فهرست مطالب

  • سال یازدهم شماره 1 (مهر 1400)
  • تاریخ انتشار: 1399/12/11
  • تعداد عناوین: 220
|
  • زهرا عباسیان نیک، سعید حسن زاده*، محمد فرهادی، غلامعلی افروز صفحه 1
    زمینه و هدف

    آموزش مجازی یکی از روش های نوین در حیطه توان بخشی شنیداری است. پژوهش حاضر با هدف تاثیر آموزش از راه دور برنامه توان بخشی شنیداری خانواده محور نوایش بر رشد مهارت های اجتماعی و زبانی کودکان ناشنوای کاشت حلزون شده انجام پذیرفت.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود. با روش نمونه گیری هدف مند، 40 نفر از کودکان ناشنوای کاشت حلزون شده از مرکز کاشت حلزون شنوایی ایران، شهر تهران در سال 1397 انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. مادران آزمودنی های گروه آزمایش، برنامه توان بخشی شنیداری را ازطریق سامانه، کانال های پیام رسان و آپارات طی 80 جلسه (10 جلسه حضوری و 70 جلسه غیرحضوری) دریافت کردند. برای بررسی مهارت های اجتماعی و زبانی از پرسشنامه سنین و مراحل-ویرایش سوم (اسکوایرز و بریکر، 2009) و شاخص وضوح گفتار (آلن و همکاران، 1993) استفاده شد. داده های جمع آوری شده در قبل، بعد و یک ماه پس از پایان جلسات توان بخشی ازطریق آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح معناداری 0٫05 با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج تفاوت معناداری را پس از مداخله بین گروه آزمایش و گروه گواه در مهارت های اجتماعی (0٫001>p) و زبانی (0٫001>p) نشان داد؛ همچنین در گروه آزمایش بین میانگین نمرات سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در مهارت های اجتماعی و زبانی تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، برنامه توان بخشی شنیداری خانواده محور نوایش مبتنی بر آموزش از راه دور، عملکرد اجتماعی و زبانی کودکان ناشنوای کاشت حلزون شده را بهبود بخشید.

    کلیدواژگان: توان بخشی شنیداری، آموزش از راه دور، کاشت حلزون شنوایی، مهارت های اجتماعی، مهارت های زبانی
  • محمد قاسمی ارگنه*، داود مفاخری، مسعود رضازاده صفحه 2
    زمینه و هدف

     اختلال نارسایی توجه-فزون کنشی ازجمله رایج ترین اختلالات رفتاری در بین دانش آموزان است. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی سازگاری تحصیلی، کیفیت تعامل معلم-دانش آموز و سازگاری هیجانی دانش آموزان با نارسایی توجه-فزون کنشی براساس نشانگان اختلال نارسایی توجه-فزون کنشی اجرا شد.

    روش بررسی

    روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان با نارسایی توجه-فزون کنشی مراجعه کننده به مراکز مشاوره آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند که از میان مراجعان 280 نفر ارجاع داده شده توسط مدارس به هسته های مشاوره با نشانگان اختلال نارسایی توجه-فزون کنشی، به شیوه دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها، از پرسشنامه علایم مرضی کودک-ویرایش چهارم (گادو و اسپیرافکین، 1994)، پرسشنامه کیفیت تعامل معلم-دانش آموز (مورری و زوواک، 2011) و مقیاس سازگاری هیجانی، اجتماعی و تحصیلی (اسکیوینگتون، 1990) استفاده شد. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره و نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که هر سه متغیر نارسایی توجه (0٫042=p)، فزون کنشی (0٫001>p) و تکانش وری (0٫001>p) به صورت منفی و معنادار، سازگاری تحصیلی را پیش بینی می کنند. هر سه متغیر نارسایی توجه(0٫001>p)، فزون کنشی (0٫001>p) و تکانش وری (0٫002=p) به صورت منفی و معنادار، کیفیت تعامل معلم- دانش آموز را پیش بینی می کنند. هر سه متغیر نارسایی توجه (0٫001>p)، فزون کنشی (0٫001>p) و تکانش وری (0٫001>p) به صورت منفی و معنادار، سازگاری هیجانی را پیش بینی می کنند.

    نتیجه گیری

    نشانگان اختلال نارسایی توجه-فزون کنشی پیش بینی کننده سازگاری تحصیلی، کیفیت تعامل معلم-دانش آموز و سازگاری هیجانی دانش آموزان است؛ ازاین رو توجه متخصصان حوزه تعلیم و تربیت به نشانگان اختلال نارسایی توجه-فزون کنشی ضرورت می یابد.

    کلیدواژگان: سازگاری تحصیلی، کیفیت تعامل معلم-دانش آموز، سازگاری هیجانی، نشانگان اختلال فزون کنشی، دانش آموزان
  • مریم فرآیین، سید محمدکاظم واعظ موسوی*، علی کاشی صفحه 3
    زمینه و هدف

    باتوجه به نقش ورزش در سلامت جسمانی و روانی افراد، شناخت عوامل موثر بر مشارکت ورزشی مهم به نظر می رسد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه سطوح انگیزش و مشارکت ورزشی نوجوانان با توجه به جنسیت و محل زندگی بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر کاربردی و از نوع توصیفی-مقایسه ای بود. جامعه آماری دانش آموزان مقاطع متوسطه اول و دوم (پایه های هفتم تا دوازدهم) استان آذربایجان غربی بودند که از بین آن ها 1200 نفر به صورت خوشه ای تصادفی چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند و 1006 نفر به پرسشنامه ها پاسخ دادند. داده ها با توزیع پرسشنامه محقق ساخته برای بررسی مشخصات فردی (شامل سن، جنس و محل زندگی) و مشارکت ورزشی و نیز مقیاس انگیزه ورزشی (پلتیر و همکاران، 1995) به منظور بررسی انگیزه درونی، انگیزه بیرونی و بی انگیزگی در فعالیت های ورزشی در بین نوجوان جمع آوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره (مانوا) در در سطح معناداری 0٫05 از طریق نرم افزار آماری SPSS نسخه 18 انجام شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد که در انگیزه درونی (0٫202=p)، انگیزه بیرونی (0٫749=p) و بی انگیزگی (0٫948=p) تفاوت معناداری بین دختران و پسران وجود نداشت؛ در حالی که در مشارکت ورزشی بین دختران و پسران تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001=p). همچنین در انگیزه درونی (0٫048=p)، انگیزه بیرونی (0٫004=p) و بی انگیزگی (0٫001=p) بین دانش آموزان شهری و روستایی تفاوت معنا دار بود؛ درحالی که در مشارکت ورزشی بین دانش آموزان شهری و روستایی تفاوت معناداری وجود نداشت (0٫690=p).

    نتیجه گیری

     براساس نتایج پژوهش که می تواند راهنمای مفیدی برای مسیولان و مربیان برای درک بهتر عوامل موثر بر انگیزه و مشارکت ورزشی در جوانان باشد، پسران نسبت به دختران مشارکت بیشتری در ورزش دارند و نوجوانان شهری در مقایسه با نوجوانان ساکن روستا انگیزه بیشتری برای ورزش کردن دارند.

    کلیدواژگان: انگیزش، مشارکت، ورزش، نوجوان
  • فاطمه متین خواه، شعله امیری*، محمدعلی مظاهری، سعید قنبری صفحه 4
    زمینه و هدف

     در رابطه مادر-کودک، ارتباط گفتمانی در شکل گیری یا کاهش مشکلات کودکان موثر تشخیص داده شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر الگوی گفتمان مادر-کودک تدوین شده، بر کاهش مشکلات برونی سازی، کاهش بازنمایی ذهنی منفی از مادر و افزایش انسجام روایتی کودکان دارای مشکلات برونی سازی بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از نوع طرح های پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری را 26 زوج مادر-کودک، دارای کودکان 4تا6 سال با مشکلات برونی سازی در مهدکودک های سازمان بهزیستی شهر تهران در سال 1397 تشکیل دادند که به طور دردسترس انتخاب شدند. بعد از همگن کردن براساس متغیرهای جمعیت شناختی، شرکت کنندگان به طور تصادفی در یک گروه 14نفره آزمایشی و یک گروه 12نفره گواه قرار گرفتند. گروه ها به وسیله فهرست رفتاری کودک (آخنباخ و رکسورلا، 2001) و مجموعه داستان های مک آرتور (امد و همکاران، 2003) ارزیابی شدند. عنوان بسته آموزشی مداخله تدوین شده در این پژوهش «مداخله مبتنی بر الگوی گفتمان مادر-کودک» بود که اعتبار آن به تایید پنج نفر از متخصصان دارای دکتری تخصصی روان شناسی رسید. جلسات مداخله در 7 جلسه دوساعته و به صورت هفتگی برای گروه آزمایش اجرا شد. در تحلیل آماری از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 درنظر گرفته شد.

    یافته ها

    اثرات تعاملی زمان و گروه نشان داد مداخله برای هر سه متغیر مشکلات برونی سازی (0٫001>p)، بازنمایی ذهنی منفی از مادر (0٫001>p) و انسجام روایتی کودک (0٫020=p) معنادار بود. در سه متغیر ذکرشده تفاوت بین مراحل پیش آزمون و پس آزمون (0٫05>p) و پیش آزمون و پیگیری (0٫05>p) معنادار بود؛ اما بین مراحل پس آزمون و پیگیری معنا دار نبود که نشان دهنده ماندگاری تاثیر مداخله است.

    نتیجه گیری

    بسته مداخله ای مبتنی بر الگوی گفتمان مادر-کودک که در این پژوهش تدوین شده است، منجربه کاهش مشکلات برونی سازی، کاهش بازنمایی ذهنی منفی از مادر و افزایش انسجام روایتی کودکان دارای مشکلات برونی سازی می شود.

    کلیدواژگان: بازنمایی ذهنی منفی از مادر، انسجام روایتی، تعامل والد-کودک، مشکلات برونی سازی، کودکان
  • ذبیح الله آرمین، محمدکاظم فخری*، رمضان حسن زاده صفحه 5
    زمینه و هدف

     توجه به زندگی زناشویی و تلاش برای افزایش مولفه های مرتبط به زندگی زناشویی رشد روزافزونی داشته است؛ چراکه نمی توان جامعه سالم بدون خانواده سالم را متصور بود؛ بنابراین این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش غنی سازی زوجین براساس مدل انریچ بر خوش بینی، دلزدگی زناشویی و نگرش به خیانت در زوجین خیانت دیده انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را افرادی تشکیل دادند که از سوی دادگستری برای ارایه مشاوره پیش از طلاق به مراکز مشاوره و روان شناسی شهر سبزوار در طول سال 98-1397 ارجاع داده شدند. با روش نمونه گیری دردسترس چهارده زوج (28 نفر) انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (هفت زوج) و گروه گواه (هفت زوج) قرار گرفتند. گروه آزمایش آموزش غنی سازی زوجین براساس مدل انریچ (اولسون و اولسون، 1996) را طی شش جلسه نوددقیقه ای به صورت هفتگی دریافت کرد. قبل و بعد از مداخله، مقیاس نگرش به خیانت (ویتی، 2003)، مقیاس دل زدگی زناشویی (پاینز، 1987) و آزمون تجدیدنظرشده جهت گیری زندگی (شییر و همکاران، 1994) در هر دو گروه اجرا شد. داده ها ازطریق روش تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معناداری 0٫05 تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، با کنترل اثرات پیش آزمون، آموزش غنی سازی زوجین براساس مدل انریچ بر افزایش خوش بینی، کاهش دلزدگی زناشویی و کاهش نگرش به خیانت در زوجین خیانت دیده موثر بود (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، آموزش غنی سازی زوجین براساس مدل انریچ بر افزایش خوش بینی، دلزدگی زناشویی و نگرش به خیانت در زوجین خیانت دیده موثر است و می توان از این آموزش در مراکز مشاوره و روان شناسی برای بهبود مشکلات روان شناختی زوجین دارای مشکل خیانت زناشویی بهره برد.

    کلیدواژگان: آموزش غنی سازی، مدل انریچ، خوش بینی، دلزدگی زناشویی، نگرش به خیانت
  • کتایون تنها دوست، عاطفه ظهیری مژدهی، منیر زمانی، فائزه ذبیحی اسکویی*، امید امانی صفحه 6
    زمینه و هدف

     از فرایندهای فراتشخیصی مشترک در شکل گیری اختلالات اضطرابی، افکار تکرارشونده منفی است که با تاثیر بر علایم هیجانی موجب تشدید و تداوم این اختلالات می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشخوار فکری و پردازش هیجانی زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود.

    روش بررسی

    این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی غرب شهر تهران در سال 98-1397 تشکیل دادند. از آن تعداد سی نفر به روش دردسترس انتخاب شدند و پس از همتاسازی به صورت تخصیص تصادفی به دو گروه پانزده نفری آزمایش و گواه تقسیم شدند. داده های پژوهش با استفاده از مقیاس نشخوار فکری (نولن-هوکسما و مارو، 1991) و مقیاس پردازش هیجانی (باکر و همکاران، 2007) گردآوری شد. پروتکل مداخله براساس مطالعه استیون هیز بود که توسط اورسیلو و همکاران (2004) برای اختلالات اضطرابی تنظیم شد. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه نوددقیقه ای مداخله دریافت کرد؛ اما برای گروه گواه هیچ مداخله ای ارایه نشد. تجزیه وتحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و به کمک نرم افزار تحلیل داده ها SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، بین میانگین نمرات مولفه های حواس پرتی، تامل، خودخوری و نمره کل نشخوار فکری و همچنین نمره کل پردازش هیجانی، در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بین گروه های آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های مطالعه حاضر می توان نتیجه گرفت که استفاده از درمان های کوتاه مدت، گروهی و مبتنی بر شواهدی همچون پذیرش و تعهد، بر کاهش نشخوار فکری و بهبود در پردازش هیجانی زنان دارای تشخیص اختلال اضطراب فراگیر موثر است.

    کلیدواژگان: پذیرش و تعهد، نشخوار فکری، پردازش هیجانی، اختلال اضطراب فراگیر
  • سید احسان گلستانه، بیوک تاجری*، محمود برجعلی، ناصر صبحی قراملکی، غلامرضا صرامی فروشانی صفحه 7
    زمینه و هدف

     سوء مصرف مواد مخدر و شیوع آن از دغدغه های بسیار مهم جوامع امروزی به شمار می رود. هدف پژوهش حاضر تعیین ولع مصرف مواد مخدر براساس رفتار تنظیم هیجان، سرمایه روان شناختی و سبک های حل مسئله در معتادان تحت درمان بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را معتادان تحت درمان در مراکز درمانی دولتی شهر بوشهر تشکیل دادند که در زمستان 1398 به این مراکز مراجعه کردند. نمونه این پژوهش شامل 210 نفر از افرادی بود که ملاک های ورود به پژوهش و تمایل به مشارکت را داشتند و به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه ولع مصرف (صالحی فدردی و همکاران، 1389)، پرسشنامه تنظیم هیجان (گرتز و رومر، 2004)، پرسشنامه سرمایه روان شناختی (لوتانز و جنسن، 2007) و مقیاس سبک های حل مسئله (کسیدی و لانگ، 1996) استفاده شد. در این پژوهش، روش همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای آماری SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 22 به کار رفت. سطح معناداری در این پژوهش 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که ضریب مسیر غیرمستقیم بین سرمایه روان شناختی به ولع مصرف (0٫001>p، 0٫16-=β(و ضریب مسیر غیرمستقیم رفتار تنظیم هیجان به ولع مصرف (0٫01>p، 0٫30=β) با میانجی گری سبک های حل مسئله معنادار است. شاخص های نکویی برازش محاسبه شده 0٫94=AGFI و 0٫049=RMSEA مشخص کرد، سبک های حل مسئله در رابطه بین ولع مصرف مواد مخدر، رفتار تنظیم هیجان و سرمایه روان شناختی نقش میانجی دارد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که رفتار تنظیم هیجان و سرمایه روان شناختی با میانجی گری سبک های حل مسئله بر ولع مصرف مواد مخدر در معتادان پیش بینی شدنی است.

    کلیدواژگان: ولع مصرف مواد، رفتار تنظیم هیجانی، سرمایه روانشناختی، سبک های حل مسئله
  • محمدابراهیم حکم آبادی، مرضیه زراعتکار*، حمید نجات، راشین خانقایی، جواد غفوری نسب، هانیه ایمانی صفحه 8
    زمینه و هدف

     کیفیت زندگی تحت تاثیر عواملی مانند طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دل بستگی قرار دارد و مولفه های مرتبط با خانواده مانند خودمتمایزسازی، می تواند بر آن اثرگذار باشد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر تبیین مدل کیفیت زندگی دانشجویان پسر سوء مصرف کننده مواد مخدر براساس طرحواره های ناسازگار حوزه بریدگی و طرد و سبک های دل بستگی با نقش میانجی خودمتمایزسازی بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر، مطالعه ای توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دانشجویان پسر دانشگاه خوارزمی تهران در سال 1397 بودند. 171 نفر به روش دردسترس انتخاب شدند. در این پژوهش مقیاس دل بستگی بزرگسال (کولینز و رید، 1990)، فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار (یانگ، 1998)، فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996) و پرسشنامه خودمتمایزسازی (اسکورن و فردلندر، 1998) به کار رفت. داده ها در دو بخش آمار توصیفی و آمار استنباطی (استفاده از تحلیل مسیر) با بهره گیری از نرم افزارهای AMOS و SPSSدر سطح معناداری 0٫05 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، تبیین کیفیت زندگی توسط طرحواره های محرومیت هیجانی (0٫012=p، 0٫333=Beta) و رهاشدگی (0٫023=p، 0٫309=Beta) و بی اعتمادی (0٫038=p، 0٫293=Beta) معنادار است. از طرف دیگر، مسیر تبیین سبک دل بستگی ناایمن اجتنابی (0٫048=p، 0٫360=Beta)، ناایمن دوسوگرا (0٫049=p، 0٫135=Beta) و مسیر تبیین خودمتمایزسازی بر اساس کیفیت زندگی (0٫032=p، 0٫374=Beta) معنادار است. همچنین مدل تبیین کیفیت زندگی دانشجویان مبتلا به سوءمصرف مواد مخدر، براساس طرحواره های بریدگی و طرد و سبک های دل بستگی باتوجه به نقش میانجی خودمتمایزسازی معنادار است (0٫075=RMSEA، 0٫925=AGFI).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش حاضر، طرحواره های ناسازگار حوزه بریدگی و طرد و سبک های دل بستگی می توانند با نقش میانجی خودمتمایزسازی مدل مطلوبی را برای تبیین کیفیت زندگی دانشجویان پسر سوء مصرف کننده مواد مخدر ارایه دهند.

    کلیدواژگان: طرحواره های ناسازگار، سبک های دل بستگی، کیفیت زندگی، خودمتمایزسازی، سوء مصرف مواد مخدر
  • سعید قبادی، مرضیه موسوی*، حجت الله فراهانی صفحه 9
    زمینه و هدف

    باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی از عوامل تاثیرگذار بر عملکرد و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی خودهیپنوتیزمی بر باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان پایه دوازدهم بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و گمارش تصادفی انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پایه دوازدهم شهر تهران در سال 1397 بود. افراد نمونه در ابتدا به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس بعد از تکمیل پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری (پینتریچ و دی گروت، 1990) و کسب حد نصاب لازم برای ورود به تحقیق (کسب نمره کمتر از 40) با استفاده از انتساب تصادفی، در دو گروه آزمایش و گواه (25 نفر برای هر گروه) گمارده شدند. از پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری (پینتریچ و دی گروت، 1990) برای جمع آوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. گروه آزمایش طی ده جلسه درمعرض برنامه آموزشی خودهیپنوتیزم به شیوه گروهی براساس بسته آموزشی اولنس و همکاران (1987) قرار گرفت؛ اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه وتحلیل داده های حاصل با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS نسخه 24 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، با کنترل اثرات پیش آزمون، درمان خودهیپنوتیزم بر افزایش باورهای انگیزشی و افزایش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی موثر بود (0٫001>p). ضریب تاثیر باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی به ترتیب 0٫66 و 0٫78 به دست آمد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش می توان گفت، خودهیپنوتیزمی باعث تقویت باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان پایه دوازدهم می شود؛ بنابراین انجام مداخلات براساس این آموزش می تواند در ارتقای عملکرد و پیشرفت تحصیلی مفید باشد.

    کلیدواژگان: خودهیپنوتیزم، باورهای انگیزشی، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی
  • خسرو سلطانی نژاد، فرشید خسروپور*، حسن محمد طهرانی صفحه 10
    زمینه و هدف

     سازگاری زناشویی همراه با اصلاح نگرش های ناکارآمد موجب احساس کفایت، توانایی انطباق و عملکرد موثر می شود؛ ازاین رو پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی شناختی-رفتاری بر نگرش های ناکارآمد و میزان سازگاری زناشویی دانشجویان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمان انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمان در سال 1398 تشکیل دادند که تعداد کل این افراد در زمان انجام پژوهش (2ماه) 120 نفر بود. از جامعه مذکور، 30 زوج (60 نفر) به روش نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند و پس از همتاسازی براساس نمرات کسب شده در پیش آزمون، به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه 15 زوج) قرار گرفتند. گروه آزمایشی تحت دوازده جلسه درمان زوج درمانی شناختی-رفتاری مطابق با طرح درمانی (خانجانی وشکی و همکاران، 1395) قرار گرفت؛ ولی گروه گواه هیچ درمانی دریافت نکرد. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل مقیاس سازگاری زناشویی (اسپنیر، 1976) و مقیاس نگرش ناکارآمد (وایزمن و بک، 1978) بود که قبل و بعد از درمان توسط آزمودنی های هر دو گروه تکمیل شدند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 19 بررسی شد. سطح معنا داری 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که زوج درمانی شناختی-رفتاری بر کاهش نگرش های ناکارآمد و افزایش میزان سازگاری زناشویی (شامل توافق دونفری، ابراز محبت و رضایت زناشویی) تاثیر دارد (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    زوج درمانی شناختی-رفتاری میزان نگرش های ناکارآمد را کاهش می دهد و سازگاری زناشویی را افزایش می دهد و می توان از این تکنیک برای بهبود روابط زوجین استفاده کرد.

    کلیدواژگان: زوج درمانی شناختی-رفتاری، نگرش های ناکارآمد، سازگاری زناشویی
  • زهره کیخسروی بیگ زاده، شیدا سوداگر*، فرهاد جمهری، مریم بهرامی، فرزانه چوبساز صفحه 11
    زمینه و هدف

     شناسایی عوامل موثر بر مشکل ناباروری در سازگاری با این مشکل از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ ازاین رو، هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تاب آوری و رضایت زناشویی در رابطه بین راهبردهای سازگار و ناسازگار تنظیم شناختی هیجان با سازگاری با بیماری در زنان نابارور بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود که با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری همه زنان نابارور مراجعه کننده به مراکز ناباروری شهر تهران در سال 1397 بودند که برای اولین بار درمان ناباروری دریافت کردند. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 225 نفر انتخاب شدند. ابزار سنجش شامل مقیاس تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001)، مقیاس تاب آوری کارنر-دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003)، مقیاس رضایت زناشویی انریچ (فورز و اولسون، 1993) و مقیاس سازگاری با بیماری (بشارت، 1380) بود. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی و روش مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS نسخه 21 و AMOS نسخه 21 تحلیل شدند. سطح معنا داری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    راهبردهای سازگار تنظیم شناختی هیجان اثر مستقیم و معنادار بر تاب آوری (0٫001< p و 0٫42=β) و رضایت زناشویی (0٫001< p و 0٫37=β) دارند. راهبردهای ناسازگار تنظیم شناختی به صورت معکوس و معنا دار پیش بینی کننده تاب آوری (0٫001< p و 0٫33-=β) و رضایت زناشویی (0٫001< p و 0٫20-=β) هستند. همچنین راهبردهای سازگار تنظیم شناختی هیجان (0٫002= p و 0٫08=β) و راهبردهای ناسازگار تنظیم شناختی هیجان (0٫001< p و 0٫27-=β) با نقش میانجی تاب آوری، سازگاری با ناباروری را تبیین می کنند. راهبردهای سازگار تنظیم شناختی هیجان (0٫001< p و 0٫31=β) و راهبردهای ناسازگار تنظیم شناختی هیجان (0٫05= p و 0٫05-=β) با نقش میانجی رضایت زناشویی، سازگاری با ناباروری را تبیین می کنند.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، تاب آوری و رضایت زناشویی در ارتباط بین راهبردهای سازگار و ناسازگار تنظیم شناختی هیجان و سازگاری با بیماری نقش واسطه ای دارند.

    کلیدواژگان: راهبردهای سازگار تنظیم شناختی هیجان، راهبردهای ناسازگار تنظیم شناختی هیجان، سازگاری با بیماری، تاب آوری، رضایت زناشویی، زنان، ناباروری
  • امیر قیامی راد*، وحید حسن پور، حمید حاتملو صفحه 12
    زمینه و هدف

     استیوآرتریت شایع ترین بیماری مفصلی و عضلانی اسکلتی در جهان و نیز شایع ترین عارضه در مفاصل سینویال است . این بیماری به نام های آرتروز، استیوآرتریت و آرتریت هیپرتروفیک شناخته می شود. هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر آب درمانی بر درد، دامنه حرکتی و کیفیت زندگی زنان سالمند مبتلا به آرتروز زانو بعد از تعویض مفصل بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. تعداد 36 بیمار زن سالمند طبق جدول کرجسی و مورگان (1970) به صورت دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی ساده در گروه تجربی (شانزده نفر) و گواه (بیست نفر) قرار گرفتند. بیماران گروه تجربی به تعداد هیجده جلسه و هر جلسه به مدت 45تا60 دقیقه تمرینات آب درمانی انجام دادند. اندازه گیری متغیرها در دو مرحله قبل و بعد از پروتکل تمرینی صورت گرفت. برای اندازه گیری میزان دامنه حرکتی مفصل زانو از الکتروگونیامتر و برای اندازه گیری درد و کیفیت زندگی از پرسشنامه پیامد صدمات زانو و استیوآرتریت (روس و همکاران، 1998) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های تی زوجی و تی مستقل در سطح معنا داری 0٫05 و نرم افزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    باتوجه به نتایج آزمون بین گروهی، پس از تمرین آب درمانی، درد کاهش یافت (0٫001>p) و دامنه حرکتی (0٫011=p) و کیفیت زندگی (0٫001>p) به طور معنا داری افزایش یافت. همچنین نتایج آزمون درون گروهی حاکی از کاهش درد (0٫001>p) و افزایش دامنه حرکتی (0٫001=p) و کیفیت زندگی (0٫001>p) به طور معنا داری در گروه آزمایش بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش به نظر می رسد تمرینات آب درمانی می تواند به عنوان روشی مفید جهت توان بخشی زنان سالمند بعد از تعویض مفصل زانو استفاده شود.

    کلیدواژگان: تعویض مفصل زانو، آب درمانی، درد، دامنه حرکتی، کیفیت زندگی، زنان سالمند
  • نسرین برسلانی، صدیقه ابراهیمی علویکلایی*، جمال صادقی، رجبعلی محمدزاده صفحه 13
    زمینه و هدف

     خودکارآمدی تحصیلی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مهم است و می تواند با سیستم های مغزی رفتاری آن ها ارتباط داشته باشد. این تحقیق با هدف بررسی رابطه سیستم های مغزی رفتاری با خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر گنبد انجام شد.

    روش بررسی

    روش تحقیق از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم در سه پایه (دهم، یازدهم و دوازدهم) در سال 99-1398 شهرستان گنبدکاووس تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 230 دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری، مقیاس سیستم های بازداری/فعال سازی رفتاری (کارور و وایت، 1994) و مقیاس خودکارآمدی تحصیلی (جینگ و مورگان، 1999) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها روش های تحلیل ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری با نرم افزار SPSS نسخه 22 به کار رفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫01 درنظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد همبستگی منفی و معنا داری بین سیستم بازداری رفتاری و خودکارآمدی تحصیلی مشاهده شد (0٫01>p، 0٫44-r=)؛ همچنین بین سیستم فعال سازی رفتاری و خودکارآمدی تحصیلی همبستگی مثبت و معنا داری وجود داشت (0٫01>p، 0٫40r=). سیستم بازداری رفتاری (0٫001>p، 0٫310-=β) و سیستم فعال سازی رفتاری (0٫001>p ، 0٫274=β) به طور مستقیم توانستند خودکارآمدی تحصیلی را پیش بینی کنند.

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج به دست آمده، با کاهش بازداری رفتاری و افزایش فعال سازی رفتاری می توان خودکارآمدی تحصیلی را افزایش داد؛ بنابراین توجه به سیستم های مغزی رفتاری و افزایش خودکارآمدی در دانش آموزان، در موفقیت تحصیلی آن ها ضروری به نظر می رسد.

    کلیدواژگان: بازداری رفتاری، فعال سازی رفتاری، خودکارآمدی تحصیلی، دانش آموزان
  • علیرضا هریوندی، غلامرضا ثناگوی محرر*، محمود شیرازی صفحه 14
    زمینه و هدف

     بیماری وسواس فکری-عملی، بیماری مزمنی در جوامع مختلف است که سازمان بهداشت جهانی آن را علت اصلی ناتوانی می داند؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مواجهه و پیشگیری از پاسخ بر استرس و انسجام روانی در بیماران مبتلا به وسواس فکری-عملی بود.

    روش بررسی

    این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را تمامی زنان و مردان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز مشاوره شهر بیرجند در شش ماه دوم سال 1397 تشکیل دادند. از بین آن ها چهل نفر از افراد واجد شرایط داوطلبانه انتخاب شدند و در گروه آزمایش و گروه گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. مداخله درمانی مواجهه و پیشگیری از پاسخ طی هشت جلسه نوددقیقه ای براساس طرح درمانی استکتی (2007) انجام پذیرفت. داده ها ازطریق تکمیل خرده مقیاس استرس مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند و لاویبوند، 1995) و مقیاس انسجام روانی (آنتونووسکی، 1993) قبل از مداخله و بعد از آن جمع آوری شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از و آزمون خی دو و تحلیل کوواریانس تک متغیری در نرم افزار SPSS نسخه 24 صورت گرفت. سطح معنا داری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از مداخله، نمرات استرس در گروه آزمایش درمقایسه با گروه گواه به طور معنا داری کاهش یافت و نمرات انسجام روانی افزایش پیدا کرد (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های این پژوهش درمان مواجهه و پیشگیری از پاسخ در کاهش استرس و افزایش انسجام روانی بیماران مبتلا به وسواس فکری-عملی موثر است؛ بنابراین پیشنهاد می شود درمان مذکور به عنوان درمانی مکمل در سایر بیماری های روان تنی استفاده شود.

    کلیدواژگان: مواجهه و پیشگیری از پاسخ، استرس، انسجام روانی، وسواس فکری-عملی
  • لیلی اخلاقی، حسن احدی*، پیمان حسنی ابهریان، علیرضا کاکاوند صفحه 15
    زمینه و هدف

     افزایش استرس و اضطراب در نوجوانان عامل مهمی در کاهش سلامتی، اختلال در عملکردهای شخصی، تحصیلی و شغلی و نیز اقدام به رفتارهای مخاطره آمیز است؛ بنابراین هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) با درمان توان بخشی شناختی (CRT) حافظه فعال بر کنترل استرس و اضطراب دانش آموزان دختر دوره دوم دبیرستان بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان دختر متوسطه دوم منطقه بیست شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل دادند. نمونه گیری در دو مرحله انجام پذیرفت: در مرحله اول به شکل هدف مند در بین دانش آموزان یکی از دبیرستان های آن منطقه فرم 21سوالی مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند و لاویبوند، 1995) توزیع شد؛ مرحله دوم شامل انتخاب تصادفی 45 نفر از بین دانش آموزان دارای نمره بیشتر در خرده مقیاس های اضطراب و استرس مقیاس مذکور بود. نمونه های انتخاب شده در دو گروه آزمایشی ACT و CRT (هر گروه 15 نفر) و یک گروه گواه قرار گرفتند. برای گروه ACT در هشت جلسه نوددقیقه ای مداخله براساس پروتکل ACT (هیز و همکاران، 1999) ارایه شد. گروه CRT در هشت جلسه نوددقیقه ای آموزش را براساس نرم افزار توان بخشی شناختی کاپیتان لاگ نسخه 2018 دریافت کرد؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از خرده مقیاس های اضطراب و استرس مقیاس لاویبوند و لاویبوند (1995) جمع آوری شد. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی ازطریق نرم افزار SPSS نسخه 23 در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد درمان های ACT و CRT در کاهش استرس و اضطراب دانش آموزان دختر موثر بود (0٫001>p). بین درمان های ACT و CRT در کاهش استرس (0٫726=p) و اضطراب (0٫942=p) تفاوت معنا دار وجود نداشت؛ همچنین دو گروه آزمایش به طور معناداری در مراحل پس آزمون و پیگیری نمرات کمتری در متغیرهای استرس و اضطراب کسب کردند (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    درمان پذیرش و تعهد و درمان توان بخشی شناختی اثربخشی مطلوبی بر کاهش استرس و اضطراب دانش آموزان دارند.

    کلیدواژگان: استرس، اضطراب، توان بخشی شناختی، دانش آموزان، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
  • سکینه بهروان، محمود برجعلی*، محمد حاتمی صفحه 16
    زمینه و هدف

     توجه به سلامت روان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان امری بدیهی و مسلم است؛ اما در بین آن ها دانش آموزان دارای اختلال یافت می شود که به دلیل داشتن شرایط خاص، به توجه بیشتری نیازمند هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه نارسایی خلقی و شناختی دانش آموزان دارای اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی با سلامت عمومی بود.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان دوره دوم متوسطه مدارس دولتی شهر ارومیه در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. از بین 9294 دانش آموز پسر و 11008 دانش آموز دختر، از چهار دبیرستان (دو دبیرستان پسرانه و دو دبیرستان دخترانه) واقع در ناحیه یک که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای در نظر گرفته شدند، چهل دانش آموز دارای اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی براساس داده های به دست آمده، انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مقیاس تجدیدنظرشده درجه بندی کانرز-ویژه والدین (کانرز و همکاران، 1998)، مقیاس ناگویی خلقی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994)، پرسشنامه نارسایی شناختی (برادبنت و همکاران، 1982) و پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلیر، 1979) بود. تحلیل داده ها به روش تحلیل همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی در سطح معناداری 0٫05 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین سلامت عمومی و ناگویی خلقی (0٫001> p و 0٫29-=r) و بین سلامت عمومی و نارسایی شناختی (0٫001> p و 0٫26-=r) همبستگی معنادار منفی وجود داشت. همچنین متغیرهای ناگویی خلقی (0٫001>p و 0٫29-=Beta) و نارسایی شناختی (0٫001>p و0٫26-=Beta) توان پیش بینی سلامت عمومی را در دانش آموزان دوره دوم متوسطه دارای اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی داشتند.

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج پژوهش، می توان با متغیرهای ناگویی خلقی و نارسایی شناختی، سلامت عمومی را پیش بینی کرد و با به کارگیری مداخلات روان شناختی، به ارتقای سطح سلامت عمومی کودکان و نوجوانان دارای اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی کمک کرد.

    کلیدواژگان: نارسایی خلقی، نارسایی شناختی، سلامت عمومی، اختلال نارسایی توجه، فزون کنشی
  • سارا امیری*، یدالله صفری صفحه 17
    زمینه و هدف

     اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی از اختلال های بسیار شایع عصبی رفتاری دوران کودکی است که پیامدهای ناشی از آن، نه تنها دوران کودکی بلکه سراسر زندگی را متاثر می سازد. پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه آموزشی درمانی مداخلات بهنگام و اثربخشی آن بر اعتماد به خود در کودکان مبتلا به فزون کنشی صورت گرفت.

    روش بررسی

    طرح این پژوهش از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان پسر بیش فعال کلاس پنجم دبستان شهرستان فولادشهر تشکیل دادند. جهت انتخاب نمونه 30 نفر براساس ملاک های ورود به مطالعه، به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) قرار گرفتند. افراد گروه آزمایش به مدت ده جلسه 90دقیقه ای در دوره آموزشی درمانی مداخلات بهنگام شرکت کردند؛ اما برای گروه گواه، مداخله ای صورت نگرفت. آزمودنی های دو گروه آزمایش و کنترل در دو مرحله، پیش آزمون و پس آزمون ازطریق پرسشنامه اعتمادبه نفس و پرسشنامه نشانگان کودکان بیش فعال ارزیابی شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های نشانگان کودکان بیش فعال کانرز (1999) و اعتمادبه نفس آیزنگ (1976) بود. داده های پژوهش با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و روش تی مستقل و تی وابسته به میزان 0٫05 در نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که میانگین نمرات اعتماد به خود کودکان گروه آزمایش در مرحله پس آزمون درمقایسه با گروه گواه افزایش داشته که این افزایش معنادار بود (0٫001>p). همچنین نتایج حاصل از تی وابسته مشخص کرد که بین نمرات اعتماد به خود کودکان گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (0٫046=p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته ها به نظر می رسد برنامه تدوین شده آموزشی درمانی مداخلات بهنگام سبب افزایش اعتماد به خود در کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ فزون کنشی می شود.

    کلیدواژگان: برنامه آموزشی درمانی مداخلات بهنگام، اعتماد به خود، کودکان مبتلا به نارسایی توجه، فزون کنشی، بیش فعالی
  • مهری سیدجوادی، زانیار پاک فر* صفحه 18
    زمینه و هدف

     جمعیت سالمندی رشدی شتابان دارد و سالمندی فعال و سلامت روان دو مقوله مهم در سلامت سالمندان به شمار می رود؛ بنابراین هدف از انجام این پژوهش بررسی سالمندی فعال و ارتباط آن با سلامت روان بود.

    روش بررسی

    این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی همبستگی بود که بر 200 سالمند مراجعه کننده به بیمارستان های آموزشی درمانی اردبیل در سال 1397 با نمونه گیری دردسترس انجام شد. برای جمع آوری داده ها، پرسشنامه سالمندی فعال (محمدی و همکاران، 1396) و پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلر، 1979) به کار رفت. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22و روش های آمار استنباطی شامل آزمون تی مستقل و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. سطح معناداری آزمون ها 5درصد بود.

    یافته ها

    آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین سطح فعال بودن سالمندان با سلامت روان آن ها رابطه آماری مستقیم معناداری وجود داشت (0٫001>p، 0٫44=r)؛ همچنین بین هر شش خرده مقیاس سالمندی فعال شامل جماعت پذیری (مشارکت اجتماعی-نهادی) (0٫53=r)، ذهن ورزی (0٫29=r)، تعامل گرایی (0٫33=r)، بینش عاملیت گرا (فعال) (0٫47=r)، نقش آفرینی (0٫37=r) و پویایی جسمی-عملکردی (0٫49=r) با قابلیت تبیین با سلامت روان رابطه آماری معناداری به دست آمد (0٫001=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش حاضر، فعال بودن سالمندان تاثیر مثبتی بر سلامت روان آن ها دارد؛ همچنین به عنوان عامل موثر بر سلامت روان می تواند در برنامه ریزی های آتی در این گروه از افراد جامعه مدنظر قرار گیرد و سالمندان به سمت فعال بودن سوق داده شوند.

    کلیدواژگان: سالمند، سلامت روان، سالمندی فعال
  • شیرین کیقبادی، زهرا درویزه، حسن اسدزاده* صفحه 19
    زمینه و هدف

    کانون خانواده از کانون های بسیار اساسی جامعه و شکل دهنده شخصیت اعضای درون آن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی واقعیت درمانی مبتنی بر تیوری انتخاب به شیوه گروهی بر مسئولیت پذیری زنان متاهل شهر تهران انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری را مراجعان زن متاهل خانه سلامت منطقه نه تهران در سال 1397 تشکیل دادند. حجم نمونه سی نفر بودند که به شیوه دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. ابزار این تحقیق، مصاحبه تشخیصی ساختاریافته و پرسشنامه روان شناختی کالیفرنیا (گاف، 1987) بود. گروه آزمایش هشت جلسه دوساعته مداخله گروهی واقعیت درمانی مبتنی بر تیوری انتخاب را دریافت کرد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 21 انجام شد. در این پژوهش سطح معناداری 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، عامل زمان در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری معنادار بود (0٫001>p) و اثر گروه معنادار بود (0٫001>p)؛ همچنین اثر زمان و گروه معنادار بود (0٫001>p) و تفاوت آشکاری بین میزان مسئولیت پذیری در دو گروه زنان مطالعه شده در طول زمان های اندازه گیری وجود داشت؛ بنابراین واقعیت درمانی مبتنی بر تیوری انتخاب به شیوه گروهی بر مسئولیت پذیری زنان متاهل موثر بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، واقعیت درمانی مبتنی بر تیوری انتخاب به شیوه گروهی بر مسئولیت پذیری زنان متاهل موثر است و می تواند به عنوان مداخله ای درمانی استفاده شود.

    کلیدواژگان: واقعیت درمانی، تئوری انتخاب، مسئولیت پذیری
  • بابک نوروزی، عذرا غفاری نوران*، عباس ابوالقاسمی، توکل موسی زاده صفحه 20
    زمینه و هدف

     استرس از مسایل اجتناب ناپذیر زندگی است که نمود آن در موقعیت های تحصیلی با عنوان استرس تحصیلی مفهوم سازی شده است. فرسودگی تحصیلی پیامد عمده تر استرس است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش شفقت به خود بر استرس تحصیلی و فرسودگی تحصیلی دانش آموزان دارای علایم افسردگی بود.

    روش بررسی

    این پژوهش از نوع مطالعات آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه شهرستان پارس آباد در سال تحصیلی 97-1396 به تعداد 2028 نفر تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل چهل نفر از دانش آموزان پسر دارای علایم افسردگی از جامعه مذکور بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه بیست نفر) قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس خودسنجی افسردگی (برلسون، 1981)، پرسشنامه استرس تحصیلی (لاکاو، 2009) و پرسشنامه فرسودگی تحصیلی (برسو و همکاران، 2007) بود. دانش آموزان گروه آزمایش در هشت جلسه 90دقیقه ای در دوره آموزش شفقت به خود براساس بسته آموزشی گیلبرت (2009) شرکت کردند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره در نرم افزار SPSS نسخه 20 انجام شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، آموزش شفقت به خود تاثیر معناداری بر استرس تحصیلی و مولفه های آن شامل فیزیولوژیک، رفتاری، شناختی و عاطفی (0٫001>p) و همچنین تاثیر معناداری بر فرسودگی تحصیلی و مولفه های آن شامل خستگی هیجانی، بی علاقگی تحصیلی و ناکارآمدی تحصیلی (0٫001>p) در دانش آموزان دارای علایم افسردگی داشت.

    نتیجه گیری

    آموزش شفقت به خود راهکار مناسبی برای کاهش استرس تحصیلی و فرسودگی تحصیلی دانش آموزان دارای علایم افسردگی است.

    کلیدواژگان: شفقت به خود، استرس تحصیلی، فرسودگی تحصیلی، افسردگی، دانش آموزان
  • ظاهر اعتماد*، شیما زحلی صفحه 21
    زمینه و هدف

     تغییر روش زندگی همچون افزایش فعالیت بدنی و استفاده از رژیم کم کالری ، از اولین مداخلات در زمینه کاهش چربی بدن و مقابله با چاقی و اضافه وزن محسوب می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات هوازی همراه با مکمل یاری ژل رویال بر برخی شاخص های التهابی زنان دارای اضافه وزن بود.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. به این منظور سی دختر دانشجوی سالم دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج دارای اضافه وزن به صورت تصادفی در سه گروه (مکمل، دارونما، گواه) تقسیم شدند. در گروه مکمل از ژل رویال (500 میلی گرم) در کپسول های 100میلی گرمی به صورت خوراکی استفاده شد. خون گیری آزمودنی ها در حالت ناشتا به منظور ارزیابی شاخص نکروزدهنده تومور آلفا ، پروتئین واکنشی-C و اینترلوکین-6 در دو نوبت پیش آزمون و پس آزمون انجام پذیرفت. تمرینات هشت هفته و هر هفته سه جلسه بود. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی به کمک نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معنا داری 0٫05=α تحلیل شد.

    یافته ها

    باتوجه به نتایج، تمرینات هوازی با مکمل دهی ژل رویال موجب کاهش معنا داری در سطوح شاخص های التهابی ازجمله IL-6 (0٫001>p)، CRP (0٫030=p) و TNF-α (0٫040=p) بین گروه ها شد. در متغیر IL-6، این تفاوت معنادار مربوط به گروه های مکمل با دارونما (0٫001>p)، مکمل با گواه (0٫009=p) و دارونما با گواه (0٫001=p) بود. در متغیر CRP، این تفاوت معنادار مربوط به گروه های مکمل با دارونما (0٫001>p) و دارونما با گواه (0٫040=p) و مکمل با گواه (0٫015=p) بود. در متغیر TNF-α این تفاوت معنادار مربوط به گروه های مکمل با دارونما (0٫001>p) و مکمل با گواه (0٫022=p) بود.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج، هشت هفته تمرینات هوازی با شدت زیربیشینه فزاینده به همراه مکمل یاری ژل رویال موجب کاهش سطوح شاخص های التهابی ازجمله شاخص نکروزدهنده تومور آلفا ، اینترلوکین-6 و پروتئین واکنشی-C می شود.

    کلیدواژگان: تمرین هوازی، مکمل یاری ژل رویال، شاخص های التهابی، اضافه وزن
  • سید مهدی حسینی، حجت الله جاویدی*، امیرهوشنگ مهریار، سید ابراهیم حسینی صفحه 22
    زمینه و هدف

     هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی ولز و درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ در بهبود علایم درآمیختگی افکار زنان مبتلا به اختلال وسواس جبری بود.

    روش بررسی

    این پژوهش از نوع نیمه تجربی است که با طرح پژوهشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی بیماران سرپایی اختلال وسواس فکری-عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان شیراز در سال 1395بود. از این بین 60 نفر از بیماران که طبق تشخیص روان پزشک یا روان شناس بالینی تشخیص اختلال وسواس فکری-عملی گرفته بودند انتخاب و به صورت تصادفی به دوگروه 20 نفره آزمایش (فراشناخت و مواجهه و جلوگیری از پاسخ) و یک گروه 20 نفره کنترل تقسیم شدند. مداخله فراشناختی ولز به مدت 8 جلسه گروهی و به مدت دو ماه به صورت جلسات 1٫5 ساعته بر روی گروه آزمایش فراشناخت و مداخله مواجهه و جلوگیری از پاسخ به مدت 14 جلسه 2 ساعته بر روی گروه آزمایش مواجهه و جلوگیری از پاسخ اجرا شد. هر دو گروه آزمایش و گروه کنترل در دوره مطالعه در دوز های نزدیک، داروی فلووکسامین (دوز 200 تا 300) مصرف کردند. پرسشنامه درآمیختگی افکار به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس و با به کارگیری نرم افزار آماری SPSS، ویراست 21 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد گروه فراشناخت در دو عامل درآمیختگی فکر- عمل و فکر-واقعه در مقایسه با گروه مواجهه و جلوگیری از پاسخ و کنترل کاهش معناداری (اثربخشی بیشتری) دارد (0٫001>p). اما در عامل درآمیختگی فکر-شی تفاوت معناداری بین گروه های آزمایش نبود. از طرفی گروه مواجهه و جلوگیری از پاسخ نیز در تمامی مولفه ها در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری را نشان داد (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    علیرغم برخی محدودیت های روش شناختی، درمان فراشناختی می تواند درمان معتبر و جایگزینی برای مواجهه و جلوگیری از پاسخ باشد.

    کلیدواژگان: درمان فراشناختی ولز، درمان مواجهه با پاسخ، درآمیختگی افکار، اختلال وسواس جبری
  • شهرزاد سپه پور*، محمدباقر کجباف، حسن احدی، احمد عابدی صفحه 23
    زمینه و هدف

     به دلیل اهمیت سال های پیش دبستانی به عنوان مهم ترین مرحله زندگی کودکان، در سطح جهانی برنامه هایی به منظور توان مند سازی شناختی، هوش، زبان و مهارت های حرکتی آن ها اجرا می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزشی کویین بر توان مندی های شناختی کودکان 4تا6ساله ایرانی انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با پیگیری و گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی کودکان 4تا6 سال تشکیل دادند که در مهد کودک و پیش دبستانی مناطق 22گانه تهران در سال تحصیلی 95-1394 ثبت نام کردند. تعداد سی کودک داوطلب واجد معیارهای ورود، به شیوه دردسترس وارد پژوهش شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). گروه آزمایش در دوازده جلسه برنامه آموزشی کویین را (2010) دریافت کرد؛ اما برای گروه گواه هیچ گونه آموزشی ارایه نشد. ابزار پژوهش مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان پیش دبستانی و دبستانی-ویرایش سوم (1967) بود که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری برای گروه ها اجرا شد. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 18 تجزیه وتحلیل شدند. سطح معناداری برای همه آزمون ها 0٫05 لحاظ شد.

    یافته ها

    برای متغیرهای هوش کل، هوش عملی و هوش کلامی اثر گروه معنادار نبود؛ ولی اثر زمان و اثر متقابل گروه×زمان معنادار بود (0٫001>p). همچنین در گروه آزمایش تفاوت معنادار میانگین های نمرات سه نوع هوش در مراحل پیش آزمون با پس آزمون (0٫001>p)، پیش آزمون با پیگیری (0٫001>p) و پس آزمون و پیگیری (0٫05>p) مشاهده شد. در مرحله پیگیری، هوش کل و هوش عملی روند افزایشی ولی هوش کلامی روند کاهشی داشت.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش می توان با اجرای برنامه آموزشی کویین نمرات هوش کل، هوش کلامی و هوش عملی کودکان 4تا6 سال تهرانی را افزایش داد.

    کلیدواژگان: توان مندسازی شناختی، برنامه آموزشی کوئین، کودک
  • حدیث ولی زاده، وحید احمدی* صفحه 24
    زمینه و هدف

     سندرم پیش از قاعدگی تجربه برخی نشانگان جسمانی، روانی و رفتاری است که در برخی افراد این علایم بسیار ناتوان کننده است و با عملکرد اجتماعی، تحصیلی و روابط خانوادگی آنان تداخل می یابد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر ارایه مدل علی سندرم پیش از قاعدگی در دختران نوجوان بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر همبستگی با استفاده از مدل سازی تحلیل مسیر بود. جامعه آماری را تمامی دختران نوجوان شهرستان کرمانشاه با دامنه سنی 13تا18 سال در سال 1399 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 381 نفر از این دختران نوجوان بود که به روش دردسترس انتخاب شدند. تعدادی از پاسخ نامه ها به علت داده های پرت یا تکمیل نکردن پرسشنامه ها کنار گذاشته شد و درمجموع پاسخ نامه های 372 نفر تحلیل شد. برای جمع آوری داده ها، پرسشنامه غربالگری قبل از قاعدگی استینر (استینر و همکاران، 2003)، پرسشنامه نگرش به قاعدگی (بروکس-گان و رابل، 1980)، مقیاس ارزیابی حمایت اجتماعی (واکس و همکاران، 1986)، پرسشنامه اضطراب بک (بک و استیر، 1990) و پرسشنامه استرس زندگی دانشجویی (گادزلا، 1991) به کار رفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS نسخه 25 و AMOS نسخه 23 استفاده شد. سطح معناداری 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    از میان متغیرهای پژوهش، اضطراب اثر کل بیشتری بر سندرم پیش از قاعدگی داشت (0٫001>p و 0٫404=β). متغیر نگرش به قاعدگی توانست رابطه بین سندرم پیش از قاعدگی را با حمایت اجتماعی (0٫001>p و 0٫055-=β)، اضطراب (0٫001>p ,0٫037=β)، استرس تحصیلی (0٫001>p و 0٫044=β) و طول مدت قاعدگی (0٫001>p و 0٫050-=β) میانجیگری کند. شاخص های نکویی برازش نشان داد، متغیر نگرش به قاعدگی رابطه بین سندرم پیش از قاعدگی را با حمایت اجتماعی، اضطراب، استرس تحصیلی و طول مدت قاعدگی میانجیگری می کند (0٫914=AGFI و 0٫027=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش، حمایت اجتماعی، اضطراب، استرس تحصیلی و طول مدت قاعدگی با نقش میانجی سندرم پیش از قاعدگی می تواند مدل مطلوبی برای تبیین سندرم پیش از قاعدگی باشند.

    کلیدواژگان: سندرم پیش از قاعدگی، نگرش، حمایت اجتماعی، اضطراب، استرس تحصیلی، مدت قاعدگی
  • تاچارا روحی کریمی، محمود شیرازی*، غلامرضا ثناگوی محرر صفحه 25
    زمینه و هدف

     خیانت زناشویی پیامدهای منفی فراوانی برای زنان دارد. بر همین اساس استفاده از مداخلات مناسب درجهت کاهش اثرات منفی آن دارای اهمیت فراوانی است؛ هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی زوج درمانی شناختی رفتاری بر تاب آوری و کیفیت زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را همه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی منطقه غرب تهران در سال 1398 تشکیل دادند که به مراکز مشاوره و کلینیک های روان شناختی مراجعه کردند. با استفاده از روش نمونه گیری هدف مند تعداد سی فرد داوطلب واجد شرایط وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر کدام پانزده نفر) قرار گرفتند. همه آزمودنی ها برای پیش آزمون و پس آزمون به مقیاس تاب آوری کانر-دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003) و پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996) پاسخ دادند. آزمودنی های گروه مداخله براساس پروتکل خانجانی وشکی و همکاران (2017) طی دوازده جلسه یک بار در هفته به مدت نود دقیقه به صورت گروهی آموزش دریافت کردند. طی این مدت برای گروه گواه هیچ مداخله ای ارایه نشد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره در نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری در همه آزمون های آماری 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که زوج درمانی شناختی رفتاری منجربه بهبود تاب آوری (0٫001>p) و کیفیت زندگی (0٫001>p) آزمودنی های گروه آزمایش شده است.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش زوج درمانی شناختی رفتاری بر تاب آوری و کیفیت زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی موثر است.

    کلیدواژگان: خیانت زناشویی، تاب آوری، کیفیت زندگی، زوج درمانی شناختی رفتاری.
  • آتوسا صادق پور، جواد خلعتبری*، علی اکبر سیف، علی شهریاری احمدی صفحه 26
    زمینه و هدف

     بعد روانی بیماران مبتلا به سرطان به اندازه درمان جسمانی آن ها اهمیت دارد و به آنان در پیگیری و ادامه درمان کمک می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کاهش خستگی ناشی از سرطان و میزان عوارض شیمی درمانی (تهوع و استفراغ) در بیماران مبتلا به سرطان انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی بیماران سرطانی بیمارستان رسول اکرم (ص) در شهر تهران تشکیل دادند که در سال 1396 به منظور دریافت شیمی درمانی به این بیمارستان مراجعه کرده بودند. به روش نمونه گیری تصادفی 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس خستگی ناشی از سرطان (اوکمیاما و همکاران، 2000) و پرسشنامه ارزیابی تهوع و استفراغ (رودز و مک دنیل، 1999) بود که به صورت پیش آزمون و پس آزمون روی هر دو گروه اجرا شد. آموزش ذهن آگاهی با استفاده از بسته آموزشی نوروزی و همکاران (2017) در هشت جلسه 90 دقیقه ای صرفا برای گروه آزمایش انجام پذیرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.

    یافته ها

    یافته ها حاکی از تفاوت معنادار در پس آزمون بین دو گروه آزمایش و گواه در متغیرهای خستگی ناشی از سرطان (0٫001>p) و میزان عوارض شیمی درمانی (تهوع و استفراغ) (0٫001>p) بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش می توان گفت، آموزش ذهن آگاهی در کاهش خستگی ناشی از سرطان و میزان عوارض شیمی درمانی (تهوع و استفراغ) تاثیر دارد و می توان از آن به عنوان روشی در کنار روش های پزشکی به منظور درمان سرطان استفاده کرد.

    کلیدواژگان: ذهن آگاهی، خستگی، عوارض شیمی درمانی، سرطان
  • شکوفه یدی یوسف آباد، قمر کیانی*، غلامحسین انتصار فومنی صفحه 27
    زمینه و هدف

     اضطراب امتحان علاوه بر ایجاد مشکلات تحصیلی موجب به وجودآمدن معضل های رفتاری در بین آن ها می شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی و عزت نفس در رابطه بین سبک های یادگیری و اضطراب امتحان دانش آموزان دختر پایه یازدهم در دوره متوسطه دوم انجام گرفت.

    روش بررسی

    روش پژوهش از انواع مطالعات همبستگی بود. تمامی دانش آموزان دختر پایه یازدهم دوره متوسطه دوم شهر تبریز که در سال تحصیلی 99-1398 مشغول به تحصیل بودند، جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل دادند. نمونه مطالعه شده شامل 430 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه اضطراب امتحان (ابوالقاسمی و همکاران، 1375)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (روزنبرگ، 1965) پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (میجلی و همکاران، 2000) و پرسشنامه سبک یادگیری کلب (کلب و کلب، 2005) بود. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از ضریب همبستگی اسپیرمن و روش معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS نسخه 25 و AMOS نسخه 20 استفاده شد. سطح معناداری 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، اثر مستقیم عزت نفس بر خودکارآمدی تحصیلی (0٫001=p، 0٫19=β)، سبک های یادگیری بر خودکارآمدی تحصیلی (0٫006=p، 0٫14-=β)، خودکارآمدی تحصیلی بر اضطراب امتحان (0٫001=p، 0٫13=β)، عزت نفس بر اضطراب امتحان (0٫04=p، 0٫07-=β) و سبک های یادگیری بر اضطراب امتحان (0٫001=p، 0٫62=β)، معنادار بود؛ همچنین اثرات غیرمستقیم عزت نفس (0٫500=p) و سبک های یادگیری (0٫517=p) بر اضطراب امتحان معنادار نیست. نتایج شاخص های نکویی مشخص کرد که مدل از نکویی برازش خوبی برخوردار بود (0٫054=RMSEA، 0٫96=AGFI).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش حاضر، معلمان و مشاوران مدارس می توانند با ارتقای خودکارآمدی تحصیلی و تقویت سبک های یادگیری آزمایشگری، انتزاعی و عینی، اضطراب امتحان دانش آموزان را کاهش دهند.

    کلیدواژگان: اضطراب امتحان، خودکارآمدی تحصیلی، عزت نفس، سبک های یادگیری
  • مریم نصیردهقان، نیلوفر طهمورسی*، عباس مقیم بیگی، حبیبه تقوی کجیدی صفحه 28
    زمینه و هدف

     مشکلات روان شناختی در انواع بیماری های مزمن ازجمله دیابت از عوامل مهم در درمان پزشکی و روان شناختی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی فراشناخت درمانی و واقعیت درمانی بر افسردگی، کیفیت زندگی و HbA1c در مبتلایان به دیابت نوع 2‏ صورت گرفت.‏

    روش بررسی

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی بیماران زن مبتلا به دیابت نوع 2 شهر کرج در سال 1399 تشکیل دادند که 45 نفر از داوطلبان واجد شرایط به شیوه نمونه گیری دردسترس، به عنوان نمونه وارد پژوهش شدند. برای گروه های واقعیت درمانی و فراشناخت درمانی هشت جلسه نوددقیقه ای مداخله برگزار شد. جمع آوری داده ها در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از پرسشنامه افسردگی-ویرایش دوم (بک و همکاران، 1996)، پرسشنامه کیفیت زندگی 36سوالی (ویر و شربورن، 1992) و آزمایش HbA1c‏ خون صورت گرفت. داده ها به کمک روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر ‏و آزمون تعقیبی بونفرونی در محیط نرم افزار SPSS نسخه 22 با سطح معناداری کمتر از 0٫05 تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، با کنترل اثرات پیش آزمون، فراشناخت درمانی و واقعیت درمانی بر افسردگی (0٫001>p‏) اثر کاهنده و بر کیفیت زندگی (0٫012=‏p‏) اثر افزاینده داشتند. در گروه های آزمایش تفاوت معناداری در نتایج مراحل پس آزمون و پیگیری مشاهده نشد که نشانگر ماندگاری تاثیر مداخلات در مرحله پیگیری بود. در متغیر HbA1c، مداخلات ذکرشده اثر معناداری نداشتند و در طول زمان نیز معنادار نبود‏ند (0٫542=‏p‏)؛ همچنین بین سه گروه واقعیت درمانی و فراشناخت درمانی با گروه گواه تفاوت معنادار وجود داشت‏ (0٫001>‏p‏) و بین گروه های آزمایش تفاوت معنادار نبود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، واقعیت درمانی و فراشناخت درمانی بر کاهش افسردگی و افزایش کیفیت زندگی در بین بیماران دیابتی نوع 2 اثربخش است و نتایج مداخلات در دوره پیگیری ماندگاری دارد.

    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، افسردگی، کیفیت زندگی، فراشناخت درمانی، واقعیت درمانی، HbA1c
  • سیده مونس حسینی* صفحه 29
    زمینه و هدف

     مدیریت نامناسب فعالیت های ورزشی می تواند سبب بروز برخی رفتارهای ورزشی منفی همچون اعتیاد به ورزش شود که شناسایی عوامل موثر بر این پدیده ضروری به نظر می رسد؛ بنابراین، هدف از این تحقیق تعیین اندازه اثر ترس از شکست و باورهای ناکارآمد در مورد ظاهر بر اعتیاد به ورزش در ورزشکاران بود.

    روش بررسی

    طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق را تمامی ورزشکاران بیشتر از بیست سال در سال 1399 تشکیل دادند. با پیمایش اینترنتی و به صورت تصادفی از بین گروه های ورزشی موجود در شبکه های اجتماعی دویست نفر به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند؛ اما پنج پرسشنامه به دلیل ناقص پرشدن کنار گذاشته شد و درمجموع 195 پرسشنامه تجزیه وتحلیل شد. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه ارزیابی ترس از شکست در عملکرد (کانروی و همکاران، 2002)، مقیاس باورها درباره ظاهر (اسپنگلر، 1999) و پرسشنامه وابستگی به تمرین (هاوزنبلاس و سایمونز داونز، 2002) به کار رفت. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شد. سطح معناداری همه آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، باورهای ناکارآمد در مورد ظاهر رابطه مستقیم و معناداری با اعتیاد به ورزش داشت (0٫001=p، 0٫242=r)؛ اما بین ترس از شکست در عملکرد با اعتیاد به ورزش در ورزشکاران رابطه معناداری مشاهده نشد. همچنین نتایج ضریب تعیین تعدیل شده مشخص کرد، باور در مورد ظاهر و ترس از شکست توان تبیین تنها 5درصد از تغییرات متغیر اعتیاد به ورزش را داشت.

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج پژوهش حاضر، باورهای ناکارآمد ورزشکاران در مورد ظاهر بدنی شان توان اثرگذاری بر بروز اعتیاد به ورزش را در میان آن ها دارد؛ بااین حال میزان تاثیرگذاری ضعیف است و نتیجه گیری در این زمینه نیازمند انجام مطالعات بیشتر است.

    کلیدواژگان: ترس از شکست، باورهای ناکارآمد در مورد ظاهر، اعتیاد به ورزش، ورزشکاران
  • پروین امامی، پروانه قدسی*، مالک میرهاشمی، خدیجه ابوالمعالی الحسینی صفحه 30
    زمینه و هدف

     طرحواره های ناسازگار اولیه در زنان موجب شناسایی نشدن نیازهای اولیه ارضا نشده می شود که متعاقبا بر حل تعارض در آنان تاثیر می گذارد؛ ازاین رو این زنان در روابط زناشویی خود کمتر انطباقی و مصالحه گرانه برخورد می کنند؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مدل سازی معادلات ساختاری رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با کیفیت زناشویی با میانجیگری راهبردهای حل تعارض در زنان متاهل بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را زنان متاهل مراجعه کننده به خانه های سلامت شهر تهران در سال 1399 تشکیل دادند که از میان آن ها 320 نفر واجد شرایط به مطالعه وارد شدند. در گام اول انتخاب مناطق تصادفی بود و در گام آخر افراد به صورت دردسترس و برخط انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل نسخه کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ (یانگ، 1998)، پرسشنامه راهبردهای حل تعارض رحیم-ویرایش دوم (رحیم، 1983) و مقیاس تجدیدنظرشده سازگاری زناشویی (باسبی و همکاران، 1995) بود. داده های پژوهش با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و AMOS نسخه 24 و با درنظرگرفتن سطح معناداری 0٫05 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد اثر کل طرحواره های ناسازگار اولیه بر کیفیت زناشویی (0٫001=p، 0٫431-=β) و اثر مستقیم طرحواره های ناسازگار اولیه بر کیفیت زناشویی (0٫011=p، 0٫332-=β) معنادار بود؛ همچنین اثر غیرمستقیم طرحواره های ناسازگار اولیه بر کیفیت زناشویی با میانجیگری راهبردهای حل تعارض سازنده (0٫008=p، 0٫054-=β) و غیرسازنده (0٫011=p، 0٫045-=β) معنادار بود؛ به علاوه مدل مفروض پژوهش با داده های گردآوری شده برازش نسبتا مناسبی داشت (2٫48=df/2c، 0٫933=CFI، 0٫969=GFI، 0٫891=AGFI، 0٫047=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، طرحواره های ناسازگار اولیه به واسطه راهبردهای حل تعارض سازنده و غیرسازنده بر کیفیت زناشویی متاهلان تاثیر می گذارند.

    کلیدواژگان: حل تعارض، طرحواره، کیفیت زناشویی
  • بهروز ایمری*، مهدی قیطاسی صفحه 31
    زمینه و هدف

     اختلال اسکولیوزیس با درصد شیوع زیادی در معلولان ذهنی مشاهده می شود؛ بنابراین هدف از این مطالعه، بررسی اثر تمرینات اصلاحی بر کاهش درجه اسکولیوزیس ستون فقرات در مردان معلول کم توان ذهنی تربیت پذیر بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه آماری مطالعه را مردان معلول ذهنی تربیت پذیر شهرستان گنبدکاووس و حومه با دامنه سنی 25تا40 سال تشکیل دادند. آزمودنی ها سی مرد بزرگسال با معلولیت ذهنی تربیت پذیر بودند که به ناهنجاری اسکولیوزیس با انحنای جانبی یک قوسی در ناحیه توراسیک (با انحنای جانبی کمتر از چهل درجه) مبتلا بودند. این افراد به گروه آزمایش و گروه گواه (هر گروه پانزده نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه 40تا60 دقیقه، تمرینات اصلاحی را اجرا کردند؛ درحالی که گروه گواه به انجام فعالیت های عادی خود مشغول بود. از روش عکس برداری دیجیتال برای تعیین درجه اسکولیوزیس استفاده شد. برای محاسبه تغییرات درون گروهی و بین گروهی، آزمون های تی وابسته و تی مستقل در نرم افزار SPSS به کار رفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج آزمون تی وابسته نشان داد، بین میزان درجه اسکولیوزیس پیش آزمون و پس آزمون افراد گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود داشت (0٫018=p)؛ اما چنین تفاوتی در گروه گواه مشاهده نشد (0٫34=p). همچنین نتایج آزمون تی مستقل در پس آزمون نشان دهنده کاهش معنادار درجه اسکولیوزیس گروه آزمایش درمقایسه با گروه گواه بود (0٫009=p).

    نتیجه گیری

    تمرینات اصلاحی اثربخشی مطلوبی بر کاهش زاویه انحنای جانبی ستون فقرات در مردان معلول ذهنی تربیت پذیر مبتلا به ناهنجاری اسکولیوزیس دارند.

    کلیدواژگان: تمرینات اصلاحی، انحنای جانبی ستون فقرات، اسکولیوزیس، معلولان کم توان ذهنی تربیت پذیر
  • سحرانه جوادی آسایش، علی اکبر ارجمندنیا*، لیلا کاشانی وحید صفحه 32
    زمینه و هدف

     اختلال طیف اوتیسم تعاملات اجتماعی و پاسخ مناسب فرد به محیط بیرون را تحت تاثیر قرار می دهد. از روش های بسیار جدید برای بهبود مهارت های اجتماعی آب درمانی است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آب درمانی مبتنی بر برنامه هالی ویک بر تعاملات اجتماعی پسران دارای اختلال طیف اوتیسم بستری در بخش شبانه روزی انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش، مطالعه ای نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و جلسات پیگیری بود. جامعه آماری را تمامی کودکان دارای اختلال اوتیسم شهر کرج تشکیل دادند. تعداد 24 نفر از پسران دارای اختلال اوتیسم بستری در آسایشگاه کهریزک البرز به روش نمونه گیری دردسترس و هدف مند به صورت داوطلبانه وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس رتبه بندی اوتیسم گیلیام (گارز)-ویرایش دوم (گیلیام، 2006) بود. گروه آزمایش برنامه هالی ویک (گروس، 2001) را به صورت سه جلسه در هفته و به مدت دو ماه، طی 24 جلسه دریافت کرد. تجزیه وتحلیل داده ها، با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی LSD به کمک نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، تغییرات میانگین متغیر تعاملات اجتماعی در طول زمان معنا دار بود (0٫001<p)؛ همچنین اثر گروه و اثر متقابل گروه و زمان معنا دار بود (0٫001>p). به علاوه در متغیر تعاملات اجتماعی تفاوت معنا داری بین مراحل پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری وجود داشت (0٫001=p)؛ همچنین بین مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار وجود نداشت که بیانگر ماندگاری آثار مداخله در مرحله پیگیری است (0٫571=p).

    نتیجه گیری

    آب درمانی به طور درخورتوجهی موجب بهبود تعاملات اجتماعی کودکان دارای اختلال اوتیسم می شود و می توان از این روش به عنوان رویکردی مکمل در توان بخشی کودکان اوتیسم استفاده کرد.

    کلیدواژگان: آب درمانی، هالی ویک، تعاملات اجتماعی، اختلال طیف اوتیسم
  • ملکه سادات سیدی، سمانه سادات طباطبائی*، تکتم سادات طباطبائی، فاطمه شهابی زاده صفحه 33
    زمینه و هدف

     دانش آموزان با اختلال یادگیری، بیشتر از دانش آموزان عادی دچار مشکلات شناختی هستند. هدف از انجام این پژوهش بررسی آموزش حواس پنج گانه بر توان مندی شناختی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خواندن بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزانی تشکیل دادند که در سال تحصیلی 99-1398 به مرکز مشکلات یادگیری شهرستان فردوس مراجعه کردند. شیوه نمونه‏گیری به صورت دردسترس بود. تعداد سی دانش آموز 7تا8ساله، داوطلب واجد شرایط به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. به منظور اطمینان از نبود ناتوانی ذهنی در دانش آموزان، مقیاس هوش وکسلر کودکان-ویرایش چهارم (وکسلر، 2003) اجرا شد؛ همچنین در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، والدین پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی (بریف) (جیویا و همکاران، 2000) را تکمیل کردند. برای گروه آزمایش به مدت ده جلسه هفتاددقیقه ای، آموزش تقویت حواس پنج گانه با همراهی مادران آن ها ارایه شد؛ اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی به کمک نرم افزار SPSS نسخه 23 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، تحلیل واریانس متغیر توان مندی شناختی برای اثر زمان، اثر گروه و اثر گروه*زمان معنادار بود (0٫001>p)؛ همچنین در متغیر توان مندی شناختی در گروه آزمایش، بین مراحل پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫001>p)؛ اما بین مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار وجود نداشت (0٫207=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، آموزش تقویت حواس پنج گانه می تواند به عنوان مداخله ای بهنگام بر توان مندی شناختی دانش آموزان با اختلال خواندن موثر باشد و استفاده از آموزش مذکور به مربیان مراکز اختلال یادگیری توصیه می شود.

    کلیدواژگان: حواس پنج گانه، توان مندی شناختی، اختلال یادگیری
  • قربانعلی عاطفی هنزنی، عالیه شکربیگی*، امیدعلی احمدی صفحه 34
    زمینه و هدف

     ازجمله عوامل مهم مرتبط با سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانواده اعتماد اجتماعی و حمایت اجتماعی از آنان است. هدف پژوهش حاضر تدوین مدل سلامت اجتماعی براساس حمایت اجتماعی و اعتماد اجتماعی در زنان سرپرست خانواده بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از انواع مطالعات همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمام زنان سرپرست خانواده در شهر رشت در سال 1398 تشکیل دادند. از میان آن ها 358 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات، فرم کوتاه پرسشنامه بهزیستی اجتماعی (کیز، 1998)، پرسشنامه حمایت اجتماعی خانواده (خداپناهی و همکاران، 1388) و پرسشنامه اعتماد اجتماعی (صفاری نیا و شریف، 1392) به کار رفت. برای تحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری و ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزارهای AMOS نسخه 24 و SPSS نسخه 24 استفاده شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد ضریب مسیر بین حمایت اجتماعی و اعتماد اجتماعی (0٫001=p، 0٫351=β)، ضریب مسیر بین اعتماد اجتماعی و سلامت اجتماعی (0٫001=p، 0٫324=β) و ضریب مسیر مستقیم بین حمایت اجتماعی و سلامت اجتماعی (0٫001=p، 0٫460=β) مثبت و معنادار بود. ضریب مسیر غیرمستقیم بین حمایت اجتماعی و سلامت اجتماعی با نقش میانجیگر اعتماد اجتماعی مثبت و معنادار بود (0٫012=p، 0٫114=β). همچنین مدل مفروض پژوهش با داده های گردآوری شده برازش داشت (3٫31=df/2c، 0٫934=CFI، 0٫912=GFI، 0٫875=AGFI، 0٫081=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، اعتماد اجتماعی میانجیگر رابطه بین حمایت اجتماعی و سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانواده است؛ بنابراین باید به نقش حمایت اجتماعی و اعتماد اجتماعی در سلامت زنان سرپرست خانواده توجه کرد.

    کلیدواژگان: سلامت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، حمایت اجتماعی، زنان سرپرست خانواده
  • حدیث ولی زاده، وحید احمدی* صفحه 35
    زمینه و هدف

     داشتن کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم فشار روانی زیادی به خانواده به خصوص مادران وارد می کند که سبب ایجاد تنش می شود. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم شهر کرمانشاه بود.

    روش بررسی

    طرح پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی ازنوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی ماداران دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم شهر کرمانشاه در سال 1398 تشکیل دادند. چهل و پنج نفر از افراد واجد شرایط و داوطلب انتخاب به شیوه تصادفی با لحاظ کردن ملاک های ورود و خروج در سه گروه (درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گواه) قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی،1969) بود. مداخلات دو گروه آزمایش به صورت گروهی به مدت هشت جلسه نوددقیقه ای و دو بار در هفته اجرا شد. داده ها با آزمون های آماری تحلیل واریانس یک طرفه، کای اسکویر پیرسون، تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون تعقیبی بنفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند. سطح معناداری تمامی آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اندازه اثر پیش آزمون، تفاوت سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) در پس آزمون در متغیر کیفیت زندگی و مولفه های آن شامل سلامت جسمانی، سلامت روان، روابط اجتماعی و سلامت محیط معنادار بود (0٫001>p)؛ همچنین بین اثر درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم تفاوت معناداری وجود نداشت؛ اما بین هر دو گروه درمان مذکور با گروه گواه در متغیر کیفیت زندگی تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج پژوهش، استفاده از درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند در بهبود کیفیت زندگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم مفید و موثر باشد.

    کلیدواژگان: درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، کیفیت زندگی، اختلال طیف اوتیسم
  • سید علی احمدی، شهرام وزیری*، قاسم آهی، فرح لطفی کاشانی، محمداسماعیل اکبری صفحه 36
    زمینه و هدف

    سرطان پستان عامل عوارض جسمی و روان شناختی متعددی است که به درمان متناسب نیاز دارد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی بر کاهش پریشانی روان شناختی در زنان مبتلا به سرطان پستان بود.

    روش بررسی

    این پژوهش از نظر روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به کلینیک دکتر غلامی در بهمن 1398 تشکیل دادند. ابتدا تعداد 45 نفر از افراد داوطلب واجد شرایط به پژوهش وارد شدند. سپس در دو گروه آزمایش (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی) و یک گروه گواه (هر گروه پانزده نفر) به صورت تصادفی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لویبوند و لویبوند، 1995) به کار رفت. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در هشت جلسه 75دقیقه ای براساس پروتکل هیز و همکاران (2006) و معنویت درمانی در نه جلسه آموزش 75دقیقه ای براساس پروتکل ریچارد و برگین (2005) فقط برای گروه های آزمایش اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 23 صورت گرفت. سطح معناداری برای آزمون های آماری، 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی بعد از کنترل نمرات پیش آزمون در هر دو گروه، بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس موثر بود (0٫001>p). همچنین در متغیرهای افسردگی و استرس تفاوت بین گروه های آزمایشی با گروه گواه معنادار بود (0٫001=p). تفاوت بین گروه های آزمایشی با گروه گواه در متغیر اضطراب نیز معنادار بود (0٫001=p و 0٫008=p). در متغیرهای افسردگی (0٫030=p)، اضطراب (0٫006=p) و استرس تفاوت بین گروه های درمان معنا دار بود (0٫026=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی بر کاهش پریشانی روان شناختی زنان مبتلا به سرطان پستان اثربخش اند؛ ولی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بیشتری درمقایسه با معنویت درمانی دارد.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، معنویت درمانی، سرطان پستان، پریشانی روان شناختی
  • معصومه مرتضوی*، مرضیه سادات سیدقندی، معصومه علی میرزایی، سارا فلاحی صفحه 37
    زمینه و هدف

     نوجوانان بی سرپرست یا بدسرپرست به دلیل زندگی در محیطی نامناسب، درمقایسه با نوجوانان عادی استقلال عاطفی و شادکامی کمتری برای زندگی در جامعه دارند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف اثربخشی روان شناسی مثبت نگر بر استقلال عاطفی و شادکامی نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست اسلامشهر انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست شهر اسلامشهر در سه ماه اول سال 1398 تشکیل دادند که سی نفر از داوطلبان واجد شرایط انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. داده ها در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از پرسشنامه شادکامی آکسفورد (هیل و آرگایل، 2002) و مقیاس استقلال عاطفی (استنبرگ و سیلوربرگ، 1986) جمع آوری شد. آموزش روان شناسی مثبت نگر در طی چهارده جلسه شصت دقیقه ای براساس دیدگاه روان شناسی مثبت نگر رشید (2009) به افراد گروه آزمایش ارایه شد؛ اما گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها آزمون خی دو و تحلیل کوواریانس چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 به کار رفت. سطح معنا داری 0٫01 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، آموزش روان شناسی مثبت نگر باعث افزایش متغیر استقلال عاطفی (0٫001>p) و مولفه های آن شامل فردیت (0٫016=p)، عدم وابستگی (0٫017=p) و خوداتکایی (0٫001>p) و همچنین متغیر شادکامی (0٫001>p) نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست گروه آزمایش شد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، آموزش روان شناسی مثبت نگر موجب افزایش استقلال عاطفی و شادکامی نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست می شود.

    کلیدواژگان: روان شناسی مثبت نگر، استقلال عاطفی، شادکامی، نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست
  • بتول غضنفری، فرناز کشاورزی ارشدی*، فریبا حسنی، سوزان امامی پور صفحه 38
    زمینه و هدف

     سلامت و پویایی خانواده ریشه در سلامت و شادابی زوجین دارد؛ ازاین رو تمرکز چاره اندیشانه بر تعارض زناشویی و کیفیت رابطه براساس رویکردهای ارتباط انسانی می تواند شادی را به جامعه منتقل کند. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و مبتنی بر نظریه انتخاب بر کیفیت رابطه زوجین دارای تعارض زناشویی بود.

    روش بررسی

    این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. از میان زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده پیوند در شهر مشهد در پاییز 1395، سی زوج داوطلب که در پرسشنامه تعارض زناشویی نمره 115 و بیشتر کسب کردند، به صورت هدف مند و براساس ملاک های ورود و خروج پژوهش انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش (زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب) و گواه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه کیفیت ادراک شده از ابعاد زناشویی (فلچر و همکاران، 2000) به کار رفت. مداخله های درمانی زوج درمانی هیجان مدار (جانسون، 2012) و زوج درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب (گلاسر و گلاسر، 2010) بود. مداخله ها برای هر زوج طی هشت جلسه 90دقیقه ای اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، مقابله هلمرت و آزمون تعقیبی توکی با نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شدند. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    بین میانگین نمرات کیفیت رابطه زناشویی زوج درمانی هیجان مدار و مبتنی بر نظریه انتخاب با گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p)؛ اما بین دو گروه مداخله تفاوت معناداری مشاهده نشد (0٫621=p). میانگین نمرات کیفیت رابطه زناشویی در پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشت (0٫001>p)؛ ولی بین نمرات پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد (0٫113=p) و اثر دو نوع مداخله زوج درمانی بر بهبود کیفیت رابطه زوج ها در بلندمدت (بعد از دو ماه) باقی ماند.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، مداخله های زوج درمانی هیجان مدار و مبتنی بر نظریه انتخاب باعث بهبود روابط زوجین دارای تعارض زناشویی می شود.

    کلیدواژگان: زوج درمانی، هیجان مدار، نظریه انتخاب، کیفیت رابطه، تعارض
  • حسینعلی دهقانی زاده، محمدحسین فلاح*، سعید وزیری صفحه 39
    زمینه و هدف

     در بررسی اشتغال روزافزون زنان توجه ما بیشتر به زیان هایی است که دامن گیر کودکان می شود؛ ولی به پیامدهای این وضعیت بر روابط زناشویی کمتر توجه می کنیم. هدف از پژوهش حاضر کشف و کاوش تجربه های زیسته زنان شاغل در بهزیستی برای شناخت عمیق تجربه آنان از زندگی زناشویی بود.

    روش بررسی

    روش شناسی پژوهش حاضر روشی کیفی با رویکرد نظریه زمینه ای بود. پژوهشگران برپایه نمونه گیری نظری 14 نفر از زنان متاهل شاغل در بهزیستی استان یزد را در سال های 1397 تا 1398 انتخاب کردند و با آن ها مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته انجام دادند. فرایند نمونه گیری تا رسیدن به اشباع نظری ادامه داشت. در این مسیر، جمع آوری داده ها و تحلیل آن ها هم زمان پیش رفت. در پژوهش حاضر از کدگذاری باز و محوری برای تحلیل داده ها استفاده شد. پژوهشگران در آغاز به طور دقیق چند بار متن مصاحبه ها را به طور کامل خواندند. این کار موجب شد که پژوهشگران نمایی کلی از متن کامل و منطق کلی مصاحبه ها داشته باشند. سپس فرایند کدگذاری انجام شد.

    یافته ها

    با بررسی دقیق متن مصاحبه ها، گزاره های اصلی، مفاهیم، مقوله های اصلی و درنهایت مقوله مرکزی در فرایندی طولانی، دقیق، جزیی و مفهومی ارایه شد؛ درنتیجه این پژوهش شامل 45 مفهوم و 16 مقوله اصلی و یک مقوله مرکزی به نام رنج مضاعف زناشویی شد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، اگرچه بعضی از زنان شاغل توانسته اند از راهبرد های مثبت بهره ببرند که پیامدهای مثبتی را همچون پاسخ گویی عاطفی و تعامل مثبت به همراه داشته است، درکل نتایج نشان دهنده رنج مضاعف زناشویی در جامعه هدف بوده است.

    کلیدواژگان: اشتغال زنان، تعادل کار-خانواده، تعارض کار-خانواده، رنج مضاعف
  • مریم شریف منش، امیر قمرانی*، محمدعلی نادی خوراسگانی، ایلناز سجادیان صفحه 40
    زمینه و هدف

    مشکلات رفتاری-هیجانی، اختلالات ناتوان کننده ای هستند که ارتباط موثری با مشکلات یادگیری دارند. هدف این پژوهش بررسی مقایسه ای درگیری تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی در دانش آموزان با و بدون مشکلات رفتاری-هیجانی بود.

    روش بررسی

    طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دختر دوره اول دبیرستان بودند که در سال تحصیلی 98-1397 در شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند. از بین آن ها ابتدا با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای تعداد 320 دانش آموز انتخاب شدند و برای آنان چک لیست رفتاری کودک (آخنباخ و رسکولار، 2001)، به منظور غربالگری و شناسایی دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری-هیجانی اجرا شد. سپس تعداد 50 دانش آموز دارای مشکلات مشکلات رفتاری-هیجانی، به عنوان نمونه نهایی در نظر گرفته شدند. به علاوه 50 دانش آموز بدون مشکلات رفتاری-هیجانی برای مقایسه انتخاب شدند. سپس پرسشنامه درگیری تحصیلی (زرنگ، 1391) و پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی (بوفارد و همکاران، 1995) در بین آن ها اجرا شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21 به کار رفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، بین دانش آموزان با و بدون مشکلات رفتاری-هیجانی در متغیر درگیری تحصیلی (0٫001>p) و مولفه های آن یعنی درگیری شناختی (0٫004=p)، درگیری انگیزشی (0٫004=p) و درگیری رفتاری (0٫001>p) و نیز متغیر خودتنظیمی تحصیلی (0٫001>p) تفاوت معناداری وجود داشت؛ به عبارت دیگر درگیری تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی در دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری-هیجانی کمتر بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری-هیجانی از نظر درگیری تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی دچار مشکل هستند و در این زمینه احساس ناتوانی می کنند.

    کلیدواژگان: مشکلات رفتاری-هیجانی، درگیری تحصیلی، خودتنظیمی تحصیلی
  • مینا هاشمی، مریم قهرمانی* صفحه 41
    زمینه و هدف

    باتوجه به اهمیت سلامت جنسی، ارایه و معرفی مداخلاتی که بتوانند به رفع مشکلات جنسی و زناشویی این زنان کمک کنند، اهمیت دارد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر بهبود اختلالات عملکردی جنسی و اضطراب حین رابطه جنسی در زنان مبتلا به واژینیسموس بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را زنان مبتلا به واژینیسموس مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه پنج شهر تهران در سال 1398، تشکیل دادند. از بین آن ها سی نفر داوطلب واجد شرایط به صورت دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون شامل پرسشنامه وضعیت جنسی گلومبک-راست (راست و همکاران، 1986) و پرسشنامه چندبعدی خودپنداشت (اسنل، 1997) بود. برای انجام مداخله از پروتکل رویکرد زوج درمانی هیجان مدار جانسون (2009) در طی هشت جلسه 60تا80دقیقه ای با تواتر دو جلسه در هفته استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره در سطح معناداری 0٫05با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21 صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، بین گروه ها در پس آزمون از نظر اختلال عملکرد جنسی (0٫001>p) و اضطراب حین عمل جنسی (0٫001>p) تفاوت معناداری وجود داشت که نشان دهنده تاثیر مداخله زوج درمانی هیجان مدار بر اختلال عملکرد جنسی و اضطراب حین عمل جنسی بود.

    نتیجه گیری

    زوج درمانی هیجان مدار بر بهبود عملکرد جنسی و کاهش اضطراب حین رابطه جنسی زنان مبتلا به واژینیسموس تاثیر دارد و لازم است خانواده درمانگران و زوج درمانگران به کاربرد زوج درمانی هیجان مدار در درمان مسایل جنسی توجه هرچه بیشتر کنند.

    کلیدواژگان: زوج درمانی هیجان مدار، اختلالات عملکردی جنسی، اضطراب حین رابطه جنسی، زنان مبتلا به واژینیسموس
  • حسین جاور، سید رضا موسوی واعظ* صفحه 42
    زمینه و هدف

     این مقاله با هدف بررسی فقهی استفاده های متنوع منجربه تلف از سلول های بنیادی جنین که به روش های لقاح خارج از رحم تهیه و به صورت فریزشده نگهداری می شود در مطالعات پیشگیرانه و درمان ناتوانی، از نظر فقه شیعه نگارش شد.

    روش بررسی

    با استناد به گزاره های پذیرفته شده در قرآن، سنت، عقل و اجماع در فقه و اصول شیعه، چالش های محتمل و آراء مخالف در مسایلی مثل جواز عزل و سقط جنین و دیگر مفاهیم مرتبط، از منابع فقهی استخراج و نقد و بررسی شد.

    یافته ها

    تقسیماتی برای فهم بهتر اطلاق احکام انسان و پذیرش ممنوعیت تلف عمدی جنین در هریک از مراحل رشد آن در رحم مادر و نیز حرمت لقاح با هدف تلقیح صورت گرفت.

    نتیجه گیری

    با نفی ادله ادعاشده در تحریم استفاده منجربه تلف از جنین با استناد به اصل برایت جواز استفاده از جنین لقاح یافته در خارج از رحم که با هدف تناسلی انجام گرفته و امکان عملی حفظ آن تا تبدیل شدن به انسانی وجود نداشته، ثابت شده است.

    کلیدواژگان: اتلاف جنین، سلول های بنیادی، بن یاخته های رویان
  • آزاده ابویی، سید علیرضا افشانی*، محمدحسین فلاح یخدانی، علی روحانی صفحه 43
    زمینه و هدف

    ناباروری حادثه ای پراسترس در زندگی انسان است و امروزه به عنوان مشکلی نسبتا شایع بین زوجین مطرح می شود. آمار جهانی نشان می هد از هر هشت زوج یک زوج با مسئله نازایی دست وپنجه نرم می کند. پژوهش حاضر به بررسی جنبه های جسمانی و مالی ناباروری در زنان نابارور مراجعه کننده به پژوهشکده علوم تولیدمثل یزد پرداخت.

    روش بررسی

    این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای انجام شد. جامعه آماری همه زنان نابارور اولیه مراجعه کننده به پژوهشکده علوم تولیدمثل یزد بودند. این پژوهش در سال های 98-1397 انجام شد. نمونه گیری به روش هدفمند انجام شد و 21 نفر از زنان نابارور انتخاب و مطالعه شدند. فرایند نمونه گیری تا دستیابی به اشباع نظری داده ها ادامه یافت. داده ها به شیوه مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد و تحلیل داده ها به شیوه کدگذاری باز و محوری انجام پذیرفت.

    یافته ها

    در یافته های تحقیق سیزده مقوله اصلی ازجمله هزینه زیاد درمانی، هزینه رفت وآمد، کمبود امکانات، استرس و دغدغه های مالی، استراتژی های جذب منابع مالی، ناهمسانی دخل و خرج، رهایی درمان، عوارض دارو، تاثیرات منفی بر رشد مو، عوارض پوستی، اثربخش نبودن دارو، اشتهای کاذب، آسیب پذیرشدن بدن و اثر منفی افزایش سن و پدیده ای مرکزی تحت عنوان هزینه های مادی والدشدن به دست آمد. بر همین اساس جداول مفهومی و پارادایمی ارایه شد.

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های پژوهش حاضر، در بسیاری از زنان نابارور مسایل مالی و همچنین عوارض جسمانی داروهای ناباروری ازجمله پیامدهای ناباروری هستند که اغلب زنان نابارور ناچار به کنارآمدن با آن ها می شوند.

    کلیدواژگان: ناباروری جسمی، ناباروری مالی، پیامدها، زنان نابارور
  • مرضیه عیسی پور هفتخوانی، یارعلی دوستی*، رضا دنیوی صفحه 44
    زمینه و هدف

     مراجعه روزافزون مراجعان متقاضی طلاق به مراکز مشاوره و نیز گزارش های دادگستری، حاکی از افزایش و رشد رابطه فرازناشویی به عنوان یکی از دلایل طلاق در کشور است؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی روان رنجوری در رابطه بین سبک های دلبستگی عاشقانه و روابط فرازناشویی در میان زوجین مراجعه کننده جهت طلاق بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی زوجین مراجعه کننده جهت طلاق به مراکز مشاوره اداره دادگستری در مناطق 1، 2، 3 و 4 شهر تهران در سال 1398 تشکیل دادند. برای تعیین حجم نمونه باتوجه به تعداد متغیرهای مشاهده شده و تخصیص ضریب 20 برای هر متغیر مشاهده شده و با احتساب احتمال وجود پرسشنامه های ناقص، 270 نفر به عنوان حجم نمونه به روش هدف مند انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه روابط فرازناشویی (گلس و رایت، 1992)، پرسشنامه بازنگری شده شیوه های رفتاری (فارمن و وهنر، 1999) و پرسشنامه بازنگری شده شخصیت پنج عاملی نیو (مک کری و کاستا، 1992) بود. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با نرم افزارهای SPSS نسخه 18 و AMOS نسخه 23 در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.

    یافته ها

    سبک های دلبستگی ایمن (0٫001>p و 0٫264-=β)، پریشان (0٫001>p و 0٫297=β) و گسسته(0٫001>p و 0٫197=β) و همچنین روان رنجوری (0٫001>p و 0٫187=β) اثر مستقیم و معناداری بر روابط فرازناشویی داشتند. سبک های دلبستگی ایمن (0٫001>p و 0٫359-=β)، پریشان (0٫001>p و 0٫331=β) و گسسته (0٫001>p و 0٫270=β) با میانجی گری روان رنجورخویی بر روابط فرازناشویی اثر غیرمستقیم و معناداری داشتند. همچنین مدل اندازه گیری متغیرهای پژوهش، مدلی مناسب بود (2٫748=df/2x، 0٫957=CFI، 0٫993=GFI، 0٫963=NFI، 0٫042=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش مبنی بر نقش میانجی روان رنجوری در رابطه بین سبک های دلبستگی عاشقانه با روابط فرازناشویی در زوجین مراجعه کننده به مراکز جهت طلاق، باید به ویژگی های شخصیتی افراد در کاهش میزان طلاق توجه داشت.

    کلیدواژگان: روان رنجوری، روابط فرازناشویی، طلاق، سبک های دلبستگی
  • آزیتا امین الرعایا*، غلامعلی افروز، محمدکاظم واعظ موسوی، علی اکبر ارجمندنیا صفحه 45
    زمینه و هدف

     از موضوعات بسیار مهم در عملکرد حرکتی کودکان مبتلا به سندروم داون، رشد مهارت های حرکتی ظریف و درشت در سال های اولیه زندگی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی برنامه روانی-حرکتی خانواده محور و ارزیابی اثربخشی آن در تقویت عضلانی و رشد مهارت های حرکتی کودکان پیش دبستانی با سندرم داون انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کودکان پیش دبستانی مبتلا به سندرم داون شهر تهران در سال 1392 تشکیل می دادند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، تعداد سی نفر انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه پانزده نفری تقسیم شدند. مهارت های حرکتی هر دو گروه از طریق مقیاس اندازه گیری عملکرد حرکتی (راسل و همکاران، 1998) قبل و بعد از ارایه آموزش بررسی گردید و با استفاده از مدل آماری تحلیل کواریانس آزمون سوالات پژوهش انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که برنامه روانی-حرکتی خانواده محور بر تقویت عضلانی و رشد مهارت های حرکتی در پنج مهارت خوابیدن، خزیدن، نشستن، ایستادن و راه رفتن موثر بوده است (0٫001>p). به عبارت دیگر این مهارت ها بعد از مداخله روانی-حرکتی خانواده محور به صورت معناداری بهبود یافته است.

    نتیجه گیری

    برنامه روانی-حرکتی خانواده محور در تقویت عضلانی و رشد مهارت های حرکتی کودکان پیش دبستانی با سندرم داون موثر است.

    کلیدواژگان: برنامه روانی-حرکتی خانواده محور، تقویت عضلانی، مهارت های حرکتی، سندرم داون
  • محسن رضایی، علی فرهادی*، کوروش گودرزی صفحه 46
    زمینه و هدف

     ازآنجاکه بخش عمده ای از نیازهای انسان ازطریق کارکردن میسر می شود، شناخت مشکلات مربوط به کار، اهمیت فوق العاده ای دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی و گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش بر فراشناخت، عزت نفس، توجه متمرکز بر خود و اختلال هراس اجتماعی انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی کارمندان شاغل در ادارات دولتی شهر اراک در شش ماه دوم سال 1397 تشکیل دادند. از بین جامعه آماری به روش نمونه گیری ساده 45 نفر آزمودنی واجد شرایط به عنوان نمونه اصلی انتخاب شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه هراس اجتماعی (کانور و همکاران، 2000)، فرم کوتاه پرسشنامه فراشناخت (ولز و کارت رایت-هاتون، 2004)، پرسشنامه توجه متمرکز بر خود (وودی و همکاران، 1997) و پرسشنامه عزت نفس (کوپر اسمیت، 1967) اجرا شد. آموزش مهارت های اجتماعی (هارجی و دیکسون، 2004) و گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش (هیز و همکاران، 1999) صرفا برای گروه های آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزارSPSS نسخه 24 تحلیل شدند. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    پس از کنترل اثر پیش آزمون نتایج نشان داد، بین سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) از لحاظ تمامی متغیرها (فراشناخت، عزت نفس، توجه متمرکز بر خود و هراس اجتماعی) تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p)؛ همچنین بین گروه های آزمایشی در هیچ یک از متغیرهای ذکرشده، در پس آزمون تفاوت معناداری وجود نداشت (0٫05<p)؛ اما در متغیرهای ذکرشده، هر دو گروه درمقایسه با گروه گواه به صورت معناداری تفاوت داشتند (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های پژوهش، آموزش مهارت های اجتماعی و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر کاهش فراشناخت، افزایش عزت نفس، کاهش توجه متمرکز بر خود و کاهش هراس اجتماعی در کارمندان موثر است.

    کلیدواژگان: توجه متمرکز بر خود، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، عزت نفس، فراشناخت، مهارت های اجتماعی، هراس اجتماعی
  • مجید کاظمی نژاد، ابوالفضل کرمی*، آمنه معاضدیان، مستوره صداقت صفحه 47
    زمینه و هدف

     بسیاری از افراد مولفه هایی همچون بهزیستی، رضایت از زندگی، امید، شادمانی، خوش بینی را که به عنوان سازه های مهم و شاخص های سلامت روان در روان شناسی مثبت گرا مطرح اند، کمتر تجربه می کنند. پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری بهزیستی روان شناختی براساس خوش بینی و مثبت اندیشی با میانجی گری تنظیم هیجانی انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر توصیفی با طرح پژوهش همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی تشکیل دادند که 358 نفر از آنان در پژوهش شرکت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989)، آزمون تجدیدنظرشده جهت گیری زندگی (شی یر و کارور، 1994)، پرسشنامه مثبت اندیشی (اینگرام و ویسنیکی، 1988) و پرسشنامه تنظیم هیجان (گروس و جان، 2003) به دست آمد. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، مدل معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری در این پژوهش 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    ضریب مسیر مستقیم بین تنظیم هیجانی با بهزیستی روان شناختی مثبت و معنادار (0٫001>p و 0٫30=β) و ضرایب مسیر بین خوش بینی با بهزیستی روان شناختی (0٫001>p و 0٫13=β) ، مثبت اندیشی با بهزیستی روان شناختی (0٫001>p و 0٫29=β) ، خوش بینی با تنظیم هیجانی (0٫001>p و 0٫24=β) و مثبت اندیشی با تنظیم هیجانی (0٫001>p و 0٫50=β) مثبت و معنادار به دست آمد. تنظیم هیجانی، رابطه بین مثبت اندیشی با بهزیستی روان شناختی (0٫001>p، 0٫15=β) و رابطه بین خوش بینی با بهزیستی روان شناختی (0٫001>p و 0٫07=β) میانجی گری کرد؛ همچنین شاخص های نکویی برازش از برازش مطلوب الگو با داده های گردآوری شده حمایت کردند (2٫67=df/2c و 0٫98=CFI و 0٫93=GFI و 0٫91=AGFI و 0٫068=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، خوش بینی ازطریق تنظیم هیجانی تاثیر غیرمستقیم مثبت و معناداری بر بهزیستی روان شناختی دارد. مثبت اندیشی ازطریق تنظیم هیجانی دارای تاثیر غیرمستقیم مثبت و معناداری بر بهزیستی روان شناختی است.

    کلیدواژگان: خوش بینی، مثبت اندیشی، تنظیم هیجانی، بهزیستی روان شناختی
  • مریم ماپار، بهرام میرزائیان*، رمضان حسن زاده، محمدکاظم فخری صفحه 48
    زمینه و هدف

     بیماری لوپوس اریتماتوز سیستمیک، بیماری خودایمنی مزمنی است که اغلب با سطوح زیادی از درد و نقص در سیستم های مختلف، میزان بیشتری از استرس را در این بیماران ایجاد می کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان گروهی شناختی-رفتاری بر سلامت روان و نگرانی از تصویر بدن بیماران مبتلا به لوپوس بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی بیماران سرپایی مبتلا به لوپوس مراجعه کننده به درمانگاه روماتولوژی تهران در تابستان 1393 تشکیل دادند. از بین آن ها، تعداد 24 نفر به صورت دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از چک لیست تجدیدنظرشده نشانه های اختلالات روانی (دراگوتیس و همکاران، 1976) و پرسشنامه نگرانی از تصویر بدن (لیتلتون و همکاران، 2005) جمع آوری شدند. درمان شناختی-رفتاری مدیریت استرس طی ده جلسه هفتگی در مدت دو ماه صرفا بر گروه آزمایش اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، میانگین نمرات نگرانی از تصویر بدن (0٫001>p) و سلامت روان (0٫001>p) در مرحله پس آزمون بعد از کنترل نمرات پیش آزمون در دو گروه معنادار بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش نتیجه گرفته شود که درمان گروهی شناختی-رفتاری بر کاهش نگرانی از تصویر بدن و نیز بر افزایش سلامت روان بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستماتیک موثر است.

    کلیدواژگان: لوپوس اریتماتوز سیستمیک، سلامت روان، نگرانی از تصویر بدن، درمان شناختی-رفتاری
  • مرضیه جعفری، رخساره بادامی*، زهره مشکاتی صفحه 49
    زمینه و هدف

     کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی، خلق وخوی بی ثباتی دارند و خلق منفی آن ها بیشتر از کودکان عادی است؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر تمرینات ادراکی حرکتی در محیط با رنگ های متفاوت بر خلق کودکان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعال انجام شد.

    روش بررسی

    تحقیق حاضر از نوع تحقیقات نیمه تجربی بود. نمونه های این پژوهش را 45 دانش آموز دختر با دامنه سنی 7تا10 سال تشکیل دادند که با استفاده از فرم والدین مقیاس تجدیدنظرشده درجه بندی کانرز (کانرز و همکاران، 1998) اختلال نقص توجه/بیش فعالی آن ها تشخیص داده شد. سپس کودکان به صورت تصادفی در سه گروه «تمرین در محیط با رنگ گرم»، «تمرین در محیط با رنگ سرد» و «تمرین در محیط با رنگ ترکیبی» قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). از هر گروه با استفاده از پرسشنامه خلق و احساس (آنگلود و کاستلو، 1987) پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد. شرکت کنندگان باتوجه به گروه تمرینی که به آن تعلق داشتند، تمرینات ادراکی حرکتی را شامل هشت هفته در محیط تمرینی مربوط به خود انجام دادند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد، بین سه گروه افرادی که در محیط های رنگ گرم، سرد و ترکیبی تمرین ادراکی حرکتی داشته اند، در خلق منفی در پس آزمون بعد از حذف اثر پیش آزمون تفاوت معناداری وجود داشت (0٫007=p)؛ همچنین میانگین نمره خلق منفی در گروه تمرین در محیط با رنگ گرم بیشتر از میانگین نمره خلق منفی در گروه تمرین در محیط با رنگ سرد (0٫039=p) و گروه محیط ترکیبی (0٫007=p) بود؛ اما بین گروه محیط با رنگ سرد و گروه محیط ترکیبی تفاوت معناداری مشاهده نشد (0٫001=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این مطالعه، کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی در محیط با رنگ های گرم دچار خلق منفی بیشتری می شوند که این نتیجه حاکی از تاثیر رنگ محیط بر متغیرهای روانی است.

    کلیدواژگان: رنگ، خلق، تمرینات ادراکی حرکتی، نقص توجه، بیش فعالی، محیط
  • سپیده زال جارچلو، غلامحسین انتصار فومنی*، قمر کیانی صفحه 50
    زمینه و هدف

     کمک طلبی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی نقش موثری در حل چالش ها و مشکلات تحصیلی دانش آموزان دارند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش حل مسئله گروهی بر پذیرش کمک طلبی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان دختر اهمال کار پایه دهم شهر ارومیه انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش به روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان اهمال کار دختر پایه دهم مدارس شهر ارومیه در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. پس از اجرای پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی (سولومون و راث بلوم، 1984) تعداد 147 نفر از دانش آموزان اهمال کار تحصیلی تشخیص داده شدند. سپس تعداد سی نفر داوطلب واجد شرایط به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند و وارد مطالعه شدند (هر گروه پانزده نفر). آزمودنی های دو گروه پرسشنامه کمک طلبی تحصیلی (ریان و پینتریچ، 1997) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی (دهقانی زاده و حسین چاری، 1391) را در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. به مدت ده جلسه مداخله آموزشی حل مسئله گروهی براساس بسته آموزشی دزوریلا و گلدفرید (1971) صرفا برای گروه آزمایش ارایه شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس در نرم افزارSPSS نسخه 24 صورت گرفت. سطح معنا داری آزمون ها 0٫05 لحاظ شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، آموزش حل مسئله گروهی باعث افزایش نمره سرزندگی تحصیلی (0٫045=p) و کمک طلبی تحصیلی (0٫006=p) در پس آزمون در گروه آزمایش شد.

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت، آموزش مهارت حل مسئله گروهی موجب ارتقای پذیرش کمک طلبی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی در بین دانش آموزان اهمال کار می شود؛ ازاین رو معلمان می توانند از این راهبرد آموزشی برای تدریس مواد درسی به فراگیران استفاده کنند.

    کلیدواژگان: حل مسئله گروهی، کمک طلبی تحصیلی، سرزندگی تحصیلی، دانش آموزان اهمال کار
  • آذر نجفی مربویه*، سید آیت رزمجو، فرزانه دهقان صفحه 51
    زمینه و هدف

     توانایی نگارش مقاله انگلیسی در دانشجویان رشته زبان انگلیسی تحت تاثیر ویژگی های فردی نظیر نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی در آن ها قرار می گیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای خودتنظیمی بر انگیزه تحصیلی در یادگیری مقاله نویسی انگلیسی به عنوان زبان دوم، در دانشجویان دارای نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری تحقیق را تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی رشته زبان انگلیسی (آموزش، ترجمه و ادبیات) دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی تشکیل دادند که در سال 1396 در کلاس مقاله نویسی ثبت نام کردند. تعداد 126 دانشجو به مقیاس درجه بندی نارسایی توجه/فزون کنشی بزرگسالان کانرز (کانرز و همکاران، 1999) برای غربالگری پاسخ دادند. از میان آن ها 62 نفر به روش دردسترس انتخاب شدند که واجد ملاک های ورود به پژوهش بودند. سپس با تصادفی سازی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه 31 نفر). آزمودنی های هر دو گروه برای پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه انگیزه درونی (ریان، 1982) پاسخ دادند. آموزش خودتنظیمی براساس بسته آموزشی گراهام و هریس (2005) طی چهارده جلسه به مدت زمان هر جلسه 105 دقیقه برای گروه آزمایش برگزار شد. برای تحلیل داده ها، روش تحلیل کوواریانس و آزمون مجذور خی در نرم افزار SPSS به کار رفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش آزمون، آموزش راهبردهای خودتنظیمی بر افزایش متغیر انگیزه درونی در یادگیری مقاله نویسی انگلیسی در دانشجویان دارای نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی موثر بود (0٫001>p). مجذور اتای به دست آمده نیز 0٫541 بود.

    نتیجه گیری

    استفاده از روش آموزشی راهبردهای خودتنظیمی بر افزایش انگیزه تحصیلی در یادگیری مقاله نویسی انگلیسی به عنوان زبان دوم، در دانشجویان دارای نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی تاثیر دارد.

    کلیدواژگان: انگیزه، خودتنظیمی، نشانگان، اختلال نارسایی توجه، فزون کنشی
  • افشین بهادری، مریم کلهرنیا گل کار*، سارا پاشنگ صفحه 52
    زمینه و هدف

     لازمه کمک به افراد مبتلا به چاقی، شناخت عوامل موثر بر وزن، تصویر بدنی و عزت نفس این افراد است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی روان درمانی گروهی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر وزن، تصویر بدنی و عزت نفس افراد مبتلا به چاقی بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی افراد مبتلا به چاقی مراجعه کننده به مرکز مشاوره و روان شناسی روان مهر شهر تهران در سال 1398 تشکیل دادند. از بین آن ها تعداد 32 نفر به روش نمونه گیری دردسترس، داوطلب مشارکت وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (16 نفر) و گواه (16 نفر) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از شاخص توده بدن، پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلر، 1979)، پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت (کوپر اسمیت، 1976) و پرسشنامه تصویر بدنی (کش و لاوالی، 1997) جمع آوری شدند. درمان مبتنی بر ذهن آگاهی در هشت جلسه نوددقیقه ای و هفته ای یک بار به مدت دو ماه براساس بسته آموزشی کابات زین (2019) صرفا برای گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، آزمون های تعقیبی بونفرونی، خی دو و تی مستقل در نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    آموزش ذهن آگاهی به طور معناداری منجربه بهبود شاخص توده بدنی (وزن) (اثر گروه: 0٫001>p، اثر زمان: 0٫001>p، اثر زمان*گروه: 0٫001>p)، تصویر بدنی (اثر گروه: 0٫001>p، اثر زمان: 0٫001>p، اثر زمان*گروه: 0٫001>p) و عزت نفس (اثر گروه: 0٫001>p، اثر زمان: 0٫001>p، اثر زمان*گروه: 0٫001>p) در گروه آزمایش در پس آزمون و پیگیری شد؛ همچنین نتایج حاکی از آن بود که اثربخشی درمان ذهن آگاهی در مرحله پیگیری برای هر سه متغیر وزن (0٫96=p)، تصویر بدنی (0٫72=p) و عزت نفس (0٫81=p) ماندگار بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، روان درمانی گروهی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر وزن، تصویر بدنی و عزت نفس افراد مبتلا به چاقی تاثیر دارد.

    کلیدواژگان: ذهن آگاهی، وزن، تصویر بدنی، عزت نفس، چاقی
  • مارینا دانغیان، افحم دانشفر*، معصومه شجاعی صفحه 53
    زمینه و هدف

     طرح ملی طناورز یکی از برنامه های وزارت آموزش و پرورش برای دانش آموزان ابتدایی است و بررسی آن درمقایسه با ورزش های جدید ضرورت دارد؛ بنابراین هدف از مطالعه حاضر مقایسه اثر تمرینات طناب زنی و برایتونیک بر توانش حرکتی دانش آموزان بود.

    روش بررسی

    این پژوهش نیمه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون-پس آزمون گروه های تصادفی انجام شد. از مدارس ابتدایی دخترانه تبریز شصت دانش آموز سالم غیرورزشکار از پایه چهارم ابتدایی به طور تصادفی انتخاب شدند. سپس در دو گروه آزمایشی شامل طناب زنی و برایتونیک (هر گروه بیست نفر) و یک گروه گواه (بیست نفر) به صورت تصادفی ساده قرار گرفتند. پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از نسخه سوم آزمون رشد حرکتی درشت (الریخ، 2016) انجام شد. برنامه مداخله شامل هشت هفته به صورت سه جلسه شصت دقیقه ای در هفته تمرین طناب ز نی و برایتونیک همراه با موسیقی با شدت 65تا75درصد حداکثر ضربان قلب برای هریک از گروه های آزمایشی بود. گروه گواه فقط فعالیت های عادی روزانه داشت. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی زوجی، تحلیل واریانس یک طرفه و تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS انجام شد. سطح معناداری همه آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، بین میانگین نمرات پس آزمون مهارت های جابه جایی، توپی و حرکتی درشت در بین گروه های طناب زنی و برایتونیک و گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p)؛ همچنین بین گروه های طناب زنی و برایتونیک در نمرات خرده آزمون مهارت های جابه جایی، توپی و حرکتی درشت تفاوت معناداری وجود نداشت (به ترتیب 0٫989=p، 0٫259=p، 0٫672=p)؛ درحالی که نمرات پس آزمون سه مهارت یادشده در گروه های طناب زنی و گواه معنادار بود (0٫001>p)؛ همچنین نمرات پس آزمون مهارت های جابه جایی، توپی و حرکتی درشت گروه های برایتونیک و گواه به طور معناداری تفاوت داشت (به ترتیب 0٫001>p، 0٫005=p، 0٫001>p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، هشت هفته تمرینات برایتونیک دارای اثری مشابه با طناب زنی بر الگوی حرکات درشت جابه جایی و توپی دختران 9 و 10ساله مدارس ابتدایی است.

    کلیدواژگان: رشد، مدارس، مهارت های بنیادی، طناب زنی، برایتونیک
  • سمیه شاهمرادی، فاطمه نعمتی سوگلی تپه، مهدی زارع بهرام آبادی، محمد خالدیان* صفحه 54
    زمینه و هدف

     اعتیاد به مواد مخدر و روان گردان از چالش های بسیار مهم امروز نظام بهداشت و سلامت جهان و بالتبع کشور ما ایران است. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی معنادرمانی هوتزل به شیوه گروهی بر دلزدگی زناشویی، خودمهرورزی و بی آلایشی زناشویی افراد معتاد بود.

    روش بررسی

    این مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را معتادان مرکز متادون درمانی ترک اعتیاد شهرستان قروه (نیکو سلامت) در سال 1397 تشکیل دادند. از بین آن ها 24 نفر به روش دردسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه (هر گروه 12 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش یازده جلسه نوددقیقه ای معنادرمانی هوتزل (2002) به شیوه گروهی را دریافت کرد؛ اما برای گروه گواه هیچ گونه آموزشی ارایه نشد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996)، مقیاس خودمهرورزی (نف، 2003) و مقیاس بی آلایشی زناشویی (واکر و تامپسون، 1983) استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها روش کوواریانس تک متغیری به کار رفت. تحلیل آماری با نرم افزار SPSS نسخه 21 در سطح معناداری 0٫05 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش آزمون تفاوت معناداری در متغیرهای دلزدگی زناشویی، خودمهرورزی و بی آلایشی زناشویی بین گروه آزمایش و گروه گواه در پس آزمون وجود داشت (0٫001>p). مجذور اتای متغیرهای دلزدگی زناشویی، خودمهرورزی و بی آلایشی زناشویی به ترتیب 0٫68، 0٫65 و 0٫64 بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش نتیجه گیری می شود که معنادرمانی گروهی بر کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش بی آلایشی زناشویی و خودمهرورزی در افراد معتاد موثر است.

    کلیدواژگان: معنادرمانی هوتزل، دلزدگی زناشویی، خودمهرورزی، بی آلایشی زناشویی، اعتیاد
  • گلستان نظری، حسن امیری*، کریم افشاری نیا، کیوان کاکابرایی صفحه 55
    زمینه و هدف

    با استفاده از رویکردهای مختلف می توان به بهبود کمال‫گرایی منفی و باورهای غیرمنطقی در زوجینی پرداخت که با همسران خود دچار تعارض می‫شوند. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش باورهای غیرمنطقی و کمال گرایی در زوجین ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر ایلام بود.

    روش بررسی

    این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس‫آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زوجین ناسازگار مراجعه کننده به یکی از مراکز مشاوره در شهر ایلام در سال 1397 تشکیل دادند. نمونه ای متشکل از سی زوج با روش نمونه‫گیری داوطلبانه از میان تمامی زوجین ناسازگار مراجعه کننده به مرکز مشاوره در شهر ایلام انتخاب شد. سپس به صورت تصادفی در سه گروه بیست نفری (درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، گواه) قرار گرفتند. داده ها در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از مقیاس کمال گرایی (فراست و همکاران، 1990) و آزمون تفکرات غیرمنطقی (الیس، 1985) جمع آوری شد. درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد جداگانه طی هشت جلسه و هر جلسه نود دقیقه صرفا برای گروه های آزمایش ارایه شد. تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و آزمون تعقیبی LSD در نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد در پس آزمون بعد از حذف پیش آزمون، بین میانگین کمال گرایی و باورهای غیرمنطقی در دو گروه درمان تفاوت معنا داری وجود داشت (0٫001>p). در مقایسه تاثیر دو درمان مذکور تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش مشاهده نشد و هر دو درمان تقریبا تاثیر یکسانی بر کاهش کمال گرایی و باورهای غیرمنطقی زوجین داشتند.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، می توان از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی برای کاهش باورهای غیرمنطقی و کمال گرایی زوجین در مراکز روان شناسی و مشاوره استفاده کرد.

    کلیدواژگان: ذهن آگاهی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، باورهای غیرمنطقی، کمال گرایی، زوجین
  • زینب رضایی، مریم اکبری*، حمزه احمدیان، یحیی یاراحمدی صفحه 56
    زمینه و هدف

     مشکلات رفتاری نوجوانان، محصول کیفیت نامناسب تعاملات خانواده، فقدان حمایت عاطفی پدر و مادر و تعارض بین والدین و فرزندان است. هدف از پژوهش حاضر مدل سازی مشکلات رفتاری نوجوانان براساس تعارض والد-فرزندی و مشکلات فرآیندهای خانواده با نقش میانجی گر دشواری تنظیم هیجانی در نوجوانان دختر بود.

    روش بررسی

    این پژوهش از لحاظ اجرا برطبق مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر پایه های دهم و یازدهم دوره متوسطه دوم بخش مرکزی شهرستان خوی در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. حجم نمونه نهایی تحقیق به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای، به تعداد 367 بود. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس سیاهه رفتاری خودسنجی نوجوان (آخنباخ، 1991)، مقیاس تاکتیک های تعارض والد-فرزند (استراس، 1990)، مقیاس خودگزارشی فرایند خانواده (سامانی، 1387) و مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی (گراتز و رومر، 2004) بود. داده ها با نرم افزارهای SPSS نسخه 23 و AMOS نسخه 22 و نیز روش همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در سطح خطای 0٫05 تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، تعارض والد-فرزند (0٫002=p، 0٫261=β) و مشکلات فرایندهای خانواده (0٫005=p، 0٫429=β) با نقش میانجی گر دشواری های تنظیم هیجانی، مشکلات رفتاری را در نوجوانان تبیین می کنند؛ همچنین شاخص های نکویی برازش حاکی از برازش مناسب مدل بود (2٫97=χ2/df، 0٫900=NFI، 0٫900=GFI، 0٫926=CFI، 0٫073=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، تعارضات والد-فرزندی و مشکلات فرایندهای خانواده با تاکید بر نقش میانجی دشواری های تنظیم هیجان قدرت تبیین مشکلات رفتاری نوجوانان را دارند و می توان با کاهش آن ها بستری برای بهبود مشکلات رفتاری نوجوانان فراهم کرد؛ همچنین هر سه متغیر مذکور زمینه را برای بروز مشکلات رفتاری نوجوانان فراهم می کنند.

    کلیدواژگان: مشکلات رفتاری، تعارض والد-فرزند، فرایندهای خانواده، دشواری تنظیم هیجان
  • زهرا رنجبر، علیرضا منظری توکلی*، امان الله سلطانی، نجمه حاجی پور صفحه 57
    زمینه و هدف

     باتوجه به شیوع فراوان اختلال‏های اضطراب اجتماعی و پرخاشگری و پیامدهای این اختلال‏ها بر کیفیت زندگی اجتماعی مبتلایان، درمان‏های روان شناختی در این حوزه رو به گسترش است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب اجتماعی و پرخاشگری دانش‏آموزان دختر مقاطع اول و دوم متوسطه انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را دانش‏آموزان دختر مقاطع متوسطه اول و دوم شهر کرمان در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. روش نمونه گیری هدف مند بود و 36 نفر واجد شرایط داوطلب، در گروه آزمایش و گروه گواه (هر گروه هجده نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش هشت جلسه دوساعته (دو بار در هفته) آموزش ذهن آگاهی براساس مدل‏های درمانی کوکووسکی و همکاران (2015) دریافت کرد؛ ولی برای گروه گواه آموزشی ارایه نشد. پرسشنامه هراس اجتماعی (کانور و همکاران، 2000) و پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992) قبل و بعد از اجرای آموزش در هر دو گرو ه اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس با نرم افزار SPSS نسخه 20 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که پس از حذف اثر پیش آزمون تفاوت معناداری در اضطراب اجتماعی و پرخاشگری بین گروه گواه و گروه آزمایش در پس آزمون وجود داشت (0٫001>p). اندازه اثر برای متغیر اضطراب اجتماعی 0٫38 و برای متغیر پرخاشگری 0٫14 بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش اضطراب اجتماعی و کاهش پرخاشگری دانش آموزان اثر دارد.

    کلیدواژگان: درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، اضطراب اجتماعی، پرخاشگری
  • خسرو سیفی، افسانه صبحی*، مسعود حجازی، مجید یوسفی افراشته صفحه 58
    زمینه و هدف

     پیشرفت تحصیلی از معیارهای بسیار مهم توانایی فراگیران برای اتمام تحصیلات است. هدف پژوهش حاضر تبیین مدل پیشرفت تحصیلی براساس نقش مستقیم مسئولیت پذیری تحصیلی با میانجی گیری احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان پسر پایه دهم ناحیه دو شهر قزوین بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را همه دانش آموران پسر پایه دهم ناحیه دو شهر قزوین، در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند که تعداد آنان 738 نفر بود. دویست نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. از پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه (بری و همکاران، 2004)، پرسشنامه روان شناختی کالیفرنیا (خرده مقیاس مسئولیت پذیری) (گاف، 1951) و پرسشنامه پیشرفت تحصیلی (ساعتچی، 1389) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. تجزیه و تحلیل به وسیله آزمون های آماری همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری با نرم افزار های AMOS نسخه 24 و SPSS نسخه 24 صورت گرفت. سطح معنا داری 0٫05 آزمون های آماری در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد اثر مستقیم مسئولیت پذیری بر احساس تعلق به مدرسه (0٫014=p و 0٫134=β)، اثر مستقیم مسئولیت پذیری بر پیشرفت تحصیلی (0٫004=p و 0٫215=β) و اثر مستقیم احساس تعلق به مدرسه بر پیشرفت تحصیلی (0٫001=p و 0٫38=β) مثبت و معنادار بود. همچنین مسئولیت پذیری بر پیشرفت تحصیلی با نقش میانجی احساس تعلق به مدرسه اثرغیرمستقیم معنادار و مثبت داشت (0٫031=p و 0٫093=β). مدل پیشنهادی پژوهش براساس شاخص های مختلف برازش خوبی داشت (0٫06=RMSEA و 0٫914=GFI و 0٫952=CFI و 0٫961=TLI و 2٫2= X2/df).

    نتیجه گیری

    براساس یافته ها نتیجه گرفته می شود که عوامل مختلفی ازجمله مسئولیت پذیری تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه پیشرفت تحصیلی را تبیین می کنند؛ بنابراین والدین، معلمان و مسیولان آموزشی می توانند اهتمام خاصی در جهت رشد و پرورش آن ها مبذول دارند.

    کلیدواژگان: احساس تعلق به مدرسه، مسئولیت پذیری تحصیلی، پیشرفت تحصیلی
  • الناز احدی، غلامحسین انتصار فومنی*، قمر کیانی صفحه 59
    زمینه و هدف

     روان شناسان بر اهمیت توجه به ارتقای کیفیت تحصیلی و موفقیت دانش آموزان تاکید ویژه ای دارند و علاقه مند به مطالعه ناتوانی های موجود در این زمینه هستند. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله بر خودکارآمدی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر با درماندگی آموخته شده بود.

    روش بررسی

    این پژوهش به روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان دختر پایه یازدهم شهر مراغه در سال تحصیلی 99-1398 به تعداد 581 نفر تشکیل دادند. پس از اجرای پرسشنامه درماندگی آموخته شده (کوینلس و نلسون، 1988) 56 نفر دارای درماندگی آموخته شده تشخیص داده شدند. تعداد چهل نفر داوطلب واجد شرایط به صورت تصادفی ساده در دو گروه (آزمایش و گواه) وارد مطالعه شدند و پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی (اون و فرامن، 1988) و اشتیاق تحصیلی (اسکاوفیلی و همکاران، 2002) را در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. گروه آزمایش به مدت ده جلسه (هر جلسه شصت دقیقه)، در طی پنج هفته تحت مداخله آموزشی مهارت های حل مسئله (دزوریلا و گلدفرید، 1971) قرار گرفت. پس آزمون نیز بعد از دو هفته اجرا شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس و به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 24 صورت گرفت. سطح معنا داری برای همه آزمون ها 0٫05 لحاظ شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، آموزش حل مسئله در مرحله پس آزمون باعث افزایش نمره خودکارآمدی تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با درماندگی آموخته شده در گروه آزمایش شد (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های پژوهش نتیجه گرفته می شود که آموزش مهارت حل مسئله بر خودکارآمدی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با درماندگی آموخته شده تاثیر دارد؛ ازاین رو معلمان می توانند در جریان تدریس به دانش آموزان، از مهارت حل مسئله استفاده کنند.

    کلیدواژگان: مهارت حل مسئله، خودکارآمدی تحصیلی، اشتیاق تحصیلی، درماندگی آموخته شده، دانش آموزان
  • افسانه فتحی، زهرا عبدالرضا قره باغ*، بهشته طبرسی صفحه 60
    زمینه و هدف

     والدین کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم از تنش حاکم بر جو خانواده های خود گزارش می دهند. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش خانواده بر میزان اضطراب والدین کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر نیمه تجربی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. این پژوهش روی نود نفر از والدین کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم مرکز توان بخشی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم وابسته به بهزیستی کرمانشاه انجام شد. ابزار گرد آوری داده ها در این پژوهش، پرسشنامه پژوهشگر ساخته حاوی مشخصات جمعیت شناختی والدین شرکت کننده در پژوهش و پرسشنامه اضطراب بک (بک و استیر، 1990) بود. شرکت کنندگان گروه آزمایش به مدت سه ماه طی هفت جلسه سی دقیقه ای به صورت یک هفته یک بار و برخی جلسات به صورت دو هفته یک بار، برنامه آموزشی توانمندسازی خانواده را دریافت کردند؛ اما برای گروه گواه مداخله ای اجرا نشد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس و آزمون تی زوجی به کمک نرم افزار SPSS نسخه 23 استفاده شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، تفاوت معناداری بین اضطراب در گروه آموزش توانمندسازی خانواده و گروه گواه در پس آزمون وجود داشت (0٫001>p). همچنین براساس نتایج آزمون تی زوجی، در گروه آموزش توانمندسازی بین میانگین اضطراب در پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود داست (0٫001>p)؛ اما در گروه گواه تفاوت معناداری مشاهده نشد (0٫091=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، آموزش توانمندسازی خانواده بر اضطراب والدین کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم موثر است و موجب کاهش اضطراب آن ها می شود.

    کلیدواژگان: آموزش توانمندسازی خانواده، اختلال طیف اوتیسم، اضطراب
  • زیبا اسعدی، ویدا رضوی*، مهشید تجربه کار صفحه 61
    زمینه و هدف

     فرسودگی و تنیدگی تحصیلی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مهم است و خوش بینی باعث سلامت روانی و بهبود علمکرد تحصیلی و اجتماعی می شود. این تحقیق با هدف بررسی تاثیر آموزش خوش بینی به روش قصه گویی بر فرسودگی و تنیدگی تحصیلی در دانش آموزان دختر پایه هفتم انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر شهر کرمان در سال تحصیلی 1398-99 تشکیل دادند. تعداد چهل نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی ساده در گروه آزمایش و گروه گواه (هر گروه بیست نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون، پرسشنامه فرسودگی تحصیلی (برسو و همکاران، 2007) و پرسشنامه تنیدگی تحصیلی (انگ و هوان، 2006) بود. برای گروه آزمایش ده جلسه آموزش خوش بینی براساس بسته آموزشی خوش بینی به روش قصه گویی (علیزاده و همکاران، 1393) ارایه شد. گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار SPSS نسخه 23 تجزیه و تحلیل شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد پس از حذف اثر پیش آزمون، بین گروه گواه و گروه آزمایش در پس آزمون تفاوت معناداری در فرسودگی تحصیلی و تنیدگی تحصیلی وجود داشت (0٫001>p). میزان تاثیر آموزش خوش بینی به روش قصه گویی در متغیر فرسودگی تحصیلی 0٫684 و در متغیر تنیدگی تحصیلی 0٫331 بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش حاضر نتیجه گرفته می شود که خوش بینی به روش قصه گویی بر فرسودگی تحصیلی و تنیدگی تحصیلی دانش آموزان اثربخشی دارد.

    کلیدواژگان: خوش بینی، قصه گویی، فرسودگی تحصیلی، تنیدگی تحصیلی، دانش آموزان
  • شادی احدی فر، سمیرا وکیلی*، سیمین حسینیان، سوگند قاسم زاده صفحه 62
    زمینه و هدف

     افزایش گرایش های پرخاشگرانه در نوجوانان باعث ایجاد مشکلاتی در زمینه تنظیم شناختی هیجانی و کمال گرایی می شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی و ماندگاری نمایش خلاق بر تنظیم شناختی هیجان و کمال گرایی دختران نوجوان تیزهوش پرخاشگر انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را دختران نوجوان تیزهوش پرخاشگر در مدارس استعدادهای درخشان دخترانه منطقه دو شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. سی فرد داوطلب واجد شرایط با روش نمونه گیری دردسترس وارد پژوهش شدند. سپس به روش تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. صرفا گروه آزمایش دوازده جلسه دوساعته به صورت هفته ای یک جلسه در برنامه نمایش خلاق شرکت کرد. داده ها با پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001) و مقیاس کمال گرایی چندبعدی تهران (بشارت، 1386) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گردآوری شدند. تحلیل داده ها با آزمون خی دو، روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 19 در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، اثر گروه برای راهبردهای مثبت (0٫021=p) و منفی هیجان (0٫019=p) و کمال گرایی های خودمحور (0٫033=p)، دیگرمحور (0٫002=p) و جامعه محور (0٫002=p) معنادار بود. اثر زمان و اثر زمان*گروه برای راهبردهای مثبت و منفی هیجان و کمال گرایی های خودمحور، دیگرمحور و جامعه محور معنادار بود (0٫001>p)؛ همچنین اختلاف میانگین پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری در هر پنج متغیر یادشده معنادار بود (0٫001>p)؛ اما اختلاف میانگین پس آزمون و پیگیری در هیچ یک از آن ها معنادار نبود (0٫001=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، نمایش خلاق باعث افزایش راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان و کاهش راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و کمال گرایی خودمحور، دیگرمحور و جامعه محور در دختران نوجوان تیزهوش پرخاشگر می شود و نتایج در مرحله پیگیری نیز حفظ شده است.

    کلیدواژگان: نمایش خلاق، تنظیم شناختی هیجان، کمال گرایی، دختران نوجوانان، پرخاشگر
  • مریم پیروی، نیلوفر طهمورسی*، انسیه نسلی اصفهانی، عباس مقیم بیگی صفحه 63
    زمینه و هدف

     مداخلات روان شناختی در مدیریت متغیرهای بیولوژیک، افسردگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت موثر هستند؛ بنابراین هدف از انجام این پژوهش، مقایسه اثربخشی امیددرمانی و معنویت درمانی بر رفتار خودمراقبتی، افسردگی و ‏‎ HbA1c در زنان میانسال مبتلا به ‏دیابت نوع دو ‏بود.‏

    روش بررسی

    پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی بیماران ‏زن مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مرکز تحقیقات دیابت، متابولیسم و غدد تهران در سال 1399 بودند. به روش نمونه گیری دردسترس 45 نفر از داوطلبان واجد شرایط وارد پژوهش شدند. سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی امیددرمانی و معنویت درمانی و یک گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). صرفا برای گروه های آزمایش امید درمانی و معنویت درمانی هرکدام در هشت جلسه نوددقیقه ای برگزار شد. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1961)، پرسشنامه خودمراقبتی (توبرت و همکاران، 2000) و ‏آزمایش HbA1c خون به کار رفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار ‏SPSS نسخه 20‎‏ در سطح معناداری 0٫05 تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    امیددرمانی و معنویت درمانی بر افسردگی (0٫001>p) و HbA1c با (0٫024=p) اثر کاهنده و بر خودمراقبتی (0٫001>p) اثر افزاینده داشتند. تفاوت معنادار بین دو نوع درمان صرفا برای متغیر افسردگی وجود داشت (0٫038=p). بین مراحل پیش آزمون با پس آزمون و پیش آزمون با پیگیری برای سه متغیر مذکور تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p)؛ اما بین مراحل پس آزمون و پیگیری برای این متغیرها تفاوت معنادار مشاهده نشد که بیانگر ماندگاری تاثیر مثبت امیددرمانی و معنویت درمانی در مرحله پیگیری بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، امیددرمانی و معنویت درمانی بر ‏کاهش افسردگی و HbA1c‏ و افزایش خودمراقبتی در بین زنان میانسال مبتلا به دیابت نوع دو تاثیر دارند، اما برای متغیر افسردگی، امیددرمانی درمقایسه با معنویت درمانی اثربخش تر است.

    کلیدواژگان: امیددرمانی، معنویت درمانی، خودمراقبتی، افسردگی، HbA1c، دیابت نوع دو
  • سمانه محمدپور، محمدعلی گودرزی*، حبیب هادیان فرد، محمدرضا تقوی صفحه 64
    زمینه و هدف

     اختلال بدشکلی بدن با مشکلات شدید فردی، اجتماعی، شغلی، تحصیلی و خانوادگی همراه است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی بر اجتناب از تصویر بدنی و ناگویی خلقی در اختلال بدشکلی بدن بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره و روان درمانی دانشگاه شیراز و مراجعه کنندگان به کلینیک زیبایی درمانگاه شهید مطهری و کلینیک امام رضا (ع) در شهر شیراز از بهمن سال 1397 تا خرداد سال 1398 بودند که ملاک های اختلال بدشکلی بدن را مطابق با معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی-نسخه پنجم داشتند. سی نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. این افراد به صورت تصادفی در دو گروه درمان فراتشخیصی و گواه قرار گرفتند. پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از پرسشنامه اجتناب از تصویر بدنی (روزن و همکاران، 1991) و مقیاس ناگویی خلقی (بگبی و همکاران، 1994) اجرا شد. سپس صرفا برای گروه آزمایش به مدت 12 جلسه درمان فراتشخیصی براساس پروتکل بارلو و همکاران (2015) اجرا شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21 و روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره تجزیه و تحلیل شدند. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین دو گروه در پس آزمون در مولفه های متغیر اجتناب از تصویر بدنی شامل پوشش (0٫001>p)، محدودسازی خوردن (0٫003=p)، فعالیت های اجتماعی (0٫001>p) و وزن کردن خود (0٫003=p) و در مولفه های متغیر ناگویی خلقی شامل دشواری در تشخیص احساسات (0٫001>p)،دشواری در توصیف احساسات (0٫001>p) و تفکر با جهت گیری بیرونی (0٫001>p) تفاوت معنادار وجود داشت.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش نتیجه گرفته می شود که درمان فراتشخیصی بر بهبود اجتناب از تصویر بدنی و ناگویی خلقی در این بیماران اثربخشی دارد؛ بنابراین، اجرای برنامه های مداخله ای جامع با رویکرد فراتشخیصی برای این بیماران نیاز است.

    کلیدواژگان: نقص تصویر بدن، درمان فراتشخیصی، اجتناب از تصویر بدنی، ناگویی خلقی
  • منوچهر سعادتخواه، محمد نریمانی*، توکل موسی زاده، سمیه تکلوی ورنیاب صفحه 65
    زمینه و هدف

     بین مولفه های ناگویی خلقی در معتادان و افراد عادی تفاوت معنادار وجود دارد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ناگویی خلقی در مردان دارای اختلال اعتیاد به مواد مخدر انجام گرفت.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون چندگروهی و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی مردان وابسته به اختلال اعتیاد شهر اردبیل تشکیل دادند که در سال 97-1396 به اداره بهزیستی برای درمان مراجعه کردند. تعداد 45 نفر از افراد واجد شرایط به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش دیالکتیکی، گروه آزمایش ذهن آگاهی و گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). ابزار پژوهش مقیاس بیست سوالی ناگویی خلقی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994) بود. جلسات رفتاردرمانی دیالکتیکی در هشت جلسه براساس تکنیک های رفتاردرمانی دیالکتیکی مک کی و همکاران (2018) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در هشت جلسه براساس جلسات آموزشی سگال و همکاران (2013) صرفا برای گروه های آزمایش اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی LSD در نرم افزار SPSS استفاده شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، تغییرات میانگین متغیر ناگویی خلقی در طول زمان معنادار بود (0٫001>p)؛ همچنین اثر گروه و اثر متقابل زمان و گروه معنادار بود (0٫001>p). در گروه های آزمایش اختلاف بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون معنادار بود (0٫001>p). در مقایسه میانگین نمرات بین پس آزمون و پیگیری در گروه درمان دیالکتیکی (0٫016=p) و گروه درمان ذهن آگاهی (0٫013=p) تفاوت معنادار وجود داشت که نشان می دهد در مرحله پیگیری اثرات درمان ها ماندگاری نداشت.

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج پژوهش نتیجه گرفته می شود که رفتاردرمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش ناگویی خلقی در مردان دارای اختلال اعتیاد به مواد مخدر موثر هستند.

    کلیدواژگان: رفتاردرمانی دیالکتیکی، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، ناگویی خلقی، اختلال اعتیاد به مواد مخدر
  • فاطمه فیضی خواه، رمضان حسن زاده*، قدرت الله عباسی صفحه 66
    زمینه و هدف

     طلاق عاطفی موضوعی مهم است که ناشی از ایجاد اختلاف و تعارض بین زن و شوهر است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و آموزش تاب آوری بر طلاق عاطفی در زنان انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. افراد نمونه به تعداد 45 نفر از زنان 25تا45 سال واجد شرایط داوطلب مراجعه کننده به دادگاه خانواده شهید باهنر تهران به صورت دردسترس انتخاب شدند. سپس در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه به صورت تصادفی قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). برای یک گروه آزمایش، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در ده جلسه 120دقیقه ای و برای گروه دیگر آزمایش آموزش تاب آوری در یازده جلسه 120دقیقه ای ارایه شد. برای گروه گواه مداخله ای انجام نشد. هر سه گروه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه طلاق عاطفی (گاتمن و همکاران، 1998) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون های تعقیبی بونفرونی و توکی در نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام پذیرفت. سطح معناداری آزمون ها، 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    تحلیل واریانس برای عامل درون گروهی (زمان) برای نمره طلاق عاطفی معنادار بود؛ همچنین اثر متقابل گروه و زمان و عامل بین گروهی برای نمره طلاق عاطفی معنادار به دست آمد (0٫001>p). در نمره طلاق عاطفی تفاوت معنا داری بین مراحل پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری وجود داشت (0٫001>p)؛ اما مراحل پس آزمون و پیگیری باهم اختلاف معناداری نداشتند (0٫541=p). نمره طلاق عاطفی در دو گروه آزمایش درمقایسه با گروه گواه کاهش یافت (0٫001>p)؛ اما بین دو نوع درمان تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت، هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و آموزش تاب آوری منجربه کاهش طلاق عاطفی زنان متقاضی طلاق می شود؛ با این حال، آموزش تاب آوری بر کاهش طلاق عاطفی در زنان موثرتر است.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، آموزش تاب آوری، طلاق عاطفی
  • سهیلا عیسایی، محمدرضا صیرفی*، آدیس کراسکیان موجمباری، احمد برجعلی، طاهره رنجبری پور صفحه 67
    زمینه و هدف

     طرحواره های ناسازگار، عمیق ترین مولفه های شناختی-هیجانی هستند که موجب بروز افسردگی و اضطراب می شوند؛ ازاین رو هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی فردی و گروهی در درمان افسردگی و اضطراب نوجوانان دختر بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمام دانش آموزان دختر مقطع متوسطه پایه نهم شهرستان قدس در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. از بین آن ها 45 دانش آموز به صورت دردسترس انتخاب شدند. سپس با گمارش تصادفی در سه گروه طرحواره درمانی فردی، طرحواره درمانی گروهی و گواه قرار گرفتند. آزمودنی ها برای پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1961) و پرسشنامه اضطراب بک (بک و همکاران، 1988) پاسخ دادند. طرحواره درمانی یانگ و همکاران (2006) طی دوازده جلسه فردی و دوازده جلسه گروهی هر کدام با مدت زمان جلسه ای نود دقیقه صرفا برای دو گروه آزمایش برگزار شد. در پژوهش حاضر برای تحلیل داده ها روش آماری تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزارSPSS به کار رفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش آزمون برای هر دو متغیر افسردگی و اضطراب تفاوت معناداری در پس آزمون بین گروه های طرحواره درمانی گروهی، طرحواره درمانی فردی و گواه وجود داشت (0٫001>p). همچنین طرحواره درمانی فردی و طرحواره درمانی گروهی برای گروه های آزمایش موجب کاهش افسردگی و اضطراب نوجوانان درمقایسه با گروه گواه شدند (0٫001>p)؛ اما بین دو گروه طرحواره درمانی فردی و گروهی در هر دو متغیر افسردگی (0٫810=p) و اضطراب (0٫293=p) تفاوت معناداری وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که طرحواره درمانی به شیوه فردی و نیز گروهی بر کاهش افسردگی و اضطراب نوجوانان موثر است.

    کلیدواژگان: اضطراب، افسردگی، طرحواره درمانی فردی، طرحواره درمانی گروهی، نوجوانان
  • لیلا مجیدپور تهرانی، فاطمه گلشنی*، جاوید پیمانی، آنیتا باغداساریانس، صادق تقی لو صفحه 68
    زمینه و هدف

     از میان اختلال های روان پزشکی افسردگی شایع ترین آن هاست؛ همچنین نشخوار فکری از مهم ترین مولفه های افسردگی است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی دستگاه تحریک الکتریکی جمجمه، درمان شناختی رفتاری و دارودرمانی بر نشخوار فکری و نشانگان افسردگی در زنان بود.

    روش بررسی

    روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مبتلا به افسردگی اساسی مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و روان درمانی استان البرز در سال 1398 تشکیل دادند. از میان آن ها تعداد چهل نفر داوطلب واجد شرایط وارد مطالعه شدند و در سه گروه آزمایش (تحریک الکتریکی جمجمه، درمان شناختی رفتاری و دارودرمانی) و یک گروه گواه به صورت تصادفی تقسیم شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1961) و مقیاس پاسخ های نشخواری (نولن-هوکسیما و مارو، 1991) بود. دوازده جلسه تحریک الکتریکی جمجمه و نه جلسه درمان شناختی رفتاری (بک و بک، 2011) و شش هفته دارودرمانی صرفا برای گروه های آزمایش انجام شد. برای تحلیل داده ها، روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معناداری 0٫05 به کار رفت.

    یافته ها

    هر سه روش درمانی برای گروه های آزمایش موجب کاهش نشخوار فکری (0٫008=p) و افسردگی (0٫001>p) درمقایسه با گروه گواه شدند. میان سه گروه آزمایش با گروه گواه در هر دو متغیر مذکور تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫001>p). بین هر سه روش درمانی در کاهش دو متغیر مذکور تفاوت معناداری وجود نداشت؛ همچنین نتایج نشان دهنده ماندگاری تاثیر مثبت سه روش درمانی بر گروه های آزمایش در نشخوار فکری (0٫001=p) و افسردگی (0٫066=p) در مرحله پیگیری بود.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش، هر سه روش تحریک الکتریکی جمجمه، درمان شناختی رفتاری و دارودرمانی در درمان نشخوار فکری و افسردگی زنان اثربخش اند؛ اما باتوجه به نمرات میانگین سه گروه، به نظر می رسد تحریک الکتریکی جمجمه درمقایسه با دو درمان دیگر اثربخشی بیشتری دارد.

    کلیدواژگان: افسردگی، نشخوار فکری، تحریک الکتریکی جمجمه، دارودرمانی، شناختی رفتاری
  • مرضیه کاکانژادی فرد، علیرضا حیدرئی*، فرح نادری صفحه 69
    زمینه و هدف

     ناباروری، یکی از بزرگ ترین چالش های زنان در سنین باروری است که عواقب اجتماعی و روانی زیان آوری برای فرد دارد. هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی گری استرس ناباروری در رابطه بین خودپنداره جنسی و تاب آوری خانواده با سازگاری زناشویی در زنان نابارور بود.

    روش بررسی

    این تحقیق از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری بود. به این منظور نمونه ای به حجم 244 نفر از جامعه آماری زنان نابارور مراجعه کننده به مراکز درمان ناباروری استان های خوزستان و اصفهان در سال 1397، به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه چندوجهی خودپنداره جنسی (اسنل، 1998)، مقیاس ارزیابی تاب آوری خانواده (سیکسبی، 2005)، پرسشنامه استرس ناباروری (نیوتون و همکاران، 1999) و پرسشنامه سازگاری زناشویی (اسپاینر، 1978) بود. برای تحلیل داده های پژوهش، نرم افزارهای SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 22 به کار رفت. سطح معناداری در این پژوهش 0٫01 و 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، رابطه مستقیم بین خودپنداره جنسی (0٫025=p و 0٫13=β) و تاب آوری خانواده (0٫018=p و 0٫15=β) با سازگاری زناشویی مثبت و معنا دار بود. رابطه مستقیم بین خودپنداره جنسی (0٫001>p، 0٫23-=β) و تاب آوری خانواده (0٫001>p، 0٫33-=β) با استرس ناباروری منفی و معنا دار بود. رابطه بین استرس ناباروری با سازگاری زناشویی منفی و معنادار بود (0٫001>p و 0٫26-=β)؛ همچنین اثر غیرمستقیم خودپنداره جنسی (0٫002=p و 0٫06=β) و تاب آوری خانواده (0٫002=p و 0٫09=β) بر سازگاری زناشویی معنادار بود؛ به علاوه مدل اصلاح شده پژوهش برازش مطلوبی برای داده های گردآوری شده داشت (1٫18=df/2c و 0٫99=CFI و 0٫99=IFI، 0٫99=TLI و 0٫98NFI= و 0٫02=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج، خودپنداره جنسی و تاب آوری خانواده با میانجی گری استرس ناباروری بر سازگاری زناشویی موثر هستند. باتوجه به اینکه استرس ناباروری به صورت مستقیم و در نقش میانجی بر سازگاری زناشویی زنان نابارور اثر دارد، می تواند به عنوان فاکتور مهمی در ارایه خدمات روان شناختی به زوجین نابارور به کار رود.

    کلیدواژگان: خودپنداره جنسی، تاب آوری خانواده، استرس ناباروری، سازگاری زناشویی
  • احد بابازاده، توکل موسی زاده*، سمیه تکلوی صفحه 70
    زمینه و هدف

     میزان پدیده فرار از خانه و بدسرپرستی متاسفانه در سال های اخیر رشد کرده است و به نگرانی و معضلی اجتماعی تبدیل شده است. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی معنادرمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری دختران فرار و بدسرپرست تحت مراقبت سازمان بهزیستی بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون چندگروهی همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دختران فراری یا بدسرپرست سازمان بهزیستی در مراکز نگهداری شهر تهران در سال 1399 تشکیل دادند. از بین افراد واجد شرایط داوطلب، به روش نمونه گیری دردسترس شصت نفر وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی ساده در سه گروه بیست نفری (آموزش معنادرمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، گواه) جایگزین شدند. گروه آموزش معنادرمانی براساس بسته آموزشی شولنبرگ و همکاران (2010) هشت جلسه نوددقیقه ای و گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد براساس بسته آموزشی هیز و استروسال (2004) ده جلسه نوددقیقه ای، مداخلات درمانی دریافت کردند. گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون، مقیاس تاب آوری کانر-دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و آزمون تعقیبی بونفرونی با بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 در سطح معناداری 0٫01 تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که معنادرمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش تاب آوری دختران فرار و بدسرپرست تحت مراقبت سازمان بهزیستی تاثیر معناداری داشتند (0٫001>p)؛ همچنین بین اثربخشی معنادرمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، در متغیر تاب آوری دختران فرار و بدسرپرست تفاوت معناداری مشاهده نشد (0٫082=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، هم معنادرمانی و هم درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باتوجه به فرایندها و تکنیک های آموزشی خود، تاثیر معناداری بر افزایش تاب آوری دختران فرار و بدسرپرست دارند.

    کلیدواژگان: معنادرمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، تاب آوری، دختران فرار و بدسرپرست
  • ناهید صفر محمدلو، علیرضا ملازاده*، فرحناز مسچی صفحه 71
    زمینه و هدف

     در زنان مبتلا به سرطان سینه، کیفیت زندگی جنسی و عملکرد جنسی آن ها درمعرض آسیب قرار می گیرد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی رفتاری بر کیفیت زندگی جنسی و عملکرد جنسی زنان مبتلا به سرطان سینه بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش، نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان متاهل مبتلا به سرطان سینه مراجعه کننده به بیمارستان میلاد تهران در سال 1399 تشکیل دادند. تعداد 45 نفر از بیماران دارای ملاک های ورود به پژوهش با روش نمونه گیری غیرتصادفی و دردسترس وارد مطالعه شدند. سپس در دو گروه آزمایشی شامل گروه شناختی رفتاری و گروه هیجان مدار و یک گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه کیفیت زندگی جنسی زنان (سایموندز و همکاران، 2005) و شاخص سنجش عملکرد جنسی زنان (روزن و همکاران، 2000) بود. صرفا دو گروه آزمایش، جداگانه درمان شناختی رفتاری را براساس بسته درمانی نظریه یونگ و همکاران (2001) و درمان هیجان مدار را براساس بسته درمانی جانسون (2004) دریافت کردند. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 21 در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.

    یافته ها

    در اثر زمان متغیر کیفیت زندگی جنسی معنادار شد (0٫001=p)؛ اما متغیر عملکرد جنسی معنادار نشد (0٫450=p). در متغیر کیفیت زندگی جنسی بین دو گروه آزمایش با گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001=p)؛ اما در متغیر عملکرد جنسی چنین نبود (0٫762=p). در متغیر کیفیت زندگی جنسی در مراحل پس آزمون و پیگیری بین گروه درمان هیجان مدار با گروه های درمان شناختی رفتاری و گواه تفاوت معنادار به دست آمد (0٫001=p)؛ اما در مراحل پس آزمون و پیگیری بین دو گروه شناختی رفتاری و گواه تفاوت معنادار وجود نداشت (به ترتیب 0٫948=p، 0٫738=p).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش در مقایسه درمان هیجان مدار و درمان شناختی رفتاری، تاثیر درمان هیجان مدار را به عنوان یکی از روش های حمایتی در افزایش کیفیت زندگی جنسی زنان مبتلا به سرطان سینه نشان می دهد.

    کلیدواژگان: درمان هیجان مدار، درمان شناختی رفتاری، کیفیت زندگی جنسی، عملکرد جنسی، سرطان سینه
  • شیرین مدیرزارع، کیانوش زهراکار*، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده صفحه 72
    زمینه و هدف

    با توجه به لزوم اجرای شیوه های نوین در راستای حل مشکلات زوجین، این مطالعه باهدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی رفتاری-تلفیقی و رفتاردرمانی دیالکتیک بر کاهش رفتارهای کنترل گرایانه زوجین انجام شد.

    روش بررسی

    در این پژوهش از روش نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرج، جهت حل اختلافات زناشویی، بود. انتخاب آزمودنی ها بر اساس کسب نمره بالاتر از میانگین در پرسش نامه رفتارهای کنترل گرایانه زن و شوهر کوان و آرچر (2005) بود. 48نفر (24 زوج)، با توجه به نمرات بالاتر از میانگین رفتارهای کنترل گرایانه، انتخاب شدند. این افراد به طور تصادفی 16نفر در گروه آزمایش اول (زوج درمانی رفتاری-تلفیقی)، 16 نفر (8زوج) در گروه آزمایش دوم (رفتاردرمانی دیالکتیک) و 16 نفر در گروه گواه (8زوج) قرار گرفتند. روش اجرا بدین ترتیب بود که بعد از پیش آزمون، برای گروه آزمایش اول آموزش زوج درمانی رفتاری-تلفیقی و برای گروه آزمایش دوم، آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک، اجرا گردید و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. درنهایت از هر سه گروه پس آزمون گرفته شد. یافته های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 و آنالیز کوواریانس در سطح معناداری 0٫05تحلیل شدند.

    یافته ها

    آنالیز کوواریانس نشان داد که بین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و زوج درمانی رفتاری-تلفیقی بر کاهش رفتارهای کنترل گرایانه تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p). علاوه بر این، آزمون تعقیبی نشان داد میزان اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر کاهش رفتارهای کنترل گرایانه، از زوج درمانی رفتاری-تلفیقی بیشتر است. به عبارتی می توان گفت اندازه اثر در متغیر رفتارهای کنترل گرایانه برابر 0٫54 بوده که مشخص می کند تقریبا 54درصد از تغییرات درون گروهی ازطریق زوج درمانی رفتاری-تلفیقی تبیین شده است.

    نتیجه گیری

    یافته های این مطالعه نشان داد که آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک برای زوجین کاربرد دارد و بر کاهش رفتارهای کنترل گرایانه زوجین اثربخش است؛ اما زوج درمانی رفتاری-تلفیقی بر کاهش رفتارهای کنترل گرایانه زوجین موثر نبود.

    کلیدواژگان: زوج درمانی رفتاری-تلفیقی، رفتاردرمانی دیالکتیک، رفتار کنترل گرایانه، زوجین
  • سیده فاطمه حسنی، طاهر تیزدست*، محمدرضا زربخش صفحه 73
    زمینه و هدف

     افراد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس (ام اس)، علاوه بر مشکلات جسمانی اغلب از آسیب ها و اختلالات روانی نیز رنج می برند. هدف پژوهش حاضر ارایه مدل ساختاری بهزیستی روان شناختی براساس طرحواره های ناسازگار اولیه، خودشفقتی و امیدواری در زنان مبتلا به ام اس بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مبتلا به ام اس مراجعه کننده به بیمارستان های امام خمینی و میلاد تهران در سال 1398 تشکیل دادند. تعداد افراد نمونه سیصد زن مبتلا به ام اس بود که به صورت دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989)، فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های یانگ (یانگ، 1998)، مقیاس شفقت به خود (نف، 2003)، و پرسشنامه امید به زندگی (اشنایدر و همکاران، 1991) بود. تحلیل داده های گردآوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها در این پژوهش، 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، طرحواره های ناسازگار اولیه دارای اثر منفی و معکوس بر بهزیستی روان شناختی (0٫001>p، 0٫70-=β)، خودشفقتی (0٫001>p، 0٫18-=β) و امیدواری (0٫001>p، 0٫87-=β) بود. خودشفقتی (0٫001>p، 0٫75=β) و امیدواری (0٫001>p، 0٫53=β) اثر مثبت و مستقیم بر بهزیستی روان شناختی داشت. طرحواره های ناسازگار اولیه بر بهزیستی روان شناختی با نقش میانجی خودشفقتی (0٫025=p، 0٫15-=β) و نقش میانجی امیدواری (0٫001>p، 0٫46-=β) اثر غیرمستقیم داشت؛ به علاوه شاخص های نکویی برازش از برازش مطلوب مدل پژوهش با داده های گردآوری شده حمایت کردند (1٫38=df/2x، 0٫97=CFI، 0٫97=GFI، 0٫95=AGFI، 0٫045=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت، نقش میانجی خودشفقتی و امیدواری در تاثیر طرحواره های ناسازگار اولیه بر بهزیستی روان شناختی، می تواند مدل مناسبی را برای تبیین بهبود روان شناختی زنان مبتلا به ام اس ارایه دهد.

    کلیدواژگان: هزیستی روان شناختی، طرحواره های ناسازگار اولیه، خودشفقتی، امیدواری، ام اس
  • مجیب سنایی مهر، حسن میرزا حسینی*، مجید ضرغام حاجبی صفحه 74
    زمینه و هدف

     روابط اولیه والدین با کودک و حوادث تروماتیک دوران کودکی در شکل گیری اختلالات وسواسی نقش بسزایی دارد؛ بنابراین هدف این مطالعه تعیین نقش میانجی ذهنیت طرحواره ای بین طرحواره های ناسازگار اولیه و اختلال وسواس فکری عملی بود.

    روش بررسی

    این مطالعه مقطعی با استفاده از روش پژوهش توصیفی-همبستگی و مدل تحلیل مسیر انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی افراد دارای اختلال وسواس فکری و عملی بود که به مراکز درمانی و مشاوره شهر تهران در سال 1397 مراجعه کردند. گروه نمونه ای با حجم 450 نفر با روش غیرتصادفی و هدف مند انتخاب شد؛ اما درنهایت 427 نفر به پرسشنامه ها جواب کامل دادند. در این مطالعه از فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ (یانگ، 1998)، فرم کوتاه سیاهه ذهنیت طرحواره ای (لابستل و همکاران، 2010) و پرسشنامه بازنگری شده وسواسی جبری (فوآ و همکاران، 2002) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و مدل تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، اثر غیرمستقیم حوزه اول به وسواس فکری عملی با میانجیگری والد ناکارآمد (0٫001>p، 0٫18=β)، اثر غیرمستقیم حوزه پنجم به وسواس فکری عملی با میانجیگری والد ناکارآمد (0٫001>p، 0٫13=β)، اثر غیرمستقیم حوزه اول به وسواس فکری عملی با میانجیگری مقابله ای ناکارآمد (0٫001>p، 0٫14=β) و اثر غیرمستقیم حوزه پنجم به وسواس فکری عملی با میانجیگری مقابله ای ناکارآمد (0٫001>p، 0٫22=β) مثبت و معنادار بود؛ همچنین شاخص های نکویی برازش از برازش مطلوب الگو با داده های گردآوری شده حمایت کردند (2٫16=df/2x، 0٫91=CFI، 0٫93=GFI، 0٫94=AGFI، 0٫045=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش، طرحواره های ناسازگار اولیه (حوزه اول، طرد و رهاشدگی و حوزه پنجم، گوش به زنگی افراطی و بازداری) با نقش میانجی ذهنیت طرحواره ای (شامل مقابله ای ناکارآمد و والد ناکارآمد) تاثیر معناداری بر اختلال وسواس فکری عملی دارند.

    کلیدواژگان: طرحواره، ذهنیت طرحواره ای، طرحواره ناسازگار اولیه، اختلال وسواس فکری عملی
  • مجتبی بابایی خرزوقی*، محمدرضا محمدی پور صفحه 75
    زمینه و هدف

     با توجه به پیشرفت والیبال در سطح کشور و به دنبال آن، افزایش علاقه مندی جوانان به این رشته ورزشی و اهمیت سلامتی و تندرستی در این گروه سنی، هدف این پژوهش بررسی شیوع درد و ناتوانی بازیکنان نخبه والیبالیست جوان بود.

    روش بررسی

     پژوهش حاضر از نوع توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه پسران جوان والیبال حرفه ای فعال در لیگ دسته برتر کشور بود. 81 نفر از بین جامعه آماری مذکور با روش هدفمند در دسترس به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات مرتبط با درد و ناتوانی از پرسشنامه کرنل (هیدگ و همکاران، 1999) به همراه پرسشنامه دموگرافیک محقق ساخته استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) توسط نرم افزار SPSS نسخه 24 و همچنین از نرم افزار اکسل نسخه 2016 استفاده شد.

    یافته ها

    درمجموع، 271 مورد درد و ناتوانی ثبت و به ازای هر بازیکن 3٫39 محاسبه شد. به ترتیب بیشترین میزان درد و ناتوانی مرتبط با اندام تحتانی (38٫38 درصد)، اندام فوقانی (35٫42 درصد) و تنه (18٫08 درصد) بود. همچنین براساس محل اندام، بیشترین میزان درد و ناتوانی به ترتیب متعلق به شانه ها (17٫34 درصد)، زانو ها (16٫24 درصد)، و کمر (11٫81 درصد) بود. بیشترین درد و ناتوانی بر اساس پست تخصصی در بازیکنان دریافت کننده قدرتی و لیبرو در شانه ها (به ترتیب با میانگین 136 و 78) و در بازیکنان پشت خط زن، دفاع کننده میانی و پاسور در زانو ها (با میانگین 132، 122 و 115) گزارش شد. همچنین دریافت کننده قدرتی بیشترین میزان (با میانگین 63٫25) و پاسور کمترین میزان (با میانگین 31٫75) درد و ناتوانی در اندام های مختلف بدن را گزارش کرده اند.

    نتیجه گیری

    باتوجه به بالا بودن میزان درد و ناتوانی در این گروه سنی، می توان علت اصلی بروز آسیب های آتی در این بازیکنان را به میزان بالای درد و ناتوانی حین تمرین و مسابقه نسبت داد. این تحقیق می تواند برای پیشگیری از بروز آسیب های آتی نوجوان و جوانان به کار رود.

    کلیدواژگان: والیبال، آسیب، درد و ناتوانی، جوانان و نوجوانان، نخبه
  • محمدمهدی امینی*، مرضیه شکوهی نیا، زهرا منصورجوزان صفحه 76
    زمینه و هدف

     ماساژ به عنوان ابزار قدرت مندی برای ایجاد احساس آرامش و امنیت و نیز رفع یا تخفیف دردمندی های مادر از جانب آن ها استقبال شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر روش های مختلف ماساژ بر کاهش شدت درد زایمان زنان نخست زایی با مشکل نازایی بود.

    روش بررسی

    تحقیق حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود که در سال 97-1396 انجام شد. تعداد پنجاه زن باردار نخست زا پس از حداقل سه سال نازایی در دامنه سنی بین 20تا35 سال، در پنج گروه ده نفری شامل گروه گواه، گروه ماساژ پشت قبل از زایمان، گروه ماساژ پشت، گروه ماساژ سانینجیو و گروه ماساژ نقطه هوگو، تحت روش های مختلف ماساژ قرار گرفتند. مدت زمان ماساژ بیست دقیقه به صورت سه بار در هفته در دامنه 34تا40هفتگی حاملگی بود. برای ارزیابی درد از فرم کوتاه پرسشنامه درد مک گیل (ملزاک، 1987) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها ازطریق آزمون های تحلیل واریانس و تعقیبی توکی در نرم افزار SPSS صورت گرفت. سطح معنا داری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین میزان کاهش درد زایمان میان گروه گواه با سایر گروه ها شامل ماساژ پشت، ماساژ پشت قبل از زایمان، نقطه هوگو و نقطه سانینجیو تفاوت معنا داری وجود داشت (0٫001>p)؛ به این معنا که تمامی روش های ماساژ سبب کاهش میزان درد زایمان زنان شدند. در بین روش های مختلف ماساژ، روش ماساژ پشت در مقایسه با سه روش دیگر سبب کاهش بیشتری در میزان درد زایمان شد (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر، روش های مختلف ماساژ مطالعه شده سبب کاهش میزان ادراک درد زایمان می شود و در بین روش ها، ماساژ پشت از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ بنابراین می توان از آن جهت کاهش درد زایمان و کمک به مادران استفاده کرد.

    کلیدواژگان: ماساژ، ادراک درد، نازایی، بارداری، زایمان
  • مهیا عابدی، فریبا حسنی*، مهناز استیکی، آنیتا باغداساریانس صفحه 77
    زمینه و هدف

     اختلال طیف اتیسم در DSM-V، به صورت نقص هایی برگشتی در ارتباط اجتماعی مثل نقص هایی در تعاملات اجتماعی، مشکلاتی در مهارت های ارتباطی غیرکلامی، مشکلاتی در درک روابط، رفتارها و علایق تکراری و محدود مثل کوبیدن سر یا چرخیدن تعریف می شود. در این میان از ضعف ارتباطات به عنوان مهم ترین مسئله در این اختلال یاد می شود. پژوهش حاضر باهدف بررسی تاثیر مدل سازی ویدیویی رهنمودی بر کاهش نشانگان کودکان اتیستیک انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از شیوه نیمه تجربی با استفاده از گروه آزمایشی و گروه گواه استفاده کرده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کودکان دارای اختلال طیف اتیسم در دامنه سنی چهار تا هشت سال بود که از سال 1394 تا 1396 در مرکز تهران اتیسم تحت درمان قرار داشتند. روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس برای انتخاب و تصادفی سازی برای انتساب اعضای نمونه استفاده شد. درنهایت و با توجه به معیارهای ورود دوازده کودک انتخاب و در گروه ها (هر گروه 6 نفر) جای گذاری شدند. یک قطعه ویدیویی که پیش تر به منظور یاد دهی مهارت های ارتباطی و اجتماعی به صورت مدل سازی رهنمودی تهیه شده بود، طی 24 جلسه 30دقیقه ای به شرکت کنندگان ارایه شد. پیش و پس از ارایه مداخله، شرکت کنندگان ازلحاظ مهارت های مذکور آزموده شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس درجه بندی اتیسم گیلیام (گارز)(2002) و پرسشنامه نیمرخ حسی (1997) بود. داده های گردآوری شده با روش آماری آنالیز کوواریانس چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند.

    یافته ها

    منطبق بر نتایج آزمون آماری مشخص شد بین میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش و کنترل با تعدیل اثر پیش آزمون در متغیرهای ارتباطات و تعامل تفاوت معناداری وجود داشت (0٫05>p)، در حالی که پاسخ های هیجانی تفاوت معناداری در نمرات پس آزمون با تعدیل اثر پیش آزمون نداشت.

    نتیجه گیری

    یافته های پژوهش حاضر بر اثربخشی مدل سازی ویدیویی رهنمودی بر کاهش مشکلات ارتباطی و تعاملات کودکان اتیستیک تاکید دارد.

    کلیدواژگان: اختلال طیف اتیسم، مدل سازی ویدئویی رهنمودی، ارتباطات، تعاملات
  • نفیسه سعادت مومنی، علیرضا آقا یوسفی*، عبدالرحمان رستمیان، افسانه خواجه وند صفحه 78
    زمینه و هدف

     آرتریت روماتویید یکی از بیماری های شایع دستگاه ایمنی بدن بوده که میزان ابتلا به آن رو به افزایش است. پژوهش های سال های اخیر بیانگر آن است که تنیدگی و تنش های روانی اجتماعی با سازوکارهای فیزیولوژیک همچون سایکونوروایمونولوژی می تواند موجب بروز آرتریت روماتویید شود. باتوجه به نقش مسایل روانی در این بیماری، پژوهش حاضر در پی بررسی اثربخشی شناخت درمانگری در شاخص های ایمنی شناختی و بهزیستی روانی بیماران مبتلا به آن بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود که با انتخاب گروه های گواه و اندازه گیری در پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جامعه آماری را بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی شهر تهران در سال 1397 تشکیل دادند. از بین آن ها چهل آزمودنی با روش نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند و در دو گروه بیست نفری آزمایش و گواه، به صورت کاملا تصادفی قرار گرفتند. سپس مداخله شناخت درمانی برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزار استفاده شده در پژوهش حاضر پرسشنامه بهزیستی روانی ریف (1994) و شاخص های ایمنی شناختی CRP و ESR بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس با سطح معناداری (0٫05>p) استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج حاکی از اثربخشی معنادار شناخت درمانگری بر شاخص های CRP (0٫001>p) و ESR (0٫001>p) و بهزیستی روانی (0٫004=p) بود.

    نتیجه گیری

    باتوجه به اثربخشی شناخت درمانگری در شاخص های ایمنی شناختی و بهزیستی روانی به نظر می رسد بتوان از این درمان به عنوان مکمل دارودرمانی در کمک به بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید استفاده کرد.

    کلیدواژگان: شناخت درمانی، ایمنی شناختی، بهزیستی روانی، آرتریت روماتوئید
  • رضا حسینی، حسن متین همائی*، عبدالعلی بنائی فر صفحه 79
    زمینه و هدف

     درک تغذیه مناسب در غواصان برای دانستن تاثیرات فیزیولوژیک خطرناک آن در زیر آب بسیار مفید است. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر دوازده هفته تمرینات ویژه غواصی به همراه رژیم غذایی پرچرب بر پاسخ ضربان قلب، فشارخون و سرعت جریان خون به عنوان شاخص های مرتبط با بیماری کاهش فشار در غواصان حرفه ای مرد جوان بود.

    روش بررسی

    تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. به این منظور 21 نفر غواص حرفه ای به طور تصادفی در دو گروه ده نفره شامل گروه تجربی (به صورت هوازی و بی هوازی همراه با رژیم غذایی) و گروه گواه (تمرینات ویژه غواصی) تقسیم شدند. یک جلسه فعالیت غواصی حاد با ورود به عمق چهل متر به مدت سی دقیقه انجام پذیرفت و شاخص های قلبی-عروقی منتخب، در شدت 80درصد ضربان قلب بیشینه و پانزده دقیقه بعد از این فعالیت حاد سنجیده شدند. داده ها با استفاده از آزمون واریانس دوطرفه با اندازه های مکرر در سطح معناداری 0٫05 ارزیابی شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد، مصرف غذای پرچرب موجب افزایش ضربان قلب (0٫021=p) و فشارخون دیاستولی (0٫001>p) می شود؛ ولی میانگین فشارخون سیستولی گروه غذای پرچرب کمتر از گروه غذای معمولی است (0٫001>p)؛ همچنین میزان سرعت جریان خون در هفته های اول، ششم و دوازدهم به طور معنا داری در گروه تجربی به همراه غذای پرچرب بیشتر از گروه غذای معمولی است (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق حاضر مشخص کرد، رژیم غذایی پرچرب بر سازگاری های قلبی-عروقی ناشی از تمرین غواصی شدید در پاسخ به ضربان قلب، فشارخون و سرعت جریان خون در غواصان حرفه ای تاثیر منفی دارد؛ بنابراین توصیه می شود غواصان برای پیشگیری از بیماری کاهش فشار، از مصرف رژیم غذایی پرچرب قبل از فعالیت غواصی شدید خودداری کنند.

    کلیدواژگان: رژیم غذایی پرچرب، شاخص های قلبی-عروقی، بیماری کاهش فشار، غواصی
  • حمید علیزاده، مرضیه غلامی*، سعید رضایی، سید محسن اصغری نکاح صفحه 80
    زمینه و هدف

     بازی درمانی به عنوان روشی موثر برای پاسخ گویی به نیازهای روانی کودکان پذیرفته شده است. یکی از روش های بازی درمانی، بازی درمانی آدلری است. پژوهش حاضر با هدف بررسی ماهیت و کاربرد بازی درمانی آدلری انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع مروری نظام مند بود. روش شناسی آن نیز مبتنی بر گردآوری، طبقه بندی و خلاصه کردن یافته های مقالات علمی پژوهشی مرتبط با بازی درمانی آدلری بین سال های 2000تا2019 برگرفته از پایگاه های اطلاعاتی داخلی و خارجی صورت پذیرفت. کلید واژه های بازی درمانی، بازی درمانی آدلری، روان شناسی فردی مدنظر قرار گرفت. پایگاه های اطلاعاتی داخلی شامل Civilica، Magiran، SID، Noormags و پایگاه های اطلاعاتی خارجی شامل Eric،Ebsco ، Google Scholar، Scopus، Science Direct و PubMed بود. در جست وجوی اولیه نودوهشت مقاله انتخاب شد که هشتادویک مقاله به دلیل مرتبط نبودن با رویکرد آدلری حذف شد. در ادامه هفده مقاله دارای عنوان بازی درمانی آدلری، انتخاب شد. از بین آن ها یک مقاله به علت قدیمی بودن، هشت مقاله به دلیل مروری بودن و یک مقاله به علت تکراری بودن در چند پایگاه اطلاعاتی حذف شد. درنهایت هفت مقاله انتخاب شد.

    یافته ها

    بررسی مطالعات نشان داد، بازی درمانی آدلری روش موثری برای کار با کودکانی است که مشکلات متعددی در موقعیت های مختلف ازجمله مدرسه نشان می دهند. بازی درمانی آدلری باعث کاهش اضطراب و کمال گرایی ناسازگارانه، کاهش رفتارهای چالشی و مخرب، افزایش انجام وظیفه، بهبود مهارت های اجتماعی و سلامت عمومی در کودکان شده است؛ همچنین معلمان گزارش کردند که در روابط خود با دانش آموزانی که بازی درمانی آدلری دریافت کردند، استرس کمتری را تجربه کردند.

    نتیجه گیری

    براساس بررسی مطالعات انجام شده می توان نتیجه گرفت که بازی درمانی آدلری به عنوان مداخله ای امیدوارکننده می تواند برای کودکان با مشکلات مختلف استفاده شود.

    کلیدواژگان: بازی درمانی، بازی درمانی آدلری، روان شناسی فردی
  • معصومه ابراهیمی، فاطمه شهابی زاده*، علی اکبر اسماعیلی، قاسم آهی صفحه 81
    زمینه و هدف

    باتوجه به تاثیر شناخت های معیوب بر ایجاد اضطراب و نقش آسیب پذیری هیجانی پرستاران در کیفیت ارایه خدمات درمانی، هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی بر نظام شناختی معیوب (عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب تجربه ای) و تحمل پریشانی پرستاران مضطرب بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمام پرستاران بیمارستان های چمران و حضرت رسول (ع) شهر فردوس در سال 1398 تشکیل دادند. پنجاه پرستار داوطلب دارای اضطراب وارد پژوهش شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها، پرسشنامه اضطراب بک (بک و استیر، 1991)، پرسشنامه پذیرش و عمل (اجتناب تجربه ای)-نسخه دوم (بوند و همکاران، 2011)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (فرستون و همکاران، 1994) و مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) به کار رفت. جلسات درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی در هشت جلسه طی دو ماه صرفا برای گروه آزمایش ارایه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزارSPSS نسخه 25 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، اثر گروه برای اجتناب تجربه ای (0٫047=p) و تحمل پریشانی (0٫001>p) معنادار بود؛ اما برای عدم تحمل بلاتکلیفی معنادار نبود (0٫100=p)؛ همچنین اثر زمان و اثر متقابل زمان و گروه برای سه متغیر مذکور معنادار بود (0٫001>p). به علاوه، در گروه آزمایش برای هر سه متغیر بین مراحل پیش آزمون با پس آزمون و پیش آزمون با پیگیری تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫001>p)؛ اما بین مراحل پس آزمون و پیگیری، در متغیرهای اجتناب تجربه ای (0٫100=p)، تحمل پریشانی (0٫370=p) و عدم تحمل بلاتکلیفی (0٫610=p) تفاوت معناداری دیده نشد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی می تواند به عنوان مداخله ای به هنگام بر کاهش اجتناب تجربه ای، کاهش عدم تحمل بلاتکلیفی و نیز افزایش سطح تحمل پریشانی پرستاران مضطرب موثر باشد؛ ازاین رو می توان از این مداخله در مراکز درمانی و بهداشتی بهره برد.

    کلیدواژگان: کارآمدی، اضطراب، عدم تحمل بلاتکلیفی، تحمل پریشانی، اجتناب تجربه ای
  • نعمت الله شمس، غلامعلی افروز*، علی اکبر ارجمندنیا صفحه 82
    زمینه و هدف

     داشتن کودکی دارای ناتوانی علاوه بر فشار مالی و بار مراقبتی زیاد، تنش های جسمی-روانی شدیدی را بر والدین به خصوص مادر وارد می کند؛ ازاین رو، تحقیق حاضر به مقایسه مولفه های زیستی، عاطفی، روانی و شخصیتی مادران دارای کودک استثنایی با مادران کودکان عادی در شهرستان یزد پرداخت.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع توصیفی-تحلیلی با روش تحقیق علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی مادران دارای کودکان استثنایی تحت پوشش بهزیستی شهرستان یزد در سال 1399 تشکیل دادند. در این پژوهش باتوجه به زمان، بودجه و امکانات، 164 مادر دارای فرزند استثنایی و 164 مادر دارای کودک عادی با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه ویژگی های زیستی، روانی و اجتماعی (افروز، 1383)، پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلر، 1979) و پرسشنامه پنج عاملی شخصیت-نیو (کاستا و مک کری، 1980) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21 و آزمون های خی دو و تی صورت گرفت. سطح معناداری برای تمامی آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین سن ازدواج، نوع ازدواج، تحصیلات، شغل، سن بارداری، بیماری جسمی، مصرف مواد یا مشروب، وضعیت روانی-عاطفی در طول بارداری، گروه خونی و سابقه سقط یا مرده زایی در مادران دارای کودک استثنایی و عادی تفاوت آماری معناداری وجود داشت (0٫001>p)؛ همچنین مادران کودکان استثنایی از لحاظ وضعیت علایم جسمانی، اضطراب و بی خوابی، بدعملکردی اجتماعی، افسردگی و پنج عامل شخصیتی روان رنجوری، برون گرایی، گشودگی به تجربه، موافق بودن و وظیفه شناسی، عملکرد نامناسب تری درمقایسه با مادران کودکان عادی داشتند (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، مادران دارای کودک استثنایی عملکرد نامناسب تری در ابعاد زیستی، عاطفی و اجتماعی درمقایسه با مادران کودکان عادی در پیش از تولد کودک دارند. همچنین میزان سلامت روان و شخصیت آنان درمقایسه با مادران کودکان عادی وضعیت نامناسب تری دارد.

    کلیدواژگان: روان شناختی، عاطفی، سلامت روان، شخصیت، کودکان استثنایی، مادران
  • حمیدرضا میرشکاری، فرهاد کهرازهی*، محمود شیرازی صفحه 83
    زمینه و هدف

     ضرورت های جهان کنونی موجب شده است بسیاری از کشورهای پیشرفته سازمان های خود را پیوسته بررسی، تحلیل و نقد کنند و شیوه های نو و سازگار با ضرورت های جهان کنونی را برپا و کارآمد کنند. هدف اصلی این تحقیق بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر کیفیت زندگی کاری و رضایت شغلی کارکنان بود.

    روش بررسی

    این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی کارکنان شرکت مهندسی انرژی گستران نیمروز در سال 1399 تشکیل دادند. تعداد سی نفر از کارکنان شرکت مذکور به روش نمونه گیری دردسترس و براساس معیارهای ورود به پژوهش و خروج از آن انتخاب شدند. سپس به طور تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). ابزارهای جمع آوری داده ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون فرم کوتاه پرسشنامه رضایت شغلی (بری فیلد و روث، 1951) و مقیاس کیفیت زندگی کاری (والتون، 1973) بود. صرفا برای گروه آزمایش برنامه آموزشی مهارت حل مسئله پنج مرحله ای (گلاور و دیکسون، 1984) در هشت جلسه نوددقیقه ای اجرا شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش های آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری (مانکوا) و تک متغیری (آنکوا) از طریق نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش آزمون، تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و گروه گواه در پس آزمون، در نمره های متغیر کیفیت زندگی کاری و خرده مقیاس های آن (شامل پرداخت منصفانه و کافی، محیط کاری ایمن و بهداشتی، توسعه قابلیت های انسانی، فرصت رشد و امنیت مداوم، یکپارچگی و انسجام اجتماعی، قانون گرایی، فضای کلی زندگی، وابستگی اجتماعی زندگی کاری) (0٫001>p) و متغیر رضایت شغلی (0٫001>p) وجود داشت.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش حاضر، آموزش مهارت حل مسئله می تواند رضایت شغلی و کیفیت زندگی کاری کارکنان را افزایش دهد.

    کلیدواژگان: آموزش مهارت های حل مسئله، کیفیت زندگی کاری، رضایت شغلی
  • شیوا سلطانی، فریبا حسنی*، فاطمه گلشنی، رویا کوچک انتظار صفحه 84
    زمینه و هدف

     شناسایی متغیرهای روان شناختی دخیل در کیفیت زندگی بیماران قلبی می تواند در بهبود ارتقای کیفیت زندگی آن ها موثر واقع شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش کانون کنترل سلامت و ادراک بیماری در پیش بینی کیفیت زندگی بیماران قلبی انجام شد.

    روش بررسی

    روش این مطالعه از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را تمامی بیماران قلبی بیمارستان شهید رجایی، مرکز قلب تهران و بیمارستان خاتم الانبیاء در سال 1398 تشکیل دادند. تعداد 350 نفر از بیماران قلبی بستری شده و سرپایی به صورت نمونه گیری دردسترس و داوطلبانه انتخاب شدند. شرکت کنندگان علاوه بر پرسشنامه جمعیت شناختی به پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مینه سوتا (رکتور و همکاران، 1984)، پرسشنامه مختصر ادراک بیماری (بردبنت و همکاران، 2006) و مقیاس چندوجهی کانون کنترل سلامت (والستون و همکاران، 1978) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره ازطریق نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. سطح معناداری 0٫01 بود.

    یافته ها

    بین همه زیرمقیاس های کانون کنترل سلامت (شامل منبع کنترل درونی، منبع کنترل مربوط به افراد مهم و منبع کنترل مربوط به شانس) با کیفیت زندگی بیماران قلبی رابطه معنادار و مثبت وجود داشت (0٫01>p)؛ همچنین در ارتباط بین ادراک بیماری با کیفیت زندگی فقط زیرمقیاس های ادراک از پیامدها، ادراک طول مدت بیماری و کنترل شخصی با کیفیت زندگی بیماران قلبی رابطه معنادار و مثبت داشتند (0٫01>p)؛ همچنین زیرمقیاس های منبع کنترل مربوط به افراد مهم (0٫001>p، 0٫36=β)، منبع کنترل مربوط به شانس (0٫001>p، 0٫26=β)، ادراک از پیامدها (0٫001>p، 0٫13=β) و کنترل شخصی (0٫015=p، 0٫10=β) توانستند کیفیت زندگی بیماران قلبی را پیش بینی کنند.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش حاضر، زیرمقیاس های متغیر کانون کنترل سلامت شامل منبع کنترل مربوط به افراد مهم و منبع کنترل مربوط به شانس و زیرمقیاس های متغیر ادراک بیماری شامل ادراک از پیامدها و کنترل شخصی می توانند کیفیت زندگی بیماران قلبی را پیش بینی کنند.

    کلیدواژگان: کیفیت زندگی، بیماران قلبی، کانون کنترل سلامت، ادراک بیماری
  • پریسا فرخ* صفحه 85
    زمینه و هدف

     مطالعات تجربی در زمینه استفاده از راهبرد های یادگیری در دانش آموزان با اختلالات تولید گفتار، محدود است. هدف مطالعه حاضر مقایسه کاربرد راهبرد های یادگیری واژگان زبان انگلیسی در دانش آموزان دارای لکنت زبان و عادی بود.

    روش بررسی

    این پژوهش توصیفی تحلیلی از نوع مقایسه ای بود. جامعه آماری را دانش آموزان عادی و دارای لکنت زبان در شهر رشت تشکیل دادند. برای اجرای این تحقیق چهل دانش آموز دارای اختلال لکنت زبان و عادی در دو جنس دختر و پسر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. انتخاب دانش آموزان عادی از دو دبیرستان در رشت و دانش آموزان مبتلا به لکنت زبان از میان مراجعان به سه کلینیک گفتاردرمانی در رشت صورت گرفت. مهارت زبان انگلیسی شرکت کنندگان در پژوهش ازطریق آزمون بسندگی نلسون (فولر و کو، 1976) ارزیابی شد که همه در سطح مقدماتی بودند؛ همچنین همه آن ها پرسشنامه راهبردهای یادگیری واژگان (اشمیت، 1997) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل برای مقایسه دو گروه توسط نرم افزار SPSS نسخه 25 در سطح معناداری 0٫05 انجام پذیرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، میان میانگین راهبردهای تصمیم گیری در دانش آموزان دارای لکنت زبان و دانش آموزان عادی تفاوت معنا دار وجود نداشت؛ اما بین میانگین راهبردهای اجتماعی در دانش آموزان دارای لکنت زبان و دانش آموزان عادی تفاوت معنا دار مشاهده شد (0٫001>p). برطبق راهنمای پیشنهادی آکسفورد، هر دو گروه از نظر استفاده از راهبردهای تصمیم گیری در سطح عالی و از نظر استفاده از راهبردهای اجتماعی در سطح متوسط بودند.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، دانش آموزان عادی و دارای لکنت زبان در بهره گیری از راهبردهای تصمیم گیری یکسان هستند و با هم تفاوت معنادار ندارند؛ ولی در بهره گیری از راهبردهای اجتماعی، دانش آموزان عادی تمایل بیشتری از خود نشان می دهند.

    کلیدواژگان: راهبردهای یادگیری واژگان، راهبرد تصمیم، راهبرد اجتماعی، لکنت زبان
  • ویدا دهقان پور، امین رفیعی پور*، خدیجه ابوالمعالی الحسینی، مهرداد ثابت، مهدی وحید دستجردی صفحه 86
    زمینه و هدف

     میگرن یکی از اختلال های شدید است که ویژگی آن سردردهای ملایم یا شدید پی در پی است و غالبا با نشانه هایی در سیستم عصبی خودکار همراه است. هدف پژوهش حاضر مدل سازی معادلات ساختاری رابطه راهبردهای مقابله با درد با سیستم های مغزی/رفتاری و تحمل پریشانی در مبتلایان به میگرن بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی بیماران مبتلا به میگرن مراجعه کننده به بیمارستان بوعلی و دو کلینیک مغز و اعصاب در شهر تهران در سال 1399 تشکیل دادند. از میان بیماران واجد شرایط ورود به پژوهش، 374 بیمار به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس سیستم های بازداری/فعال سازی رفتاری (کارور و وایت، 1994)، مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و پرسشنامه راهبردهای مقابله (روزنسشیل و کیف، 1983) بود. داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزارهای AMOS نسخه 24 و SPSS نسخه 24 در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شد.

    یافته ها

    ضریب مسیر کل بین سیستم های مغزی/رفتاری با راهبردهای مقابله با درد مثبت و معنادار بود (0٫001=p، 0٫301=β). ضریب مسیر مستقیم بین سیستم های مغزی/رفتاری و تحمل پریشانی مثبت و معنادار بود (0٫001=p، 0٫525=β). ضریب مسیر مستقیم بین سیستم های مغزی/رفتاری و راهبردهای مقابله با درد مثبت و معنادار بود (0٫001=p، 0٫054=β). ضریب مسیر غیرمستقیم بین سیستم های مغزی/رفتاری و راهبردهای مقابله با درد، مثبت و معنادار بود (0٫001=p، 0٫247=β)؛ همچنین یافته ها بیانگر برازش مدل مفهومی با داده های گردآوری شده بود (3٫25=df/2x، 0٫953=CFI، 0٫923=GFI، 0٫875=AGFI، 0٫078=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش حاضر نتیجه گرفته می شود که تحمل پریشانی رابطه بین سیستم های مغزی/رفتاری و راهبردهای مقابله با درد را به صورت مثبت و معنادار میانجیگری می کند.

    کلیدواژگان: تحمل پریشانی، راهبردهای مقابله با درد، سیستم های مغزی، رفتاری، میگرن
  • منصوره فصیح رامندی* صفحه 87
    زمینه و هدف

    در حوزه معلولیت، مهم ترین قوانین موجود در سطح بین المللی شامل «کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت»، «کنوانسیون حقوق کودک» و در نظام حقوقی ایران شامل «قانون بهبود آموزش برای افراد دارای کم توانی» و «قانون جامع حمایت از حقوق معلولان» هستند. هدف این مطالعه، بررسی میزان عملیاتی شدن حقوق آموزش کودکان با ناتوانی هوشی در شهر تهران باتوجه به دیدگاه مدیران و مربیان شش مرکز آموزش استثنایی بود.

    روش بررسی

    این پژوهش به لحاظ روش، توصیفی-تحلیلی بود که در سال 1399 انجام شد. در این پژوهش محقق باتوجه به مهم ترین قانون موجود در سطح بین المللی یعنی «کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت» و «قانون جامع حمایت از حقوق معلولان» در حقوق ایران و با بهره گیری از فن دلفی، چک لیست محقق ساخته ای را برای جمع آوری داده ها تهیه کرد. روایی محتوایی این چک لیست محقق ساخته، با استفاده از نظرات اساتید و صاحب نظران حوزه حقوق معلولیت و آموزش وپرورش استثنایی به دست آمد. نمونه های پژوهش را مدیران و مربیان شش مرکز آموزش استثنایی مقاطع ابتدایی و متوسطه شهر تهران تشکیل دادند که به شیوه هدف مند انتخاب شدند. درباره پایایی ابزار تحقیق (چک لیست محقق ساخته) باید گفت نیازهای کودکان معلول به لحاظ حقوق آموزشی در همه نقاط یکسان است و ازسویی چون این ابزار براساس قوانین موجود در حوزه معلولیت، کودک و حقوق آموزش معلولان تهیه شد، پایا بود.

    یافته ها

    در این مطالعه، هفت بعد و سی مولفه برای حق آموزش کودکان کم توان ذهنی استخراج شد. هفت بعد عبارت بود از: آموزش همگانی؛ آموزش مهارت های زندگی؛ شرایط فضای آموزشی آموزش فنی و حرفه ای؛ به کارگیری معلمان ویژه آموزش؛ آموزش های بهداشتی؛ خدمات مرتبط اعم از برنامه آموزش فردی، ترابری و تشویقی؛ نظام ارزشیابی.

    نتیجه گیری

    از میان حقوق فرهنگی اختصاص یافته به معلولان، حق آموزش از جایگاه اساسی برخوردار است. درواقع تحقق بسیاری از حقوق معلولان در گروی امر آموزش است. اگر آموزش معلولان به نحو صحیح انجام شود، بستر مناسبی برای تحقق سایر حقوق آنان خواهد بود.

    کلیدواژگان: حقوق فرهنگی، حق آموزش، کودکان معلول، قوانین بین المللی و داخلی، مراکز آموزش استثنایی
  • لیلا آشتیانی پور، ابوالفضل داودی رکن آبادی*، محمدرضا شریف زاده صفحه 88
    زمینه و هدف

     باوجود محدودیت فیزیکی که نابینایان دارند، شواهدی تامل برانگیز در پیوند عاطفی این گروه با کنش نقاشی کردن وجود دارد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر تحلیل آثار نقاشی نابینایان با رویکرد فرمالیستی بود.

    روش بررسی

    ابتدا تاریخچه ای مختصر از چیستی نقد فرمالیستی ارایه شد. در ادامه شاخصه های اصلی آثار نابینایان بر اساس یافته های به دست آمده از مشاهدات میدانی توصیف شد و سپس از منظر نقد فرمالیستی تحلیل شد. جامعه آماری را ده فرد نابینای 12تا18 سال در فاصله زمانی یک سال تشکیل دادند که از هر هنرمند نابینا ده اثر از مجموع صد اثر نقاشی به عنوان نمونه موردی با رویکرد فرمالیستی بررسی شد. درنتیجه برآیند داده های به دست آمده به روش توصیفی تحلیلی منطبق بر دانش نظری، یافته های پژوهش ارایه شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد در نقاشی های نابینایان به طور عمده از رنگ ها به صورت خالص و رنگ های اصلی استفاده شد (73درصد)، نقاشی ها برجسته و دارای بافت بودند (85درصد)، فراوانی نقاط بیشتر از خطوط صاف بود (67درصد)، آثار آن ها غالبا به صورت دوبعدی بودند (87درصد)، میزان رعایت تناسبات حقیقی در آثار آن ها 42درصد بود، در آثار آنان حرکت مشاهده شد (58درصد) و میزان استفاده از سایه روشن در آثار بسیار اندک بود (15درصد). همچنین، دوازده خصیصه برآیند تحلیل دیداری آثار نقاشی نابینایان با تاکید بر نه شاخصه بصری شامل نقطه، خط، سطح، حجم، بافت، رنگ، مقیاس، بعد، حرکت قابل استناد و متکی بر فرم بود. این خصیصه ها عبارت بودند از: شفافیت، جزییات کم و نمایش کل موضوع، حرکت و ریتم، ریالیسم ذهنی، نماد و سمبل، بنیان انتزاعی، هم نهادی، نداشتن پرسپکتیو، دیدگاه توصیفی، ترکیب بندی، رنگ و دفرمه کردن.

    نتیجه گیری

    تصاویر و فرم های به کاررفته در نقاشی نابینایان، صرف نظر از بازنمایی اشیاء می تواند بیانگر اندیشه ها، احساس و عواطف نیز باشد. سادگی خطوط و شکل در نقاشی نابینایان و ویژگی هایی ازقبیل رعایت نشدن تناسب، شفاف بینی و همچنین انتقال صریح و بی واسطه پیام در نقاشی آنان، جذابیت خاصی دارد.

    کلیدواژگان: قاشی نابینایان، تحلیل فرمالیستی، هنر نابینایان، تصویرسازی ذهنی
  • امین حسین نژاد، شهنام ابوالقاسمی*، حمیدرضا وطن خواه، جواد خلعتبری صفحه 89
    زمینه و هدف

     اختلال نارسایی توجه-فزون کنشی موجب افت تحصیلی می شود و بر عملکرد خانواده و تاب آوری دانش آموزان تاثیر منفی دارد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت رفتار به والدین و مدیریت خشم بر تاب آوری تحصیلی و بهبود رابطه والد-فرزند در دانش آموزان پسر مبتلا به نارسایی توجه-فزون کنشی بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه مداخله (گروه اول، آموزش مدیریت رفتار و گروه دوم، آموزش مدیریت خشم) و یک گروه گواه با تخصیص تصادفی بود (هر گروه ده نفر). جامعه پژوهش را دانش آموزان پسر 11تا12 سال دارای نارسایی توجه-فزون کنشی شهرستان بندرانزلی در سال 1398 تشکیل دادند. سی فرد داوطلب واجد شرایط به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری متغیرها، پرسشنامه تاب آوری تحصیلی (مارتین، 2002) و شاخص تنیدگی والدین (آبیدین، 1990) اجرا شد. صرفا برای گروه اول آزمایش، آموزش مدیریت رفتار در نه جلسه به والدین براساس راهنمای درمانی بارکلی (2015) اجرا شد و صرفا برای گروه دوم آزمایش نیز آموزش مدیریت خشم در دوازده جلسه به دانش آموزان براساس راهنمای درمانی رایلی و شاپ شایر (2000) اجرا شد. در تحلیل داده ها، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی توسط نرم افزار SPSS نسخه 26 به کار رفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    در پس آزمون، نمرات گروه های آزمایش در دو متغیر پژوهش با نمرات گروه گواه تفاوت معنادار داشت (0٫001>p). در پیگیری، در متغیر تاب آوری تحصیلی، نمرات گروه های آزمایش با نمرات گروه گواه تفاوت معنادار داشت (0٫001>p)؛ اما در پیگیری، در متغیر تنیدگی والد-فرزند صرفا نمرات گروه اول آزمایش با نمرات گروه گواه تفاوت معنادار داشت (0٫001>p). در پس آزمون و پیگیری، در متغیر تاب آوری تحصیلی نمرات گروه های آزمایش با هم تفاوت معنادار داشت (به ترتیب 0٫001>p و 0٫024=p). صرفا در پس آزمون، در متغیر تنیدگی والد-فرزند نمرات گروه های آزمایش باهم تفاوت معنادار داشت (0٫003=p).

    نتیجه گیری

    آموزش مدیریت خشم درمقایسه با آموزش مدیریت رفتار به والدین بر افزایش تاب آوری تحصیلی تاثیر بیشتری دارد؛ همچنین اثربخشی آموزش مدیریت رفتار به والدین درمقایسه با آموزش مدیریت خشم بر بهبود کیفیت رابطه والد-فرزند موثرتر است.

    کلیدواژگان: آموزش مدیریت رفتار به والدین، آموزش مدیریت خشم، تاب آوری تحصیلی، رابطه والد-فرزند، نارسایی توجه-فزون کنشی
  • عیسی نقی زاده*، رحیم محمدی، جعفر حسنی، علی بتوئی، احسان طولابی، وحید مصطفی پور صفحه 90

    زمینه و هدف افراد معتاد به لحاظ مولفه های شناختی و اضطرابی و به طور کلی در نحوه مدیریت هیجان ها در شرایط مطلوبی قرار ندارند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر نظم جویی شناختی هیجان و افکار اضطرابی مردان معتاد انجام گرفت.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را 98 نفر از معتادان مرد بستری در مرکز ترک اعتیاد قاصدک امید نارنج شهر کرج در پاییز 1398 تشکیل دادند. از این جامعه تعداد 54 نفر افراد واجد شرایط داوطلب انتخاب شدند و به شکل تصادفی در دو گروه 27نفره آزمایش و گواه گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001) و پرسشنامه افکار اضطرابی (ولز، 1994) بود. برنامه ذهن آگاهی در طول هشت جلسه نوددقیقه ای، یک بار در هفته صرفا برای گروه آزمایش براساس پروتکل درمان مبتنی بر ذهن آگاهی (کابات-زین، 1992) اجراشد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با نرم افزار SPSS نسخه 22 تجزیه وتحلیل شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    تغییرات میانگین متغیرهای نظم جویی شناختی هیجان و افکار اضطرابی در طول زمان معنا دار بود (0٫001<p)؛ اثر گروه و اثر متقابل گروه و زمان نیز در متغیرهای مذکور معنا دار بود (0٫001>p)؛ همچنین میانگین نمره های نظم جویی شناختی هیجان در گروه آزمایش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون (0٫022=p) و پیش آزمون و پیگیری (0٫001<p) تفاوت معنادار داشت. میانگین نمره های افکار اضطرابی در گروه آزمایش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون (0٫001<p) و پیش آزمون و پیگیری (0٫001<p) تفاوت معنادار داشت؛ همچنین نتایج حاکی از پایداری اثر مداخله بر متغیرهای نظم جویی شناختی هیجان و افکار اضطرابی در مرحله پیگیری بود (به ترتیب 0٫038=p، 0٫026=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این تحقیق، روش ذهن آگاهی می تواند سبب بهبود نظم جویی شناختی هیجان و کاهش افکار اضطرابی در مردان معتاد شود.

    کلیدواژگان: درمان شناختی-رفتاری، ذهن آگاهی، نظم جویی شناختی هیجان، اضطراب، اعتیاد
  • ایوب فریدی زنگیر، مهرداد محرم زاده*، مسعود ایمان زاده صفحه 91
    زمینه و هدف

     امروزه یکی از معضلات جدی سازمان ها، فرسودگی شغلی کارکنان در محیط کاری است که این پدیده درنتیجه گسترش گرایش های منفی شغلی به وجود می آید. این پژوهش با هدف ارایه مدل تبیین اینرسی سازمانی براساس فرسودگی شغلی در ادارات کل ورزش و جوانان شمال غرب کشور انجام شد.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر از نوع مطالعات مقطعی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی کارکنان ادارات کل ورزش و جوانان شمال غرب کشور به تعداد 372 نفر در سال 1398 تشکیل دادند. حجم نمونه مطالعه 181 نفر بود که به روش نمونه گیری طبقه ای با رعایت ملاک های ورود به پژوهش و خروج از آن انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه فرسودگی شغلی (مسلش و جکسون، 1981) و پرسشنامه اینرسی سازمانی (گودکین و آلکورن، 2008) بود. داده ها در سطح معناداری 0٫05 به کمک نرم افزار های SPSS نسخه 20 و لیزرل نسخه 9٫30، با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، ضریب مسیر کاهش هیجانی به فرسودگی شغلی (0٫001>p، 0٫63=β)، مسخ شخصیت به فرسودگی شغلی (0٫001>p، 0٫72=β) و کاهش عملکرد فردی به فرسودگی شغلی مثبت بود (0٫001>p، 0٫55=β)؛ همچنین ضریب مسیر فرسودگی شغلی به اینرسی سازمانی مثبت بود (0٫001>p، 0٫53=β). شاخص های برازش به دست آمده نشان دادند که مدل مفروض با داده های پژوهش برازش مطلوبی دارد (2٫77=X2/df، 0٫968=GFI، 0٫993=CFI، 0٫994=NFI، 0٫031=RMSEA).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، فرسودگی شغلی می تواند سبب بروز پدیده اینرسی سازمانی در ادارات کل ورزش و جوانان شمال غرب کشور شود؛ ازاین رو ضروری است مدیران سازمان های ورزشی برای مقابله با بروز اینرسی سازمانی درجهت کاهش سطح فرسودگی شغلی کارکنان گام بردارند.

    کلیدواژگان: اینرسی سازمانی، فرسودگی شغلی، مدل یابی معادلات ساختاری
  • آتنا سادات هاشمی فشارکی، سیده مرضیه طبائیان* صفحه 92
    زمینه و هدف

     برای مواجه با رشد جمعیت در سالمندان لازم است آمادگی و برنامه ریزی دقیقی در جوانب مختلف همچون معماری مراکز نگهداری از آن ها صورت گیرد؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی نحوه ارتقای کیفیت محیط مراکز نگهداری از سالمندان برای بهبود ناتوانی آن ها بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر از نوع کیفی است که با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و بررسی مقالات نقد و نظر در فارسی و انگلیسی زبان منتشرشده از سال 1987 تا پایان سال 2018 انجام شد. به این منظور با جست وجو در بانک های اطلاعاتی Science Direct، Magiran،Irandoc ،Iranmedex ،Scopus ، Design and Health، SID و ISI و با استفاده از واژگان کلیدی شامل سالمندان، مراکز نگهداری سالمندان، ارتقای کیفیت محیط سالمندان و بهبود ناتوانی سالمندان در تمامی مقالات، مطالب مرتبط استخراج شدند. ابتدا عواملی که می توانستند کیفیت زندگی سالمندان را افزایش دهند، بررسی شدند. سپس این عوامل در قالب فعالیت ها و برنامه های خدماتی برای افزایش کیفیت زندگی سالمندان در مراکز نگهداری آنها برای بهبود ناتوانی سالمندان معرفی شدند.

    یافته ها

    به منظور افزایش کیفیت محیط مراکز نگهداری سالمندان، سه مولفه اصلی موثر را می توان بیان کرد: الف. مولفه عملکردی که شامل مولفه های فرعی ازجمله امکانات برای همه سالمندان، اکرام سالمند، پویایی، شخصی سازی، مراقبت و کنترل سالمندان است؛ ب. مولفه زیباشناختی که شامل مولفه های فرعی دوری از انزوا، تحرک و فعالیت، امکان حرکت، مفیدبودن، طراحی با توجه به محدودیت جسمی و حساسیت حرارتی است؛ ج. مولفه زیست محیطی که شامل مولفه های فرعی وضوح، شادابی و نشاط، آسایش و تقویت روحیه است. این سه مولفه در قالب سیاست ها و راهبردهای طراحی معماری محیط کالبدی برای بهبود ناتوانی سالمندان دسته بندی و به کار گرفته شده است.

    نتیجه گیری

    با افزایش جمعیت سالمندان، کیفیت زندگی آن ها نیز باید مدنظر قرار گیرد؛ بنابراین نه تنها توجه به اصول و استانداردهایی برای این قشر لازم است، بلکه باید به راهبردهای طراحی معماری محیط کالبدی سالمندان نیز توجه شود.

    کلیدواژگان: سالمندان، مراکز نگهداری سالمندان، ارتقای کیفیت محیط، بهبود ناتوانی سالمندان
  • مریم فرآیین، محمدکاظم واعظ موسوی*، علی کاشی صفحه 93
    زمینه و هدف

     شناخت عوامل روان شناختی در بررسی علل کناره گیری نوجوانان از ورزش اهمیت دارد. هدف این پژوهش، مقایسه سطح شایستگی ادراک شده بدنی و ترس از شکست در نوجوانان کناره گیری کننده از ورزش با نوجوانان دارای مشارکت ورزشی بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر کاربردی و از نوع توصیفی-مقایسه ای بود. جامعه آماری را دانش آموزان دوره متوسطه اول در سال تحصیلی 98-1397 در شهرستان ارومیه تشکیل دادند. نمونه بررسی شده 193 دانش آموز از دوره متوسطه اول در دامنه سنی 13تا15 سال بودند که به صورت تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته، پرسشنامه ارزیابی شکست در عملکرد (کانروی و همکاران، 2002) و پرسشنامه خودتوصیفی بدنی (مارش و همکاران، 1994) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل، خی دو و تحلیل واریانس چندمتغیره ازطریق نرم افزار SPSS نسخه 19 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، متغیر شایستگی ادراک شده بدنی و متغیر ترس از شکست در دو گروه دانش آموزان بررسی شده تفاوت آماری معناداری داشت (0٫001>p)؛ براساس نتایج، مجذور سهمی اتا برای متغیر ترس از شکست برابر با 0٫41 بود که نشان داد ترس از شکست 41درصد از مشارکت ورزشی را تبیین کرده است؛ همچنین مجذور سهمی اتا برای متغیر شایستگی ادراک شده بدنی برابر با 0٫32 بود که نشان داد شایستگی ادراک شده بدنی 32درصد مشارکت ورزشی را تبیین کرد.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش نتیجه گیری می شود، درمقایسه با نوجوانانی که مشارکت ورزشی دارند، نوجوانان کناره گیری کننده از فعالیت های ورزشی دارای شایستگی ادراک شده بدنی کمتر و ترس از شکست بیشتری هستند. این یافته ها از نظریه ادراک شایستگی حمایت می کند.

    کلیدواژگان: پایبندی به ورزش، انگیزش شایستگی، هدف مداری، دانش آموز، فعالیت بدنی
  • ویان امین نسب، شکوه السادات بنی جمالی*، حمیدرضا حاتمی صفحه 94
    زمینه و هدف

     اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی به صورت الگویی از بی توجهی مداوم با تکرارشوندگی بیشتر درمقایسه با کودکان همان سطح رشدی تعریف شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش بازی های ادراکی حرکتی بر تبحر حرکتی و نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را کودکان مراکز پیش دبستانی منطقه دو استان تهران در سال 1397 تشکیل دادند. از میان آن ها، تعداد نود نفر به صورت هدف مند از بین کودکانی که نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی در آن ها مشاهده شد، وارد فرایند تحقیق شدند. از میان افراد داوطلب (شصت و هفت نفر)، تعداد سی نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از مقیاس تبحر حرکتی فرم کوتاه برونینکس-اوزرتسکی (1978) و مقیاس مشکلات رفتاری کودکان کانرز-فرم والد (ریتمن و همکاران، 1998) به دست آمد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها در این پژوهش، 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، آموزش بازی های ادراکی حرکتی سبب بهبود مهارت تبحر حرکتی (0٫001>p) و کاهش مجموع نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی (0٫001>p) در این کودکان می شود.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت، آموزش بازی های ادراکی حرکتی موجب بهبود مهارت تبحر حرکتی و کاهش نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی می شود و می توان از آن درجهت توان مندسازی کودکان با اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی استفاده کرد.

    کلیدواژگان: اختلال نارسایی توجه، فزون کنشی، بازی های ادراکی حرکتی، تبحر حرکتی
  • طیبه یوسفی، محمدحسین فلاح*، سعید وزیری، علیرضا افشانی صفحه 95
    زمینه و هدف

     تعارض والد-نوجوان شاخصی از اختلال در ارتباط بین پدر و مادر با فرزندشان به شمار می آید که به منظور کاهش پیامدهای ویرانگر این تعارضات بر جامعه لازم است مطالعاتی انجام شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف تبیین پیامد تعارض والد-نوجوان از دیدگاه والدین صورت گرفت.

    روش بررسی

    روش این پژوهش، کیفی و بخشی از پژوهشی بود که با استفاده از راهبرد نظریه داده بنیاد با رویکرد عینی گرای استراس و کوربین (1990) انجام شد. روش نمونه گیری هدف مند بود. جامعه مطالعه شده را 29 نفر از والدین سطح شهر یزد در سال های 1397 و 1398 تشکیل دادند که با نوجوان خود تعارض داشتند. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته باز و عمیق فردی با والدین بود. طول هر مصاحبه باتوجه به شرایط شرکت کنندگان بین 45تا60 دقیقه متغیر بود. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت گرفت.

    یافته ها

    تحلیل داده ها منجر به ایجاد 58 مفهوم، چهارده مقوله فرعی و سه مقوله اصلی (پیامدهای ویرانگر، پیامد های پیشگیری کننده و پیامد های سازنده) شد و عملکرد ارتباطی خانواده به عنوان مقوله مرکزی این پژوهش بود. عوارض روانی، عوارض جسمانی، اختلال در عملکرد، تشدید تعارضات، سازگاری ناکارآمد، آسیب های اجتماعی، آسیب معنوی و زیان مادی، مقوله های فرعی مرتبط با پیامد ویرانگر تعارض والد-نوجوان بودند. رشد ویژگی های روان شناختی، رشد ویژگی های اجتماعی، رشد بعد معنوی و صرفه جویی، مقوله های فرعی این پژوهش بودند که در مقوله اصلی پیامد سازنده خود را نشان دادند. دو مقوله فرعی پیشگیری از تشدید تعارضات و پیشگیری از آسیب ها، پیامدهای پیشگیری کننده این پژوهش بودند.

    نتیجه گیری

    پیامدهای تعارض والد-نوجوان متاثر از راهبردهایی است که آن ها برای حل تعارض به کار می برند. تعارض والد-نوجوان می تواند گاهی مفید و در برخی مواقع نیز زیانبار باشد. تعارض های زیانبار و مفید را می توان از روی پیامدهای آن تشخیص داد. فهم پیامدها، والدین را به سمت راهبردهای موثر حل تعارض سوق می دهد.

    کلیدواژگان: والد، نوجوان، تعارض، پیامد
  • دنیا جهانگیری، حمید علیزاده*، شهلا پزشک، نورعلی فرخی صفحه 96
    زمینه و هدف

     علاقه اجتماعی، متغیری محوری است که در کودکان با اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی دچار نقص است. پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه آموزشی انضباط مثبت و بررسی اثربخشی آن بر علاقه اجتماعی کودکان با اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی انجام گرفت.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را مادران همه کودکان 7تا11ساله با اختلال نقص توجه-بیش فعالی شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس از بین مادران کودکانی که تشخیص اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی را توسط روان پزشک دریافت کردند، سی نفر انتخاب شدند. سپس به شیوه تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). ابزارهای پژوهش پرسشنامه تشخیص اختلال نقص توجه-بیش فعالی (هاشمی ملکشاه و همکاران، 1395) و مقیاس علاقه اجتماعی (علیزاده و همکاران، 1394) بود. جلسات آموزشی برنامه انضباط مثبت در قالب هشت جلسه نوددقیقه ای صرفا برای گروه آزمایش برگزار شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 21 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، اثر گروه، اثر زمان و اثر گروه و زمان در متغیرهای مسئولیت پذیری-انجام تکالیف، ارتباط با مردم-همدلی، جریت-اطمینان و احساس برابری درمقابل کهتری-برتری به لحاظ آماری معنادار بود (0٫05>p)؛ همچنین یافته ها حاکی از تفاوت معنادار پیش آزمون-پس آزمون و پیش آزمون-پیگیری میانگین نمره های متغیرهای مسئولیت پذیری-انجام تکالیف (به ترتیب 0٫019=p، 0٫040=p)، ارتباط با مردم-همدلی (به ترتیب 0٫011=p، 0٫030=p)، جریت-اطمینان (به ترتیب 0٫001>p، 0٫001>p) و احساس برابری درمقابل کهتری-برتری (به ترتیب 0٫001>p، 0٫001>p) گروه آزمایش بود؛ اما در مراحل پس آزمون-پیگیری در میانگین نمره های متغیرهای مسئولیت پذیری-انجام تکالیف (0٫611=p)، ارتباط با مردم-همدلی (0٫201=p)،جریت-اطمینان (0٫862=p) و احساس برابری درمقابل کهتری-برتری (0٫177=p) تفاوت معناداری یافت نشد که حاکی از پایداری اثر مداخله در مرحله پیگیری است.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش حاضر، برنامه آموزشی انضباط مثبت بر علاقه اجتماعی کودکان با اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی اثربخشی دارد.

    کلیدواژگان: اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی، انضباط مثبت، علاقه اجتماعی
  • فاروق ساتوری، مجتبی امیری مجد*، پریسا تجلی، خدیجه ابوالمعالی صفحه 97
    زمینه و هدف

    به دلیل اینکه والدین کودکان با ناتوانی های تحولی درمعرض سطوح بیشتر استرس و پیامدهای منفی روانی هستند، به نظر می رسد مشارکت والدین در برنامه درمانی می تواند این آشفتگی را کم کند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر بهزیستی روان شناختی، تنظیم شناختی و روابط بین فردی مادران کودکان با نارسایی های تحولی انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را همه مادران کودکان با ناتوانی های تحولی تشکیل دادند که در سال 98-1397 در شهر سقز زندگی کردند. نمونه مطالعه شده شامل سی نفر از این مادران بود که ازطریق روش نمونه گیری دردسترس گزینش شدند و به صورت تصادفی در دو گروه (آزمایش و گواه) قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی و کرایچ، 2006) و نسخه کوتاه پرسشنامه روابط بین فردی (بارخام و همکاران، 1996) بود. برای مادران گروه آزمایش هشت جلسه دوساعته برنامه درمانی ارایه شد. این برنامه درمانی با اقتباس و تکیه بر محتوای برنامه ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (کابات-زین، 2005) و کتاب کار ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (استاهل و گلداستین، 2019) بود؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیره در نرم افزار SPSS در سطح معناداری 0٫05 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر تنظیم شناختی هیجان اثربخشی مثبت و معناداری داشت که خود باعث افزایش راهکار های سازش یافته (0٫001<p) و کاهش راهکارهای سازش نیافته (0٫002=p) در گروه آزمایش شد؛ همچنین این روش درمانی موجب افزایش بهزیستی روان شناختی و کاهش مشکلات روابط بین فردی در گروه آزمایش شد (0٫001<p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، روش درمانی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر بهبود تنظیم شناختی هیجان، افزایش بهزیستی روان شناختی و کاهش مشکلات روابط بین فردی مادران دارای کودکان با ناتوانی های تحولی اثربخشی دارد.

    کلیدواژگان: ذهن آگاهی، بهزیستی روان شناختی، تنظیم شناختی هیجان، روابط بین فردی
  • شهرام تیرانداز، بهمن اکبری* صفحه 98
    زمینه و هدف

     سوء مصرف مواد مخدر، مشکل متداولی است که نیاز به توجه فزاینده ای دارد و پژوهش درباره درمان های موثر، ضرورتی انکارناپذیر است. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر طرحواره درمانی گروهی بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه و سازگاری روان شناختی زنان وابسته به سوء مصرف مواد بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان وابسته به سوء مصرف مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر رشت در ماه های آبان و آذر سال 1397 تشکیل دادند. از بین افراد واجد شرایط داوطلب پژوهش، تعداد سی نفر (پانزده نفر گروه آزمایش و پانزده نفر گروه گواه) انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون، فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ (یانگ و همکاران، 2003) و پرسشنامه سازگاری بل (بل، 1961) را تکمیل کردند. سپس برای گروه آزمایش طی هشت جلسه نوددقیقه ای، مداخله طرحواره درمانی براساس بسته آموزشی دری (1996) ارایه شد؛ درحالی که گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها روش تحلیل کوواریانس تک متغیره در نرم افزار SPSS نسخه 22 به کار رفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، میانگین نمرات طرحواره های ناسازگار اولیه و سازگاری روان شناختی در مرحله پس آزمون بعد از کنترل نمرات پیش آزمون در گروه آزمایش و گروه گواه معنادار بود؛ یعنی شناخت درمانی مبتنی بر طرحواره در کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه (0٫001>p) و کاهش ناسازگاری روان شناختی (0٫001>p) موثر بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این مطالعه، طرحواره درمانی گروهی موجب کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه و کاهش ناسازگاری روان شناختی در زنان وابسته به مواد می شود و می توان از این نوع درمان برای کاهش مشکلات زنان وابسته به مواد استفاده کرد.

    کلیدواژگان: طرحواره درمانی، طرحواره های ناسازگار اولیه، سازگاری روان شناختی، سوء مصرف مواد، زنان
  • لیلا فیاضی بارجینی*، مهلا آرین پور، فرشته رحیم زاده صفحه 99
    زمینه و هدف

    آسیب شنوایی، زبان و ارتباط و شناخت را تحت تاثیر قرار می دهد. این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی مداخلات زبانی در افزایش توانایی درک، تشخیص و بازشناسی حالات هیجانی و احساسی چهره در دانش آموزان آسیب دیده شنوایی انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه، به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه طراحی شد. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان آسیب دیده شنوایی از آموزشگاه پسرانه باغچه بان یک، در سال تحصیلی 1396 بودند. سی و دو نفر از دانش آموزان با استفاده از روش نمونه گیری غیر تصادفی ساده از میان جامعه موردنظر، به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند و به صورت تصادفی هجده نفر در گروه آزمون و چهارده نفر در گروه گواه قرارگرفتند. هر دو گروه با استفاده از نرم افزار شناخت حالات چهره محقق ساخته و چک لیست مرتبط ارزیابی شدند. دانش آموزان گروه آزمایش، در هجده جلسه آموزشی-توان بخشی انفرادی سی دقیقه ای شرکت کردند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 0٫01 استفاده شد.

    یافته ها

    پس از مداخله و آموزش، همچنین حذف اثر پیش آزمون تفاوت معناداری در میانگین توانایی درک، تشخیص و بازشناسی حالات هیجانی و احساسی چهره ، بین دو گروه آزمایش و گواه، مشاهده گردید (0٫001>p)؛ بنابراین مقایسه نمرات دانش آموزان دو گروه، پس از آموزش، نشان داد که میزان توانایی گروه آزمون، برخلاف گروه گواه، افزایش یافت و این تغییرات را می توان ناشی از مداخله دانست.

    نتیجه گیری

    توانایی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی در تشخیص، درک و بیان مفاهیم مربوط به حالات و هیجانات چهره با مداخله زبانی از سوی گفتاردرمانگر و در قالب برنامه توان بخشی ارتقا می یابد.

    کلیدواژگان: حالات هیجانی و احساسی چهره، مداخلات زبانی، دانش آموزان آسیب دیده شنوایی، بازشناسی احساسات و هیجانات، آموزش
  • زینب بابایی، محسن منصوبی فر*، مهرداد ثابت، محمود برجعلی، مریم مشایخ صفحه 100
    زمینه و هدف

     افسردگی اختلالی چندبعدی و چندعلیتی است که ازجمله پیش آمادگی های خودکشی به شمار می آید. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان ذهن آگاهی بر نشانه های افسردگی در دانش آموزان دارای افکار خودکشی بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمام دانش آموزان شهر ساوجبلاغ در سال 1398 تشکیل دادند. از میان آن ها تعداد شصت نفر داوطلب واجد شرایط براساس خط برش مقیاس افکار خودکشی بک (بک و همکاران، 1979) وارد مطالعه شدند. سپس در دو گروه آزمایش درمان شناختی رفتاری و درمان ذهن آگاهی و یک گروه گواه (هر گروه بیست نفر) به صورت تصادفی قرار گرفتند. آزمودنی ها برای پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1961) پاسخ دادند. شش جلسه درمان شناختی رفتاری براساس پروتکل مداخله ای لیهی (2017) و شش جلسه درمان ذهن آگاهی براساس پروتکل مداخله ای بوردیک (2014) هر کدام به مدت زمان جلسه ای نود دقیقه برای دو گروه آزمایش برگزار شد. برای تحلیل داده ها، آزمون خی دو، آزمون کراسکال والیس، روش تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 24به کار رفت. سطح معناداری همه آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش آزمون برای متغیر افسردگی تفاوت معناداری در پس آزمون بین سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) وجود داشت (0٫001>p). همچنین درمان شناختی رفتاری (0٫001>p) و درمان ذهن آگاهی (0٫001>p) برای گروه های آزمایش موجب کاهش افسردگی درمقایسه با گروه گواه شد؛ اما بین دو نوع درمان تفاوت معناداری وجود نداشت (0٫480=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، هر دو درمان شناختی رفتاری و درمان ذهن آگاهی در کاهش افسردگی دانش آموزان دارای افکار خودکشی موثر هستند.

    کلیدواژگان: افسردگی، درمان ذهن آگاهی، درمان شناختی رفتاری، دانش آموزان
  • آزیتا امین الرعایا*، `غلامعلی افروز، محمدکاظم واعظ موسوی، علی اکبر ارجمندنیا صفحه 101
    زمینه و هدف

     تاخیری که کودکان با سندرم داون در رشد مهارت های حرکتی درشت دارند، می تواند بر ابعاد مختلف رشد و عملکرد آن ها در فعالیت های روزمره تاثیر بگذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی مهارت های حرکتی کودکان پیش دبستانی با سندرم داون انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر پیمایشی-مقطعی بود. جامعه آماری پژوهش را کودکان پیش دبستانی با اختلال سندرم داون شهر تهران در سال 1392 تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری هدف مند، تعداد سی نفر انتخاب شدند. ازطریق نسخه 88 آیتمی آزمون مهارت های حرکتی درشت (GMFM) (راسل و همکاران، 1989) مهارت های حرکتی کودکان سنجیده شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تی تک گروهی در نرم افزار SPSS در سطح معناداری 0٫05 تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، میانگین مهارت های خوابیدن، نشستن، خزیدن و راه رفتن در کودکان با سندرم داون به صورت معناداری از میانگین جامعه کودکان سالم یا هنجارهای سنی کمتر بود (0٫001>p)؛ اما در مهارت ایستادن کودکان با سندرم داون با جامعه کودکان سالم تفاوت معناداری نداشتند (0٫091=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که مهارت های جسمانی کودکان با سندرم داون به طور معناداری از سطح انتظارداشته کمتر است و این کودکان در مهارت های خوابیدن، نشستن، خزیدن و راه رفتن نقص چشمگیری دارند؛ درحالی که در ایستادن نقص چشمگیری ندارند.

    کلیدواژگان: مهارت های حرکتی، کودکان پیش دبستانی، سندرم داون
  • فروغ ذاکری، فرزانه تقیان* صفحه 102
    زمینه و هدف

    یکی از عوامل مهم در حفظ وضعیت بدن در افراد ناشنوا، کاهش میزان تعادل است. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه تاثیر هشت هفته تمرینات معلق و تمرینات ثبات مرکزی بر استقامت عضلات راست‌کننده و خم‌کننده تنه در نوجوانان ناشنوا بود.

    روش‌بررسی

     روش این مطالعه از نوع نیمه‌‌‌تجربی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون همراه با دو گروه آزمایش بود. جامعه آماری، تمام دانش‌آموزان ناشنوای شهرستان بندرعباس بودند. با توجه به حجم محدود جامعه آماری، نمونه آماری، بیست دانش‌آموز ناشنوای با درجه ناشنوایی بین 71تا90 دسیبل بودند که به‌صورت هدف‌مند انتخاب شدند و به‌روش تصادفی ساده در دو گروه ده‌نفری آزمایش 1 و آزمایش 2 قرار گرفتند. استقامت عضلات شکم (آزمون دراز و نشست) و استقامت عضلات پشت (آزمون سورنسن) قبل و پس از هشت هفته در هر دو گروه اندازه‌گیری شد. گروه آزمایش 1 برنامه هشت‌هفته‌ای تمرینات TRX و گروه آزمایش 2 تمرینات ثبات مرکزی را زیرنظر مربی به‌‌مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه و هر جلسه چهل دقیقه اجرا کردند. به‌منظور تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، آزمون‌های تی مستقل و وابسته در نرم‌افزار SPSS در سطح معناداری 0٫05 به‌کار رفت.

    یافته‌ ها

    روش تمرینات معلق (گروه آزمایش 1) و روش تمرینات ثبات مرکزی (گروه آزمایش 2) در افزایش تعداد دراز و نشست موثر بود (0٫001<p). مقایسه عملکرد دو روش به‌منظور افزایش قدرت عضلات تنه نشان داد تفاوت معنا‌داری بین دو روش تمرینی وجود نداشت (0٫313=p). همچنین روش تمرینات معلق و روش ثبات مرکزی در افزایش مدت‌ زمان استقامت عضلات راست‌کننده ‌بالاتنه موثر بود (0٫001<p). مقایسه عملکرد دو روش به‌منظور افزایش مدت زمان استقامت عضلات راست‌کننده بالاتنه نشان داد، تفاوت معنا‌داری بین دو روش تمرینی وجود نداشت (0٫251=p).

    نتیجه‌ گیری

    براساس یافته‌های پژوهش، شرکت در هشت هفته تمرینات ثبات مرکزی و تمرینات معلق موجب افزایش استقامت عضلات راست‌کننده و خم‌کننده تنه در نوجوانان ناشنوا می‌شود و بین این دو گروه تمرینی، تفاوت معناداری وجود ندارد.

    کلیدواژگان: تمرینات معلق، تمرینات ثبات مرکزی، استقامت عضلات، نوجوانان ناشنوا
  • سید رسول زیرک، توکل موسی زاده*، وکیل نظری صفحه 103
    زمینه و هدف

     مشکلات ناشی از سوءمصرف مواد در بسیاری از جنبه ها مانند خلق، رفتار، عملکرد شناختی، اجتماعی و شغلی، نیاز به مداخلات روان شناختی را در این افراد و خانواده های آنان را آشکار می کند؛ ازاین رو هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش آشفتگی هیجانی و عدم تحمل بلاتکلیفی همسران افراد سوء مصرف کننده مواد بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی همسران (زنان) افراد سوء مصرف کننده مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل در نیمه اول سال 1399 تشکیل دادند. به روش نمونه گیری دردسترس تعداد چهل نفر از افراد واجد شرایط وارد مطالعه شدند و در دو گروه بیست نفری آزمایش و گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش هشت جلسه هفتاددقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد براساس بسته آموزشی هیز و همکاران (1999) دریافت کرد؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار جمع آوری داده ها فرم کوتاه مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (لاویبوند و لاویبوند، 1995) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، 1994) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون های تی و کای دو با بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 تجزیه وتحلیل شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش آشفتگی هیجانی شامل استرس (0٫001>p)، اضطراب (0٫001>p) و افسردگی (0٫003=p) و همچنین کاهش عدم تحمل بلاتکلیفی (0٫001>p) و مولفه های آن شامل ناتوانی برای انجام عمل (0٫001>p)، استرس آمیزبودن بلاتکلیفی (0٫003=p)، منفی بودن رویدادهای غیرمنتظره (0٫001>p) و بلاتکلیفی در مورد آینده (0٫001>p) در همسران افراد سوء مصرف کننده مواد تاثیر داشت.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش سودمندی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش آشفتگی هیجانی و کاهش عدم تحمل بلاتکلیفی همسران افراد سوء مصرف کننده مواد سودمند و موثر است.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، آشفتگی هیجانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، سوء مصرف مواد
  • شیفته شهابی، حسین جناآبادی*، بهمن کرد تمینی صفحه 104
    زمینه و هدف

     چگونگی مواجه شدن با تعارضات در زوجین به ویژگی هایی همچون تحمل پریشانی بستگی دارد و تحمل پریشانی ناشی از تعارضات زناشویی تحت تاثیر عواملی همچون طرحواره های ناسازگار اولیه است. هدف پژوهش حاضر، مدل سازی ارتباط بین صمیمیت زناشویی و طرحواره های ناسازگار اولیه و تحمل پریشانی در افراد متاهل بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی و طرح پژوهش همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مطالعه را زنان و مردان متاهل دچار تعارض زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده در شهر کرمان در سال 1398 تشکیل دادند. از بین آن ها 384 نفر (192 زن و 192 مرد) به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، (2005)، پرسشنامه صمیمیت زناشویی (والکر و تامپسون، 1983) و مقیاس طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (یانگ، 1990) بود. داده های گردآوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 22 تحلیل شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، حوزه بریدگی/طرد (0٫32-=β، 0٫001>p) و حوزه بازداری مختل (0٫31-=β، 0٫001>p) دارای اثر منفی و معکوس و حوزه دیگرمحوری (0٫31=β، 0٫001>p) دارای اثر مثبت و مستقیم بر صمیمیت زناشویی بودند. همچنین حوزه عملکرد مختل (0٫14-=β، 0٫001>p)، حوزه بازداری مختل (0٫15-=β، 0٫001>p) و حوزه بریدگی/طرد (0٫21-=β، 0٫001>p) دارای اثر منفی و معکوس و صمیمیت زناشویی (0٫47=β، 0٫001>p) دارای اثر مثبت و مستقیم بر تحمل پریشانی بودند. شاخص های نکویی برازش از برازش مطلوب الگوی پژوهش با داده های گردآوری شده حمایت کردند (4٫00=df/2x، 0٫96=CFI، 0٫95=GFI، 0٫93=AGFI، 0٫07=RMSEA).

    نتیجه گیری

    نتایج به دست آمده بیانگر نقش تعدیلگر صمیمیت زناشویی در رابطه میان طرحواره های ناسازگار اولیه و تحمل پریشانی در افراد متاهل است.

    کلیدواژگان: صمیمیت زناشویی، طرحواره های ناسازگار اولیه، تحمل پریشانی
  • سید رسول زیرک، توکل موسی زاده*، وکیل نظری صفحه 105
    زمینه و هدف

     انجام مداخلات روان شناختی به منظور بهبود وضعیت روان شناختی و هیجانی زنان دارای همسران معتاد و کاهش میل به طلاق و ازهم پاشیدن زندگی شان اهمیت دارد؛ بنابراین هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تنظیم عاطفه بر کاهش آشفتگی هیجانی و میل به طلاق همسران افراد سوء مصرف کننده مواد بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی همسران (زنان) افراد سوء مصرف کننده مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل در نیمه اول سال 1399 تشکیل دادند. به روش نمونه گیری دردسترس تعداد چهل نفر از افراد واجد شرایط داوطلب، وارد مطالعه شدند. سپس بیست نفر در گروه آزمایش و بیست نفر در گروه گواه به صورت تصادفی قرار گرفتند. به منظور گردآوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون، فرم کوتاه مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند و لاویبوند، 1995) و پرسشنامه میل به طلاق (روزبلت و همکاران، 1986) به کار رفت. گروه آزمایش نه جلسه 75دقیقه ای آموزش تنظیم عاطفه را براساس بسته آموزش تنظیم عاطفه (برکینگ و وایتلی، 2014) دریافت کرد. داده های با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و آزمون های تی مستقل و کای دو با بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته‏ ها

     نتایج نشان داد، آموزش تنظیم عاطفه منجربه تفاوت معنا دار بین گروه آزمایش و گروه گواه در متغیر میل به طلاق (0٫002=p)، افسردگی (0٫001>p)، اضطراب (0٫001>p) و استرس (0٫001>p) شد. میزان تاثیر آموزش تنظیم عاطفه در متغیرهای میل به طلاق، افسردگی، اضطراب و استرس به ترتیب برابر با 0٫233، 0٫251، 0٫440 و 0٫380 به دست آمد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، آموزش تنظیم عاطفه بر کاهش آشفتگی هیجانی و کاهش میل به طلاق همسران افراد سوء مصرف کننده مواد اثربخشی دارد و مشاوران و درمانگران خانواده می توانند از این یافته ها در مداخلات بالینی استفاده کنند.

    کلیدواژگان: آموزش تنظیم عاطفه، آشفتگی هیجانی، سوء مصرف مواد، میل به طلاق
  • رویا آفتاب، حامد برماس*، خدیجه ابوالمعالی الحسینی صفحه 106
    زمینه و هدف

    خودکشی یکی از نگرانی های عمده بهداشت عمومی در سراسر جهان است؛ بنابراین لزوم ارزیابی گسترده و فراگیر عوامل خطر خودکشی احساس می شود. هدف از پژوهش حاضر تعیین برازش الگوی ساختاری پیش بینی اندیشه پردازی خودکشی براساس صفات پنج عاملی شخصیت با واسطه گری احساس گناه بود.

    روش بررسی

     روش پژوهش، توصیفی از نوع الگویابی معادله های ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش تمام شهروندان شهر کرج به تعداد درمجموع 1973470 نفر بودند که از میان آن ها به روش نمونه گیری تصادفی دومرحله ای و داوطلبانه 550 نفر از مراکز تفریحی، فرهنگی و هنری انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه پنج عاملی نیو (کاستا و مک ری، 1989)، پرسشنامه احساس گناه (کوگلر و جونز، 1992) و پرسشنامه اندیشه پردازی خودکشی بک (بک و همکاران، 1979) بود. برای تحلیل داده ها از روش الگویابی معادله های ساختاری، نرم افزار AMOS و سطح معناداری 0٫05 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد ضریب مسیر کل بین روان رنجورخویی با اندیشه پردازی خودکشی مثبت و معنادار بود (0٫001>p، 0٫258=β)؛ همچنین ضریب مسیر کل بین توافق پذیری (0٫003=p، 0٫116-=β) و وظیفه شناسی شخصیت (0٫001>p، 0٫185-=β) با اندیشه پردازی خودکشی منفی و معنادار بود. ضریب مسیر غیرمستقیم بین روان رنجورخویی با اندیشه پردازی خودکشی مثبت و معنادار بود (0٫049=p، 0٫040=β) و ضریب مسیر غیرمستقیم بین برون گرایی و اندیشه پردازی خودکشی منفی و معنادار بود (0٫032=p، 0٫057-=β)؛ همچنین همه شاخص های برازندگی از برازش مطلوب الگو با داده های گردآوری شده حمایت کردند (9٫98=df/2x، 0٫982=CFI، 0٫995=GFI، 0٫965=AGFI، 0٫044=RMSEA).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد، احساس گناه روابط بین روان رنجورخویی و برون گرایی را با اندیشه پردازی خودکشی واسطه گری می کند.

    کلیدواژگان: احساس گناه، اندیشه پردازی خودکشی، صفات شخصیت
  • صدرالله امیرحاجی ونکی، اصغر محمدی*، محمدعلی چیت ساز صفحه 107
    زمینه و هدف

    قانون حالت اشتغال و بازنشستگی زودهنگام توسط مجلس شورای اسلامی و برای ارج نهادن به گذشت و فداکاری جانبازان جنگ تحمیلی به تصویب رسید. هدف این پژوهش بررسی پیامدهای جسمی ، روحی و روانی حالت اشتغال و بازنشستگی زودهنگام بر جانبازان بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش ، به لحاظ ماهیت علی همبستگی بود. جامعه آماری را تمامی جانبازان حالت اشتغال استان اصفهان در سال 1398 تشکیل دادند. 474 نفر براساس فرمول کوکران انتخاب و مطالعه شدند. برای جمع آوری اطلاعات از دو روش نظری (روش کتابخانه ای و مطالعه اسناد و منابع) و آماری (پرسشنامه محقق ساخته) استفاده شد. این مطالعه توصیفی در دو فاز طراحی و انجام شد: در فاز اول از روش های آماری روایی محتوایی و آلفای کرونباخ برای تعیین پایایی ابزار اندازه گیری و از روش تحلیل عاملی اکتشافی برای کشف ابعاد پنهان تشکیل دهنده متغیرهای بررسی شده استفاده شد؛ در فاز دوم تحلیل های آماری براساس تحلیل رگرسیون خطی ساده و ضرایب همبستگی پیرسون با استفاده از برنامه SPSS نسخه 18 صورت گرفت.

    یافته ها

    مقدار روایی محتوایی نظر متخصصان برای تک تک سوالات پرسشنامه محقق ساخته بین 0٫42تا0٫6 محاسبه شد که نشان دهنده روایی پذیرفتنی بود. ضریب کل به دست آمده با روش آلفای کرونباخ بیشتر از 0٫73 بود که پایایی پرسشنامه را بیان کرد. اندازه اثرهای رگرسیونی به دست آمده از بررسی تاثیر متغیر حالت اشتغال و بازنشستگی زودهنگام بر افسردگی به میزان (0٫621=β، 0٫001>p) ، بر مشکلات عاطفی به میزان (0٫484=β، 0٫001>p) ، بر بیماری های جسمانی به میزان (0٫466= β، 0٫001>p) ، بر اختلالات روحی به میزان (0٫451= β، 0٫001>p) و بر اختلافات خانوادگی به میزان (0٫362=β، 0٫001>p) موثر بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش ، بهره مندی از حالت اشتغال و بازنشستگی زودهنگام بر افسردگی، اختلالات روحی و روانی، اختلافات خانوادگی، ایجاد مشکلات عاطفی در خانواده و افزایش بیماری های جسمانی جانبازان موثر است و تاثیر بیشتری بر افسردگی جانبازان و تاثیر کمتری بر اختلافات خانوادگی آن ها دارد.

    کلیدواژگان: بازنشستگی زودهنگام، افسردگی، اختلافات خانوادگی، اختلالات روحی، بیماری های جسمانی
  • مریم حقانی، احمد عابدی*، مریم فاتحی زاده، اصغر آقایی صفحه 108
    زمینه و هدف

     روابط فرازناشویی موجب انحراف از مسیر رابطه زناشویی و بروز پرخاشگری و ترس از خیانت می شود؛ بنابراین ارایه مداخلاتی در این راستا احساس می شود. پژوهش حاضر با هدف هم سنجی اثربخشی بسته زوج درمانی تلفیقی سیستمی-هیجان مدار و زوج درمانی یکپارچه بر پرخاشگری و ترس از خیانت زناشویی زوجین دارای تجربه روابط فرازناشویی انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح تک آزمودنی بود. در این مطالعه از طرحAB استفاده شد که پرکاربردترین طرح تک آزمودنی است. در این پژوهش دوازده بار اندازه گیری (چهار بار در هر مرحله) صورت گرفت. از بین زوجین دارای تجربه روابط فرازناشویی شهر اصفهان، شش زوج (دوازده نفر) به شیوه هدف مند انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه زوج درمانی تلفیقی سیستمی-هیجان مدار (سه زوج) و زوج درمانی یکپارچه (سه زوج) قرار گرفتند. سپس برای گروه اول پانزده جلسه بسته زوج درمانی تلفیقی سیستمی-هیجان مدار، تدوین شده برای اولین بار در این پژوهش و برای گروه دوم هشت جلسه زوج درمانی یکپارچه (اشنایدر و همکاران، 2007) اجرا شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992) و مقیاس ترس از خیانت (روح بخش، 1396) بود. برای تجزیه و تحلیل آماری از شاخص تغییر پایا (RCI)، درصد بهبودی پس از مداخله و درصد بهبودی کلی پس از مداخله استفاده شد.

    یافته ها

    مقایسه نمرات مرحله پیگیری با مرحله خط پایه و مداخله، روند کاهشی پایدار پرخاشگری و ترس از خیانت را در هر دو گروه نشان داد؛ این امر بیانگر اثربخشی بسته زوج درمانی تلفیقی سیستمی-هیجان مدار و زوج درمانی یکپارچه بر پرخاشگری و ترس از خیانت زوجین دارای تجربه روابط فرازناشویی بود (0٫05>p)؛ همچنین بسته زوج درمانی تلفیقی سیستمی-هیجان مدار در کاهش پرخاشگری و ترس از خیانت زناشویی درمقایسه با زوج درمانی یکپارچه زوجین موفق تر بود.

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج، بسته زوج درمانی تلفیقی سیستمی-هیجان مدار و زوج درمانی یکپارچه منجربه کاهش پرخاشگری و ترس از خیانت زناشویی در زوج های با تجربه روابط فرازناشویی می شوند؛ اما بسته زوج درمانی تلفیقی سیستمی-هیجان مدار در کاهش پرخاشگری و ترس از خیانت زناشویی این زوجین موفق تر از بسته زوج درمانی یکپارچه عمل کرده است.

    کلیدواژگان: پرخاشگری، ترس از خیانت، بسته زوج درمانی تلفیقی سیستمی-هیجان مدار، زوج درمانی یکپارچه
  • مریم صادقی فرد*، فاطمه سادات سیف، فاطمه اصغرنژاد صفحه 109
    زمینه و هدف

     مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی به دلیل مشکلات مواجه شده، نیازمند الگوهای مقابله ای و قوی هستند. هدف این پژوهش بررسی نقش راهبردهای شناختی تنظیم هیجان با امید به زندگی و سرسختی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی تشکیل دادند که فرزندشان در مدارس استثنایی شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 مشغول به تحصیل بود. با روش نمونه گیری دردسترس 180 مادر این فرزندان به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006)، مقیاس امید (اشنایدر و همکاران، 1991) و مقیاس سرسختی روان شناختی اهواز (کیامرثی و همکاران، 1377) استفاده شد. تحلیل داده ها ازطریق ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به کمک نرم افزار SPSS نسخه 21 در سطح معناداری 0٫05 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، بین متغیرهای راهبردهای سازگار شناختی تنظیم هیجان با امید به زندگی (0٫001>p، 0٫65=r) و سرسختی روان شناختی (0٫001>p، 0٫67=r) رابطه مثبت و معناداری وجود داشت؛ همچنین بین متغیرهای راهبردهای ناسازگار شناختی تنظیم هیجان با امید به زندگی (0٫001>p، 0٫60-=r) و سرسختی روان شناختی (0٫001>p، 0٫56-=r) رابطه منفی و معناداری وجود داشت. براساس نتایج رگرسیون چندگانه، 42٫3درصد و 36 درصد از واریانس امید به زندگی به ترتیب توسط راهبردهای سازگار و ناسازگار شناختی تنظیم هیجان تبیین شد؛ همچنین 44٫9درصد و 30٫3درصد از واریانس سرسختی روان شناختی به ترتیب توسط راهبردهای سازگار و ناسازگار شناختی تنظیم هیجان تبیین شد.

    نتیجه گیری

    راهبردهای تنظیم شناختی هیجان نقش اساسی در پیش بینی امید به زندگی و سرسختی روان شناختی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی دارند.

    کلیدواژگان: تنظیم هیجان، امید به زندگی، سرسختی، مادران
  • سارا فیروزه مقدم، امیر امین یزدی*، علی بهشتی نامدارار، ایمان الله بیگدلی صفحه 110
    زمینه و هدف

     سوء هاضمه عملکردی از اختلالات روان تنی گوارشی شایع است که بر کیفیت زندگی بیماران تاثیر می گذارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی-رفتاری بر بهبود نظم جویی شناختی هیجان و کاهش علایم این بیماران صورت گرفت.

    روش بررسی

    این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش بود. این پژوهش در تابستان و پاییز سال 1396 در مشهد انجام شد. افراد نمونه در مطالعه سی بیمار 18تا55ساله ای بودند که به درمانگاه گوارش بیمارستان قایم شهر مشهد مراجعه کرده بودند و پس از معاینه و آندوسکوپی تشخیص بیماری برای آن ها داده شد. سپس به طور تصادفی در یکی از دو گروه آزمایش قرار گرفتند. هر دو روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی-رفتاری در هشت جلسه و هر جلسه به مدت 120دقیقه اجرا شد. پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2002) و شاخص نیپن برای ارزیابی علایم سوء هاضمه عملکردی (تالی و همکاران، 1999) در سه مرحله مذکور به کار رفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    عامل درون گروهی (زمان)، عامل بین گروهی و اثر متقابل زمان * گروه برای متغیرهای سوءهاضمه عملکردی و تنظیم شناختی هیجان (راهبردهای مثبت و منفی) معنادار بود (0٫001>p). در گروه ذهن آگاهی درمقایسه با گروه درمان شناختی-رفتاری، میانگین نمرات سوء هاضمه عملکردی با راهبردهای منفی تنظیم هیجان و همچنین راهبردهای مثبت تنظیم هیجان، در طی زمان به ترتیب کاهش و افزایش چشمگیری داشت؛ همچنین در میانگین متغیرهای مذکور بین پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p). تفاوت معناداری نیز بین پس آزمون با پیگیری در متغیرهای مذکور مشاهده شد که حاکی از ماندگارنبودن اثرات مداخله در مرحله پیگیری بود (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    برمبنای نتایج مطالعه، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش علایم بیماری و بهبود تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به سوء هاضمه عملکردی، اثربخش تر از درمان شناختی-رفتاری است.

    کلیدواژگان: سوء هاضمه عملکردی، تنظیم شناختی هیجان، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، درمان شناختی-رفتاری
  • عبدالله هاشمی جشنی، رسول روشن*، حسن احدی صفحه 111
    زمینه و هدف

     اختلال وسواس فکری-عملی تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی فرد دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ با درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بود که با طرح پژوهشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری را تمامی بیماران اختلال وسواس فکری-عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان شیراز در سال 1397 تشکیل دادند که مصرف کننده داروی فلووکسامین (دوز200تا300) بودند. از این میان، شصت نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به تصادف در گروه های بیست نفره شامل دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ براساس طرح گروه درمانگری استکتی (1993) اجرا شد؛ همچنین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد براساس طرح درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواسی اجباری از توهیگ (2004) اجرا شد؛ درمان ها برای هر گروه آزمایش در هشت جلسه نوددقیقه ای اجرا شد؛ اما گروه گواه در انتظار درمان باقی ماند. ابزار پژوهش فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی به کمک نرم افزار SPSS نسخه 21 در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش آزمون، تفاوت معناداری در متغیرهای کیفیت زندگی شامل سلامت جسمانی، سلامت روانی، سلامت اجتماعی و سلامت محیطی بین گروه های آزمایش و گروه گواه در پس آزمون وجود داشت (0٫001>p)؛ اما بین میزان اثربخشی درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ با درمان مبتنی بر پذیرش بر بهبود کیفیت زندگی و مولفه های آن شامل سلامت جسمانی (0٫80=p)، سلامت روان شناختی (0٫44=p)، سلامت اجتماعی (0٫48=p) و سلامت محیطی (0٫66=p) تفاوت معنادار وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ در افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی اثربخشی دارند.

    کلیدواژگان: مواجهه و جلوگیری از پاسخ، پذیرش و تعهد، اختلال وسواس فکری و عملی، کیفیت زندگی
  • الهام ظهراب نیا، باقر ثنایی ذاکر، علیرضا کیامنش*، کیانوش زهراکار صفحه 112
    زمینه و هدف

     نگاه های تلخ جامعه و طرد زنان مطلقه، سازگاری آنان را با این شرایط مشکل می کند و به سلامت روانی شان آسیب می زند؛ در این زمینه برخورداری از مهارت های سازنده تنظیم هیجانی می تواند راهگشا باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر سازگاری پس از طلاق و تنظیم هیجان زنان مطلقه بود.

    روش بررسی

    تحقیق حاضر مطالعه ای نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را زنان مطلقه تحت پوشش پایگاه های خدمات اجتماعی منطقه دو شهر تهران در سال 1398 تشکیل دادند. نمونه این مطالعه چهل زن داوطلب و واجد شرایط ورود به پژوهش بودند که با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه بیست نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها مقیاس سازگاری پس از طلاق (فیشر، 1976) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) به کار رفت. صرفا برای گروه آزمایش، درمان هیجان مدار (میرزازاده و همکاران، 1391) در نه جلسه 120دقیقه ای برگزار شد. تحلیل داده ها ازطریق روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، اثر گروه برای متغیرهای سازگاری پس از طلاق (0٫001>p)، راهبردهای سازگارانه (0٫001>p) و راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان (0٫003=p) معنادار بود. اثر زمان و اثر زمان×گروه نیز برای هر سه متغیر مذکور معنادار بود (0٫001>p). همچنین تفاوت میانگین نمرات هر سه متغیر مذکور بین مرحله پیش آزمون با مراحل پس آزمون و پیگیری معنادار بود (0٫001>p)؛ اما تفاوت میانگین نمرات متغیرهای سازگاری پس از طلاق (0٫435=p) و راهبردهای سازگارانه (0٫001=p) و ناسازگارنه تنظیم هیجان (0٫084=p) بین مراحل پس آزمون با پیگیری معنادار نبود که نشان می دهد اثر مداخله در مرحله پیگیری (در طول زمان) پایدار بوده است.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، درمان هیجان مدار بر بهبود سازگاری پس از طلاق و بهبود تنظیم هیجان زنان مطلقه اثربخشی دارد.

    کلیدواژگان: درمان هیجان مدار، سازگاری پس از طلاق، تنظیم هیجان، زنان مطلقه
  • صغری باقری اصل، هادی ابراهیمی، نادر اعیادی*، یدالله کثیرلو صفحه 113
    زمینه و هدف

     اعتیاد به تلفن همراه نوعی رفتار اعتیادی است که شناسایی نشدن متغیرهای تاثیرگذار بر بروز این پدیده می تواند صدمات جبران ناپذیری را بر جوانب مختلف زندگی شخصی و تحصیلی دانش آموزان وارد کند؛ ازاین رو، هدف تحقیق حاضر تعیین اندازه اثر ابعاد کمال گرایی و ترس از شکست در عملکرد با نمره اعتیاد به تلفن همراه در دانش آموزان دوره دوم متوسطه مدارس نمونه دولتی بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر توصیفی از نوع مقطعی و همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان نمونه دولتی دوره دوم متوسطه شهرستان مشگین شهر در سال 1398 تشکیل دادند. از بین آن ها دویست نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، پرسشنامه کمال گرایی (تری-شرت و همکاران، 1995)، پرسشنامه ارزیابی ترس از شکست در عملکرد (کانروی و همکاران، 2002) و پرسشنامه اعتیاد به تلفن همراه (سواری، 1393) به کار رفت. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در سطح معناداری (0٫05=α) صورت گرفت که برای این منظور از نرم افزار SPSS نسخه 21 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، کمال گرایی مثبت با اعتیاد به تلفن همراه رابطه منفی و معناداری داشت (0٫191- =r، 0٫007=p)؛ درحالی که رابطه کمال گرایی منفی با اعتیاد به تلفن همراه معنادار نبود (0٫029=r، 0٫688=p)؛ علاوه براین، بین ترس از شکست در عملکرد با اعتیاد به تلفن همراه همبستگی مثبت و معناداری به دست آمد (0٫180=r، 0٫011=p). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون مشخص کرد، تنها ترس از شکست در عملکرد (0٫004=p، 0٫203=β) و کمال گرایی مثبت (0٫002=p، 0٫212-=β) توانایی پیش بینی اعتیاد به تلفن همراه را داشتند.

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج تحقیق، می توان نتیجه گفت ترس از شکست در عملکرد می تواند با افزایش میزان فشار ادراک شده دانش آموزان مدارس نمونه دولتی آن ها را مستعد رفتارهای اعتیادی همچون اعتیاد به تلفن همراه کند. ازطرفی، اتخاذ معیارهای کمال گرایانه منطقی و متناسب با توانایی دانش آموزان می تواند با کاهش استرس و تنش آن ها، احتمال گرایش آنان را به رفتارهای اعتیادی اجتنابی تعدیل کند.

    کلیدواژگان: کمال گرایی، ترس از شکست در عملکرد، اعتیاد به تلفن همراه، دانش آموزان
  • صغری باقری اصل، هادی ابراهیمی، نادر اعیادی *، یدالله کثیرلو صفحه 114
    زمینه و هدف

    اعتیاد به تلفن همراه نوعی رفتار اعتیادی است که شناسایی‌نشدن متغیرهای تاثیرگذار بر بروز این پدیده می‌تواند صدمات جبران‌ناپذیری را بر جوانب مختلف زندگی شخصی و تحصیلی دانش‌آموزان وارد کند؛ ازاین‌رو، هدف تحقیق حاضر تعیین اندازه اثر ابعاد کمال‌گرایی و ترس از شکست در عملکرد با نمره اعتیاد به تلفن همراه در دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه مدارس نمونه‌دولتی بود.

    روش‌بررسی

    پژوهش حاضر توصیفی از نوع مقطعی و همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش‌آموزان نمونه‌دولتی دوره دوم متوسطه شهرستان مشگین‌شهر در سال 1398 تشکیل دادند. از بین آن‌ها دویست نفر به‌شیوه‌ نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای تصادفی به‌عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها، پرسشنامه کمال‌گرایی (تری-شرت و همکاران، 1995)، پرسشنامه ارزیابی ترس از شکست در عملکرد (کانروی و همکاران، 2002) و پرسشنامه اعتیاد به تلفن همراه (سواری، 1393) به‌کار رفت. تحلیل داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در سطح معناداری (0٫05=α) صورت گرفت که برای این منظور از نرم‌افزار SPSS نسخه 21 استفاده شد.

    یافته‌‌ها

    نتایج نشان داد، کمال‌گرایی مثبت با اعتیاد به تلفن همراه رابطه منفی و معناداری داشت (0٫191- =r، 0٫007=p)؛ درحالی‌که رابطه کمال‌گرایی منفی با اعتیاد به تلفن همراه معنادار نبود (0٫029=r، 0٫688=p)؛ علاوه‌براین، بین ترس از شکست در عملکرد با اعتیاد به تلفن همراه همبستگی مثبت و معناداری به‌دست آمد (0٫180=r، 0٫011=p). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون مشخص کرد، تنها ترس از شکست در عملکرد (0٫004=p، 0٫203=β) و کمال‌گرایی مثبت (0٫002=p، 0٫212-=β) توانایی پیش‌بینی اعتیاد به تلفن همراه را داشتند.

    نتیجه‌گیری

    باتوجه به نتایج تحقیق، می‌توان نتیجه گفت ترس از شکست در عملکرد می‌تواند با افزایش میزان فشار ادراک‌شده‌ دانش‌آموزان مدارس نمونه‌دولتی آن‌ها را مستعد رفتارهای اعتیادی همچون اعتیاد به تلفن همراه کند. ازطرفی، اتخاذ معیارهای کمال‌گرایانه منطقی و متناسب با توانایی دانش‌آموزان می‌تواند با کاهش استرس و تنش آن‌ها، احتمال گرایش آنان را به رفتارهای اعتیادی اجتنابی تعدیل کند.

    کلیدواژگان: کمال گرایی، ترس از شکست در عملکرد، اعتیاد به تلفن همراه، دانش آموزان
  • احد بابازاده، توکل موسی زاده*، سمیه تکلوی صفحه 115
    زمینه و هدف

     شادکامی، حالتی عاطفی مثبت است که با خشنودی، لذت و خرسندی مشخص می‌شود و در دخترای فراری و بدسرپرست دستخوش تغییر می‌شود. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی معنادرمانی و درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد بر شادکامی دختران فراری و بدسرپرست سازمان بهزیستی بود.

    روش‌بررسی

    روش پژوهش نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون چندگروهی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دختران فراری و بدسرپرست سازمان بهزیستی در مراکز نگهداری شهر تهران در نیمه اول سال 1399 تشکیل دادند. از بین افراد واجد شرایط داوطلب تعداد شصت نفر به‌روش نمونه‌گیری دردسترس وارد مطالعه شدند. سپس در سه گروه بیست‌نفری (آموزش معنادرمانی، درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد، گواه) به‌صورت تصادفی ساده قرار گرفتند. ابزار پژوهش، پرسشنامه شادکامی اکسفورد (آرگیل و همکاران، 1989) بود. صرفا گروه معنادرمانی در هشت جلسه نوددقیقه‌ای به‌صورت هفتگی این درمان را براساس پکیج درمانی/آموزشی معنادرمانی طرح شولنبرگ و همکاران (2010) و گروه درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد در ده جلسه نوددقیقه‌ای به‌صورت هفتگی این درمان را براساس پکیج درمانی/آموزشی هیز و استروسال (2004) دریافت کردند. داده‌ها با آزمون‌های کای‌دو و تحلیل واریانس، روش تحلیل کوواریانس تک‌متغیره (آنکوا) و آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم‌‌افزار آماری SPSS نسخه 22 در سطح معناداری 0٫01 تجزیه‌و‌تحلیل شد.

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد، بین سه گروه معنادرمانی، درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد و گواه در متغیر شادکامی تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p)؛ به‌طوری‌که معنادرمانی و درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد موجب افزایش شادکامی در گروه‌های آزمایش در مقایسه با گروه گواه شدند. همچنین بین میانگین متغیر شادکامی گروه معنادرمانی با گروه درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p).

    نتیجه‌گیری

    باتوجه به یافته‌های پژوهش، درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد و معنادرمانی، هردو بر شادکامی دختران فراری و بدسرپرست سازمان بهزیستی اثربخشی دارند؛ اما اثربخشی معنادرمانی بر شادکامی این دختران به‌طور معناداری بیشتر از درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد است.

    کلیدواژگان: معنادرمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، شادکامی، دختران فراری و بدسرپرست
  • لیلا صدری، منصوره شهریاری احمدی*، پریسا تجلی صفحه 116
    زمینه و هدف

     هنگامی که ارتباطات جدید ازطریق شبکه‌های اجتماعی مجازی با سیستم کنترل مهاری نابالغ در نوجوانان همراه می‌شود، تلفن‌های هوشمند می‌توانند به‌طور بالقوه برای نوجوانان اعتیادآور باشند. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی‌گر اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی در بستر موبایل در رابطه بین خودپنداره و رفتارهای پرخطر در نوجوانان مبتلا به اضطراب اجتماعی انجام ‌شد.

    روش‌بررسی

    روش پژوهش حاضر، توصیفی و طرح پژوهش همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را تمامی دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه شهر تهران تشکیل دادند که در سال تحصیلی 99-1398 مشغول به تحصیل بودند. از بین آن‌ها 254 نفر مبتلا به اضطراب اجتماعی به‌روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. این افراد به پرسشنامه اضطراب‌ اجتماعی (کانور و همکاران، 2000)، مقیاس خودپنداره کودکان و نوجوانان پیرز-هریس (پیرز و هریس، 1963)، مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (زاده‌محمدی و همکاران، 1390) و پرسشنامه اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی مبتنی‌بر موبایل (خواجه‌احمدی و همکاران، 1395) پاسخ دادند. برای تحلیل داده‌ها ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری در نرم‌افزارهای SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 22 به‌کار رفت. سطح معناداری آزمون‌ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد، رابطه مستقیم خودپنداره با اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی در بستر موبایل (0٫001>p، 0٫47-=β) و رابطه مستقیم اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی در بستر موبایل با رفتارهای پرخطر (0٫001>p، 0٫41=β) معنا‌دار بود؛ همچنین مسیر غیرمستقیم خودپنداره به رفتارهای پرخطر ازطریق متغیر میانجی اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی معنادار بود (0٫001>p، 0٫196-=β). شاخص‌های نکویی برازش از برازش مطلوب الگوی پژوهش با داده‌های گردآوری‌شده حمایت کردند (3٫17=X2/df، 0٫98=CFI، 0٫98=GFI، ، 0٫95=AGFI، 0٫066=RMSEA).

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های پژوهش نتیجه گرفته می‌شود که اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی در بستر موبایل تاثیر خودپنداره را بر رفتارهای پرخطر میانجی‌گری می‌کند. تقویت خودپنداره مثبت، احتمال اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی در بستر موبایل را کاهش می‌دهد و درنتیجه گرایش ‌به رفتارهای پرخطر را در نوجوانان کم می‌کند.

    کلیدواژگان: اعتیاد به شبکه های اجتماعی در بستر موبایل، خودپنداره، رفتارهای پرخطر، اضطراب اجتماعی
  • فاطمه زارع پور، مسعود قاسمی مطلق*، محمدمهدی شریعت باقری، فریبرز درتاج صفحه 117
    زمینه و هدف

     حس عدد و پردازش شنیداری در عملکرد کودکان دارای اختلال یادگیری ریاضی مهم است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش ریاضی بر حس عدد و پردازش شنیداری دانش‌آموزان دختر پایه اول دبستان با اختلال ریاضی انجام شد.

    روش‌بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه‌ آماری پژوهش را تمامی دانش‌آموزان با اختلال ریاضی پایه اول دبستان کرمان در سال 1399 تشکیل دادند. تعداد سی نفر به‌روش نمونه‌گیری دردسترس وارد مطالعه شدند و به‌صورت تصادفی در گروه‌ آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). سپس آزمودنی‌ها به آزمون‌ حس عدد (جردن و همکاران، 2007) و آزمون تمیز شنیداری (وپمن، 1958) قبل و بعد از مداخله پاسخ دادند. گروه آزمایش مداخله‌ آموزش ریاضی را براساس بسته آموزش ریاضی (وانبینست و همکاران، 2014) در 24 جلسه به‌صورت هفته‌ای سه جلسه‌ سه‌ساعته، دریافت کرد؛ اما برای گروه گواه هیچ‌گونه آموزشی ارایه نشد. داده‌ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس در نرم‌افزار SPSS نسخه 22 تجزیه‌و‌تحلیل شدند. سطح معناداری آزمون‌ها 05/0 در نظر گرفته شد.

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد، بین گروه آزمایش و گروه گواه در متغیر حس عدد (0٫002=p) و مولفه‌های آن شامل شمارش (0٫005=p)، دانش عدد (0٫001=p) و عملکرد با اعداد (0٫003=p) و همچنین متغیر پردازش شنیداری (0٫002=p) و مولفه‌های آن شامل تفاوت (0٫001=p) و مساوی (0٫004=p) تفاوت معناداری وجود داشت.

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های پژوهش نتیجه گرفته می‌شود که آموزش ریاضی بر افزایش مهارت‌های حس عدد و پردازش شنیداری دانش‌آموزان دختر پایه اول دبستان با مشکلات ریاضی موثر است.

    کلیدواژگان: آموزش ریاضی، حس عدد، پردازش شنیداری، اختلال ریاضی
  • مریم مختارزاده بنه خلخال، عبدالله شفیع آبادی*، حسن حیدری، حسین داوودی صفحه 118
    زمینه و هدف

     دانشجویان به‌دلیل احساس تنهایی و ضعف تحمل ناکامی و مهارت‌های فراشناختی درمعرض انواع آسیب‌های روانی قرار دارند. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان وجودی بر مهارت‌های فراشناختی و احساس تنهایی و تحمل ناکامی دانشجویان روان‌شناسی دوره کارشناسی انجام شد.

    روش‌بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه‌تجربی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی دانشجویان شهرستانی در رشته روان‌شناسی در مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامشهر در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل سی نفر از دانشجویان پسر و دختر بود که به‌روش نمونه‌گیری دردسترس و داوطلبانه وارد مطالعه شدند. سپس به‌طور تصادفی در گروه‌ آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها در پیش‌آزمون و پس‌آزمون، پرسشنامه‌ حالت فراشناختی (انیل و عابدی، 1996)، مقیاس احساس تنهایی (راسل، 1996) و مقیاس تحمل ناکامی (هرینگتون، 2005) بود. برای گروه آزمایش ده جلسه هفتگی به‌مدت نود دقیقه درمان وجودی براساس پروتکل درمانی پروچسکا و نورکراس (2010) اجرا شد؛ ولی گروه گواه هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. داده‌ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک‌متغیره و آزمون خی‌دو در نرم‌افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. سطح‌ معناداری آزمون‌ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد، درمان وجودی موجب افزایش مهارت‌های فراشناختی (0٫032=p) و بهبود تحمل ناکامی (0٫001>p) و کاهش احساس تنهایی (0٫001=p) در دانشجویان گروه آزمایش شد. براساس نتایج اندازه اثر، درمان وجودی اثربخشی زیادی بر هر سه متغیر احساس تنهایی (0٫348=η2p)، تحمل ناکامی (0٫853=η2p) و مهارت‌های فراشناختی (0٫158=η2p) داشت؛ اما اثربخشی بیشتر درمان وجودی، بر تحمل ناکامی بود.

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های پژوهش نتیجه گرفته می‌شود که درمان وجودی، روش درمانی موثری برای افزایش مهارت‌های شناختی، بهبود تحمل ناکامی و کاهش احساس تنهایی در دانشجویان است.
     

    کلیدواژگان: درمان وجودی، مهارت های فراشناختی، احساس تنهایی، تحمل ناکامی
  • زهره محمدعلی پور، سید عبدالمجید بحرینیان*، علی اصغر اصغرنژاد فرید صفحه 119
    زمینه و هدف

     باتوجه به نقش خودکارآمدی و انتظارات پیامد در برخورد دانشجویان با چالش‌ها و فشارهای دوران تحصیل، ارایه راهکارهایی برای بهبود این تعیین‌کننده‌های فردی‌آموزشی اهمیت دارد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش تغییرات سبک زندگی و آموزش مولفه‌های روان‌شناسی مثبت‌گرا بر خودکارآمدی، انتظارات پیامد و سلامت روانی دانشجویان بود.

    روش‌بررسی

    تحقیق حاضر نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. نمونه‌های این مطالعه شصت دانشجوی داوطلب و واجد شرایط ورود به پژوهش بودند که با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک‌ گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه بیست نفر). ابزارهای پژوهش مقیاس خودکارآمدی عمومی (شوارزر و جروسلم، 1995)، مقیاس انتظارات پیامد دانشجو (لندری، 2003) و پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هایلر، 1979) بودند. صرفا برای گروه آزمایشی اول، آموزش تغییرات سبک زندگی (ون‌پی، 2018) و برای گروه آزمایشی دوم، آموزش مولفه‌های روان‌شناسی مثبت‌گرا (رشید و سلیگمن، 2014) در هشت جلسه نوددقیقه‌ای برگزار شد. داده‌ها ازطریق آزمون کای‌اسکویر، تحلیل کوواریانس تک‌متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم‌افزار SPSS نسخه 24 در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شد.

    یافته‌ها

    پس از کنترل اثر پیش‌آزمون، بین سه گروه در پس‌آزمون از لحاظ خودکارآمدی، انتظارات پیامد و سلامت روانی تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p). تفاوت بین گروه‌های آزمایش دوم و گواه (0٫003=p) و تفاوت بین گروه‌های آزمایش اول و گواه در متغیر خودکارآمدی (0٫001>p) معنادار بود. تفاوت بین گروه‌های آزمایش و گروه گواه در دو متغیر دیگر نیز معنادار به‌دست آمد (0٫001>p). همچنین تفاوت بین گروه‌های آزمایش در متغیرهای خودکارآمدی (0٫001>p)، انتظارات پیامد (0٫014=p) و سلامت روانی (0٫009=p) معنادار بود.

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های پژوهش، هم آموزش تغییرات سبک زندگی و هم آموزش مولفه‌های روان‌شناسی مثبت‌گرا بر ارتقای سلامت روانی دانشجویان و بهبود خودکارآمدی و انتظارات پیامد آنان اثربخش ‌است؛ ولی آموزش تغییرات سبک زندگی اثربخشی بیشتری درمقایسه با آموزش مولفه‌های روان‌شناسی مثبت‌گرا دارد.

    کلیدواژگان: آموزش تغییرات سبک زندگی، آموزش مولفه های روان شناسی مثبت گرا، خودکارآمدی، انتظارات پیامد، سلامت روانی، دانشجویان
  • پوران صورتی* صفحه 120
    زمینه و هدف

     درماندگی روان‌شناختی و حمایت اجتماعی با تجربه فشارخون و همبسته‌های آن مانند بیماری عروق کرونری قلبی ارتباط دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجیگر درماندگی روان‌شناختی در رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک‌شده با فشارخون اولیه در معلمان مقاطع ابتدایی و متوسطه بود.

    روش‌بررسی

    روش پژوهش توصیفی از نوع مدل‌یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمام معلمان شهر آستارا با تشخیص فشارخون اولیه در سال 1398 تشکیل دادند. از میان آن‌ها تعداد دویست نفر واجد شرایط ورود به مطالعه، به‌روش نمونه‌گیری دردسترس و داوطلبانه وارد پژوهش شدند. ابزارهای پژوهش شامل نسخه کوتاه مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (لاویبوند و لاویبوند، 1995)، مقیاس چندوجهی حمایت اجتماعی ادراک‌شده (زیمت و همکاران، 1988) و نمره فشارخون اولیه افراد بود. برای تحلیل داده‌ها از روش مدل‌سازی معادلات ساختاری و ضریب همبستگی پیرسون در نرم‌افزارهای AMOS و SPSS استفاده شد. سطح معناداری آزمون‌ها 0٫01 در نظر گرفته شد.

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد، ضریب مسیر مستقیم رابطه بین درماندگی روان‌شناختی با فشارخون، مثبت و معنادار بود (0٫003=p، 0٫412=β). ضریب مسیر مستقیم رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک‌شده با فشارخون، منفی و معنادار به‌دست آمد (0٫001=p، 0٫392-=β). ضریب مسیر مستقیم رابطه حمایت اجتماعی ادراک‌شده با درماندگی روان‌شناختی منفی و معنادار بود (0٫001=p، 0٫641-=β). ضریب مسیر غیرمستقیم بین حمایت اجتماعی ادراک‌شده با فشارخون با نقش میانجی درماندگی روان‌شناختی مثبت و معنادار به‌دست آمد (0٫003=p، 0٫251=β)؛ همچنین مدل مفروض پژوهش با داده‌های گردآوری‌شده برازش قابل‌قبولی داشت (36٫579=2c، 0٫971=CFI، 0٫958=GFI، 0٫911=AGFI، 0٫076=RMSEA).

    نتیجه‌گیری

    معلمانی که حمایت‌های اجتماعی اندکی دریافت می‌کنند، تنش، افسردگی و اضطراب در آن‌ها زیاد است. به این دلیل با عملکرد ضعیف‌تر سیستم ایمنی مواجه‌ هستند و سطوح بیشتری از کورتیزول را دارند. درنهایت در درازمدت مستعد فشارخون هستند.

    کلیدواژگان: حمایت اجتماعی، درماندگی روان شناختی، فشارخون، معلمان
  • بهاره دلجو، عباس بخشی پور رودسری*، علیرضا فرنام صفحه 121
    زمینه‌ و‌ هدف

     مدل صفات شخصیتی آیزنک اختلال شخصیت جامعه‌ستیز را براساس سه‌صفت برون‌گرایی، روان‌رنجورخویی و روان‌پریش‌خویی توصیف می‌کند. هدف پژوهش حاضر، مدل‌یابی ساختاری صفات شخصیتی در دو نوع الگوی آسیب‌پذیری اولیه و ثانویه اختلال شخصیت جامعه‌ستیز براساس مدل آیزنک بود.

    روش‌ بررسی

    روش این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی بود که در قالب مدل‌یابی معادلات ساختاری ارایه شد. جامعه آماری پژوهش را تمامی ‌دانشجویان پزشکی شهر ‌تبریز در سال‌تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. تعداد 284نفر به‌شیوه نمونه‌گیری دردسترس به‌عنوان نمونه انتخاب شدند و به مقیاس خودگزارش‌دهی جامعه‌ستیزی لونسون (لونسون و همکاران، 1995) و مقیاس تجدید‌نظرشده شخصیت آیزنک-فرم ‌کوتاه (آیزنک و همکاران، 1985) پاسخ دادند. داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل‌یابی معادلات ساختاری در نرم‌افزارهای SPSS نسخه 24 و LISREL نسخه 8٫80 تحلیل شد. سطح معنا‌داری همه آزمون‌ها 0٫01 بود.

    یافته‌ها

    بررسی ضرایب مسیر مستقیم بین مسیرهای مختلف نشان‌ داد، روان‌رنجورخویی با اختلال شخصیت جامعه‌ستیزی اولیه (0٫001>p، 0٫301=Beta) و ثانویه (0٫001>p، 0٫823=Beta) رابطه مستقیم و معنا‌دار داشت؛ همچنین روان‌پریش‌خویی با اختلال شخصیت ‌جامعه‌ستیز اولیه (0٫001>p، 0٫502=Beta) ‌و ثانویه (0٫001>p، 0٫310=Beta) رابطه مستقیم و معنا‌دار داشت؛ اما برون‌گرایی با اختلال شخصیت جامعه‌ستیزی اولیه (0٫061=p، 0٫123-=Beta) و ثانویه (0٫080=p، 0٫122=Beta) رابطه معنا‌دار نداشت. همچنین داده‌های گردآوری‌شده با مدل پیشنهادی پژوهش تناسب داشتند (2٫46=df/2x، 0٫96=CFI، 0٫91=GFI، 0٫94=NFI، 0٫072=RMSEA).

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های این پژوهش، تیوری آیزنک تاثیر مهمی در بسط تیوریک و پژوهشی سبب‌شناسی اختلال شخصیت جامعه‌ستیز دارد و از نقش اساسی تیوری آیزنک در اختلال شخصیت جامعه‌ستیز حمایت می‌کند.

    کلیدواژگان: برون گرایی، روان رنجورخویی، روان پریش خویی، اختلال شخصیت جامعه ستیز اولیه و ثانویه
  • الهام قاجاری، حسن توزنده جانی*، حمید نجات صفحه 122
    زمینه و هدف

     افزایش تحمل پریشانی زنان رهاشده از مصرف مواد، شانس داشتن مادر را به خانواده آنان می‌دهد. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش غنی‌سازی روابط زوجین براساس نظریه انتخاب و آموزش مهارت‌های مبتنی‌بر بهبود کیفیت زندگی بر تحمل پریشانی زنان رها‌شده از مصرف مواد انجام شد.

    روش‌بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری، زنان رهاشده از مصرف مواد بودند که از مهر تا آبان 1398 در گروه‌های معتادان گمنام زنان شهر نیشابور شرکت کردند. از بین آن‌ها، شصت نفر به‌روش نمونه‌گیری در‌‌دسترس انتخاب شدند. سپس به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه بیست نفر). ابزار جمع‌آوری داده‌ها، مقیاس تحمل‌ پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) بود. برای گروه آزمایشی اول، جلسات آموزشی غنی‌سازی روابط زوجین براساس نظریه انتخاب، برمبنای مدل دوبا و همکاران (2009) در شش جلسه نوددقیقه‌ای و برای گروه آزمایشی دوم جلسات آموزشی مهارت‌های مبتنی‌بر کیفیت زندگی براساس برنامه‌ مداخله‌ای فریش (2006) در هشت جلسه‌ نوددقیقه‌ای ارایه شد. تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها با روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر و آزمون تعقیبی توکی با کمک نرم‌افزار SPSS نسخه 24 در سطح معناداری 0٫05 انجام شد.

    یافته‌ها

    اثر زمان (0٫006=p) و اثر گروه (0٫009=p) برای متغیر تحمل پریشانی معنادار بود. در متغیر مذکور، در مراحل پس‌آزمون و پیگیری، بین میانگین نمره گروه‌های آزمایش اول و گواه تفاوت معناداری مشاهده شد (به‌ترتیب 0٫015=p، 0٫021=p). در مراحل مذکور، بین میانگین نمره گروه‌های آزمایش دوم و گواه در متغیر یادشده تفاوت معناداری وجود داشت (0٫003=p)؛ اما در مرحله پیگیری بین نمره دو گروه یادشده در متغیر تحمل پریشانی تفاوت معنادار نبود (0٫102=p)؛ همچنین در مراحل پس‌آزمون و پیگیری، بین دو گروه آزمایش در میانگین نمره متغیر مذکور تفاوت معنادار مشاهده نشد (به‌ترتیب 0٫619=p، 0٫381=p).

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های پژوهش، آموزش غنی‌سازی روابط زوجین براساس نظریه انتخاب و آموزش مهارت‌های مبتنی‌بر بهبود کیفیت زندگی در بهبود تحمل پریشانی زنان رهاشده از مصرف مواد اثربخش هستند.

    کلیدواژگان: غنی سازی روابط زوجین، کیفیت زندگی، تحمل پریشانی، مصرف مواد
  • زهرا صادقی بابوکانی، احمد غضنفری*، رضا احمدی، مریم چرامی صفحه 123
    زمینه و هدف

     اسکیزوفرنی بر تعاملات بین‌فردی، روابط خانوادگی و عملکرد شغلی افراد مبتلا تاثیر منفی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله مبتنی‌بر فعال‌سازی رفتاری بر علایم منفی زنان مبتلا به اسکیزوفرنی مزمن انجام شد.

    روش‌بررسی

    روش پژوهش، نیمه‌آزمایشی و طرح آن از نوع پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری دوماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را زنان مبتلا به اسکیزوفرنی مزمن مرکز جامع توان‌بخشی بیماران روانی مزمن پراور شهرستان شهرضا در سال 1398 تشکیل دادند. سی بیمار داوطلب واجد شرایط به‌شیوه نمونه‌گیری دردسترس و براساس ملاک‌‌های ورود به مطالعه و خروج از آن انتخاب شدند. سپس به‌صورت تصادفی در دو گروه پانزده‌نفری فعال‌سازی رفتاری و گواه قرار گرفتند. آزمودنی‌ها در سه مرحله به مقیاس سنجش علایم منفی (اندریسن، 1989) پاسخ دادند. صرفا برای گروه آزمایش، جلسات مداخله فعال‌سازی رفتاری براساس پروتکل فعال‌سازی رفتاری لیجوز و همکاران (2011) در دوازده جلسه نوددقیقه‌ای ارایه شد؛ تحلیل داده‌‌ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر، آزمون‌های تی و کای‌اسویر و آزمون تعقیبی LSD در نرم‌افزار SPSS نسخه 24 انجام پذیرفت. سطح معناداری آزمون‌ها 0٫05 بود.

    یافته‌ها

    در مراحل پس‌آزمون و پیگیری در مقایسه با پیش‌آزمون، مداخله منجربه کاهش علایم منفی (به‌ترتیب 0٫001>p، 0٫001>p) و مولفه‌های آن شامل سطحی‌بودن عاطفه (به‌ترتیب 0٫001>p، 0٫005=p)، نقص توجه (به‌ترتیب 0٫001>p، 0٫001>p) و عدم لذت (به‌ترتیب 0٫003=p، 0٫005=p) در گروه آزمایش شد. در مقایسه مراحل پس‌آزمون و پیگیری، در علایم منفی و مولفه‌های مذکور تفاوت معنادار مشاهده نشد که نشان می‌دهد اثر مداخله در طول زمان ماندگار بوده است. همچنین در متغیر بی‌ارادگی، تفاوت معناداری بین مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون وجود داشت (0٫026=p)؛ اما تفاوت معناداری بین مراحل پیش‌آزمون و پیگیری در این متغیر مشاهده نشد (0٫058=p) که نشان می‌دهد اثر مداخله در طول زمان حفظ نشد.

    نتیجه‌گیری

    باتوجه به یافته‌های این پژوهش، مداخله فعال‌سازی رفتاری به‌طور موثری سبب کاهش علایم منفی در زنان مبتلا به اسکیزوفرنی می‌شود و اثر آن در طول زمان نیز پایدار باقی می‌ماند.

    کلیدواژگان: فعال سازی رفتاری، علائم منفی، اسکیزوفرنی مزمن، زنان
  • لیلا پیرایه، حسین بقولی*، سید ابراهیم حسینی، مجید برزگر صفحه 124
    زمینه و هدف

     یکی از عواملی که باعث تداوم افسردگی می‌شود، نشخوار فکری است. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه طرحواره‌درمانی هیجانی و طرحواره‌درمانی در کاهش نشخوار فکری در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی دایم (دیستیمیا) بود.

    روش‌بررسی

    طرح پژوهش از نوع طرح آزمایشی گسترش‌یافته با پیش‌آزمون و پس‌آزمون و پیگیری چندگروهی بود. نمونه پژوهش را شصت بیمار مبتلا به اختلال افسردگی دایم تشکیل دادند که به مرکز مشاوره روان‌شناختی دولتی بهزیستی شیراز در سال 97-1396 مراجعه کردند. نمونه‌ها از افراد واجد شرایط داوطلب انتخاب شدند که به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی درمان مبتنی‌بر طرحواره‌های هیجانی و طرحواره‌درمانی و یک‌ گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه بیست نفر). برای جمع‌آوری داده‌ها مقیاس پاسخ توام با نشخوار فکری (نولن-هاکسما و مارو، 1991) به‌کار رفت. صرفا برای گروه‌های آزمایش، طرحواره‌درمانی هیجانی در هشت جلسه نوددقیقه‌ای براساس پروتکل درمانی لیهی و همکاران (2011) و طرحواره‌درمانی براساس تکنیک‌های طرحواره‌درمانی یانگ و همکاران (2003) در ده جلسه شصت‌دقیقه‌ای اجرا شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تحلیل واریانس یک‌طرفه، کای‌اسکویر، تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 صورت گرفت. مقادیر احتمال کمتر از 0٫05 معنادار در نظر گرفته شد.

    یافته‌ها

    اثر زمان، اثر گروه و اثر متقابل زمان و گروه بر میانگین نمرات نشخوار فکری معنادار بود (0٫001>p). میانگین نمرات نشخوار فکری گروه طرحواره‌درمانی هیجانی به‌طور معناداری کمتر از گروه‌های طرحواره‌درمانی (0٫001>p) و گواه (0٫001>p) بود. میانگین نمرات نشخوار فکری گروه طرحواره‌درمانی به‌طور معناداری کمتر از گروه گواه بود (0٫001>p). همچنین تفاوت معناداری در میانگین نمرات نشخوار فکری بین مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون (0٫001>p) و پیش‌آزمون و پیگیری (0٫001>p) وجود داشت؛ اما بین مراحل پس‌آزمون و پیگیری تفاوت معنادار مشاهده نشد (0٫082=p).

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های پژوهش، از درمان مبتنی‌بر طرحواره‌های هیجانی و طرحواره‌درمانی می‌توان به‌عنوان روش‌هایی موثر برای کاهش نشخوار فکری در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی دایم استفاده کرد؛ اما طرحواره‌درمانی هیجانی اثربخشی بیشتری دارد.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر طرحواره های هیجانی، طرحواره درمانی، نشخوار فکری، اختلال افسردگی دائم (دیستیمیا)
  • غلامرضا شیخی، ولی الله فرزاد*، علی اکبر ارجمندنیا صفحه 125
    زمینه و هدف

     باتوجه به اهمیت حافظه فعال در زندگی روزمره و نیز افزایش نگرانی‌ها در حوزه نقص‌های شناختی مرتبط با افزایش سن، جست‌وجوی روش‌های ساده و اثربخش برای ارتقای ظرفیت حافظه فعال و پیشگیری از بروز مشکلات حافظه در فراخنای عمر امری حیاتی محسوب می‌شود. این پژوهش با هدف بررسی و مقایسه اثربخشی شناخت‌درمانی مبتنی‌بر ذهن‌آگاهی و بهسازی حافظه فعال بر ارتقای ظرفیت حافظه فعال انجام شد.

    روش‌بررسی

    پژوهش حاضر نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی دانش‌آموزان پسر تهران تشکیل دادند. چهل‌وپنج دانش‌آموز با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای به‌صورت تصادفی در گروه مداخله‌ای ذهن‌آگاهی، گروه مداخله‌ای بهسازی حافظه فعال و گروه گواه تخصیص یافتند. گروه مداخله ذهن‌آگاهی هشت جلسه تمرین‌های ذهن‌آگاهی و گروه بهسازی حافظه فعال هشت جلسه مداخله دریافت کرد. ابزار این پژوهش مقیاس حافظه فعال استنفورد-بینه تهران (نسخه پنجم، 2003) بود که در هر سه گروه قبل و بعد از مداخلات سنجش و ارزیابی حافظه صورت گرفت. از روش تحلیل کوواریانس تک‌متغیره برای تحلیل داده‌ها و از آزمون تعقیبی بونفرونی برای بررسی و مقایسه دوبه‌دوی گروه‌ها با سطح معناداری 0٫05 استفاده شد. تحلیل داده‌ها با نرم‌افزار SPSS نسخه 24 انجام گرفت.

    یافته‌ها

    یافته‌های پژوهش، اثربخشی مداخله‌های ذهن‌آگاهی و بهسازی حافظه فعال را با نرم‌افزار N-back بر ارتقای حافظه فعال نشان داد (0٫001>p)؛ اما اندازه اثر مداخله بهسازی حافظه با نرم‌افزار N-back بیشتر از مداخله ذهن‌آگاهی بود (0٫001>p).

    نتیجه‌گیری

    باتوجه به یافته‌های پژوهش می‌توان از روش‌های شناخت‌درمانی مبتنی‌بر ذهن‌آگاهی و بهسازی حافظه فعال برای ارتقای حافظه فعال دانش‌آموزان استفاده کرد.

    کلیدواژگان: حافظه فعال، نرم افزار N-back، ذهن آگاهی و شناخت درمانی
  • فاطمه نیک منش، محسن سعیدمنش*، ازیتا بهجت، مهدیه عزیزی، فاطمه پورکوثری، هادی شهسوار صفحه 126
    زمینه و هدف

     اختلال‌های طیف اوتیسم اختلالاتی رشدی‌عصبی هستند که به‌وسیله نقص در تعامل‌های اجتماعی و ارتباطات و رفتارهای تکراری و محدود مشخص می‌شوند. هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر تحریک الکتریکی مستقیم مغز بر بهبود رفتار کلیشه‌ای و برقراری ارتباط در کودکان مبتلا به اختلال‌های طیف اوتیسم بود.

    روش‌بررسی

    پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی بالینی با طراحی متقاطع بود. در این مطالعه 20 کودک مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم مراجعه‌کننده به مراکز درمانی اعصاب‌و‌روان استان یزد در سال 1392 و 1393، انتخاب شده و در دوگروه A و B قرار گرفتند. نمره‌های رفتار کلیشه‌ای و برقراری ارتباط در پیش‌آزمون، بعد از تحریک ساختگی، بعد از تحریک واقعی و دوماه پس از درمان مقایسه شد که این داده‌ها ازطریق آزمون تشخیص اوتیسم گارز (گیلیام، 1994) به‌دست ‌آمد. مداخله شامل ده جلسه تحریک الکتریکی مستقیم با جریان یک‌میلی‌آمپر بود. بیماران گروه A در ابتدا پنج جلسه تحریک ساختگی و بیماران گروه B، پنج جلسه تحریک واقعی دریافت کردند. پس از گذشت پنج جلسه درمان‌های دو گروه جابه‌جا شد. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون آنالیز واریانس با اندازه‌گیری مکرر و بونفرونی) توسط نرم‌افزار SPSS نسخه 21 در سطح 95درصد اطمینان انجام شد.

    یافته‌ها

    نتایج این پژوهش نشان داد نمره‌های رفتار کلیشه‌ای و برقراری ارتباط بعد از درمان واقعی (0٫041=P برای رفتار کلیشه‌ای و (0٫031=P برای برقراری ارتباط) و در دوره پیگیری (0٫047=P برای رفتار کلیشه‌ای و 0٫038=P برای برقراری ارتباط) درمقایسه با پیش‌آزمون به‌طور معناداری کاهش پیدا کرد.

    نتیجه‌گیری

    باتوجه به نتایج، تحریک الکتریکی مستقیم از روی جمجمه می‌تواند در برنامه توان‌بخشی این بیماران استفاده شود.

    کلیدواژگان: تحریک الکتریکی از روی جمجمه، رفتار کلیشه ای، برقراری ارتباط، اختلالات طیف اوتیسم
  • فاطمه گودرزی سرخی، باب الله بخشی پور*، علیرضا همایونی صفحه 127
    زمینه و هدف

     امروزه به شیوه‌های جدید و فعال در یادگیری به‌منظور مقابله با مشکلات و ناتوانی‌های یادگیری دانش‌آموزان بسیار توجه شده است. این تحقیق با هدف اثربخشی الگوی تدریس E5براساس رویکرد ساختن‌گرایی بر توانایی حل مسئله دانش‌آموزان دختر پایه ششم ابتدایی مدارس ناحیه یک ساری انجام شد.

    روش‌بررسی

    روش پژوهش نیمه‌آزمایشی با استفاده از طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون بود. جامعه آماری را تمامی دانش‌آموزان دختر پایه ششم دوره ابتدایی ناحیه یک شهرستان ساری به تعداد 860 نفر تشکیل دادند. تعداد شصت نفر (سی نفر گروه آزمایش، سی نفر گروه گواه) با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند. ابزار اندازه‌گیری پرسشنامه سبک‌های حل مسئله (لانگ و کسیدی، 1996) بود. روش الگوی تدریس E5 در هشت جلسه نوددقیقه‌ای، هفته‌ای یک‌بار اجرا شد. تجزیه‌وتحلیل اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس در نرم‌افزار SPSS نسخه 25 صورت گرفت.

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد، الگوی تدریس (E5) با رویکرد ساختن‌گرایی بر توانایی حل مسئله دانش‌آموزان تاثیر دارد (0٫01>p).

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های پژوهش حاضر که مشخص کرد الگوی تدریس (E5) با رویکرد ساختن‌گرایی بر توانایی حل مسئله تاثیر دارد، استفاده از این روش آموزشی توسط معلمان ضروری به‌نظر می‌رسد.

    کلیدواژگان: الگوی تدریس E5، ساختن گرایی، توانایی حل مسئله
  • رحیم رحمتی، سمیه تکلوی*، توکل موسی زاده صفحه 128
    زمینه و هدف

     داشتن روابط فرازناشویی در یکی از زوجین می‌تواند اثرات منفی بسیاری برای خانواده به‌همراه داشته باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره‌درمانی هیجانی بر هیجان خشم و افکار خودکشی در مردان دارای روابط فرازناشویی بود.

    روش‌بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌‌آزمون و ‌پس‌‌آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه این پژوهش را تمامی زوجینی تشکیل دادند که به‌سبب خیانت مرد برای مداخلات روان‌شناختی در سال 1399 به مراکز مشاوره شهر تهران مراجعه کردند. از این میان تعداد سی نفر داوطلب واجد شرایط وارد مطالعه شدند و با روش تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. برای جمع‌آوری داده‌ها از سیاهه ابراز خشم صفت-حالت-ویرایش دوم (اسپیلبرگر، 1999) و مقیاس بک برای افکار خودکشی (بک و استیر، 1961) استفاده شد. پروتکل طرحواره‌درمانی لیهی (2002) طی نه جلسه و هر جلسه نود دقیقه صرفا برای گروه آزمایش به‌کار رفت. داده‌ها با نرم‌افزار SPSS نسخه 23 و روش آماری تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شد.

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد، طرحواره‌درمانی هیجانی بر کاهش هیجان خشم مردان با روابط فرازناشویی اعم از بیان خشم بیرونی، بیان خشم درونی، کنترل خشم بیرونی و کنترل خشم بیرونی تاثیر داشت (0٫001>p)؛ همچنین استفاده از مداخله مذکور سبب کاهش افکار خودکشی در این گروه از مردان شد (0٫001>p).

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های پژوهش، طرحواره‌درمانی هیجانی سبب کاهش هیجان خشم و افکار خودکشی در مردان دارای روابط فرازناشویی می‌شود.

    کلیدواژگان: افکار خودکشی، خشم، طرحواره درمانی هیجانی، روابط فرازناشویی
  • سمیرا ضرابی عجمی، هادی زمانیان*، آدیس کراسکیان موجمباری، سارا پاشنگ صفحه 129
    زمینه و هدف

    ناتوانی یکی از پیامدهای جدی بیماری مالتیپل‌‌اسکلروزیس است. هدف از انجام این مطالعه بررسی رابطه فرایندهای چندگانه خودنظم‌بخشی انسجامی و حس انسجام با سطوح ناتوانی در بیماران مبتلا به مالتیپل‌اسکلروزیس بود. 

    روش‌بررسی

    این پژوهش با طرح مقطعی-تحلیلی و از نوع بنیادی بود که در سال 1398 انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلا به ام‌اس ساکن تهران و قم بود. نمونه آماری 452 بیمار 18تا60ساله مبتلا به مالتیپل‌اسکلروزیس از دو شهر تهران و قم بودند. نمونه‌ها به‌صورت دردسترس و با تمهید چندمرکزی انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها، مقیاس گام‌های بیماری طبق تعیین بیمار (لرمونث و همکاران، 2013)، پرسشنامه جهت‌گیری به زندگی (آنتونوفسکی، 1987)، مقیاس خودشناسی انسجامی (قربانی و همکاران، 2008)، مقیاس مختصر خودمهارگری (تانگنی و همکاران، 2021)، نسخه کوتاه مقیاس شفقت به خود (رایس و همکاران، 2011) و مقیاس بهوشیاری، توجه، آگاهی (براون و رایان، 2003) استفاده شد. تحلیل آماری با استفاده از آزمون‌ همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون چندگانه سلسله‌مراتبی در نرم‌افزار SPSS نسخه 24 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون‌های آماری 0٫05 درنظر گرفته شد. 

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد، ناتوانی با معناداری زندگی (0٫05>p و 0٫10=r)، خودشناسی انسجامی (0٫01>p و0٫13-=r)، خودمهارگری (0٫01>p و 0٫12-=r) و شفقت به خود (0٫05>p و 0٫12-=r) رابطه معنادار اما ضعیف را نشان داد. در پیش‌بینی ناتوانی، افزون‌بر متغیرهای زمینه‌ای سن (0٫35=β و 0٫001>p) و جنسیت (0٫24=β و 0٫001>p)، فقط متغیر شفقت به خود (0٫17-=β و 0٫007=p) توانست نقش پیش‌بین را ایفا کند.

    نتیجه‌گیری

    ناتوانی ناشی‌از بیماری مالتیپل‌اسکلروزیس احتمالا با کاهش عمده منابع مقاومت روانی همراه نیست؛ با‌وجوداین، مطالعات آتی با طرح‌های طولی و مداخلاتی به‌منظور بررسی روابط علیتی و انتفاع بیماران می‌توانند فرایندهای خودنظم‌بخشی انسجامی به‌ویژه شفقت به خود بیماران را هدف قرار دهند.

    کلیدواژگان: حس انسجام، خودشناسی انسجامی، خودمهارگری، شفقت به خود، بهوشیاری، ناتوانی، مالتیپل اسکلروزیس
  • علی حسین زاده گنابادی، علی محمد صفانیا، حسین پورسلطانی زرندی، محسن باقریان، سید صلاح الدین نقشبندی صفحه 130
    زمینه و هدف

    ورزش و فعالیت بدنی نقش بسیار مهمی در سلامت عمومی افراد جامعه به‌خصوص جانبازان و معلولین دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و شناسایی موانع عدم حضور معلولین و جانبازان در فعالیت‌های ورزشی براساس نظریه داده‌بنیاد بود.

    روش‌ بررسی

     پژوهش حاضر از نوع کیفی بود و با استفاده از نظریه داده‌بنیاد انجام شد. شرکت‌کنندگان در مطالعه حاضر 30 نفر از معلولین و جانبازان، کارشناسان و اساتید بودند که به‌‌صورت هدف‌مند برای مصاحبه عمیق و اکتشافی انتخاب شدند. مصاحبه تا اشباع نظری ادامه یافت و بعد از 25 مصاحبه اشباع نظری حاصل شد. به‌منظور تحلیل داده‌ها از کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد.

     

    یافته‌ ها

    نتایج نشان داد، عدم تمایل‌ افراد جانباز و معلول به شرکت در فعالیت‌های ورزشی با 6 عامل اصلی و 21 عامل فرعی در قالب ابعاد شش‌گانه مدل پارادایمی شامل عوامل علی (شامل عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و روحی‌روانی)، عوامل زمینه‌ای (شامل تعریف جانباز و معلول، فقدان آموزش‌وپژوهش)، عوامل مداخله‌گر (عوامل مداخله‌گر محدودکننده شامل آسیب‌های به‌کارگیری مدیر ناکارآمد، شکاف‌های قانونی و موانع ساختاری و عوامل مداخله‌گر تسهیل‌کننده شامل توسعه منابع انسانی و ظرفیت‌های بالقوه جانبازان و معلولین)، راهبرد (شامل راهبردهای فردی، اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و روحی‌روانی)، پیامدها (شامل جانبازان و معلولین، رشد اجتماعی و موفقیت سازمانی) و پدیده محوری (عدم حضور جانبازان و معلولین در فعالیت‌های ورزشی) شناسایی شد.

    نتیجه‌ گیری

     باتوجه به یافته‌های این پژوهش، شناسایی عوامل و موانع مدیریتی، اجتماعی، اقتصادی، روحی‌روانی و فردی می‌تواند به‌عنوان میانبری هدایتی و تسهیلی برای مشارکت و حضور فعال جانبازان و معلولین در فعالیت‌های ورزشی باشد.

    کلیدواژگان: فعالیت های ورزشی، موانع، معلولین، جانبازان، نظریه داده بنیاد
  • نیما ثابت فر، فرحناز مسچی، مرجان حسین زاده تقوایی صفحه 131
    زمینه و هدف

    ازجمله بیماری‌های شایع و مزمن عصر حاضر پرفشاری خون است که زمینه‌ساز سایر بیماری‌ها است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه‌درمانی مبتنی‌بر پذیرش و تعهد بر استرس ادراک‌شده، نظم‌جویی شناختی‌هیجانی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران مبتلا به فشارخون بود.

    روش‌ بررسی

     طرح پژوهش حاضر نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری دوماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی افراد مبتلا به فشارخون مراجعه‌کننده به مراکز درمانی شهر کیش در سال 1399 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 32 نفر از بین داوطلبان واجد شرایط بود که با استفاده از روش نمونه‌گیری هدف‌مند انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. از مقیاس استرس ادراک‌شده (کوهن، 1983)، پرسشنامه نظم‌جویی هیجانی و شناختی (گارنفسکی و همکاران، 2001) و پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی بیماران مبتلا به فشارخون (هان و همکاران، 2014) برای جمع‌آوری داده‌ها استفاده شد. برنامه گروه‌درمانی مبتنی‌بر پذیرش و تعهد طی ده جلسه براساس بسته‌ آموزشی فورمن و هربت (2009) صرفا برای گروه آزمایش ارایه شد. تحلیل داده‌ها ازطریق روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر، آزمون‌های تی مستقل و تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه‌ 22 در سطح معنا‌داری 0٫05 صورت گرفت.

    یافته‌ ها

     اثر گروه بر متغیرهای هیجان منفی (0٫001>p)، رژیم غذایی (0٫008=p)، رژیم دارویی (0٫001>p) و مدیریت بیماری (0٫018=p) معنادار بود؛ اما بر متغیرهای استرس ادراک‌شده مثبت و منفی، هیجان مثبت و برچسب مواد غذایی معنادار نبود. اثر زمان و تعامل زمان و گروه بر متغیرهای استرس ادراک‌شده مثبت و منفی، هیجان‌های مثبت و منفی، رژیم غذایی، رژیم دارویی، برچسب مواد غذایی و مدیریت بیماری معنادار بود (0٫001>p). در تمام متغیرهای مذکور به‌جز استرس ادراک‌شده منفی (0٫010=p)، بین میانگین نمرات مراحل پس‌آزمون با پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد که نشانگر ماندگاری مداخله در طول زمان است.

    نتیجه‌ گیری

    با توجه به اثربخشی گروه‌درمانی مبتنی‌بر پذیرش و تعهد بر هیجان منفی، رژیم غذایی، رژیم دارویی و مدیریت بیماری در بیماران مبتلا به فشارخون، بهتر است به مولفه‌های روان‌شناختی در افراد مبتلا به بیماری‌های مزمن در کنار مولفه‌های جسمانی، توجه شود.

    کلیدواژگان: درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد، استرس ادراک شده، نظم جویی هیجانی شناختی، خودمراقبتی، فشارخون
  • احترام قاسم آبادی، جواد خلعتبری، شهره قربان شیرودی، محمدعلی رحمانی صفحه 132
    زمینه و هدف

    امید یکی از پایه های اصولی توازن و قدرت روانی است که مشخص کننده دستاوردهای زندگی است. با توجه به اهمیت سلامت به‌ویژه سلامت روان در زنان، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی تلفیق طرحواره‌درمانی، درمان مبتنی‌بر شفقت و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر امید به زندگی زنان مراجعه‌کننده به اورژانس اجتماعی شهرستان‌های تنکابن و رامسر انجام گرفت.

    روش‌ بررسی

     روش پژوهش حاضر از نوع نیمه‌تجربی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنانی تشکیل دادند که به اورژانس اجتماعی تنکابن و رامسر در بهار و تابستان 1396 مراجعه کردند. از بین صدنفری که به پرسشنامه‌ امید به زندگی (اسنایدر و همکاران، 1991) پاسخ دادند، شصت نفر به‌‌صورت هدف‌مند انتخاب‌ شدند. از بین آن‌ها، تعداد سی نفر به‌طور تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه (پانزده نفر در هر گروه) قرار گرفتند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه‌ امید به زندگی (اسنایدر و همکاران، 1991) استفاده شد. برای گروه آزمایش مداخله در دوازده جلسه نوددقیقه‌ای به‌صورت هفتگی اجرا شد؛ اما گروه گواه مداخله‌ای دریافت نکرد. جلسات درمانی فراتشخیصی ترکیبی از درمان مبتنی‌بر شفقت، طرحواره‌درمانی و رفتاردرمانی دیالکتیکی بود داده‌ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره در نرم‌افزار SPSS نسخه 22 تجزیه‌‌وتحلیل شدند. سطح معناداری آزمون‌ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

     

    یافته‌ ها

     نتایج نشان داد، درمان فراتشخیصی در افزایش امید عاملی (0٫001>p)، امید راهبردی (0٫001>p) و نمره کل امید به زندگی (0٫001>p) موثر بود. ضریب تاثیر امید عاملی، امید راهبردی و امید به زندگی به‌ترتیب 0٫32، 0٫35 و 0٫84 به‌دست آمد.

    نتیجه‌ گیری

    براساس یافته‌های پژوهش، تلفیق طرحواره‌درمانی، درمان مبتنی‌بر شفقت و رفتاردرمانی دیالکتیکی باعث بهبود امید به زندگی در زنان می‌شود.

    کلیدواژگان: طرحواره درمانی، درمان مبتنی بر شفقت، رفتاردرمانی دیالکتیکی، امید به زندگی
  • محمدالیاس امیریان، ولی مهدی نژاد*، محمود شیرازی صفحه 133
    زمینه و هدف

    خشونت و پرخاشگری با طیف وسیعی از مشکلات جسمی و روانی و به‌طورکلی سلامت عمومی در ارتباط است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی معنویت‌درمانی گروهی بر سلامت عمومی دانش‌آموزان پرخاشگر در مدارس پسرانه دوره متوسطه بود.

    روش‌ بررسی

     روش تحقیق نیمه‌تجربی از نوع پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را تمامی دانش‌آموزان پرخاشگر دوره متوسطه دوم شهر ایرانشهر به تعداد 136 نفر تشکیل دادند که به‌علت پرخاشگری دارای پرونده در مراکز مشاوره در مدارس پسرانه بودند. چهل نفر که دارای سطح بیشتر پرخاشگری براساس نمرات پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992) بودند، به‌عنوان نمونه انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در دو گروه 20نفری (گواه و آزمایش) قرار گرفتند. سپس با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلیر، 1979) نمره سلامت عمومی در مرحله پیش‌آزمون به‌دست آمد. گروه آزمایش در جلسه‌های معنویت‌درمانی گروهی به‌مدت هشت جلسه (دو روز در هفته و هر جلسه به‌مدت 60 دقیقه) شرکت کرد؛ اما برای گروه گواه هیچ نوع مداخله‌ای ارایه نشد. سپس از هر دو گروه پس‌آزمون گرفته شد. برای تحلیل داده‌ها آزمون تحلیل کوواریانس (آنکوا) به‌کار رفت و سطح معنا‌داری 0٫05 در نظر گرفته شد. تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها با نرم‌افزار SPSS نسخه 23 صورت گرفت.

    یافته‌ ها

    نتایج نشان داد، پس از تعدیل نمرات پیش‌آزمون، معنویت‌درمانی گروهی بر افزایش سلامت عمومی دانش‌آموزان پرخاشگر تاثیر معناداری داشت (0٫001>p) و میزان تاثیر معنویت‌درمانی گروهی بر افزایش سلامت عمومی دانش‌آموزان پرخاشگر 60٫8درصد بود.

    نتیجه‌ گیری

    براساس نتایج پژوهش، معنویت‌درمانی گروهی روشی مناسب به‌منظور ارتقای سلامت عمومی برای دانش‌آموزان پرخاشگر است.

    کلیدواژگان: معنویت درمانی، سلامت عمومی، پرخاشگر، دانش آموز
  • فاطمه زیدآبادی نژاد، مهدی دوایی، غلامعلی افروز صفحه 134
    زمینه و هدف

    کم‌وزنی می‌تواند اختلالات کوتاه‌مدت و بلند‌مدتی را برای فرد به‌وجود آورد؛ به‌علاوه عوامل متعددی با کم‌وزنی ارتباط دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ویژگی‌های زیستی و شناختی والدین با کم‌وزنی نوزادان شهرستان سیرجان بود.

    روش‌ بررسی

     مطالعه حاضر از نوع مورد شاهدی بود. جامعه آماری آن را تمامی نوزادان متولدشده از اول مهرماه 1393 تا اول مهرماه 1394 به‌همراه والدینشان (پدر و مادر) تشکیل ‌دادند. با استفاده از فهرست نوزادان و پرونده زایمانی موجود در بیمارستان امام‌رضا(ع) سیرجان، تعداد 25 نفر از والدین نوزادان با وزن‌های کمتر از 2500 گرم و 25 نفر از والدین نوزادان با وزن‌های بیشتر از 2500 گرم انتخاب شدند. به‌منظور جمع‌آوری اطلاعات، پرسشنامه ویژگی‌های زیستی، روانی و اجتماعی دکتر افروز به‌کار رفت. برای توصیف متغیرهای پیوسته از میانگین و انحراف معیار و برای متغیرهای رسته‌ای از تعداد و درصد استفاده شد. همچنین به‌منظور بررسی ارتباط بین متغیرهای رسته‌ای با کم‌وزنی، آماره‌های کای‌دو، آزمون دقیق، ارتباط خطی، رگرسیون لجستیک باینری و نیز آزمون ناپارامتری مقایسه میانگین‌های دو گروه مستقل برای متغیرهای پیوسته به‌کار رفت. تحلیل داده‌ها به‌کمک نرم‌افزار SPSS صورت گرفت. سطح معناداری تمام آزمون‌ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته‌ ها

     نتایج نشان داد، میانگین متغیرهای مربوط به سن مادران و پدران و نیز میانگین اضافه‌وزن مادر در زمان بارداری در هر دو گروه نوزادان کم‌وزن و نرمال اختلاف آماری معناداری ندارد؛ درحالی‌که میانگین وزن هنگام تولد، قد هنگام تولد و دور سر به‌هنگام تولد در نوزادان با وزن نرمال به‌طور معناداری بیشتر از نوزادان کم‌وزن است (0٫05>p). متغیر نوع ازدواج نیز اختلاف معناداری را در دو گروه نشان نداد. در بررسی تک‌متغیره و تحلیل رگرسیون لجستیک تنها متغیر آگاهی پدر از شرایط دوران بارداری مادر دارای اثر معناداری بر کم‌وزنی هنگام تولد نوزاد بود (0٫017=p).

    نتیجه‌ گیری

    ویژگی‌های زیستی و ویژگی‌های شناختی با وزن نوزاد به‌هنگام تولد رابطه دارد. از نتایج این پژوهش می‌توان در مراکز بهداشتی و به‌ویژه برای مادران باردار به‌منظور کنترل‌کردن عوامل مرتبط با کم‌وزنی نوزاد، استفاده کرد.

    کلیدواژگان: وزن نوزاد به هنگام تولد، ویژگی های زیستی، ویژگی های شناختی، کم وزنی
  • فاطمه رحمانی، فررامرز سهرابی اسمرود، حسن اسدزاده، بیتا نصراللهی صفحه 135
    زمینه و هدف

    زنان مطلقه از اقشار بسیار آسیب‌پذیر جامعه به‌شمار می‌روند که با مسایل و مشکلات روحی‌روانی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه هستند. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ناگویی خلقی، تاب‌آوری و بهزیستی ذهنی زنان مطلقه بود.

    روش‌ بررسی

     روش این پژوهش، نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون همراه با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مطلقه مراجعه‌کننده به سازمان بهزیستی استان تهران در نیمه دوم سال 1398 به تعداد 263 تشکیل دادند. از بین آن‌ها سی نفر داوطلب واجد شرایط به‌روش نمونه‌گیری هدف‌مند انتخاب شدند. سپس به‌صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. آزمودنی‌های دو گروه، مقیاس ناگویی خلقی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994)، مقیاس تاب‌آوری کانر-دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003) و مقیاس بهزیستی ذهنی (کییز و ماگیار-مو، 2003) را در مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون تکمیل کردند. مداخله گروه‌درمانی مبتنی‌بر پذیرش و تعهد به‌مدت هشت جلسه براساس پژوهش پیترسون و همکاران (2009) برای گروه آزمایش ارایه شد؛ درحالی‌که در طول این مدت گروه گواه هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها با استفاده از روش‌ آماری تحلیل کوواریانس در نرم‌افزارSPSS نسخه 24 صورت گرفت. سطح معنا‌داری برای همه آزمون‌ها 0٫05 لحاظ شد.

    یافته‌ ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش‌آزمون، تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و گروه گواه در پس‌آزمون، در میانگین نمره‌های متغیرهای ناگویی خلقی (0٫001>p)، تاب‌آوری (0٫001>p) و بهزیستی ذهنی (0٫001>p) مشاهده شد. همچنین اندازه اثرهای ناگویی خلقی، تاب‌آوری و بهزیستی ذهنی به‌ترتیب برابر با 0٫674، 0٫538و 0٫739 بود.

    نتیجه‌ گیری

    باتوجه به یافته‌های پژوهش نتیجه‌گیری می‌شود که برای کاهش ناگویی خلقی و افزایش تاب‌آوری و بهزیستی ذهنی در زنان مطلقه می‌توان از گروه‌درمانی مبتنی‌بر پذیرش و تعهد استفاده کرد.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، ناگویی خلقی، تاب آوری، بهزیستی ذهنی، زنان مطلقه
  • مینا شاه محمدی، فریده دوکانه ای فرد صفحه 136
    زمینه و هدف

    روابط نقش مهمی در زندگی افراد ایفا می‌کنند و تقریبا تمامی روابط صمیمانه با مشکلات و مسایلی در آمیخته‌اند. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر ایماگوتراپی بر دلبستگی هیجانی زوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهرری بود.

    روش‌ بررسی

     این پژوهش از نوع نیمه‌آزمایشی و در قالب طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون همراه با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه، انجام شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه زوجین (زن و شوهر) مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهرری بودند. بدین منظور چهل زوج مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره بر اساس ملاک‌های ورود به پژوهش، به‌صورت هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه ایماگوتراپی (20 زوج) و گروه گواه (20 زوج) گمارده شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه دلبستگی هیجانی همسران فرالی و همکاران (2000) استفاده شد، که در سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری توسط زوجین تکمیل شد. آموزش ایماگوتراپی طی ده جلسه، برای گروه‌های آزمایش برگزار گردید. داده‌های به‌دست‌آمده با استفاده از روش واریانس، با اندازه‌گیری مکرر در سطح معناداری 0٫05 توسط نرم افزار SPSS نسخه 23 تجزیه‌وتحلیل گردید.

    یافته‌ ها

     نتایج نشان داد که در سه مرحله زمانی اندازه‌گیری، دو گروه در متغیر اضطراب و اجتناب دلبستگی اختلاف معناداری داشتند (0٫001>p)؛ به این معنا که آموزش ایماگوتراپی بر دو خرده مقیاس دلبستگی اجتنابی همسران یعنی اضطراب دلبستگی و اجتناب دلبستگی تاثیر معناداری داشت (0٫001>p).

    نتیجه‌ گیری

     ایماگوتراپی بر دلبستگی هیجانی زوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره تاثیر داشت و منجر به کاهش دلبستگی هیجانی زوجین شد.

    کلیدواژگان: ایماگوتراپی، دلبستگی هیجانی، زوجین، مراکز مشاوره
  • شیما همدانیان، سمیه امیدواری، محسن سعیدمنش صفحه 137
    زمینه و هدف

    آسیب‌های شنوایی منجربه مشکلات طولانی‌مدت در آموزش و یادگیری زبان در افراد آسیب‌دیده می‌شود. همچنین محیط آموزشی افراد دارای آسیب شنوایی تاثیر زیادی بر یادگیری آنان دارد. هدف این مطالعه بررسی و تحلیل معماری فضاهای آموزشی دو دبستان مخصوص ناشنوایان و کم‌شنوایان در شهر یزد بود.

    روش‌ بررسی

     در این پژوهش با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و براساس مطالعات انجام‌شده در دانشگاه گالودت و قوانین معلولان آمریکا و بولتن ساختمان 93، نخست عوامل موثر بر طراحی فضاهای آموزشی مناسب افراد مذکور و مولفه‌های هر عامل استخراج گردید و براساس آن چک‌لیست تهیه شد. سپس، به‌منظور بررسی وضعیت معماری موجود دبستان ناشنوایان و کم‌شنوایان در شهر یزد، ازآنجا که تنها دو مدرسه صدریه (پسران) و باغچه‌بان (دختران) ویژه ناشنوایان در این شهر وجود دارد، این دو مدرسه به‌عنوان جامعه موردمطالعه بررسی شدند. پژوهشگران به این دو دبستان رفتند تا با استفاده از روش مشاهده وضعیت موجود با استانداردهای جمع‌آوری‌شده مقایسه شود.

    یافته‌ ها

     یافته‌های پژوهش حاکی‌از آن بود که فضاهای معماری دبستان‌های ناشنوا و کم‌شنوای شهر یزد مناسب با وضعیت خاص و نیازهای این افراد نیست؛ به‌طوری‌که هیچ‌کدام از این دو مدرسه به‌لحاظ ایمنی، شرایط آکوستیکی، طراحی فضای جمعی و مواد و مصالح ساختمانی استفاده‌شده در موقعیت مطلوب قرار ندارند.

    نتیجه‌ گیری

     باتوجه به یافته‌های پژوهش حاضر و تناسب‌نداشتن مراکز آموزشی کودکان دارای افت شنوایی با نیازهای این افراد، توجه به موضوعات مذکور به متخصصان در این زمینه توصیه می‌شود.

    کلیدواژگان: تحلیل معماری مراکز آموزشی، افت شنوایی، ناشنوا
  • محمدصبور ابراهیمی، حمید علیزاده، باقر غباری بناب، مهدی دستجردی کاظمی صفحه 138
    زمینه و هدف

    باتوجه به اهمیت مشکلات یادگیری ریاضی و تاکید متخصصان بر استفاده از الگوی پاسخ به مداخله به‌منظور پیشگیری و کاهش تشخیص‌های غیرضروری، هدف از پژوهش حاضر تدوین برنامه مبتنی‌بر الگوی پاسخ به مداخله و ارزیابی اثربخشی آن بر بهبود مهارت حل مسئله ریاضی دانش‌آموزان با اختلال ریاضی بود.

    روش‌ بررسی

    این پژوهش از نوع تک‌آزمودنی بود. جامعه پژوهش را تمامی دانش‌آموزان پایه چهارم با اختلال یادگیری ریاضی شهر سنندج در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل دادند. هشت دانش‌آموز تشخیص‌داده‌شده در مراکز اختلال یادگیری در مداخله سطح دو، در قالب دو گروه چهارنفری به‌مدت دوازده جلسه 35دقیقه‌ای، مداخله دریافت کردند. سپس برای سه آزمودنی که نیاز به حمایت بیشتری داشتند، مداخله سطح سه شامل دوازده جلسه انفرادی 50دقیقه‌ای ارایه شد. تدوین محتوای آموزشی براساس اصول صریح‌آموزی انجام گرفت. برای تحلیل داده‌ها از شاخص‌های آمار توصیفی و محاسبه درصد داده‌های غیرهمپوش استفاده شد. ابزار مداخله، آزمون حل مسئله (ایمانی و همکاران، 1395) بود.

    یافته‌ ها

    داده‌های حاصل از درصد داده‌های غیرهمپوش، بهبود عملکرد را در سطح دوم مداخله برای پنج آزمودنی نشان داد. همچنین اثرات مداخله برای هر پنج آزمودنی تداوم داشت. نتایج سطح سوم مداخله، موفقیت مداخله را در دو آزمودنی نشان داد. در آزمودنی دیگر مداخله تاثیری نداشت. همچنین تداوم اثربخشی در مرحله نگهداری برای این دو آزمودنی مشاهده شد.

    نتیجه‌ گیری

     براساس یافته‌های پژوهش، به‌کارگیری الگوی پاسخ به مداخله به‌طور درخور توجهی در بهبود مهارت حل مسئله ریاضی دانش‌آموزان تشخیص‌گرفته براساس الگوی تفاوت هوشبهر-پیشرفت، موثر است. علاوه‌براین پاسخ به مداخله در حوزه شناسایی اختلال ریاضی می‌تواند از تشخیص‌های غیرضروری جلوگیری کند.

    کلیدواژگان: پاسخ به مداخله، حل مسئله، دانش آموزان با اختلال ریاضی
  • آزاده سلطانی زاده، زینت نیک آیین، زهرا حاجی انزهایی، جاسم منوچهری صفحه 139
    زمینه و هدف

    در راستای خدمات‌رسانی بهتر به معلولین و جانبازان، درک عوامل موثر بر عملکرد کارکنان فدراسیون ورزش معلولان و جانبازان، مهم به‌نظر می‌رسد؛ بنابراین هدف از تحقیق حاضر پیش‌بینی عملکرد سازمانی کارکنان فدراسیون ورزش معلولین و جانبازان براساس تاب‌آوری روان‌شناختی و نوآوری بود.

    روش‌ بررسی

     روش تحقیق از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی کارکنان فدراسیون ورزش معلولان و جانبازان تشکیل دادند که از بین آن‌ها تعداد 54 نفر به‌صورت نمونه دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای اندازه‌گیری شامل پرسشنامه تاب‌آوری کانر و دیویدسون (2003)، پرسشنامه نوآوری سازمانی چوپانی و همکاران (1391) و پرسشنامه عملکرد سازمان لوپز-نیکولاس (2011) بود. داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در سطح خطای نوع اول 0٫05 با نرم‌افزار SPSS نسخه 19 بررسی شدند.

    یافته‌ ها

     نتایج نشان داد، همبستگی مثبت و معناداری بین نوآوری با عملکرد سازمانی (0٫001>p و 0٫79=r) و تاب‌آوری با عملکرد سازمانی (0٫001>p و 0٫74 =r) وجود دارد. همچنین نوآوری و تاب‌آوری توانستند به‌طور مستقیم عملکرد سازمانی را پیش‌بینی کنند (0٫76=ADJ.R2).

    نتیجه‌ گیری

    باتوجه به نتایج به‌دست‌آمده، با افزایش تاب‌آوری روان‌شناختی و نوآوری، عملکرد کارکنان در خدمات‌رسانی به جانبازان و معلولان افزایش می‌یابد.

    کلیدواژگان: تاب آوری روان شناختی، عملکرد سازمانی، نوآوری، جانبازان، معلولان
  • آزاده مظاهری میبدی، آزاده خسروی مشیزی صفحه 140
    زمینه و هدف

    اضطراب، افسردگی و ناکارآمدی جنسی ازجمله اختلالات رایج دوران سالمندی است. معمولا مشکلات جنسی سالمندان از نظر پزشک یا مراقب بهداشتی مخفی می‌ماند و در زنان و مردان به‌صورت متفاوتی بروز می‌کند که این مسئله بر سلامت روانی آنان تاثیر منفی می‌گذارد؛ بنابراین در مطالعه حاضر به مقایسه میزان اضطراب، افسردگی و ارتباط آن با ناکارآمدی جنسی در بین سالمندان زن و مرد بیشتر از شصت سال پرداخته شد.

    روش‌ بررسی

    در این پژوهش مقطعی‌مقایسه‌ای، میزان اضطراب، افسردگی و ناکارآمدی جنسی در صد نفر از سالمندان زن و مرد بیشتر از شصت‌سال مراجعه‌کننده به بیمارستان طالقانی شهر تهران بررسی شد. آزمودنی‌های مذکور به‌صورت تصادفی از بین مراجعان زن و مرد انتخاب شدند. افسردگی و اضطراب ازطریق پرسش‌نامه مقیاس بیمارستانی افسردگی و اضطراب، زیگمون و اسنایت (1983) (HADS) و ناکارآمدی جنسی ازطریق پرسش‌نامه آزمون تجارب جنسی آریزونا (2000)(ASEX) ارزیابی شد. تحلیل اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی‌تحلیلی ازجمله آزمون تی مقایسه میانگین‌های دو گروه مستقل و مربع کای و آزمون همبستگی پیرسون با نرم‌افزار SPSS نسخه 25 صورت گرفت. در تمامی آزمون‌ها سطح معناداری برابر با 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته‌ ها

     تفاوت‌های بین گروه سالمندان مرد با گروه سالمندان زن نشان داد، در گروه زنان ناکارآمدی جنسی به‌طور محسوسی بیشتر از مردان است (0٫001≥p) و به‌طور معناداری زنان بیشتر از مردان دچار اضطراب هستند (0٫001≥p). در رابطه با افسردگی بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. از یافته‌های جانبی تحقیق مشخص شد، بین ناکارآمدی جنسی و افسردگی مردان (0٫001>p و 0٫42=r)، اضطراب مردان (0٫001>p و 0٫53=r) و بین ناکارآمدی جنسی و افسردگی زنان (0٫001>p و 0٫66=r)، اضطراب زنان (0٫001>p و 0٫48=r) در سالمندان مرد و زن ارتباط همبستگی خطی معناداری وجود دارد؛ همچنین بین ناکارآمدی جنسی و افسردگی (0٫001>p و 0٫49=r) و بین ناکارآمدی جنسی و اضطراب (0٫001>p و 0٫42=r) در سالمندان ارتباط همبستگی خطی معناداری وجود دارد. با افزایش ناکارآمدی جنسی، افسردگی و اضطراب در بین سالمندان افزایش یافت.

    نتیجه‌ گیری

    یافته‌های این پژوهش مشخص کرد، میزان اضطراب، افسردگی و مشکلات جنسی در افراد سالمند در حد زیادی است و زنان سالمند دارای ناکارآمدی جنسی و اضطراب بیشتری از مردان سالمند هستند. همچنین نتیجه شد، ناکارآمدی جنسی تاثیری مستقیم بر افزایش افسردگی و اضطراب در هر دو جنس زن و مرد سالمند دارد؛ بنابراین توجه به تشخیص و درمان این عوامل مهم در بین سالمندان و همچنین به‌تفکیک جنسیت مهم است و به‌طور اطمینان باعث بهبود وضعیت بهداشت روان و کیفیت زندگی سالمندان می‌شود.

    کلیدواژگان: اضطراب، افسردگی، ناکارآمدی جنسی، سالمندی، آزمون HADS، آزمون ASEX
  • سارا نظرانداز کورنده، شهنام ابوالقاسمی، حمید رضا وطن خواه صفحه 141
    زمینه‌ و ‌‌هدف

    افسرده‌خویی یکی از اختلالات مزمن روان‌شناختی به‌شمار می‌رود که مشخصه آن خلق افسرده در اغلب روزها و ساعات است. این اختلال از اختلالات بسیار شایع روان‌شناختی در کشور ما است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره‌درمانی و درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد بر اجتناب تجربه‌ای بیماران مبتلا به افسرده‌خویی انجام شد.

    روش‌ بررسی

     پژوهش حاضر نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون و پس‌آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی افراد مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان‌شناختی شهرستان‌های نوشهر و چالوس در سال 1398 تشکیل دادند که در ارزیابی بالینی توسط روان‌شناس تشخیص افسرده‌خویی دریافت کردند. نمونه پژوهش 45 نفر بودند که به‌روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس به‌شیوه تصادفی در سه گروه پانزده‌نفره درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد، طرحواره‌درمانی و گواه قرار گرفتند. ابزار استفاده‌شده در پژوهش پرسش‌نامه افسردگی بک ویرایش دوم (بک، 2000) و پرسش‌نامه اجتناب تجربی (گامز و همکاران، 2011) بود. تحلیل داده‌های گردآوری‌شده با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر و نرم‌افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون‌ها در این پژوهش، 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته‌ ها

    نتایج نشان داد که درمان پذیرش و تعهد درمقایسه با طرحواره‌درمانی تاثیر بیشتری در کاهش اجتناب تجربه‌ای دارد (0٫01>p).

    نتیجه‌ گیری

     باتوجه به نتایج مبنی‌بر اثربخشی بیشتر درمان پذیرش و تعهد بر بیماران دارای افسرده‌خویی، این درمان برای کاهش اجتناب تجربه‌ای در بیماران مذکور توصیه می‌شود.

    کلیدواژگان: طرحواره درمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، اجتناب تجربه ای، افسرده خویی
  • حسین طیباتی، فریده اشرفی گنجویی*، علی زارعی، زینت نیک آیین صفحه 142
    زمینه و هدف

     شناخت بهزیستی روانی دانشجویان به‌عنوان نیروی انسانی لازم برای رشد و توسعه جامعه اهمیت دارد. هدف این مطالعه بررسی وضعیت انگیزش تحصیلی و امید به اشتغال دانشجویان باتوجه به جنسیت و افسردگی بود. 

    روش‌ بررسی

     پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی بود. جامعه آماری را دانشجویان مقطع کارشناسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران، در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. از بین آن‌ها 335 نفر به‌صورت دردسترس به‌عنوان نمونه انتخاب شدند. داده‌ها با توزیع پرسشنامه انگیزش تحصیلی (والراند، 1992) برای بررسی انگیزش تحصیلی دانشجویان، نسخه ‌دوم پرسشنامه‌ افسردگی بک (بک، 2002) برای سنجش شدت افسردگی دانشجویان و پرسشنامه امید به اشتغال (قریشی ‌راد، 2008) برای بررسی امید به اشتغال جمع‌آوری شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 19 و آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره، در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.

    یافته‌ ها

    براساس نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره، بین مولفه‌های انگیزش تحصیلی دختران و پسران تفاوت معنا‌داری وجود داشت (انگیزش درونی: 0٫001>p)، (انگیزش بیرونی: 0٫004=p)، (بی‌انگیزگی: 0٫001>p)؛ درحالی‌که بین امید به اشتغال دختران و پسران، تفاوت معنا‌داری مشاهده نشد. همچنین بین مولفه‌های انگیزش و امید به اشتغال دانشجویان افسرده و عادی، تفاوت معنا‌دار بود (انگیزش درونی: 0٫001>p)، (انگیزش بیرونی: 0٫001>p)، (بی‌انگیزگی: 0٫001>p)، (امید به اشتغال: 0٫001>p).

    نتیجه‌ گیری

    باوجود انگیزش تحصیلی بیشتر دختران، بین امید به اشتغال دانشجویان در دو جنس تفاوت وجود نداشت. همچنین بین افسردگی با انگیزش تحصیلی و امید به اشتغال دانشجویان رابطه منفی مشاهده شد.

    کلیدواژگان: انگیزش، امید به اشتغال، افسردگی، دانشجویان
  • مجتبی قربان زاده، فریبا حافظی*، غلامرضا پاشا، پروین احتشام زاده صفحه 143
    زمینه و هدف

    تفکر درباره آسیب به خود و آمیختگی افکار-عمل خصوصا بعد از اقدام به کارهای ناشایست نظیر پرخاشگری و آسیب به دیگری در دوره‌های تحمل خماری در وابستگان به مواد مخدر ملاحظه شده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد بر کاهش آمیختگی افکار-عمل و رفتار آسیب به خود در وابستگان به مواد مخدر بود.

     

    روش‌ بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه‌آزمایشی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون و گروه گواه بود. جامعه‌ آماری پژوهش را تمامی وابستگان به مواد مراجعه‌کننده به مراکز درمان سوء‌مصرف مواد شهر ساری (به تعداد 1700 نفر) در سال 1397 تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی سی نفر انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در گروه‌های آزمایش (پانزده نفر) و گواه (پانزده نفر) قرار گرفتند. برای جمع‌آوری داده‌‌ها در پیش‌آزمون و پس‌آزمون در هر دو گروه، پرسشنامه آمیختگی فکر-عمل (شافرن و همکاران، 1996) و پرسشنامه آسیب به خود (سانسون و همکاران، 1998) به‌‌کار رفت. درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد (هیز و استروسال، 2004) در هشت جلسه برای گروه آزمایش انجام پذیرفت. داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 بررسی شد. سطح معناداری آزمون‌ها 0٫05 درنظر گرفته شد.

    یافته‌ ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش‌آزمون، درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد بر کاهش آمیختگی افکار-عمل و مولفه‌های آن شامل آمیختگی فکر-عمل اخلاقی، آمیختگی فکر-عمل احتمال برای دیگران و آمیختگی فکر-عمل احتمال برای خود (0٫001>p) و همچنین بر کاهش رفتار آسیب به خود (0٫001>p) در وابستگان به مواد مخدر (گروه آزمایش) موثر بود.

    نتیجه‌ گیری

     درمان مبتنی‌بر پذیرش و تعهد بر کاهش آمیختگی افکار-عمل و کاهش رفتار آسیب به خود بر افراد وابسته به مواد مخدر اثربخشی دارد.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، آمیختگی افکار-عمل، رفتار آسیب به خود، وابستگان به مواد مخدر
  • حمدالله عبدالملکی، محمدپارسا عزیزی*، مریم اساسه، سعید حسن زاده صفحه 144
    زمینه و هدف

    اختلال یادگیری ازجمله مشکلات دانش‌آموزان در حال تحصیل است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه چندحسی خانواده‌محور بر مهارت خواندن، درک مطلب و عملکرد اجتماعی دانش‌آموزان دارای اختلال یادگیری خاص بود.

     

    روش‌ بررسی

    این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون همراه با گروه گواه و گروه آزمایش بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش‌آموزان مراجعه‌کننده به مراکز اختلالات یادگیری شهرستان قروه تشکیل دادند. بیست‌و‌هشت دانش‌آموز داوطلب دارای اختلال یادگیری به‌شیوه دردسترس به‌عنوان نمونه انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه چهارده نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش، آموزش برنامه چندحسی خانواده‌محور را دریافت کرد؛ اما برای گروه گواه این آموزش ارایه نشد. جمع‌آوری داده‌ها با استفاده از آزمون هوش کودکان (وکسلر، 2003)، پرسش‌نامه مهارت اجتماعی (گرشام و الیوت، 1990) و آزمون نارساخوانی (کرمی و مرادی، 2001) در پیش‌آزمون و پس‌آزمون صورت گرفت. ابتدا شانزده جلسه توجیهی برای والدین برگزار شد. قبل از شروع آموزش، از گروه‌ آزمایش و گروه گواه پیش‌آزمون گرفته شد. سپس آموزش برنامه چندحسی خانواده‌محور در گروه آزمایش در شانزده جلسه 45دقیقه‌ای اجرا گردید. بعد از اجرای آموزش، پس‌آزمون از دو گروه آزمایش و گواه گرفته شد تا تفاوت حاصل از متغیر مستقل روی گروه آزمایش به‌دست آید. تجزیه‌وتحلیل داده‌های پژوهش با استفاده از نرم‌افزار SPSS صورت گرفت. تحلیل داده‌ها با روش تحلیل کوواریانس در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 در سطح معنا‌داری 0٫05 انجام شد.

     

    یافته‌ ها

    براساس نتایج آزمون تحلیل کوواریانس تک‌متغیره، آموزش متغیر مستقل (برنامه چندحسی خانواده‌محور) توانست منجربه ایجاد تفاوت معنادار میانگین نمرات متغیرهای وابسته (مهارت خواندن، درک مطلب، عملکرد اجتماعی دانش‌آموزان) در مرحله پس‌آزمون شود. مقدار تاثیر آموزش برنامه چندحسی خانواده‌محور بر متغیرهای مهارت خواندن، درک مطلب و عملکرد اجتماعی دانش‌آموزان به‌ترتیب 0٫32، 0٫65 و 0٫36 بود (0٫001>p).

    نتیجه‌ گیری‌

    استفاده از برنامه چند‌حسی ‌خانواده‌محور می‌تواند‌ به کاهش مشکلات نارساخوانی، بهبود وضعیت مهارت اجتماعی و درک مطلب کودکان دارای اختلال یادگیری خاص کمک کند.

    کلیدواژگان: مهارت خواندن، مهارت اجتماعی، درک مطلب، اختلالات یادگیری خاص، برنامه چندحسی خانواده محور
  • دیانا حبیبی، فریبا حافظی*، مجتبی امیری مجد، پرویز عسگری، علیرضا حیدری صفحه 145
    زمینه و هدف

    باتوجه به اینکه اختلال طیف اتیسم موجب بروز مشکلات رفتاری می شود، ضروری به نظر می رسد که آموزش ها و برنامه های مداخلاتی مرتبط با آن به منظور بهبود مشکلات افراد اجرا شود؛ ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله به مادران بر مشکلات رفتاری درون نمود و برون نمود کودکان دارای اختلال طیف اتیسم شهر تهران صورت گرفت.

    روش بررسی

    این پژوهش نیمه آزمایشی بود و به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری پژوهش را تمامی مادران دارای کودک مبتلا به طیف اختلال اتیسم با سطح عملکرد بالا، مراجعه کننده به مراکز نگهداری کودکان دارای اختلال طیف اتیسم شهر تهران در سال 1398 تشکیل دادند. سی نفر داوطلب واجد شرایط با روش نمونه گیری دردسترس وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی پانزده نفر در گروه آزمایش و پانزده نفر در گروه گواه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس مشکلات رفتاری کودک (آخنباخ، 1991) و پرسش نامه سنجش دامنه اتیسم ASSQ (اهلر و همکاران، 1993) بود. مداخله آموزش مهارت های حل مسئله به مدت دو ماه در هشت جلسه، به صورت یک جلسه در هفته و هر جلسه دو ساعت روی شرکت کنندگان گروه آزمایش انجام شد. تحلیل داده ها با استفاده از نسخه 24 نرم افزار SPSS و با آنالیز کوواریانس تک متغیری در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که پس از حذف اثر پیش آزمون، میانگین نمرات رفتارهای درون نمود شامل اضطراب/افسردگی (0٫001>p</em>)، گوشه گیری/افسردگی (0٫001>p</em>)، شکایات جسمانی (0٫001>p</em>)، رفتارهای برون نمود شامل رفتارهای قانون شکن (0٫001>p</em>)، رفتار پرخاشگرانه (0٫001>p</em>) و سایر مشکلات رفتاری مانند مشکلات اجتماعی (0٫001>p</em>)، مشکلات تفکر (0٫001>p</em>) و مشکلات توجه (0٫001>p</em>) در پس آزمون اختلاف آماری معناداری بین دو گروه دارد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش می توان گفت، آموزش مهارت های حل مسئله بر مادران دارای کودک مبتلا به طیف اختلال اتیسم با سطح عملکرد بالا قابلیت کاربرد دارد و بر بهبود مشکلات رفتارهای درون نمود و برون نمود موثر است.

    کلیدواژگان: آموزش مهارت های حل مسئله، مشکلات رفتاری، اختلال طیف اتیسم
  • بهاره شاه علیزادگان، بهمن اکبری*، سامره اسدی، لیلا مقتدر صفحه 146
    زمینه و هدف

    دیابت به عنوان یکی از اختلالات بسیار شایع مزمن، با خطر زیاد عوارض جسمانی و روانی همراه است. تحقیقات نشان می دهد، برخی درمان های روان شناختی در مدیریت این بیماری موثر است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و آموزش خودمدیریتی بر سرمایه های روان شناختی زنان مبتلا به دیابت نوع دو با مقاومت روان شناختی به انسولین انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون و مرحله پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مبتلا به دیابت نوع دو، مراجعه کننده به انجمن دیابت استان گیلان در سال 1399 تشکیل دادند. در ادامه 48 بیمار واجد شرایط داوطلب وارد مطالعه شدند و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش درمان پذیرش و تعهد و آموزش خودمدیریتی و یک گروه گواه (هر گروه شانزده نفر) قرار گرفتند. به منظور انجام مداخلات، درمان پذیرش و تعهد (هیز، 2004) و آموزش خودمدیریتی (شرورز، 2003) اجرا شد. ابزار استفاده شده در این پژوهش، مقیاس سرمایه روان شناختی (لوتانز، 2007) بود. داده های پژوهش پیش و پس از مداخله و دو ماه بعد به منظور پیگیری با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج مشخص کرد، میانگین نمرات سرمایه روان شناختی و مولفه های هر دو گروه آزمایش درمقایسه با گروه گواه، همچنین گروه درمان پذیرش و تعهد درمقایسه با گروه آموزش خودمدیریتی بیشتر است (0٫001≥p</em>). تغییرات میانگین سرمایه روان شناختی و مولفه های آن در طول زمان، همین طور اثر گروه و اثر متقابل زمان و گروه معنادار بود (0٫001≥p</em>).

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که هر دو درمان بر افزایش سرمایه های روان شناختی زنان مبتلا به دیابت نوع دو با مقاومت روان شناختی به انسولین اثربخش است؛ اما درمان پذیرش و تعهد از اثربخشی بیشتری برخوردار است.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، آموزش خودمدیریتی، سرمایه های روان شناختی، دیابت نوع دو، مقاومت روان شناختی به انسولین
  • احمد فرهادی، منصور سودانی*، مریم غلام زاده جفره صفحه 147
    زمینه و هدف

    سوء مصرف و وابستگی به مواد یکی از مشکلات زیستی روانی و اجتماعی است که امروزه به عنوان مشکلی جهانی شناخته می شود. پژوهش حاضر با هدف تاثیر واقعیت درمانی مبتنی بر انتخاب بر اضطراب و کیفیت زندگی افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز درمانی ترک اعتیاد انجام شد.

    روش بررسی

     پژوهش حاضر، طرحی نیمه آزمایشی به روش پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی معتادان در حال ترک با متادون تشکیل دادند که در سال 1399 به مراکز ترک اعتیاد وابسته به بهزیستی در شهر اهواز مراجعه کردند. از میان این مراکز به صورت هدفمند یک مرکز در نظر گرفته شد و چهل نفر به طور تصادفی انتخاب شدند.</span> سپس در دو گروه بیست نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه چهارسامانه ای اضطراب (FSAQ</span>) و پرسشنامه کیفیت زندگی (WHOQOL</span>) استفاده شد. همچنین گروه آزمایش دوازده جلسه واقعیت درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب دریافت کرد.

    یافته ها

    براساس نتایج به دست آمده تفاوت معناداری بین میزان اضطراب و کیفیت زندگی در نمرات پس آزمون مشاهده شد (0٫001≥p</span></em>). به منظور بررسی تفاوت گروه ها، برای هر متغیر اضطراب و کیفیت زندگی آزمون تحلیل کوواریانس یک راهه، به کار رفت. براساس اطلاعات حاصل تفاوت بین گروه ها در تمامی متغیر ها معنادار بود (0٫001≥p</span></em>).

    نتیجه گیری

     مطابق نتایج مطالعه حاضر می توان از روش واقعیت درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب برای کاهش اضطراب و افزایش کیفیت زندگی افراد سوء مصرف کننده استفاده کرد.

    کلیدواژگان: واقعیت درمانی، اضطراب، کیفیت زندگی، معتادان در حال ترک، متادون
  • محبوبه مرادی سیاه افشادی، شعله امیری*، جسین مولوی صفحه 148
    زمینه و هدف

    افسردگی ازجمله اختلالات شایع در دوران نوجوانی است که به سبب وجود رفتار های خود تخریب گرانه به خصوص خودکشی در حین این اختلال، بررسی آن اهمیت درخورتوجهی را می طلبد. هدف از این مطالعه بررسی قدرت پیش بینی گری متغیر سبک دلبستگی، تنظیم هیجان و دیدگاه گیری هیجانی در میزان افسردگی دختران نوجوان بود.

    روش بررسی

    روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را تمامی دختران نوجوان شهر اصفهان تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت خوشه ای چندمرحله ای در چندین مرحله نمونه گیری انجام شد. بدین ترتیب که ابتدا انتخاب تصادفی منطقه پنج شهر اصفهان صورت گرفت. سپس نواحی سه و پنج انتخاب شد و از بین دبیرستان های این نواحی تعداد ده دبیرستان به طور تصادفی در نظر گرفته شد. از بین دانش آموزان حاضر در مدرسه تعداد 320 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه دلبستگی هازن و شیور (1987)، پرسش نامه مهارت تنظیم هیجان برکینگ و زنج (2008)، پرسش نامه افسردگی بک (1978) و آزمون دیدگاه گیری هیجانی بود. تجزیه وتحلیل داده ها به روش تحلیل رگرسیون گام به گام صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام حاکی از قدرت پیش بینی پذیری 49درصدی سبک های دلبستگی، تنظیم هیجان و دیدگاه گیری هیجانی در میزان افسردگی دختران نوجوان بود (0٫001>p). سبک ایمن در گام اول با 28درصد، دیدگاه گیری هیجانی با 10درصد، سبک دوسوگرا با 5درصد، سبک اجتنابی با 4درصد و تنظیم هیجان با 2درصد سهم قدرت تبیین را به 49درصد رساندند.

    نتیجه گیری

    مجموعه متغیرهای سبک های دلبستگی، تنظیم هیجان و دیدگاه گیری هیجانی دارای توانایی پیش بینی میزان افسردگی دختران نوجوان است.

    کلیدواژگان: سبک های دلبستگی، تنظیم هیجان، دیدگاه گیری هیجانی، افسردگی
  • مسعود نجاری، هوشنگ جدیدی*، امید مرادی، کیومرث کریمی صفحه 149
    زمینه و هدف

    سازگاری اجتماعی در نوجوانان عاملی کلیدی در سلامت روان آن ها محسوب می شود و شناسایی متغیرهای موثر بر سازگاری اجتماعی اهمیت دارد. بر همین اساس هدف پژوهش حاضر، مدل یابی علی سازگاری اجتماعی براساس هوش هیجانی، تاب آوری و تفکر انتقادی در بین دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر بوکان در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تعداد سیصد نفر بررسی شدند. به منظور جمع آوری داده ها، افراد نمونه به پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل (بل، 1961)، پرسشنامه هوش هیجانی (برادبری و گریوز، 2003)، مقیاس تاب آوری کانر-دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003) و آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا (فاسیون و فاسیون، 1994) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS</span> نسخه 23 و LISREL</span> نسخه 8٫8 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، اثر مستقیم هوش هیجانی بر سازگاری اجتماعی (0٫001>p</span></em>، 0٫42=β</span>)، هوش هیجانی بر تفکر انتقادی (0٫017=p</span></em>، 0٫23=β</span>)، هوش هیجانی بر تاب آوری (0٫001>p</span></em>، 0٫35=β</span>)، تفکر انتقادی بر سازگاری اجتماعی (0٫001>p</span></em>، 0٫67=β</span>)، تاب آوری بر سازگاری اجتماعی (0٫001>p</span></em>، 0٫31=β</span>) و تفکر انتقادی بر تاب آوری (0٫001>p</span></em>، 0٫63=β</span>) مثبت و معنادار بود؛ همچنین اثر غیرمستقیم هوش هیجانی بر سازگاری اجتماعی با میانجیگری تفکر انتقادی (0٫001>p</span></em>، 0٫39=β</span>) و هوش هیجانی بر سازگاری اجتماعی با میانجیگری تاب آوری (0٫001>p</span></em>، 0٫27=β</span>) مثبت و معنادار به دست آمد. همچنین مدل مفروض پژوهش با داده ها برازش نسبتا خوبی داشت (1٫65=X2</sup>/df</span>، 0٫97=CFI</span>، 0٫94=NFI</span>، 0٫97=IFI</span>، 0٫91=AGFI</span>، 0٫038=RMSEA</span>).

    نتیجه گیری

     براساس یافته های این پژوهش، هوش هیجانی به صورت مستقیم و نیز به صورت غیر مستقیم با میانجیگری تاب آوری و تفکر انتقادی بر سازگاری اجتماعی اثر دارد.

    کلیدواژگان: سازگاری اجتماعی، هوش هیجانی، تاب آوری، تفکر انتقادی
  • ناصره شاکری، محبوبه طاهر*، عباسعلی حسین خانزاده، محمدرضا محمدی سلیمانی صفحه 150
    زمینه و هدف

    از اختلال های بسیار شایع دوران کودکی اختلال سلوک است که مدل های درمانی متفاوتی برای آن مطرح شده است؛ ازاین رو هدف پژوهش حاضر، فراتحلیل تعیین اثربخشی درمان های روان شناختی بر اختلال سلوک در ایران بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از دسته پژوهش های فراتحلیل بود که </span>بر مقالات منتشرشده از سال های 1384تا1399در پایگاه های جست وجوی داخلی شامل پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی</span>، مگ ایران، نورمگز و پورتال جامع علوم انسانی انجام شد. جست وجو در پایگاه های علمی مذکور با کلیدواژه های مرتبط با موضوع پژوهش (شامل اختلال سلوک و درمان های روان شناختی اختلال سلوک، اختلال های هیجانی و رفتاری، اثربخشی فرزندپروری، اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی، اثربخشی خودآموزی کلامی و اثربخشی بازی و قصه درمانی بر اختلال سلوک</span>) صورت گرفت و 99 مقاله علمی پژوهشی با کارآزمایی بالینی استخراج شد. پس از حذف مقاله های تکراری و بررسی کیفیت مقالات توسط سه متخصص روان شناسی و آمار، طبق چک لیست کانسرت شش مقاله دارای شرایط لازم برای ورود در فراتحلیل انتخاب شد. این شش مقاله پس از محاسبه تفاوت استانداردشده بین میانگین های گروه های آزمایش و گواه مطالعات، با استفاده از مدل رندم در سطح معناداری 0٫05 در نرم افزار Review Manager</span> نسخه 4٫5 فراتحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج فراتحلیل مقایسه میانگین اختلاف نمرات اختلال سلوک دو گروه مداخله و گواه نشان داد، در تمام مطالعات بررسی شده میزان کاهش نشانه های اختلال مذکور در گروه مداخله به طور معناداری بیشتر از گروه گواه بود (8٫95=Z</span>، 0٫001>p</span></em>). اندازه اثر کل مطالعات برابر با 1٫6 (1٫95، 1٫25) به دست آمد که بیانگر تاثیر مداخله های روان شناختی بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش، درمان های روان شناختی (اعم از آموزش سبک های فرزندپروری، آموزش مهارت های اجتماعی، آموزش خودآموزی کلامی، بازی درمانی و قصه درمانی) بر کاهش نشانه های اختلال سلوک تاثیرگذار است.

    کلیدواژگان: درمان های روان شناختی، اختلال سلوک، فراتحلیل
  • ماریانوس قبادی، امید مرادی*، یحیی یاراحمدی، حمزه احمدیان صفحه 151
    زمینه و هدف

     دلزدگی زناشویی، عشق و علاقه بین زوجین را کم رنگ و گاهی به طور کامل محو می کند و خود به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر عامل های مختلفی است. پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علی دلزدگی زناشویی براساس میزان تمایزیافتگی، تاب آوری و خودتنظیمی هیجانی زوجین انجام شد.

    روش بررسی

     پژوهش حاضر از نوع همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زوجین مراجعه کننده با مشکل تعارض زناشویی به مراکز مشاوره شهر گچساران در سال 1398 تشکیل دادند. از بین آن ها، تعداد سیصد نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه تمایزیافتگی خود (اسکورن و فریدلنر، 1998)، مقیاس تاب آوری کانر-دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003)، مقیاس راهبردهای خودتنظیمی عاطفی (لارسن و پریزمایک، 2004)، مقیاس دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996) و پرسشنامه تعارضات زناشویی (ثنایی و براتی، 1379) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS</span> نسخه 22 و SmartPLS</span> به کار رفت. سطح معناداری آزمون ها در این پژوهش 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد، ضرایب مسیر مستقیم بین تاب آوری با خودتنظیمی هیجانی (0٫001>p</span></em> و 0٫63=β</span>(</span> و تمایزیافتگی با خودتنظیمی هیجانی (0٫001>p</span></em> و 0٫28=β</span>) مثبت و معنادار بود. ضرایب مسیر بین تاب آوری با دلزدگی زناشویی (0٫009=p</span></em> و 0٫15-=β</span>(</span>، تمایزیافتگی با دلزدگی زناشویی (0٫001>p</span></em> و 0٫29-=</span>β</span></span>(</span> و خودتنظیمی هیجانی با دلزدگی زناشویی (0٫001>p</span></em> و 0٫48-=β</span>(</span> منفی و معنادار به دست آمد؛ همچنین اثر غیرمستقیم تاب آوری بر دلزدگی زناشویی (0٫001>p</span></em>، 0٫30-=β</span>(</span> و اثرغیرمستقیم تمایزیافتگی بر دلزدگی زناشویی (0٫001>p</span></em> و 0٫13-=β</span>(</span> با نقش میانجی خودتنظیمی هیجانی، منفی و معنادار به دست آمد؛ همچنین شاخص های نکویی برازش از برازش نسبتا خوب الگوی پژوهش با داده های گردآوری شده حمایت کردند (3٫13=X2</sup>/df</span> و 0٫91=CFI</span> و 0٫95=GFI</span> و 0٫93=AGFI</span> و 0٫061=RMSEA</span>).

    نتیجه گیری

     براساس یافته های این پژوهش، تاب آوری و تمایزیافتگی با نقش میانجی خودتنظیمی هیجانی می تواند مدل مطلوبی برای تبیین دلزدگی زناشویی در زوجین دارای تعارضات زناشویی باشد.

    کلیدواژگان: دلزدگی زناشویی، تعارض زناشویی، تمایزیافتگی، تاب آوری، خودتنظیمی هیجانی
  • زهرا ابراهیم، امیراشکان نصیری پور* صفحه 152
    زمینه و هدف

    افراد دارای معلولیت بخشی از جامعه به شمار می روند که به لحاظ موقعیتشان نیاز بیشتری به حمایت اجتماعی و دریافت خدمات مطلوب دارند. باتوجه به ضرورت خدمت رسانی کارا و اثربخش به افراد معلول، هدف از مطالعه کیفی حاضر تبیین چالش های ارایه خدمات به افراد دارای معلولیت در مراکز نگهداری بود.

    روش بررسی

    این مطالعه به صورت کیفی در سال 1399 انجام شد. جامعه پژوهش را مدیران مراکز نگهداری افراد دارای معلولیت در تهران تشکیل دادند. در این پژوهش روش نمونه گیری هدف مند استفاده شد که پس از مصاحبه با نوزده نفر از مشارکت کنندگان اشباع اطلاعات به دست آمد. روش جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که با موافقت شرکت کنندگان ضبط، بازنویسی و تحلیل شد. برای تحلیل داده ها، روش تحلیل محتوای نهفته به کار رفت؛ همچنین برای بررسی توزیع فراوانی شرکت کنندگان در مطالعه برحسب متغیرهای دموگرافیک، از نرم افزار SPSS</span> استفاده شد.</span>

    یافته ها

    یافته ها منجربه استخراج سه طبقه اصلی و پانزده زیرطبقه شامل عوامل فرهنگی- آموزشی (نبود فرهنگ سازی و ارتقای دانش عمومی، فقدان آموزش فردی و همگانی، معرفی نشدن منابع در زمینه معلولیت، باورنداشتن توان مندی افراد دارای معلولیت، نبود آموزش و تربیت نیروی انسانی)، برنامه ریزی (فقدان بانک اطلاعاتی، فقدان برنامه های مدون ارایه خدمات، نبود برنامه افزایش پوشش خدمات، فقدان گایدلاین، فقدان برنامه مشخص بهره گیری از ظرفیت افراد دارای معلولیت) و منابع، امکانات و زیرساخت های لازم (نبود کفایت تجهیزات و اقلام، کمبود های دارویی، منابع انسانی و مالی، فقدان حمایت های بین بخشی) شد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته ها، سه عامل فرهنگی-آموزشی، برنامه ریزی و منابع، امکانات و زیرساخت های لازم به عنوان چالش های مهم تر ارایه خدمات به افراد دارای معلولیت در مراکز نگهداری هستند.

    کلیدواژگان: چالش، خدمات، افراد دارای معلولیت
  • نازی رمضانی گل افزانی، ابوالفضل کرمی*، رضا رستمی صفحه 153
    زمینه و هدف

     حافظه کاری از توان مندی های شناختی بسیار اساسی برای پشتیبانی از تفکر پیچیده است که در افراد با کم توانی ذهنی آسیب دیده است؛ ازاین رو این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی تحریک مغز از روی جمجمه با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی (tDCS</span>) بر حافظه کار کودکان 7تا14ساله با کم توانی ذهنی خفیف (مرزی) انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی کودکان 7تا14ساله ای تشکیل دادند که در سال 1397 به کلینیک آتیه درخشان ذهن در شهر تهران مراجعه کردند. از بین افراد مراجعه کننده، کودکانی که نمره آزمون هوش آن ها براساس نسخه نوین هوش آزمای تهران-استنفورد-بینه (افروز و کامکاری، 1385) بین 70تا85 بود، براساس نتایج این آزمون و طبق مصاحبه بالینی، کم توانی ذهنی خفیف (مرزی) در آن ها تشخیص داده شد. با روش نمونه گیری دردسترس، از جامعه مذکور بیست کودک واجد شرایط و داوطلب وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. صرفا گروه آزمایش پنج جلسه پیاپی tDCS</span> در مدت زمان سی دقیقه و با شدت جریان یک میلی آمپر دریافت کرد. پس از اتمام جلسات، برای هر دو گروه، مجددا خرده آزمون حافظه کاری براساس آزمون هوش نسخه نوین هوش آزمای تهران-استنفورد-بینه (1385) اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS</span> نسخه 22 و به وسیله روش تحلیل کوواریانس تک متغیری در سطح معناداری 0٫01 صورت گرفت.

    یافته ها

     نتایج نشان داد، بعد از حذف اثر پیش آزمون، تفاوت دو گروه در پس آزمون معنادار بود و tDCS</span> باعث افزایش عملکرد حافظه کاری در گروه مداخله درمقایسه با گروه گواه شد (0٫001>p</span></em>). همچنین مقدار ضریب اتای به دست آمده (0٫56)، میزان تاثیر مداخله انجام شده را نشان داد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این پژوهش نتیجه گرفته می شود که تحریک مغز از روی جمجمه با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی (tDCS</span>) بر حافظه کاری کودکان با کم توانی ذهنی خفیف (مرزی) اثربخشی دارد.

    کلیدواژگان: تحریک مغز از روی جمجمه با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی، حافظه کاری، بهره هوشی مرزی، کم توانی ذهنی خفیف، هوش آزمای تهران-استنفورد-بینه
  • افسانه نهتانی، علی عرب*، غلامرضا ثناگوی محرر صفحه 154
    زمینه و هدف

     افراد دارای سوءمصرف مواد در تنظیم هیجان های خود مشکلات جدی دارند. همچنین وسوسه مصرف مواد آن ها را تهدید می کند؛ ازاین رو هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر وسوسه مواد و تنظیم هیجان در معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون شهر کرمان بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی معتادان تحت درمان متادون مراکز ترک اعتیاد شهر کرمان زیر نظر سازمان بهزیستی در سال 1396 تشکیل دادند. پنجاه نفر از جامعه مذکور به صورت نمونه گیری دردسترس و داوطلبانه وارد مطالعه شدند. سپس به طور تصادفی در گروه آزمایش یعنی آموزش ذهن آگاهی (25 نفر) و گروه گواه (25 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی ها در پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه تنظیم هیجان (گراتز و رومر، 2004) و مقیاس پیش بینی بازگشت (عود) (رایت و همکاران، 1993) پاسخ دادند. گروه آزمایش به مدت هشت جلسه شصت دقیقه ای در جلسات آموزش ذهن آگاهی براساس پروتکل درمانی کابات-زین (2003) شرکت کرد؛ درحالی که برای گروه گواه آموزشی ارایه نشد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره در سطح معنا داری 0٫01 با استفاده از نرم افزار SPSS</span> نسخه 22 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، بعد از تعدیل اثر نمرات پیش آزمون، تفاوت معناداری بین میانگین نمرات متغیر وسوسه مواد (0٫001>p</span></em>) و خرده مقیاس های آن شامل میزان میل (0٫001>p</span></em>) و میزان وسوسه (0٫001>p</span></em>) و همچنین متغیر تنظیم هیجان (0٫001>p</span></em>) و خرده مقیاس های آن شامل عدم پذیرش پاسخ های هیجانی (0٫010=p</span></em>)، دشواری در دست زدن به رفتار هدف مند (0٫010=p</span></em>)، دشواری های کنترل تکانه (0٫035=p</span></em>)، فقدان آگاهی هیجانی (0٫010=p</span></em>)، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجان (0٫017=p</span></em>) و فقدان شفافیت هیجانی (0٫012=p</span></em>) مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، آموزش ذهن آگاهی بر کاهش وسوسه مواد و بهبود تنظیم هیجان معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون اثربخشی دارد.

    کلیدواژگان: ذهن آگاهی، وسوسه مواد، تنظیم هیجان، متادون
  • انسیه صادقی، ایلناز سجادیان*، محمدعلی نادی صفحه 155
    زمینه و هدف

      جهت گیری زندگی می تواند سلامتی افراد را تحت تاثیر قرار دهد؛ همچنین همدلی نقشی مثبت در سلامت ایفا می کند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بسته آموزشی ذهن آگاهی شفقت محور با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر جهت گیری زندگی و همدلی عاطفی دانشجویان دختر صورت گرفت.

    روش بررسی

    روش این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سی روزه با گروه گواه بود. جامعه آماری را دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس در بازه زمانی سه ماهه اول سال 1398تشکیل دادند. 45 نفر از دانشجویان که در پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (گلدبرگ و هیلر، 1979) نمره بیشتر از خط برش یعنی 24 را دریافت کردند، به روش دردسترس انتخاب شدند. سپس به طور تصادفی در سه گروه ذهن آگاهی شفقت محور (گروه آزمایش اول)، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (گروه آزمایش دوم) و گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). هر سه گروه با پرسشنامه جهت گیری زندگی (شی یر و همکاران، 1994) و مقیاس همدلی اساسی (جولیف و فارینگتون، 2006) ارزیابی شدند. صرفا برای هر دو گروه آزمایش، مداخله به مدت هشت جلسه هفتگی (هر جلسه نود دقیقه) اجرا شد. تحلیل داده های گردآوری شده با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی ازطریق نرم افزار آماری SPSS</span> نسخه 20 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 درنظر گرفته شد.

    یافته ها

    بین میانگین نمرات گروه های آزمایش اول و دوم با گروه گواه در مراحل پس آزمون و پیگیری در متغیرهای خوش بینی، بدبینی و همدلی عاطفی تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p</span></em>)؛ همچنین بین اثربخشی ذهن آگاهی شفقت محور و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر متغیرهای مذکور در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده شد (0٫001>p</span></em>).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، برنامه ذهن آگاهی شفقت محور و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش همدلی عاطفی و خوش بینی و کاهش بدبینی دانشجویان کارآمد هستند؛ اما برنامهدرمانی ذهن آگاهی شفقت محور اثربخشی بیشتری در پس آزمون و پیگیری در مقایسه با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر متغیرهای مذکور دارد.

    کلیدواژگان: ذهن آگاهی شفقت محور، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، جهت گیری زندگی، همدلی، دانشجویان
  • سهند شایسته مهر، محمود طباطبایی* صفحه 156
    زمینه و هدف

      وجود کودک مبتلا به صرع، موجب افت کارکردهای اجرایی ذهن و آشفتگی روان شناختی سایر اعضای خانواده به خصوص مادران آن ها می شود. هدف از پژوهش حاضر مقایسه کارکردهای اجرایی و آشفتگی روان شناختی مادران دارای کودک مبتلا به صرع و مادران دارای کودک سالم بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری را تمامی مادران دارای کودک مبتلا به صرع و مادران دارای کودک سالم شهر تبریز در سال 1399 تشکیل دادند. از بین آن ها پنجاه مادر دارای کودک مبتلا به صرع به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس براساس سن و میزان تحصیلات، همتاسازی پنجاه مادر دارای کودک سالم انجام پذیرفت. ابزار پژوهش، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (گرانت و برگ، 1948) و مقیاس اضطراب، افسردگی و استرس-21 (لاویبوند و لاویبوند، 1995) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا) و نیز آزمون های تی مستقل و مجذور خی با کمک نرم افزار SPSS</span> نسخه 17 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها کمتر از 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، بین میانگین گروه مادران دارای کودک مبتلا به صرع و گروه مادران دارای کودک سالم</span> در خطای درجاماندگی (0٫001>p</span></em>) و خطای کل (0٫005=p</span></em>) متغیر کارکردهای اجرایی تفاوت معنادار وجود داشت؛ همچنین بین میانگین دو گروه مذکور </span>در افسردگی (0٫001>p</span></em>)، اضطراب (0٫001>p</span></em>)، استرس (0٫001>p</span></em>) و آشفتگی روان شناختی کل (0٫001>p</span></em>) تفاوت معنا داری مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش حاضر، مادران دارای کودک مبتلا به صرع افسردگی، اضطراب و استرس و به طور کلی آشفتگی روان شناختی بیشتری دارند و از نظر کارکردهای اجرایی خطاهای بیشتری را نشان می دهند که این امر حاکی از آن است که این مادران به طور مناسب نمی توانند از توانایی های ذهنی خود بهره ببرند.

    کلیدواژگان: صرع، کارکردهای اجرایی، آشفتگی روان شناختی
  • آرزو گوهری نسب، محمدرضا صیرفی*، آدیس کراسکیان، مریم کلهرنیا گل کار صفحه 157
    زمینه و هدف

    عوامل روان شناختی منفی مانند افسردگی، اضطراب و خصومت در تحول و پیشرفت بیماری قلبی عروقی نقش مهمی دارند. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مداخله براساس مولفه های انگیزش محافظت بر اضطراب سلامتی و پیروی از درمان افراد تحت جراحی عمل قلب باز بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری را تمامی بیماران تحت عمل جراحی قلب باز مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر قایم شهر در سال 1398 تشکیل دادند. از بین آنان 45 نفر به شیوه نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مداخله براساس مولفه های انگیزشی محافظت) و یک گروه گواه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها، پرسشنامه اضطراب سلامتی (سالکوسیس و همکاران، 2002) و پرسشنامه پیروی از درمان (سیدفاطمی و همکاران، 1396) به کار رفت. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در هشت جلسه نوددقیقه ای براساس بسته آموزشی هیز (2005) و مداخله مبتنی بر انگیزش محافظت در هشت جلسه نوددقیقه ای براساس بسته آموزشی نورمن و همکاران (2005) اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی با بهره گیری از نرم افزار </span>SPSS</span> نسخه 26 تحلیل شد.</span> سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    با حذف اثر پیش آزمون، میان گروه های آزمایش و گروه گواه از نظر متغیرهای اضطراب سلامتی و پیروی از درمان تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p</span></em>). براساس نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی، بین هریک از دو گروه آزمایش با گروه گواه در متغیرهای اضطراب سلامتی و پیروی از درمان تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p</span></em>). همچنین بین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه انگیزش محافظت برای اضطراب سلامتی (0٫035=p</span></em>) و پیروی از درمان (0٫014=p</span></em>) تفاوت معناداری وجود داشت.

    نتیجه گیری

     براساس یافته های پژوهش، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد درمقایسه با مداخله براساس مولفه های انگیزش محافظت، تاثیر بیشتری بر کاهش اضطراب سلامت و افزایش پیروی از درمان در بیماران تحت عمل جراحی قلب باز دارد.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، انگیزش محافظت، اضطراب سلامتی، پیروی از درمان
  • فرناز سرگل زایی، زهره مشکاتی*، حسین نگهبان سیوکی صفحه 158
    زمینه و هدف

      کنترل پاسچر یکی از مولفه های مهم زندگی نابینایان است. پژوهش حاضر با هدف تاثیر یک دوره تمرینات شناختی-حرکتی برایتونیک بر کنترل پاسچر زنان نابینا انجام شد.

    روش بررسی

    تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. شرکت کنندگان 21 زن نابینای 20 تا 35 ساله سالم استان اصفهان در سال 1397 بودند که به دو گروه 12 نفره تجربی و 9 نفره کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی دو ماه در تمرینات برایتونیک شرکت کرد. ابزار تحقیق دستگاه صفحه نیرو بود که به وسیله آن کنترل پاسچر ایستا در دو حالت تکلیف مجرد و دوگانه (همراه با یک فعالیت شناختی) ارزیابی شد. هر آزمون سه مرتبه تکرار و مدت زمان هریک 60 ثانیه در نظر گرفته شد. برای تحلیل داده ها آمار استنباطی شامل آزمون تی مستقل و روش تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS</span> نسخه 23 در سطح معنا داری 0٫05 به کار رفت.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس برای هر دو تکلیف مجرد نشان داد که میانگین مقدار سرعت متوسط (0٫002=p</span></em>)، انحراف معیار سرعت در نمای جانبی (0٫004=p</span></em>) و انحراف معیار سرعت در نمای قدامی-خلفی (0٫005=p</span></em>) در گروه تجربی به طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود؛ ولی انحراف معیار جابه جایی در دو نمای جانبی (0٫416=p</span></em>) و قدامی-خلفی (0٫539=p</span></em>) بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس برای تکلیف دوگانه نشان داد که میانگین سرعت متوسط (0٫001>p</span></em>)، انحراف معیار سرعت در نمای جانبی (0٫001>p</span></em>) و انحراف معیار سرعت در نمای قدامی- خلفی (0٫001>p</span></em>) در گروه تجربی به طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود، ولی انحراف معیار جابه جایی در دو نمای جانبی (0٫165=p</span></em>) و قدامی-خلفی (0٫469=p</span></em>) بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت.

    نتیجه گیری

    تاثیر تمرینات برایتونیک بر کنترل پاسچر ایستای نابینایان در تکلیف مجرد و دوگانه مثبت ارزیابی می شود. این نتایج می تواند مدنظر سازمان بهزیستی، مدارس استثنایی و مراکز توان بخشی قرار گیرد.

    کلیدواژگان: نابینا، برایتونیک، کنترل پاسچر، صفحه نیرو، تکلیف دوگانه، تعادل
  • هدی نداف، حسن توزنده جانی*، زهرا باقرزاده گلمکانی صفحه 159
    زمینه و هدف

    طلاق عامل درهم‌ریختگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی است. زندگی زناشویی تحت‌تاثیر عوامل مختلفی ازجمله حساسیت اضطرابی، ‌تحمل‌ناپذیری بلاتکلیفی و سلامت روانی قرار می‌گیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزشی مبتنی‌بر ایماگوتراپی بر سازه‌های حساسیت اضطرابی، ‌تحمل‌ناپذیری بلاتکلیفی، سلامت روانی و شاخص‌های سلامت جسمی در زوجین در آستانه طلاق انجام شد.

    روش‌ بررسی

    پژوهش حاضر نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را زوجین متقاضی طلاق مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره و روان‌شناسی شهر مشهد در نیم‌سال دوم 1397 تشکیل دادند. سی زوج با روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند و ضمن دارابودن ملاک‌های ورود، به‌صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. ابزارهای استفاده‌شده در این پژوهش در پیش‌آزمون و پس‌آزمون پرسشنامه تجدیدنظرشده حساسیت اضطرابی (تیلور و کاکس، 1998)، پرسشنامه عدم ‌تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، 1994)، پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلر، 1979) بود و همچنین شاخص توده بدنی، فشارخون و سطح کلسترول اندازه‌گیری شد. برای اجرای مداخلات درمانی صرفا در گروه آزمایش از درمان مبتنی‌بر تصویرسازی ارتباطی (هندریکس، 2010) به‌مدت هشت جلسه دوساعته و به‌صورت هفتگی بهره گرفته شد. برای تحلیل داده‌ها روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 21 به‌کار رفت. سطح معناداری آزمون‌ها 0٫05 درنظر گرفته شد.

    یافته‌ ها

     نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش‌آزمون، میانگین نمرات گروه آزمایش در متغیرهای حساسیت اضطرابی (0٫001>p)، عدم تحمل بلاتکلیفی (0٫001>p)، سلامت روانی (0٫001>p)، شاخص توده بدنی (0٫001>p)، فشارخون (0٫001>p) و میزان کلسترول (0٫001>p) تفاوت معناداری با میانگین نمرات گروه کنترل در پس‌آزمون داشت.

    نتیجه‌ گیری

     ایماگوتراپی بر کاهش حساسیت اضطرابی، کاهش عدم تحمل بلاتکلیفی، افزایش سلامت روانی، کاهش شاخص‌های سلامت جسمی شامل شاخص توده بدنی، فشارخوان و میزان کلسترول اثربخشی دارد.

    کلیدواژگان: ایماگوتراپی، حساسیت اضطرابی، تحمل ناپذیری بلاتکلیفی، سلامت روان، شاخص های سلامت جسمی، طلاق
  • اکرم صادقی فیروزآبادی*، زهره رییسی صفحه 160
    زمینه و هدف

    یکی از مهم ترین ارکان رشد و توسعه زندگی فردی و اجتماعی سازگاری با شرایط محیطی است؛ لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش همدلی بر سرسختی روان شناختی و بخشش نوجوانان ناسازگار شهر بهارستان انجام شد.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر بهارستان در سال تحصیلی 98-1397 بودند. از بین آن ها 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه 15نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سرسختی روان شناختی (کیامرثی و همکاران، 1377) و پرسشنامه بخشش (تامپسون و همکاران، 2005) استفاده شد. گروه آزمایش در هشت جلسه 60دقیقه ای به‏صورت هفته‏ای دو جلسه آموزشی و به‏طور کلی در یک ماه، آموزش همدلی را براساس برنامه آموزشی جان بزرگی و همکاران (1387) دریافت کرد؛ درحالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. نرم افزار SPSS</span> نسخه 22 و آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره برای تحلیل داده ها به کار رفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫01 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد، آموزش همدلی بر سرسختی روان‏شناختی و ابعاد آن (مبارزه جویی، تعهد، کنترل) (0٫001>p</span></em>) و بر بخشش و ابعاد آن (گذشت از خود، دیگران، گذشت از شرایط) (0٫001>p</span></em>) در نوجوانان ناسازگار اثربخش بود. همچنین، مقدار ضریب اتا نشان داد، تاثیر آموزش همدلی بر سرسختی روان شناختی به میزان 0٫578 و بر بخشش به میزان 0٫542 بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش نتیجه گرفته می شود که آموزش همدلی موثر است و موجب افزایش سرسختی روان شناختی و بخشش نوجوانان ناسازگار می شود.

    کلیدواژگان: همدلی، سرسختی روان شناختی، بخشش، نوجوانان ناسازگار
  • حمیده سادات خادمی، حمید علیزاده*، نورعلی فرخی، فرنگیس کاظمی صفحه 161
    هدف و زمینه

    درخودماندگی نوعی اختلال عصب شناختی رشدی است که جنبه های مختلف رشد کودک را تحت تاثیر قرار می دهد. نقص در توجه مشترک، از نخستین نشانه های تشخیص اختلال درخودماندگی به حساب می آید. این کودکان در جنبه های متفاوت رشد زبان و گفتار نیز مشکل دارند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی آموزش توجه مشترک بر بهبود مهارت های زبانی در کودکان با اختلال درخودماندگی با عملکرد بالا انجام گرفت.

    روش بررسی

    در پژوهش حاضر، از طرح نیمه آزمایشی با روش پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، شامل تمام کودکان دارای اختلال درخودماندگی با کارکرد بالا در دوره سنی پیش دبستان بود که به مراکز درمانی تحت نظر بهزیستی در شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش به صورت در دسترس بود و شامل 30 کودک بود که به طور تصادفی انتخاب شدند و همچنین به صورت تصادفی در گروه کنترل و آزمایش گمارش شدند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 13 جلسه یک ساعته، تحت مداخله برنامه آموزش توجه مشترک قرار گرفته اند. ابزار مورداستفاده در این پژوهش، آزمون رشد مهارت زبان تولد (نیوکامر و هامیل، 1998)، آزمون های جامع در زمینه سنجش رشد زبانی و مبتنی بر یک آزمون رشد زبان مدل دوبعدی بود. جهت آنالیز آماری، تحلیل کوواریانس دومتغیری استفاده گردید.

    یافته ها

    تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد بین میانگین های تعدیل شده متغیرهای واژگان تصویری، واژگان ربطی، واژگان شفاهی، درک دستوری، تقلید جمله، تکمیل دستوری، تحلیل واجی و تولید کلمه، تفاوت معنا داری در بین نمرات گروه آزمایش با گروه کنترل در پس آزمون وجود دارد (0٫001>p</span></em>). این تفاوت به گونه ای بود که در تمامی این متغیرها نمرات گروه آزمایش بیشتر از نمرات گروه کنترل بود.

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش حاکی از اثربخشی برنامه آموزش توجه مشترک بر بهبود مهارت های زبانی کودکان درخودمانده با کارکرد بالاست؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این برنامه آموزشی به منظور بهبود مهارت های زبانی و ارتباطی این کودکان استفاده شود.

    کلیدواژگان: آموزش توجه مشترک، کودکان درخودمانده با کارکرد بالا، مهارت های زبانی
  • محمود شیخ*، هما رفیعی میلاجردی، ناصر نقدی صفحه 162
    زمینه و هدف

    در بسیاری از تحقیقات، نشان داده شده است که فعالیت بدنی بر علایم اوتیسم تاثیر مثبتی می گذارد، ازاین رو مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر تمرین اسپارک و بازی ویدیویی فعال بر علایم کودکان 6 تا 10 سال با اختلال طیف اوتیسم انجام شد. 

    روش بررسی

    این تحقیق نیمه تجربی به صورت پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه گواه و دو گروه تجربی انجام شد. پس از تایید طرح تحقیق توسط دانشگاه تهران و انجمن اوتیسم ایران، 60 کودک 6 تا 10ساله به صورت هدفمند انتخاب شدند و به سه گروه 20نفری تمرین اسپارک، بازی کامیپوتری (کینکت) و گواه تقسیم شدند. در پیش آزمون، قد و وزن آزمودنی ها اندازه گیری شد و والدین چک لیست ارزیابی ATEC (ریملند و ادلسون، 1999) را پر کردند. سپس، در دو گروه تجربی، آزمودنی ها سه جلسه در هفته، به مدت 8 هفته در تمرین های هر گروه شرکت کردند و در پایان تمرینات، والدین مجددا چک لیست را پر کردند. برای تحلیل داده ها، از روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در نرم افزار SPSSنسخه 24 استفاده شد و سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد. 

    یافته ها

    نتایج تحلیل واریانس یک طرفه در چهار بخش چک لیست نشان داد، تنها در بخش سوم شامل (آگاهی حسی/شناختی) تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده شد (0٫005=p). همچنین نتایج آزمون تعقیبی توکی تفاوت معناداری بین گروه کینکت و کنترل (0٫010=p) و کینکت و اسپارک (0٫013=p) نشان داد. 

     نتیجه گیری

    با توجه به نتایج، بازی کینکت می تواند آگاهی حسی/شناختی کودکان را بهبود بخشد. تحقیقات بیشتری در زمینه شدت و نوع تمرین و آثار بلندمدت این نوع تمرینات نیاز است.

    کلیدواژگان: ازی ویدئویی فعال (کینکت)، بازی ورزش، تمرین اسپارک، علائم اوتیسم
  • نجمه خالقی کیادهی، عبدالله مفاخری*، محمد یمینی صفحه 163
    زمینه و هدف

    ازآنجا که اختلال افسردگی زنان را با چالش های روان شناختی روبه رو می کند، توجه به درمان های شناختی-رفتاری و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در این زمینه حایز اهمیت است؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای تاثیر درمان شناختی-رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ترس از ارزیابی منفی در زنان مبتلا به افسردگی بود.

    روش بررسی

     روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی زنان مبتلا به افسردگی مراجعه کننده به کلینیک های روان پزشکی شهر ساری در سال 1398 تشکیل دادند. از این جامعه نمونه ای 36نفره از افراد واجد شرایط داوطلب وارد مطالعه شد. سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (درمان شناختی-رفتاری و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش) و یک گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه دوازده نفر). ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1961) و مقیاس ترس از ارزیابی منفی (واتسون و فرند، 1969) بود. صرفا برای افراد گروه های آزمایش، درمان شناختی-رفتاری در نه جلسه نوددقیقه ای و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در دوازده جلسه نوددقیقه ای ارایه شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل واریانس، آزمون خی دو، روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معناداری 0٫05 استفاده شد.

    یافته ها

    با کنترل اثر پیش آزمون، میانگین ترس از ارزیابی منفی در بین سه گروه در پس آزمون تفاوت معناداری داشت (0٫001>p). همچنین بین گروه دریافت کننده درمان شناختی-رفتاری با گروه دریافت کننده درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، در متغیر ترس از ارزیابی منفی تفاوت معناداری وجود نداشت؛ اما در بین دو گروه آزمایشی با گروه گواه تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های پژوهش، می توان درمان شناختی-رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را به عنوان روش های موثر و نیز مداخله ای بالینی ثمربخش برای کاهش میزان ترس از ارزیابی منفی در زنان افسرده به کار برد. </span></span>

    کلیدواژگان: درمان شناختی-رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، ترس از ارزیابی منفی، زنان افسرده
  • هانیه مهدی زاده هنجنی، سیمین حسینیان*، پیمان حسنی ابهریان، سیده منور یزدی صفحه 164
    زمینه و هدف

    بدتنظیمی هیجان از مشکلات بسیار مهم در روند بهبودی مصرف کنندگان مواد است و لازم است در این زمینه مداخلاتی انجام شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و توان بخشی شناختی بر دشواری تنظیم هیجان در معتادان شهر تهران انجام شد.

    روش بررسی

     روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی افراد مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی درمان سوءمصرف مواد شهر تهران در سال 1398 تشکیل دادند. تعداد 54 نفر از داوطلبان واجد شرایط از سه مرکز درمانی وارد مطالعه شدند. سپس در سه گروه هیجده نفره درمان مبتنی بر ذهن آگاهی، توان بخشی شناختی و گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش برای جمع آوری داده ها در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (گراتز و رویمر، 2004) بود. صرفا برای گروه های آزمایش هشت جلسه ذهن آگاهی و دوازده جلسه توان بخشی شناختی اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس، آزمون کای دو، روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی به کمک نرم افزار SPSS نسخه 26 در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شد.

    یافته ها

    اثر زمان (0٫001>p)، اثر گروه (0٫027=p) و اثر متقابل زمان و گروه (0٫001>p) بر متغیر دشواری تنظیم هیجان معنادار بود. هم در گروه ذهن آگاهی و هم در گروه توان بخشی شناختی، بین میانگین نمرات متغیر دشواری تنظیم هیجان، در پیش آزمون با پس آزمون تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫001>p). در گروه ذهن آگاهی بین میانگین نمرات متغیر مذکور در پس آزمون با پیگیری تفاوت معناداری مشاهده شد (0٫003=p)؛ اما در گروه توان بخشی شناختی در مراحل مذکور تفاوت معناداری یافت نشد. همچنین تفاوت معنادار بین گروه های مداخله و گروه گواه مشاهده شد (0٫05>p)؛ اما بین دو گروه مداخله تفاوت معنادار وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی و توان بخشی شناختی موجب کاهش بدتنظیمی هیجان در افراد دارای سوءمصرف مواد می شود.

    کلیدواژگان: ذهن آگاهی، توان بخشی شناختی، تنظیم هیجان، سوءمصرف مواد
  • اسداله افشاریان زاده، فرزانه بیات*، مریم اصفهانی اصل صفحه 165
    زمینه و هدف

    شغل معلمان جزو مشاغل چالش برانگیز و پراسترس است و به همین دلیل معلمان با اختلالات شایع روان شناختی و افسردگی و اضطراب روبه رو می شوند؛ ازاین رو پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر افسردگی و اضطراب معلمان شهرستان دزفول انجام گرفت.

    روش بررسی

    این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه پژوهش را 30 نفر از معلمان مقطع ابتدایی شهرستان دزفول در سال 1397 تشکیل دادند که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). صرفا برای گروه آزمایش هشت جلسه 120دقیقه ای درمان مبتنی بر شفقت براساس راهنمای درمانی گرمر و نف (2013) انجام پذیرفت. ابزارهای استفاده شده در پیش آمون و پس آزمون برای هر دو گروه، پرسش نامه افسردگی بک-ویرایش دوم (بک و همکاران، 1996) برای سنجش سطح افسردگی و پرسش نامه اضطراب بک (بک و استیر، 1990) برای سنجش میزان اضطراب بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره به کار رفت. سطح معناداری آزمون های آماری 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که با کنترل پیش آزمون، بین گروه آزمایش و گروه گواه در پس آزمون از لحاظ افسردگی و اضطراب تفاوت معناداری وجود داشت (0٫001>p). همچنین مقادیر مجذور اتا نشان داد که 0٫783 از تغییرات افسردگی و 0٫801 از تغییرات اضطراب ازطریق متغیر مستقل (درمان مبتنی بر شفقت) قابل تبیین بود.

    نتیجه گیری

    بنابر نتایج این پژوهش، به درمانگران در حیطه کار با معلمان دارای افسردگی و اضطراب توصیه می شود از درمان مبتنی بر شفقت به منظور کاهش افسردگی و اضطراب آنان استفاده کنند.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر شفقت، افسردگی، اضطراب، معلمان
  • سجاد قبادزاده، رضا پاشا*، سعید بختیارپور، رضوان همائی صفحه 166
    زمینه و هدف

     از اختلال های بسیار شایع دوران کودکی، اختلال نقص توجه-بیش فعالی است و مشکل عمده بالینی در این افراد تکانشگری، بیش فعالی و نداشتن توجه است؛ ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های شناختی-هیجانی بر بهبود علایم تکانشوری، توجه و تمرکز دانش آموزان مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی در دامنه سنی 9تا12 سال مراجعه کننده به مراکز درمانی و دانش آموزان مدارس استثنایی شهر اردبیل در نیمه دوم سال 1398 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شده سی نفر از کودکان جامعه مذکور بودند که به روش نمونه گیری دردسترس افراد داوطلب واجد شرایط وارد مطالعه شدند. سپس به صورت تصادفی در دو گروه پانزده نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایشی نه جلسه شصت دقیقه ای آموزش مهارت های شناختی-هیجانی را دریافت کرد؛ اما برای گروه گواه مداخله ای ارایه نشد. به منظور گردآوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون، از مقیاس تکانشوری (وینبرگر و شوارتز، 1990)، آزمون توجه (d2) (بریکن کمپ، 2002) و آزمون مربع های دنباله دار (تولوز-پیرون، 2003) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری با نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از کنترل اثر پیش آزمون، آموزش مهارت های شناختی-هیجانی بر نمرات پس آزمون گروه آزمایش در متغیرهای علایم تکانشوری، توجه و تمرکز دانش آموزان مبتلابه نقص توجه-بیش فعالی تاثیر معنادار داشت (0٫001>p). اندازه اثر آموزش مهارت های شناختی-هیجانی بر بهبود هریک از متغیرهای علایم تکانشوری، توجه و تمرکز به ترتیب 0٫65، 0٫54 و 0٫48 به دست آمد. 

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش نتیجه گرفته می شود که آموزش مهارت های شناختی-هیجانی بر بهبود علایم تکانشوری، توجه و تمرکز دانش آموزان مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی اثربخش است.

    کلیدواژگان: مهارت های شناختی-هیجانی، تکانشوری، توجه، تمرکز، اختلال نقص توجه-بیش فعالی
  • اذر حائری فر، امان الله سلطانی*، میترا کامیابی، حمدالله منظری توکلی صفحه 167
    زمینه و هدف

     اختلال هماهنگی رشدی، آسیب در عملکرد حرکتی است که با سن تقویمی و سطح هوشی توصیف شدنی نیست و خود را با تاخیر در کسب مهارت های حرکتی نشان می دهد. این پژوهش، با هدف بررسی اثربخشی تقویت کارکردهای حسی حرکتی بر ارتقای پردازش دیداری فضایی و عملکرد تعادلی کودکان پیش دبستانی با اختلال هماهنگی رشد انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی کودکان 5تا6ساله دارای اختلال هماهنگی رشدی شهر یزد در سال 1398 تشکیل دادند. از میان این کودکان سی نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس وارد مطالعه شدند. سپس به صورت تصادفی در دو گروه پانزده نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسش نامه تجدیدنظرشده اختلال هماهنگی رشدی (ویلسون و همکاران، 2009)، خرده آزمون پردازش دیداری فضایی نسخه نوین هوش آزمای تهران-استنفورد-بینه (کامکار و همکاران، 1385) و خرده آزمون عملکرد تعادلی آزمون تبحر حرکتی برونینکس-اوزرتسکی (برونینکس، 1978) انجام شد. مداخلات مربوط به تقویت کارکردهای حسی حرکتی صرفا روی گروه آزمایش در 24 جلسه شصت دقیقه ای انجام گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه وتحلیل شد. سطح معناداری آزمون های آماری 0٫05 در نظر گرفته شد. 

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش آزمون، در پس آزمون، بین گروه آزمایش و گروه گواه در میانگین نمرات پردازش دیداری فضایی و عملکرد تعادلی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشد تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p). اندازه اثر تقویت حسی حرکتی بر پردازش دیداری فضایی 0٫460 و بر عملکرد تعادلی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی 0٫626 به دست آمد. 

    نتیجه گیری

    براساس یافته ها نتیجه گرفته می شود که تقویت کارکردهای حسی حرکتی موجب ارتقای پردازش دیداری فضایی و عملکرد تعادلی کودکان پیش دبستانی دارای اختلال هماهنگی رشد می شود؛ بنابراین استفاده از روش مذکور به متخصصان در این زمینه توصیه می شود.

    کلیدواژگان: کارکردهای حسی حرکتی، پردازش دیداری فضایی، عملکرد تعادلی، اختلال هماهنگی رشد
  • ریحانه سیگارچی، شهنام ابوالقاسمی*، طاهر تیزدست، محمد علی رحمانی صفحه 168
    زمینه و هدف

    پرخاشگری ازجمله مشکلات شایع سنین نوجوانی است و می تواند زمینه ساز مشکلات روان شناختی، اجتماعی و رفتاری در افراد شود. هدف از پژوهش حاضر ارایه مدل پرخاشگری براساس هوش هیجانی، تنظیم هیجان، مهارت های ارتباطی، خودکارآمدی و عملکرد والدین با میانجیگری سبک دل بستگی ناایمن دوسوگرا در نوجوانان دختر دوره متوسطه دوم بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر به روش همبستگی و در قالب الگوی معادلات ساختاری اجرا شد. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم، شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 384 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1991)، پرسشنامه هوش هیجانی بار-آن (بار-آن، 1980)، پرسشنامه تنظیم هیجان گروس و جان (گروس و جان، 2003)، پرسشنامه مهارت های ارتباطی منجمی زاده (منجمی زاده، 1391)، مقیاس خودکارآمدی عمومی شرر (شرر و همکاران، 1982)، مقیاس دل بستگی هاوزن و شاور (هاوزن و شاور، 1987) و پرسشنامه سنجش عملکرد خانواده اپشتاین (اپشتاین و همکاران، 1983) بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل 8٫80 صورت گرفت. سطح معناداری در این پژوهش، 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، هوش هیجانی (0٫42-=β، 0٫001>p)، تنظیم هیجان (0٫39-=β، 0٫001>p)، مهارت های ارتباطی (0٫37-=β، 0٫001>p)، خودکارآمدی (0٫43-=β، 0٫001>p) و عملکرد والدین (0٫45-=β، 0٫001>p) دارای اثر منفی و معکوس بر پرخاشگری است. همچنین در نتایج برازش مدل نهایی، شاخص های برازش برای مجذور خی به دست آمد. مقدار شاخص ریشه میانگین مربعات خطای برآورد 0٫015=RMSEA، شاخص نکویی برازش 0٫95=GFI، شاخص نکویی برازش تعدیل شده 0٫93=AGFI، شاخص بنتلر-بونت 0٫98=NFI و شاخص برازش افزایشی برابر 0٫94=IFI محاسبه شد که نشان می دهد، مدل از برازندگی خوبی برخوردار است.

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های این پژوهش مدل ارایه شده پرخاشگری براساس هوش هیجانی، تنظیم هیجان، مهارت های ارتباطی، خودکارآمدی و عملکرد والدین با میانجیگری سبک دل بستگی ناایمن دوسوگرا در نوجوانان دختر دوره متوسطه دوم از برازش کافی برخوردار است.

    کلیدواژگان: هوش هیجانی، تنظیم هیجان، مهارت های ارتباطی، خودکارآمدی، عملکرد والدین، دل بستگی ناایمن دوسوگرا، پرخاشگری
  • یعقوب جهان گشت آقکند، قدرت الله عباسی*، رمضان حسن زاده صفحه 169
    زمینه و هدف

    مشکلات بین فردی، بیانگر مسایلی است که فرد در ارتباط با دیگران تجربه می کند و ازجمله دلایل اضطراب های درونی افراد محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت بر مشکلات بین فردی زنان مبتلا به اضطراب اجتماعی انجام شد.

    روش بررسی

     روش این پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری شش ماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی اسلامشهر در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل دادند که دارای مشکلات بین فردی بودند. سی نفر واجد شرایط و داوطلب شرکت در مطالعه، به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه اضطراب اجتماعی (کانور و همکاران، 2000) و پرسش نامه مشکلات بین فردی (بارخام و همکاران، 1996) بود که در سه مرحله زمانی و بر دو گروه اجرا شد. صرفا گروه آزمایش طی شانزده جلسه، درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت را (دوانلو، 1995) دریافت کردند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05درنظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، اثر گروه، زمان و اثر متقابل گروه و زمان بر متغیر مشکلات بین فردی معنادار بود (0٫001>p). در گروه آزمایش بین میانگین پیش آزمون با پس آزمون در متغیر کلی مشکلات بین فردی (0٫001>p) و مولفه های صراحت و مردم آمیزی (0٫001>p)، گشودگی (0٫004=p)، حمایتگری و مشارکت (0٫001>p) و وابستگی (0٫010=p) تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین در گروه آزمایش بین میانگین پس آزمون و پیگیری در متغیر کلی مشکلات بین فردی (0٫084=p) و مولفه های صراحت و مردم آمیزی (0٫221=p)، گشودگی (0٫001=p)، حمایتگری و مشارکت (0٫833=p) و وابستگی (0٫431=p) تفاوت معناداری مشاهده نشد که نشان می دهد اثربخشی درمان مذکور بر این متغیرها در طول زمان پایدار بوده است.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، می توان از مداخله روان پویشی فشرده کوتاه مدت به عنوان روش درمانی موثر برای کاهش مشکلات بین فردی زنان مبتلا به اضطراب اجتماعی استفاده کرد.

    کلیدواژگان: مشکلات بین فردی، اضطراب اجتماعی، درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت
  • فاطمه عسکری، داوود معنوی پور* صفحه 170
    زمینه و هدف

    پیمان درمانی متغیر موثرتر در فرایند درمان و پیش بینی کننده بهتر پیامد درمان است. هدف این پژوهش، طراحی مدل پیمان درمانی و تعیین رابطه آن با تمایزیافتگی خود در بین مراجعان مراکز مشاوره بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر، توصیفی و مدل آن همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی مراجعان شهر تهران تشکیل دادند که در سال های 1396 و 1397 به مراکز مشاوره به منظور درمان مشکلات روانی و رفتاری، مراجعه کردند. گروه نمونه شامل دویست نفر مراجعه کننده زن و مرد بود که به روش غیرتصادفی از مناطق شمال، جنوب، شرق و غرب تهران انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس پیمان درمانی کالیفرنیا (گاستون و مارمار، 1994) و پرسش نامه تمایز یافتگی خود (اسکورن و اشمیت، 2003) استفاده شد. آزمون مدل پیشنهادی پژوهش با نرم افزار AMOS و با استفاده از تکنیک مدل یابی معادلات ساختاری در سطح معناداری 0٫01 صورت گرفت. همچنین برای ارایه شاخص های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) از نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد.

    یافته ها

    با انجام برازش مدل نهایی، شاخص های برازش به ترتیب برای مجذور خی دو (3٫50=CMIN) با مقدار شاخص برازش تطبیقی (0٫907=CFI) محاسبه شد. ریشه میانگین مربعات خطای برآورد (0٫072=RMSEA) به دست آمد که نشان داد مدل حاصل برازش مناسبی با داده ها داشت و مدل، به صورت کلی تایید شد. همچنین میان متغیرهای پیمان درمانی با تمایزیافتگی خود رابطه وجود داشت (0٫28=Beta، 0٫019=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش ، مدل پیمان درمانی طراحی شده در این پژوهش و رابطه آن با تمایزیافتگی خود در مراجعان مراکز مشاوره، از برازش مناسبی برخوردار است؛ ازاین رو استفاده از الگوی مذکور به مشاوران کمک خواهد کرد تا درمان مناسب تری برای مراجعان در نظر گیرند.

    کلیدواژگان: پیمان درمانی، تمایزیافتگی خود، مراجعان به مراکز مشاوره
  • زهره دادخواه کلاشمی، سمیرا وکیلی*، مریم اساسه، غلامعلی افروز، سعید حسن زاده صفحه 171
    زمینه و هدف

    یکی از دغدغه های جوامع امروزی پرداختن به مسایل نوجوانان، به ویژه نوجوانان دارای اختلال های روان شناختی ازجمله اختلال سلوک است که سلامت روان فرد را تهدید می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های شخصیتی و رفتارهای مقابله ای در جامعه آماری والدین نوجوانان دختر 14تا18ساله دارای نشانگان اختلال سلوک شهر تهران اجرا شد.

    روش بررسی

     این پژوهش، مطالعه ای مقطعی توصیفی تحلیلی بود. جامعه آماری را والدین نوجوانان دختر 14تا18ساله دارای نشانگان اختلال سلوک شهر تهران تشکیل دادند. نوجوانان در سال تحصیلی 1400-1399 در دوره متوسطه مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری 248 نفر مادر و پدر (والدین) بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند از بین افراد دارای نوجوان دختر با احتمال بیشتر برای ابتلا به اختلال سلوک انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسش نامه خودگزارشی نوجوانان (آخنباخ و رسکورلا، 2001)، پرسش نامه شخصیت آیزنک (آیزنک و آیزنک، 1975) و پرسش نامه راهبردهای مقابله ای (لازاروس، 1980) بود. در تجزیه وتحلیل آماری داده ها از آزمون تی تک گروهی و آزمون تی همبسته در سطح معناداری 0٫01 استفاده شد. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 23 صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، مادران، پدران و کل والدین بررسی شده به طور متوسط، ویژگی های شخصیتی درون گرایی، روان آزرده گرایی و دروغ پردازی داشتند (0٫001>p) و فاقد ویژگی شخصیتی برون گرایی و روان گسسته گرایی بودند (0٫001>p). همچنین مادران، پدران و کل والدین بررسی شده به طور متوسط، در بخش راهبردهای هیجان محور در مقایسه با راهبردهای مسئله محور نمرات بیشتری کسب کردند (0٫001>p) و درنتیجه دارای رفتار مقابله ای هیجان محور بودند.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش، بر اهمیت تاثیر محیط خانواده و شخصیت و رفتار والدین بر بروز نشانگان اختلال سلوک نوجوانان تاکید دارد؛ زیرا در این والدین درون گرایی، روان آزرده گرایی، دروغ پردازی و راهبرد مقابله ای هیجان محور مشهود است.

    کلیدواژگان: ویژگی های شخصیتی، رفتارهای مقابله ای، اختلال سلوک
  • زهره دادخواه کلاشمی، مریم اساسه*، سمیرا وکیلی، غلامعلی افروز، سعید حسن زاده صفحه 172
    زمینه و هدف

    اختلال سلوک از اختلالات بسیار رایج رفتاری در بین نوجوانان است که سلامت روانی آن ها را تهدید می کند. یکی از راهکارهای ارتقای بهداشت روانی خانواده ایجاد نشاط معنوی است که بر حالات روحی و روانی نوجوانان تاثیر بسزایی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رضایتمندی زوجیت و نشاط معنوی والدین نوجوانان دختر 14تا18ساله دارای نشانگان اختلال سلوک انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی بود. جامعه آماری را والدین نوجوانان دختر 14تا18ساله دارای نشانگان اختلال سلوک شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. دو منطقه چهارده و نوزده از شهر تهران به صورت هدفمند در نظر گرفته شد. نمونه آماری 248 نفر مادر و پدر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری شامل پرسش نامه خودگزارشی نوجوانان (آخنباخ، 1991)، مقیاس رضایتمندی زوجیت افروز (1378) و مقیاس نشاط معنوی افروز (1395) با اعتبار و روایی مناسب بود. در تجزیه و تحلیل آماری داده ها به منظور بررسی وضعیت رضایت زناشویی و نشاط معنوی، از آزمون تی تک گروهی در سطح معناداری 0٫01 استفاده شد و میانگین نمرات مادران، پدران و کل نمونه با نقطه برش پرسش نامه ها که ذکر شد، مقایسه شد. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 23 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، والدین نوجوانان دارای نشانگان اختلال سلوک از لحاظ رضایتمندی زوجیت و مولفه های مطلوب اندیشی همسران، رضایت زناشویی، احساس و رفتار مذهبی، فرزندپروری و تعامل احساس والدین، همه در حد ناخوشایند و آسیب پذیر بودند (0٫001>p). همچنین والدین نوجوانان دارای نشانگان اختلال سلوک از لحاظ نشاط معنوی و مولفه های باورها و همچنین احساس و رفتار والدین، در حد غیرقابل قبول بودند (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش بر اهمیت رضایتمندی زوجیت و نشاط معنوی، در پیشگیری از نشانگان اختلال سلوک نوجوانان تاکید دارد؛ ازین رو لازم است برای بهبود وضعیت والدین نوجوانان، برنامه ریزی های کاربردی مناسبی ارایه شود و اقدامات لازم صورت گیرد.

    کلیدواژگان: رضایتمندی زوجیت، نشاط معنوی، اختلال سلوک
  • سرمقاله