فهرست مطالب
فصلنامه فقه و تاریخ تمدن
سال شانزدهم شماره 61 (پاییز 1398)
- تاریخ انتشار: 1398/07/01
- تعداد عناوین: 6
-
صفحات 1-7
مکتب هرات در زمان تیموریان دوران خاصی از شکوفایی هنری در ایران محسوب میشود. تیمور و جانشینانش، تلاش مداومی در حمایت از هنرمندان مختلف و جمع کردن آن در هرات داشتند که زمینه ساز ظهور مکتب هرات در عرصههای مختلف هنری گردید. ظهور و بروز مکتبهای هنری هرات در روزگار فرزند او شاهرخ و بعدها سلطان حسین بایقرا حاصل این تلاشها و حمایتها بود. در زمان شاهرخ(807-850 ق) اکثر هنرمندان که تیمور قبلا به ماوراءالنهر فرستاده بود، وارد هرات شدند و او هرات را مرکز علم و هنر و سیاست خود ساخت. او با تکیه بر اموال فراوانی که از تیمور بر جای مانده بود، در هرات دست به ایجاد مدارس، خانقاه ها، آرامگاهها و مساجد و کافهها و باغها زد . خصوصیت منحصر به فرد شاهرخ، حمایت آزادانه از علم را با اعتقاد سخت و روحیهی اسلامی به هم آمیخته بود. از سوی دیگر، فرزندان او الغ بیگ، ابراهیم سلطان، بایسنقر و محمد جوکی، افزون براینکه هر کدام در هنری کارآمد و استاد بودند در هنرپروری و علم دوستی نیز شهرتی در خور داشتند . مجموع این شرایط ایران عصر تیموری بویژه شهرهای هرات و شیراز در زمان شاهرخ و فرزندانش را، مستعد بروز و ظهور یکی از درخشانترین دوران هنری خود کرده بود. مسلما ظهور شخصیتهای هنرمندی چون کمالالدین بهزاد نتیجه شرایط اجتماعی مطلوب آن دوران و حمایتهای پادشاهان تیموری بوده است. بهزاد تحت حمایت شاهان هنردوست تیموری در نگارگری ایرانی ابداعاتی داشت که نه تنها در مکتب هرات، بلکه در تاریخ هنری ایران، نوآوری محسوب میشود. در این تحقیق سعی شده با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی دوران تیموری، آثار برجسته کمالالدین بهزاد مورد کاوش عمیق قرار گرفته و با معرفی ویژگیهای خاص هر اثر، تاثیرات آنها در رشد و تکامل نگارگری ایرانی مورد بررسی قرار گیرد. نتیجه سالها خلاقیت کمالالدین بهزاد الگویی مناسب در برابر نگارگران دورانهای بعد به ویژه صفویه قرار داد تا نگارگری ایرانی را به اوج تعالی برساند
کلیدواژگان: نگارگری، مکتب هرات، استاد کمال الدین بهزاد، ترکیب بندی -
صفحات 8-14داستان حضرت نوح (ع) موضوع مشترک دو متن مقدس تورات و قرآن است. نوح (ع) در تورات شخصیتی است که با وجود برخورداری از صداقت وکمال در دوره خویش، نبی نیست و برای همین قسمتی از محتوای داستان در تورات با آنچه که در قرآن بیان می شود متفاوت است. در قرآن نوح به عنوان پیامبری برگزیده و اولوالعزم معرفی می شود که تبشیر و انذار قوم مهم ترین دغدغه اوست و بنابراین نوع داستان بر مبنای پیراستگی و بی آلایشی او شکل می گیرد. ساخت کشتی، نزول توفان، همسر و فرزندان از موضوعات مشترک این داستان است که روایت توراتی و قرآنی آنها در بیان جزییات اختلاف دارند.ادبیات فارسی، پیوندی عمیق با آموزه های قرآنی و اسلامی دارد و قصص انبیا در اشعار شاعران و متون نظم و نثر فارسی انعکاس یافته است. همسان انگاری و یا هم زمان پنداری برخی از پیامبران سامی با تعدادی از شخصیت های اسطوره ای ایرانی که پیش از ورود اسلام به ایران نیز در داستانها و متون ایرانی وجود داشته اند بیانگر توجه ایرانیان به پیامبران سامی و داستانهای آنان است. تجلی داستان نوح (ع) در ادبیات فارسی هم متاثر از روایت قرآنی است. جزییات اندکی که در تورات ذکر شده و در قرآن به آن اشاره ای نشده، در ادبیات فارسی نیز بازتاب داشته است. بهره مندی متون ادب فارسی از نص قرآنی در داستان حضرت نوح (ع) قابل مقایسه با برداشت های جزیی از متن تورات نیست. پاره ای از اسامی و گوشه هایی از داستانها که در قرآن به آنها اشاره ای نشده، در متون ادب فارسی انعکاس یافته و این مطلب بیانگر آشنایی ایرانیان با تورات ویا حداقل ترجمه های آن است. این پژوهش با روش توصیفی و اسنادی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای به مقایسه این داستان مشترک در دو متن مقدس پرداخته و انعکاس داستان در ادبیات فارسی را با توجه به تاثیرپذیری مستقیم از طریق قرآن و یا توجه به برخی از مواردی که نشان می دهد کاتبان و ادبا از تورات برداشت کرده اند، مورد بررسی قرار داده است.کلیدواژگان: تورات، قرآن، نوح (ع)، داستان نوح (ع)، ادبیات فارسی
-
صفحات 15-22
در باب مجازات مرتد ملی در صورت تکرار ارتداد، بین فقیهان امامیه اختلاف رخ داده است. مشهور فقیهان با استناد به اجماع و اصل احتیاط در دماء، قتل در مرتبه چهارم را ثابت دانسته. در مقابل دیدگاه مشهور، نگارندگان با استقصای در متون فقهی به چهار دیدگاه متفاوت از فقیهان دست یافت؛ لذا نوشتار حاضر در پژوهشی تحلیلی-انتقادی به طرح این پرسش پرداخته است که آیا مستند کافی برای حکم به اعدام کسی که در مرتبه دوم ویا سوم و یا چهارم (به نسبت اختلاف دیدگاه ها)، جرم ارتداد را تکرار نموده، وجود دارد. با توجه به اینکه در قانون مجازات اسلامی، ارتداد به طور کلی جرم انگاری نشده و وفق اصل 167 قانون اساسی، در چنین مواردی باید به فقه اسلامی رجوع کرد، اهمیت پرداختن به مساله بیش تر می شود، لذا پژوهش حاضر به نقدو تحلیل دیدگاه های موجود در مساله پرداخته و با خدشه در ادله سایر اقول، در نهایت قول به عدم قتل را برگزیده است.
کلیدواژگان: آزادی بیان، مرتد ملی، تکرار ارتداد، قتل، عدم قتل -
صفحات 23-31
معنا در نگاه بعضی از اندیشمندان معاصر به معنای هدف، کارکرد وارزش می باشد. و دوستی هم به عنوان مهمترین رکن ارتباط انسانی است. ارسطو و مسکویه بعنوان طلایه داران دوتمدن بزرگ وکهن یونانی و ایرانی اسلامی در کتابهای اخلاق نیکوماخوس و تهذیب الاخلاق به این مسئله پرداخت اند. لذا هدف از این مقاله، تبیین، تطبیق و تحلیل منطقی اهداف و کارکردهای دوستی از منظر آن دو می باشد. درنگاه هر دو، هدف غایی ارتباط دوستی، سعادت و نیکبختی است، که از طریق تحقق بخشی حداکثری استعداد های ذاتی انسان و با عمل به ارزش های انسانی و متعالی دوستی در عرصه های فکری، روحی و عملی بدست می آید. مسلما اندیشه های متفکران دورکن اساسی تمدن بشری، شامل تمدن یونانی وتمدن ایرانی اسلامی که ارسطو وابن مسکویه از طلایه داران آن می باشند، کمک شایانی به اصلاح هویت ارتباطات انسانی می نماید. ارسطو معلم اول، فیلسوف یونانی 2300 سال پیش را شاید بتوان اولین فیلسوفی دانست که درزمینه ارتباط دوستی، درفصل هشتم ونهم کتاب «اخلاق نیکوماخوس»، بعنوان مجموعه مدون اخلاقی پیرامون فلسفه ارتباط دوستی که به یادگار مانده است نام برد. همچنین ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب ملقب به «مسکویه» یا «ابن مسکویه» رازی، معلم ثالث شاید اولین فیلسوفی است که درفلسفه اسلامی، «فلسفه اخلاق» را تبیین نموده است که حکمت عملی واخلاق راباشیوه استدلال عقلی ومنطقی، منظم نموده وانسجام بخشیده و«تهذیب الاخلاق وتطهیر الاعراق» مهم ترین اثر اودر فلسفه اخلاق است که درآن اصول ومبانی علم اخلاق را به طور منظم و مستدل ارایه نموده، مقاله پنجم این کتاب به«محبت ودوستی»،اختصاص یافته است. تبیین نظری «محبت ودوستی» در اندیشه اخلاقی ابن مسکویه، به عنوان متفکری مسلمان، به درک وجایگاه حقیقی این فضیلت در حوزه اخلاق دینی،کمک زیادی می کند تا با موضع گیری درست درباره نقش واقعی آن در روابط انسانی، زمینه نیل به این فضیلت، برای همگان در جامعه فراهم شود.
کلیدواژگان: دوستی، معنا، ارسطو، ابن مسکویه -
صفحات 32-37قاعده فراش از قواعد مهم فقهی است که در عقد ازدواج و ارث کاربرد دارد. قاعده فراش از حدیث نبوی والولد الفراش و العاهر للحجر گرفته شده است. بموجب این قاعده فرزند متولد شده از زن با فرض تحقق شروط فراش ملحق به مردی می شود که با او زندگی رسمی دارد و زناکار بهره ای از او نخواهد داشت. قاعده فراش، تنها در هنگام شک جاری می شود و در صورت قطع کاربردی ندارد. آزمایش ژنتیک هم از ادله ی اثبات و نفی ولد به شمار می رود که در دو دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته است. با پیشرفت گسترده دانش ژنتیک و علوم آزمایشگاهی، امکان شناخت بیشتر ماده حیاتی سلولی یعنی DNA فراهم شده است تا آنجا که در تشخیص هویت افراد، تعیین جنسیت و بررسی رابطه نسبی بین افراد به لحاظ کشف واقع امری مسلم و غیر قابل انکار است. هدف از انجام این تحقیق بررسی تعارض اماره فراش و آزمایش DNA از منظر فقهی و حقوقی است. این تحقیق به صورت توصیفی-کتابخانه ای انجام گرفته است. اماره فراش اماره قانونی است و اماره ژنتیک اماره قضایی است و در صورت تعارض این دو، اماره قضایی بر اماره قانونی مقدم است اما با این حال اماره فراش مبتنی بر یک مصلحت اجتماعی است که تزلزل آن موجب فروپاشی نظام خانوادگی است، و هدف شارع نیز بنیان گذاری قاعده فراش حفظ عفت خانوتدهی است اما سایر روش های نوین اثبات نسب تنها به جنبه ی مادی مسئله پرداخته و از بعد معنوی این امر غافل بوده است. به همین دلیل دست از قاعده کلی شسته و غلبه نکردن امارات قضایی را بر اماره فراش مبنای تدوین مواد 1158 تا 1163 قرار داده است. بنابراین آزمایش ژنتیک نمی تواند به خودی خود و مستقلا در اثبات نسب مورد مراجعه قرار گیرد و بدون وجود شرایط اماره فراش نمی توان به آزمایش ژنتیک برای وجود نسب اعتنا کرد. در صورت وجود اماره فراش این امره اماره فراش است که نسب را اثبات می کند نه آزمایش ژنتیک. به همین دلیل، در موارد تحقق اماره فراش مراجعه با آزمایش ژنتیک برای اثبات برخی دعاوی فرعی مانند احتمال عوض شده نوزادان می تواند راهگشا باشد.کلیدواژگان: اماره فراش، اماره قانونی و قضایی، DNA، تعارض
-
صفحات 38-48واکاوی ادله و اثبات جواز شکنجه در اسلام چکیده: انسان در نزد پروردگار جهان دارای رتبه و منزلت والایی است و هر چیزی که به شرافت و کرامت او لطمه وارد کند در آموزه های دینی و الهی محکوم است زیرا کرامت انسان هدیه ای الهی و امری ذاتی برای انسان است از سویی کرامت انسان وجه مشترک تمام ادیان الهی و آسمانی است و شکنجه یکی از موضوعاتی است که کرامت انسان را هدف قرار داده است از این رو در بسیاری از فرهنگها و قوانین به عنوان جنایت علیه بشریت از آن یاد می شود. اسلام نیز به عنوان کامل ترین دین و با تکیه بر قوانین برگرفته شده از سرچشمه زلال هدایت، همه افراد را موظف به رعایت این حق نموده است، اما در برخی از منابع فقهی و حقوقی اسلام مستنداتی شامل (ادله مستقیم و ادله غیر مستقیم) وجود دارد که جواز شکنجه را در ذهن تداعی و مخاطب را در تردید و یا لااقل به تامل وا می دارد و تعارضی بین اخلاق، انسانیت و قوانین جزایی اسلام را در نگاه اول نمایان می کند، ژرف اندیشی در مبانی این ادله می تواند پاسخگوی بسیاری از ابهامات و سیوالات در این موضوع باشد. مقاله حاضر، پژوهشی نو و بنیادی است که بر پایه مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته و با تاکید بر مبانی فقهی و حقوقی اسلام و بررسی وقایع تاریخی و همچنین استفاده از احادیث و روایات، سعی در واکاوی ادله جواز شکنجه در دین اسلام و رفع ابهام در این زمینه دارد. بررسی مستندات و نتایج پژوهش نشان می دهد که فرضیه جواز شکنجه در اسلام به صورت "موجبه جزییه" پذیرفته شده است. ضرورت این سنخ پژوهشها از آن روست که فقه پویا در مقام پاسخگویی به شبهات و چالشها، باید به طور فعال به تبیین مواضع خود همراه با ادله مستحکم بپردازد. واژگان کلیدی: شکنجه، اسلام، ادله، جوازکلیدواژگان: شکنجه، اسلام، ادله، جواز