فهرست مطالب

تدبیر - پیاپی 322 (زمستان 1399)

نشریه تدبیر
پیاپی 322 (زمستان 1399)

  • بهای روی جلد: 260,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1399/12/25
  • تعداد عناوین: 25
|
  • سرمقاله
  • سید جعفر مرعشی صفحه 2

    در طول سال‌های اخیر با تاکید بر تولید با عناوین "رونق تولید " و در سال 99 " جهش تولید " سیاستگذاران کشور تلاش کرده‌اند با هدف حمایت از تولید، سیاستگذاری نمایند. امروز شاهد هم‌نوایی جمعی بین فعالان اقتصادی، کارشناسان و مدیران کشور در برخی زمینه‌ها مورد کم‌کامی و در زمینه‌هایی نیز، ناکامی در دستیابی به این مهم هستیم. تلاش‌های انجام شده بر اهمیت توجه به ظرفیت‌ها و توان تولید ملی برای غلیه بر شرایط دشوار کنونی است. اقتصاد ملی ما در دو سال گذشته از یکسو در درون با انواع چالش‌ها و نا اطمینانی مواجه بوده و از سویی به واسطه شرایط تحریمی، در محیط بین‌الملل با محدودیت‌های گوناگونی روبه‌رو است؛ به‌گونه‌ای که برآیند چالش‌های بیرونی و درونی، در شرایط کنونی به گسترش نااطمینانی و کاهش جدی امنیت سرمایه‌گذاری منجر شده است.

  • صفحه 4

    مقصود و منظور از نامگذاری سال به نام جهش تولید هم افزایش کمیت و هم افزایش کیفیت تولید است. برای تحقق افزایش تولید به لحاظ کیفی باید از مسیر تولید محصولات با ارزش افزوده پایین تر به سمت تولید محصولات با ارزش افزوده بالاتر حرکت کرد. تمام تلاش‌ها در کنار جهش تولید از حیث کمی باید معطوف به این باشد که هرچه بیشتر از خام‌فروشی فاصله بگیریم و به سمت تولید کالاهای با ارزش افزوده بالاتر حرکت کنیم. اشتغال‌افزایی، پویایی تولید، رونق اقتصادی، ارزآوری، رونق صادرات، کاهش نرخ بیکاری و بسیاری موارد دیگر از مسیر تبدیل مواد خام به محصولات با ارزش افزوده بالاتر می گذرد. ضرورت ایجاب می کند برای جهش تولید و صادرات از ظرفیت‌های موجود کشور به نحو احسن استفاده شود.
    از این‌رو، اهمیت این موضوع مجله تدبیر را بر آن داشته است که با مهدی صادقی نیارکی،‌ معاون امور صنایع وزارت صمت، گفتگویی در خصوص دستاوردها و رهاوردهای جهش تولید چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی صورت گیرد.

  • ابوالفضل کیانی بختیاری، سید مجید ابن الرضا، یونس نظری صفحه 6

    اگر کل جریان تولیدی کشور را به دوایر متحدالمرکزی تشبیه کنیم که همگی حول نقطه پیشرفت صنعتی و رشد اقتصادی قرار دارند، در امر «رونق تولید»، دایره ای که جریان تولیدی کشور در آن قرار گرفته است، تغییر نمی کند و صرفا سرعت آن بیشتر می شود؛ ولی در شعار «جهش تولید»، می بایست قدرت تولیدی کشور به قدری پیشرفت کند که در نهایت هم سرعت آن بیشتر شود و هم وابستگی‌های اقتصادی و صنعتی کشور را به حداقل برساند.
    مدل راهبردی تولید به دنبال پاسخ دادن به این پرسش است که چگونه می توان رقابت کرد. برای ایجاد توان رقابتی در سازمان‌ها لازم است؛ توانمندی‌ها و منابع داخلی آنها به فاکتورهایی برای موفقیت سازمان و ایجاد مزیت رقابتی، نسبت به دیگر رقبا تبدیل شود (واث، 2005). به عبارت دیگر، توسعه و پرورش توانمندی‌های تولید از مهم ترین وظایف راهبردی تولید به شمار می‌رود (گروبلر و گروبنر، 2006).
    در طول چندین دهه تولید کنندگان در سطح دنیا، به دنبال بهینه سازی عملیات، زنجیره تامین و سرمایه‌های خود بوده اند (پاسگال، 2006). با پیشرفت تکنولوژی و تحول دیجیتال، فشارها بر تولیدکنندگان به منظور بهینه سازی سرعت عملیات، انعطاف‌پذیری، فرآیند کنترل، استفاده از سرمایه انسانی و رسیدن به سطح جهانی برای رسیدن به قابلیت‌های رقابتی، بیش از پیش تشدید شده است(بناوی و همکاران، 2006، آزودو و همکاران، 2012).  بنابراین در این مقاله، پس از شناسایی عوامل موثر بر جهش تولید، به ارایه مدل راهبردی جهش تولید پرداخته شده است. در این راستا، 4 معیار اصلی شامل، 1. فرهنگ صنعتی، 2. تغییر و اصلاح ساختارها، سیاست‌ها، قوانین و مقررات، 3. تولید دانش بنیان با تمرکز بر ارتباط صنعت با دانشگاه و شرکت‌های دانش بنیان، 4. بهبود فضای ‌کسب‌وکار، شناسایی گردید. روش تحقیق این مقاله یک روش مدل سازی تحلیلی است که روابط کیفی میان عوامل جهش تولید را عملیاتی می سازد. جهت تعیین روابط علی و معلولی و ضریب اهمیت نسبی هر عنصر، از رویکرد دیمتل فازی و تحلیل شبکه فازی استفاده شده است. بزعم ما به‌کارگیری این مدل، گامی موثر در جهش تولید در صنعت کشور می‌باشد.

  • سهیل میزانی صفحه 11

    امروزه شنیدن اخبار تحریم کشورهای مختلف و یا اشخاص مختلف از سوی کشورهای دیگر و به خصوص آمریکا، نه‌تنها برای مردم ایران بلکه برای مردم سایر کشورها نیز به امری روزمره تبدیل شده است. بهانه این نوع برخورد هر چه باشد اعم از تروریسم تا حقوق بشر یا جنگ و در حمایت از هر گروه و دسته‌ای، دیگر هیچ کسی را شوکه نمی‌کند. همه می‌دانند که این تحریم‌ها به هر علتی، چه درست و چه نادرست، فقط و فقط با اهداف اقتصادی انجام می‌شود، حتی اگر بهانه‌های همیشگی به‌عنوان دلیلی بر آن بیان شود.
    از سوی دیگر به نظر می‌رسد دوران گفتگوی تمدن‌ها و جهانی‌سازی و حرکت به‌سوی اقتصادهایی وابسته به یکدیگر و نظام‌های جامع به سر آمده و کشورها به‌نوعی به‌سوی ناسیونالیسم و توجه به اقتصادهای ملی خود گرایش بیشتری پیدا کرده‌اند. اثرات این نوع تفکر را می‌توان در موضوعاتی همچون برگزیت و حتی زمزمه‌هایی از سوی سایر اعضای اتحادیه اروپا همچون فرانسه با طرح کلماتی همچون فرگزیت نیز مشاهده کرد. اینکه این گرایش ناسیونالیستی تا به کجا می‌تواند به‌پیش برود و عاقبت آن در آینده چه خواهد بود، شاید حتی برای اندیشمندان سیاسی نیز خیلی شفاف نباشد.
    اما از سوی دیگر این نگرش به درون باعث شده است که کشورها و دولت‌ها به‌سوی استفاده هوشمندانه‌تر از منابع درونی خود گرایش بیشتری نشان دهند. شعارهایی همچون «آمریکایی کالای آمریکایی بخر» و یا «آمریکایی کارگر آمریکایی استخدام کن» از سوی رییس‌جمهور کشوری که خود مبدع سیاست‌های جهانی‌سازی بوده و مبلغ اقتصاد آزاد بوده و همیشه سعی داشته که کشورهای مختلف را به‌سوی ارتباط بیشتر سوق دهد، به‌نوعی نشان‌دهنده وجود و بروز مجدد این نوع گرایشات ناسیونالیستی است. البته شاید بیان عریان این موضوعات از سوی رییس‌جمهور قبلی آمریکا کمی بی‌سیاستی به نظر رسیده باشد اما اصل ماجرا کماکان پابرجا است.

  • یونس نظری صفحه 16

    تجربه سال‌ها وابستگی اقتصادی و شکنندگی به خصوص در زمان تحریم، این باور را در جوانان و دانشمندان ایرانی به وجود آورد که با درونی کردن دانش و پیوند آن به هسته‌های تولید، می‌توان کارهای بزرگی انجام داد .
    عبور از اقتصاد وابسته به«منابع اولیه» و متکی بر «فروش مواد خام» و «کم فرآوری شده»، تنها از مسیر اقتصاد نوآور و تولید دانش‌بنیان میسر است؛ به ویژه برای اقتصاد کشورمان که «برخورداری از دانش پیشرفته» را هدف گرفته است.
    در شرایطی که تحریم‌های اقتصادی علیه کشورمان شدت یافته است، توجه بیشتر به شرکت‌های ‌دانش‌بنیان و کمک به توسعه و ارتقا توانمندی‌های آن‌ها، با هدف رهایی از فروش منابع طبیعی کشور و حرکت به سمت «تولید ‌دانش‌بنیان» بیش از پیش ضرورت می‌یابد. به عبارتی راه «جهاد اقتصادی» و «اقتصاد مقاومتی» از مسیر «اقتصاد و تولید ‌دانش‌بنیان» می‌گذرد.

  • نیما استوار صفحه 17

    راهبردهای توسعه درون‌زا در هر کشوری صنایع مختلفی را در بر می‌گیرد. فلزات، خودرو، نساجی، استخراج معادن، کشاورزی، ساختمان و... . اما شاید گوشه‌ای از این توسعه‌های همه جانبه در ادبیات جاری توسعه گران خیلی غنا نیافته است. صنعت ساختمان عبارتی است که غالبا به توسعه کالبدی شهرها اطلاق می‌گردد؛ اما آیا این مفهوم شمول مکفی برای همه‌ زیرشاخه‌های مجموعه‌ خودش را دارد؟ با نگاهی به توسعه‌های شهری و ساختمانی کشورهای توسعه‌یافته و مقایسه آن با کشورهای در حال توسعه، می‌توان سطوحی از توسعه‌های‌ کالبدی را در ادبیات آن‌ها شناسایی نمود که شاید اغلب در کشور‌های در حال توسعه، شناخت آکادمیک نسبت به آن‌ها وجود دارد، اما به لحاظ عملی نمودی از آن در ساختار فضایی ملی و منطقه ای آن‌ها مشهود نیست. تولید فضا به معنای ایجاد پهنه‌های زیستی و کالبدی جدید و یا تقویت پهنه‌های موجود جهت توسعه کریدرهای اقتصادی مگاشهری در مقیاس بزرگ و توسعه مراکز اقتصادی و سکونتی داخل شهرها در مقیاس کوچکتر است. تولید فضا بصورت کلی یکی از زیرساخت‌های توسعه‌ای کشور‌ها و از جمله برنامه‌های توسعه‌ای در سطوح ملی، منطقه ای، شهری و محلی است. مقوله تولید فضا مفهومی کلان تر از توسعه ساختمانی است و شاید به خاطر ماهیت مفهومی سخت و پیچیده‌تر آن نسبت به موضوعات ساختمانی خرد مقیاس هنوز جایگاه خود را در ادبیات توسعه ساختمانی نیافته است. در مجموع کارنامه تولید فضا در کشور را می توان در دو مقیاس "ملی و منطقه‌ای" و "شهری و زون‌های شهری" با توجه به مصادیق آن مورد ارزیابی قرار داد.

  • مجتبی مالکی، حمید سحرخیز، آبتین مهرابی کرمانی صفحه 19

    مارک شفر از نویسندگان معروف آمریکایی و از دانشجویان مطرح پیتر دراکر در آمریکاست. کتاب شورش بازاریابی او در ماه گذشته ترجمه و در اختیار علاقمندان قرار گرفت و مقاله آن در شماره 321 نشریه تدبیر چاپ شد. مارک در ژانویه 2021 یکی دیگر از کتب خود به نام مزیت هم‌افزایی را به چاپ رساند. او در این کتاب به تجربیات کارآفرینان برتر جهان اشاره داشته و مسیر کسب موفقیت از خلق ایده تا محصول را در قالب مثال‌های واقعی در دنیای کسب‌وکار به خوبی تشریح می‌نماید. منظور از مزیت هم‌افزایی بیشتر خواستن، رشد ایده در ذهن انسان و کنجکاوی مفهومی در به ثمر نشستن یک بصیرت است. به عبارت دیگر این بیشتر خواستن در سایه کنجکاوی بی‌پایان و توانایی دیدن الگوهای موفق در محیط کسب‌وکار شکل گرفته و ایده‌های جدید به منصه ظهور می‌رسند. این ایده‌ها تبدیل به نیروی محرکه درونی شده که مسیر موفقیت را پیش روی انسان نوآور و خلاق قرار می‌دهند. این مقاله برای آشنایی با بخش‌هایی از مطالب کتاب ارایه شده است.

  • ترجمه: احسان سقایی صفحه 25

    تکامل کسب‌‌و‌‌کارها در محیط‌‌هایی صورت می‌پذیرد که با شتاب فزاینده‌‌ای در حال تغییر هستند، که غالبا این تغییرات را می‌‌توان ناشی از سرعت پیشرفت فناوری، قوانین جدید، افزایش رقابت و تقاضای مشتریان دانست. این محرک‎ها اساسا سازمان را بر اساس اهداف مبتنی بر زمان، کیفیت و انطباق شکل می‎دهند. توجه به این محرک‌‌ها و مدیریت درست آنها می‎تواند فرصت‎هایی را برای شرکت ایجاد نماید، درحالی‌‌که اگر به‌‌درستی مدیریت نشوند، می‎توانند به عملکرد شرکت آسیب جبران‌‌ناپذیری وارد نمایند.
    مدیریت تداوم کسب‌‌و‌‌کار یک رویکرد همه‌‌جانبه است که می‎تواند فرصت‎های کسب‌‌و‌‌کار را به حداکثر برساند. این موضوع سازمان را قادر می‎سازد تا تداوم عملیات را بهینه‌‌سازی کند و درنتیجه از عملکرد شرکت محافظت کند. این نوع از مدیریت را می‌‌توان یک رشته چندمنظوره اطلاق کرد که خصوصیات کلی از چند رشته مدیریت و موضوعات فنی را در برمی‎گیرد که  البته قابلیت مدیریت بحران‌‌ها و تاثیرات آنها  بر عملیات حیاتی سازمان را دارا می‎باشد. درعین‌‌حال، این موضوع ظرفیت سازمان را جهت مقاومت در برابر تاثیرات بحران‌‌های احتمالی بهبود می‌‌بخشد که در صورت فقدان این سیستم، توانایی شرکت جهت دستیابی به اهداف کاهش می‎یابد. به‌‌عنوان یک ابتکار عمل، مدیریت تداوم کسب‌‌و‌‌کار باید توسط مدیرعامل هدایت شود. همچنین در سطح هییت مدیره، مدیریت تداوم کسب‌‌وکار یک ابزار برنامه‎ریزی جهت کمک به تصمیم‎گیری تجاری مدیران ارشد سازمان است. درک روزافزون نیاز به حفاظت از منافع ذی‎نفعان اصلی همراه با آگاهی در خصوص مدیریت تداوم کسب‌‌وکار در حاکمیت شرکتی، معرفی این موضوع را آسان‎تر کرده است. بااین‌‌وجود، این مقوله باید به بخش جدایی‎ناپذیری از اقدامات مدیریت استراتژیک و فعالیت‎های روزمره سازمان تبدیل گردد تا بستر مناسبی را در جهت افزایش فرهنگ تاب‎آوری ایجاد نماید.

  • صفحه 31

    هجدهمین همایش تعالی سازمانی روز سه‌شنبه 5 اسفندماه سال جاری، با حضور مقامات، مسیولین و مدیران ارشد شرکت‌های سرآمد ایرانی و  با رعایت پروتکل‌های بهداشتی برگزار شد و در این مراسم از برندهای برتر کشور در حوزه تعالی سازمانی تجلیل گردید.
    در این مراسم از سازمان‌های سرآمد ایرانی در سه سطح تندیس، تقدیرنامه و گواهی تعهد به تعالی تجلیل بعمل آمد. "شرکت مادر تخصصی میدکو"، "شرکت مهندسی و ساخت توربین مپنا – توگا" و "گروه مپنا" در بخش ساخت و تولید و در سطح سازمان‌های بزرگ در بازه امتیازی 550 تا600 موفق به کسب تندیس سیمین هجدهمین دوره جایزه ملی تعالی سازمانی شدند. تندیس بلورین در بخش ساخت و تولید و در سطح سازمان‌های بزرگ در بازه امتیازی 500 تا 550 به "شرکت مهندسی و ساخت پره توربین مپنا – پرتو" و  در بازه امتیازی 450 تا 500 و در سطح سازمان‌های بزرگ به " شرکت فولاد امیرکبیرکاشان " اعطا شد. در بخش خدمات و در سطح سازمان‌های بزرگ در بازه امتیازی 450 تا ،500 "شرکت ارتباطات سیار ایران" و در سطح سازمان‌های متوسط و در بازه امتیازی 450 تا 500 "شرکت کارگزاری رسمی بیمه سایپا" موفق به کسب تندیس بلورین هجدهمین دوره جایزه ملی تعالی سازمانی شدند.
    همچنین 7 سازمان موفق به کسب تقدیرنامه 4 ستاره، 8 سازمان تقدیرنامه 3 ستاره و 10 سازمان تقدیرنامه 2 ستاره و 4 سازمان تقدیرنامه 1 ستاره دریافت کردند و همچنین 5 سازمان موفق به دریافت گواهی تعهد به تعالی شدند.
    در ادامه گزیده‌ای از سخنرانی ابوالفضل کیانی بختیاری، مدیرعامل سازمان مدیریت صنعتی در این همایش را می‌خوانید.

  • مهدی صوفی صفحه 33

    شاید امروز هیچ موضوعی به اندازه بهبود کارایی نوآوری در دستور کار مدیران ارشد نباشد. شما چه در یک کسب‌و‌کار مدرن بر پایه فناوری همچون صنایع دارویی و الکترونیکی مشغول باشید و چه در یک بخش تولیدی صنعتی مانند صنعت اتومبیل، رشد مجموعه شما در دنیای سرشار از رقابت، منوط به انجام فعالیت‌های نوآورانه در جهت تولید محصولی نوآور خواهد بود. بقای بنگاه‌ها در دنیای رقابتی امروز وابسته به قابلیت‌شان در پیش‌بینی نیازهای آینده، پیش‌بینی رشد تکنولوژی و قدرت نوآوری‌شان در محصولات و فرآیندهای جدید و یا بهبود محصولات موجود جهت افزایش کارایی و کاهش هزینه‌های تمام شده برای دسترسی به بازارهای جدید و نهایتا افزایش توان رقابت است.
    در این نوشتار برای تفهیم بیشتر و بهتر مقوله نوآوری در شرکت‌هایی که زمانی جزء برترین برندهای کشورمان بوده اند، یک محصول قدیمی اما پرفروش ایرانی در دهه‌های گذشته مانند رادیوی دو موج پارس و یک نگاه مدیریتی موفق بین‌المللی مانند اپل را در کنار هم قرار داده‌ایم تا بتوانیم با بهره‌گیری از این نگاه مدیریتی موفق، ریشه‌های این افول را آشکار سازیم.

  • نیما سرمدی صفحه 37

    در روند توسعه ایران فراز و فرودهای زیاد و نقاط عطفی که نقش کلیدی در ادامه سیر توسعه کشور داشته‌اند قابل تشخیص است. یکی از بعدهای مهم و حیاتی در مسیر کلی توسعه کشور، توسعه صنعتی است که پایداری آن از اهم نقاط قابل توجه تصمیم‌سازان کشور و دست‌اندرکاران و صاحب‌نظران است. سوال‌های مهمی در ذهن خبرگان زیست بوم تصمیم‌سازی و مدیریتی کشور از دیرباز وجود داشته و کماکان نیز مطرح است: آیا به اندازه‌ای که خود را کشوری ثروتمند می‌دانیم، نقشی پررنگ در ثروت‌آفرینی داریم؟ چرا با وجود کثرت و تنوع بسیار زیاد دارایی‌ها و منابع در این سرزمین، روند توسعه صنعتی کشور و وضعیت عمومی اقتصاد ما کماکان با چالش‌های جدی مواجه است؟ ما ایرانیان شاید در آستانه قرن جدید از خود بپرسیم که آیا برای گذار به اقتصاد دانش‌بنیان به عنوان یک راهبرد کلیدی در کشور ‌می‌توان به نسخه‌ای بومی اندیشید؟ پایه‌های نظری و مفروضات بنیادین آن نسخه کدامند؟ گرچه از ابعاد و جنبه‌های گوناگونی می‌توان به این پرسش‌ها پاسخ داد، اما قطعا یکی از پاسخ‌های بسیار جدی و قابل قبول این است که ما داشته‌ها یا دارایی‌های خود را درست مدیریت نکرده‌ایم و ضروری است در این برهه از زمان بصورت علمی و روشمند به آن بپردازیم.
    چندی است که در کشور ما دو کلید واژه "اقتصاد دانش-محور" یا دانش‌بنیان در کنار "مدیریت دارایی‌ها" و به طور ویژه مدیریت دارایی‌های فیزیکی از سوی متولیان بعضا حکومتی، دولتی، محافل دانشگاهی، صاحبان صنایع و فناوری، و شرکت‌های خصوصی ارایه‌دهنده خدمات مشاوره بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این دو رویکرد چه جایگاهی نسبت به هم دارند؟ آیا ‌می‌توان بین آنها به یک هم‌افزایی‌ اندیشید؟
    این مقاله قصد دارد تا نادرستی تقابل مفروض اقتصاد و صنعت سخت‌افزارمحور در مقابل مغزافزارمحور و فهم برخاسته از آن را به چالش کشیده و جایگاه مدیریت دارایی‌های فیزیکی را به خصوص در راهبردهای مدیریتی کشور در قرن پیش رو تبیین نماید. در این مسیر تاکید شده است که باید اقتصاد دانش‌محور راه خود را از میان مدیریت صحیح داشته‌های سخت‌افزاری (بخوانیم دارایی‌های فیزیکی) طی نموده و نیل به آن به هیچ وجه به معنای وا نهادن مسیر فعلی حرکت و عبور بی‌پروا از سنت‌های مرسوم کاری نیست. رسیدن به اقتصاد دانش‌بنیان نسخه‌ای بومی-وطنی اختصاصی خودمان را می‌طلبد که نه تنها در برابر اقتصاد تجهیزبنیان نیست بلکه بر فراز آن محقق می‌گردد و قرار می‌گیرد. همچنین در کشور ما سهم صنایع تجهیزمحور و بطور کلی سخت‌افزار در خلق ارزش و ثروت و یا به بیانی تولید ناخالص داخلی بسیار عمده بوده (به طور نسبی در مقایسه با ممالک پیشرو) و این حوزه پیشران توسعه اقتصادی ما است. چه خوشمان بیاید و چه نیاید! شاید بتوان این موضوعات را پس از انجام تحلیل توسط تمامی ذی‌نفعان کلیدی و مشارکت بازیگران زیست‌بوم مدیریتی کشور به عنوان یکی از رویکردهای راهبردی ایران انتخاب کرد.

  • رضا غیابی صفحه 41

    چرا در ایران از پنج نفر روشنفکر ایرانی که در یک میزگرد شرکت می‌کنند، شش عقیده‌ی متناقض در می‌آید، اما قیمت فلان میوه توسط واسطه‌ها در سراسر ایران آن هم در یک لحظه تعیین می‌گردد؟! علت این موضوع پدیده‌ای‌ست که نگارنده آن را «آنتروپی نخبگان» می‌نامد و در این یادداشت به آن پرداخته شده است.
    از مقایسه‌ ارتباط سطح تحصیلات و تولید ناخالص سرانه کشور ایران که در گزارش اخیر دانشگاه استنفورد آمده است، می‌توان دریافت که رشد اقتصادی در ایران بسیار کمتر از کشورهای دیگر از جمله مالزی، بلغارستان و ترکیه به توان و سواد عملی نیروهای انسانی‌اش ربط دارد. یعنی به عبارتی در ایران نخبگان کشور نقش ناچیزی در خلق ثروت و به طبع آن بهره‌بردن از رفاه ناشی از آن دارند.

  • قاسم دولتی، محدثه توماری صفحه 42

    طی سال‌های اخیر شاهد رشد چشمگیر توانایی دانشمندان علوم اعصاب در مطالعه مستقیم فعالیت الکتریکی قشر مغز در بعد زمان و مکان بوده‌ایم. علوم روانشناسی و فیزیولوژی به سرعت زیادی در به‌کارگیری چنین تکنیک‌هایی برای انجام پیشرفت‌های شگفت‌آور، در درک ما از مغز و شناخت پرداخته‌اند. با این وجود، علوم اجتماعی هنوز تصویربرداری عصب‌پایه را به عنوان یک ابزار یا روش استاندارد برای تحقیق به کار نگرفته‌اند. به طور مشخص وقتی که علم اقتصاد شروع به استفاده از تکنیک‌های تصویربرداری عصب‌پایه در تحقیقات خود کرد، که در نتیجه آن اقتصاد عصب‌پایه پیدایش یافت، علم بازاریابی بسیار کندتر از مزایای تحقیقات تصویربرداری بهره‌مند برد و عقب افتاد.
    در رابطه با عدم استفاده از روش‌های تصویربرداری مغز در علم بازاریابی دلایل احتمالی متعددی وجود دارد. برای مثال می‌توان به این اشاره کرد که همگرایی علم بازاریابی، علوم اعصاب و به طور کلی روانشناسی شناختی می‌تواند باعث ترس افراد شود. علاوه بر این، ممکن است بسیاری از محققان بازاریابی استفاده از روش‌های تصویربرداری عصب‌پایه در فعالیت‌های خود را به عنوان موضوعی غیر قابل دستیابی متصور باشند. با این حال، در اکثر مواقع اینگونه نیست؛ زیرا دانشگاه‌های بزرگ کسب‌و‌کار و آزمایشگاه‌های آنان نیز مجهز به امکانات قابل توجه‌ایی برای تصویربرداری از مغز می‌باشند. حتی اگر ابزارهایی مانند (PET)، (MEG) و (fMRI) در دسترس نباشد، (EEG) و (GSR) به راحتی خواهد بود. با این وجود، عدم شناخت و دانش کافی درباره وجود چنین تکنیک‌هایی، منجر به وضعیتی می‌شود که در آن انواع روش‌های تصویربرداری عصب‌پایه به عنوان راه‌های بالقوه اکتشاف در نظر گرفته نمی‌شوند.
    به عنوان یکی از راه‌حل‌های ممکن برای غلبه بر چنین مشکلی می‌توان همکاری‌های بین‌رشته‌ای و دپارتمانی مابین محققین حوزه کسب‌وکار و محققین علوم اعصاب را عنوان نمود؛ هم از نظر طراحی و تعریف پروژه مشترک و هم از نظر روش مورد استفاده. اما به نظر می‌رسد از دیدگاه محققین علوم اعصاب برخی موانع همکاری وجود دارد. به طور خاص، در حالی که به نظر می‌رسد اقتصاد عصب‌پایه باعث افزایش موجی از نگرانی‌های اخلاقی شده؛ دیدگاه‌های اخیر در مورد نورومارکتینگ در ادبیات علوم اعصاب به شدت اصول اخلاقی استفاده از تکنیک‌های تصویربرداری با هدف "یافتن دکمه خرید در مغز" و... زیر سوال برده و موجب شکل‌گیری کمپین‌های تبلیغاتی شده است که قادر به مقاومت در برابر آن‌ها نیستیم. زبان هیجانی مشابه این، کمک چندانی در پیشبرد همکاری دانشگاهی بین محققان علم بازاریابی و علوم اعصاب نمی‌کند. علاوه بر این، به نظر می‌رسد چنین دیدگاه‌هایی به طور گسترده در گروه‌های تحقیقاتی علوم اعصاب مورد استقبال قرار گرفته است.

  • نسا محمدی، فرشید خانجانیان، سارا محمدی صفحه 48

    مشارکت مشتری، فرایند تعامل با مشتریان از طریق کانال‌های مختلف ارتباطی و تقویت رابطه با آن‌هاست. مفهوم مشارکت مشتری به عملگرایی مشتری در شکل‌گیری ارزش ارجاع می‌گردد. نظریه‌های عملگرایی مشتری متشکل از تکیه‌گاه‌های خاصی جهت رتبه‌بندی دانش مرتبط با مشارکت مشتری می‌باشد. سهم دو فرا نظریه موثر، مانند هم‌آفرینی ارزش و مدیریت شبکه به همراه مفاهیم مرتبط (شامل منطق غلبه خدمت، مشارکت مشتری، تولید توسط مصرف‌کننده، یکپارچگی مشتری یا مصرف‌کننده و نوآوری باز) ترسیم شده اند. مفهوم «هم آرایی ارزش» دو پیامد مثبت مشارکت مشتری را برای شرکت (یعنی هم‌آفرینی ارزش با مشتری فعال) و نتایج یا ریسک‌های منفی بالقوه (یعنی هم تخریبی ارزش توسط مشتری فعال) در بر‌می‌گیرد.

  • حسین قدرتی عباسی صفحه 54

    بررسی تجارب سازمان‌های توسعه‌دهنده نرم‌افزار که دارای عملکردی بالا در حوزه امور بانکی و خرده‌فروشی هستند، یک نقشه راه برای تعالی ارایه می‌کند.
    حتی قبل از بحران کووید-19، که به تحولات دیجیتال شرکت‌ها شتاب بخشید، اهمیت توسعه نرم‌افزار برای عملکرد مناسب کسب‌وکار، افزایش چشمگیری یافته بود. در فرایند مطالعه‌ای که در اوایل سال 2020، با هدف کمی‌سازی این اهمیت و یافتن پیوند روشنی بین توانمندی توسعه‌گرهای نرم‌افزار و موفقیت در کسب‌وکار، توسط مکینزی بر روی بیش از 400 شرکت انجام شد، شاخص سرعت توسعه‌گر نرم‌افزار (Developer Volocity Index - DVI) که یک سنجش جامع از توانایی‌های توسعه نرم‌افزار در یک شرکت که مهمترین عوامل برای سرآمدی نرم‌افزار (شامل عوامل مربوط به فن آوری‌، شیوه‌های کار و توانمندی سازمانی) را در بر میگرفت، ایجاد شد. نتایج نشان داد که طی سال‌های 2014 تا 2018 شرکت‌هایی که در رده اول شاخص DVI قرار داشتند، نسبت به سایر همتایان خود، از لحاظ رشد درآمد تا 5 برابر بهتر عمل کرده‌اند.
    در مطالعه حاضر اما، نگاه عمیق تری به تعدادی اندک از شرکت‌ها در دو صنعت بزرگ خارج از حوزه تولید نرم‌افزار شده‌ است تا ویژگی‌های سازمان‌هایی که عملکرد برتری در توسعه نرم‌افزار دارند بهتر درک شود. در این مطالعه، بر مدیران نرم‌افزار در بانکداری و خرده‌فروشی، دو بخشی که بیشترین تقاضای خدمات دیجیتال را در طی همه‌گیر شدن بیماری کرونا تجربه کرده‌اند، تمرکز شده است. به طور خاص، سه بانک بین‌المللی و دو خرده‌فروش مورد مطالعه قرار گرفت که هرکدام درآمد بیش از 20 میلیارد دلار داشتند و دارای تیم‌های بزرگ توسعه‌گر داخلی بودند. این شرکت‌ها ضمن افزایش تعهدات خود در زمینه ‌سرمایه‌گذاری‌های نرم‌افزاری در سال 2020، ساخت محصولات نرم‌افزاری در سطح جهانی را طی چند سال گذشته به یک ماموریت اصلی تبدیل کرده و در این مسیر با چالش‌های مشابهی نیز روبه‌رو شده‌اند.

  • علی محمد آقاعلیخانی صفحه 58

    در یک نگاه تاریخی و روندنگارانه، می‌‌توان گفت، نظام‌ مشارکت‌ ریشه در نظام دموکراسی (مردم‌ سالاری) یونان‌ کهن‌ دارد. تغییرات سیاسی، اجتماعی و مذهبی در جهان و تجربه سده‌‌های میانه دنیای غرب (قرون وسطی) را که بگذرانیم، گرایش دوباره جامعه غربی به ‌ موضوع مشارکت شهروندان، از حدود دو سده پیش‌ در روند تغییر ساختاری نظام‌های‌ حکومتی‌ کشورهای‌ غربی‌ آغاز شده و همراه‌ با مشارکت‌ مردمان کشورها ‌در شکل‌گیری نظام‌های‌ سیاسی، آنها در تعیین‌ سرنوشت‌ خویش از طریق شیوه‌‌های پارلمانتاری (تشکیل مجلس تصمیم‌‌گیری و قانونگذاری نمایندگان اقشار مردم) مشارکت کرده و می‌‌کنند.
    کمی پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ در کشورهای ‌صنعتی‌ به خصوص‌ آنهایی‌ که‌ جنگ‌ را باخته بودند، موضوع‌ مشارکت‌ در بازرگانی‌ و صنعت‌ نیز مطرح‌ شد و به‌ تدریج‌ توسعه‌ یافت‌ و این تحول با نظر داشتن به اهداف زیر صورت عملی به خود گرفت:افزایش‌ میزان ‌بهره‌وری‌ در تولید صنعتی
    توانمندسازی سازمان‌ها‌‌ی‌ بازرگانی‌ و صنعتی جامعه
    توانمندسازی نیروی‌ کار برای چرخش چرخ‌‌های کشور
    فراهم‌ آوردن‌امکان‌ مالکیت‌ گسترده‌ مردم(مشارکت در مالکیت)‌
    فراهم‌ آوردن‌امکان‌ بهره مندی از ایده‌‌ها و توان مردم (مشارکت در مدیریت)‌
     پدید آوردن‌ یگانگی‌ و وحدت‌ میان‌ شهروندان (توسعه سرمایه اجتماعی)
    تقویت انسجام اجتماعی و ملی از طریق پیوند بدنه جامعه با رهبران و تصمیم‌‌گیران
    و...

  • حمزه جمشیدی کهساری، محمدصادق جمشیدی اردشیری صفحه 61

    از ارتش آلمان در جنگ جهانی اول و سپس ارتش بریتانیا و اداره خدمات استراتژیک ایالات متحده در خلال جنگ جهانی دوم، تا به امروز و در بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌های تجاری و غیرانتفاعی در سراسر دنیا، کانون‌ها‌‌ی ارزیابی و پرورش به یکی از مهمترین و معتبرترین ابزارهای مدیریت استعدادهای سازمانی تبدیل شده‌اند. این اقبال عمومی به روش کانون ارزیابی به مثابه شمشیر دو لبه‌ای با مزایا و معایبی همراه شد و از این‌رو پیشگامان روش کانون ارزیابی، اقدام به تدوین استانداردها و خطوط راهنماهای متعددی نمودند که در طی زمان بارها مورد تجدید نظر و بهسازی قرار گرفت. هدف ما از این مقاله، بررسی و تدقیق اصول دهگانه‌ای است که در تمامی استانداردها و خطوط راهنماها، در مورد آنها بحث شده است و به منزله ارکان علمی یک کانون ارزیابی محسوب می‌شوند؛ همچنین در ادامه فعالیت‌‌هایی که کانون ارزیابی محسوب نمی‌‌شوند نیز ذکر می‌گردد.

  • ترجمه: سیاوش واشقانی فراهانی صفحه 69

    فیلیپ کاتلر در این مقاله به روشی بی‌بدیل اتلاف یا تخریب ارزش از طریق ویروس کرونا را بررسی می‌کند. وی در ادامه می‌افزاید اکنون - دورانی که مصرف‌گرایی و سرمایه‌داری در آن حکومت می‌کند- زمان تامل و پایان دادن به اتلاف ارزش است. پیشنهاد او تغییر در]سبک تفکر[است. به پیشنهاد وی زمان آن رسیده است که در سرمایه‌داری بازنگری و آن را با مبنا قرار دادن بر دموکراسی و عدالت اجتماعی، عادلانه تر کنیم . این] عمل [به سود همه است.
    ویروس کرونا در حال گسترش بی‌وقفه در سراسر جهان است . جهان با میلیون‌ها کارگر بیکار در خطر سقوط به رکودی بزرگ است که ضریه محکمی علی الخصوص به فقرا- چه فقر بهداشتی و چه اقتصادی- خواهد زد. بسیاری حتی به دلیل کمبود آب توانایی شستن دست‌های خود را ندارند. چه بر سر میلیون‌ها نفری خواهد آمد که نمی‌توانند فاصله گذاری اجتماعی را رعایت کنند؟ زاغه‌نشینان، زندانیان و پناهجویان چادرنشین؟

  • میترا دانش پرور صفحه 71

    فناوری همیشه انقلابی در نحوه کار و زندگی ایجاد کرده است. کامپیوتر، تلفن و... از جمله فناوری‌‌هایی هستند که امکان تجربه زندگی راحت‌‌تر و کارآمدتری را برای مردم فراهم کرده‌‌اند. واقعیت افزوده گام بعدی در این سفر است؛ واقعیت افزوده چیزی فراتر از یک نوآوری است. این فناوری یکی از نیروهای محرکه نوآوری‌‌های فروش و بازاریابی و یکی از روندهای رو به رشد صنعت خرده‌فروشی طی دهه آینده است. واقعیت افزوده شامل ترکیب تصویر دنیای واقعی با تصویر تولید شده توسط کامپیوتر است؛ بدین صورت که با استفاده از کامپیوتر و با کمک سنسورهایی که صدا و تصویر اطراف شما را دریافت می‌‌کنند، اشیاء و عناصر مجازی را به دنیای اطراف شما اضافه می‌‌کنند. به عبارت دیگر، واقعیت افزوده، داده را از جهان فیزیکی می‌‌گیرد و با داده‌‌های ابزارهای دیجیتالی ترکیب کرده و کاربر را با واقعیت محض مواجه می‌‌کنددر حقیقت، واقعیت افزوده لایه دیجیتالی از محتوا است که از زاویه دید دوربین موبایل، تبلت، وب‌کم، عینک و. . . روی دید کاربر قرار می‌‌گیرد و به این طریق اطلاعات و یا اشیاء جدیدی را به محیط واقعی اضافه می‌‌کند. این لایه در مواردی می‌‌تواند در تعامل با کاربر باشد و دستوراتی را از محیط واقعی دریافت نماید. واقعیت افزوده یک نمای فیزیکی زنده، مستقیم یا غیرمستقیم (و معمولا در تعامل با کاربر) است، که عناصری را پیرامون دنیای واقعی افراد اضافه می‌کند. این عناصر بر اساس تولیدات کامپیوتری که از طریق دریافت و پردازش اطلاعات کاربر توسط سنسورهای ورودی مانند صدا، ویدیو، تصاویر گرافیکی یا داده‌های GPS می‌باشد ایجاد می‌شود.

  • امیرحسین خیرخواه صفحه 77

    وقتی صحبت از مدیریت می‌شود، بحثی با جنبه نسبتا عمومی مطرح است به طوری که زمانی که از مدیریت در یک سازمان یا بنگاه اقتصادی و یا بخش خصوصی و یا حتی اداره دولتی، صحبت می‌شود، منظور عملکرد جامع این‌گونه مراکز است. اگر سازمان‌هایی این‌چنین و مراکزی با این مشخصات، عملکرد قابل قبولی از خود به منصه ظهور برسانند، چنین عنوان می‌شود که این دستگاه یا بنگاه از مدیریت شایسته‌ای برخوردار بوده است. حال شاید نقش تعدادی از کارگران و یا کارمندان و یا افراد پشتیبانی در موفقیت این بنگاه موثر بوده و ممکن است سهمی را مدیران میانی، سرپرستان و در نهایت مدیریت ارشد ایفا کرده باشد. لذا در این یادداشت نویسنده در این تفکیک میزان عوامل اثرگذار را مورد توجه قرار داده است و فقط در هنگامی که مدیریت ارشد شامل اعضای هییت مدیره و مدیرعامل ایفای نقش می‌نماید و مقصود اثر تصمیماتی است که به عهده این دسته از مدیران محول شده است، موضوع مدیر یا مدیران برجسته می‌باشد و این افراد در مسیر تجربه و تحلیل قرار گرفته و مشخص می‌شود که در راس هرم، اشخاصی با چه عناوینی و چگونه عمل کرده و یا در چه زمینه‌هایی اتخاذ تصمیم نموده‌اند.

  • علیرضا صارمی، شاهرخ امیری، مسعود باقرزاده صفحه 78

    چارچوب تیوریکی همچون دریچه‌ای است که محقق از آن منظر به پدیده مورد بررسی نگاه می‌کند. این چارچوب نقش مهمی در تبیین پدیده و مرزبندی آن با مفاهیم مرتبط و نزدیک به پدیده ایفا می‌کند. در کشور ما مطالعات اندک و پراکنده‌ای در زمینه رفتارهای سمی صورت گرفته است. متاسفانه این مطالعات نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند تعریف و چارچوبی منسجم از رفتارهای سمی ارایه نمایند و آن را از پدیده‌هایی مرتبط متمایز سازند، بنابراین هدف از این مقاله تبیین چارچوب تیوریکی رفتارهای سمی مدیر و تمایز آن با مفاهیم مرتبط و بیان شباهت‌های میان آنان است. برای رسیدن به این هدف، محققان با استفاده از روش کتابخانه‌ای و رویکرد توصیفی- تحلیلی ابتدا بر جنبه تاریک رهبری تمرکز کرده و ابعاد آن را مورد کنکاش قرار ‌داده‌اند، سپس از تعریف رهبری سمی و انواع آن برای رسیدن به رفتارهای سمی استفاده نموده‌اند. در پایان، وجه تمایز و تشابه بین پدیده سمیت و مفاهیم مرتبط مانند رفتارهای انحرافی محل کار و فساد اداری بررسی شده است.

  • نیره افتخار صفحه 84

    روزهای آخر اسفندماه سال 99 است؛ سالی که به کاووس و هولدینگ سخت گذشت؛ بسیار سخت گذشت. همین ابتدای سال قبل بود که به واسطه یک بخش‌نامه یکی از درآمدزاترین ‌کسب‌و‌کارهایشان، آن هم در روزهای ابتدای همه‌گیری ملی کرونا، عملا از بین رفت. به خاطر شرایط اقتصادی نامساعد، تحریم‌های فزاینده، تورم و رکود بالا، دیگر ‌کسب‌و‌کارهای درآمدزای هولدینگ، یکی یکی از رده خارج می‌شدند و مجموعه‌ای که کج‌دار و مریز پیش می‌رفت و بالاخره قریب به دویست و پنجاه نفر به صورت مستقیم و حدود هزار نفر به صورت غیرمستقیم از قبل آن شغل و درآمدی نسبتا مناسب داشتند، شروع به افولی جدی کرد؛ به طوری که در اردیبهشت، تیر، مهر و دی، مجموعه علیرغم تلاش‌های فراوان مدیرانش، تعدیل نیرو کرد، چراکه دیگر نه کاری بود، نه پولی که به افراد پرداخته شود. مدیران شرکت، تمام مدت در حال تلاش بودند و  خانواده‌هایشان بسیار ناراضی، چرا که عملا این مدیران در خانه حضور نداشتند و تنها شب به شب برای خواب به منزل می‌آمدند و پنج‌شنبه و جمعه و روز تعطیل و غیر تعطیل هم نداشت. اما اوضاع فرقی نکرده‌بود.
    هولدینگ ‌هاتف اما رشدی عجیب و غریب را تجربه می‌کرد؛ با اینکه خروج آمریکا از برجام، موجب شده‌بود که قراردادهای خارجی‌شان تحت ‌تاثیر قرارگیرد و چند میلیون دلار بلاتکلیف شود و سفارش‌ها روی هوا رود، اوضاع را سریع مدیریت کرده ‌بود. هولدینگ را گسترش داده ‌بود؛ با توجه به توانایی مدیرانی که خود سال‌ها پرورش داده ‌بود، سریع هولدینگ را توسعه داده و خطوط ‌کسب‌و‌کار جدیدی اضافه کرده‌ بود که بسیار سودآور بودند؛ طوری که حجم کار و پول به شدت افزایش یافته بود و نه‌تنها در دوران رکود، تعدیل نداشتند، بلکه بالای صد نفر را نیز به مجموعه جذب کرده ‌بودند.‌ هاتف که به یک سال گذشته می‌نگرد، عملکردش را بهترین نمی‌داند اما از خروجی‌اش راضی است و در حال چیدن برنامه‌های سال آینده.
    هاتف و کاووس هر دو کیس‌های واقعی هستند و در یک فضای یکسان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فعالیت می‌کنند؛ حتی اگر بحث دشواری در میان باشد، شرایط‌ هاتف چالش‌برانگیزتر است. اما این دو در این نکته با هم تفاوت معنادار دارند؛ برخورداری از استعداد مدیریتی!

  • محمدجواد ثابت صفحه 89

    بازاریابی به درستی متوجه شده است که به «خود اظهاری» و گفته‌های افراد نمی‌توان اتکا کرد. ما انسان‌ها در فهم اینکه چه کار خواهیم کرد، چه احساس و عواطفی داریم، و چرا آن احساسات و عواطف را داریم بسیار ضعیف هستیم.
    چند وقتی است با خودم فکر می‌کنم که کاش ما در «مدیریت منابع انسانی» از آنچه در حوزه «بازاریابی» اتفاق می‌افتد بیشتر یاد بگیریم. بازاریابی نه تنها رشته باسابقه‌تر و بالغ‌تری نسبت به مدیریت منابع انسانی به حساب می‌آید، بلکه آنچه در عمل در بازاریابی اتفاق می‌افتد می‌تواند الهام بخش ایده‌ها و رویه‌های جدید در مدیریت منابع انسانی باشد.
    مثلا در افزایش دلبستگی و رضایت کارکنان در منابع انسانی، معمولا سازمان‌ها به دنبال راه حل‌هایی هستند که رضایت و دلبستگی «کارکنان» را افزایش بدهند. این در حالی است که بازاریابی مدت‌ها است می‌داند که چیزی به نام «مشتری» وجود ندارد، بلکه این «دسته‌های مشتری» هستند که معنادار هستند و از تکنیک‌هایی مثل STP برای بخش بندی، هدف‌گیری و جایگاه‌یابی مشتریان استفاده می‌کند. به عبارت دیگر بازاریابی به درستی متوجه شده که انسان‌ها خواسته‌ها و نیازهای متفاوتی دارند و یک سایز به تن تمامی انسان‌ها اندازه نخواهد بود.

  • ارزیابی سطح بلوغ؛ چراغ راه سفر مدیریت دارایی / ملاحظات علمی، فنی و اجرایی فرایند ارزیابی سطح بلوغ نظام مدیریت دارایی
    حسین شریف پور صفحه 91

    موضوع مدیریت دارایی‌های فیزیکی چندسالی است که در کشور ما و به خصوص در صنایع نفت و گاز و صنعت برق، به صورت نسبتا جدی مطرح شده است. خوشبختانه ما امروز در وضعیتی قرار داریم که توسعه و ترویج فرهنگ و دانش مدیریت دارایی و ضرورت بهره‌مندی از دستاوردهای به‌کارگیری این رویکرد مدیریتی، به شکلی روزافزون از سوی صاحبنظران و خبرگان دانشگاهی و صنعتی، در حال پذیرفته شدن است. در این راستا پس از چند سال آزمون و خطا و درس‌آموزی از تجربه‌های ملی و بین‌المللی، اکثر صاحبنظران و دست‌اندرکاران مدیریت دارایی به درستی به این نتیجه رسیده‌اند که سازمان‌ها در سفر مدیریت دارایی، برای ترسیم و تنظیم نقشه راه، همواره نیازمند داده‌‌ها و اطلاعات موثق و روزآمد از وضعیت موجود و سطح بلوغ خود در مدیریت دارایی هستند. چراکه ادامه سفر بدون داشتن تصویری شفاف و واقع بینانه از وضعیت موجود، ممکن است به بیراهه کشیده شود. بر همین اساس پاسخ بسیاری از کارشناسان و خبرگان مدیریت دارایی به پرسش اساسی «سفر مدیریت دارایی را از کجا آغاز کنیم؟» آغاز سفر با  ارزیابی اولیه سطح بلوغ سازمان در مدیریت دارایی است.
    اما متاسفانه علیرغم این تشخیص درست، در میدان عمل و در جریان ارزیابی وضع موجود و سطح بلوغ مدیریت دارایی، بعضا با نوعی ساده‌انگاری و سطحی‌‌نگری در ارتباط با پیچیدگی‌‌های علمی، فنی و اجرایی فرایند ارزیابی سطح بلوغ مواجه هستیم. این ساده‌‌انگاری، در عمل موجب می‌‌شود که بسیاری از تلاش‌‌های ارزشمند انجام شده و در حال انجام به نتایج مورد انتظار منتهی نشوند. علت هم کاملا روشن است. وقتی تصویری که سازمان از وضعیت موجود و عملکرد سبد دارایی‌های خود و سطح بلوغ خود در مدیریت دارایی دارد، تصویر درست، کامل و واقع بینانه‌‌ای نباشد، نمی‌‌توان انتظار داشت که برنامه‌‌ها و پروژه‌‌های صحیحی برای بهبود وضع موجود و ارتقای سطح بلوغ سازمان طرح‌ریزی شوند و در پی آن دستیابی به نتایج مطلوب و مورد انتظار نیز چندان محتمل نخواهد بود.
    مقاله حاضر به این چالش بسیار مهم و حیاتی می‌‌پردازد و ضمن اینکه تلاش می‌‌کند به تبیین بهتر صورت مسئله کمک کند، به برخی ملاحظات در مورد ارزیابی سطح بلوغ (به عنوان یک حوزه تخصصی و خاص در ارزیابی) در حوزه مدیریت دارایی را نیز اشاره می‌کند.
    سازمان مدیریت صنعتی با تجارب چند ده ساله در فرایندهای ارزیابی مدیریتی و آموزش و تایید صلاحیت ارزیابان حرفه‌‌ای، یکی از نهادهای تخصصی این حوزه در کشور است و بی تردید حضور و مشارکت فعال این سازمان در فضای پروژه‌های مدیریت دارایی، نویدبخش اصلاح و بهبود روش‌‌ها و ارتقای اثربخشی فرایند ارزیابی بلوغ سازمان‌‌ها در مدیریت دارایی خواهد بود.

  • صفحه 98

    همایش بیست و سومین سال رتبه‌بندی شرکت‌های برتر ایران در تاریخ 26 بهمن ماه 1399 با حضور جمعی از مسیولان و مدیران ارشد بنگاه‌های برتر کشور با رعایت پروتکل‌های بهداشتی در مرکز همایش‌های بین المللی صدا و سیما برگزار شد. 500 شرکت  بزرگ و برتر کشور در این همایش، برپایه شاخص اصلی میزان فروش شرکت‌ها و 32 شاخص دیگر معرفی و تقدیر شدند.
    سازمان مدیریت صنعتی هر سال رتبه‌بندی شرکت‌های برتر ایرانی را ارایه می‌کند. در فهرست تهیه شده از 500 شرکت ایران، روی شناسایی آرایش بنگاه‌های بزرگ کشور در کنار یکدیگر تمرکز شده است؛ به‌عبارت دیگر از آنجایی که رونق و رکود بزرگ‌ترین شرکت‌های ایران، به دلیل وجود ارتباطات گسترده پسین و پیشین به سرعت در کلیه سطوح اقتصاد کشور آثار خود را بروز خواهد داد، سازمان مدیریت صنعتی با تهیه این لیست، تصویری سالانه و متکی به آمارها، از چگونگی تغییرات در آرایش بنگاه‌های بزرگ کشور و صنایع و فعالیت‌های اقتصادی مختلف در کنار یکدیگر ارایه می‌دهد.
    رتبه‌بندی IMI-100 مانند رتبه‌بندی‌های مشابه مثل FORTUNE-500  برتری شرکت‌ها را از جنبه‌های خاص نشان می‌دهد. به‌طور مثال از جنبه فروش یا سودآوری یا بازده فروش و... بنابراین، این رتبه‌بندی مدعی نیست که برتری شرکت‌ها را از جمیع جهات و به‌طور مطلق نشان می‌دهد.
    در رتبه‌بندی شرکت‌ها، علاوه بر شاخص «میزان فروش» 32 شاخص دیگر نیز سنجیده می‌شود. براساس جزییات اعلام شده، 10 شرکت اول رتبه‌بندی (براساس بالاترین رتبه فروش) به ترتیب شامل «شرکت صنایع پتروشیمی خلیج‌فارس (هلدینگ)»، «شرکت پالایش نفت بندرعباس»، «شرکت سرمایه‌گذاری غدیر (هلدینگ)»، «شرکت فولاد مبارکه اصفهان (هلدینگ)»، «شرکت گروه گسترش نفت و گاز پارسیان (هلدینگ)»، «بانک ملت (هلدینگ)»، «بانک رفاه کارگران (هلدینگ)»، «شرکت سرمایه‌گذاری پارس آریان (هلدینگ)»، «شرکت ایران خودرو (هلدینگ)» و «بانک صادرات ایران» (هلدینگ) است. اطلاعات سازمان مدیریت صنعتی حاکی از آن است که در فهرست صد شرکت اول، 10 شرکت ابتدای فهرست، فروشی معادل 19 برابر فروش 10 شرکت انتهای فهرست دارند. از سوی دیگر در انتهای فهرست، فروش صدمین شرکت 24.625 میلیارد ریال بوده است، این در حالی است که صدمین شرکت سال قبل 16.076 میلیارد ریال فروش داشته است. به‌عبارت دیگر، حداقل حجم فروش لازم برای ورود به جمع صد شرکت برتر سال 98، نسبت به سال مالی قبل از آن 53 درصد رشد داشته است.
    در در ادامه گزیده‌ای از سخنرانی ابوالفضل کیانی بختیاری، مدیرعامل سازمان مدیریت صنعتی و مجید درویش، مدیر مرکز رتبه‌بندی شرکت‌های برتر را می‌خوانید.