Journal of Holistic Nursing and Midwifery
Volume:11 Issue: 2, 2001

سالمندی یک بیماری نیست بلکه فرآیندی زیست شناختی است که همه افراد در دنیا با آن درگیر هستند. با افزایش سن کنشهای زیست شناختی رو به کاهش می گذارند از این رو فرآیند پیر شدن انسان به تدریج پیش می رود و عواملی نظیر ژن ، محیط و مهارتهای زندگی هر کدام بطور جداگانه در پیشرفت آن دخالت دارند.

این پژوهش مطالعه ای توصیفی است که به منظور بررسی مواد غذایی مصرف شده در تغذیه نیمروزی کودکان نوپا» صورت گرفته است. در این پژوهش 90 کودک نوپای30-18 ماهه به صورت تصادفی از یکی از مراکز بهداشتی درمانی غرب تهران انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه یاد آمد 24 ساعته و مشخصات دموگرافیک بود که از طریق مصاحبه مستقیم با مادران تکمیل گردید و همچنین ترازو، متر نواری و متر کاغذی چسبیده به دیوار برای سنجش شاخص های رشد استفاده شد. نتایج حاصل از مطالعه نشان می دهد که مواد غذایی مصرف شده در تغذیه نیمروزی مطابق با استاندارد نمی باشد بطوری که در وعده صبح 29 / 7 درصد و در وعده عصر 39 / 9 درصد. مواد شیرین مصرف می کردند. مصرف میوه و سبزی، لبنیات، شیر و غلات در وعده غذای نیمروزی .صبح به ترتیب. 41/ 8 درصد، 30 / 8 درصد، 1/ 32 درصد و در وعده عصر به ترتیب. 35/ 2 درصد، 27/5 درصد و 7/ 40 درصد بود و در مورد قبل از خواب نیز به ترتیب 6 / 6 درصد و 66 درصد بود و غلات اصلا مصرف نشده بود. در مورد کیفیت مواد مغذی مصرف شده در تغذیه نیمروزی میانگین مصرف ویتامین C,A، کلیسم، پروتئین، آهن و میزان کالری به ترتیب عبارت بودند از: 181 / 08 واحد بین المللی، 15/ 71 میلی گرم، 181 / 28 میلی گرم، 19/ 67 گرم، 1 / 67 میلی گرم و 512/24 کیلوکالری. در مورد شاخصهای رشد وزن، قد و ذوربازو، میانگین ها به ترتیب 175/ 33 1 گرم، 87 / 36 سانتی متر و 159/ 86 میلی متر | بود و در مورد وزن، اکثریت کودکان پایین تر از صدک پنجاهم قرار داشتند که نشان دهنده سوء تغذیه زمان حال بود. نتایج نشان داده است که تغذیه نیمروزی اکثریت کودکان منطقه غرب، شامل مواد لازم توصیه شده برای آنان نیست.

امروزه با کاهش مرگ و میر و تغییرات اساسی در ساختار سنتی جمعیت، افزایش سالمندان چشمگیر می باشد. توجه به بهداشت سالمندان که بخش پرارزش منابع انسانی را تشکیل می دهند، بسیار مهم است. بنابراین جا دارد متخصصین بهداشتی که مراقبت از زنان را بر عهده دارند جهت ارایه مراقبتهای کامل تغییرات پیچیده جسمی و روانی ناشی از یایسگی را کاملا بشناسند.

پژوهش حاضر تحقیقی نیمه تجربی بوده که به منظور بررسی مقایسه ای اثر درمانی مفنامیک اسید و تن آرامی در تسکین درد قاعدگی دردناک دانشجویان آزاد اسلامی واحد رشت در سال 1379 انجام شده است. نمونه های این پژوهش 82 نفر بوده اند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد شده مک گیل ملزاک، ستون دیداری درد و جدول الگوی درد بود که به ترتیب شدت، رتبه و الگوی درد را ارزیابی می کردند. بحث و بررسی یافته ها نشان دادند که بیشترین درصد نمونه ها در گروه مفنامیک اسید (22/ 4 %) و تن آرامی (39/4 %) دارای شدت درد متوسط (12 / 6 - 1 / 4) بوده اند. آزمون آماری تی زوج اختلاف معنی داری را بین دو گروه نشان نداده است. رتبه درد بیشترین درصد نمونه ها در گروه مفنامیک اسید (40/8 ٪) و تن آرامی متوسط (27/3 ٪) بوده است. آزمون آماری مان ویتنی اختلاف معنی داری را بین دو گروه نشان داد (0 / 0001 >P) الگوی درد بیشترین درصد نمونه ها در گروه مفنامیک اسید و تن آرامی کوتاه مدت و دوره ای بوده است. آزمون آماری مان ویتنی اختلاف معنی داری را بین دو گروه نشان داده است.  (P˂0.05)

پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی است که با هدف تعیین میزان رعایت اصول ایمنی در پیشگیری از بیماریهای شغلی بر روی 294 نفر از کادر پرستاری شاغل در بیمارستانهای منتخب آموزشی درمانی شهر رشت انجام گرفت. نمونه های مذکور به روش تصادفی ساده انتخاب شدند و پرسشنامه پژوهش در اختیار آنها قرار داده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که اکثریت واحدهای مورد پژوهش (58 / 5 %) اصول ایمنی در پیشگیری از بیماریهای شغلی ناشی از عوامل بیولوژیک را در حد نسبنا مطلوب رعایت کرده و اکثریت واحدهای پژوهش (61/3 ٪) اصول ایمنی را در پیشگیری از بیماریهای شغلی ناشی از عوامل مکانیکی، در حد نسبتا مطلوب رعایت نموده و بطور کلی اکثریت واحدهای پژوهش (63/ 3 %) از نظر میزان رعایت اصول ایمنی در پیشگیری از بیماریهای شغلی در طبقه نسبتا مطلوب قرار گرفتند. آزمون آنالیز واریانس و تی مستقل در بررسی ارتباط بین رعایت اصول ایمنی و برخی متغیرهای زمینه ای نشان دادند بین متغیرهایی چون میزان)، تحصیلات (0/ 02)، >P)، بخش محل خدمت (0/01>P)، شیفت کاری (0 / 01)> Pاقدام به کسب اطلاع در مورد پیشگیری از بیماریهای شغلی (0/03) رعایت >P)، دسترسی به دستکش استریل (0 / 02 >P ماسک یکبار مصرف (0 / 04 سابقه کار > اصول ایمنی ارتباط معنی داری وجود داشت. بین سایر متغیرهای مورد نظر از قبیل جنس، سابقه کار، در بخش عفونی، دریافت دستورالعمل کتبی از سوی دفتر پرستاری و... با میزان رعایت اصول ایمنی ارتباط معنی داری وجود نداشت.

این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است که به منظور بررسی ارتباط سالمندی با مشخصات فردی - اجتماعی آنان در شهر رشت سال 1379 انجام گرفته است. واحدهای مورد پژوهش شامل 170 نفر سالمند 65 سال و بالاتر عضو کانون بازنشستگان کشوری شهر رشت بودند که به طور تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها دو پرسشنامه بود، که پرسشنامه اول مربوط به مشخصات فردی - اجتماعی و دوم پرسشنامه استاندارد شده یوکلا بود که 20 عبارت در مورد سنجش احساس تنهایی را شامل می شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی نظیر کای اسکوییر و رگرسیون لوجستیک استفاده گردید. یافته ها نشان داد که 44 / 7 درصد واحدهای مورد پژوهش دارای احساس تنهایی و 55/ 3 درصد بدون احساس تنهایی بودند. همچنین نتایج پژوهش مبین آن بود که بین متغیرهای فردی - اجتماعی نظیر جنس (0/ 01>P)، وضعیت تاهل (0/0001>P)، سطح تحصیلات (0 / 0001>P)، دارا بودن فرزند (0/ 05 >P)، و تعداد فرزندان (0/01 >P)، اشتغال به کار پس از بازنشستگی (0 / 001>P)، سطح درآمد (0 / 05>P)، نحوه زندگی (0 /002>P)، استفاده از وسایل کمکی (حسی - حرکتی) (0 / 02 >P)، شرکت در فعالیتهای اجتماعی (0/ 008 >P)، داشتن تعاملات اجتماعی (0/ 002>P)، برخورداری از حمایت عاطفی شبکه های اجتماعی غیررسمی و احساس تنهایی ارتباط معنی دار آماری وجود داشت (0/ 00001>P)، در حالی که متغیرهای سن - وضعیت و نوع مسکن به جنسیت فرزندان به تغییر محل سکونت یا مهاجرت به شرکت در محافل مذهبی - حمایت اجتماعی از محل خدمت قبلی - برخورداری از امکانات سرگرمی در کانون حمایت شبکه های اجتماعی رسمی - نوع حمایت دریافتی از طریق این شبکه ها(مالی ۔ عاطفی) با احساس تنهایی ارتباط معنی دار آماری نداشتند. همچنین استفاده از مدل از جستیک نشان داد از بین متغیرهایی که دارای ارتباط معنی دار آماری با احساس تنهایی بودند، بیشترین ارتباط مربوط به متغیرهای سطح تحصیلات (0 / 0001 >P)، داشتن دید و بازدید هفتگی با افراد فامیل (0/0002 >P) و برخورداری از حمایت عاطفی همسایگان (0 / 0005 >P) بوده است. در نهایت کاربرد نتایج پژوهش در حیطه های مختلف اجتماعی بیان شده و براساس یافته ها پیشنهاداتی جهت پژوهش های بعدی ارایه گردید.

پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی با هدف تعیین نیازهای آموزشی والدین کودکان مبتلا به آسم مراجعه کننده به یکی از مراکز آموزشی - درمانی شهر رشت و ارایه طرح مراقبت از کودک براساس یافته های پژوهش بود. . در این پژوهش 96 نفر از والدین کودکان مبتلا به آسم شرکت داشتند. داده ها به وسیله پرسشنامه و به روش مصاحبه در یک نوبت جمع آوری گردید. پرسشنامه شامل سه بخش بود: بخش اول شامل اطلاعات دموگرافیک (مشخصات فردی و اجتماعی کودک و والدین) و عوامل موثر بر بروز حملات، بخش دوم شامل تعیین نیازهای آموزشی واحدهای مورد پژوهش در مورد ماهیت بیماری شناخت بیماری و عوامل ایجاد کننده بیماری) و بخش سوم شامل تعیین نیازهای آموزشی واحدهای مورد پژوهش در مورد مراقبت از کودک و نحوه مصرف دارو، فعالیت های روزمره و ورزشی، پیشگیری از بروز حملات بیماری و مهارتهای عملی هنگام بروز حمله آسم بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش های آمار توصیفی و استنباطی و با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج نشان داد که 90/6 درصد والدین در زمینه شناخت بیماری، 56 / 3 درصد در زمینه عوامل ایجاد کننده بیماری و در کل 87/5 درصد در زمینه ماهیت بیماری نیاز به آموزش داشتند. در ارتباط با تعیین نیازهای آموزشی والدین در مورد مراقبت از کودک نتایج نشان داد که در زمینه نحوه مصرف دارو (84/4 %)، در زمینه فعالیت های روزمره و ورزش (100%)، در زمینه پیشگیری از بروز حملات بیماری (96/6 ٪)، در زمینه مهارتهای عملی هنگام حمله آسم (90/6 ٪) و در کل در زمینه مراقبت از کودک (96/9 ٪) نیاز به آموزش داشتند. همچنین آزمونهای آماری ارتباط معنی داری را بین نیاز آموزشی والدین در زمینه مراقبت از کودک و سن نشان داد (0/ 001 =P)، نهایت نتایج نشان داد که 92/ 2 درصد والدین در زمینه ماهیت بیماری و مراقبت از کودک نیاز به آموزش داشتند. با استناد به یافته های پژوهش و نیازهای آموزشی والدین، طرح مراقبت از کودک نیز تهیه و ارایه شد.

رمز کنارآمدن با میانسالی و موضوع یایسگی، درک و فهم بیشتر از تغییرات جسمی و فیزیولوژیکی می باشد و آغاز دوره نوینی از هیجان در زندگی زن محسوب می گردد، درک بیشتر تغییرات دوران یایسگی سبب خواهد شد تا این مرحله از زندگی بهتر سپری شود.

این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع مقایسه ای است که با هدف بررسی و مقایسه تصویر ذهنی از جسم خویش در بیماران مبتلا به بیماریهای انسدادی مزمن ریه و افراد سالم در مراکز بهداشتی درمانی مشهد انجام گرفته است. واحدهای مورد پژوهش در این تحقیق شامل 85 بیمار مبتلا به بیماریهای انسدادی مزمن ریه و 110 فرد سالم شاغل در مراکز بهداشتی درمانی مشهد بودند. نمونه گیری بطور تصادفی انجام و اطلاعات در یک مرحله و با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شد. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین درصد(63 / 5 %) بیماران مبتلا به بیماریهای انسدادی مزمن ریه دارای تصویر ذهنی از جسم خویش در حد متوسط، در حالی که بیشترین درصد(98 / 2 %) افراد سالم دارای تصویر ذهنی از جسم خویش در حد مثبت می باشند. با استفاده از آزمون، نتایج پژوهش نشان داد که بین میانگین امتیازات تصویر ذهنی از جسم خویش دو گروه اختلاف معنی داری وجود دارد (0/ 0001>P). همچنین آزمون t در مورد تمامی حیطه های تصویر ذهنی از جسم خویش اختلاف معنی داری را نشان داد، بدین معنی که بیماری انسدادی مزمن ریه بر تمامی حیطه های تصویر ذهنی از جسم خویش تاثیر داشته است. همچنین نتایج پژوهش حاکی از آن است که بین متغیرهای جنس، تاهل، شغل و وضعیت حمایت اجتماعی با تصویر ذهنی از جسم خویش هیچگونه ارتباط معنی دار آماری وجود ندارد اما بین متغیرهای سن، سطح تحصیلات، طول مدت ابتلا به بیماری و تعداد دفعات بستری در بیمارستان و تصویر ذهنی از جسم خویش بیماران مبتلا به بیماری انسداد مزمن ریه ارتباط معنی دار آماری وجود دارد.

این پژوهش یک مطالعه توصیفی - همبستگی است که با هدف تعیین ارتباط بین درک از خود و وضعیت پیروی از برنامه های درمانی در بیماران مبتلا به پرفشاری خون مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر رشت در سال 1379 انجام گرفته است. نمونه های پژوهش 85 بیمار بالای 35 سال مبتلا به پرفشاری خون مراجعه کننده به 16 مرکز بهداشتی - درمانی شهر رشت بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده، انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای بود که توسط پژوهشگر تکمیل گردید و مشتمل بر 3 بخش سیوالات مربوط به مشخصات فردی - اجتماعی، عبارات مربوط درک از خود و عبارات مربوط به وضعیت پیروی از برنامه های درمانی طی 6 ماه الی یکسال گذشته بود. اعتبار و اعتماد علمی ابزار از طریق اعتبار محتوی و روشن آزمون مجدد تعیین بهره گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی و نرم افزار رایانه ای ابتدا SPSS گرفته شد. پژوهشگر بیماران مبتلا به پرفشاری خون را بر اساس 50٪ ماکزیمم نمره بدست آمده از درک از خود، به دو دسته درک از خودمثبت و منفی " تقسیم بندی نمود. در رابطه با وضعیت پیروی از برنامه درمانی نیز بیماران بر همان اساس به دو دسته دارای پیروی "مطلوب" و "نامطلوب " تقسیم بندی گردیدند. سپس رابطه بین آن دو تعیین گردید. یافته ها نشان داد که 97/ 6 درصد از بیماران با درک از خود مثبت " دارای وضعیت پیروی از برنامه های درمانی مطلوب " بودند و بین درک از خود با وضعیت پیروی از برنامه های درمانی بیماران مبتلا به پرفشاری خون همبستگی معنی دار آماری وجود نداشت. همچنین نتایج پژوهش در مورد رابطه بین این دو بر حسب مشخصات فردی - اجتماعی بیماران مبتلا به پرفشاری خون نشان داد که بین درک از خود و جنس (0 / 02 >P) و نیز دفعات بستری (0 /02 >P) ارتباط معنی دار آماری وجود دارد و نیز بین وضعیت پیروی از برنامه های درمانی و میزان تحصیلات (0 / 04 >P) و وضعیت اشتغال (0 / 01 >P) ارتباط معنی دار آماری وجود دارد. در نهایت کاربرد نتایج پژوهش در بخشهای مدیریت خدمات بهداشتی - درمانی و آموزش پرستاری بیان شد و براساس یافته ها پیشنهاداتی جهت پژوهش های بعدی ارایه گردید.

تولد یک نوزاد نارس تنش زیادی را برای والدین به همراه دارد. از جمله این موارد می توان نگرانی ازعوارض زایمان زودتر از موعد، احساس گناه مادر به دلیل احساس ناتوانی در به ثمر رساندن و تکمیل دوران بارداری، دور نمودن نوزاد از مادر بلافاصله پس از تولد برای مدت طولانی و مبهم بودن روند صحیح تکاملی را نام برد.

اصطلاح SIDS به مرگ ناگهانی و غیرمنتظره شیرخواری که هیچ عامل کشنده تشخیصی برای آن یافت نمی شود، اطلاق می گردد. در سال 1387 پانل تشکیل شده توسط انستیتو سلامت ملی آمریکا مرگ ناگهانی شیرخوار را چنین تعریف نموده است. مرگ ناگهانی شیرخوار زیر یکسال که علت آن بعد از بررسی کامل بوسیله کالبد شکافی و مرور بر سابقه بیماری نامشخص باشد.

براساس گزارش انجمن پزشکی بریتانیا کارکنان بهداشتی و مددجویان تمایل زیادی به استفاده از درمانهای تکمیلی دارند. این انجمن طی گزارشات خود به ارزش بالقوه این درمانها اشاره نمودو گنجاندن آن را در آموزشهای تیوری و بالینی پیشنهاد نموده است.

بیماران همودیالیز باید تا حد امکان به استقلال در شیوه جدید زندگی تشویق شده تا از عهده مراقبت از خود برآیند. هدف از این " پژوهش که یک مطالعه نیمه تجربی است، مقایسه تاثیر دو روش آموزش سخنرانی و خودفراگیری (جزوه) بر میزان آگاهی مراقبت از خود بیماران همودیالیز در سال 1379 بوده است. نمونه پژوهش را 69 نفر از بیماران همودیالیز مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی رازی رشت(31 نفر جهت گروه سخنرانی و 38 نفرجهت گروه خودفراگیری (جزوه) براساس فرمول حجم نمونه غیر یکسان تشکیل می دادند و پرسشنامه تحقیقی در مراحل قبل از آموزش، یک هفته پس از سخنرانی و 10 روز پس از ارایه جزوه آموزشی توسط واحدهای پژوهش تکمیل گردد. یافته های پژوهش نشان دادند که هر دو روش آموزشی فوق سبب افزایش میزان آگاهی مراقبت از خود بیماران همودیالیز - شده و تفاوت معنی داری بین میزان آگاهی قبل و بعد از آموزش به روش سخنرانی (0/0001 >P) و قبل و بعد از آموزش به روش خود فرا گیری (0 / 0001 >P) مشاهده شد. البته روش سخنرانی به طور معنی داری نسبت به روش خود فراگیری (جزوه) سبب افزایش بیشتر میزان آگاهی بیماران همودیالیز گردیده است (0/ 008>P).