فهرست مطالب
فصلنامه ذهن
سال بیست و دوم شماره 2 (پیاپی 86، تابستان 1400)
- تاریخ انتشار: 1400/03/31
- تعداد عناوین: 7
-
-
صفحات 5-34
معرفت شناسی اصلاح شده که در دهه های اخیر توسط الوین پلانتینگا احیا شده است، در مواجهه با چالش شاهدگرایی، باورهای دینی را باورهایی دارای توجیه غیر استنباطی و بی نیاز از شاهد، تبیین و حس خداشناسی را به عنوان قوه ای خاص که این باورها را تولید و توجیه می کند، معرفی کرده است. اما افتراق توجیه از شاهد و توسل به حس خداشناسی به عنوان یک ادعای خاص برای حل معضل کنونی که نقش شاهدی برای طبیعت قایل نمی باشد، علاوه بر نقد های بسیار، مسئولیت سنگین اثبات را بر عهده خداباوران می گذارد. ما در این مقاله در راستای تعدیل معرفت شناسی اصلاحشده، با تبیین توسعه رویکرد محافظه گرایی پدیداری، به عنوان رویکردی که توجیه و شاهد را با گرایشی درون گرایانه تعریف می کند، تلاش کرده ایم توجیه غیر استنباطی باورهای دینی را با شاهدگرایی سازگار کنیم؛ همچنین با توجه به نظریه محافظه گرایی پدیداری و یافته های علوم شناختی دین، حس خداشناسی را از قوه ای که هیچ رابطه حمایتی میان باورهای دینی و طبیعت لحاظ نمی کند، به فرایندی فعال در دستگاه کشف عامل و قوای شناختی معمول انسان تغییر دهیم و به این ترتیب رابطه حمایتی طبیعت و باورهای دینی را حفظ کنیم.
کلیدواژگان: محافظه گرایی پدیداری، معرفت شناسی اصلاح شده، پدیدار، حس خداشناسی، علوم شناختی دین -
صفحات 35-62
با مراجعه به قرآن کریم این نکته کشف می شود که تقوا از جمله اموری است که در زندگی انسان ریشه دوانده است؛ لذا در جهانبینی قرآن کریم تقوا از جایگاه ویژهای برخوردار است. تقوا از اموری است که با بسیاری از مولفههای دینی ارتباط دارد. از جمله مواردی که در قرآن کریم ارتباطی عمیق با تقوا دارد، ایمان است؛ لذا همآیی تقوا و ایمان و بررسی ارتباط آن دو با هم که چه میدان معنایی را ترتیب می دهند، ضروری می باشد؛ چراکه فهم میدان معنایی تشکیل شده در فهم صحیح از این دو مولفه تاثیرگذار است. در این نگاشته بر آنایم با روش معناشناسی ایزوتسو که یکی از روشهای موجود در معناشناسی می باشد، میدان معنایی از همنشینی تقوا و ایمان را کشف و این ارتباط عمیق را اثبات کنیم. در این پژوهه به این نکته دست می یابیم که ایمان در نسبت همنشینی با تقوا سه ساحت زمینه، مکمل و نتیجهای دارد؛ یعنی انسان متقی در تمام مراحل سیر خود از ایمان بهره جسته و از آنجایی که ارتباطی دو سویه بین تقوا و ایمان قرار دارد، با ازدیاد ایمان، تقوا نیز افزایش می یابد. میتوان بیان داشت مرتبه تقوا فوق مرتبه ایمان می باشد. تقوا فضیلتی است ورای ایمان و هر مومنی متقی نیست؛ لکن هر شخص متقی باایمان است.
کلیدواژگان: معناشناسی، میدان معنایی، ایمان، تقوا، همنشینی، ایزوتسو -
صفحات 63-84
در حکمت اسلامی علم مستقل مدونی که کل مباحث نظری هنر در آن طرح شود، به وجود نیامده است؛ اما می توان با عنایت به تعالیم حکمت اسلامی، در خصوص هنر اسلامی نظریه پردازی نمود. بی تردید این حکمت هنر تبیینی از آثار هنری اصیل اسلامی نیز به دست می دهد. مبانی معرفت شناختی و منابع معرفتی هنرمند در تولید و آفرینش محتوای اثر هنری، از جمله مباحث مهم در فلسفه هنر است. اثر هنری علاوه بر اینکه دارای یک قالب مادی زیباست، واجد یک محتوا و مضمون نیز هست که قالب در خدمت آشکارگی آن محتواست و پیامی به مخاطب القا می کند. با توجه به مبانی مختلف جهان شناختی و معرفت شناختی هنرمندان، منابع معرفتی محتوای اثر نیز متغیر است. هنرمند در آفرینش اثر هنری، علاوه بر ادراکات حسی، خیالی و عقلی، از پشتوانه معرفتی مبتنی بر شهود، فطرت، وحی و نقل بهره مند می گردد.
کلیدواژگان: هنر اسلامی، منابع معرفتی، هنرمند، خیال، عقل، اثر هنری، ملاصدرا -
صفحات 85-110
مطابقت ماهوی، جنبه ای هستی شناختی و جنبه ای معرفت شناختی دارد. جنبه هستی شناختی نظریه، عبارت است از وحدت سنخی ماهوی ذهن و خارج؛ به این معنا که ماهیت به معنای «ما یقال فی جواب ما هو» که منحصر در معقولات اولی میباشد، در دو موطن ذهن و خارج موجود است و بر مفهوم و مصداق ماهیت، حقیقتا صادق است؛ زیرا ماهیت من حیث هی (کلی طبیعی)، نسبت به ذهنیت و خارجیت لابشرط است. مطابقت ماهوی از جنبه معرفت شناختی، معیار ثبوتی صحت قضایایی است که در آنها جنس، فصل و حد تام بر ماهیت حمل می گردد؛ بنابراین انکار آن در حکم سفسطه دانسته شده است؛ زیرا نفی مطابقت ماهوی به معنای انکار امکان معرفت در این گونه قضایاست. این نظریه مبتنی بر پیش فرض های نادرستی است؛ زیرا اولا لابشرطبودن ماهیت نسبت به ذهن و خارج، مستلزم تناقض است؛ ثانیا انحصار ماهیت به معقولات اولی بدون دلیل است؛ ثالثا در این نظریه، مطابقت معرفتشناختی مبتنی بر مطابقت هستیشناختی است، در حالی که این ابتناء، نه بدیهی است و نه ثابت شده است، رابعا موجودیت ماهیت در ذهن و خارج، مستلزم اصالت ماهیت می باشد. بنابراین نظریه مطابقت ماهوی قابل پذیرش نیست.
کلیدواژگان: مطابقت ماهوی، ماهیت، مطابقت هستی شناختی، مطابقت معرفت شناختی، وجود حقیقی، معقولات اولی -
صفحات 111-130
عقل به عنوان یک قوه ادراکی، توان درک حقایق را به نحو کلی داراست و با فهم عقلانی میتوان به شناخت و ادراک مفاهیم کلی دست یافت. معرفت عقلی معرفتی اصیل، معتبر و قابل استناد است و عقل منبعی برای کسب معارف دینی شمرده میشود. عقل در کنار کتاب و سنت قطعیه، حجت معتبر بوده، قادر است به معرفت راستین دست یابد و حقایق هستی را کشف کند؛ لیکن معماران مکتب سلفی با عرضدانستن عقل و انکار جوهریت آن، معقولبودن را یک صفت غیر لازم به شمار آورده، ضمن توصیف عقل به عنوان یک غریزه، آن را عنصر مستقل در فهم حقایق باور ندارند و جایگاه مدرک کلیاتبودن عقل را تنزل داده، آن را با حس و خیال همسان میداند و عقل صریح مورد پذیرش ایشان یک عقل حسی خواهد بود. در پاردایم سلفی گری محور نقل است و عقل حجیت نیست و قابلیت پیروی ندارد و به وقت تعارض شرع و عقل، تقدیم شرع واجب است؛ در حالی که بسیاری از آموزههای بنیادین دین مانند اثبات خدا، اوصاف و افعال الهی از سنخ مسایل عقلی است.
کلیدواژگان: عقل، معرفت عقلی، کلام شیعه، سلفی گری، ابن تیمیه -
صفحات 131-164
سرل مسئله ذهن-بدن را طبیعت گرایی زیست شناختی می نامد. به نظر وی آگاهی همانند فتوسنتز و گوارش بخشی از جهان طبیعی است و سطح زیست شناختی یعنی فرایندهای نورونی در مغز باعث ایجاد آگاهی می شوند. سرل فرض سنتی تقسیم جهان به ذهنی و فیزیکی را منشا مسئله ذهن-بدن می داند که هم ماده گراها و هم دوگانه گراها در آن سهیم اند. دوگانه گراها فکر می کنند به محض پذیرش واقعیت و تحویل ناپذیری آگاهی، ناچار باید دوگانه گرایی را پذیرفت. ماتریالیست نیز چنین می اندیشد که با پذیرش مفهوم طبیعت گرایانه علمی جهان مجبور به انکار واقعیت و تحویل ناپذیری آگاهی هستیم. به نظر سرل هر دو گروه می خواهند چیز درستی بگویند، اما نتیجه نادرستی می گیرند. طبیعت گرایی زیست شناختی بر آن است که قسمت درست این دو دیدگاه را حفظ و بخش نادرست آنها را حذف کند. در این نوشتار پس از تبیین نظریه سرل به بیان اشکالات متعدد آن خواهیم پرداخت. نقدهای مقاله از سه منظر مطرح شده اند: از منظر فلسفه ذهن، فلسفه علم و فراروانشناسی.
کلیدواژگان: طبیعت گرایی زیست شناختی، ذهن، مغز، آگاهی، ماده گرایی، دوگانه گرایی، سرل -
صفحات 165-185
هویت شخصی، مسیلهای پردامنه است. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی ملاک اینهمانی عددی نفس از دیدگاه ابنسینا و صدرالمتالهین میپردازد. ابنسینا حقیقت انسان را نفس مجرد میداند. ایشان قایل به عدم حرکت جوهری و ثبات نفس است؛ لذا بهراحتی میتواند ثبات و اینهمانی عددی نفس را اثبات کند؛ ولی از آنجا که حرکت جوهری نفس در حکمت متعالیه به اثبات رسیده است، دیدگاه ابنسینا در اینهمانی عددی نفس دچار خلل میشود. صدرالمتالهین با اعتقاد به حرکت جوهری نفس و تغییر تدریجی آن در اثبات اینهمانی عددی نفس دچار تهافت بدوی شده است؛ زیرا حرکت جوهری نفس با ثبات آن ناسازگار است؛ اما این تهافت بدوی با ارایه دو تقریر از حرکت جوهری رفع میشود: تقریر حرکت جوهری امتدادی که به معنای اتصال وجودی است و تقریر حرکت جوهری غیر امتدادی که نفس را در زمان دوم امتداد گذشته نمیداند، بلکه همان فرد گذشته و به همراه سعه وجودی میداند. از آنجا که تقریر اول بر خلاف تقریر دوم فرد گذشته را معدوم میشمارد، پس تنها تقریر دوم میتواند ملاک صحیح اینهمانی عددی نفس باشد.
کلیدواژگان: نفس، حرکت جوهری نفس، ثبات شخصیت، ملاک هویت شخصی، اینهمانی عددی