فهرست مطالب

فصلنامه پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری
سال نهم شماره 3 (پاییز 1400)

  • تاریخ انتشار: 1400/09/29
  • تعداد عناوین: 12
|
  • احمد پور احمد*، حسین حاتمی نژاد، مهدی مدیری، اشرف عظیم زاده ایرانی صفحات 589-613

    بافت های تاریخی شهری دربرگیرنده آثار جایگزین ناپذیری از گذشته هستند که می توانند در آگاهی جوامع از ارزش های فرهنگی پیشینیان موثر باشند. حفظ آن ها علاوه بر برانگیختن غرور ملی و ایجاد حس هویت، بر کیفیت زندگی نیز می افزاید. هدف از این پژوهش، تحلیل بافت های تاریخی شهری برای مقابله با مخاطرات انسانی است و منطقه 12 شهر تهران که یکی از مناطق قدیمی و مرکزی این شهر محسوب می شود، به دلیل وجود بناها و آثار تاریخی ارزشمند و متعدد، به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده است. این تحقیق از نوع اکتشافی است که با هدف کاربردی به بررسی داده ها پرداخته است. براساس اهداف و پرسش های تعیین شده برای تحقیق، به طور عمده مطالعات اسنادی و کتابخانه ای صورت گرفت و با استفاده از روش پرسشنامه و مصاحبه برای آگاهی از نظرات، افکار و اندیشه های گروه های هدف استفاده شد. با بهره گیری از تکنیک ها و روش های معمول در مطالعات جغرافیایی، داده های جمع آوری شده، رتبه بندی، وزن دهی و دسته بندی و سپس تحلیل شدند. برای تهیه نقشه های موضوعی براساس داده های گردآوری شده و همچنین تجزیه و تحلیل و ترکیب لایه های اطلاعاتی و تهیه نقشه های استنتاجی از سیستم های اطلاعات جغرافیایی استفاده شد. مهم ترین نکته قابل توجه در پژوهش حاضر، تلفیق اصول اساسی رویکرد «پدافند غیرعامل» و پارادایم «توسعه پایدار شهری» در تحلیل بافت های تاریخی برای مقابله با مخاطرات انسانی است؛ چرا که دو رویکرد فوق، تضاد مفهومی و عملکردی با هم دارند و تاکنون نیز در تعامل با یکدیگر مطالعه نشده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد بافت های تاریخی شهری در منطقه 12 تهران به شدت در برابر مخاطرات انسانی آسیب پذیر هستند. عامل «انسان» به همان میزان که قادر است بافت تاریخی را با انواع خطرات جدی مواجه سازد، به دلیل نقش تاثیرگذار خود در محافظت از این بافت، توان مقابله با انواع مخاطرات، به ویژه مخاطرات انسانی را نیز دارد؛ بنابراین پارادایم توسعه پایدار شهری به منظور حفظ تعادل بین سه رکن «فضا»، «جمعیت» و «فعالیت» و رویکرد پدافند غیرعامل با تاکید بر توانمندی عاملیت مقوله انسانی، علی رغم پارادوکس هایی که در معیارهای پایداری شهر با یکدیگر دارند، برای حفاظت بافت های تاریخی شهر باید در کنار یکدیگر استفاده شوند.

    کلیدواژگان: بافت تاریخی، پدافند غیرعامل، توسعه پایدار شهری، مخاطرات انسانی، منطقه 12 تهران
  • مریم کنگرانی فراهانی، میثم بصیرت*، مرجان شرفی صفحات 615-635
    یکی از چالش های مهمی که بسیاری از مراکز شهرها و به ویژه بافت های تاریخی با آن مواجه اند، عدم انطباق ساختار فضایی این بافت ها با نیازها و فعالیت های امروزی است. در سال های اخیر، بی توجهی به بافت های تاریخی، آن ها را از جریان زندگی دور کرده است. این بافت ها از یک سو با فرسودگی و چالش های بسیاری از جنبه های کالبدی، اقتصادی و اجتماعی مواجه هستند و از سوی دیگر ظرفیت ها و ارزش های هویتی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی بسیاری دارند که این امر بازآفرینی را به اقدامی مهم و ضرورتی انکارناپذیر در مواجهه با آن ها تبدیل کرده است. این بافت ها از ظرفیت های بی نظیری برای ساخت و احیای فضاهای خلاق، شکل گیری صنایع خلاق و جذب و نگه داشت گروه های خلاق برخوردار هستند. به همین سبب الگوی بازآفرینی خلاق مبتنی بر ارتباط میان اقتصاد و فرهنگ و تولید مکان های خلاق در زمینه مراکز شهری به ویژه مراکز تاریخی از ظرفیت قابل توجهی برخوردار است. هدف این پژوهش تبیین چارچوب تحقق رویکرد بازآفرینی خلاق در بافت تاریخی تهران است؛ چرا که این بافت علی رغم ارزش های هویتی با فرسودگی مفرط به ویژه در سال های اخیر روبه رو بوده است. رویکرد این پژوهش آمیخته است و از روش دلفی به منظور تدوین شاخص ها و از روش تحلیل محتوای کیفی داده های متنی حاصل از مصاحبه های نیمه ساختاریافته در تبیین چارچوب تحقق رویکرد بازآفرینی خلاق در بافت تاریخی شهر تهران استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که بافت تاریخی تهران با دوگانه ای از دارایی ها و محدودیت های ساختاری در مواجهه و تحقق رویکرد بازآفرینی خلاق روبه رو است که نتیجه آن همچنان افت کیفیت بافت و عدم بهره گیری حداکثری از توان و ظرفیت های موجود در بافت بوده است. در چنین شرایطی رویکرد بازآفرینی خلاق می تواند به الگویی مناسب برای بافت تاریخی و به موتوری برای توسعه اقتصادی و فرهنگی شهر تهران تبدیل شود. در این پژوهش به منظور ارایه چارچوب تحقق پذیری رویکرد بازآفرینی خلاق در بافت تاریخی تهران، شاخص ها و مفاهیم استخراج شده در قالب مفاهیم در ارتباط با فرایند بازآفرینی و مفاهیم مربوط به محتوا و محورهای موضوعی بازآفرینی، در سه بخش شاخص های بازآفرینی خلاق، ساختارهای پیشران و محدودکننده تحقق رویکرد بازآفرینی خلاق و راهکارهای مواجهه بازتنظیم می شوند.
    کلیدواژگان: بازآفرینی شهری خلاق، بافت تاریخی، شهر تهران، شهر خلاق
  • عبدالله کنعانپور، محمدتقی معصومی*، حسین نظم فر صفحات 637-662

    برنامه ریزی کاربری اراضی شهری یکی از هسته های مهم در نظام برنامه ریزی شهری است. بدین منظور نظم فضایی و توزیع منابع و امکانات در مناطق شهری (از جمله شهر اردبیل) و برخورداری از عدالت فضایی برای بهره مندی مردم و نیازهای جامعه شهری حایز اهمیت است. در همین خصوص، رشد جمعیت و مهاجرت به همراه رشد فیزیکی شهر اردبیل به طرف روستاهای پیرامون موجب شده است در برخی موارد کاربری اراضی شهری آن به صورت نامتناسب و دور از اصول ایجاد شود که در نگاه اول نشانگر توزیع و مکان گزینی ناهمگون و ناسازگار کاربری ها در سطح شهر است. از همین رو هدف این پژوهش واکاوی عدالت فضایی در تخصیص کاربری های اراضی شهری با استفاده از تکنیک های تحلیل منطقه ای در مناطق پنج گانه شهر اردبیل است. روش تحقیق حاضر توصیفی-تحلیلی و جمع آوری منابع و اطلاعات به صورت کتابخانه ای بوده است. برای سنجش وضعیت عدالت فضایی در شهر اردبیل از مقایسه سرانه ها، سطوح اشغالی و تحلیل شاخص ظرفیت از مدل LQI و GIS و تکنیک های تحلیل منطقه ای نظیر آنتروپی شانون و ضریب اختلاف یا پراکندگی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد در ارزیابی کمی با توجه به مقایسه مناطق در شهر اردبیل، کاربری مسکونی بیشترین و کاربری تاسیسات شهری کمترین سطوح اشغالی و سرانه را به خود اختصاص داده است. مقایسه کاربری ها با استفاده از مدل ضریب مکانی با خط نرمال LQI بیانگر آن است که بیشتر کاربری ها پایین تر از خط نرمال یک قرار دارند که این مسئله نشان دهنده کمبود امکانات در مناطق شهرداری اردبیل است. براساس بررسی مدل ضریب آنتروپی با توجه به Ln به دست آمده، همه کاربری های موردمطالعه در مناطق، دارای وضعیت نامتعادل و نامتوازن فضایی است. همچنین بررسی ضریب پراکندگی بیانگر آن است که به غیر از ضریب پراکندگی کاربری مسکونی، سایر کاربری ها نیز دارای ضریب پراکندگی بسیار بالا هستند که نشان می دهد توزیع فضایی بسیار نامتعادل و عدم تحقق اصل عدالت محوری در توزیع شاخص های موردمطالعه در مناطق پنج گانه اردبیل است.

    کلیدواژگان: عدالت فضایی، کاربری اراضی شهری، مدل شاخص ظرفیت، شهر اردبیل
  • شهرزاد مقدم*، محمدتقی حیدری، علی خدایی صفحات 663-682

    امروزه مطالعات گسترده ای با محوریت جغرافیای پزشکی و ارتباط بیماری ها با ویژگی های مکانی و فضایی بروز آن ها انجام می گیرد. در این میان، شیوع اضافه وزن به عنوان بیماری غیرواگیر که منبعث از سبک زندگی است، طی سه دهه گذشته به طرز چشمگیری در سراسر جهان افزایش یافته و سبب توجه ویژه بدان به منظور ارتقای سلامت شهروندان شده است. کم تحرکی به عنوان مسئله ای جهانی یکی از معضلات شهر سالم است که در این پژوهش با هدف شناسایی ارتباط بین بروز اضافه وزن و الگوهای سفر در شهر زنجان بررسی شده است. از نظر روش تحقیق با توجه به محتوی و مولفه های موردبررسی در زمره تحقیقات توصیفی تحلیلی و از نظر هدف مطالعه تحقیق کاربردی توسعه ای محسوب می شود. اطلاعات و داده های اولیه پژوهش به دو شکل اسنادی و میدانی جمع آوری شده است. برای پیش بینی و بهنگام کردن داده های نواحی ترافیکی شهر از شبکه عصبی پرسپترون چندلایه استفاده شد. اطلاعات مکانی نه شاخص ترافیکی در رابطه با بردارهای سفر به تفکیک نواحی ترافیکی از طریق نرم افزار تهیه و پس از فازی سازی لایه های اطلاعاتی و تعیین درجه عضویت هریک از مولفه ها، درنهایت با استفاده از تلفیق نقشه های فازی سازی شده به کمک عملگرهای فازی، نقشه نهایی و تلفیقی به دست آمد. نقشه نهایی مناطق مستعد اضافه وزن در شهر زنجان را از منظر الگوهای سفر نشان می دهد. نتایج این نوشتار نشانگر آن است که کمتر از 3 درصد از مساحت شهر پهنه های نامستعد برای بروز اضافه وزن است. این مناطق منطبق بر محله هایی مانند اسلام آباد، سرجنگلداری و بخش های محدودی از کوی فرهنگ است. پس از این محله های انصاریه، اعتمادیه، یوخاری قبرستان و وحیدیه از منظر بردارهای سفر شرایط مساعدتری برای انجام فعالیت های بدنی و کاهش بروز اضافه وزن دارند. در مقابل، بیش از 90/69 درصد از مساحت شهر پهنه های بسیار مساعد برای بروز بیماری اضافه وزن در سطح شهر زنجان است.

    کلیدواژگان: افتراق مکانی، اضافه وزن، تحلیل فضایی، حالت های سفر، زنجان
  • فرناز مشایخ، حسن لشکری* صفحات 683-707

    رشد لجام گسیخته کلان شهر تهران در چند دهه اخیر بیش از همه فضاهای سبز شهری و باغات و مزارع حاشیه ای تهران را تخریب کرد. این در حالی است که بوستان ها و فضاهای سبز شهر علاوه بر اینکه مانند ریه های شهری تنفس شهر را کنترل می کنند، در تعدیل و کنترل دمای شهری و هیدرولوژی نقش غیرقابل انکاری دارند. آلودگی شهری سال های اخیر اگرچه کاملا زاییده تخریب فضاهای سبز شهری نیست، به طور قطع می توانست در کاهش آلودگی نقش کنترل کننده ای داشته باشد. ترغیب و توجه دادن برنامه ریزان و مدیران شهری به نقش و اهمیت بوستان ها و فضاهای سبز شهری در کنترل دما، آلودگی و هیدرولوژی شهری، نقش موثری دارد. هدف تحقیق تحلیل اثر میکروکلیمایی شهری بوستان های بزرگ شهر تهران در فصل تابستان است. به همین منظور هفت بوستان بزرگ شهر تهران به عنوان نمونه انتخاب شده است تا اثر پوشش سبز را در تعدیل دمایی سطحی زیر درخت و پهنه های اطراف نشان داده شود. در این پژوهش با استفاده از داده های لندست 8 دمای سطحی هفت بوستان بزرگ شهر تهران برای یک روز گرم تابستانی استخراج و تغییرات دمایی درون بوستان براساس انبوهی و تراکم کمتر و عرصه های لخت بررسی شده است. در ادامه با انتخاب یک برش عرضی بین بخش پرپوشش داخل بوستان تا منطقه مسکونی حاشیه بوستان تغییرات دمایی ایجادشده ارزیابی شده است. نتیجه این تحقیق نشان داد تفاوت دمایی حاصل از تابش از سطوح سبز و برگ های درختان و سایه ای که در زیر درخت ایجاد می شود نسبت به سطوح خاکی و بدون آسفالت بسته به ارتفاع بوستان بین 15 تا 9 درجه سانتی گراد ایجاد می کند؛ برای مثال، در بوستان سرخه حصار و لویزان این تفاوت در محدوده 15 درجه سانتی گراد و در بوستان ولایت حدود 9 درجه سانتی گراد بوده است. این تحقیق همچنین بیانگر آن است که گونه های پهن برگ نقش بسیار بالاتری در کاهش دمای سطحی نسبت به گونه های سوزنی برگ دارند. در ارتباط با نقش بوستان در تعدیل دمای محیط اطراف، بوستان های لویزان و سرخه حصار بیشترین تعدیل دمایی و بوستان چیتگر کمترین اثر تعدیلی بر فضاهای مسکونی اطراف داشته است. از لحاظ شیو حرارتی ایجادشده بین منطقه پرتراکم تا منطقه مسکونی، اطراف بوستان های کوهسار و لویزان بالاترین شیو حرارتی را داشته اند. این پدیده، به دلیل تغییرات شدیدتر پوشش درختی بین منطقه پرتراکم و منطقه مسکونی و عامل ارتفاع یا شیب ارتفاعی به وجود آمده است. برعکس در سایر بوستان ها شیو دمایی بین منطقه پرتراکم تا منطق مسکونی حاشیه بسیار ملایم و بطیی بوده است.

    کلیدواژگان: بوستان های بزرگ، دمای سطحی، شهر تهران، فضای شهری، میکروکلیما
  • شاهین جعفری، سارا عطارچی* صفحات 709-734

    در چند دهه اخیر مناطق شهری درنتیجه رشد جمعیت و توسعه اقتصادی، به سرعت گسترش یافته است. اطلاع از روند تغییرات سریع کاربری اراضی، برای برنامه ریزان و مدیران شهری ضروری است. تصاویر سنجش ازدور، یکی از منابع مطمین برای استخراج مناطق ساخته شده به حساب می آیند. از بین انواع مختلف تصاویر سنجش ازدور، تصاویر راداری در استخراج مناطق شهری کارایی مناسبی دارند. سنجنده های راداری در قطبش های مختلف و در مدارهای صعودی و نزولی تصویربرداری می کنند. مقادیر ضریب بازپخش در قطبش ها و مدارهای برداشت متفاوت، به ویژگی های مختلفی از پدیده ها وابسته است و امکان شناسایی بهتر پدیده ها را فراهم می کند. در این مطالعه به بررسی ارزیابی عملکرد تصاویر صعودی و نزولی سنتینل-1 در دو باند VV و VH، در استخراج مناطق ساخته شده شهر اصفهان پرداخته شده است. برای تفکیک مناطق شهری از سایر مناطق، از روش آستانه گذاری خودکار اتسو استفاده شد. خروجی به دست آمده از اعمال مقادیر آستانه، با تصاویر باقدرت تفکیک بالای گوگل ارث مقایسه شد. مقایسه تصاویر برداشت شده در دو مدار صعودی و نزولی نشان می دهد صرف نظر از قطبش، تصاویر نزولی دقت بالاتری نسبت به تصاویر صعودی داشته اند، صحت کلی باندهای VV و VH به ترتیب برای تصاویر نزولی برابر 90 و 87 درصد و برای تصاویر صعودی 88 و 84 بوده است. همچنین تصاویر باندVV  در هر دو مدار تصویربرداری در مقایسه با باند VH کارایی بهتری در استخراج مناطق ساخته شده داشته است. براساس نتایج تحقیق، تصاویر نزولی باند VV سنتینل-1 با صحت کلی 90 درصد، بالاترین دقت را در مقایسه با سایر تصاویر در استخراج مناطق ساخته شده شهر اصفهان دارند.

    کلیدواژگان: آشکارسازی، تصاویر رادار، سنجش ازدور، شهر اصفهان، مناطق ساخته شده شهری
  • اسلام کرمی*، مصطفی بصیری، علی زینالی عظیم صفحات 735-759

    زندگی انسان ها در شهرها وابسته به عوامل مختلفی است. یکی از نیازهای زندگی انسان ها در سطح شهر، تعاملات اجتماعی است که رفع آن نیازمند فضاهایی در سطح شهر است که مکان های سوم شهری بهترین فضا برای تعاملات اجتماعی از طریق دلبستگی مکانی است. از این رو مقاله حاضر به بررسی رابطه بین دلبستگی به مکان و مکان های سوم شهری می پردازد. روش تحقیق به صورت توصیفی-تحلیلی و از نوع پیمایشی است. حجم نمونه 305 نفر از بازدیدکنندگان ایل گلی تبریز است. برای مدل ساختاری از تحلیل عاملی مرتبه دوم (SEM) و نرم افزارهای آماری استفاده شد. مطابق نتایج پژوهش، در مدل ساختاری نهایی رابطه بین دلبستگی مکانی و مکان سوم شهری ایل گلی، دو بعد مشارکت (جذابیت و خودبیانگری) 6/81 درصد وابستگی مکانی و هویت مکانی 2/79 درصد پیوند اجتماعی را تشکیل می دهند. در کل، جذابیت و پیوند اجتماعی 1/80 درصد وفاداری بازدیدکننده را به خود اختصاص می دهد. درنتیجه مکان های سوم شهری (ایل گلی) در شکل گیری دلبستگی به مکان تاثیر داشته اند و دلبستگی مکانی هم در مشارکت، وفاداری، هویت بخشی مکان، پیوند اجتماعی و جذابیت در مکان سوم شهری (ایل گلی) بسیار موثر بوده است.

    کلیدواژگان: ائل گلی تبریز، دلبستگی مکانی، فضای عمومی شهری، مکان، مکان سوم
  • ناهید سجادیان*، صفیه دامن باغ صفحات 761-799
    انسان از همان آغاز زندگی، همراه با دیگران در مکان ها، دانش و تجربه زندگی کسب می کند. از طرفی مکان ها حاصل روح جامعه و مردمی هستند که در آن زندگی می کنند. بررسی مکان به عنوان کانون علم جغرافیا و تلاش برای درک تفاوت ها و مسایل مکانی سنت دیرینه این علم است؛ بنابراین در پایگاه این علم، پرداختن به نشاط شهروندان براساس مکان های مختلف شهر اهواز مسئله ای مهم است که با مشکلات محیطزیستی، کالبدی، مدیریتی و نابرابری های فضایی، اجتماعی و اقتصادی روبه رو است. هدف پژوهش، تحلیل اثرگذاری نقش مکان بر احساس نشاط شهروندان در محله های منتخب شهر اهواز است. پژوهش حاضر کاربردی و از لحاظ روش شناسی توصیفی-اکتشافی است. ابزار مورداستفاده، ترکیبی از پرسشنامه محقق ساخته و پرسشنامه استاندارد شادکامی آکسفورد است. جامعه آماری شامل شهروندان شهر اهواز (زن و مرد) در محدوده سنی 15 سال به بالا (280،887 نفر) است. حجم نمونه متناسب با جامعه آماری و براساس فرمول کوکران 385 نفر و روش نمونه گیری نیز طبقه ای نسبی است. پرسشنامه ها در شش محله منتخب شهرک نفت، کیانپارس، گیت بوستان، عامری، منبع آب و کوی علوی توزیع و تکمیل شد. از آنجا که این محله ها براساس شاخص های مکانی شامل جمعیت، سطح کیفیت زندگی و قشربندی اجتماعی دارای سطوح مختلف و تفاوت مکانی هستند، تنوعی از مکان ها و بافت های مختلف شهر اهواز اعم از حاشیه نشین فرسوده از پیش طراحی شده و جدید را شامل می شوند. همچنین توزیع و پراکندگی آن ها گستره جغرافیایی و مناطق شهر اهواز را پوشش می دهد. این محله ها به عنوان محله های مناسب به منظور بررسی و تحلیل موضوع موردمطالعه تعیین شدند. براساس یافته های پژوهش، بین محله های موردمطالعه، از نظر وجود فضاهای نشاط آفرین و اثرگذاری این فضاها بر احساس نشاط شهروندان تفاوت و جدایی گزینی فضایی وجود دارد و الگوی توزیع فضاهای نشاط در بین این محله ها عدالت محور نیست. محیط کالبدی و فراغتی در احساس نشاط شهروندان اثرگذار است و سطح نشاط شهروندان در محله های برنامه ریزی شده که از لحاظ فضاهای نشاط آفرین غنی تر هستند (شهرک نفت، کیانپارس و گیت بوستان)، نسبت به محله های بافت فرسوده (عامری) و حاشیه نشین (محله منبع آب و کوی علوی) که از این لحاظ فقیر هستند، بالاتر است. شرایط عینی محیط شهری در احساس نشاط شهروندان اثرگذار است و تفاوت مکانی در برخورداری از فضاهای نشاط آفرین در سطح نشاط شهروندان و نقش تعدیلگری در کیفیت محیط کالبدی و فراغتی و نشاط شهروندان اثرگذار است. محیط عینی در خلق فضاهای شهری بانشاط و ارتقای شاخص های کیفیت زندگی شهروندان اثر دارد و در مقابل، بانشاط بودن فضاهای شهری موجب جذابیت فضاها و مکان ها برای حضور و فعالیت شهروندان می شود. در پایان نوشتار، پیشنهادهای مناسب ارایه می شود.
    کلیدواژگان: احساس نشاط، شهر اهواز، شهر شاد، فضاهای نشاط آفرین، محیط کالبدی و فراغتی
  • فضیلت طهری، مهین نسترن*، حسین پرویز اجلالی صفحات 801-833
    بسیاری از سازوکارهای برنامه ریزی شهری جهان با پذیرش تنوع و گوناگونی ساکنان شهری به سوی به کارگیری رویکردهای تنوع گرا و گنجاندن تنوع ها و تفاوت ها در فرایندهای برنامه ریزی شهری تغییر مسیر داده اند، اما سازوکار برنامه ریزی شهری کشور ایران و به تبع آن شهر رشت در سایه تفکرات مدرنیسم همچنان با شهروندان به صورت نوعی واحد برخورد می کنند و تفاوت های سنی، جنسیتی، قومی -نژادی، مذهبی، تفاوت در توانایی جسمی و درنتیجه تفاوت در نیازهای شهروندان در شهر را در نظر نمی گیرند. هدف از این مطالعه، ارزیابی کیفیت محیط شهر رشت از دیدگاه برنامه ریزی شهری تنوع گرا و پاسخگویی به نیازهای فضایی متفاوت چهار گروه اجتماعی زنان، توان خواهان، سالمندان و کودکان است. این مطالعه از نظر هدف از نوع کاربردی و از نظر روش، توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های محقق ساخته و برای تحلیل داده ها از آزمون تی تک نمونه ای و مدلسازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Smart PLS استفاده شده است. بر پایه نتایج آزمون تی تک نمونه ای، کیفیت محیط این شهر از نظر شاخص های ایمنی و امنیت، امکانات و خدمات عمومی، اشتغال، حمل ونقل عمومی، فضاهای بیرونی و ساختمان های عمومی در پاسخ به نیازهای هر چهار گروه اجتماعی پایین تر از سطح متوسط است. نتایج مدلسازی معادلات ساختاری نشان می دهد شاخص «امکانات و خدمات عمومی» با ضرایب مسیر 382/0 و 443/0 بیشترین تاثیر را در کیفیت محیط شهر برای زنان و کودکان دارد. همچنین دو شاخص «حمل ونقل عمومی» و «فضاهای بیرونی و ساختمان های عمومی» با ضرایب مسیر 423/0 و 298/0 بیشترین تاثیر را در کیفیت محیط شهر برای سالمندان و سه شاخص «فضاهای بیرونی»، «ساختمان های عمومی» و «حمل ونقل عمومی» با ضرایب مسیر 324/0، 279/0 و 278/0 بیشترین تاثیر را در کیفیت محیط شهر برای توان خواهان دارند. تحلیل ها نشان می دهد برای دستیابی به محیط شهری تنوع گرا و همه شمول، گذار از رویکرد یکسان نگر فعلی به رویکرد تنوع گرا و گنجاندن تنوع ها و تفاوت ها در فرایندهای سیاست گذاری و برنامه ریزی شهری ضروری است.
    کلیدواژگان: برنامه ریزی شهری تنوع گرا، شاخص، شهر رشت، کیفیت محیط، گروه اجتماعی
  • نیکو ابهری، علی شمس الدینی*، بختیار عزت پناه صفحات 835-856

    توجه به نیازها و خواسته های گروه سنی کودکان، از الزاماتی است که از یک طرف نهادها و سازمان های بین المللی بر آن تاکید داشته اند و از طرف دیگر متون حقوقی، قانونی و توسعه ای کشور به آن توجه ویژه ای نشان داده اند. شهر دوستدار کودک از کلیدی ترین مفاهیمی است که با ارزیابی و تحلیل آن می توان میزان برآورده شدن خواسته های و انتظارات کودکان را سنجید. چگونگی وضعیت شاخص شهر دوستدار کودک و بررسی ارتباط آن با دسترسی کودکان به کاربری های ضروری موردنیاز آن ها مسئله اساسی پژوهش کمی و کاربردی حاضر است که به صورت موردی در شهر جهرم انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را کودکان 6 تا 12 سال تشکیل می دهند (11678 نفر) که از میان آن ها 372 نفر به عنوان نمونه آماری درنظر گرفته شدند. ابزار اصلی جمع آوری داده ها پرسشنامه است که روایی و پایایی آن با رعایت اصول تایید شد. نتایج نشان داد شاخص های هشت گانه شهر دوستدار کودک دارای میانگین کمتر از حد مبنا (عدد 3) هستند و وضعیت کلی آن ها با میانگین 1/2 نامناسب است. همچنین مطابق نتایج، همبستگی میان شهر دوستدار کودک و دسترسی کودکان به کاربری های ضروری شان با مقدار 428/0 به لحاظ آماری مثبت است. نتایج رگرسیون خطی نشان داد متغیر مستقل پژوهش توانسته است 3/18 درصد از واریانس شهر دوستدار کودک را تبیین کند. از این رو ارتقای سطح کمی-کیفی کاربری های موردنیاز کودکان در سطح محله های مختلف شهر جهرم ضروری به نظر می رسد.

    کلیدواژگان: توسعه پایدار شهری، جهرم، شهر دوستدار کودک، کودک
  • علی گودرزی، آمنه حق زاد*، مهرداد رمضانی پور، کیا بزرگمهر صفحات 857-879
    شهرنشینی پدیده پیچیده و پویایی است که شامل تغییرات بزرگ مقیاس در کاربری اراضی در سطح محلی است. منطقه 22 بزرگ ترین منطقه شهر تهران است و در سال های اخیر شاهد افزایش ساخت وساز در این منطقه هستیم. هدف از انجام این پژوهش، بررسی و تحلیل رشد پراکنده شهری در منطقه 22 تهران بود. بدین منظور، شاخص های کمی مورداستفاده در این پژوهش شامل آنتروپی نسبی، شاخص موران، ضریب جینی، مدل و شاخص نسبت رشد عمودی به افقی بودند. روش تحقیق کنونی تحلیلی-تطبیقی و از نظر نوع، کاربردی-توسعه ای بود. مقدار آنتروپی جمعیت در سال 1397، 96/0 بوده و نسبت به سال 1390 افزایش یافته و به یک نزدیک تر شده است؛ بنابراین مقایسه آنتروپی سال 1397 نسبت به سال 1390 نشان دهنده پراکندگی بیشتر جمعیت در سال 1397 بود. ضریب موران منطقه موردمطالعه در دو مقطع زمانی 1390 و 1397 نشانگر الگوی تجمع خوشه ای است. با توجه به مجموع ضرایب محاسبه شده می توان گفت منطقه 22 شهر تهران دارای الگوی پراکنده است و الگوی پراکندگی آن تک قطبی کامل نیست. میزان تراکم در ناحیه یک بیشتر از سایر نواحی و در سایر نواحی (2، 3 و 4) الگوی پراکندگی غالب تر است. مطابق نتایج مدل هلدرن، در منطقه موردمطالعه به جز ناحیه 4، رشد شهری بیشتر در ارتباط با رشد جمعیت بوده است. نتایج شاخص VHG، نشان دهنده غالب بودن رشد عمودی در منطقه موردمطالعه است. به منظور کنترل موثر پراکندگی شهری، باید برنامه یکپارچه برای استفاده از اراضی شهری تدوین و استراتژی های توسعه فشرده تدوین شود.
    کلیدواژگان: پراکنده رویی شهری، تغییرات فضایی، منطقه 22 شهر تهران
  • مهرناز مولوی*، آرمان حمیدی، عالیه فریدی فشتمی، زهرا آریاپسند صفحات 881-908

    فضاهای عمومی شهر یکی از کلیدی ترین نقش ها را برای خلق محیط هایی سرزنده و پویا دارند. در این میان، پیاده راه های شهری از مهم ترین عرصه های عمومی یک شهر شناخته می شوند و تاثیر بسزایی در بهبود شاخص های سرزندگی شهری، کیفیت زندگی، مراودات و فعالیت های اجتماعی میان شهروندان در یک فضا و حتی در کل شهر دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر کیفیت پیاده راه ها بر سطح سرزندگی و تعاملات اجتماعی میان شهروندان صورت پذیرفته است. پژوهش توصیفی-کمی است و برای جمع آوری اطلاعات، 422 پرسشنامه در میان ساکنان شهر رشت توزیع و تکمیل شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های دوجمله ای، همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد پایین ترین سطح رضایت شهروندان رشت از شاخص کیفیت پیاده راه (تنوع پایین دسترسی و کمبود خدمات شهری به پیاده راه) نسبت به دو شاخص دیگر یعنی سرزندگی و تعاملات اجتماعی است. همچنین نتایج بیانگر همبستگی و تاثیرگذاری کیفیت پیاده راه بر سرزندگی شهری است. از سوی دیگر شاخص تعاملات اجتماعی بیشترین تاثیرپذیری را از شاخص سرزندگی شهری دارد که این امر خود گواه درهم تنیدگی و پیوستگی این سه شاخص و تاثیر متقابل آن ها بر یکدیگر است. درنهایت به دلیل همین ارتباط و همبستگی شاخص های پژوهش، مدیریت شهری رشت می تواند با اولویت دادن به بهبود کیفیت کالبدی پیاده راه، تشویق شهروندان به استفاده از دوچرخه، افزایش دسترسی به این پیاده راه و برگزاری جشن ها و مراسم های مختلف سبب ارتقای شاخص های سرزندگی شهری و تعاملات اجتماعی در این پیاده راه شود.

    کلیدواژگان: پیاده راه، تعاملات اجتماعی، سرزندگی، شهر رشت
|
  • Ahmad Pour Ahmad *, Hossein Hataminejad, Mahdi Modiri, Ashraf Azimzadeh Irany Pages 589-613
    Introduction

    As mutual heritage of citizens and country, urban historical textures are at the heart of modern cities. They are considered to be the main cause of many urban problems, and they have been severely damaged in the last 5 decades. Unfortunately despite all interventions, these textures have lost their dignity, distanced from their identity, and worn-out in every possible way. Urban historical textures contain remnants of the past and are thus irreplaceable. They can play a role in increasing social awareness regarding cultural values of the past. Their maintenance not only encourages national pride and develops sense of identity, but also increases life quality. The present study sought to analyze pattern of improving historical urban textures and deal with human-caused hazards. Due to multiple valuable historical buildings, Tehran 12th municipal district, which is one of old districts in downtown is selected for the case study.

    Methodology

    According to the main resources in methodology, this is an exploratory research which investigates collected data with an applied goal. Based on specified goals and questions, this mainly documentary and secondary research reviews articles, books, theses, and dissertations. Interview and questionnaire were applied to understand ideas, attitudes, and opinions of target groups. Collected data were classified using usual methods and techniques in geographic studies.

    Keywords: Historical textures, Anthropogenic hazards, Passive Defense, Sustainable urban development, Tehran 12th district
  • Maryam Kangarani Farahani, Maysam Basirat *, Marjan Sharafi Pages 615-635
    Urban regeneration and adaptation of cities to the changes of modern life is one of the main measures of urban planning in all countries. Considering historic urban fabrics and using them to improve socio-economic conditions and address the social, demographic, technologic and economic geography of cities is an indispensable necessity. The scope of study in this article is the historical center of Tehran, which is equal to12th district of the Tehran municipality according to urban plans. This study uses mixed method. In the quantitative section, the indicators of realization of the creative regeneration of historic fabrics of Tehran were compiled in the quantitative section in the qualitative section, the content analysis of the semi-structured interviews with experts with some practical experience in the regeneration of the urban fabrics of Tehran. Finally, the framework for the realization of the approach of creative regeneration in the urban fabrics of Tehran described.The findings of this study indicate that the urban fabrics of Tehran is confronted with a dual set of restrictive assets and structures from both creative process and axis aspects, which results in a loss of fabrics quality and a lack of maximum utilization of existing fabrics capacities. Exposure to restrictive structures needs a set of solutions. Finally, it found that hybrid socio-economic planning, along with physical actions and interventions in the urban fabrics could provide the basis for the realization of a creative regeneration approach.
    Keywords: Creative regeneration, creative city, historic fabrics, Tehran city
  • Abdollah Kananpour, Mohammadtaqi Masoumi *, Hossein Nazmfar Pages 637-662

    The planning of urban land use is one of the important core in the urban planning system. Therefore,In order of spaces and the distribution of sources and facilities in addition to the equality of space enjoyment in order to achieve people interest and also the need of urban social is important. The present research will be based on descriptive and analytical method, while collecting sources and information in the form of library. The state of spatial justice in Ardabil city have been used to asses comparison of per head, occupied layers, description of capacity standard has been done by LQI model and regional analysis techniques like Shannon entropy and dispersion coefficient. The result of this research has revealed that in comparison of quantity of occupied space in Ardabil city, the usage of lands for residence has occupied the most space and the urban facilities has occupied the least space in per head and occupied layers and the comparison utilities has been shown by LQI model in which the most utility spaces is under the normal line and entropy coefficient show that all users have a unbalance space conditions and dispersion coefficient show that the condition of residential is better than the other users have high dispersion coefficient and at all, there are not justice and balance in urban landuses distribution in the five municipality regions Ardabil city.

    Keywords: urban land use, capacity index model, spatial justice, LQI, Ardabil
  • Shahrzad Moghadam *, MohammadTaghi Heydari, Ali Khodayi Pages 663-682

    extensive studies are conducted focusing on medical geography and the relationship between diseases and their spatial and spatial characteristics. The prevalence of obesity as a non-communicable disease that stems from lifestyle; Sedentary lifestyle as a global issue is one of the problems of a healthy city; In this study, with the aim of identifying the relationship between obesity and travel patterns in Zanjan has been investigated. In terms of research method, according to the content and components studied in the category of descriptive-analytical research, and in terms of the purpose of the study, applied research is considered a development. The initial information and data of the research have been collected in the form of documents and field. Multilayer perceptron neural network was used to predict and update the data of traffic areas of the city. Spatial information of 9 traffic indicators in relation to travel vectors by traffic areas are prepared through ArcGis software and after fuzzy information layers and determining the degree of membership of each component, finally using a combination of fuzzy maps with the help of fuzzy operators, map Final and integrated. The final map shows the areas prone to obesity in Zanjan in terms of travel patterns. The results of this paper show that less than 3% of the city area are areas prone to obesity. In contrast, more than 69.90% of the city area is a very favorable area for obesity in Zanjan.

    Keywords: Spatial analysis, spatial differentiation, travel modes, overweight, Zanjan
  • Farnaz Mashayekh, Hassan Lashkari * Pages 683-707

    In this research, the microclimatic effect of large parks in Tehran in summer has been studied. For this purpose, 7 large parks in Tehran have been selected as a sample. To show the effect of green cover in adjusting the temperature of the environment under the tree and the surrounding areas. In this study, using Landsat 8 data, the surface temperature of 7 large parks in Tehran for a hot summer day has been extracted and the temperature changes in the park have been investigated based on density and less density and bare areas. Then, by selecting a cross section between the covered part inside the park to the residential area around the park, the temperature changes have been evaluated. The results of this study showed that the temperature difference caused by radiation from green surfaces and leaves of trees and shade that is created under the tree compared to soil surfaces without asphalt depending on the height of the park between 15 to 9 degrees Celsius, this study also showed that broadleaf species have a much higher role in reducing surface temperature than coniferous species. Regarding the role of the park in regulating the ambient temperature around Lavizan and Sorkheh Hesar parks, the highest temperature adjustment and Chitgar Park had the least adjustment effect on the surrounding residential spaces.In terms of thermal gradient created between the dense area to the residential area around the parks of Kuhsar and Lavizan had the highest thermal pattern.

    Keywords: Microclimate Large parks, Tehran, summer season, residential areas
  • Shahin Jafari, Sara Attarchi * Pages 709-734

    In recent decades, built-up urban areas have expanded rapidly as a result of population growth and economic development. In developing countries, this trend is faster. It is essential to Know the trend of rapid land-use changes for urban managers to plan for the future growth of the city while providing appropriate urban services. Satellite imagery is a reliable source in built-up areas extraction. Among the various types of satellite imagery, radar imagery is effective in urban areas extraction because they captured images in all weather conditions and ascending and descending orbits. In this study, the performance of the time series of ascending and descending images of Sentinel 1 in VV and VH bands were evaluated in the extraction of built-up areas. The areas with high slopes were masked using a digital elevation model to reduce the effects of geometric distortions. The threshold of the built-up areas was extracted from the image histogram using the Otsu automatic threshold algorithm. The results were further evaluated by a high-resolution Google Earth image. In both polarimetric bands, the image in descending orbits has higher overall accuracies in comparison to ascending orbits. The overall accuracies in VV and VH were 90% and 87% in the descending orbit and 88% and 84% in ascending orbit, respectively. The findings of this study show that the VV image has higher accuracies in both orbits in comparison to the VH image. The descending image in VV has 90% overall accuracy in urban area extraction in Isfahan city.

    Keywords: Urban built-up area, Isfahan, detection, Remoe sensing, SAR Images
  • Islam Karami *, Mostafa Basiri, Ali Zeynali Azim Pages 735-759

    Human life in cities depends on various factors, since human beings are social beings, one of the needs of human life in the city is social interaction, which to meet this need requires spaces in the city, where third urban places are the best space. For social interactions through spatial attachment. Therefore, the present article examines the relationship between attachment to places and third urban places. The research method is descriptive-analytical and survey type. The sample size is 305 visitors from Tabriz Elgoli. Amos and SPSS software were used for the structural model of second-order factor analysis (SEM). The results show that in the final structural model, the relationship between spatial attachment and the third urban place (Elgoli), two dimensions of participation (attractiveness and self-expression) %81.6, spatial dependence and spatial identity %79.2 social bond Constitute. In total, attractiveness and social connection account for 80.1% of visitor loyalty. Based on this, it is concluded that the third urban places (Elgoli) have been effective in the formation of attachment to the place, spatial attachment has been very effective in participation, loyalty, identity of the place, social bond and attractiveness in the third urban place (Elgoli).

    Keywords: Place, Public Urban Space, Spatial Attachment, Third Place, Elgoli Tabriz
  • Nahid Sajadian *, Safiyeh Damanbagh Pages 761-799
    Geography also examines the relationship between humans and the environment therefore, in the database of this science, addressing the environmental happiness of the citizens of Ahvaz as the seventh metropolis of Iran is an important issue. The present study is theoretical-applied and methodologically "descriptive-analytical" in the field of behavioral geography. The tool used in this study is Oxford Happiness Standard Questionnaire. The statistical population includes the citizens of Ahvaz (both men and women) in the age range of 15 years and above, which is equal to 887,280 people. The sample size is 385 persons. Based on findings, the pattern of distribution of Invigorating spaces among these neighborhoods is not a justice-oriented pattern. Physical and leisure environment is effective in the sense of happiness of citizens and the level of happiness of the citizens in the planned neighborhoods that are richer in terms of joyful spaces (shahraknaft, Kianpars, Gate Bostan), compared to the dilapidated neighborhoods (Ameri) and the suburbs (manbae ab, koye Alavi) which in this respect they are poorer, higher. The objective conditions of the urban environment affect the sense of happiness of citizens and the spatial difference in having happy spaces leads to the difference in the level of happiness of the citizens. The objective environment has an effect on creating happy urban spaces and improving the quality of life indicators of citizens, and in contrast, the happiness of urban spaces makes spaces and places attractive for the presence and activity of citizens. Finally, appropriate suggestions are provided.
    Keywords: Happiness, happy city, happy spaces, physical, leisure environment, Ahvaz city
  • Fazilat Tahari, Mahin Nastaran *, Hossein Parviz Ejlali Pages 801-833
    Urban planning mechanisms in some countries, by recognizing diversity of urban dwellers have shifted towards applying diversity-oriented approaches and incorporating diversities and differences into urban planning processes. But Iran's urban planning mechanism and consequently Rasht’s planning mechanism, which continue to deal with citizens as the same and neglect differences in age, sex, ethnicity, religion, physical ability and thus differences in their needs in city. The purpose of this study is to evaluate urban environment quality of Rasht from the diversity-oriented urban planning perspective and respond to needs of diverse social groups. Self-regulated questionnaires were used to collect data and one-sample t-test and structural equation modeling in SPSS and Smart PLS software were used to analyze the data. One-sample t-test results show that quality of the city's environment in terms of indicators such as safety and security, public facilities, employment, public transportation, outdoor spaces and public buildings is below average in response to the needs of all four social groups. Also, the results of structural equation modeling show that the indicator of public facilities has the greatest impact on quality of urban environment for women and children and the three indicators of public transportation, outdoor spaces and public buildings have the greatest impact on quality of urban environment for the disabled and the elderly. Therefor there is a need to shift from the current assimilative approach to diversity-oriented urban planning approach to incorporate diversities and differences in urban policy-making and planning processes.
    Keywords: Diversity-Oriented Urban Planning, Social Group, Environment quality, indicator, Rasht
  • Niko Abhari, Ali Shamsoddini *, Bakhtyar Ezatpanah Pages 835-856

    Paying attention to the needs and wants of children, as future-makers of society, is one of necessity that emphasized by international institutions and organizations as well as in the country’s legal, juridical and development texts. Child-friendly city is one of the key concepts that by evaluating and analyzing it, we can shows what extent of wishes and expectations of children had met. Status of the child-friendly city index and its relationship with children's access to their essential uses is main issue of present quantitative and applied research that had done as case-by-case in the JAHROM city. Statistical population of study consists of children aged 6 to 12 years living in JAHROM (11678 persons) which 372 persons are considered as statistical sample. Main tool of data collection is a researcher-made questionnaire that its validity and reliability confirmed during the research methods process. Results of research showed that nine indicators of child-friendly city have an average lower than the baseline (number 3) and general situation of child-friendly city with an average of 2.1 is in an unfavorable situation. In addition, results showed that there is a positive statistical relationship between child-friendly city and children's access to their essential uses, at the level of 99% confidence, with correlation rate of 0.428. Results of linear regression showed that the independent variable of study alone could explains 18.3% of child-friendly city variance. Therefore, it seems necessary to improve the quantitative-qualitative level of uses of children in different neighborhoods of AHROM city.

    Keywords: Sustainable urban development, child-friendly city, Child, Jahrom
  • Ali Goudarzi, Ameneh Haghzad *, Mehrdad Ramezanipour, Kia Bozorgmehr Pages 857-879
    The aim of this study was to investigate the unbalanced urban growth using quantitative models. The quantitative indicators used in this study included relative entropy, Morans index, Gini coefficient, Holdern model and Vertical-to-Horizontal Growth (VHG) index. The current research method was comparative analytical and applied-developmental. In this study, scattered urban using various quantitative criteria such as Shannon entropy, Gini coefficient, Moran index, Holdern model and VHG index were examined. The entropy of the population in 2018 was 0.96 and compared to 2011 has increased and is closer to one. Therefore, the entropy of 2018 compared to 2011 showed a greater dispersion of the population in 2018. The Moran coefficient in the two time periods of 2012 and 2019 indicates the cluster aggregation pattern. Considering the total calculated coefficients, it can be said that District 22 of Tehran has a scattered pattern and its scattering pattern is not a complete unipolarity. The density in region 1 is higher than in other regions, and in other regions (2, 3, and 4) the scattering pattern is more prevalent. According to the results of the Holdern model, in the study area, urban growth was more related to population growth except for District 4. The results of VHG index showed the dominance of vertical growth in the study area. In order to effectively control urban sprawl, an integrated plan for urban land use and intensive development strategies should be developed.
    Keywords: Urban Dispersion, Spatial changes, District 22 of Tehran
  • Mehrnaz Molavi *, Arman Hamidi, Alieh Faridi Foshtomi, Zahra Ariapasand Pages 881-908

    In recent decades, due to the rapid growth of the population and irregular expansion of the cities and the dominance of the vehicle in the streets, the pedestrian role in the urban spaces has been neglected. This issue led to the formation of tedious spaces and away from social interactions. Therefore, to create the vital and human-centered spaces and provide a ground to establish social interactions, the urban managers and planners sought to design and construct the streets with the maximum social role. Nowadays, these streets are called pedestrian streets and are among the principal public and vital spaces of the city. The access to these streets in the form of walking provides social interactions and relationships for the individuals and plays a significant role in creating urban vitality. The current study aims to investigate the effect of the quality of the pedestrian streets in the vitality and social interactions among the citizens as well as explaining the relationships among these factors by studying the physical quality, vitality, and social interactions in the pedestrian street of the Rasht city center.

    Keywords: Pedestrian Street, Vitality, Social Interactions, Rasht City