کارگیری نظریه هوش های چندگانه هوارد گاردنر -روان شناس مشهورآمریکایی- از مهمترین عوامل تقویت مهارت های زبانی است؛ لذا این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی از نوع همبستگی در صدد بررسی رابطه آن با مهارت نوشتاری زبان عربی بوده است. جامعه آماری، دانشجویان این [1]رشته در دانشگاه های کشور در سال تحصیلی 95- 96 بودند که با توجه به جدول کرجسی و مورگان تعداد 400 دانشجو به روش نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه هوش های چندگانه گاردنر و پرسشنامه محقق ساخته مهارت نوشتاری به دست آمد. نتایج نشان داد مهارت نوشتاری زبان عربی با ابعاد هوش زبانی، ریاضی_منطقی، فضایی_دیداری، درون فردی  و طبیعت گرا همبستگی معنی داری دارد. لذا راه کارهایی عملی برای برانگیختن و به کارگیری ابعاد مرتبط هوش های گاردنر در مهارت نوشتاری زبان عربی، به منظور ارتقای راهبردهای یاددهی و متعاقبا بهبود عملکرد دانشجویان رشته زبان و ادبیات عربی پیشنهاد شد.

    کلیدواژگان: هوش های چندگانه گاردنر، زبان شناسی کاربردی، مهارت نوشتاری، دانشجویان زبان و ادبیات عربی
  • زهرا مهدوی مهر*، عبدالله حسینی، سید عدنان اشکوری صفحات 113-135

    یکی از نظریه های مهم در زمینه انگیزه، نظریه دو عاملی بهداشتی- انگیزشی هرزبرگ است. این نظریه، مجموعه عواملی را که منجر به عدم نارضایتی می شوند، عوامل بهداشتی یا نگهدارنده و عواملی را که سبب ایجاد انگیزه می شوند، عوامل انگیزشی می نامد و معتقد است که عوامل انگیزشی منجر به افزایش رضایت می شوند، اما عوامل نگهدارنده صرفا منجر به کاهش نارضایتی می شوند و وجود آنها ممکن است در افزایش انگیزه تاثیری نداشته باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط عوامل نگهدارنده با کاهش انگیزه دانشجویان کارشناسی رشته زبان و ادبیات عربی بوده است. بر اساس این نظریه، عوامل نگهدارنده در محیط های آموزشی عبارتند از: مواد آموزشی، اساتید، مشاوره شغلی مناسب وامکانات دانشگاهی. برای این پژوهش 30 دانشجو از دانشجویان ترم های دوم و سوم کارشناسی زبان و ادبیات عربی دانشگاه مازندران و دانشگاه خوارزمی، با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه ای شامل 30 سوال که مرتبط با عوامل مذکور بوده است، در اختیار آنها گذاشته شد تا پاسخ دهند. این پژوهش با شیوه توصیفی تحلیلی رابطه عوامل ذکر شده را با کاهش انگیزه دانشجویان بررسی کرده است. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری همبستگی پیرسون، من- ویتنی مقایسه میانگین و آزمون ناپارامتری کروسکال والیس در نرم افزار SPSS استفاده شده و نتایج نشان داده است که میان همه عوامل ذکر شده و کاهش انگیزه دانشجویان رابطه معنی داری وجود دارد و از این عوامل، «عدم مشاوره شغلی مناسب» بیشترین اثرگذاری را بر کاهش انگیزه داشته و کمترین اثرگذاری مربوط به عامل «ضعف امکانات دانشگاهی» بوده است.

    کلیدواژگان: کاهش انگیزه، نظریه هرزبرگ، دانشجویان کارشناسی زبان و ادبیات عربی، مشاوره شغلی، امکانات دانشگاهی
  • حبیب کشاورز* صفحات 137-157

    استعاره مفهومی با استعاره سنتی متفاوت است و اساس آن بر تشبیه نیست. همچنین استعاره مفهومی تنها به حوزه زبان محدود نمی شود؛ بلکه سراسر زندگی روزمره، از جمله حوزه اندیشه و عمل را در بر می گیرد. این نوع استعاره ما را قادر می سازد موضوعی نسبتا انتزاعی یا فاقد ساخت را بر اساس امری عینی، ملموس کنیم. ترجمه این نوع استعاره یکی از چالش های مهم پیش روی مترجمان است و عدم توجه به ترجمه استعاره مفهومی و انتخاب شیوه نادرست در برگردان این استعاره ها کیفیت ترجمه را پایین می آورد. در این مقاله به شیوه توصیفی-تحلیلی سعی داریم روش های ترجمه استعاره مفهومی در ترجمه عربی رمان «چشم هایش» را که احمد موسی انجام داده، بر اساس الگوی آلوارز بررسی کنیم. هدف از پژوهش این است که علاوه بر ارزیابی استعاره های مفهومی ترجمه رمان «چشم هایش»، الگویی برای ترجمه این نوع استعاره برای سایر مترجمان معرفی کنیم. آلوارز در الگوی خود 5 شیوه را برای ترجمه استعاره معرفی کرده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که مترجم از میان این پنج روش بیشترین استفاده را از روش (انتقال تصویری یکسان به زبان مقصد) و (تبدیل استعاره به مفهوم) کرده و از روش (ترجمه استعاره با تبدیل آن به تشبیه به علاوه مفهوم) در هیچ مورد استفاده نکرده است.

    کلیدواژگان: ترجمه استعاره مفهومی، آنتونیا آلوارز، چشم هایش، بزرگ علوی، احمد موسی
  • مونا آرام فر، اشرف چگینی*، محمدعلی شفایی (آبان) صفحات 159-187

    شخصیت مهمترین عنصر در پیشبرد حوادث داستان است. از این رو، تبیین مناسبات شخصیت پردازی در یک اثر با بهره گیری از الگوهای نظریه پردازان، می تواند پژوهشگران را در رهیافت مبانی درونی یک اثر بر مبنای ساختار ذهنی نویسنده آن رهنمون سازد. بر اساس نظر ایلین بالد شویلر در داستان غنایی، نویسنده به افکار درونی شخصیت ها توجهی ویژه دارد و پیرنگ این داستان ها بیشتر حاصل کنش و درگیری ذهنی شخصیت هاست تا حوادث علی و معلولی روشن؛ بنابراین شیوه ها و مناسبات شخصیت پردازی در داستان کوتاه غنایی با بقیه داستان ها، متفاوت است. بر این اساس، دو داستان کوتاه «المجنون» از مجموعه «موت سریر12» به نویسندگی غسان کنفانی و «یک سرخ پوست در آستارا» از مجموعه «دوباره از همان خیابان ها» به قلم بیژن نجدی از آن جا که احساسات پیچیده شخصیت ها را در فرایند داستان گویی به نحوی نمادین و گاه بدون رعایت تقدم و تاخر زمانی بیان می کند، می تواند براساس الگوی بالد شویلر مورد تحلیل قرار گیرد. به همین منظور، این مقاله با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی به بررسی تطبیقی عنصر شخصیت در این دو داستان کوتاه پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد هر دو نویسنده با استفاده انحراف زمان توسط شخصیت ها و شاعرانه کردن لحن آنها و تکیه پیرنگ بر کنش های ذهنی شخصیت ها و منحنی احساسات آنها در فضایی سورریال، قصد واگرایی ذهنیات و درونیات شخصیت های داستان را دارند؛ البته شعروارگی در داستان «یک سرخ پوست در آستارا»، بیشتر غالب است، اما در داستان «المجنون» منحنی عاطفی شخصیت ها محسوس تر به نظر می رسد.

    کلیدواژگان: داستان کوتاه غنایی، ایلین بالد شویلر، شخصیت، بیژن نجدی، غسان کنفانی
  • صفحات 188-198